👈معرفی کتاب
📚 دزیره
Desiree
👤 آن ماری سلینکو
🔃 سید مهدی علوی
🔃ایرج پزشکراد
🔃 و مترجمان دیگر
کتاب دزیره یکی از ده رمان برتر دنیاست که به فارسی هم ترجمه شده است . اوژنی دزیره کلاری (Désirée Clary) (۱۷۷۷ - ۱۸۶۰) یکی از ملکههای سوئد و نروژ بود .
دزیره در ابتدا معشوقهی ناپلئون بوده است . اما ناپلئون با شخص دیگری ازدواج کرده و دزیره با یکی از قدرتمندان جمهوری (ژان باپتیست برنادوت) ازدواج میکند و سرانجام ملکهی سوئد میشود .
دزیره داستان سالها بعد از جمهوری ، زندگی شخصی خود ، به قدرت رسیدن ناپلئون و اتفاقات سیاسی و اجتماعی را که در این دوران اتفاق میافتد ، به صورت خاطرات شخصی در دفترچهی خاطراتش مینویسد و کتاب از زبان دزیره و از دفترچهی خاطرات وی نوشته شده است .
دزیره رمانی است بسیار جذاب و تاریخی ، برگرفته از وقایع و رویدادهای نیمه دوم قرن هجدهم و عصر ناپلئون . قهرمان اصلی این رمان بزرگ برناردین اوژنی دزیره است . دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ، ملکه سوئد و نروژ دختر آقای فرانسیس کلاری تاجر ابریشم و اهل مارسی بود که در هشتم نوامبر سال ۱۷۷۷ میلادی در مارسی فرانسه چشم به جهان گشود .
دزیره در سال ۱۷۹۴ با ناپلئون بناپارت نامزد شد، اما دو سال بعد ناپلئون نامزدی خود را با او به هم زد و در هشتم مارس ۱۷۹۶ با ژوزفین دوبوهارنه ازدواج کرد . هنگامی که دزیره از این موضوع اطلاع یافت به ناپلئون نوشت که :
«تو زندگی مرا به سوی بدبختی سوق دادی و من هنوز ناتوان از فراموشکردن توام .»
اما دزیره چندی بعد با ژنرال ژان باتیست برنادوت ازدواج کرد . ژنرال برنادوت فردی بود مدیر ، با تجربه و کار آزموده ، او جنگهای پیروزمندانه و افتخار آمیزی انجام داد و به خاطر خوشنامی خود از طرف مجلس ملی سوئد به ولایتعهدی آن کشور برگزیده شد و سپس در سال ۱۸۱۰ رسما پادشاه آن کشور گردید .
دزیره در سال ۱۸۲۹ تا جگذاری کرد و ملکه کشور سوئد گردید . او شوهرش را در سال ۱۸۴۴ از دست داد و بیوه شد ، و پسرش اوسکار جانشین پدر گردید . دزیره بعد از فوت شوهرش چندین بار سعی کرد که از مقام خود استعفا دهد تا به نزد خانواده خود که سالها بود در ایالت لوئیزیانای آمریکا می زیستند برود . اما ملت سوئد اجازه این کار را به او ندادند .
سرانجام او یک سال پس از مرگ تنها فرزندش اوسکار که بعد از پدرش به عنوان اوسکار اول بر تخت نشسته بود ، در سال ۱۸۶۰ در سن ۸۳ سالگی ، بعد از بازدید از اپرا در قصر استکهلم زندگی را بدرود گفت و پیکرش را در کنار مزار همسرش در کلیسای لوتران به خاک سپردند .
🆔 @Sayehsokhan
📚 دزیره
Desiree
👤 آن ماری سلینکو
🔃 سید مهدی علوی
🔃ایرج پزشکراد
🔃 و مترجمان دیگر
کتاب دزیره یکی از ده رمان برتر دنیاست که به فارسی هم ترجمه شده است . اوژنی دزیره کلاری (Désirée Clary) (۱۷۷۷ - ۱۸۶۰) یکی از ملکههای سوئد و نروژ بود .
دزیره در ابتدا معشوقهی ناپلئون بوده است . اما ناپلئون با شخص دیگری ازدواج کرده و دزیره با یکی از قدرتمندان جمهوری (ژان باپتیست برنادوت) ازدواج میکند و سرانجام ملکهی سوئد میشود .
دزیره داستان سالها بعد از جمهوری ، زندگی شخصی خود ، به قدرت رسیدن ناپلئون و اتفاقات سیاسی و اجتماعی را که در این دوران اتفاق میافتد ، به صورت خاطرات شخصی در دفترچهی خاطراتش مینویسد و کتاب از زبان دزیره و از دفترچهی خاطرات وی نوشته شده است .
دزیره رمانی است بسیار جذاب و تاریخی ، برگرفته از وقایع و رویدادهای نیمه دوم قرن هجدهم و عصر ناپلئون . قهرمان اصلی این رمان بزرگ برناردین اوژنی دزیره است . دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ، ملکه سوئد و نروژ دختر آقای فرانسیس کلاری تاجر ابریشم و اهل مارسی بود که در هشتم نوامبر سال ۱۷۷۷ میلادی در مارسی فرانسه چشم به جهان گشود .
دزیره در سال ۱۷۹۴ با ناپلئون بناپارت نامزد شد، اما دو سال بعد ناپلئون نامزدی خود را با او به هم زد و در هشتم مارس ۱۷۹۶ با ژوزفین دوبوهارنه ازدواج کرد . هنگامی که دزیره از این موضوع اطلاع یافت به ناپلئون نوشت که :
«تو زندگی مرا به سوی بدبختی سوق دادی و من هنوز ناتوان از فراموشکردن توام .»
اما دزیره چندی بعد با ژنرال ژان باتیست برنادوت ازدواج کرد . ژنرال برنادوت فردی بود مدیر ، با تجربه و کار آزموده ، او جنگهای پیروزمندانه و افتخار آمیزی انجام داد و به خاطر خوشنامی خود از طرف مجلس ملی سوئد به ولایتعهدی آن کشور برگزیده شد و سپس در سال ۱۸۱۰ رسما پادشاه آن کشور گردید .
دزیره در سال ۱۸۲۹ تا جگذاری کرد و ملکه کشور سوئد گردید . او شوهرش را در سال ۱۸۴۴ از دست داد و بیوه شد ، و پسرش اوسکار جانشین پدر گردید . دزیره بعد از فوت شوهرش چندین بار سعی کرد که از مقام خود استعفا دهد تا به نزد خانواده خود که سالها بود در ایالت لوئیزیانای آمریکا می زیستند برود . اما ملت سوئد اجازه این کار را به او ندادند .
سرانجام او یک سال پس از مرگ تنها فرزندش اوسکار که بعد از پدرش به عنوان اوسکار اول بر تخت نشسته بود ، در سال ۱۸۶۰ در سن ۸۳ سالگی ، بعد از بازدید از اپرا در قصر استکهلم زندگی را بدرود گفت و پیکرش را در کنار مزار همسرش در کلیسای لوتران به خاک سپردند .
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماشینها هیولاهایی هستند که آدمی از خود به جا گذاشته و اینها موجودت زیبایی که اقلیم زیست، در اصل متعلق به آنهاست!
🆔 @Sayehsokhan
🆔 @Sayehsokhan
این روزها بسیار میکوشم، تا زمانی که زندهام، به این دنیا کمک کنم تا از هر نظر بهتر از زمانی شود که من هنوز متولد نشده بودم. از اینرو، همیشه تمام سعیام را میکنم . مهمتر از همه، خدا را در کنارم دارم. چرا نتوانم بگویم که «من شادکام هستم و زندگی خوبی داشتم». تمام اینها امکانپذیر است، زیرا شما همگی در فضای زندگی من، در کنار من، و در این زمان و مکان خاص هستید و این یک معجزه است. چرا حالا؟ چرا من؟ چرا اینجا؟ بیایید همه با هم انتخاب کنیم که شادکام باشیم.
📚 #کتاب : #راهنمای_تئوری_انتخاب_برای_شادکامی
✍️ اثر: #کارلین_گلسر
👌 ترجمه: #حسن_ملکیان و #سعید_مادح_خاکسار
📕 صفحه: ۸۷
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhanو
📚 #کتاب : #راهنمای_تئوری_انتخاب_برای_شادکامی
✍️ اثر: #کارلین_گلسر
👌 ترجمه: #حسن_ملکیان و #سعید_مادح_خاکسار
📕 صفحه: ۸۷
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhanو
وظیفه ما در رابطه نشاندادن اشتباهات دیگری و یادآوری شکستهایش نیست. وظیفه ما نصیحت و انتقاد (حتی با نیت خوب) نیست.
همه ما به اندازه کافی واعظ و معلم اخلاق در اطرافمان داریم.
شاید بهترین کمک برای او این باشد که سکوت کنیم و اجازه دهیم خودش باشد در کنارمان، درست همان کسی شویم که هیچگاه نداشتیم! همان کسی که همیشه آرزویش را داشتیم!
چه خوب است که دیگری را برای خودمان نخواهیم! بلکه او را برای رهابودنش و شبیه خودش بودن بخواهیم.
آدمها برای کمکردن دردها و تنهاییها وارد رابطه میشوند نه برای وارد شدن به قفسی دیگر حتی اگر مُهرِ عشق بر سر در آن خورده باشد.
آدم امن باشیم برای دیگری، آدم آرام و پذیرا که او را میبیند، حرفش را میشنود و با وجود همه خطاها در کنارش مهربانانه میماند.
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
همه ما به اندازه کافی واعظ و معلم اخلاق در اطرافمان داریم.
شاید بهترین کمک برای او این باشد که سکوت کنیم و اجازه دهیم خودش باشد در کنارمان، درست همان کسی شویم که هیچگاه نداشتیم! همان کسی که همیشه آرزویش را داشتیم!
چه خوب است که دیگری را برای خودمان نخواهیم! بلکه او را برای رهابودنش و شبیه خودش بودن بخواهیم.
آدمها برای کمکردن دردها و تنهاییها وارد رابطه میشوند نه برای وارد شدن به قفسی دیگر حتی اگر مُهرِ عشق بر سر در آن خورده باشد.
آدم امن باشیم برای دیگری، آدم آرام و پذیرا که او را میبیند، حرفش را میشنود و با وجود همه خطاها در کنارش مهربانانه میماند.
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما📩
اوگفت...من گفتم
گفت: چرا دلار هی بالا و پایین میشه؟
گفتم: نگو بالا و پایین; بگو عمودی و افقی
گفت:ادا درنیار. دارم جدی حرف میزنم.
گفتم:جان رفیق فابریکم که توباشی حالی برای ادا درآوردن برای کسی نمونده. مریض....
گفت: چرا فحش میدی. خودت مریضی
گفتم: یواش عمو. تو را که نگفتم اقتصاد کشور را میگم
گفت: یعنی چی مریضه؟ مگه نمیگند اقتصاد بیستم دنیا هستیم
گفتم: نمرشون هم بیست است. معدل نمرات دانشگاهی معاون اقتصادی دولت هم که یک کم تا بیست فاصله دارد. همه بیست، اقتصاددانها هم تو صف و لیست.....
گفت: ول کن. چقدر ور میزنی! یک کلمه حرف درست بزن . به سوالم جواب بده
گفتم: مگه نگفتی بابات مريضی دیابت داره؟
گفت: خوب اقتصاد کشور و دلار چه ربطی به بابای بیچاره من داره؟
گفتم: مگه قند بابات هی بالا نمیره؟ هی انسولين میزنید میکشیدش پایین؟
گفت: چرا. باز نفهمیدم پرفسور. تو سطح سواد اکابر بگو
گفتم: بابات اگه بیمار نبود که قندش پرواز نمیکرد.حالا جای بابات بزار اقتصاد کشور و جای مرض قند هم دلار
گفت:جای انسولين چی بزارم
گفتم: وعده و وعید مسؤولین بانک مرکزی
گفت: زکی! اولندش که اقتصاد باباخودته،
اگه یه بار دیگه بابام را با اقتصاد قیاس کردی همچین میزنم تو سرت که همه اجدادت بیان جلوی چشای بابا قوریت
گفتم: زرشک! بیسواد ملا ندیده.....
یقه را ول کن......
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
اوگفت...من گفتم
گفت: چرا دلار هی بالا و پایین میشه؟
گفتم: نگو بالا و پایین; بگو عمودی و افقی
گفت:ادا درنیار. دارم جدی حرف میزنم.
گفتم:جان رفیق فابریکم که توباشی حالی برای ادا درآوردن برای کسی نمونده. مریض....
گفت: چرا فحش میدی. خودت مریضی
گفتم: یواش عمو. تو را که نگفتم اقتصاد کشور را میگم
گفت: یعنی چی مریضه؟ مگه نمیگند اقتصاد بیستم دنیا هستیم
گفتم: نمرشون هم بیست است. معدل نمرات دانشگاهی معاون اقتصادی دولت هم که یک کم تا بیست فاصله دارد. همه بیست، اقتصاددانها هم تو صف و لیست.....
گفت: ول کن. چقدر ور میزنی! یک کلمه حرف درست بزن . به سوالم جواب بده
گفتم: مگه نگفتی بابات مريضی دیابت داره؟
گفت: خوب اقتصاد کشور و دلار چه ربطی به بابای بیچاره من داره؟
گفتم: مگه قند بابات هی بالا نمیره؟ هی انسولين میزنید میکشیدش پایین؟
گفت: چرا. باز نفهمیدم پرفسور. تو سطح سواد اکابر بگو
گفتم: بابات اگه بیمار نبود که قندش پرواز نمیکرد.حالا جای بابات بزار اقتصاد کشور و جای مرض قند هم دلار
گفت:جای انسولين چی بزارم
گفتم: وعده و وعید مسؤولین بانک مرکزی
گفت: زکی! اولندش که اقتصاد باباخودته،
اگه یه بار دیگه بابام را با اقتصاد قیاس کردی همچین میزنم تو سرت که همه اجدادت بیان جلوی چشای بابا قوریت
گفتم: زرشک! بیسواد ملا ندیده.....
یقه را ول کن......
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from سخنرانیها
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز صبح
متفاوت باشیم از دیروز
لبریز باشیم از امروز
وخالی باشیم از فردا
#سلام
"صبحتون طلایی"
"روزتون قشنگ"
"آدینهتون مبارک"
🆔 @Sayehsokhan
متفاوت باشیم از دیروز
لبریز باشیم از امروز
وخالی باشیم از فردا
#سلام
"صبحتون طلایی"
"روزتون قشنگ"
"آدینهتون مبارک"
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
وقتی عظمت فرد دیگری را میبینید و تحسینش میکنید، در واقع این عظمت برای خودتان است ؛
خیلی خوب است آدم اینقدر با خودش در صلح باشد که به راحتی بزرگی دیگران را تحسین کند و به زبانش بیاورد ...!
✍️ دبی فورد
🆔 @Sayehsokhan
وقتی عظمت فرد دیگری را میبینید و تحسینش میکنید، در واقع این عظمت برای خودتان است ؛
خیلی خوب است آدم اینقدر با خودش در صلح باشد که به راحتی بزرگی دیگران را تحسین کند و به زبانش بیاورد ...!
✍️ دبی فورد
🆔 @Sayehsokhan
روزنامه فرانسوی فیگارو معتقد است
کتابخوانی فایدههای زیر را دارد:
1- مطالعه یک فرایند فعال ذهنی است.
2- مطالعه تمرکز را افزایش میدهد.
3- مطالعه باعث ایجاد اعتمادبهنفس میشود.
4- مطالعه انضباط فردی را افزایش میدهد.
5- مطالعه خلاقیت را افزایش میدهد.
6- مطالعه این امکان را به شما میدهد تا در رابطه با موضوعی صحبت کنید.
7- مطالعه کتاب سرگرمی ارزانی است.
8- مطالعه این امکان را به شما می دهد تا به اختیار خود مطالب بیاموزید.
9- مطالعه قوای استدلال شما را افزایش میدهد.
10- مطالعه باعث میشود تا اشتباهاتمان کاهش پیدا کند.
11- مطالعه کسالت را کاهش میدهد.
12-مطالعه میتواند زندگی شما را تغییر دهد.
13-مطالعه استرس را کاهش میدهد.
14- مطالعه شما را از مضرات دنیای دیجیتالی دور میسازد.
15- مطالعه کتاب همیشه از تماشای فیلم بهتر است.
🆔 @Sayehsokhan
کتابخوانی فایدههای زیر را دارد:
1- مطالعه یک فرایند فعال ذهنی است.
2- مطالعه تمرکز را افزایش میدهد.
3- مطالعه باعث ایجاد اعتمادبهنفس میشود.
4- مطالعه انضباط فردی را افزایش میدهد.
5- مطالعه خلاقیت را افزایش میدهد.
6- مطالعه این امکان را به شما میدهد تا در رابطه با موضوعی صحبت کنید.
7- مطالعه کتاب سرگرمی ارزانی است.
8- مطالعه این امکان را به شما می دهد تا به اختیار خود مطالب بیاموزید.
9- مطالعه قوای استدلال شما را افزایش میدهد.
10- مطالعه باعث میشود تا اشتباهاتمان کاهش پیدا کند.
11- مطالعه کسالت را کاهش میدهد.
12-مطالعه میتواند زندگی شما را تغییر دهد.
13-مطالعه استرس را کاهش میدهد.
14- مطالعه شما را از مضرات دنیای دیجیتالی دور میسازد.
15- مطالعه کتاب همیشه از تماشای فیلم بهتر است.
🆔 @Sayehsokhan
❣کتاب بخوانیم
- اگر ۱ جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتابخواندن علاقهمند شوید.
- اگر ۲ جلد کتاب بخوانید حتما به کتابخواندن علاقهمند میشوید.
- اگر ۳ جلدکتاب بخوانید به فکر فرومیروید.
- اگر ۴ جلد کتاب بخوانید در خلوت با خودتان حرف میزنید.
- اگر ۵ جلد کتاب بخوانید سیاهیها را سفید و سفیدیها را سیاه میبینید.
- اگر ۶ جلد کتاب بخوانید نسبت به خیلی عقاید و نظرات بیباور میشوید و به تودههای مردم و باورهایشان خشم میگیرید.
- اگر ۷ جلد کتاب بخوانید کمکم عقاید و نظرات جدید پیدا میکنید.
- اگر ۸ جلد کتاب بخوانید در مورد عقاید جدیدتان با دیگران بحث میکنید.
- اگر ۹ جلد کتاب بخوانید در بحثهایتان کار به مجادله میکشد.
- اگر ۱۰ جلد کتاب بخوانید کمکم یاد میگیرید که با کسانی که کمتر از ده جلد کتاب خواندهاند بحث نکنید.
- اگر ۱۰۰ جلد کتاب بخوانید دیگر با کسی بحث نمیکنید و سکوت پیشه میگیرید.
- اگر ۱۰۰۰ جلد کتاب بخوانید آن وقت است که یادگرفتهاید دیگر تحت تاثیر مکتوبات قرار نگیرید و با مهربانی در کنار دیگر مردمان زندگی میکنید و اگر کمکی از دستتان بر بیاید در حق دیگران و جامعه انجام میدهید و در فرصت مناسب سراغ کتاب هزار و یکم میروید...
🌹 @PICS_NET
🆔 @Sayehsokhan
- اگر ۱ جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتابخواندن علاقهمند شوید.
- اگر ۲ جلد کتاب بخوانید حتما به کتابخواندن علاقهمند میشوید.
- اگر ۳ جلدکتاب بخوانید به فکر فرومیروید.
- اگر ۴ جلد کتاب بخوانید در خلوت با خودتان حرف میزنید.
- اگر ۵ جلد کتاب بخوانید سیاهیها را سفید و سفیدیها را سیاه میبینید.
- اگر ۶ جلد کتاب بخوانید نسبت به خیلی عقاید و نظرات بیباور میشوید و به تودههای مردم و باورهایشان خشم میگیرید.
- اگر ۷ جلد کتاب بخوانید کمکم عقاید و نظرات جدید پیدا میکنید.
- اگر ۸ جلد کتاب بخوانید در مورد عقاید جدیدتان با دیگران بحث میکنید.
- اگر ۹ جلد کتاب بخوانید در بحثهایتان کار به مجادله میکشد.
- اگر ۱۰ جلد کتاب بخوانید کمکم یاد میگیرید که با کسانی که کمتر از ده جلد کتاب خواندهاند بحث نکنید.
- اگر ۱۰۰ جلد کتاب بخوانید دیگر با کسی بحث نمیکنید و سکوت پیشه میگیرید.
- اگر ۱۰۰۰ جلد کتاب بخوانید آن وقت است که یادگرفتهاید دیگر تحت تاثیر مکتوبات قرار نگیرید و با مهربانی در کنار دیگر مردمان زندگی میکنید و اگر کمکی از دستتان بر بیاید در حق دیگران و جامعه انجام میدهید و در فرصت مناسب سراغ کتاب هزار و یکم میروید...
🌹 @PICS_NET
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from اتچ بات
🎻ورونیکا کجاست؟
ورونیکا معلم موسیقی است. یک روز دانش آموزانش را به تماشای نمایشی عروسکی می بَرَد. عروسک به نرمی با دستهایی جادو می رقصد، اما ناگهان می افتد و بی حرکت بر زمین می ماند. رویش پارچه ای سفید می کشند، یعنی که مرده است. این پایان زندگی آدم هاست اما آن عروسک به جای اینکه بمیرد پروانه می شود.
ورونیکا همان جا میان شلوغی تماشاخانه و درست همان دم که عروسک پروانه می شود، عاشق می شود.
ورونیکا نمی داند دقیقاً عاشق چه کسی شده است. شاید عاشق دستهایی که بلد است، مرده ای را پروانه کند، یا شاید عاشق کسی که در تاریکنای صحنه، رویاهای ناممکن را ممکن می کند. او حتی اسم معشوقش را هم نمی داند. او فقط می داند که عاشق شده است.
ورونیکا به پدرش می گوید: پدر، من امروز عاشق شدم!
پدرش می پرسد: کسی را که عاشقش شدی من می شناسم؟
ورونیکا می گوید: نه، حتی خودم هم نمی شناسمش!
یک روز ورونیکا نامه ای دریافت می کند که در آن فقط یک بند کفش است، بی هیچ کاغذ و کلمه ای و روزی دیگر پاکتی که در آن نواری است با صداهایی بی ربط. صدای رفت و آمد مردم در یک کافه، صدای اعلام حرکت قطارها و صدای پیشخدمتی که دو بار می گوید: ببخشید، ببخشید!
ورونیکا آنقدر در کافه های پاریس می گردد تا سرانجام کافه ای را پیدا می کند که از آنجا صدای بلندگوی ایستگاه قطار شنیده می شود. همان کافه ای که پیشخدمتش وقتی قهوه می آورد سر میز دوبار می گوید: ببخشید، ببخشید!
ورونیکا همان جا می نشیند، منتظر کسی که نمی داند کیست! سرانجام او می آید همان عروسکگردانی که نویسنده داستان دختری است که پروانه شد و نویسنده کتاب بند کفش!
🧶
من همان عروسک گردانم که هر روز عروسکِ مرده اش پروانه می شود و هر روز برایت نامه ای می فرستد.
بند کفش نه، نوار کاست صدای ایستگاه قطار نه، ولی هزار و یک چیز دیگر.
من هر روز به سر قرار می روم، اما تو نیستی! چون تو ورونیکا نیستی! رد نشانه ها را نمی گیری، دنبال من نمی گردی، نامه های بی کلمه ام را در سطل آشغال می اندازی و نوار کاستم را که از سکوت پر کرده ام در کشوی روزمرّگی هایت گم می کنی!
🎭
هر عروسک گردانی در تماشاخانه جهان به چشمی محتاج است که جور دیگر دیدن را بلد باشد.
و هر نویسنده ای به خواننده ای نیاز دارد که نامه های نانوشته اش را بخواند…
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari💌
🎥#کریشتوف_کیشلوفسکی
💌#هر_روز_برایت_نامه_می_فرستم
🎻#ورونیکا_شدن
ورونیکا معلم موسیقی است. یک روز دانش آموزانش را به تماشای نمایشی عروسکی می بَرَد. عروسک به نرمی با دستهایی جادو می رقصد، اما ناگهان می افتد و بی حرکت بر زمین می ماند. رویش پارچه ای سفید می کشند، یعنی که مرده است. این پایان زندگی آدم هاست اما آن عروسک به جای اینکه بمیرد پروانه می شود.
ورونیکا همان جا میان شلوغی تماشاخانه و درست همان دم که عروسک پروانه می شود، عاشق می شود.
ورونیکا نمی داند دقیقاً عاشق چه کسی شده است. شاید عاشق دستهایی که بلد است، مرده ای را پروانه کند، یا شاید عاشق کسی که در تاریکنای صحنه، رویاهای ناممکن را ممکن می کند. او حتی اسم معشوقش را هم نمی داند. او فقط می داند که عاشق شده است.
ورونیکا به پدرش می گوید: پدر، من امروز عاشق شدم!
پدرش می پرسد: کسی را که عاشقش شدی من می شناسم؟
ورونیکا می گوید: نه، حتی خودم هم نمی شناسمش!
یک روز ورونیکا نامه ای دریافت می کند که در آن فقط یک بند کفش است، بی هیچ کاغذ و کلمه ای و روزی دیگر پاکتی که در آن نواری است با صداهایی بی ربط. صدای رفت و آمد مردم در یک کافه، صدای اعلام حرکت قطارها و صدای پیشخدمتی که دو بار می گوید: ببخشید، ببخشید!
ورونیکا آنقدر در کافه های پاریس می گردد تا سرانجام کافه ای را پیدا می کند که از آنجا صدای بلندگوی ایستگاه قطار شنیده می شود. همان کافه ای که پیشخدمتش وقتی قهوه می آورد سر میز دوبار می گوید: ببخشید، ببخشید!
ورونیکا همان جا می نشیند، منتظر کسی که نمی داند کیست! سرانجام او می آید همان عروسکگردانی که نویسنده داستان دختری است که پروانه شد و نویسنده کتاب بند کفش!
🧶
من همان عروسک گردانم که هر روز عروسکِ مرده اش پروانه می شود و هر روز برایت نامه ای می فرستد.
بند کفش نه، نوار کاست صدای ایستگاه قطار نه، ولی هزار و یک چیز دیگر.
من هر روز به سر قرار می روم، اما تو نیستی! چون تو ورونیکا نیستی! رد نشانه ها را نمی گیری، دنبال من نمی گردی، نامه های بی کلمه ام را در سطل آشغال می اندازی و نوار کاستم را که از سکوت پر کرده ام در کشوی روزمرّگی هایت گم می کنی!
🎭
هر عروسک گردانی در تماشاخانه جهان به چشمی محتاج است که جور دیگر دیدن را بلد باشد.
و هر نویسنده ای به خواننده ای نیاز دارد که نامه های نانوشته اش را بخواند…
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari💌
🎥#کریشتوف_کیشلوفسکی
💌#هر_روز_برایت_نامه_می_فرستم
🎻#ورونیکا_شدن
Telegram
attach 📎
#از شما
✍ وقتی جایی زلزلهای با ریشتر بالا میآید، هر کسی، با هر درک و شعور و سواد و گرایش عقیدتی و سیاسی و....، آشکارا میبیند که تلفات انسانی و مادی زلزله چیست؛ همه چیز یا ویران شده یا در حال ویرانی است، نیازی به استدلال و توضیح و توجهدادن ندارد، کسی منکر آن نیست، همگان_ و البته هر کس با مسئولیت و اختیار و آگاهی بالاتر، بیشتر _ نگران میشوند، به فکر چاره میافتند، به کمک میشتابند، همه امکانات را بسیج میکنند، حالت فوقالعاده اعلام میکنند و هر تلاشی صورت میپذیرد تا هر چه زودتر وضعیت به حال عادی باز گشته، سایه التهاب و اضطراب و تاامنی و مرگ از جامعه دور شود و....؛
چون هر انسانی در آن شرایط میداند که هر دقیقه تاخیر در اتخاذ تصمیم مناسب و به موقع چه خطرات عظیمی در پیش دارد. به ویژه که همیشه امکان پسلرزهها هم است.(مانند زلزله اخیر ترکیه).
🔹 باور کنیم که مدتهاست در ایران به دلیل اتخاذ سیاستهای غلط در حوزههای اقتصاد و فرهنگ و جامعه و روابط خارجی و....، زلزلهای اجتماعی_سیاسی با ریشتر بالا اتفاق افتاده، همه ما زیر آوار ماندهایم و هر لحظه کشور به نابودی نزدیکتر و نزدیکتر میشود؛
در این شرایط آنها که مسئولیت و اختیار دارند از خود سلب مسئولیت میکنند، "دیگران" را مقصر میدانند، "خودیها" را از هر گونه اشتباه یا خطایی مبرا میکنند، کتمانش میکنند، تقدیر خداوند میدانند، نوید کمکرسانی در فرداها را میدهند، یا حتا تفسیری خوشایند و مفید و ضروری از آن ارائه میکنند؛
و بنابراین در حالیکه هیچکس به فکر آواربرداری نیست، میلیونها نفر در حال سختی و زجرکشیدن و جاندادن هستند، ثانیه به ثانیه تعداد تلفات انسانی و اقتصادی بیشتر میشود، به شکل تصاعد هندسی هر روز بر حجم آوارها اضافه میشود و احتمال نجات زندهماندگان کمتر.
مرگی محتوم و دردناک و خاموش در انتظار ماست. مگر اینکه هر چه زودتر تغییری مثبت، اساسی، همه جانبه، عاقلانه و واقعگرایانه صورت گیرد.
دریغ و حسرت و افسوس برای ایران زیبا و ایرانیان نجیب.
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
🆔 @Sayehsokhan
✍ وقتی جایی زلزلهای با ریشتر بالا میآید، هر کسی، با هر درک و شعور و سواد و گرایش عقیدتی و سیاسی و....، آشکارا میبیند که تلفات انسانی و مادی زلزله چیست؛ همه چیز یا ویران شده یا در حال ویرانی است، نیازی به استدلال و توضیح و توجهدادن ندارد، کسی منکر آن نیست، همگان_ و البته هر کس با مسئولیت و اختیار و آگاهی بالاتر، بیشتر _ نگران میشوند، به فکر چاره میافتند، به کمک میشتابند، همه امکانات را بسیج میکنند، حالت فوقالعاده اعلام میکنند و هر تلاشی صورت میپذیرد تا هر چه زودتر وضعیت به حال عادی باز گشته، سایه التهاب و اضطراب و تاامنی و مرگ از جامعه دور شود و....؛
چون هر انسانی در آن شرایط میداند که هر دقیقه تاخیر در اتخاذ تصمیم مناسب و به موقع چه خطرات عظیمی در پیش دارد. به ویژه که همیشه امکان پسلرزهها هم است.(مانند زلزله اخیر ترکیه).
🔹 باور کنیم که مدتهاست در ایران به دلیل اتخاذ سیاستهای غلط در حوزههای اقتصاد و فرهنگ و جامعه و روابط خارجی و....، زلزلهای اجتماعی_سیاسی با ریشتر بالا اتفاق افتاده، همه ما زیر آوار ماندهایم و هر لحظه کشور به نابودی نزدیکتر و نزدیکتر میشود؛
در این شرایط آنها که مسئولیت و اختیار دارند از خود سلب مسئولیت میکنند، "دیگران" را مقصر میدانند، "خودیها" را از هر گونه اشتباه یا خطایی مبرا میکنند، کتمانش میکنند، تقدیر خداوند میدانند، نوید کمکرسانی در فرداها را میدهند، یا حتا تفسیری خوشایند و مفید و ضروری از آن ارائه میکنند؛
و بنابراین در حالیکه هیچکس به فکر آواربرداری نیست، میلیونها نفر در حال سختی و زجرکشیدن و جاندادن هستند، ثانیه به ثانیه تعداد تلفات انسانی و اقتصادی بیشتر میشود، به شکل تصاعد هندسی هر روز بر حجم آوارها اضافه میشود و احتمال نجات زندهماندگان کمتر.
مرگی محتوم و دردناک و خاموش در انتظار ماست. مگر اینکه هر چه زودتر تغییری مثبت، اساسی، همه جانبه، عاقلانه و واقعگرایانه صورت گیرد.
دریغ و حسرت و افسوس برای ایران زیبا و ایرانیان نجیب.
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
🆔 @Sayehsokhan
🌀 «ثروتی از شکست»
ادیسون برای اختراع لامپ ماهها و سالها در تلاش بود و پیوسته روشهای مختلفی را آزمایش میکرد. کسانی که او را مسخره میکردند- همیشه یک عده هستند که رنج حقارت خود را با تمسخر دیگران تخفیف میدهند - گفتند: «این چه کار احمقانهای است که انجام میدهی! تا الان هزار بار این کار را کردهای! دیدهای که نتیجه نمیدهد.»
🔹 ادیسون گفت: «اتفاقا من گزارش تکتک آزمایشهایی را که شکست خوردند و به ساختن لامپ منتهی نشدند، یادداشت کردهام و نوشتهام که از چه راهی رفتم و چه شد. اکنون یک دفترچه دارم باعنوان «راههایی که به تولید لامپ منجر نمیشود» و این دفترچه، ثروت من است. بالاخره راه ساختن لامپ را پیدا میکنم، شاید راه هزار و یکم باشد.».
در ژانویه ۱۸۸۰، اختراع لامپ الکتریکی به نام ادیسون ثبت شد.
این هم یک نوع نگاه است. همه چیز بر میگردد به اینکه چه نگاهی به اتفاقات دارید.
از #درسگفتارهای_شناختپروری
@sasanhabibvand
🆔 @Sayehsokhan
ادیسون برای اختراع لامپ ماهها و سالها در تلاش بود و پیوسته روشهای مختلفی را آزمایش میکرد. کسانی که او را مسخره میکردند- همیشه یک عده هستند که رنج حقارت خود را با تمسخر دیگران تخفیف میدهند - گفتند: «این چه کار احمقانهای است که انجام میدهی! تا الان هزار بار این کار را کردهای! دیدهای که نتیجه نمیدهد.»
🔹 ادیسون گفت: «اتفاقا من گزارش تکتک آزمایشهایی را که شکست خوردند و به ساختن لامپ منتهی نشدند، یادداشت کردهام و نوشتهام که از چه راهی رفتم و چه شد. اکنون یک دفترچه دارم باعنوان «راههایی که به تولید لامپ منجر نمیشود» و این دفترچه، ثروت من است. بالاخره راه ساختن لامپ را پیدا میکنم، شاید راه هزار و یکم باشد.».
در ژانویه ۱۸۸۰، اختراع لامپ الکتریکی به نام ادیسون ثبت شد.
این هم یک نوع نگاه است. همه چیز بر میگردد به اینکه چه نگاهی به اتفاقات دارید.
از #درسگفتارهای_شناختپروری
@sasanhabibvand
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ۱۶ ثانیه که به صورت اتفاقی و با یک دوربین فوق قوی شکار شده است، دقیقا حکایت زندگی بسیاری از آدمها است!
🆔 @Sayehsokhan
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from مصطفی ملکیان MalekianMedia
❇️️ «ایران» به روایتِ استاد مصطفی ملکیان
🔸 برنامهی گفتوگو محور مِهستان، ۱۳ دیماه ۱۴۰۱
کانال تلگرامِ ایران پایدار
کانال تلگرام استاد ملکیان
🎙 #فایل_صوتی را در اینجا بشنوید: ⬇️
🔸 برنامهی گفتوگو محور مِهستان، ۱۳ دیماه ۱۴۰۱
کانال تلگرامِ ایران پایدار
کانال تلگرام استاد ملکیان
🎙 #فایل_صوتی را در اینجا بشنوید: ⬇️
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز
تو صبح باش 🌤☕️
برای تمام خستگیها و تمام تاریکیها
صبحی باش که پایان میدهد
تمام شبهای دلواپسی را 🌷🌷
#الهی_به_امید_تو 🤲
#سلام_صبح_به_خیر
هفتهی نیکویی را آغاز کرده باشید!
🆔 @Sayehsokhan
تو صبح باش 🌤☕️
برای تمام خستگیها و تمام تاریکیها
صبحی باش که پایان میدهد
تمام شبهای دلواپسی را 🌷🌷
#الهی_به_امید_تو 🤲
#سلام_صبح_به_خیر
هفتهی نیکویی را آغاز کرده باشید!
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
انعکاس چیزی باش ،
که میخواهی در دیگران ببینی !
اگر عشق میخواهی، عشق بورز
اگر صداقت میخواهی، راستگو باش
و اگر احترام میخواهی، احترام بگذار ...
✍️ گاندی
🆔 @Sayrhsokhan
انعکاس چیزی باش ،
که میخواهی در دیگران ببینی !
اگر عشق میخواهی، عشق بورز
اگر صداقت میخواهی، راستگو باش
و اگر احترام میخواهی، احترام بگذار ...
✍️ گاندی
🆔 @Sayrhsokhan