از "سنگر" بیرون نیایید!
تلاش نکنید تعارض را حل کنید هنگامی که
شما یا طرف مقابل هنوز خیلی عصبانی هستید؛
یکی از افراد درگیر تعارض حالت طبیعی ندارد یا مواد مخدر مصرف کرده است؛
زمانی موقعیت یا مکان امن نیست.
📚 #برشی_از_کتاب : #مهارت_های_زندگی_برای_نوجوانان_حل_تعارض
📘#نام_اصلی: #Life_Skills_Conflict_Resolution
✍️ اثر: #ایوان_پیرسون
👌 ترجمه: #دكتر_زهره_قربانی
📖 صفحه: 45
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
تلاش نکنید تعارض را حل کنید هنگامی که
شما یا طرف مقابل هنوز خیلی عصبانی هستید؛
یکی از افراد درگیر تعارض حالت طبیعی ندارد یا مواد مخدر مصرف کرده است؛
زمانی موقعیت یا مکان امن نیست.
📚 #برشی_از_کتاب : #مهارت_های_زندگی_برای_نوجوانان_حل_تعارض
📘#نام_اصلی: #Life_Skills_Conflict_Resolution
✍️ اثر: #ایوان_پیرسون
👌 ترجمه: #دكتر_زهره_قربانی
📖 صفحه: 45
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
ما از تحقیر شدن گریزانیم و به هر چیز از پول تا مقام و ازدواج متوسل می شویم تا نشان بدهیم انسان بزرگی هستیم.
و اغلب غافلیم که از درون دچار تحقیری عمیق و گسترده ایم.
(از کتاب «بندباز»)
@sasanhabibvand
و اغلب غافلیم که از درون دچار تحقیری عمیق و گسترده ایم.
(از کتاب «بندباز»)
@sasanhabibvand
آدمی هرچه بیشتر پذیرفته میشود، انگیزهی بیشتری مییابد تا نقابهای ساختگی و فریبندهای راکه در زندگی از آنها استفاده میکرده است از چهره برگیرد و در جهت رشد و تحقق خویشتن خویش گام بردارد.
#کارل_راجرز
🆔 @sayehsokhan
#کارل_راجرز
🆔 @sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما، نسل انسانهایی دلبسته به ارضای فوری هستیم!
به کجا داریم میریم ما
لطفا حتما تا انتها ببینید
خصوصا جوانترها
@hamkam42
🆔 @SayehSokhan
به کجا داریم میریم ما
لطفا حتما تا انتها ببینید
خصوصا جوانترها
@hamkam42
🆔 @SayehSokhan
مشتری: خدا دنیا را ظرف شش روز ساخت، شما شلوار منو شش ماه طولش دادین، خسته نشدین؟
خیاط: ولی آقای عزیز، یک نگاه به دنیا بندازید یک نگاه هم به شلوارتون!
📚 دست آخر
👤ساموئل بکت
@Codeine
@SayehSokhan
خیاط: ولی آقای عزیز، یک نگاه به دنیا بندازید یک نگاه هم به شلوارتون!
📚 دست آخر
👤ساموئل بکت
@Codeine
@SayehSokhan
📚 #برشی_از_کتاب #هر_روز_به_سوی_تو_می_آیم
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
هر وقت احساس میکنم حوصله ام سررفته یا گیر افتادهام دست به کاری پیشبینی نشده و متفاوت با رفتار متعارف خود بزنم.
🆔 @Sayehsokhan
هر وقت احساس میکنم حوصله ام سررفته یا گیر افتادهام دست به کاری پیشبینی نشده و متفاوت با رفتار متعارف خود بزنم.
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from دنیای امن
برای #مراقبت از فرزندانمان در #فضای_مجازی با ما همراه باشید.
مدرس #آزیتا_محمدکریمی
#روانشناس_کودک_نوجوان
@donyaye_amne_koodak
مدرس #آزیتا_محمدکریمی
#روانشناس_کودک_نوجوان
@donyaye_amne_koodak
💬 بیمه ی #سلامتی تان در دستان شماست!
✳️بخش عمده ای از #مسئولیت ما، تعهد در برابر #سلامت خودمان است.
✅هنگام بیماری، این اصل را از یاد نبرید که مسئول اصلی سلامت و بیماری تان خودتان هستید و نه پزشک.
👈ما همواره مسئول سلامت خود هستیم و هرچند در زمان بیماری، باید بیش از زمان تندرستي از درمان های طبی کمک بگیریم، هیچ گاه نباید کنترل زندگی خود را به دست دیگران بسپاریم.
📚 #برشی_از_کتاب : #تئوری_انتخاب_و_مدیریت_زندگی
📘#نام_اصلی: #Take_charge_of_your_life
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 31
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
✳️بخش عمده ای از #مسئولیت ما، تعهد در برابر #سلامت خودمان است.
✅هنگام بیماری، این اصل را از یاد نبرید که مسئول اصلی سلامت و بیماری تان خودتان هستید و نه پزشک.
👈ما همواره مسئول سلامت خود هستیم و هرچند در زمان بیماری، باید بیش از زمان تندرستي از درمان های طبی کمک بگیریم، هیچ گاه نباید کنترل زندگی خود را به دست دیگران بسپاریم.
📚 #برشی_از_کتاب : #تئوری_انتخاب_و_مدیریت_زندگی
📘#نام_اصلی: #Take_charge_of_your_life
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 31
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
😐 واعظان کاین جلوه در فیسبوک و اینستا میکنند !
«عزیزم منو یادتون نیست؟ از ترمینال شرق بردمتون تهرانپارس، ظهر بود گلم، عزیزم این پیامو همینطوری فرستادم حالتو بپرسم... من تو کار لباسزیر زنانه هستم، اگه خواستی خبر بده گلم... »
جملههای فوق پیام رانندهٔ یکی از استارتاپهای شهر به خانم جوانی است که از تاکسی این استارتاپ استفاده کرده بود. یکی از هموطنان این پیام را از طریق تلگرام برایم فوروارد کرد. کنجکاو شدم و عکسهای پروفایل تلگرام این آقای راننده را نگاه کردم. اگر از موضوع اطلاع نداشتم و کسی عکسها و جملههای نابی را که روی آنها نوشته شده بود به من نشان میداد و میپرسید که به نظر شما این فرد چگونه آدمی است، بیتردید میگفتم فیلسوف، معلم اخلاق، انسانی عمیق و متفکر است؛ و اگر نمیدانستم که در زمان حیات فردریش نیچه؛ فیلسوف آلمانی؛ اینترنت وجود نداشت بیتردید میگفتم این پروفایل متعلق به خود فردریش نیچه است!
این روزها متفکرنمایی و فیلسوفنمایی سکۀ بازار فضای مجازی شده است، به این معنا که بسیاری از کاربران فضای مجازی به شکلهای مختلف جملههای عمیق و ناب را بهعنوان معرفی خود در معرض دید دیگران قرار میدهند. جملههایی دربارهٔ سرنوشت، جهان هستی، یک رویداد مشخص، خدا، مشقّتهای انسان بودن، در جهل بودن سایر انسانها (بهجز خود ایشان)، محور هستی بودن انسان (عموماً با عکسی از فردی که بر روی قلۀ کوه ایستاده) و ناچیزشماری دیگران (با عکسی از گلّه گوسفندان). وقتی این عکسها و پیامها را مرور میکنیم بیتردید به یک نتیجه میرسیم: این فرد چه نگاه عمیقی به دنیای پیرامونش دارد. او دربارهٔ هستی تأمل میکند، تغییرات جهان اطرافش را رصد میکند، میبیند و نمیگذرد، پرسش دارد و جهان و مردمان آنرا عالمانه مینگرد.
حدود چهل میلیون ایرانی فقط عضو شبکهٔ اجتماعی تلگرام هستند. تحقیق دقیقی نکردهام ولی بررسیهای اولیهام نشان میدهد که بخش قابلتوجهی از این تعداد، خودشان را با این نوع عکسها و جملهها معرفی میکنند. اگر اینگونه باشد آیا شما با نتیجهگیری من در پاراگراف قبل موافق هستید که بگوییم ما در کل انسانهای عمیقی هستیم و مدام مشغول تفکر دربارهٔ جهان هستی و رفتارهایمان هستیم؟ تصور میکنم که شما هم مانند من نسبت به این نتیجه تردید داشته باشید.
برخی از جامعهشناسان معتقدند که امروزه، افراد یک هویت آنلاین؛ یعنی هویتی که در فضای مجازی در مقابل چشم دیگران قرار میدهند و یک هویت آفلاین، یعنی هویتی خارج از فضای مجازی دارند. قطعاً وضعیت مطلوب آن است که هویت آنلاین/مجازی آدمها ادامه همان هویت آفلاینشان باشد و با آن تناسب داشته باشد. ولی در بیشتر موارد این اتفاق رخ نمیدهد. آنچه در فضای مجازی میبینیم ویترینی است که تنها عکسهای قشنگی از کالاها (و نه خود کالاها) در آن چیده شده است و در پشت آن، اساساً کالایی وجود ندارد. درواقع شاهد هویتهای فتوشاپی و دستکاریشده هستیم. من آنی مینمایم که در واقعیت نیستم!
در یکی از نوشتههایم اصطلاح «نوکیسگان فرهنگی» را بکار بردم. آدمهایی که میبینند هماکنون باکلاس بودن به حرفهای قشنگ زدن است و برای همین پروفایلها یا صفحههای اینستاگرامی شان پرشده از جملههای قشنگ فیلسوفانه. این پدیده آنقدر سکه بازار شده است که کافی است در سایت گوگل عبارت «جملههای ناب برای» را تایپ کنید. ایرانیان آنقدر این جمله را در گوگل تایپ کردهاند که در ادامه گوگل به شما پیشنهاد میدهد: جملههای ناب برای استاتوس، جملههای ناب برای پروفایل تلگرام، جملههای ناب برای بیوی اینستاگرام. حتی کانالهایی ساخته شده است که صرفاً برای دیگران این جملههای ناب دو سطری را منتشر میکنند. هموطنانمان جملههای عالمانه را از گوگل کپی و سپس در صفحه شخصیشان پیست میکنند؛ و بعید نیست که بسیاری اساساً این جملهها را نفهمند ولی منتشر کنند.
ما شاهد ظهور آدمهایی با دانش چهلکلمهای یا دوسطری هستیم. دربارهٔ همهچیز دو سطر میدانند. نیچۀ بدبخت دویست صفحه کتاب نوشت و در صفحه آخر آن به جملهای درخشان رسید. نوکیسگان فرهنگی حوصلهٔ خواندن آن دویست صفحه را ندارند و فقط جملهٔ صفحهٔ آخر را برمیدارند. به همین دلیل هویتهای آنلاین ما با هویتهای آفلاینمان تناسبی ندارد. در اینترنت یکچیزیم و در زندگی واقعی چیزی دیگر. همهچیز در سطح و صفحهنمایش اتفاق میافتد. این رانندهٔ محترم در پروفایل اش جملهای دو سطری درباره حقوق بشر هم داشت! غافل از اینکه مزاحمت برای یک خانم هم مصداقی از نقض همان حقوق بشر است. تظاهر دارد دودمان ما را به باد میدهد.
به راستی چرا ابزارهای مدرن در ایران به شکلگیری هویت مدرن نمیانجامند؟
👤 #دکتر_فردین_علیخواه
جامعهشناس
@hamrazemah
🆔 @SayehSokhan
«عزیزم منو یادتون نیست؟ از ترمینال شرق بردمتون تهرانپارس، ظهر بود گلم، عزیزم این پیامو همینطوری فرستادم حالتو بپرسم... من تو کار لباسزیر زنانه هستم، اگه خواستی خبر بده گلم... »
جملههای فوق پیام رانندهٔ یکی از استارتاپهای شهر به خانم جوانی است که از تاکسی این استارتاپ استفاده کرده بود. یکی از هموطنان این پیام را از طریق تلگرام برایم فوروارد کرد. کنجکاو شدم و عکسهای پروفایل تلگرام این آقای راننده را نگاه کردم. اگر از موضوع اطلاع نداشتم و کسی عکسها و جملههای نابی را که روی آنها نوشته شده بود به من نشان میداد و میپرسید که به نظر شما این فرد چگونه آدمی است، بیتردید میگفتم فیلسوف، معلم اخلاق، انسانی عمیق و متفکر است؛ و اگر نمیدانستم که در زمان حیات فردریش نیچه؛ فیلسوف آلمانی؛ اینترنت وجود نداشت بیتردید میگفتم این پروفایل متعلق به خود فردریش نیچه است!
این روزها متفکرنمایی و فیلسوفنمایی سکۀ بازار فضای مجازی شده است، به این معنا که بسیاری از کاربران فضای مجازی به شکلهای مختلف جملههای عمیق و ناب را بهعنوان معرفی خود در معرض دید دیگران قرار میدهند. جملههایی دربارهٔ سرنوشت، جهان هستی، یک رویداد مشخص، خدا، مشقّتهای انسان بودن، در جهل بودن سایر انسانها (بهجز خود ایشان)، محور هستی بودن انسان (عموماً با عکسی از فردی که بر روی قلۀ کوه ایستاده) و ناچیزشماری دیگران (با عکسی از گلّه گوسفندان). وقتی این عکسها و پیامها را مرور میکنیم بیتردید به یک نتیجه میرسیم: این فرد چه نگاه عمیقی به دنیای پیرامونش دارد. او دربارهٔ هستی تأمل میکند، تغییرات جهان اطرافش را رصد میکند، میبیند و نمیگذرد، پرسش دارد و جهان و مردمان آنرا عالمانه مینگرد.
حدود چهل میلیون ایرانی فقط عضو شبکهٔ اجتماعی تلگرام هستند. تحقیق دقیقی نکردهام ولی بررسیهای اولیهام نشان میدهد که بخش قابلتوجهی از این تعداد، خودشان را با این نوع عکسها و جملهها معرفی میکنند. اگر اینگونه باشد آیا شما با نتیجهگیری من در پاراگراف قبل موافق هستید که بگوییم ما در کل انسانهای عمیقی هستیم و مدام مشغول تفکر دربارهٔ جهان هستی و رفتارهایمان هستیم؟ تصور میکنم که شما هم مانند من نسبت به این نتیجه تردید داشته باشید.
برخی از جامعهشناسان معتقدند که امروزه، افراد یک هویت آنلاین؛ یعنی هویتی که در فضای مجازی در مقابل چشم دیگران قرار میدهند و یک هویت آفلاین، یعنی هویتی خارج از فضای مجازی دارند. قطعاً وضعیت مطلوب آن است که هویت آنلاین/مجازی آدمها ادامه همان هویت آفلاینشان باشد و با آن تناسب داشته باشد. ولی در بیشتر موارد این اتفاق رخ نمیدهد. آنچه در فضای مجازی میبینیم ویترینی است که تنها عکسهای قشنگی از کالاها (و نه خود کالاها) در آن چیده شده است و در پشت آن، اساساً کالایی وجود ندارد. درواقع شاهد هویتهای فتوشاپی و دستکاریشده هستیم. من آنی مینمایم که در واقعیت نیستم!
در یکی از نوشتههایم اصطلاح «نوکیسگان فرهنگی» را بکار بردم. آدمهایی که میبینند هماکنون باکلاس بودن به حرفهای قشنگ زدن است و برای همین پروفایلها یا صفحههای اینستاگرامی شان پرشده از جملههای قشنگ فیلسوفانه. این پدیده آنقدر سکه بازار شده است که کافی است در سایت گوگل عبارت «جملههای ناب برای» را تایپ کنید. ایرانیان آنقدر این جمله را در گوگل تایپ کردهاند که در ادامه گوگل به شما پیشنهاد میدهد: جملههای ناب برای استاتوس، جملههای ناب برای پروفایل تلگرام، جملههای ناب برای بیوی اینستاگرام. حتی کانالهایی ساخته شده است که صرفاً برای دیگران این جملههای ناب دو سطری را منتشر میکنند. هموطنانمان جملههای عالمانه را از گوگل کپی و سپس در صفحه شخصیشان پیست میکنند؛ و بعید نیست که بسیاری اساساً این جملهها را نفهمند ولی منتشر کنند.
ما شاهد ظهور آدمهایی با دانش چهلکلمهای یا دوسطری هستیم. دربارهٔ همهچیز دو سطر میدانند. نیچۀ بدبخت دویست صفحه کتاب نوشت و در صفحه آخر آن به جملهای درخشان رسید. نوکیسگان فرهنگی حوصلهٔ خواندن آن دویست صفحه را ندارند و فقط جملهٔ صفحهٔ آخر را برمیدارند. به همین دلیل هویتهای آنلاین ما با هویتهای آفلاینمان تناسبی ندارد. در اینترنت یکچیزیم و در زندگی واقعی چیزی دیگر. همهچیز در سطح و صفحهنمایش اتفاق میافتد. این رانندهٔ محترم در پروفایل اش جملهای دو سطری درباره حقوق بشر هم داشت! غافل از اینکه مزاحمت برای یک خانم هم مصداقی از نقض همان حقوق بشر است. تظاهر دارد دودمان ما را به باد میدهد.
به راستی چرا ابزارهای مدرن در ایران به شکلگیری هویت مدرن نمیانجامند؟
👤 #دکتر_فردین_علیخواه
جامعهشناس
@hamrazemah
🆔 @SayehSokhan
#مولانا_از_شمس_چه_چيزي_ياد_گرفت؟
مولانا از شمس یاد گرفت تمام آموختههایش نقص دارد و ناقص است.اين نهايت پذيرش و مواجهه با خويشتن است.
شمس با گفتماني ساختار شكنانه با مولانا مواجه ميشود. رفتار شمس با مولانا در وهلهی نخست با شکستن تمام تجربههایی بود که تا آن لحظه مولانا داشت. یعنی مولانا از شمس آموخت که تمام آن چیزهایی که تاکنون آموخته است چيزي كم دارد. موضوع بعدي که شمس برای مولانا مهیا کرد امکان تجربهی جهانها و زیستهای تازه بود.
اين تازگي و طربناكي در سراسر غزليات شمس پيداست.
من طربم طرب منم زهره زند نوای من
عشق میان عاشقان شیوه کند برای من
گفت که باده دادمش در دل و جهان نهادمش
بال و پری گشادمش از صفت صفای من
مولانا از شمس آموخت که جهانهای دیگری هست که در خویشتنداری و محافظه كاري او نمیگنجد. آن جهان سوم که مولانا در دیدار با شمس آموخت، تجربهی دیدار با خویش است. اما آیا مولانا فکر میکرد که از طریق شمس میتواند به تجربهی دیدار خودش برسد؟ مولانا به صراحت میگوید:
«شمس تبریزی خود بهانه است
مائیم به لطف حُسن، مائیم».
نكته مهم اينست كه باید توجه کرد که تفاوتهای عظیمی میان شمس و مولانا وجود داشته است.
شمس بهشدت هنجارگریز بود و با هیچ کدام از هنجارهای اجتماعی هماهنگی نداشت. روش او ستیز و خشم بود. در حالی که در مولانا مطلقا خشونت وجود نداشت.
مولانا تجربهی یگانگی با شمس را دریافته ، میتوانیم بگوییم مولانا ابعاد پنهان وجودش (مثل عصیانگری و هنجارگریزی) را كه در خود ندید، در شمس دید و عاشق او شد.
نکتهی بسیار مهم ديگر این است که شمس معمولا در وضعيت مي زيسته است كه آن را«مستِ هوشیار» مي ناميم كه بسيار توانمندي روان شناختي بالايي مي طلبد. اما مولانا يا مست است، یا هوشیار.
وقتی خودش است، حرفهای معمولی میزند. اما وقتی اوج میگیرد حرفهای دیگری میزند.
مولانا از شمس چه گرفت که این اندازه شيدايي تجربه كرد؟
مولانا، در دیدار با شمس، کشف تازهای از خود را در زندگی اش تجربه كرد.
مولانای بعد از شمس كيلومترها فاصله دارد با مولانای پیش از شمس.
نکتهی مهمی که شاید شمس به مولانا بنام درس عاشقي آموخت این بود که عشق نباید تو را به تسلیم و انفعال وادار کند.
عشق باید خلاقیتها و شجاعت را در تو به ظهور برساند. معشوقی که عاشقش را تابعیت و تسلیم یاد میدهد در واقع او را میکشد.
اما معشوقی که به عاشق راه خلق جهانهای تازه را یاد میدهد او را زنده و جاودانه میکند. کامیابی شمس در پرورش مولانا در این جا بود.
درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما
بی سر و سامان عشقش بود سامان ما
آن خیال جان فزای بخت ساز بینظیر
هم امیر مجلس و هم ساقی گردان ما
#روايت_شمس_تبريزي_و_مولانا_از_معناي_زندگي
#سيد_پيمان_رحيمي_نژاد
#درمانگر_و_پژوهشگر_روانشناسی_مثبت_نگر
🆔 @sayehsokhan
مولانا از شمس یاد گرفت تمام آموختههایش نقص دارد و ناقص است.اين نهايت پذيرش و مواجهه با خويشتن است.
شمس با گفتماني ساختار شكنانه با مولانا مواجه ميشود. رفتار شمس با مولانا در وهلهی نخست با شکستن تمام تجربههایی بود که تا آن لحظه مولانا داشت. یعنی مولانا از شمس آموخت که تمام آن چیزهایی که تاکنون آموخته است چيزي كم دارد. موضوع بعدي که شمس برای مولانا مهیا کرد امکان تجربهی جهانها و زیستهای تازه بود.
اين تازگي و طربناكي در سراسر غزليات شمس پيداست.
من طربم طرب منم زهره زند نوای من
عشق میان عاشقان شیوه کند برای من
گفت که باده دادمش در دل و جهان نهادمش
بال و پری گشادمش از صفت صفای من
مولانا از شمس آموخت که جهانهای دیگری هست که در خویشتنداری و محافظه كاري او نمیگنجد. آن جهان سوم که مولانا در دیدار با شمس آموخت، تجربهی دیدار با خویش است. اما آیا مولانا فکر میکرد که از طریق شمس میتواند به تجربهی دیدار خودش برسد؟ مولانا به صراحت میگوید:
«شمس تبریزی خود بهانه است
مائیم به لطف حُسن، مائیم».
نكته مهم اينست كه باید توجه کرد که تفاوتهای عظیمی میان شمس و مولانا وجود داشته است.
شمس بهشدت هنجارگریز بود و با هیچ کدام از هنجارهای اجتماعی هماهنگی نداشت. روش او ستیز و خشم بود. در حالی که در مولانا مطلقا خشونت وجود نداشت.
مولانا تجربهی یگانگی با شمس را دریافته ، میتوانیم بگوییم مولانا ابعاد پنهان وجودش (مثل عصیانگری و هنجارگریزی) را كه در خود ندید، در شمس دید و عاشق او شد.
نکتهی بسیار مهم ديگر این است که شمس معمولا در وضعيت مي زيسته است كه آن را«مستِ هوشیار» مي ناميم كه بسيار توانمندي روان شناختي بالايي مي طلبد. اما مولانا يا مست است، یا هوشیار.
وقتی خودش است، حرفهای معمولی میزند. اما وقتی اوج میگیرد حرفهای دیگری میزند.
مولانا از شمس چه گرفت که این اندازه شيدايي تجربه كرد؟
مولانا، در دیدار با شمس، کشف تازهای از خود را در زندگی اش تجربه كرد.
مولانای بعد از شمس كيلومترها فاصله دارد با مولانای پیش از شمس.
نکتهی مهمی که شاید شمس به مولانا بنام درس عاشقي آموخت این بود که عشق نباید تو را به تسلیم و انفعال وادار کند.
عشق باید خلاقیتها و شجاعت را در تو به ظهور برساند. معشوقی که عاشقش را تابعیت و تسلیم یاد میدهد در واقع او را میکشد.
اما معشوقی که به عاشق راه خلق جهانهای تازه را یاد میدهد او را زنده و جاودانه میکند. کامیابی شمس در پرورش مولانا در این جا بود.
درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما
بی سر و سامان عشقش بود سامان ما
آن خیال جان فزای بخت ساز بینظیر
هم امیر مجلس و هم ساقی گردان ما
#روايت_شمس_تبريزي_و_مولانا_از_معناي_زندگي
#سيد_پيمان_رحيمي_نژاد
#درمانگر_و_پژوهشگر_روانشناسی_مثبت_نگر
🆔 @sayehsokhan
مفروضه هایی که در ایجاد افسردگی نقش دارند:
بک در سال 1976 به این نکته اشاره می کند که برخی ار مفروضه ها باعث می شود که افراد مستعد افسردگی یا غمگینی بیمار گونه می شوند. برخی از این مفروضه ها عبارتند از :
1- برای این خوشبخت و شادکام باشم باید در همه کارها موفق شوم.
2- برای رسیدن به خوشبختی یا شادکامی باید مورد تایید و پذیرش همه انسان ها و در تمام شرایط قرار بگیرم.
3- اگر اشتباه کنم پس آدم بی عرضه ای هستم.
4- بدون وجود طرف مقابل ( همسر ، والدین، فرزند و دوست .....)نمی توانم زندگی کنم.
5- اگر کسی با من مخالفت کند پس مرا دوست ندارد.
6- نظر دیگران درباره من تعیین کننده ارزشمندی من است. (ص 246)
Beck, A.T., Shaw , B.E., .Rush, A. J. & Emery , G . (1979). cognitive therapy of depression. New York: Guilford press.
🆔 @sayehsokhan
بک در سال 1976 به این نکته اشاره می کند که برخی ار مفروضه ها باعث می شود که افراد مستعد افسردگی یا غمگینی بیمار گونه می شوند. برخی از این مفروضه ها عبارتند از :
1- برای این خوشبخت و شادکام باشم باید در همه کارها موفق شوم.
2- برای رسیدن به خوشبختی یا شادکامی باید مورد تایید و پذیرش همه انسان ها و در تمام شرایط قرار بگیرم.
3- اگر اشتباه کنم پس آدم بی عرضه ای هستم.
4- بدون وجود طرف مقابل ( همسر ، والدین، فرزند و دوست .....)نمی توانم زندگی کنم.
5- اگر کسی با من مخالفت کند پس مرا دوست ندارد.
6- نظر دیگران درباره من تعیین کننده ارزشمندی من است. (ص 246)
Beck, A.T., Shaw , B.E., .Rush, A. J. & Emery , G . (1979). cognitive therapy of depression. New York: Guilford press.
🆔 @sayehsokhan
💥قابل توجه والدین عزیز،
💡روانشناسان و مشاوران گرامی،
👩🏫مربیان محترم مدارس و مهد کودک ها
و همه عزیزانی که با کودکان 👼🏻 سر و کار دارند:
📕کتاب #بی_نظیر و پر محتوای #به_کوکان_شاد_بودن_را_بیاموز نوشته #باب_سالو
درنمایشگاه کتاب امسال #رونمایی خواهد شد.
🆔 @sayehSokhan
💡روانشناسان و مشاوران گرامی،
👩🏫مربیان محترم مدارس و مهد کودک ها
و همه عزیزانی که با کودکان 👼🏻 سر و کار دارند:
📕کتاب #بی_نظیر و پر محتوای #به_کوکان_شاد_بودن_را_بیاموز نوشته #باب_سالو
درنمایشگاه کتاب امسال #رونمایی خواهد شد.
🆔 @sayehSokhan
Telegram
attach 📎
سلیگمن و آرگایل شادی را دارای دو سطح میدانند:
1- گذرا و حسی 2- اصیل و پایدار
در فرهنگ ما شادی حسی و گذرا با «نشاط» و شادی اصیل با سعادت و خوشبختی نزدیک و هم مفهوم هستند.
از نظر باربارا فردریکسون در کتاب «مثبت بودن» (positivity) افراد شاد کسانی هستند که فراوانی و شدت هیجانهای مثبت آنها سه برابر هیجانهای منفیشان باشد. سلیگمن در کتاب «شادکامی اصیل» (happiness Authenetic) همبستگی آماری بین هیجانهای مثبت و منفی در افراد شاد را عددی منفی و در اندازهای متوسط میداند.
🆔 @sayehsokhan
1- گذرا و حسی 2- اصیل و پایدار
در فرهنگ ما شادی حسی و گذرا با «نشاط» و شادی اصیل با سعادت و خوشبختی نزدیک و هم مفهوم هستند.
از نظر باربارا فردریکسون در کتاب «مثبت بودن» (positivity) افراد شاد کسانی هستند که فراوانی و شدت هیجانهای مثبت آنها سه برابر هیجانهای منفیشان باشد. سلیگمن در کتاب «شادکامی اصیل» (happiness Authenetic) همبستگی آماری بین هیجانهای مثبت و منفی در افراد شاد را عددی منفی و در اندازهای متوسط میداند.
🆔 @sayehsokhan
همراهان عزیز درود و وقت بخیر🌹🌹🙏
پیشنهاد می کنیم هر روز نگاهی به صفحه ی اینستاگراممون و پُست های اونجا بندازید.
تفاوت پست های اون صفحه اینه که به ما امکان میده که نظرات شما رو بخونیم و با همدیگه گفتگو و تعامل داشته باشیم.
حتا می تونید پرسش های خودتون رو از روانشناسان ما در دایرکت بپرسید....
آدرس صفحه مون اینه:
https://www.instagram.com/sayehsokhan/
منتظرتونیم 🙏🙏🌹
پیشنهاد می کنیم هر روز نگاهی به صفحه ی اینستاگراممون و پُست های اونجا بندازید.
تفاوت پست های اون صفحه اینه که به ما امکان میده که نظرات شما رو بخونیم و با همدیگه گفتگو و تعامل داشته باشیم.
حتا می تونید پرسش های خودتون رو از روانشناسان ما در دایرکت بپرسید....
آدرس صفحه مون اینه:
https://www.instagram.com/sayehsokhan/
منتظرتونیم 🙏🙏🌹
📝
يادمه ٥ سالم كه بود بابام براي بار اول منو برد شهربازي. اين شهربازي طوري بود كه كنارش يه پارك معمولي بود كه جزو مجموعه شهربازي به حساب ميومد. يه پارك مث همه ي پارك ها با تاب و سرسره و... . من كه تا حالا تاب و سرسره نديده بودم با ديدن بچه هايي كه داشتن بازي ميكردن خيلي هيجان زده شدم و منم مشغول بازي شدم.
انقدر سرگرم بازي بودم كه ديگه وارد شهربازي نشديم.
روز بعدش خوشحال و خندون رفتم پيش دوستم مهدي كه بهش گفته بودم قراره برم شهربازي.
با هيجان ازم پرسيد:
-خب امير..رفتي شهربازي؟؟
+اره
-ايول..ترن هوايي سوار شدي؟
+نه
-چرخ و فلك چطور؟
من هم كه اصن نميدونستم اين چيزايي كه ميگه چيه گفتم
+نه
-عه پس چي سوار شدي؟
ماجرا رو واسش تعريف كردم..
گفت: زِكي! پس تو كه اصن شهربازي نرفتي!
٢٥ سال از اون ماجرا ميگذره..
چند روز پيش همديگرو تو اينستاگرام پيدا كرديم..
اون حالا صاحب يه شركت شده و وضع خوبي بهم زده.. منو به شركتش دعوت كرد.
رفتم پيشش و كلي با هم گپ زديم. خيلي سرزنده بود و كلي به وضع ماليش ميباليد.
بهش گفتم:
-خب...تعريف كن ببينم..چيكارا ميكني؟
+ چي بگم والا..زندگي ميكنيم.
-ازدواج كردي؟
+نه
-عاشق چي؟ عاشق نشدي؟
+نه
چندثانيه بهش نگاه كردم و گفتم:
زِكي! پس تو كه اصن شهربازي نرفتي!
👤 #امير_حافظي
@Havaye_Havva
🆔 @SayehSokhan
يادمه ٥ سالم كه بود بابام براي بار اول منو برد شهربازي. اين شهربازي طوري بود كه كنارش يه پارك معمولي بود كه جزو مجموعه شهربازي به حساب ميومد. يه پارك مث همه ي پارك ها با تاب و سرسره و... . من كه تا حالا تاب و سرسره نديده بودم با ديدن بچه هايي كه داشتن بازي ميكردن خيلي هيجان زده شدم و منم مشغول بازي شدم.
انقدر سرگرم بازي بودم كه ديگه وارد شهربازي نشديم.
روز بعدش خوشحال و خندون رفتم پيش دوستم مهدي كه بهش گفته بودم قراره برم شهربازي.
با هيجان ازم پرسيد:
-خب امير..رفتي شهربازي؟؟
+اره
-ايول..ترن هوايي سوار شدي؟
+نه
-چرخ و فلك چطور؟
من هم كه اصن نميدونستم اين چيزايي كه ميگه چيه گفتم
+نه
-عه پس چي سوار شدي؟
ماجرا رو واسش تعريف كردم..
گفت: زِكي! پس تو كه اصن شهربازي نرفتي!
٢٥ سال از اون ماجرا ميگذره..
چند روز پيش همديگرو تو اينستاگرام پيدا كرديم..
اون حالا صاحب يه شركت شده و وضع خوبي بهم زده.. منو به شركتش دعوت كرد.
رفتم پيشش و كلي با هم گپ زديم. خيلي سرزنده بود و كلي به وضع ماليش ميباليد.
بهش گفتم:
-خب...تعريف كن ببينم..چيكارا ميكني؟
+ چي بگم والا..زندگي ميكنيم.
-ازدواج كردي؟
+نه
-عاشق چي؟ عاشق نشدي؟
+نه
چندثانيه بهش نگاه كردم و گفتم:
زِكي! پس تو كه اصن شهربازي نرفتي!
👤 #امير_حافظي
@Havaye_Havva
🆔 @SayehSokhan
📚 #برشی_از_کتاب #هر_روز_به_سوی_تو_می_آیم
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
هرچه سریعتر خشمها، رنجشها و کینهها را رها کنم. آنها را نزد خودم اعتراف کنم و سپس این آزردگیها را به نیروی الهی درونم واگذار کنم.
🆔 @Sayehsokhan
هرچه سریعتر خشمها، رنجشها و کینهها را رها کنم. آنها را نزد خودم اعتراف کنم و سپس این آزردگیها را به نیروی الهی درونم واگذار کنم.
🆔 @Sayehsokhan