نشر سایه سخن
9.78K subscribers
13.1K photos
4.76K videos
270 files
3.8K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بوشهر_زیبا




هر سحری حلاوتی، هر طرفی طراوتی
هر قدمی عجایبی، هر نفسی عنایتی

پرتو روی عشق‌دان، آنکه به هر سحرگهان
شمس کشید نیزه‌ای، صبح فراشت رایتی


#مولانای_بزرگ


سلام؛ روزتون به خیر و برکت و شادکامی!

🆔 @Sayehsokhan
🌀 «حریم خصوصی در خانواده»
لایو اینستاگرامی

دوشنبه، ۱۷ مهر ۱۴۰۲
۹ اکتبر ۲۰۲۳
۱۹.۳۰ تهران
۱۷.۰۰ لندن
۹.۰۰ صبح ونکوور

🔹 «حریم خصوصی» یکی از بحث‌انگیزترین مسائل در هر ارتباطی است، از رابطه شغلی و اجتماعی گرفته تا خانوادگی و عاشقانه.
اما به‌خصوص به نظر می‌رسد که معنا، اهمیت و حفظ حریم شخصی در جامعه ما همچنان یکی از معضلات کمترحل‌شده است.

🔹 در گفتگوی روز دوشنبه ۱۷ مهر ۲۰۲۳ با دکتر سرگلزایی عزیز به مساله حریم خصوصی در حیطه خانواده خواهیم پرداخت و سوالاتی از این دست را زیر ذره‌بین بحث و کنکاش خواهیم گذاشت که
حریم خصوصی چیست و محدوده‌های آن کدام است؟
چگونه می‌توان مرزهای فردی و خانوادگی را از هم روشن ساخت؟
چگونه می‌توان این مرزها را به دیگران شناساند و رعایت آن را از آنان خواستار شد؟
دخالت با دلسوزی چه تفاوتی دارد؟
پدربزرگ، عمه و خاله تا چه اندازه حق مداخله یا اظهار نظر در مسائل یک خانواده را دارند...؟
لطفاً همراه باشید

📌 لینک اینستاگرام لایو:
http://Instagram.com/sasanhabibvand

📌 اینستاگرام دکتر سرگلزایی
http://Instagram.com/drsargolzaei

@sasanhabibvand

🆔 @Sayehsokhan
📚کتاب: #نگاهی_نو_به_تفکر_راهبری (بازاندیشی در چگونگی راهبری در دنیای جدید کار)
نویسنده: #دبرا_ای_بنتون ، #کایلی_رایت‌_فورد
👤مترجم: #مریم_خسروی

📖برشی از کتاب:
⚡️پویا باشید: تغییر در خود و دیگران را ممکن سازید
تعريف علمی راهبری پویا به انرژی یا نیرویی اشاره دارد که به جای بی‌تحرکی، تمایل به حرکت دارند. راهبران پویا امور مختلف را به جلو می‌رانند، سردرگمی را کاهش می‌دهند و از رکود جلوگیری می‌کنند. در دنیایی که به سرعت در حال حرکت است و گرفتاری‌های همیشگی دارد، این راهبران در زمان مناسب برای هموارکردن مسیر و ایجاد تغییر تلاش می‌کنند. راهبران پویا:

▫️پیوسته کارکنان خود را با معرفی ایده‌های جدید به هیجان می‌آورند.
▫️توانایی خلاقانه‌ای دارند که الهام‌بخش دیگران است.
▫️انرژی و تمرکزشان را روی اجرای ایده‌های جدید می‌گذارند.
▫️با سرعتی سرسام‌آور، همراه با زمان، تغییر می‌کنند.
▫️تمام جوانب را در نظر دارند و همواره نگاهشان به آینده است.
▫️اغلب، آنها را پرجذبه می‌دانند، زیرا الگویی برای رفتار توأم با اعتماد‌به‌نفس هستند.

🖇صفحات انتخابی: ۱۰۶-۱۰۷

🛒تهیه این کتاب:

👈برای سفارش اینجا کلیک کنید👉

🆔 @sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⁉️همه چیز هم به مشکلات کودکی ما برنمی‌گرده. گاهی ریشه مشکلات در اطرافمون هست.

#دکتر_علی_صاحبی


🆔 @sayehsokhan
خوب است که از میان دلخوشی‌های رنگ‌باخته و از دست رفته‌ام "پاییز" هنوز هست...

خوب است که هنوز برای چیزی ذوق دارم و انتظار وقوع چیزی را هنوز می‌کشم!

خوب است که زرد شدن برگ‌ها و خیس‌شدن خیابان‌ها در ذهنم اتفاق خوشایندی‌ست و خوب است که پاییز شده...

خوش آمدی پائیز عزیز! کاش با ما مهربان باشی؛ با ما که در تو زیاد زخم خورده‌ایم و زیاد شکسته‌ایم و خاطرات ناخوشایند زیادی را از پائیزهای پیش از تو حمل می‌کنیم.

با ما مهربان باش پائیز عزیز! با ما که تو را و برگ‌ریزان تو را زیاد دوست داریم و عشق را و قدم‌زدنِ عاشقانه در تو را زیاد دوست داریم و فرصت از عشق‌ گفتن و از عشق شنفتن هم نداریم!

با ما مهربان باش پائیز عزیز! ما خیلی منتظر ماندیم تو از راه برسی و هوا به شیوه‌ی دلپذیری سرد شود و پشت پنجره و خیره به باران و خیابان و هوای ابریِ تو بایستیم و چای بنوشیم و اندوه جهان را فراموش کنیم. ما خیلی منتظر ماندیم تو بیایی و همه چیز را عوض کنی!

با ما مهربان باش پائیز عزیز و خاطرات خوشی را برای ما کنار بگذار.
ما آنقدر دلخوشی نداریم که دلمان را به آمدنِ تو خوش کرده‌ایم و امید داریم در تو اتفاقات خوب‌تری خواهد افتاد،

ما آنقدر دلخوشی نداریم که حتی روی باران‌های بی‌هنگام و برگ‌ریزان تو حساب کرده‌ایم...
با ما مهربان باش پائیز عزیز...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
🍁🍂🍁🍂🍁

🆔 @Sayehsokhan
✔️هشتمین سالگرد درگذشت عبدالرحیم جعفری، مؤسس و صاحب برحقِ مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر

جعفرى چه كرد؟

«زمستان ۱۳۲۹ بود كه با عبدالرحيم (تقى) جعفرى آشنا شدم. شادروان مرتضى كيوان واسطه بود. او باخبر شده بود كه جعفرى مدير انتشارات نوبنياد اميركبير به تشجيع و معرفى كتابخوان‌هاى فرانسوى‌زبان، مانند احمد آرام و حسن صفارى و ابوالقاسم قربانى و احمد بيرشک پذيرفته است كه مقدارى از كتاب‌هاى سلسلۀ مشهور به Que sais-je را به ترجمه برساند. يعنى سفارش ترجمه‌ شدن آنها را بدهد و به چاپ برساند. كيوان گفت نام «چه مى‌دانم» را براى مجموعه انتخاب كرده‌اند. او مرا به بالاخانه‌اى برد كه دستگاه اميركبير از آنجا پا گرفت. مغازۀ كوچكى هم در خيابان ناصرخسرو نزديک به عمارت ناصرالدين‌شاهى شمس‌العماره به همان اسم داير شده بود. كتابفروشى‌هاى اسلاميه و شمس و مركزى و شركت طبع كتاب همه آن حوالى بودند. يک خيابان آن‌طرف‌تر گنج دانش و مظفرى و چند كتابفروشى كه بيشتر فروشندۀ كتاب‌هاى درسى بودند دكّه داشتند. جعفرىِ بلندنظر از آغازِ كار دكّه‌اش را در راسته‌اى قرار و نشان داد كه كاركشتگان نشر همسايگانش بودند.

بارى كيوان گفت بعضى از رفقا مانند سيروس ذكاء و مصطفى فرزانه که هم‌دانشكده و در انجمن ايران و فرانسه با هم به زبان‌ آموختن پرداخته بوديم قراردادهايى براى ترجمه بسته‌اند. تو هم بيا برويم و كتابى انتخاب كن. معلوم شد او كه سرش براى اين‌گونه اشتغال‌ها درد مى‌كرد جمعى را بدان كار فرهنگ‌مندانه كشانيده است. با او به اميركبير رفتم كه در آن وقت علامت نشرش همانندى داشت به شركت سينمايى متروگلدوين‌ماير امريكايى، يعنى سر شيرى غرّان بود ميان حلقه‌هاى نوار در دو طرف آن. بعدها آن نشانه را به آنچه اكنون هست تعويض كرد و البته بهتر شد. اگرچه مناسبتى ميان اميركبيرِ وزير و اين نقش تثبيت‌شده هم نيست. شايد طراح خواسته است روزگاران ايران را از عصر هخامنشى تا دوران نزديک به زندگى ما نشان بدهد.

شادروان آرام در اطاقک اميركبير حضور داشت. با ديدن كتاب‌ها و شور با او قرار شد تاريخى را كه نامش به‌ يادم نيست به فارسى برگردانم. جعفرى هم درجا به خط خود قراردادى در چند سطر نوشت و امضا كرديم. من آن نيت را نتوانستم به سرانجام برسانم زيرا به گرفتارى‌هاى ديگرى دچار شدم. تا چندى پيش كه لاشۀ آن قرارداد را گاه‌به‌گاه ميان اوراق گذشته مى‌ديدم به‌ ياد لطف‌هاى دوستانۀ جعفرى مى‌افتادم. به‌ تازگى هرچه گشتم آن را نيافتم...»

□ ایرج افشار | به نقل از کتاب معناگر صبح؛ یادنامۀ عبدالرحیم جعفری

برگرفته از صفحه اینستاگرام «نشرنو»

@sahandiranmehr

🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر کدام جنازه زار می‌زند این ساز؟
بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید
این سازِ بی‌زمان؟
در کدام غار
بر کدام تاریخ می‌موید این سیم و زِه، این پنجه‌ی نادان؟
بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
بگذار برخیزد!
زاری در باغچه بس تلخ است
زاری بر چشمه‌ی صافی
زاری بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است
زاری بر شراعِ بلندِ نسیم
زاری بر سپیدارِ سبزبالا بس تلخ است.
بر برکه‌ی لاجوردینِ ماهی و باد چه می‌کند این مدیحه‌گوی تباهی؟
مطربِ گورخانه به شهر اندر چه می‌کند
زیرِ دریچه‌های بی‌گناه؟
بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
بگذار برخیزد!

#احمدشاملو

🆔 @Sayehsokhan
سال ۶۳ کامبیز روشن‌روان در خانه‌ای در همسایگی پرویز مشکاتیان ساکن می‌شود و سه سال بعد، از پس این همسایگی نواری با آواز شجریان منتشر می‌شود که اسمش می‌شود «دود عود». دودعود سال ۶۸ و یک سال بعد از جنگ انتشار یافته است. نواری که با تصنیف دو عود در خاطره‌ی ما ایرانی‌ها ماندگار شده. شجریان در این آلبوم دو آواز هم با کمانچه‌ی علی‌اصغر بهاری و تار داریوش طلایی خوانده، که در این اپیزود، در کنار ماجرای شکل‌گیری آلبوم دود عود این دو آواز را هم برده‌ایم زیر ذره‌بین و کمی موشکافانه‌تر تحلیلشان کرده‌ایم.

#پادکست_گوشه:
پرونده‌ی «سرگذشت #شجریان»
اپیزود ۴۲:
«دود عود»

@gooshepod

🆔 @Sayehsokhan

⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
۴۲-«دود عود»
پادکست گوشه
#پادکست_گوشه:
پرونده‌ی «سرگذشت
#شجریان»
اپیزود ۴۲:
«دود عود»


@gooshepod

🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاییزیِ   باغِ   رنگ  و   مهمانِ  توام

هم پرسه‌یِ  برگ برگِ رقصانِ توام

با عطرِ خوشِ نسیم و بویِ نمِ خاک

محتاجِ    هوایِ   بعدِ    بارانِ    توام

شهراد_میدری


#سلام_صبحتون_بخیر


🆔 @Sayehsokhan
📣 #اطلاعیه

📚 سخنرانیِ استاد ملکیان در جلسه رونمایی از کتاب «سمینارهای سولیکون مارتین هَیدگر» ترجمه‌ی اکبر جباری

زمان: پنج‌شنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸

مکان: تهران، خیابان انقلاب (ضلع شمالی)، بین ولیعصر و برادران مظفر، پلاک ۹۰۷، خانه اندیشه‌ورزان

ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

@MalekianMedia

🆔 @sayehsokhan
📚کتاب: #فرزندپروری_نوین
نویسنده: #گراد_هوتر، #اولی_هاوزر
👤مترجم: #زینب_سرحدی
📇ناشر: #سایه_سخن

📖برشی از کتاب:

👶🏼ما نمی‌توانیم بفهمیم که آیا نوزادی والدین خود و زندگی‌اش را دوست دارد یا نه؛ اما آنچه از کودکانمان متوجه می‌شویم، حاکی از این است که آنها عاشق به دنیا می‌آیند. البته عشقشان، مانند انسان‌های عاشق، با رفتار آگاهانه و تأمل برانگیز و بالغانه همراه نیست؛ بلکه بیشتر با سرشتی درونی هدایت می‌شود؛ یعنی با الگویی که در مغز نهادینه شده و واکنش‌های رفتاری آنها را سمت‌و‌سو می‌دهد.

👨🏻‍⚕متخصصان مغز و اعصاب و پژوهشگران حوزه رشد شناختی نوزادان کشف کرده‌اند که مغز انسان پیش از تولد براساس نمونه سیگنال‌هایی ساخته می‌شود که از جسم خود نوزاد و مادر سرچشمه می‌گیرد. گذشته از چگونگی دوره بارداری، جنین شاهد فرایند رشد خود است و می‌بیند که چگونه توانایی‌هایی را یکی پس از دیگری کسب و هر روز بخش کوچکی از وجودش رشد می‌کند. روند تکامل و رشد، ارتباط تنگاتنگی با مادر دارد. این تجارب ناخودآگاه در قسمت قدیمی‌تر مغز ذخیره می‌شود؛ بنابراین، وقتی نوزاد به دنیا می‌آید، دانش ناخودآگاهی دارد که احساس تعلق و رشد خاص او را به طور هم‌زمان ممکن می‌سازد. در واقع هر نوزاد زندگی خاص خود را دارد و تجربه پیش از تولد است که مشخص می‌کند پس از تولد به دنبال چه باشد.

🖇صفحه انتخابی: ۴۳

🛒تهیه این کتاب:

👈برای سفارش اینجا کلیک کنید👉

🆔 @sayehsokhan

تصویر
چرا موفق‌شدن سخت است؟

موفقیت یعنی عبور از ناحیه ترس به سمت ناحیه رشد و متوقف نشدن در ناحیه یادگیری ...
نترسیدن و اقدام‌کردن رمز موفقیت و رسیدن به اهداف است.
          
🆔 @Sayehsokhan
چرا نوشتن؟

«من نویسنده نیستم؛ آدمی هستم که جست‌وجو می‌کند، و درگیر نبردی معنوی است. من در انتظار آنم که نوری بر ذهنم بتابد که در زبان آدمیان نامی ندارد.»
▪️(قطعات تفکر، امیل سیوران، ترجمه بهمن خلیقی، نشر مرکز، ص۱۲۳)

«خواهرم خاطره‌ای برایم تعریف کرد: وقتی دوساله بوده‌ام، می‌کوشیدم با چکشی دیوار اتاقم را سوراخ کنم... ساعاتی بعد در تنهایی بازیافته در آپارتمانم اندیشیدم که هیچگاه از ساختن روزنه‌ای در دیوار جهان دست برنداشته‌ام و تنها از کودکی بدین سو ابزارم را دگرگون کرده‌ام، کلام و نوشتار سودمندتر از چکشی خالی به نظر می‌آیند.»
▪️(رستاخیز، کریستین بوبن، ترجمه‌ سیروس خزائلی، نشر صدای معاصر، ص۶۶)

اینکه با نوشتن، در پی تاباندنِ نوری بر دل خود باشی، نه هیچ چیز دیگر، چقدر خوب است.
برای چه می‌نویسی؟ برای نور. برای پاسخ گفتن به نور. در گشودن برای نور.

این پاسخ، پاسخ درستی است.

🆔 @Sayehsokhan
اگر پرنده بودم
آفتاب را
به‌اندازهٔ باران
دوست می‌داشتم
بام آسمان را
به اندازهٔ لبخندی کوچک
بر رخسار گل

اما
وقتی از کوچ
باز می‌ماندم
تنها سکوت برف

تنها سکوت برف را
بر شانهٔ درخت
دوست می‌داشتم

صدیق قطبی

🆔 @Sayehsokhan