نشر سایه سخن
9.78K subscribers
13.1K photos
4.76K videos
270 files
3.8K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
#صرفا_جهت_اندیشیدن

سر انسان را پرورش دهید،
آبادش کنید،
بارورش سازید،
روشن و با تقوایش کنید.
لازم نیست از تن جدایش کنید،
از آن بهره‌ ببرید

#ویکتور_هوگو

🆔@Sayehsokhan
«هشت اجرای مختلف دیلمان با صدای شجریان»
دیلمان یکی از گوشه‌هایی‌ست که محمدرضا شجریان در برنامه‌ها و آلبوم‌های زیادی آن را اجرا کرده است. من‌جمله در اجرای ردیف دشتی هم این گوشه را منسوب به استاد صبا روایت کرده است. این هشت اجرا را به ترتیب بشنوید:
@Gooshepod
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
دیلمان-با پایور
محمدرضا شجریان
آواز: محمدرضا شجریان
سنتور: فرامرز پایور
اجرا در: آلبوم رازِ دل
@Gooshepod (۱)
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما

*❣️به نام خدا❣️*

یکی از ناعادلانه‌ترین رفتارها حرف‌زدن با کنایه است...؛
صحبت‌کردن از روی دلخوری،
اینکه در حرفهایت نشان دهی ناراحتی، اما دلیلش را نگویی...
اینکه با رفتارت طرف مقابلت را وادار کنی بارها و بارها از خودش بپرسد مرتکب چه گناهی شده و دلیل اینهمه سردی و بد رفتاری چیست؟ و هیچ پاسخ روشنی نداشته باشد..،
اینگونه عکس‌العمل‌ها یعنی او را به تنهایی متهم کرده‌ای، برایش حکم صادر کرده و فرصت دفاع‌کردن را از او گرفته‌ای!
یادمان باشد...
زندگی نه صحنه نمایش است و نه ما بازیگران پانتومیم هستیم... باید بگونه‌ای رفتار کنیم که همه چیز را واضح به یکدیگر بفهمانیم.
پس با دیگران روراست باشیم و از عکس‌العمل‌ها نترسیم.

با سپاس از مهندس محمدحسین فرقانی عزیز

🆔 @Sayehsokhan
✍️  دکتر سروش دباغ

« دست از مقصردانستن خدا یا هر کس دیگر بردارید. باید امیال‌تان را کاملا کنترل کنید و خودداری‌تان را به آن چیزهایی که در حوزه‌ی انتخاب‌های منطقی‌تان است معطوف کنید تا دیگر دچارعصبانیت، نفرت، حسادت یا پشیمانی نشوید.»

« من قبل از سوارشدن به کشتی گرفتار امواج دریا شدم... سفر به من فهماند چه میزان از چیزهایی که داریم غیر ضروری‌اند و اگر لازم باشد، چقدر راحت می‌توانیم خودمان را از شر آن‌ها خلاص کنیم و هیچ‌وقت دچار خسارت نشویم.»

« سکوت درسی است که انسان از رنج‌های بسیارِ زندگی می‌آموزد».

فقرات فوق را از کتاب « روزنگار رواقی‌گری»، نوشته رایان هالیدی، از قول سنکا، فیلسوفِ رواقیِ باستان نامبردار نقل کردم. طی هفته‌های اخیر، چندین بار این سخنان نغز و پر مغز را مرور کرده و به قدر وسع کوشیده‌ام آنها را مزه مزه کنم و بچشم.

اثر خواندنیِ «روزنگار رواقی گری»، از جمله کتابهای بالینی من است. طی ماههای گذشته، نشده هفته‌ای بر من بگذرد و این کتاب را در دست نگیرم و نخوانم و در مضامینش، تامل و درنگ نکنم.
این روزها مشغول نگارش «برخورد انگشتان با اوج: سلوک رواقیِ شمس و سپهری» هستم؛ فقرات یاد شده را در پیشانی این مقاله گنجانده‌ام. امیدوارم این جستار، که فصل آخر کتاب « از خیام تا یالوم» است و پس از « در هوای یالوم و سپهری»، « در طربخانه خاک خیام و بیشه نور سپهری»، « در هوای لودویگ و سهراب»، «هسته پنهان تماشا» و « از پلۀ مذهب تا کوچه شک» در می‌رسد؛ تا چند هفته دیگر نهایی شود و سربرآورد.
افزون بر شش جستار فوق، کتاب متضمنِ چهار ضمیمه است. امیدوارم نیمۀ دومِ آبان، « از خیام تا یالوم» انتشار یابد و پیش چشم مخاطبان قرار گیرد.

🆔
@Stoicismin21
🆔 @Sayehsokhan
تأمل در این خصوص دردآور است که چگونه زندگیِ دلخواهمان از ما دور شد و نتوانستیم رؤیاهایمان را دنبال کنیم. به همین دلیل است که قبل از این تمرین، تنفس ذهن‌آگاهانه انجام می‌شود؛ اما آفرین بر شما که مطالعۀ این کتاب را شروع کردید و به خواست قلبی‌تان برای تغییر ِ اوضاع گوش دادید. از همین جا شروع  کنید.
تا این‌جا گفتیم که داستان های شخصی ما جنبه‌های مفیدی دارند و دلیل این‌که سفت به آن‌ها چسبیده‌ایم، همین جنبه هاست؛اما آن‌ها جنبه‌های غیر مفید هم دارند که نمی‌گذارند به انتخابِ خودمان به زندگی کامل و غنی دست یابیم. پس مسئلۀ اصلی درواقع خود داستان نیست. بلکه رابطۀ ما با آن است که مارا به مبحث بعدی هدایتمان می‌کند.


📚 #برشی_از_کتاب : #ذهن‌آگاهی_و_پذیرش_برای_عزت_نفس
✍️ اثر:  #جو_الیور و #ریچارد_بنت
👌 ترجمه: #سحر_محمدی #الهه_اکبری
📕 صفحه:  62
📇 انتشارات: #سایه_سخن

🆔 @Sayehsokhan
❇️ سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در نشست رونمایی از کتابِ «دیگردوستیِ مؤثر» نوشته‌ی پیتر سینگر

🔹 ۲ دی ۱۳۹۸، به همت موسسه دارالاکرام و با همکاری نشر نی

کانال تلگرامِ استاد ملکیان

🎙 #فایل_صوتی را در اینجا بشنوید: ⬇️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صرفا_جهت_اندیشیدن

اپیکور عقیده داشت «فیلسوفی که رنجی از انسانی نمی‌زداید، هرچه می‌گوید مهمل است.
دارویی که درمان نکند به هیچ دردی نمی‌خورد،
به همین قیاس فلسفه‌ای هم که رنجی از روان آدمی نکاهد به هیچ‌کاری نمی‌آید.»

🆔@Sayehsokhan
«هشت اجرای مختلف دیلمان با صدای شجریان»
دیلمان یکی از گوشه‌هایی‌ست که محمدرضا شجریان در برنامه‌ها و آلبوم‌های زیادی آن را اجرا کرده است. من‌جمله در اجرای ردیف دشتی هم این گوشه را منسوب به استاد صبا روایت کرده است. این هشت اجرا را به ترتیب بشنوید:
@Gooshepod
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
دیلمان-آواز تنها
محمدرضا شجریان
آواز: محمدرضا شجریان
اجرا در: ردیف آوازی(آوازِ تنها)
@Gooshepod (۲)
🆔 @Sayehsokhan
انسان چیزی نیست جز "زبان" و همهٔ خلاقیت‌های ادبی جهان فقط و فقط در حوزهٔ
" زبان " است و عوامل اقتصادی عواملی هستند که آن را تغییر می‌دهند. آن سخن ویتگنشتاین، از فلاسفهٔ طراز اول قرن بیستم، را از یاد نبریم که گفت:
« محدودهٔ زبان من، محدودهٔ جهان من است.»
هرکس هرقدر گسترش زبانی داشته باشد، به همان اندازه دارای جهان‌بینی وسیع‌تری است.
چون از لحاظ علمی زبان و فکر دو روی یک سکه‌اند، پس اگر تلقی درست و علمی از علم دلالت جدید داشته باشد، هیچ‌وقت نمی‌گوید من فکر خوبی دارم اما نمی‌توانم آن را بیان کنم.
تازه باید توجه داشته باشیم که زبان پدیدهٔ بسیار پیچیده‌ای است که ما فقط صرف و نحو و واژگان را از آن به یاد می‌آوریم، در صورتی که در این چشم‌انداز تمامی عواملی که بتوانند نقشِ دِلالی  semantic داشته باشند- از لایه‌های معنایی مختلف در یک جمله یا یک واژه بگیرید تا ساختمان یک اسطوره یا رمز- همه در قلمرو زبان به معنی عام قرار می‌گیرند.

محمدرضا شفیعی کدکنی
ادوار شعر فارسی

🆔 @Sayehsokhan
#از_شما📩

مدرس و مصدق

این روزها که از وحشت ابتلا به یک بیماری کُشنده، آزادی را از خود سلب کرده و تن به سکونت اجباری در خانه  داده‌ایم ، شاید بتوانیم تا حدی، تاکید می‌کنم تا حدی، رنج‌هایی که "حبس شدگان خانگی" تحمل کرده و می‌کنند را درک کنیم.
می‌رویم سراغ تاریخ معاصر؛ جایی‌که قلم جرات نزدیک‌شدن به حوادث آن را دارد. دو تن از کسانی که آخرین سال‌های عمر خود را در حصر خانگی به سر بردند، آیت الله سید حسن مدرس و دکتر محمد مصدق بودند. می‌خواهم مقایسه‌ای کنم میان این دو و شرایط سال‌هایی که به جبر، طوق الزام سکونت دائمی بر گردن آن‌ها بسته شد. مدرس را رضا شاه به تبعید و حصر فرستاد و مصدق را جانشین وی. مدرس مجتهد نجف دیده بود و مصدق در سوئیس حقوق جدید آموخته بود. هر دو مشروطه‌خواه بودند و با استبداد قجری و پهلوی سر ناسازگاری گذاشتند. در مجلسی که به حکومت قاجاریه پایان داد و راه را برای سلطنت سردار سپه گشود، تنها چند نفر معدود جرات مخالفت یافتند که مدرس و مصدق از جمله آن‌ها بودند. رضا شاه خیلی زود با این دو که سر سازش نداشتند، تسویه حساب کرد. مدرس را در سال ١٣٠٧ به تبعید و حصر خانگی فرستاد و مصدق را عملا خانه‌نشین کرد. مصدق قریب به سی سال بعد، توسط شاه بعدی که کودتا او را مجدداً بر تخت سلطنت نشانده بود، ابتدا حبس و سپس  حصر خانگی را تحمل کرد.  حبس خانگی آن‌ها مستند به حکم دادگاه نبود؛ اما اگر از این وجه مشابه درگذریم، تفاوت‌های حصر این دو بسیار بود. شاید این تفاوت‌ها را بشود به روحیه خشن نظامی رضا شاه که پسرش فاقد آن بود نسبت داد. البته نباید تفاوت میان جایگاه حقوقی دو محصور را هم نادیده گرفت. مصدق نخست‌وزیری بود که موضوع ملی شدن نفت ایران و محاکمه جنجالی او، نامش را در تمام جهان بر سر زبان‌ها انداخته بود، اما شهرت مدرس به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی از کشور ایران فراتر نمی‌رفت. هرچه بود، حصر این دو قابل مقایسه است.
اول این‌که مدرس هیچگاه محاکمه نشد و اتهام او معلوم نگشت. آن موقع عدلیه داور در حال رویش و سربرآوردن بود. هیچ دوسیه‌ای از سوی مستنطق عدلیه تنظیم نشد و هیچ محکمه جزایی حکمی نداد. امر، امر جهان مطاع ملوکانه بود که اجرا شد. مصدق این فرصت را یافت که در محاکمه‌ای که مخبرین داخلی و خارجی کوچکترین جزئیات آن را ثبت کردند، از خود و آن چه کرده بود دفاع کند.
دوم آن‌که مدرس به خواف فرستاده شد؛ دورترین نقطه شرق کشور. جایی که روحانی پیر رفت و هرگز از آن باز نگشت، آن قدر دور از دسترس بود که مدرس به زحمت و با تحصیل اجازه از مقامات، موفق به نامه‌نگاری با فرزندانش می‌شد. مصدق وضعیت دیگری داشت. او در مزرعه خود در احمد آباد نگاه‌داشته شد و به علت نزدیکی به تهران، فرزندان و خانواده او قادر به ملاقاتش می‌شدند.
سوم نقطه اختلاف حصر این دو،  شرایط زندگی آن‌ها در دوره حبس‌خانگی است. مدرس دوره نُه ساله سختی را طی کرد. او شرح رنج‌هایی را که بُرده در یادداشت‌های روزانه خود ثبت کرده و اینک در کتاب "گنجینه خواف" در دسترس است. مجبور شد که همسرش را که بلا تکلیف مانده بود، طلاق گوید. عدم دسترسی به پزشک باعث شد تا یک چشم او نابینا شود. بدتر آن‌که در سال‌های اول غذا و لباس مناسب نیز از او دریغ می‌شد. ملک الشعرا بهار، دوست و ملازم مدرس در حوادث بعد از پیروزی مشروطه، با سقوط رضا شاه شرحی از "بث الشکوی" سید محصور را در مقاله‌ای به اطلاع بی‌خبران رسانید. مطابق آن‌چه بهار نوشته، وقتی مامورین مبتلا به تریاک باشند و محل سکونت ، ارگ مخروبه‌ای با دو درخت توت؛ وقتی قرآن و مثنوی معنوی را که به زحمت تهیه شده از وی بازستانند، وقتی این‌قدر کار سخت شود که برای کوتاه‌کردن موی سر و صورت زندانی، اخذ دستور از تهران لازم باشد، روزگار سخت تبعیدی محصور معلوم می‌شود.
مصدق این همه ابتلاء نداشت. او در کنار همسر و رعیت قلعه روزگار می‌گذرانید. مایحتاج او تامین بود. به نامه‌ها پاسخ می‌داد، از اخبار روز مطلع بود.امور بیمارستان نجمیه را که مادرش موقوفه ساخته بود، پیگیری می‌کرد. کتاب می‌خواند و از آن‌جمله کتابی را که یک شیخ گمنام جوان به نام اکبر هاشمی رفسنجانی در رابطه با قضیه فلسطین از عربی به فارسی ترجمه کرده بود. چهارم پایان کار این دو محصور بود. مدرس به کاشمر برده شد و ١٣١۶ ماموران اعزامی از تهران، او را مسموم و مقتول نمودند. جنازه سید شبانه تجهیز و به خاک سپرده شد؛ غریبانه و دور از وطن. مصدق از بیماری سرطان رهایی نیافت و یازده سال بعد از حصری که رژیم کودتا بر او تحمیل کرده بود، در احمد آباد درگذشت.حکومت به وصیت او بی‌اعتنا ماند و او که خواسته بود در ابن بابویه شهرری به خاک سپرده شود، در احمد آباد مدفون شد.
نام و مزار مدرس و مصدق تا نظام پهلوی پابرجا بود، متروک و مهجور ماند؛ اما آفتاب درخشان "راستی" با سقوط سلطنت از ورای ابرهای سیاه استبداد و جعل و تحریف تاریخ آشکار شد.
صدف تاریخ، خیلی زودتر از آن‌چه زورگویان گمان می‌برند، گوهر حقیقت خود را آشکار می‌سازد.

#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان


🆔 @Sayehsokhan