✍ امروز ۲۹ اسفند است؛ روز نفت و تلاش برای ملیکردن آن.
یاد همه آنان که برای کوتاهکردن دست بیگانه از این سرمایه ملی کوشیدند، بخیر.
یاد دکتر مصدق نیز گرامی باشد.
سرتیپ ازموده دادستان بدنام ارتش به او گفت:
تومسلمان نیستی!
ببینید چگونه متهم پیر با شجاعت با دادستان بر سر اسلامیت خود محاجه و جدل میکند.
✅ بخشي از دفاعیات دکتر مصدق به نقل از کتاب «خواب آشفته نفت- از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی»، تالیف دکتر محمدعلی موحد:
دادستان: مصدقالسلطنه برای اینکه قسمش راست باشد و تمام اعمال خلاف قانون اساسی را مرتکب شده باشد، برخلاف دین مبین اسلام هم قیام کرده است و قطع نظر از حقانیت دین مقدس اسلام و ادعای مسلمانی، او اصل اول متمم قانون اساسی که مذهب رسمی ایران را مذهب اسلام و طریقه حقه جعفریه اثناعشریه مقرر داشته، نادیده گرفته است و رسالهای بر ضد دین مبین اسلام نگاشته.
مصدق: خلاف است، این اظهارات باطل است. امروز ایشان حربه تکفیر مرا بهدست گرفتهاند. دادستان حق ندارد راجع به این موضوع صحبت کند. من مسلمانم.
خانوادهام مسلمان. پدرم مسلمان. مادرم مسلمان. عیالم مسلمان (در حالی که بغض گلوی او را گرفته بود) شبهای جمعه روضه منزل ما ترک نمیشود. شما بفرستید ببینید هر شب جمعه چند نفر میآیند منزل ما و روضه میخوانند. آنوقت این آقا به تحریک یک جاهایی میخواهد در این جا مرا بیایمان و بیعقیده معرفی کند تا بعد مرا بکشند و قاتل را بگویند از روی تعصب اقدام به این کار کرد. ایشان حق ندارد چنین حرفهایی بزند...
🔹دادستان ارتش که میدید تهمت بیدینی، مصدق را اینگونه عصبانی و ناراخت میکند، حاضر نبود به آسانی این حربه را از دست فروبگذارد. این تکه را از درگیریهای دادستان و مصدق در دو جلسه مورخه دوم و سوم آذر ۳۲ نقل میکنیم:
✅ دادستان: او از روز ۲۵ تا ۲۸ مرداد که به حکومت یاغی خود ادامه میداده است، اعمال و رفتاری نموده که هیچ مسلمانی این کارها را نمیکند و دادستان ارتش در اینجا میتواند بگوید که این مرد با اعمالی که کرده، مرد مسلمانی نیست.
مصدق: بنده آقای رییس اخطار دادم. دادستان حق ندارد این صحبتها را بکند. حق ندارد به مذهب من دخالت کند. اگر اینطور است پس بنده مرخص میشوم. (در این وقت دکتر مصدق از جا برخاست و کیف خود را زیر بغل گرفت و خواست تالار جلسه را ترک کند)
مصدق: اگر او این حرفها را بزند من در اینجا نمیمانم. مگر مرا زنجیر کنید. او حق ندارد این حرفها را بزند.
دادستان: اینکه گفتم این مرد ایمان ندارد برای این است که مرد مسلمان وقتی که به قرآن مجید قسم یاد کرد به هیچ قیمتی ولو این که خود و تمام خانوادهاش از بین بروند ممکن نیست خلاف سوگندی که یاد کرده عمل کند.
مصدق: به خدا نمیکنم. به خدایی که سوگند خوردهام تا حیات دارم به سوگند خود وفادارم. من در تمام عمرم دروغ نگفتهام چه برسد به این که خلاف قسم رفتار کنم.
دادستان: آقای دکتر مصدق علاوه بر سوابق موجود در همین دادگاه، به کرات اظهار کردند که من نسبت به شاهنشاه فقید...
مصدق: عقیده نداشتم.
دادستان: سوگند وفاداری نخورده بودم...
مصدق: صحیح است.
دادستان: و به همین جهت به او عقیده و ایمان نداشتم.
مصدق: صحیح است. صحیح است. قربان تو آدم چیزفهم! (خنده حضار)
دادستان: ولی نسبت به اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی...
مصدق: مرهونش هستم.
دادستان: که میگوید وفادار هستم با نقض قانون اساسی و عدم اجرای دستور اعلیحضرت همایونی، دادستان ارتش مدعی است که این مرد به قرآن مجید و قانون اساسی خیانت کرده است. دادستان ارتش این مرد را به این مناسبت تحت تعقیب قرار داده که با نقض سوگند وفاداری
مصدق: باید ثابت کنی.
دادستان: این مرد به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی خیانت کرده است.
مصدق: هروقت ثابت کردی، آنوقت درست است.
دادستان: این مرد مسلمان نیست. زیرا خیانت به مذهب اسلام و خیانت به قانون اساسی کرده است. اگر میگوید که شبهای جمعه روضهخوانیش ترک نمیشد با این خیانتی که به مردم مسلمان و مذهب اسلام کرده...
مصدق: روضه خوانی هم دروغ بود؟
دادستان: برای عوام فریبی بوده. زیرا دادستان ارتش معتقد است که این مرد از ساعت یک صبح روز ۲۵ مرداد ...
مصدق: مرتد شده است.
دادستان: اعمالش جز خیانت به مذهب اسلام و رفتارش بر مبنایی جز آنچه در کیفرخواست ذکر شده ندارد.
مصدق: آقای رییس، من اخطار میکنم. آقا حق ندارد این حرفها را بزند. چرا جلوگیری نمیکنید؟
....
مصدق: باید عرض بکنم که اشهدان لااله الاالله، اشهد ان محمدرسول الله . این شهادتین است که تمام فرق مذهب اسلام باید بگویند. من در این دادگاه اقرار میکنم که مسلمان و شیعه اثناعشری هستم. مسلک من، مسلک حضرت سیدالشهداست. یعنی آنجایی که حقی در کار باشد با هر قوهای مخالفت میکنم. از همهچیزم میگذرم.
یاد همه آنان که برای کوتاهکردن دست بیگانه از این سرمایه ملی کوشیدند، بخیر.
یاد دکتر مصدق نیز گرامی باشد.
سرتیپ ازموده دادستان بدنام ارتش به او گفت:
تومسلمان نیستی!
ببینید چگونه متهم پیر با شجاعت با دادستان بر سر اسلامیت خود محاجه و جدل میکند.
✅ بخشي از دفاعیات دکتر مصدق به نقل از کتاب «خواب آشفته نفت- از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی»، تالیف دکتر محمدعلی موحد:
دادستان: مصدقالسلطنه برای اینکه قسمش راست باشد و تمام اعمال خلاف قانون اساسی را مرتکب شده باشد، برخلاف دین مبین اسلام هم قیام کرده است و قطع نظر از حقانیت دین مقدس اسلام و ادعای مسلمانی، او اصل اول متمم قانون اساسی که مذهب رسمی ایران را مذهب اسلام و طریقه حقه جعفریه اثناعشریه مقرر داشته، نادیده گرفته است و رسالهای بر ضد دین مبین اسلام نگاشته.
مصدق: خلاف است، این اظهارات باطل است. امروز ایشان حربه تکفیر مرا بهدست گرفتهاند. دادستان حق ندارد راجع به این موضوع صحبت کند. من مسلمانم.
خانوادهام مسلمان. پدرم مسلمان. مادرم مسلمان. عیالم مسلمان (در حالی که بغض گلوی او را گرفته بود) شبهای جمعه روضه منزل ما ترک نمیشود. شما بفرستید ببینید هر شب جمعه چند نفر میآیند منزل ما و روضه میخوانند. آنوقت این آقا به تحریک یک جاهایی میخواهد در این جا مرا بیایمان و بیعقیده معرفی کند تا بعد مرا بکشند و قاتل را بگویند از روی تعصب اقدام به این کار کرد. ایشان حق ندارد چنین حرفهایی بزند...
🔹دادستان ارتش که میدید تهمت بیدینی، مصدق را اینگونه عصبانی و ناراخت میکند، حاضر نبود به آسانی این حربه را از دست فروبگذارد. این تکه را از درگیریهای دادستان و مصدق در دو جلسه مورخه دوم و سوم آذر ۳۲ نقل میکنیم:
✅ دادستان: او از روز ۲۵ تا ۲۸ مرداد که به حکومت یاغی خود ادامه میداده است، اعمال و رفتاری نموده که هیچ مسلمانی این کارها را نمیکند و دادستان ارتش در اینجا میتواند بگوید که این مرد با اعمالی که کرده، مرد مسلمانی نیست.
مصدق: بنده آقای رییس اخطار دادم. دادستان حق ندارد این صحبتها را بکند. حق ندارد به مذهب من دخالت کند. اگر اینطور است پس بنده مرخص میشوم. (در این وقت دکتر مصدق از جا برخاست و کیف خود را زیر بغل گرفت و خواست تالار جلسه را ترک کند)
مصدق: اگر او این حرفها را بزند من در اینجا نمیمانم. مگر مرا زنجیر کنید. او حق ندارد این حرفها را بزند.
دادستان: اینکه گفتم این مرد ایمان ندارد برای این است که مرد مسلمان وقتی که به قرآن مجید قسم یاد کرد به هیچ قیمتی ولو این که خود و تمام خانوادهاش از بین بروند ممکن نیست خلاف سوگندی که یاد کرده عمل کند.
مصدق: به خدا نمیکنم. به خدایی که سوگند خوردهام تا حیات دارم به سوگند خود وفادارم. من در تمام عمرم دروغ نگفتهام چه برسد به این که خلاف قسم رفتار کنم.
دادستان: آقای دکتر مصدق علاوه بر سوابق موجود در همین دادگاه، به کرات اظهار کردند که من نسبت به شاهنشاه فقید...
مصدق: عقیده نداشتم.
دادستان: سوگند وفاداری نخورده بودم...
مصدق: صحیح است.
دادستان: و به همین جهت به او عقیده و ایمان نداشتم.
مصدق: صحیح است. صحیح است. قربان تو آدم چیزفهم! (خنده حضار)
دادستان: ولی نسبت به اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی...
مصدق: مرهونش هستم.
دادستان: که میگوید وفادار هستم با نقض قانون اساسی و عدم اجرای دستور اعلیحضرت همایونی، دادستان ارتش مدعی است که این مرد به قرآن مجید و قانون اساسی خیانت کرده است. دادستان ارتش این مرد را به این مناسبت تحت تعقیب قرار داده که با نقض سوگند وفاداری
مصدق: باید ثابت کنی.
دادستان: این مرد به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی خیانت کرده است.
مصدق: هروقت ثابت کردی، آنوقت درست است.
دادستان: این مرد مسلمان نیست. زیرا خیانت به مذهب اسلام و خیانت به قانون اساسی کرده است. اگر میگوید که شبهای جمعه روضهخوانیش ترک نمیشد با این خیانتی که به مردم مسلمان و مذهب اسلام کرده...
مصدق: روضه خوانی هم دروغ بود؟
دادستان: برای عوام فریبی بوده. زیرا دادستان ارتش معتقد است که این مرد از ساعت یک صبح روز ۲۵ مرداد ...
مصدق: مرتد شده است.
دادستان: اعمالش جز خیانت به مذهب اسلام و رفتارش بر مبنایی جز آنچه در کیفرخواست ذکر شده ندارد.
مصدق: آقای رییس، من اخطار میکنم. آقا حق ندارد این حرفها را بزند. چرا جلوگیری نمیکنید؟
....
مصدق: باید عرض بکنم که اشهدان لااله الاالله، اشهد ان محمدرسول الله . این شهادتین است که تمام فرق مذهب اسلام باید بگویند. من در این دادگاه اقرار میکنم که مسلمان و شیعه اثناعشری هستم. مسلک من، مسلک حضرت سیدالشهداست. یعنی آنجایی که حقی در کار باشد با هر قوهای مخالفت میکنم. از همهچیزم میگذرم.
نه زن دارم. نه پسر دارم. نه دختر دارم. هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم.
(در این موقع دکتر مصدق به گریه میافتد).
🆔 @Sayehsokhan
(در این موقع دکتر مصدق به گریه میافتد).
🆔 @Sayehsokhan
این نکته در خصوص والدین نیز صدق میکند. ما والدین، فرسودگی را به عنوان یکی از عوامل تعیینکنندۀ فرزندپروری خوب میدانیم و معتقدیم باید همهچیز به کودکمان بدهیم و حتی کمی بیشتر؛ اما زندگیکردن با این دیدگاه ممکن است آسیب جسمانی در پی داشته باشد. در پارهای مطالعات، والدین از همدلی خود گفتند و نوجوانانشان زندگی احساسی خود را توضیح دادند. فرزندانِ والدینِ همدل، خشم و تغییرات خلقوخوی کمتری را گزارش میکردند و سریعتر از استرس رهایی مییافند، اما والدینشان با آسیبهایی چون التهابهای خفیف و نشانههایی از پیر شدن سلولی درگیر بودند. اگر نوجوانانِ همین والدین دچار افسردگی میشدند، حتی التهابهای شدیدتری گریبانگیر آنها میشد. انگار این والدینِ مراقب، سلامت خود را به فرزندانشان میدهند.
📚 #برشی_از_کتاب : #مبارزه_ای_برای_مهربانی
✍️ اثر: #دکتر_جمیل_زکی
👌 ترجمه: #محمدحامد_فتاحیان
📖 صفحه: ۱۶۹
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #مبارزه_ای_برای_مهربانی
✍️ اثر: #دکتر_جمیل_زکی
👌 ترجمه: #محمدحامد_فتاحیان
📖 صفحه: ۱۶۹
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from شنیده های رضا بابایی
YouTube
دکتر علی صاحبی: ذهن آگاهی در خدمت تنظیم هیجانی
لطفا برای حمایت از ما، سابسکرایب کنید
مقدمه ای بر کتاب
ذهن آگاهی و رفتار های اعتیاد آور
نویسنده:ربکا ای ویلیامز ، جولی اس کرافت
مترجم:دکتر علی صاحبی ، مهدی اسکندری ، شیدا لطفعلیان
از ناشر فاخر کشور
انتشارات سایه سخن
دکتر علی صاحبی به سال 1343 در گرگان…
مقدمه ای بر کتاب
ذهن آگاهی و رفتار های اعتیاد آور
نویسنده:ربکا ای ویلیامز ، جولی اس کرافت
مترجم:دکتر علی صاحبی ، مهدی اسکندری ، شیدا لطفعلیان
از ناشر فاخر کشور
انتشارات سایه سخن
دکتر علی صاحبی به سال 1343 در گرگان…
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
دکتر علی صاحبی
ذهن آگاهی در خدمت تنظیم هیجانی
مقدمه ای بر کتاب
ذهن آگاهی و رفتار های اعتیاد آور
نویسنده:ربکا ای ویلیامز ، جولی اس کرافت
مترجم:دکتر علی صاحبی ، مهدی اسکندری ، شیدا لطفعلیان
از ناشر فاخر کشور
انتشارات سایه سخن
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @ravanbeshnas
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
دکتر علی صاحبی
ذهن آگاهی در خدمت تنظیم هیجانی
مقدمه ای بر کتاب
ذهن آگاهی و رفتار های اعتیاد آور
نویسنده:ربکا ای ویلیامز ، جولی اس کرافت
مترجم:دکتر علی صاحبی ، مهدی اسکندری ، شیدا لطفعلیان
از ناشر فاخر کشور
انتشارات سایه سخن
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @ravanbeshnas
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥💫 سلام یاران و همراهان گرامی!
♦️ صبحتون به خیر!
☀️ خورشید خواهد درخشید!
🔹روزهای خوب خواهند آمد!
🔹به امید فردایی روشن!
💫 درود بر شما! 💫
🆔 @Sayehsokhan
♦️ صبحتون به خیر!
☀️ خورشید خواهد درخشید!
🔹روزهای خوب خواهند آمد!
🔹به امید فردایی روشن!
💫 درود بر شما! 💫
🆔 @Sayehsokhan
پاییز و زمستان سختی بر ما گذشت!
سال خیلی سختی بود! خیلی زیاد!
چشمانمان لحظاتی را دید، گاه آنقدر بزرگ و شگفتانگیز که در رویا نمیگنجید و گاه تا سرحد مرگ، پر از وحشت و اندوه که پیشتر از کابوسهایمان نیز نگذشته بود.
گوشهامان صداهایی شنید، گاه از سر شوق، گاه اعتراض و گاه نالهای از رنجی بیپایان برای عزیزی از دست رفته.
موسیقی دگرگون شد، ریتمها شکستند،
پردهها افتاده و سکوتها جابجا شدند.
دیگر رقص نماد شادی نبود.
رقصی بود در آتش و خون،
با بغضی گره خورده و چشمانی اشکآلود...
پاییز و زمستان سختی بر ما گذشت،
ما نیز در این روزها، با شادی شما طعم امید را چشیدیم، و با اندوهتان، که اندوه ما نیز بود، گریستیم.
اما در آستانهی بهار، بار دیگر بیایید، در کنار هم، بیش از پیش از «زندگی» بگوییم.
امید آنکه، آن کهنه، راهی شود به نکویی
و این نو، همی آید به شـادی!
سال نو بر همهی شما مبارک!
در آغاز بهار و شروع سال نو برایتان شادی روزافزون آرزو داریم🌸🌿
شاد و سرفراز بمانید❤️
🆔 @Sayehsokhan
سال خیلی سختی بود! خیلی زیاد!
چشمانمان لحظاتی را دید، گاه آنقدر بزرگ و شگفتانگیز که در رویا نمیگنجید و گاه تا سرحد مرگ، پر از وحشت و اندوه که پیشتر از کابوسهایمان نیز نگذشته بود.
گوشهامان صداهایی شنید، گاه از سر شوق، گاه اعتراض و گاه نالهای از رنجی بیپایان برای عزیزی از دست رفته.
موسیقی دگرگون شد، ریتمها شکستند،
پردهها افتاده و سکوتها جابجا شدند.
دیگر رقص نماد شادی نبود.
رقصی بود در آتش و خون،
با بغضی گره خورده و چشمانی اشکآلود...
پاییز و زمستان سختی بر ما گذشت،
ما نیز در این روزها، با شادی شما طعم امید را چشیدیم، و با اندوهتان، که اندوه ما نیز بود، گریستیم.
اما در آستانهی بهار، بار دیگر بیایید، در کنار هم، بیش از پیش از «زندگی» بگوییم.
امید آنکه، آن کهنه، راهی شود به نکویی
و این نو، همی آید به شـادی!
سال نو بر همهی شما مبارک!
در آغاز بهار و شروع سال نو برایتان شادی روزافزون آرزو داریم🌸🌿
شاد و سرفراز بمانید❤️
🆔 @Sayehsokhan
نگاهی متفاوت به «امید»، و "امیدواری"! :
امید بر این فرض استوار است که ما نمیدانیم چه پیش خواهد آمد و در فضای عدم قطعیت، جای کافی برای عمل وجود دارد.
وقتی عدم قطعیت را به رسمیت میشناسید، این را تصدیق میکنید که شاید بتوانید -به تنهایی و یا همراه با چند تن دیگر یا چند میلیون نفر دیگر- بر نتایج تاثیر بگذارید.
امید، استقبال از ناشناختهها و ناشناختنیها است،
بدیلی برای قطعیت خوشبینی و بدبینی.
خوشبینها گمان میکنند، همهچیز بدون مداخلهی ما روبهراه خواهد شد و
بدبینها موضع مخالفی دارند؛
هر دو گروه بیعملی خود را توجیه میکنند.
امید، باور به این است که عمل ما اهمیت دارد، هرچند چگونگی و زمان تاثیر آن و کیستی و چیستی تاثیرپذیرنده چیزهایی نیستند که بتوان از پیش دانست.
درواقع شاید ما نتوانیم حتی پس از واقعه از این موضوعات آگاه شویم، امّا در هر صورت اعمال، مهم هستند و
تاریخ پر از مردمی است که تاثیرشان پس از مرگ، قدرت بیشتری داشتهاست.
از کتاب «امید در تاریکی»
ربهکا سولنیت
ترجمه: نرگس حسنلی
🆔 @Sayehsokhan
امید بر این فرض استوار است که ما نمیدانیم چه پیش خواهد آمد و در فضای عدم قطعیت، جای کافی برای عمل وجود دارد.
وقتی عدم قطعیت را به رسمیت میشناسید، این را تصدیق میکنید که شاید بتوانید -به تنهایی و یا همراه با چند تن دیگر یا چند میلیون نفر دیگر- بر نتایج تاثیر بگذارید.
امید، استقبال از ناشناختهها و ناشناختنیها است،
بدیلی برای قطعیت خوشبینی و بدبینی.
خوشبینها گمان میکنند، همهچیز بدون مداخلهی ما روبهراه خواهد شد و
بدبینها موضع مخالفی دارند؛
هر دو گروه بیعملی خود را توجیه میکنند.
امید، باور به این است که عمل ما اهمیت دارد، هرچند چگونگی و زمان تاثیر آن و کیستی و چیستی تاثیرپذیرنده چیزهایی نیستند که بتوان از پیش دانست.
درواقع شاید ما نتوانیم حتی پس از واقعه از این موضوعات آگاه شویم، امّا در هر صورت اعمال، مهم هستند و
تاریخ پر از مردمی است که تاثیرشان پس از مرگ، قدرت بیشتری داشتهاست.
از کتاب «امید در تاریکی»
ربهکا سولنیت
ترجمه: نرگس حسنلی
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی برای کسب درآمد و گذران زندگی سخت و بیرحم این روزها، کنار خیابان دف میزند و آواز میخواند؛
کارهایی که در فضای حال حاضر کشور ما ممنوع است ولی او خطر احتمالی را به جان میخرد تا لقمه نانی ولو به این شکل تهیه نماید....
در این میان مردی که گویا نوازنده حرفهای دف است، تنها به کمک مالی اکتفا نمیکند، دف را از دست زن میگیرد تا او فقط بخواند تا تماشاگران بیشتری به این جمع توجه کنند تا بازار زن رونق بیشتری بگیرد.
آفرین بر این مرد!!!!
ما مردم در این روزهای سخت ودشوار بیش از همیشه به کمک هم احتیاج داریم....
ولو با زدن دف!
🆔@Sayehsokhan
کارهایی که در فضای حال حاضر کشور ما ممنوع است ولی او خطر احتمالی را به جان میخرد تا لقمه نانی ولو به این شکل تهیه نماید....
در این میان مردی که گویا نوازنده حرفهای دف است، تنها به کمک مالی اکتفا نمیکند، دف را از دست زن میگیرد تا او فقط بخواند تا تماشاگران بیشتری به این جمع توجه کنند تا بازار زن رونق بیشتری بگیرد.
آفرین بر این مرد!!!!
ما مردم در این روزهای سخت ودشوار بیش از همیشه به کمک هم احتیاج داریم....
ولو با زدن دف!
🆔@Sayehsokhan
#از_شما
نوروز بمانید که ایام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
آن صبح نخستین بهاری که زشادی
میآورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوتزده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردنندهی آرام شمایید!
به رسم دیرینه، سالی سرشار از تندرستی و شادمانی را برایتان آرزومندم. هر چند که میدانیم که گذرگاههای ناشناخته و دستاندازهای نفسگیرِ زندگی به راحتی قابلِ پیشبینی نیستند تا برایشان مهیا باشیم اما بهخاطر میسپاریم که بر "مراقبت از جسم و جانمان" اصرار ورزیم تا سبکبارتر از پیچ و خمها عبور کنیم. شش دانگِ حواسمان، به مراقبت از سرمایههای وجودِ انسانیمان خواهد بود تا اگر دقایق، ساعتها، روزها و فصول استخوانسوز زندگی از راه رسیدند باز هم انسان بمانیم و دست از زندگی برنداریم. بخاطر میسپاریم که اشتیاقِ به زندگی قادرست که لحظههایمان را از روز به "نو" روز مبدل سازد.
در پایان، امیدوارم از سال ۱۴۰۱ در کنار همبودن را آموخته باشیم و باور کنیم که اصرار و تمرین بر "گفت و گوی" نیازست تا تبدیل به اولویت مهمی در زندگی اجتماعیمان شود چرا که اهریمنهای این جهان زمانی بر آدمها پیروز میشوند که آدمها درب " گفت و گوی" را یا فراموش کرده و یا گم کرده باشند!
بیایید، امسال علاوه بر سرمایه گذاری بر "گفت و گوی" به استقبال سینهای جدیدی برویم و آنان را در کنار سینهای نمادین سنتِ دیرینهامان قرار دهیم تا لحظه لحظه ی زندگی و حالمان مبدل شود به نیک و نیکویی.
قلب و جانمان را جایگاهی "سینهایی" کنیم که حضورشان "بودن" مان را جلا میدهند. بیایید با هم:
از "سرمایههای روانی" مان مراقبت کنیم،
بر "سالم و تندرست" ماندنمان اصرار ورزیم
"سازنده و آفرینندهبودن" را بهخاطر بسپاریم
"سعی و سخت کوشی" را گره بزنیم به روزانههایمان.
"سزاوار و شایسته" گفتن و شنیدن را تمرین کنیم.
"سخاوت در رفتار" داشته باشیم
"سادهزیستی" را مشق کنیم و
"سهل و آسانگیر" زندگیکردن را زندگی کنیم.
من و تو میدانیم که زندگی بسیار زیبا، اما دشوار و شکننده است! باشد که سال بعد، همین حوالی، خشنود از خود و آنچه گذشته، به یکدیگر لبخندبزنیم و همچنان چون بهار، مشتاق و سرافراز و عاشق زندگی باشیم🍀
با احترام دکتر زهره سپهری شاملو
دانشيار گروه روان شناسی دانشگاه فردوسی مشهد
با سپاس فراوان از سرکار خانم دکتر سپهری عزیز و گرامی
🆔 @Sayehsokhan
نوروز بمانید که ایام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
آن صبح نخستین بهاری که زشادی
میآورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوتزده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردنندهی آرام شمایید!
به رسم دیرینه، سالی سرشار از تندرستی و شادمانی را برایتان آرزومندم. هر چند که میدانیم که گذرگاههای ناشناخته و دستاندازهای نفسگیرِ زندگی به راحتی قابلِ پیشبینی نیستند تا برایشان مهیا باشیم اما بهخاطر میسپاریم که بر "مراقبت از جسم و جانمان" اصرار ورزیم تا سبکبارتر از پیچ و خمها عبور کنیم. شش دانگِ حواسمان، به مراقبت از سرمایههای وجودِ انسانیمان خواهد بود تا اگر دقایق، ساعتها، روزها و فصول استخوانسوز زندگی از راه رسیدند باز هم انسان بمانیم و دست از زندگی برنداریم. بخاطر میسپاریم که اشتیاقِ به زندگی قادرست که لحظههایمان را از روز به "نو" روز مبدل سازد.
در پایان، امیدوارم از سال ۱۴۰۱ در کنار همبودن را آموخته باشیم و باور کنیم که اصرار و تمرین بر "گفت و گوی" نیازست تا تبدیل به اولویت مهمی در زندگی اجتماعیمان شود چرا که اهریمنهای این جهان زمانی بر آدمها پیروز میشوند که آدمها درب " گفت و گوی" را یا فراموش کرده و یا گم کرده باشند!
بیایید، امسال علاوه بر سرمایه گذاری بر "گفت و گوی" به استقبال سینهای جدیدی برویم و آنان را در کنار سینهای نمادین سنتِ دیرینهامان قرار دهیم تا لحظه لحظه ی زندگی و حالمان مبدل شود به نیک و نیکویی.
قلب و جانمان را جایگاهی "سینهایی" کنیم که حضورشان "بودن" مان را جلا میدهند. بیایید با هم:
از "سرمایههای روانی" مان مراقبت کنیم،
بر "سالم و تندرست" ماندنمان اصرار ورزیم
"سازنده و آفرینندهبودن" را بهخاطر بسپاریم
"سعی و سخت کوشی" را گره بزنیم به روزانههایمان.
"سزاوار و شایسته" گفتن و شنیدن را تمرین کنیم.
"سخاوت در رفتار" داشته باشیم
"سادهزیستی" را مشق کنیم و
"سهل و آسانگیر" زندگیکردن را زندگی کنیم.
من و تو میدانیم که زندگی بسیار زیبا، اما دشوار و شکننده است! باشد که سال بعد، همین حوالی، خشنود از خود و آنچه گذشته، به یکدیگر لبخندبزنیم و همچنان چون بهار، مشتاق و سرافراز و عاشق زندگی باشیم🍀
با احترام دکتر زهره سپهری شاملو
دانشيار گروه روان شناسی دانشگاه فردوسی مشهد
با سپاس فراوان از سرکار خانم دکتر سپهری عزیز و گرامی
🆔 @Sayehsokhan
مهم است که تا پایان زندگی تا جایی که قادرید، همواره به داشتن قرارهای عاشقانه و رفتن به تعطیلات ادامه دهید و تجربههای جدیدی کسب کنید. فعالیتهایی که زوجها از آنها لذت میبرند شاید بینهایت باشد؛ گفت و گو در حال راهرفتن؛ غذاخوردن در رستوران مورد علاقه یا امتحانکردن رستورانهای جدید؛ دیدار با خانواده و دوستان؛ کلاسهای آشپزی، نقاشی؛ رانندگی و رفتن به مکانهای جدید؛ کوهپیمایی یا رفتن به ساحل یا مرکز شهر؛ حضور در رویدادهای زنده( اجرا، نمایش، کنسرت و . . .)؛ نوشیدن چای.
تقریباً هر کاری که دو نفر انجام دهند و برایشان لذت بخش باشد در این فهرست جای میگیرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #راهنمای_تئوری_انتخاب_برای_روابط_صمیمانه
✍️ اثر: #کیم_الور
👌 ترجمه: #سحر_محمدی
📖 صفحه: 61 و 62
📇 انتشارات: #سایه_سخن
📕 چاپ: #دوم
🆔 @Sayehsokhan
تقریباً هر کاری که دو نفر انجام دهند و برایشان لذت بخش باشد در این فهرست جای میگیرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #راهنمای_تئوری_انتخاب_برای_روابط_صمیمانه
✍️ اثر: #کیم_الور
👌 ترجمه: #سحر_محمدی
📖 صفحه: 61 و 62
📇 انتشارات: #سایه_سخن
📕 چاپ: #دوم
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
#محمدجواد_اعتمادی
سه نکته در آستانه بهار
با نظر به اشاراتِ مولانا
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @hozoormolana
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
#محمدجواد_اعتمادی
سه نکته در آستانه بهار
با نظر به اشاراتِ مولانا
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @hozoormolana
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آنهمه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
شکر ایزد که به اقبال کلهگوشۀ گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
صبح امید که بُد معتکف پردۀ غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایۀ گیسوی نگار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصۀ غصه که در دولت یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر می باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را
شکر کان محنت بی حدوشمار آخر شد
🆔 @Sayehsokhan
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آنهمه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
شکر ایزد که به اقبال کلهگوشۀ گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
صبح امید که بُد معتکف پردۀ غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایۀ گیسوی نگار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصۀ غصه که در دولت یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر می باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را
شکر کان محنت بی حدوشمار آخر شد
🆔 @Sayehsokhan
اول چراغ بودی آهسته شمع گشتی
آسان فراگرفتم در خرمن اوفتادی
#سعدی
گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری
شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش بیپر و پرکنده شدم
#مولوی
☀️
اهمیت دادنِ بیش از اندازه به نظر دیگران جنونی است که بر همهی مردم حاکم است .
این جنون چه در سرشتِ ما ریشه داشته باشد چه حاصل جامعه و تمدن باشد به هر حال بر همهی کردار و رفتار ما تأثیر بیش از اندازه میگذارد و دشمن نیکبختی ما است.
میتوان این جنون را در همه جا دید و دنبال کرد:
از مراعات بزدلانه و بردهوار آنچه دیگران میگویند گرفته تا فرو رفتن خنجر ویرگینیوس به قلب دخترش یا اغوای آدمیان به قربانیکردن راحتِ ثروت و سلامت و حتی حیاتشان به این منظور که نامشان به یادگار بماند.
#شوپنهاور
#در_باب_حكمت_زندگی
🆔 @Sayehsokhan
آسان فراگرفتم در خرمن اوفتادی
#سعدی
گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری
شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش بیپر و پرکنده شدم
#مولوی
☀️
اهمیت دادنِ بیش از اندازه به نظر دیگران جنونی است که بر همهی مردم حاکم است .
این جنون چه در سرشتِ ما ریشه داشته باشد چه حاصل جامعه و تمدن باشد به هر حال بر همهی کردار و رفتار ما تأثیر بیش از اندازه میگذارد و دشمن نیکبختی ما است.
میتوان این جنون را در همه جا دید و دنبال کرد:
از مراعات بزدلانه و بردهوار آنچه دیگران میگویند گرفته تا فرو رفتن خنجر ویرگینیوس به قلب دخترش یا اغوای آدمیان به قربانیکردن راحتِ ثروت و سلامت و حتی حیاتشان به این منظور که نامشان به یادگار بماند.
#شوپنهاور
#در_باب_حكمت_زندگی
🆔 @Sayehsokhan