خاطرات یک مترجم- چگونه به تهران آمدم
<unknown>
#خودنویس
فصل اول_ خاطرات یک مترجم
🔹مروری بر خودنوشت محمد قاضی
🔹ماجرای آمدنم به تهران
پژوهش و اجرا: #منیژه_قاسمی_فرد
کارگردان: #حسین_آشتیانی
#بخش_هشتم
@andishehvaghalam
🆔 @Sayehsokhan
فصل اول_ خاطرات یک مترجم
🔹مروری بر خودنوشت محمد قاضی
🔹ماجرای آمدنم به تهران
پژوهش و اجرا: #منیژه_قاسمی_فرد
کارگردان: #حسین_آشتیانی
#بخش_هشتم
@andishehvaghalam
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسیحای جوانمرد من !
ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ،
در بگشای........
#اخوان_ثالث
#سلام_صبح_به_خیر
🆔 @Sayehsokhan
ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ،
در بگشای........
#اخوان_ثالث
#سلام_صبح_به_خیر
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
تاریخ مثل یک صفحه کاغذ است که ما روی پهنهاش زندگی میکنیم
و درد میکشیم،
دردی به پهنای کاغذ،
گاهی هم اصلا دیده نمیشویم.
#تماما_مخصوص
#عباس_معروفی
🆔 @Sayehsokhan
تاریخ مثل یک صفحه کاغذ است که ما روی پهنهاش زندگی میکنیم
و درد میکشیم،
دردی به پهنای کاغذ،
گاهی هم اصلا دیده نمیشویم.
#تماما_مخصوص
#عباس_معروفی
🆔 @Sayehsokhan
☀️
" چون ندیدند حقیقت ، ره افسانه زدند! "
جوهر أديان جوهر واحدی است، از يک منبع سرچشمه میگيرند، و هدف مشترکی دارند. گرچه در سايه خصیصههای زمانی و مکانی، دارای قالبهای خاص خود نیز هستند.
کافی است با سِرّ و سویدای ادیان ابراهیمی آشنا شویم ، آنوقت درنگی در اینکه ما را زمان ، مکان و حوادثی که ایکاش نمیافتادند از هم جدا و بیگانه ساخته است ، دوباره همدل و همراه خواهد ساخت ؛
يک گوهر بوديم همچون آفتاب
بیگره بوديم و صافی همچو آب
مهاتما گاندی به اين حقيقت رسيده است و میگويد؛
من بر آنم که در دنيا جز يک دين وجود ندارد، دين درخت تنومندی است که شاخههای بسيار دارد. همانگونه که شاخهها از منبع واحدی ارتزاق میکنند، اديان نيز از چشمه واحدی نشأت میگيرند.
او در گفت وگوی خود با پير سرزوال میگويد:
من با کسانی که معتقدند خدا عشق است هم عقيدهام.
گاندی عشق به حقيقت را بهترين عامل رواداری میداند. و علیالظاهر در پرتو همين باور از اُفق فکری و شخصيتی تولستوی بهره میگيرد.
تولستوی میگويد:
دوری از خشونت ممکن نیست ، جز از راه تعليم عشق راستينی که با تفاسير دروغين دستخوش تحريف نشده باشد. که سخنی همداستان با انديشه ابنعربی است؛
آنگاه که میگويد:
أدين بدين الحبّ إنّي توجّهتُ
رکائبه فالحبّ دينی و إيمانی
که همنوای با مولانا جلالالدین رومی است که میفرمايد:
علت عاشق زعلت ها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
رودلف اُتو نيز به اين حقيقت باور دارد که همه أديان دارای هسته مرکزی مشترکی هستند، گرچه در شرايط متفاوتی که انسانها از آن برخوردار بودهاند، بگونههای متعددی جلوه نموده است و در پرتو تأملات عقلانی به روند رو به رشد خود ادامه داده است.
و البته رودولف اُتو نيز چون همه کسانی که به وحدت أديان معتقدند، يک دين را برای خود برمیگزيند اما برآنست که اين گزينش هرگز به معنی مردود شمردن ديگر أديان نيست.
ابن عربی به گوهر و جوهر واحد أديان معتقد است و میگويد:
دين و وحی حقايق بیصورتی بودهاند که در مراحل بعدی لباس تعيّن و صورت به تن کردهاند.
ابن عربی نيز چون اُتو عليرغم قائل بودن به وحدت جوهری أديان، دين خاصی را از ميان أديان بر میگزيند و میگوید آنچه او برگزيده است بهترين است.
گوته مشترکات انکارناپذيری را در ميان أديان مشاهده میکند. در جايی میگويد:
«اگر معنی اسلام سپردن کارها به دست خداوند و تسليم در برابر اراده اوست، ما همه مسلمانيم و مسلمان نيز میميریم».
گرچه يکسال پيش از مرگش خود را خوش دين مینامد.
حافظ اُفق انديشه خود را در يک بيت که شاه بيت رواداری در عالم شعر و ادب است بيان میدارد:
آسايش دوگيتی تفسير اين دو حرفست
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
رواداری را حافظ در مدرسه خداوندی میآموزد که به تعبير او خوش عطابخش و خطاپوشش مینامد:
پير دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدايی دارد
و برای آنکه موضع خود را در باره خشونت و جنگ و صلح بيان نمايد میگويد:
يک حرف صوفيانه بگويم اجازتست
ای نور ديده صلح به از جنگ و داوری
به امید روزهایی که پیروان ادیان ابراهیمی و بلکه بشریت آزاده و عدالت جو ، بتوانند در کنار هم ، همدل و هم داستان ، در صلح و آرامش زندگی کنند.
#محمد_رضویراد
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
🆔 @Sayehsokhan
" چون ندیدند حقیقت ، ره افسانه زدند! "
جوهر أديان جوهر واحدی است، از يک منبع سرچشمه میگيرند، و هدف مشترکی دارند. گرچه در سايه خصیصههای زمانی و مکانی، دارای قالبهای خاص خود نیز هستند.
کافی است با سِرّ و سویدای ادیان ابراهیمی آشنا شویم ، آنوقت درنگی در اینکه ما را زمان ، مکان و حوادثی که ایکاش نمیافتادند از هم جدا و بیگانه ساخته است ، دوباره همدل و همراه خواهد ساخت ؛
يک گوهر بوديم همچون آفتاب
بیگره بوديم و صافی همچو آب
مهاتما گاندی به اين حقيقت رسيده است و میگويد؛
من بر آنم که در دنيا جز يک دين وجود ندارد، دين درخت تنومندی است که شاخههای بسيار دارد. همانگونه که شاخهها از منبع واحدی ارتزاق میکنند، اديان نيز از چشمه واحدی نشأت میگيرند.
او در گفت وگوی خود با پير سرزوال میگويد:
من با کسانی که معتقدند خدا عشق است هم عقيدهام.
گاندی عشق به حقيقت را بهترين عامل رواداری میداند. و علیالظاهر در پرتو همين باور از اُفق فکری و شخصيتی تولستوی بهره میگيرد.
تولستوی میگويد:
دوری از خشونت ممکن نیست ، جز از راه تعليم عشق راستينی که با تفاسير دروغين دستخوش تحريف نشده باشد. که سخنی همداستان با انديشه ابنعربی است؛
آنگاه که میگويد:
أدين بدين الحبّ إنّي توجّهتُ
رکائبه فالحبّ دينی و إيمانی
که همنوای با مولانا جلالالدین رومی است که میفرمايد:
علت عاشق زعلت ها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
رودلف اُتو نيز به اين حقيقت باور دارد که همه أديان دارای هسته مرکزی مشترکی هستند، گرچه در شرايط متفاوتی که انسانها از آن برخوردار بودهاند، بگونههای متعددی جلوه نموده است و در پرتو تأملات عقلانی به روند رو به رشد خود ادامه داده است.
و البته رودولف اُتو نيز چون همه کسانی که به وحدت أديان معتقدند، يک دين را برای خود برمیگزيند اما برآنست که اين گزينش هرگز به معنی مردود شمردن ديگر أديان نيست.
ابن عربی به گوهر و جوهر واحد أديان معتقد است و میگويد:
دين و وحی حقايق بیصورتی بودهاند که در مراحل بعدی لباس تعيّن و صورت به تن کردهاند.
ابن عربی نيز چون اُتو عليرغم قائل بودن به وحدت جوهری أديان، دين خاصی را از ميان أديان بر میگزيند و میگوید آنچه او برگزيده است بهترين است.
گوته مشترکات انکارناپذيری را در ميان أديان مشاهده میکند. در جايی میگويد:
«اگر معنی اسلام سپردن کارها به دست خداوند و تسليم در برابر اراده اوست، ما همه مسلمانيم و مسلمان نيز میميریم».
گرچه يکسال پيش از مرگش خود را خوش دين مینامد.
حافظ اُفق انديشه خود را در يک بيت که شاه بيت رواداری در عالم شعر و ادب است بيان میدارد:
آسايش دوگيتی تفسير اين دو حرفست
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
رواداری را حافظ در مدرسه خداوندی میآموزد که به تعبير او خوش عطابخش و خطاپوشش مینامد:
پير دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدايی دارد
و برای آنکه موضع خود را در باره خشونت و جنگ و صلح بيان نمايد میگويد:
يک حرف صوفيانه بگويم اجازتست
ای نور ديده صلح به از جنگ و داوری
به امید روزهایی که پیروان ادیان ابراهیمی و بلکه بشریت آزاده و عدالت جو ، بتوانند در کنار هم ، همدل و هم داستان ، در صلح و آرامش زندگی کنند.
#محمد_رضویراد
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
🆔 @Sayehsokhan
پیدا کردن نقاط ضعف دیگران کمی هوش میخواهد، اما سواستفاده نکردن از آن مقدار زیادی هوش!
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from Sayehsokhan
دانلود آهنگ من مانده ام تنهای تنها ایرج بسطامی | با دو کیفیت 320 و 128 | با متن • موزیکفا
https://music-fa.com/download-song/2249/
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
https://music-fa.com/download-song/2249/
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
موزیکفا
دانلود آهنگ من مانده ام تنهای تنها ایرج بسطامی | با دو کیفیت 320 و 128 | با متن • موزیکفا
دانلود آهنگ من مانده ام تنهای تنها در این ساعت برای شما کاربران عزیز ♫ دانلود آهنگ من مانده ام تنهای تنها با صدای ایرج بسطامی به همراه تکست و بهترین کیفیت آماده کرده ایم ♫
ایرج بسطامی ؛ گلی بود که خیلی زود پرپر شد….
۵ دی ماه سالروز درگذشت ایرج بسطامی، خواننده موسیقی ایرانی بود.
استاد #شجریان دربارهی او چنین گفته است:
«او شش سال شاگرد من بود. تا میانه دوره عالی هم با من کار کرد. آینده خوبی برایش پیشبینی میکردم. گلی بود که خیلی زود پرپر شد. افسوس که او دولت مستعجل بود.»
به بهانهی سالکوچش نگاهی به زندگی او در نه نکته انداخته ایم:
ولادت — زنده ياد ايرج بسطامي در نخستين روز آذرماه سال ۱۳۳۶ هجري شمسي چشم به جهان گشود. اعضاي خانواده وي از جد پدري گرفته تا پدربزرگ و پدر، همگي دستي بر آتش موسيقي (آواز خواندن و نواختن سازهاي مختلف) داشتند. تولد و رشد ایرج در چنین خانوادهای به همراه استعداد ذاتیاش یکی از عوامل موفقیت اوست.
۲. کودکی به روایت خواهر — فاطمه بسطامی ؛ خواهر زنده یاد ایرج بسطامی در گفتگو با جامعه فردا از دوران کودکی برادرش چنین میگوید:
ایرج از ۵سالگی به موسیقی علاقهمند بود، البته شاید یکی از دلایلش این بود که جدِّ پدری ما مرحوم ملاحسینخان که نابینا هم بودند، صدای خوشی داشتند و نوازنده نی بودند. پس از ایشان مرحوم پدربزرگم هدایت بسطامی نیز نوازنده نی بودند و البته که صدای خوبی داشتند و خیلی خوب میخواندند. پس از آن پدرم. این مسئله در خانواده پدری من موروثی بود و طبیعتا ایرج هم ذاتا در خونش این را داشت و تأثیرگذار بود؛ به همین دلیل از ۵ سالگی علاقهمند به خواندن بود و پدربزرگ من وقتی صدای ایرج را در کودکی میشنید به پدرم میگفت و سفارش میکرد که ایرج صدا و آینده خوبی خواهد داشت؛ مراقب او باشید. پدر من در باغچه جلوی منزل ما همیشه مشغول باغداری و سرگرم کارهایی میشد که علاقهمند بود و ضمنا به خواندن هم مشغول میشد و ردیفها را میخواند. ایرج بهدلیل علاقهای که به موسیقی و خصوصا آواز داشت، پشت درختها میایستاد و به صدای پدرم گوش میکرد. کمکم پدرم متوجه شد که ایرج بسیار علاقهمند است، به او نزدیک شد و آرامآرام به او آموزش داد و همین باعث شد که ایرج به این مسیر قدم گذاشت.»
۳. راهیابی به کلاس استاد شجریان — ایرج بسطامی پس از آنکه در سنین نوجوانی گروهی با همکاری برادرانش تشکیل داد، در رادیو و تلویزیون آن زمان و اردوهای رامسر به اجرای برنامه پرداخت. یک سال قبل از انقلاب بین سالهای ۵۶ تا ۵۷ توسط زندهیاد حسین سالاری (از نوازندگان نامدار کرمانی) به استاد شجریان معرفی و به کلاس آواز ایشان راه پیدا کرده و به فراگیری آواز و ردیفهای آوازی پرداخت. بسطامی در آن زمان علیرغم مشکلات راه و مسافت زیاد، هفتهای یک بار به عشق فراگیری آواز از بم به تهران میآمد.
۴. مطیع پذیری و احترام به استاد رمز موفقیت — بهرام گودرزی خواننده موسیقی در میان گفتگوی خود با خبرگزاری «تسنیم» درباره بسطامی چنین می گوید:
«آقای ایرج بسطامی روزی کاستی به من داد تا آوازش را بشنوم. در آن کاست جایی که شجریان آواز خوانده بود را بسطامی با اُکتاو اجرا میکرد. صدای استاد شجریان خیلی وسیع است اما بسطامی توانسته بود اُکتاوِ صدای شجریان را هم بخواند.آن زمان بسطامی میگفت، استاد(محمدرضا شجریان) هنوز اجازه نداده که بخوانم، هر وقت اجازه بدهد میتوانم بخوانم. او در جای دیگری از مصاحبهی خود چنین می گوید: «در سالهای خیلی دور در باغی در سمت کرج مهمان بودم و آنجا آواز میخواندم. کسی پیش من آمد و گفت خوانندهای اهل کرمان اینجاست و میخواهد اگر شما اجازه بدهید بیاید و دقایقی آواز بخواند. دیدم آمد و با لهجه شیرین کرمانی سلام داد. از او پرسیدم پیش چه کسی آواز خواندهای، گفت پیش «آقا». گفتم «آقا» کیست؟ گفت «استاد». نمیخواست اسم بگوید. من اصرار کردم و در نهایت گفت استاد شجریان.»
۵. آشنایی با مشکاتیان، نقطه عطف زندگی هنری — پرویز مشکاتیان دربارهی آشناییاش با ایرج بسطامی گفته بود: «اولینبار ایرج بسطامی را در خانهی محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما «چاووش» را داشتیم. بهخاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خوانندههای بیشتری با صدای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها من را نبینند. از آنجا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. ایشان صدای خوبی داشتند و مثل همه آدمهای کویرنشین آدم خیلی مهربان و خوبی بود. بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگیزهی خواندش آشنا شوم؛ ولی آنقدر ساده یافتمش که مصمم شدم تا با او یک سالی در مورد قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفتوگو بنشینم.» حاصل آشنایی بسطامی و مشکاتیان آلبومهای «افشاری مرکب»، «مژده بهار»، «افق مهر» و «وطن من» بود.
۶. از همکاری با گروه دستان تا کیوان ساکت — بسطامی پس از همکاریهای خود با مشکاتیان، دو اثر را با همکاری گروه دستان منتشر کرد. با آلبوم «موسم گل» كه حاصل همكاري وي و محمد رضا درويشي بود
🆔 @Sayehsokhan
۵ دی ماه سالروز درگذشت ایرج بسطامی، خواننده موسیقی ایرانی بود.
استاد #شجریان دربارهی او چنین گفته است:
«او شش سال شاگرد من بود. تا میانه دوره عالی هم با من کار کرد. آینده خوبی برایش پیشبینی میکردم. گلی بود که خیلی زود پرپر شد. افسوس که او دولت مستعجل بود.»
به بهانهی سالکوچش نگاهی به زندگی او در نه نکته انداخته ایم:
ولادت — زنده ياد ايرج بسطامي در نخستين روز آذرماه سال ۱۳۳۶ هجري شمسي چشم به جهان گشود. اعضاي خانواده وي از جد پدري گرفته تا پدربزرگ و پدر، همگي دستي بر آتش موسيقي (آواز خواندن و نواختن سازهاي مختلف) داشتند. تولد و رشد ایرج در چنین خانوادهای به همراه استعداد ذاتیاش یکی از عوامل موفقیت اوست.
۲. کودکی به روایت خواهر — فاطمه بسطامی ؛ خواهر زنده یاد ایرج بسطامی در گفتگو با جامعه فردا از دوران کودکی برادرش چنین میگوید:
ایرج از ۵سالگی به موسیقی علاقهمند بود، البته شاید یکی از دلایلش این بود که جدِّ پدری ما مرحوم ملاحسینخان که نابینا هم بودند، صدای خوشی داشتند و نوازنده نی بودند. پس از ایشان مرحوم پدربزرگم هدایت بسطامی نیز نوازنده نی بودند و البته که صدای خوبی داشتند و خیلی خوب میخواندند. پس از آن پدرم. این مسئله در خانواده پدری من موروثی بود و طبیعتا ایرج هم ذاتا در خونش این را داشت و تأثیرگذار بود؛ به همین دلیل از ۵ سالگی علاقهمند به خواندن بود و پدربزرگ من وقتی صدای ایرج را در کودکی میشنید به پدرم میگفت و سفارش میکرد که ایرج صدا و آینده خوبی خواهد داشت؛ مراقب او باشید. پدر من در باغچه جلوی منزل ما همیشه مشغول باغداری و سرگرم کارهایی میشد که علاقهمند بود و ضمنا به خواندن هم مشغول میشد و ردیفها را میخواند. ایرج بهدلیل علاقهای که به موسیقی و خصوصا آواز داشت، پشت درختها میایستاد و به صدای پدرم گوش میکرد. کمکم پدرم متوجه شد که ایرج بسیار علاقهمند است، به او نزدیک شد و آرامآرام به او آموزش داد و همین باعث شد که ایرج به این مسیر قدم گذاشت.»
۳. راهیابی به کلاس استاد شجریان — ایرج بسطامی پس از آنکه در سنین نوجوانی گروهی با همکاری برادرانش تشکیل داد، در رادیو و تلویزیون آن زمان و اردوهای رامسر به اجرای برنامه پرداخت. یک سال قبل از انقلاب بین سالهای ۵۶ تا ۵۷ توسط زندهیاد حسین سالاری (از نوازندگان نامدار کرمانی) به استاد شجریان معرفی و به کلاس آواز ایشان راه پیدا کرده و به فراگیری آواز و ردیفهای آوازی پرداخت. بسطامی در آن زمان علیرغم مشکلات راه و مسافت زیاد، هفتهای یک بار به عشق فراگیری آواز از بم به تهران میآمد.
۴. مطیع پذیری و احترام به استاد رمز موفقیت — بهرام گودرزی خواننده موسیقی در میان گفتگوی خود با خبرگزاری «تسنیم» درباره بسطامی چنین می گوید:
«آقای ایرج بسطامی روزی کاستی به من داد تا آوازش را بشنوم. در آن کاست جایی که شجریان آواز خوانده بود را بسطامی با اُکتاو اجرا میکرد. صدای استاد شجریان خیلی وسیع است اما بسطامی توانسته بود اُکتاوِ صدای شجریان را هم بخواند.آن زمان بسطامی میگفت، استاد(محمدرضا شجریان) هنوز اجازه نداده که بخوانم، هر وقت اجازه بدهد میتوانم بخوانم. او در جای دیگری از مصاحبهی خود چنین می گوید: «در سالهای خیلی دور در باغی در سمت کرج مهمان بودم و آنجا آواز میخواندم. کسی پیش من آمد و گفت خوانندهای اهل کرمان اینجاست و میخواهد اگر شما اجازه بدهید بیاید و دقایقی آواز بخواند. دیدم آمد و با لهجه شیرین کرمانی سلام داد. از او پرسیدم پیش چه کسی آواز خواندهای، گفت پیش «آقا». گفتم «آقا» کیست؟ گفت «استاد». نمیخواست اسم بگوید. من اصرار کردم و در نهایت گفت استاد شجریان.»
۵. آشنایی با مشکاتیان، نقطه عطف زندگی هنری — پرویز مشکاتیان دربارهی آشناییاش با ایرج بسطامی گفته بود: «اولینبار ایرج بسطامی را در خانهی محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما «چاووش» را داشتیم. بهخاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خوانندههای بیشتری با صدای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها من را نبینند. از آنجا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. ایشان صدای خوبی داشتند و مثل همه آدمهای کویرنشین آدم خیلی مهربان و خوبی بود. بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگیزهی خواندش آشنا شوم؛ ولی آنقدر ساده یافتمش که مصمم شدم تا با او یک سالی در مورد قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفتوگو بنشینم.» حاصل آشنایی بسطامی و مشکاتیان آلبومهای «افشاری مرکب»، «مژده بهار»، «افق مهر» و «وطن من» بود.
۶. از همکاری با گروه دستان تا کیوان ساکت — بسطامی پس از همکاریهای خود با مشکاتیان، دو اثر را با همکاری گروه دستان منتشر کرد. با آلبوم «موسم گل» كه حاصل همكاري وي و محمد رضا درويشي بود
🆔 @Sayehsokhan
#به_زودی
توانمندیهای منشِ خود را به عنوان دانههای گیاه در نظر بگیرید.
تصور کنید که 24 دانه دارید و هر کدام رنگ و اندازۀ متفاوتی دارد. آنها را کنار هم میکارید، بدون اینکه بدانید کدامیک جوانه میزند. اطمینان حاصل میکنیدکه هر دانه به اندازۀ کافی از نور آفتاب و خاک غنی و آب بهرهمند شود. هر دانه را به دقت تحتنظر میگیرید. متوجه میشوید چند تا از دانهها به سرعت جوانه میزنند، در حالیکه بقیه رشدشان کندتر است. با گذشت زمان، بعضی از آنها به گلهایی زیبا و بقیۀ دانهها به شکل گیاهی معمولی اما مقاوم بدل میشود. بقیۀ دانهها به شکل گیاهی معمولی اما مقاوم باقی میماند. به هرگدام از این گیاهان باید رسیدگیشود، چرا که آنچه این دانهها بدان تبدیل میشوند، فقط محصولِ ماهیت دانهها و محیطشان نیست، بلکه به میزان توجه شما به آنها نیز بستگی دارد. در واقع هر مداخلهای در چشمانداز نهایی نقش دارد.
📚 #برشی_از_کتاب : #بر_قله_اقتدار
#با_توانمندی_های_منش
✍️ اثر: #دکتر_راین_نیمک و #دکتر_رابرت_ای_مک_گرث
👌 ترجمه: #دکتر_محمد_خدایاری_فرد و #دکتر_مرجان_حسنی_راد
📖 صفحه: ۶۱
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
توانمندیهای منشِ خود را به عنوان دانههای گیاه در نظر بگیرید.
تصور کنید که 24 دانه دارید و هر کدام رنگ و اندازۀ متفاوتی دارد. آنها را کنار هم میکارید، بدون اینکه بدانید کدامیک جوانه میزند. اطمینان حاصل میکنیدکه هر دانه به اندازۀ کافی از نور آفتاب و خاک غنی و آب بهرهمند شود. هر دانه را به دقت تحتنظر میگیرید. متوجه میشوید چند تا از دانهها به سرعت جوانه میزنند، در حالیکه بقیه رشدشان کندتر است. با گذشت زمان، بعضی از آنها به گلهایی زیبا و بقیۀ دانهها به شکل گیاهی معمولی اما مقاوم بدل میشود. بقیۀ دانهها به شکل گیاهی معمولی اما مقاوم باقی میماند. به هرگدام از این گیاهان باید رسیدگیشود، چرا که آنچه این دانهها بدان تبدیل میشوند، فقط محصولِ ماهیت دانهها و محیطشان نیست، بلکه به میزان توجه شما به آنها نیز بستگی دارد. در واقع هر مداخلهای در چشمانداز نهایی نقش دارد.
📚 #برشی_از_کتاب : #بر_قله_اقتدار
#با_توانمندی_های_منش
✍️ اثر: #دکتر_راین_نیمک و #دکتر_رابرت_ای_مک_گرث
👌 ترجمه: #دکتر_محمد_خدایاری_فرد و #دکتر_مرجان_حسنی_راد
📖 صفحه: ۶۱
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
#هفته_شانزدهم
بهرهبردن از سيستم راهنماي دروني
شما قدرت اعجابانگيز ذهن و احساسات را در اختيار داريد كه برای تمام زمينههاي زندگي پاسخهاي دقيق و بهموقع دارند.
در اين مقاله ميآموزيد كه چگونه آگاهي بيشتري به خود پيدا كنيد تا بتوانيد در تمامي موقعيتها تصميم درستي بگيريد.
بهرهبردن از سيستم راهنماي دروني
ميدانيم كه بدن انسان تحت تأثير دو عامل اصليِ سلامتي و انرژي است؛ و طوري طراحي شده است كه در صورت مراقبت و نگهداريِ مناسب بتواند حدود صد سال زنده بماند. وقتي مشكلي براي يكي از اعضاي بدن ما پديد آيد ما آن را بهشكل درد يا ناراحتي تجربه ميكنيم.
ميدانيم كه وقتي بدن ما بهراحتي و بدون درد عمل نميكند، در جايي از آن، مشكلي وجود دارد كه براي بهبود آن بايد عملي انجام دهيم. مثلاً به پزشك مراجعه كنيم، قرص مصرف كنيم، از فيزيوتراپي و ماساژدرماني استفاده كنيم. زيرا اگر درد و ناراحتي را در هر دورة زماني ناديده بگيريم به مشكل خطرناكتر و مهمتري تبديل ميشود.
چگونه از يك اشتباه، قسمت صحيح آن را بگوييم
به همين ترتيب، طبيعت به ما اين مسير را نشان داده كه بگوييم از نظر احساسي چه چيزي براي ما خوب و چه چيزي مضر است. همانطور كه طبيعت به ما درد فيزيكي ميدهد تا ما را راهنمايي كند كه از نظر فيزيكي چه كاري انجام بدهيم و چه كاري انجام ندهيم؛ به ما درد احساسي هم ميدهد تا بفهميم در حوزۀ احساسات يا ذهن چه كاري را انجام دهيم و از چه كاري پرهيز كنيم. قسمت شگفتآور ماجرا اينجاست كه شما طوري ساخته شدهايد كه اگر بهسادگي و با دقت به ذهن، بدن، و احساساتتان گوش دهيد و به راهنماييهايي كه به شما ميشود توجه كنيد قطعاً ميتوانيد كيفيت زندگي خود را بالا ببريد.
همانطور كه وضعيت طبيعي بدن، سلامتي و انرژي داشتن است، وضعيت طبيعي احساس هم آرامش و شادي است. هر موقع متوجه تضادي با آرامش و شادي خود شديد، بدانيد كه چيزي در جايي اشتباه است. اشتباهي در آنچه فكر ميكنيد، ميگوييد و يا عمل ميكنيد وجود دارد. احساس شاديِ دروني بهترين نشانهاي است كه به شما میگويد چه كاري را بايد بيشتر و چه كاري را بايد كمتر انجام دهيد.
پيامآور
شاد نبودن در زندگي، مانند وجود درد در بدن است. و نشانه پيامآور آنست كه كاري كه در حال انجام آن هستيد اشتباه است.
خيلي اوقات، از چيزي رنج ميبريد كه به آن «نارضايتي الهي[1]» ميگويند. احساس بيقراري و ناراحتي از چيزي ميكنيد كه براي شما مبهم است. از وضعيت كنوني ناراضي ميشويد. گاهي نميتوانيد بخوابيد. گاهي رنجور يا عصباني ميشويد. و اغلب از چيزي ناراحت ميشويد كه نميتوانيد براي آن كاري انجام دهيد. نوعي احساس دروني به شما ميگويد كه چيزي هست كه آنگونه كه بايد باشد نيست. چنين است كه اغلب حس ماهي گير افتاده به قلاب را داريد و تقلا ميكنيد تا خود را رها كنيد.
نارضايتي الهي
و اين يك اتفاق خوب است. «نارضايتي الهي» هميشه قبل از يك تغيير مثبت و خوب در زندگي رخ ميدهد. اگر شما كاملاً راضي باشيد، هيچ اقدامي براي بهبود يا تغيير شرايط خود نميكنيد. فقط زماني كه به دلايلي ناراضي هستيد انگيزۀ تغيير و برخورد با عوامل بيروني را خواهيد داشت؛ و اين انگيزه شما را به جلوتر و بالاتر راهنمايي ميكند.
به خودتان گوش دهيد. به نداي دروني خود اعتماد كنيد. با جريان شخصيت خود همراه شويد. كارهايي را انجام دهيد كه شما را به شادي دروني ميرسانند و احتمالاً اشتباه ديگري نخواهيد كرد.
فعاليتهاي تمريني
در اينجا به سه مورد اشاره ميكنيم تا با انجام آنها اين ايدهها را بهكار بگيريد:
نخست، به خودتان گوش دهيد و به احساساتتان اعتماد كنيد. اگر در زندگي شما موردي وجود دارد كه باعث ناراحتي و نگرانيتان ميشود، تصميم بگيريد كه با آن برخورد كنيد.
دوم، بخشهايي از زندگيتان را كه احساس نارضايتي و نااميدي شما را برميانگيزند شناسايي كنيد. چه تغييراتي در آن بخشها ميتواند شما را شاد كند؟
و سوم، بهياد داشته باشيد كه طبيعت ميخواهد شما شاد، سلامت، محبوب و كامياب باشيد. هر اختلافي با خواستة طبيعت، نشانۀ آنست كه بايد به يك اقدام لازم و ضروري دست بزنيد.
[1]. Divine discontent
📚 #کتاب : #نامههای_کوچک_برای_موفقیتهای_بزرگ
✍️ اثر: #برایان_تریسی
👌 ترجمه: #محمد_زنجانی
با سپاس فراوان از مترجم گرانقدر:
جناب آقای محمد زنجانی
🆔 @Sayehsokhan
#هفته_شانزدهم
بهرهبردن از سيستم راهنماي دروني
شما قدرت اعجابانگيز ذهن و احساسات را در اختيار داريد كه برای تمام زمينههاي زندگي پاسخهاي دقيق و بهموقع دارند.
در اين مقاله ميآموزيد كه چگونه آگاهي بيشتري به خود پيدا كنيد تا بتوانيد در تمامي موقعيتها تصميم درستي بگيريد.
بهرهبردن از سيستم راهنماي دروني
ميدانيم كه بدن انسان تحت تأثير دو عامل اصليِ سلامتي و انرژي است؛ و طوري طراحي شده است كه در صورت مراقبت و نگهداريِ مناسب بتواند حدود صد سال زنده بماند. وقتي مشكلي براي يكي از اعضاي بدن ما پديد آيد ما آن را بهشكل درد يا ناراحتي تجربه ميكنيم.
ميدانيم كه وقتي بدن ما بهراحتي و بدون درد عمل نميكند، در جايي از آن، مشكلي وجود دارد كه براي بهبود آن بايد عملي انجام دهيم. مثلاً به پزشك مراجعه كنيم، قرص مصرف كنيم، از فيزيوتراپي و ماساژدرماني استفاده كنيم. زيرا اگر درد و ناراحتي را در هر دورة زماني ناديده بگيريم به مشكل خطرناكتر و مهمتري تبديل ميشود.
چگونه از يك اشتباه، قسمت صحيح آن را بگوييم
به همين ترتيب، طبيعت به ما اين مسير را نشان داده كه بگوييم از نظر احساسي چه چيزي براي ما خوب و چه چيزي مضر است. همانطور كه طبيعت به ما درد فيزيكي ميدهد تا ما را راهنمايي كند كه از نظر فيزيكي چه كاري انجام بدهيم و چه كاري انجام ندهيم؛ به ما درد احساسي هم ميدهد تا بفهميم در حوزۀ احساسات يا ذهن چه كاري را انجام دهيم و از چه كاري پرهيز كنيم. قسمت شگفتآور ماجرا اينجاست كه شما طوري ساخته شدهايد كه اگر بهسادگي و با دقت به ذهن، بدن، و احساساتتان گوش دهيد و به راهنماييهايي كه به شما ميشود توجه كنيد قطعاً ميتوانيد كيفيت زندگي خود را بالا ببريد.
همانطور كه وضعيت طبيعي بدن، سلامتي و انرژي داشتن است، وضعيت طبيعي احساس هم آرامش و شادي است. هر موقع متوجه تضادي با آرامش و شادي خود شديد، بدانيد كه چيزي در جايي اشتباه است. اشتباهي در آنچه فكر ميكنيد، ميگوييد و يا عمل ميكنيد وجود دارد. احساس شاديِ دروني بهترين نشانهاي است كه به شما میگويد چه كاري را بايد بيشتر و چه كاري را بايد كمتر انجام دهيد.
پيامآور
شاد نبودن در زندگي، مانند وجود درد در بدن است. و نشانه پيامآور آنست كه كاري كه در حال انجام آن هستيد اشتباه است.
خيلي اوقات، از چيزي رنج ميبريد كه به آن «نارضايتي الهي[1]» ميگويند. احساس بيقراري و ناراحتي از چيزي ميكنيد كه براي شما مبهم است. از وضعيت كنوني ناراضي ميشويد. گاهي نميتوانيد بخوابيد. گاهي رنجور يا عصباني ميشويد. و اغلب از چيزي ناراحت ميشويد كه نميتوانيد براي آن كاري انجام دهيد. نوعي احساس دروني به شما ميگويد كه چيزي هست كه آنگونه كه بايد باشد نيست. چنين است كه اغلب حس ماهي گير افتاده به قلاب را داريد و تقلا ميكنيد تا خود را رها كنيد.
نارضايتي الهي
و اين يك اتفاق خوب است. «نارضايتي الهي» هميشه قبل از يك تغيير مثبت و خوب در زندگي رخ ميدهد. اگر شما كاملاً راضي باشيد، هيچ اقدامي براي بهبود يا تغيير شرايط خود نميكنيد. فقط زماني كه به دلايلي ناراضي هستيد انگيزۀ تغيير و برخورد با عوامل بيروني را خواهيد داشت؛ و اين انگيزه شما را به جلوتر و بالاتر راهنمايي ميكند.
به خودتان گوش دهيد. به نداي دروني خود اعتماد كنيد. با جريان شخصيت خود همراه شويد. كارهايي را انجام دهيد كه شما را به شادي دروني ميرسانند و احتمالاً اشتباه ديگري نخواهيد كرد.
فعاليتهاي تمريني
در اينجا به سه مورد اشاره ميكنيم تا با انجام آنها اين ايدهها را بهكار بگيريد:
نخست، به خودتان گوش دهيد و به احساساتتان اعتماد كنيد. اگر در زندگي شما موردي وجود دارد كه باعث ناراحتي و نگرانيتان ميشود، تصميم بگيريد كه با آن برخورد كنيد.
دوم، بخشهايي از زندگيتان را كه احساس نارضايتي و نااميدي شما را برميانگيزند شناسايي كنيد. چه تغييراتي در آن بخشها ميتواند شما را شاد كند؟
و سوم، بهياد داشته باشيد كه طبيعت ميخواهد شما شاد، سلامت، محبوب و كامياب باشيد. هر اختلافي با خواستة طبيعت، نشانۀ آنست كه بايد به يك اقدام لازم و ضروري دست بزنيد.
[1]. Divine discontent
📚 #کتاب : #نامههای_کوچک_برای_موفقیتهای_بزرگ
✍️ اثر: #برایان_تریسی
👌 ترجمه: #محمد_زنجانی
با سپاس فراوان از مترجم گرانقدر:
جناب آقای محمد زنجانی
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با اطمینان میتوان گفت که هیچ ملتی، شاعری از نوع حافظ ندارد.
حافظِ ما در فرهنگ بشری بیمانند است؛ شاعری که شعر فارسی او را زاهدان و عارفان در قنوت نماز به جای ادعیه و آیات عربی بخوانند و در عین حال زندیقان هر دورهای شعر او را آینهٔ اندیشههای خود بدانند و در زندگی روزانه، مردم ما، دیوانش را در کنار قرآن مجید، سر سفرهٔ عقد و هفتسین سال نو قرار دهند و با آن فال بگیرند و استخاره کنند.
چنین شاعری در جغرافیای کرهٔ زمین و در تاریخ بشریت منحصر بهفرد است و همانند ندارد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
🆔 @Sayehsokhan
حافظِ ما در فرهنگ بشری بیمانند است؛ شاعری که شعر فارسی او را زاهدان و عارفان در قنوت نماز به جای ادعیه و آیات عربی بخوانند و در عین حال زندیقان هر دورهای شعر او را آینهٔ اندیشههای خود بدانند و در زندگی روزانه، مردم ما، دیوانش را در کنار قرآن مجید، سر سفرهٔ عقد و هفتسین سال نو قرار دهند و با آن فال بگیرند و استخاره کنند.
چنین شاعری در جغرافیای کرهٔ زمین و در تاریخ بشریت منحصر بهفرد است و همانند ندارد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
🆔 @Sayehsokhan
خاطرات یک مترجم- در دارالفنون
<unknown>
#خودنویس
فصل اول_ خاطرات یک مترجم
🔹مروری بر خودنوشت محمد قاضی
🔹در دارالفنون
پژوهش و اجرا: #منیژه_قاسمی_فرد
کارگردان: #حسین_آشتیانی
#بخش_نهم
@andishehvaghalam
🆔 @Sayehsokhan
فصل اول_ خاطرات یک مترجم
🔹مروری بر خودنوشت محمد قاضی
🔹در دارالفنون
پژوهش و اجرا: #منیژه_قاسمی_فرد
کارگردان: #حسین_آشتیانی
#بخش_نهم
@andishehvaghalam
🆔 @Sayehsokhan
خاطرات یک مترجم- مصائب درس خواندن در رشته ادبی
<unknown>
#خودنویس
فصل اول_ خاطرات یک مترجم
🔹مروری بر خودنوشت محمد قاضی
🔹مصائب درس خواندن در رشته ادبی
پژوهش و اجرا: #منیژه_قاسمی_فرد
کارگردان: #حسین_آشتیانی
#بخش_دهم
@andishehvaghalam
🆔 @Sayehsokhan
فصل اول_ خاطرات یک مترجم
🔹مروری بر خودنوشت محمد قاضی
🔹مصائب درس خواندن در رشته ادبی
پژوهش و اجرا: #منیژه_قاسمی_فرد
کارگردان: #حسین_آشتیانی
#بخش_دهم
@andishehvaghalam
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح یعنی آغاز
فرصت شادی و لبخند و امید
صبح یعنی امروز
سهمی از زندگی و
عشق از آن خودِ توست
لحظه را قدر بدان !
تا بخواهی، زندگانی زیباست
سلام صبحتون به نیکی و آرامش!
🆔 @Sayehsokhan
فرصت شادی و لبخند و امید
صبح یعنی امروز
سهمی از زندگی و
عشق از آن خودِ توست
لحظه را قدر بدان !
تا بخواهی، زندگانی زیباست
سلام صبحتون به نیکی و آرامش!
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
#ازبزرگان
هر از گاهی باورهایتان را ورق بزنید
و کمی آنها را ویرایش کنید. شاید
صفحهای باید «حذف» یا «اضافه» شود!
🔹ادموند_بورک
🆔 @Sayehsokhan
#ازبزرگان
هر از گاهی باورهایتان را ورق بزنید
و کمی آنها را ویرایش کنید. شاید
صفحهای باید «حذف» یا «اضافه» شود!
🔹ادموند_بورک
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی کنیم...
با همه سختیها
با همه امیدها و ناامیدیها
با همه رسیدنها و نرسیدنها
زندگی کنیم....
با زندگی کردن است که
بالاخره سختیها را پشتسر میگذاریم
از سیاهی ناامیدی به نور امیدواری گذر میکنیم
و با گامهایی مداوم، هر چند کوچک به مقصد میرسیم
برویم.....
حرکت کنیم.....
برسیم..............
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
با همه سختیها
با همه امیدها و ناامیدیها
با همه رسیدنها و نرسیدنها
زندگی کنیم....
با زندگی کردن است که
بالاخره سختیها را پشتسر میگذاریم
از سیاهی ناامیدی به نور امیدواری گذر میکنیم
و با گامهایی مداوم، هر چند کوچک به مقصد میرسیم
برویم.....
حرکت کنیم.....
برسیم..............
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
✍️عباسعلی منصوری
🖊دینداری بدون خدا : تجربه سهراب سپهری
سهراب سپهری:
«من سالها نماز خواندهام. بزرگترها میخواندند، من هم میخواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت: "نماز را روی بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديکتر باشيد!" مذهب شوخی سنگينی بود که محيط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم، بیآنکه خدايی داشته باشم!»
👌سه گروه از این سخن سهراب سه معنای متفاوت برداشت میکنند:
گروه اول: کسانی که سخن سهراب را میفهمند و با آن احساس همدلی میکنند
معنای این سخن سهراب را فقط و فقط کسانی میفهمند که تجربهای شبیه تجربه سهراب داشته باشند. یعنی در محیط مذهبی زندگی کرده باشند و تجربه دینداری مذهبی و فقه محور داشته باشند. سپس بنا به هر دلیلی محیط و فهم آنها فراختر شده و قدری از ظاهر به باطن و از فروع به اصل و از مبادی به غایات رسیده باشند.رسیدن به فهم سخن سهراب جز با تجربه زیسته حاصل نمیشود یعنی تا سنخ دینداری فرد دچار نوعی دگرگونی نشده باشد راهی به فهم این سخن پیدا نمی کند.
خدا در دینداری مذهبی مورد اشاره سهراب غایب است چون خود آدمی غایب است. هر چه هست عقاید و باورهایی است که دیگران به ما دادهاند. و ما باید همواره دلنگران رعایت این عقاید و دستورات باشیم. فرصت و امکانی نمیماند که به ندای دل و ضمیرمان گوش دهیم.
حتی آنگاه که نیایش میکنیم، با خدایی حرف میزنیم که برایمان ساخته و به تصویر کشیدهاند نه آنچه شخص ما میفهمیم و حس میکنیم یا درست میدانیم.
خدا در دینداری مذهبی مورد اشاره سهراب غایب است زیرا در دینداری مذهبی،غالبا دستورهای کلی و ناظر به هویت جمعی داده است و فردیت افراد لحاظ نمیشود.
خدا غایب است زیرا عمل به وظایف دینی مهمتر از توجه به خود خدا و شنیدن صدای اوست به همینخاطر است که در این نوع دینداری فرد به احکام و باورهایی تن میدهد که خلاف وجدان و اخلاق است. و حال آنکه ندای وجدان و اخلاق همان ندای خداست.
گروه دوم: کسانی که سخن سهراب را نمیفهمند و آن را نوعی انحراف و گمراهی میفهمند
این گروه دینداران مذهبی هستند که تجربه زیسته سهراب سپهری را ندارند. یعنی تجربه دینداری و دین ورزی در دو سنخ دینداری. این گروه حتی اگر اگر بخواهند با سخن سهراب همدلی نشان دهند، این همدلی ظاهری است نه واقعی. زیرا این همدلی باز برای حفظ عقاید و دفاع از عقاید است. نشان آن هم اینکه سخن سهراب را به فلان روایتی یا سخن فلان عالم یا عارف ارجاع میدهند تا بگوید دینداری مذهبی این نقص را دیده و محاسبه کرده است. مواجه واقعی این گروه از دینداران با سخن سهراب این است که سخن او را مصداق جهل، گناه و گمراهی میفهمند.
گروه سوم: کسانی که سخن سهراب را نمیفهمند و آن را شاهدی بر دروغ بودن دین و مدعاهای آن میبینند
کسانی که تجربه زندگی دینی یا معنوی ندارند و به هر دلیل از ابتدا یا دین ستیز بوده یا همواره نسبت به دین بدبین و شکاک بودهاند، این گروه سخن سهراب را شاهدی بر پوچی دین و مدعاهای آن میدانند.
.
🆔 @Sayehsokhan
🖊دینداری بدون خدا : تجربه سهراب سپهری
سهراب سپهری:
«من سالها نماز خواندهام. بزرگترها میخواندند، من هم میخواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت: "نماز را روی بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديکتر باشيد!" مذهب شوخی سنگينی بود که محيط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم، بیآنکه خدايی داشته باشم!»
👌سه گروه از این سخن سهراب سه معنای متفاوت برداشت میکنند:
گروه اول: کسانی که سخن سهراب را میفهمند و با آن احساس همدلی میکنند
معنای این سخن سهراب را فقط و فقط کسانی میفهمند که تجربهای شبیه تجربه سهراب داشته باشند. یعنی در محیط مذهبی زندگی کرده باشند و تجربه دینداری مذهبی و فقه محور داشته باشند. سپس بنا به هر دلیلی محیط و فهم آنها فراختر شده و قدری از ظاهر به باطن و از فروع به اصل و از مبادی به غایات رسیده باشند.رسیدن به فهم سخن سهراب جز با تجربه زیسته حاصل نمیشود یعنی تا سنخ دینداری فرد دچار نوعی دگرگونی نشده باشد راهی به فهم این سخن پیدا نمی کند.
خدا در دینداری مذهبی مورد اشاره سهراب غایب است چون خود آدمی غایب است. هر چه هست عقاید و باورهایی است که دیگران به ما دادهاند. و ما باید همواره دلنگران رعایت این عقاید و دستورات باشیم. فرصت و امکانی نمیماند که به ندای دل و ضمیرمان گوش دهیم.
حتی آنگاه که نیایش میکنیم، با خدایی حرف میزنیم که برایمان ساخته و به تصویر کشیدهاند نه آنچه شخص ما میفهمیم و حس میکنیم یا درست میدانیم.
خدا در دینداری مذهبی مورد اشاره سهراب غایب است زیرا در دینداری مذهبی،غالبا دستورهای کلی و ناظر به هویت جمعی داده است و فردیت افراد لحاظ نمیشود.
خدا غایب است زیرا عمل به وظایف دینی مهمتر از توجه به خود خدا و شنیدن صدای اوست به همینخاطر است که در این نوع دینداری فرد به احکام و باورهایی تن میدهد که خلاف وجدان و اخلاق است. و حال آنکه ندای وجدان و اخلاق همان ندای خداست.
گروه دوم: کسانی که سخن سهراب را نمیفهمند و آن را نوعی انحراف و گمراهی میفهمند
این گروه دینداران مذهبی هستند که تجربه زیسته سهراب سپهری را ندارند. یعنی تجربه دینداری و دین ورزی در دو سنخ دینداری. این گروه حتی اگر اگر بخواهند با سخن سهراب همدلی نشان دهند، این همدلی ظاهری است نه واقعی. زیرا این همدلی باز برای حفظ عقاید و دفاع از عقاید است. نشان آن هم اینکه سخن سهراب را به فلان روایتی یا سخن فلان عالم یا عارف ارجاع میدهند تا بگوید دینداری مذهبی این نقص را دیده و محاسبه کرده است. مواجه واقعی این گروه از دینداران با سخن سهراب این است که سخن او را مصداق جهل، گناه و گمراهی میفهمند.
گروه سوم: کسانی که سخن سهراب را نمیفهمند و آن را شاهدی بر دروغ بودن دین و مدعاهای آن میبینند
کسانی که تجربه زندگی دینی یا معنوی ندارند و به هر دلیل از ابتدا یا دین ستیز بوده یا همواره نسبت به دین بدبین و شکاک بودهاند، این گروه سخن سهراب را شاهدی بر پوچی دین و مدعاهای آن میدانند.
.
🆔 @Sayehsokhan