فرسوده بود هوای زیستن
خلاصه شده همه دلخوشیها
در بارش باران از زمین سبز اقاقیا
اینبار اما
کمان میشد قامت آسمان
زیر بار ریزش وارونه افکار
تمامی زمزمههای تهوع را
دادم دست دروغگوی سینهچاک
تا ببلعد و فرو ببرد
بهسان حلقوم گردباد
در مدار متعفنش
پا میگذارم بر سر اسباب خرم حیات
میگردم گردونهها را
سرخم نکردند سوسنهای وحشی
در هجوم رعشه آورد باد ویرانگر
نشستم خسته پشت پنجره به تماشای
رعد وبرق داروغهها
دست میکشم بر پوست ترک خیالاتم
می چینم چینهای وسوسه را
از دامن یخزده احساساتم
من مشکوکم به دانه انسانیت
من مهبوتم به حکم وجدان
در خشکسال عاطفه
#سوسن_نقدی
🆔 @Sayehsokhan
خلاصه شده همه دلخوشیها
در بارش باران از زمین سبز اقاقیا
اینبار اما
کمان میشد قامت آسمان
زیر بار ریزش وارونه افکار
تمامی زمزمههای تهوع را
دادم دست دروغگوی سینهچاک
تا ببلعد و فرو ببرد
بهسان حلقوم گردباد
در مدار متعفنش
پا میگذارم بر سر اسباب خرم حیات
میگردم گردونهها را
سرخم نکردند سوسنهای وحشی
در هجوم رعشه آورد باد ویرانگر
نشستم خسته پشت پنجره به تماشای
رعد وبرق داروغهها
دست میکشم بر پوست ترک خیالاتم
می چینم چینهای وسوسه را
از دامن یخزده احساساتم
من مشکوکم به دانه انسانیت
من مهبوتم به حکم وجدان
در خشکسال عاطفه
#سوسن_نقدی
🆔 @Sayehsokhan
🔸 مردان را کنترل نکنید!!!
اگر همسر خود را خیلی کنترل کنید ، شما بیشتر فاصله میگیرد ؛ مردان دوست دارند آزاد باشند.
🔸 مردان در تنهایی باطریشان شارژ میشود ؛ پس بگذارید بعضی مواقع تنها باشند.
🔸 مردها از رفتار مردانه زنان خوششان نمیآید ؛ اگر رفتارتان مردانه است ،رفتارتان راتغییر دهید.
🔸به او احترام بگذارید ؛ از او حرفشنوی داشته باشید ؛ نه اینکه رامش باشید ؛ فقط خود رای و یکدنده نباشید.
🔸 مردها دوست دارند مدیریت داشته باشند.
🔸مردان دارای شخصیت آناناسی هستند.ظاهرشون خشک و زمخت است ولی در درون بچه وکوچولو و مهربانند ؛ مردان کودکی با سبیل و قامتی بزرگ هستند.
🔸 آقایون ظاهر بیاحساسی دارند ، ولی سرشار از احساسند؛ اما احساساتشان را بروز نمیدهند.
🔸 با مردان خلاصه حرف بزنید ،مردان عاشق سکوتند.
🔸به مردان اگر زیاد محبت کنید دلزده میشوند !!! پس محبت کنید اگر جواب گرفتید ، باز محبت کنید.
اگر مدام شما محبت کنید ، خستهاش میکنید.
🔸 خیلی به او وابسته نباشید؛ همیشه در دسترس او نباشید .از او فاصله بگیرید؛ بگذارید دلش برای شما تنگ شود.
🔸 یکنواختی در زندگی را تغییر دهید؛ مردان از یکنواختی خسته میشوند …ظاهر خود، آرایش و یا حتی محیط اطرافتان را تغییر دهید.
🆔 @sayehsokhan
اگر همسر خود را خیلی کنترل کنید ، شما بیشتر فاصله میگیرد ؛ مردان دوست دارند آزاد باشند.
🔸 مردان در تنهایی باطریشان شارژ میشود ؛ پس بگذارید بعضی مواقع تنها باشند.
🔸 مردها از رفتار مردانه زنان خوششان نمیآید ؛ اگر رفتارتان مردانه است ،رفتارتان راتغییر دهید.
🔸به او احترام بگذارید ؛ از او حرفشنوی داشته باشید ؛ نه اینکه رامش باشید ؛ فقط خود رای و یکدنده نباشید.
🔸 مردها دوست دارند مدیریت داشته باشند.
🔸مردان دارای شخصیت آناناسی هستند.ظاهرشون خشک و زمخت است ولی در درون بچه وکوچولو و مهربانند ؛ مردان کودکی با سبیل و قامتی بزرگ هستند.
🔸 آقایون ظاهر بیاحساسی دارند ، ولی سرشار از احساسند؛ اما احساساتشان را بروز نمیدهند.
🔸 با مردان خلاصه حرف بزنید ،مردان عاشق سکوتند.
🔸به مردان اگر زیاد محبت کنید دلزده میشوند !!! پس محبت کنید اگر جواب گرفتید ، باز محبت کنید.
اگر مدام شما محبت کنید ، خستهاش میکنید.
🔸 خیلی به او وابسته نباشید؛ همیشه در دسترس او نباشید .از او فاصله بگیرید؛ بگذارید دلش برای شما تنگ شود.
🔸 یکنواختی در زندگی را تغییر دهید؛ مردان از یکنواختی خسته میشوند …ظاهر خود، آرایش و یا حتی محیط اطرافتان را تغییر دهید.
🆔 @sayehsokhan
✳️ هر روز صبح، هنگامی که از خواب بیدار میشوید، یک یا دو تا از مهمترین ارزشهایتان را انتخاب کنید و برای خود هدف بگذارید که روزتان را با آنها "مزهدار کنید".
ببینید آیا میتوانید راههای کوچکی را بیابید تا این "طعم" را به هر کاری که انجام میدهید "آمیخته کنید".
فرض کنید مهربانی و شهامت را انتخاب کردهاید؛ همینطور که روزتان را پیش میبرید به دنبال راههای کوچکی باشید که آن طعمها را به تعاملهایتان با افراد دیگر، خودتان، و دنیای پیرامونتان آمیخته کنید؛ به کارهایی که انجام میدهید و به چیزهایی که میگویید، در خانه، محل کار یا هنگام تفریح.
✳️ هرگاه که این کار را انجام میدهید، چند دقیقه زمان بگذارید و آنرا به معنای واقعی "با لذت بچشید". دقت کنید که زیستن با آن ارزشها چگونه است، و آیا شما را بیشتر شبیه آن انسانی که میخواهید باشید میکند، یا کمتر. اگر بیشتر شبیه آن انسانی میشوید که میخواهید باشید، پس به معنای واقعی از آن لذت ببرید؛ توجه کنید که برای شما به چه صورت است؛ نهایت بهره را از آن ببرید.
از کتاب: #اکت_پرسشها_و_پاسخها
نویسنده: #دکتر_راس_هریس
مترجم: #سحر_محمدی
ناشر: #سایه_سخن
ببینید آیا میتوانید راههای کوچکی را بیابید تا این "طعم" را به هر کاری که انجام میدهید "آمیخته کنید".
فرض کنید مهربانی و شهامت را انتخاب کردهاید؛ همینطور که روزتان را پیش میبرید به دنبال راههای کوچکی باشید که آن طعمها را به تعاملهایتان با افراد دیگر، خودتان، و دنیای پیرامونتان آمیخته کنید؛ به کارهایی که انجام میدهید و به چیزهایی که میگویید، در خانه، محل کار یا هنگام تفریح.
✳️ هرگاه که این کار را انجام میدهید، چند دقیقه زمان بگذارید و آنرا به معنای واقعی "با لذت بچشید". دقت کنید که زیستن با آن ارزشها چگونه است، و آیا شما را بیشتر شبیه آن انسانی که میخواهید باشید میکند، یا کمتر. اگر بیشتر شبیه آن انسانی میشوید که میخواهید باشید، پس به معنای واقعی از آن لذت ببرید؛ توجه کنید که برای شما به چه صورت است؛ نهایت بهره را از آن ببرید.
از کتاب: #اکت_پرسشها_و_پاسخها
نویسنده: #دکتر_راس_هریس
مترجم: #سحر_محمدی
ناشر: #سایه_سخن
📚 خدایان تشنهاند
✍ آناتول فرانس
🔃 محمدتقی غیاثی
⬅️ نشر سرو
رمانی مهیب و تکاندهنده ، اثر آناتول فرانس دربارهٔ برخی وقایع بعد ازانقلاب فرانسه میباشد ، که در سال ۱۹۱۲ منتشر شدهاست.
این رمان سرگذشت انقلابیونی را روایت میکند که پس از رسیدن به قدرت خویی حیوانی به خود میگیرند و به نام آزادی دست به هر جنایتی میزنند .
محور این رمان ، به ماجرای یکی از انقلابیون فرانسوی یا به اصطلاح : یک همشهری پاک پاریسی ، به نام «اواریست گاملن» اختصاص دارد که پس از عضویت در هیأت منصفهٔ دادگاه انقلاب ، دگردیسی یافته و به موجودی سفاک و خونخوار تبدیل میشود ، تا جائیکه حتی از صدور حکم اعدام برای خواهرش نیز إبایی ندارد.
بدین ترتیب در این رمان با دست مایه قراردادن داستان مذکور بخشی از تاریخ انقلاب کبیر فرانسه روایت میشود . انقلابی که هر روز بیشتر از روزهای قبل فرزندان خود را بلعید ، حتی سران اصلی انقلاب همچون دانتون و روبسپیر از این قاعده مستثنی نبودند .
🆔 @Sayehsokhan
✍ آناتول فرانس
🔃 محمدتقی غیاثی
⬅️ نشر سرو
رمانی مهیب و تکاندهنده ، اثر آناتول فرانس دربارهٔ برخی وقایع بعد ازانقلاب فرانسه میباشد ، که در سال ۱۹۱۲ منتشر شدهاست.
این رمان سرگذشت انقلابیونی را روایت میکند که پس از رسیدن به قدرت خویی حیوانی به خود میگیرند و به نام آزادی دست به هر جنایتی میزنند .
محور این رمان ، به ماجرای یکی از انقلابیون فرانسوی یا به اصطلاح : یک همشهری پاک پاریسی ، به نام «اواریست گاملن» اختصاص دارد که پس از عضویت در هیأت منصفهٔ دادگاه انقلاب ، دگردیسی یافته و به موجودی سفاک و خونخوار تبدیل میشود ، تا جائیکه حتی از صدور حکم اعدام برای خواهرش نیز إبایی ندارد.
بدین ترتیب در این رمان با دست مایه قراردادن داستان مذکور بخشی از تاریخ انقلاب کبیر فرانسه روایت میشود . انقلابی که هر روز بیشتر از روزهای قبل فرزندان خود را بلعید ، حتی سران اصلی انقلاب همچون دانتون و روبسپیر از این قاعده مستثنی نبودند .
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چند ثانیه در ییلاقات رویایی ماسال
اینجا سوییس نیست ایران خودمونه، ییلاق رویایی سوئه چاله شهر ماسال استان گیلان.
این ییلاق دقیقا بعد از ییلاق معروف اولسبلنگاه هست.
بهترین فصل برای رفتن به اینجا بهار و پاییز خصوصا ماه اردیبهشت و آبان خیلی سرسبزه
🆔 @Sayehsokhan
اینجا سوییس نیست ایران خودمونه، ییلاق رویایی سوئه چاله شهر ماسال استان گیلان.
این ییلاق دقیقا بعد از ییلاق معروف اولسبلنگاه هست.
بهترین فصل برای رفتن به اینجا بهار و پاییز خصوصا ماه اردیبهشت و آبان خیلی سرسبزه
🆔 @Sayehsokhan
Audio
⭕️ علل شادکامی
دکتر جواد حیدری
ایرادشده در محفل فرهنگی "جزیرهٔ مثنوی"
از سخنرانیهاییاست که شنیدنش برای همه، صرف نظر از رشته و شغل و علایقشان، بسیار سودمند است.
@jalaeipour
🆔 @Sayehsokhan
دکتر جواد حیدری
ایرادشده در محفل فرهنگی "جزیرهٔ مثنوی"
از سخنرانیهاییاست که شنیدنش برای همه، صرف نظر از رشته و شغل و علایقشان، بسیار سودمند است.
@jalaeipour
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سازت اگرعشق بنوازد،
همه خلقت خواهند رقصید!
زبانت اگرشیرین باشد،
همه پروانهها گرد توخواهند آمد!
قلبت اگر دریای رحمت باشد
همه درآن جای خواهند گرفت
پس عشق را بنواز
با زبان شیرینت بخوان
و با قلبت پذیرا باش!
سلام. صبحتون آرام و دلانگیز❤️
آخرین آدینهی ۱۴۰۱ متبرک!
🆔 @Sayehsokhan
همه خلقت خواهند رقصید!
زبانت اگرشیرین باشد،
همه پروانهها گرد توخواهند آمد!
قلبت اگر دریای رحمت باشد
همه درآن جای خواهند گرفت
پس عشق را بنواز
با زبان شیرینت بخوان
و با قلبت پذیرا باش!
سلام. صبحتون آرام و دلانگیز❤️
آخرین آدینهی ۱۴۰۱ متبرک!
🆔 @Sayehsokhan
مادرم گندم درون آب میریزد
پنجره بر آفتاب گرمیآور میگشاید
خانه میروبد غبار چهرهی آیینهها را میزداید
تا شب نوروز خرمی در خانهی ما پا گذارد
زندگی برکت پذیرد با شگون خویش
بشکفد در ما و سرسبزی برآرد
ای بهار، ای میهمان دیرآینده!
کمکَمَک این خانه آماده است
تک درخت خانهی همسایهی ما هم
برگهای تازهای داده است
گاه گاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گلهای کوهی را
در نفس پیچیدهام آزاد
این همه میگویدم هر شب
این همه میگویدم هر روز
باز میآید بهار رفته از خانه
باز میآید بهار زندگی افروز
سیاوش کسرایی
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
پنجره بر آفتاب گرمیآور میگشاید
خانه میروبد غبار چهرهی آیینهها را میزداید
تا شب نوروز خرمی در خانهی ما پا گذارد
زندگی برکت پذیرد با شگون خویش
بشکفد در ما و سرسبزی برآرد
ای بهار، ای میهمان دیرآینده!
کمکَمَک این خانه آماده است
تک درخت خانهی همسایهی ما هم
برگهای تازهای داده است
گاه گاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گلهای کوهی را
در نفس پیچیدهام آزاد
این همه میگویدم هر شب
این همه میگویدم هر روز
باز میآید بهار رفته از خانه
باز میآید بهار زندگی افروز
سیاوش کسرایی
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
این بچهها ساعات را چسبیده به تن میپوشند
در زیرپوشهای پشمیشان شپشهای ستارگان در گردشند
درونِ کفشهاشان شب هنگام مادهعقابان تخم میگذارند
هر یکشنبه دو درختِ چنار را شلوار ِ پایشان میکنند
نهالِ نازکِ بادامی را پیراهنِ تنشان
دستمالی دریا و کلاهی هوا دارند
درونِ چشمهایشان کوهی دارند ، رودخانهای ، جنگلی
با بلوطهای جنگلی، کتشان را دکمه میکنند
با چاقو قرص ِ نانِ اندوهشان را میبُرند
سنگ را میخورند ، آسمان را مینوشند
و در اندرونشان ماهِ مِه با ماهِ دسامبر
دست در دست هم بالا و پایین میروند
بازوانی نیرومند دارند
صدایی محکم و لجاجتی قاطروار
- به عقب باز نمیگردند-
بچههای باغیرتی هستند
میدانند مبارزه یعنی چه
وظیفه یعنی چه
- کله شقها-
حتا به اندازهی سر سوزنی از تکلیفشان پس نمینشینند
هنگامی که شفق چادرها را گلگون میکند
هنگامی که در پس ِ سکوت
صدای نخستین شلیکِ ستارهی شامگاهی به گوش میرسد
با پاهای باز بر سنگ میایستند
مشتها را درونِ جیبهایشان گره میکنند و
برای احضار ِشامگاهی بالا میروند
و سایهی خود را مثل ِ شیر ِ به بند کشیدهای از پی میکشند
دیرگاه ، پس از جیرهی شبانه
هنگامی که باد آرام میگیرد
و ماهیانِ زرین ِ شب در لای رانهایشان میلغزند
به چراغهای برقی ِ “لاوریو” نظر میدوزند
چشمانِ خود را مثل ِگلولههایی در قطار ِفشنگِ کهکشان فرو میکنند
و خاموش و بیسخن
راهِ چادرهایشان را در پیش میگیرند
“میخالیس” در آستانه ی در ایستاد
به جایی در دوردستها نگریست و گفت:
« رفقای ما آن بالا میجنگند »
سخنی نگفتیم
چراغها را روشن کردیم.
«یانیس ریتسوس»
برگردان :فریدون فریاد
🆔 @Sayehsokhan
در زیرپوشهای پشمیشان شپشهای ستارگان در گردشند
درونِ کفشهاشان شب هنگام مادهعقابان تخم میگذارند
هر یکشنبه دو درختِ چنار را شلوار ِ پایشان میکنند
نهالِ نازکِ بادامی را پیراهنِ تنشان
دستمالی دریا و کلاهی هوا دارند
درونِ چشمهایشان کوهی دارند ، رودخانهای ، جنگلی
با بلوطهای جنگلی، کتشان را دکمه میکنند
با چاقو قرص ِ نانِ اندوهشان را میبُرند
سنگ را میخورند ، آسمان را مینوشند
و در اندرونشان ماهِ مِه با ماهِ دسامبر
دست در دست هم بالا و پایین میروند
بازوانی نیرومند دارند
صدایی محکم و لجاجتی قاطروار
- به عقب باز نمیگردند-
بچههای باغیرتی هستند
میدانند مبارزه یعنی چه
وظیفه یعنی چه
- کله شقها-
حتا به اندازهی سر سوزنی از تکلیفشان پس نمینشینند
هنگامی که شفق چادرها را گلگون میکند
هنگامی که در پس ِ سکوت
صدای نخستین شلیکِ ستارهی شامگاهی به گوش میرسد
با پاهای باز بر سنگ میایستند
مشتها را درونِ جیبهایشان گره میکنند و
برای احضار ِشامگاهی بالا میروند
و سایهی خود را مثل ِ شیر ِ به بند کشیدهای از پی میکشند
دیرگاه ، پس از جیرهی شبانه
هنگامی که باد آرام میگیرد
و ماهیانِ زرین ِ شب در لای رانهایشان میلغزند
به چراغهای برقی ِ “لاوریو” نظر میدوزند
چشمانِ خود را مثل ِگلولههایی در قطار ِفشنگِ کهکشان فرو میکنند
و خاموش و بیسخن
راهِ چادرهایشان را در پیش میگیرند
“میخالیس” در آستانه ی در ایستاد
به جایی در دوردستها نگریست و گفت:
« رفقای ما آن بالا میجنگند »
سخنی نگفتیم
چراغها را روشن کردیم.
«یانیس ریتسوس»
برگردان :فریدون فریاد
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
سلام دوستان
وقت شما بخیر و آگاهی و امید
🔹تلنگری به اندیشه
▪️جملهای کلیدی برای فرهیختگی فردی و اجتماعی
"مبلغی که بابت خرید کتاب میپردازیم،
به مراتب پایینتر از هزینههایی است که در آینده بابت نخواندن آن پرداخت خواهیم کرد ...!"
پس نوشت نگارنده:
همه ما بارها و بارها درباره اهمیت کتاب خواندن _کتاب به منزلهی نمادِ هر گونه ابزار و شیوه دریافت "آگاهی هدفمند و برنامهریزی شده"_ بسیار شنیده و خواندهایم.
اما برای شخص من تاثیر و نفوذ جمله زیر _ هنگامی که امروز صبح آن را در کانال تلگرامی انتشارات سایهسخن دیدم _ چنان تکان دهنده بود که گویی در سن ۶۵ سالگی و بعد از عمری مطالعه _ به درک تازهای از اهمیت کتاب خواندن رسیده و بهتر فهمیدم که چرا "باید" کتاب بخوانم.
شاید باور نکنید که تصمیم دارم انشالله از امروز به بعد زمان، هزینه و تمرکز بیشتری به کتاب خواندن اختصاص داده و کتاب در زندگیام جایگاه مهمتری خواهد داشته باشد. زیرا حالا خوب میدانم که در غیر اینصورت فردا خودم، عزیزانام، اطرافیانام و جامعهام چنان مجبور به پرداخت غرامت هنگفت و همه جانبهی اقتصادی، روانی، انسانی، فرهنگی و سیاسی خواهیم بود که قیمت و زمان صرفشده امروز برای خرید و مطالعه کتاب در برابر آن هیچ است. همانطور که در همه دورانهای تاریخ ایران به اندازه کافی کتاب نخواندیم، اندیشه نورزیدیم، آگاه نشدیم، سادهلوحانه با رویدادها برخورد کردیم و به اجبار خسارات سنگین آن را هم با جان و مال و خاک و آبرو و فرهنگ و تمدن و اعتبار خود و کشورمان پرداختیم.
بیائید دقایقی با خود بیندیشیم و به دو پرسش اساسی زیر از خود پاسخ دهیم:
۱_ آیا مفهوم جمله بالا را قبول داریم؟
۲_در صورت پاسخ مثبت به پرسش اول، از این به بعد تغییری عملی در برنامه روزانه خود برای مطالعه بیشتر انجام خواهیم داد یا خیر؟.
#کتاب
#مطالعه
#انتشارات_سایه_سخن
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۲/اسفند/۱۴۰۱
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
سلام دوستان
وقت شما بخیر و آگاهی و امید
🔹تلنگری به اندیشه
▪️جملهای کلیدی برای فرهیختگی فردی و اجتماعی
"مبلغی که بابت خرید کتاب میپردازیم،
به مراتب پایینتر از هزینههایی است که در آینده بابت نخواندن آن پرداخت خواهیم کرد ...!"
پس نوشت نگارنده:
همه ما بارها و بارها درباره اهمیت کتاب خواندن _کتاب به منزلهی نمادِ هر گونه ابزار و شیوه دریافت "آگاهی هدفمند و برنامهریزی شده"_ بسیار شنیده و خواندهایم.
اما برای شخص من تاثیر و نفوذ جمله زیر _ هنگامی که امروز صبح آن را در کانال تلگرامی انتشارات سایهسخن دیدم _ چنان تکان دهنده بود که گویی در سن ۶۵ سالگی و بعد از عمری مطالعه _ به درک تازهای از اهمیت کتاب خواندن رسیده و بهتر فهمیدم که چرا "باید" کتاب بخوانم.
شاید باور نکنید که تصمیم دارم انشالله از امروز به بعد زمان، هزینه و تمرکز بیشتری به کتاب خواندن اختصاص داده و کتاب در زندگیام جایگاه مهمتری خواهد داشته باشد. زیرا حالا خوب میدانم که در غیر اینصورت فردا خودم، عزیزانام، اطرافیانام و جامعهام چنان مجبور به پرداخت غرامت هنگفت و همه جانبهی اقتصادی، روانی، انسانی، فرهنگی و سیاسی خواهیم بود که قیمت و زمان صرفشده امروز برای خرید و مطالعه کتاب در برابر آن هیچ است. همانطور که در همه دورانهای تاریخ ایران به اندازه کافی کتاب نخواندیم، اندیشه نورزیدیم، آگاه نشدیم، سادهلوحانه با رویدادها برخورد کردیم و به اجبار خسارات سنگین آن را هم با جان و مال و خاک و آبرو و فرهنگ و تمدن و اعتبار خود و کشورمان پرداختیم.
بیائید دقایقی با خود بیندیشیم و به دو پرسش اساسی زیر از خود پاسخ دهیم:
۱_ آیا مفهوم جمله بالا را قبول داریم؟
۲_در صورت پاسخ مثبت به پرسش اول، از این به بعد تغییری عملی در برنامه روزانه خود برای مطالعه بیشتر انجام خواهیم داد یا خیر؟.
#کتاب
#مطالعه
#انتشارات_سایه_سخن
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۲/اسفند/۱۴۰۱
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
attach 📎
💬 موانع رفع استرس( قسمت اول)
گربه و پیف پیف!
نخستین رفتار نگرش منفی وسواسی است.
وقتی نگرش منفی وسواسی داشته باشید یعنی گرایش دارید نسبت به افراد، مکانها، موقعیتها و مسائل زندگی خود نگرشمنفی داشته باشید.
مثلا به خودتان میگویید:
"نمیتوانم این کار را انجام دهم.
هیچکس نمیفهمد.
هیچکاری درست از آب در نمیآید یا هیچکاری جور نمیشود."
ممکن است این کار را ناخودآگاه انجام دهید. ولی اساس نگرش شما مبتنی بر این است که گربه دستش به گوشت نمی رسد می گوید پیف پیف!
📚 #برشی_از_کتاب : #ماهور_زندگی
📘#نام_اصلی: #How_to_eliminate_stress_and_anxiety_from_your_life
✍️ اثر: #دکتر_ویل_ادواردز
👌 ترجمه: #ابوذر_کرمی
📖 صفحه: 14
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
💬 موانع رفع استرس( قسمت اول)
گربه و پیف پیف!
نخستین رفتار نگرش منفی وسواسی است.
وقتی نگرش منفی وسواسی داشته باشید یعنی گرایش دارید نسبت به افراد، مکانها، موقعیتها و مسائل زندگی خود نگرشمنفی داشته باشید.
مثلا به خودتان میگویید:
"نمیتوانم این کار را انجام دهم.
هیچکس نمیفهمد.
هیچکاری درست از آب در نمیآید یا هیچکاری جور نمیشود."
ممکن است این کار را ناخودآگاه انجام دهید. ولی اساس نگرش شما مبتنی بر این است که گربه دستش به گوشت نمی رسد می گوید پیف پیف!
📚 #برشی_از_کتاب : #ماهور_زندگی
📘#نام_اصلی: #How_to_eliminate_stress_and_anxiety_from_your_life
✍️ اثر: #دکتر_ویل_ادواردز
👌 ترجمه: #ابوذر_کرمی
📖 صفحه: 14
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
۲۳ سال
سعید حجاریان:
در آن نوبت که ما را وقت خوش بود، هزار و سیصد و هفتاد و شش بود و ما، با خرسندی سبکسرانهای به پیشواز آن رخداد رفتیم.
اما؛
طفل زمان فشرد چو پروانهام به مشت
جرم دمی که بر سر گلها نشستهایم
چندی نگذشت که افتاد مشکلها و سلسلهای از قتلها و دیگر وقایع تلخ به وقوع پیوست. یعنی عشق از همان اول آسان نبود بلکه سرکش و خونین بود. آخر چه نسبتی میان بالهای ظریف پروانه و قمه و کارد وجود داشت؟ آیا یاس را با داس درو میکنند؟
القصه، من در وادی حیرت بودم که ناگهان دیدم خدایام در آستانه. چه خدایی؟ کدام آستانه؟
گویند حاجبی در آستانه حاکمی را ندا میدهد که خدا آمده است تو را ببیند. حاکم دستور میدهد که بیدرنگ او را وارد کنند. حاکم، پیرمرد مفلوکی را میبیند که در آستانه ایستاده است. از وی میپرسد: آیا تو خدا هستی؟ وی پاسخ میدهد: من صاحب ضیاع و عقاری بودهام…کدخدا بودهام…دهخدا بودهام…خانه خدا بودهام…اما عُمّال تو همه اینها را از من بِستدند و اینک من خدا ماندهام.
این حرفها نقل من است. من نیز روزنامهای داشتم. حزبی داشتم. تدریسی داشتم. مهمتر از همه تندرستی داشتم. همه اینها را از من بستدند و اینک من ماندهام چه بگویم؟ به تعبیری:
اندر همه دِه جُوی نَه ما را
ما لاف زنان که دهخداییم
از بخت شکوهای ندارم و از روزگار هم!
نه بر استری سوارم نه چو اشتر زیر بارم
نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم
نه والیام به جوشقان نه حاکم زوارهام!
غم من اما بازتوانی بعد از ۲۳ سال خانهنشینی نیست. بشود یا نشود؛ چه اهمیتی؟ مشکل کنونی من این است که چگونه میتوان کشور را در برابر ارهاب بازتوانی کرد. شاید نتوانم قوای تحلیلرفته خود را بازگردانم اما معتقدم بازارهای از دسترفته، سرمایههای مادی و معنوی مهاجرتکرده، اعتمادهای سلبشده، نهادهای ویرانشده، بوروکراسیِ بیخون، هر چند بهسختی اما قابل ترمیم هستند؛ امری که اطبای حاذقی میطلبد.
زمانی ترکیه را مرد مریض اروپا میخواندند. این مرد چه مصیبتها کشید تا امروز که جزو بیست اقتصاد برتر جهان موسوم به G20 بهشمار میآید. اکنون، ایران مرد مریض آسیاست و تلاش مضاعفی لازم دارد و مصائب فراوانی را باید تحمل کند تا خود را دریابد.
من در بیستوسهسالگی ترور در کنج شفاخانهای چشم در چشمخانه میچرخانم…مانند لامپ هالوژنی در قاب خود…هالوژنِ هالوسینهی فنوباربیتال…با من چه رفته است؟ با کشورم چه رفته است؟
خانهام ابریست
ابر باراناش گرفتهست
در خیال روزهای روشنام کز دست رفتندم.
@Tafakkor
🆔 @Sayehsokhan
سعید حجاریان:
در آن نوبت که ما را وقت خوش بود، هزار و سیصد و هفتاد و شش بود و ما، با خرسندی سبکسرانهای به پیشواز آن رخداد رفتیم.
اما؛
طفل زمان فشرد چو پروانهام به مشت
جرم دمی که بر سر گلها نشستهایم
چندی نگذشت که افتاد مشکلها و سلسلهای از قتلها و دیگر وقایع تلخ به وقوع پیوست. یعنی عشق از همان اول آسان نبود بلکه سرکش و خونین بود. آخر چه نسبتی میان بالهای ظریف پروانه و قمه و کارد وجود داشت؟ آیا یاس را با داس درو میکنند؟
القصه، من در وادی حیرت بودم که ناگهان دیدم خدایام در آستانه. چه خدایی؟ کدام آستانه؟
گویند حاجبی در آستانه حاکمی را ندا میدهد که خدا آمده است تو را ببیند. حاکم دستور میدهد که بیدرنگ او را وارد کنند. حاکم، پیرمرد مفلوکی را میبیند که در آستانه ایستاده است. از وی میپرسد: آیا تو خدا هستی؟ وی پاسخ میدهد: من صاحب ضیاع و عقاری بودهام…کدخدا بودهام…دهخدا بودهام…خانه خدا بودهام…اما عُمّال تو همه اینها را از من بِستدند و اینک من خدا ماندهام.
این حرفها نقل من است. من نیز روزنامهای داشتم. حزبی داشتم. تدریسی داشتم. مهمتر از همه تندرستی داشتم. همه اینها را از من بستدند و اینک من ماندهام چه بگویم؟ به تعبیری:
اندر همه دِه جُوی نَه ما را
ما لاف زنان که دهخداییم
از بخت شکوهای ندارم و از روزگار هم!
نه بر استری سوارم نه چو اشتر زیر بارم
نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم
نه والیام به جوشقان نه حاکم زوارهام!
غم من اما بازتوانی بعد از ۲۳ سال خانهنشینی نیست. بشود یا نشود؛ چه اهمیتی؟ مشکل کنونی من این است که چگونه میتوان کشور را در برابر ارهاب بازتوانی کرد. شاید نتوانم قوای تحلیلرفته خود را بازگردانم اما معتقدم بازارهای از دسترفته، سرمایههای مادی و معنوی مهاجرتکرده، اعتمادهای سلبشده، نهادهای ویرانشده، بوروکراسیِ بیخون، هر چند بهسختی اما قابل ترمیم هستند؛ امری که اطبای حاذقی میطلبد.
زمانی ترکیه را مرد مریض اروپا میخواندند. این مرد چه مصیبتها کشید تا امروز که جزو بیست اقتصاد برتر جهان موسوم به G20 بهشمار میآید. اکنون، ایران مرد مریض آسیاست و تلاش مضاعفی لازم دارد و مصائب فراوانی را باید تحمل کند تا خود را دریابد.
من در بیستوسهسالگی ترور در کنج شفاخانهای چشم در چشمخانه میچرخانم…مانند لامپ هالوژنی در قاب خود…هالوژنِ هالوسینهی فنوباربیتال…با من چه رفته است؟ با کشورم چه رفته است؟
خانهام ابریست
ابر باراناش گرفتهست
در خیال روزهای روشنام کز دست رفتندم.
@Tafakkor
🆔 @Sayehsokhan
📚 خدایان تشنهاند
✍ آناتول فرانس
✅ محمدتقی غیاثی
🔸 نشر سرو
🍃 « ... خدایان نوظهور ، یعنی اوباش روی سنگفرش کوچههای پاریس تشنهٔ خون شده بودند ! » .
« بدبختانه تاریخ بشر را همین اوباش میسازند ! »
« افسوس که بد نهادان و فرومایهگان نمیگذاشتند! هنوز شکنجهها لازم بود ، هنوز ریختن خونهای ناپاک ضرورت داشت ... دیگر نه اطلاعاتی ، نه بازپرسیهایی ، نه گواهانی و نه وکلای مدافعی ضروری بود و تنها عشق به میهن جانشین همه چیز گردید .
دیگر متهم که بزهکاری یا بیگناهی را در خود نهفته داشت ، مقابل هیأت منصفهٔ میهنپرست ، لال و خاموش میماند و در چنین حالی میبایست به اتهام او که سراسر ابهام و پیچیدهگی بود ، رسیدهگی کرد ...
به جای صندلی متهم سکوی وسیعی گذاشته بودند که ممکن بود پنجاه نفر روی آن بنشینند .
محاکمات دیگر به طور دسته جمعی انجام میگرفت . دادستان همهٔ اسامی را در یک ادعا نامه ذکر میکرد و اشخاصی را به همدستی یکدیگر متهم میدانست که اغلب برای اولینبار در دادگاه با هم روبرو میشدند ...
هر متهم سه یا چهار دقیقه بازپرسی میشد.
ادعانامه به تقاضای کیفر ... »
🆔 @Sayehsokhan
✍ آناتول فرانس
✅ محمدتقی غیاثی
🔸 نشر سرو
🍃 « ... خدایان نوظهور ، یعنی اوباش روی سنگفرش کوچههای پاریس تشنهٔ خون شده بودند ! » .
« بدبختانه تاریخ بشر را همین اوباش میسازند ! »
« افسوس که بد نهادان و فرومایهگان نمیگذاشتند! هنوز شکنجهها لازم بود ، هنوز ریختن خونهای ناپاک ضرورت داشت ... دیگر نه اطلاعاتی ، نه بازپرسیهایی ، نه گواهانی و نه وکلای مدافعی ضروری بود و تنها عشق به میهن جانشین همه چیز گردید .
دیگر متهم که بزهکاری یا بیگناهی را در خود نهفته داشت ، مقابل هیأت منصفهٔ میهنپرست ، لال و خاموش میماند و در چنین حالی میبایست به اتهام او که سراسر ابهام و پیچیدهگی بود ، رسیدهگی کرد ...
به جای صندلی متهم سکوی وسیعی گذاشته بودند که ممکن بود پنجاه نفر روی آن بنشینند .
محاکمات دیگر به طور دسته جمعی انجام میگرفت . دادستان همهٔ اسامی را در یک ادعا نامه ذکر میکرد و اشخاصی را به همدستی یکدیگر متهم میدانست که اغلب برای اولینبار در دادگاه با هم روبرو میشدند ...
هر متهم سه یا چهار دقیقه بازپرسی میشد.
ادعانامه به تقاضای کیفر ... »
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوشه ای از هنرنمایی هنرپیشهی خردسال:
"دنیز جهانگیری"
دختر "مهشید آذرفر" و "فرهاد جهانگیری"
در فیلم:
"نیاگارا"
به کارگردانی:
"سهیل ساعی"
🆔 @Sayehsokhan
"دنیز جهانگیری"
دختر "مهشید آذرفر" و "فرهاد جهانگیری"
در فیلم:
"نیاگارا"
به کارگردانی:
"سهیل ساعی"
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صرفا_جهت_اندیشیدن
اگر بدانيد كه مردم به یک سر درد معمولى خود هزاران بار بيشتر اهميت ميدهند تا خبر مرگ من و شما، ديگر نگران نخواهيد شد كه درباره شما چه فكرى مى كنند...
دِيل كارنگى
🆔 @Sayehsokhan
اگر بدانيد كه مردم به یک سر درد معمولى خود هزاران بار بيشتر اهميت ميدهند تا خبر مرگ من و شما، ديگر نگران نخواهيد شد كه درباره شما چه فكرى مى كنند...
دِيل كارنگى
🆔 @Sayehsokhan