نشر سایه سخن
9.77K subscribers
13.1K photos
4.76K videos
270 files
3.79K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
🌟 @sayehsokhan 🌟
دوست، تقدیر گریزناپذیر ما نیست.

برادر خواهر پسر خاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد. دوستی انتخاب است. انتخابی دو طرفه که حد و مرز و نوع آن به وسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف می شود. با دوستانمان میتوانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهم تر آنکه می توانیم از هیچ چیز حرف نزنیم وسکوت کنیم. با دوستانمان میتوانیم درد دل کنیم و مهم تر آنکه می شود درد دل هم نکرد و بدانیم که می داند. از دوستانمان می توانیم پول قرض بگیریم و اگر مدتی بعد او پول خواست و نداشتیم با خیال راحت بگوییم نداریم. و اگر مدتی بعد تر دوباره پول احتیاج داشتیم و او داشت دوباره قرض بگیریم. با دوستانمان میتوانیم
بگوییم: امشب بیا خونه ما دلم گرفته و اگر شبی دیگر زنگ زد و خواست به خانه مان بیاید و حوصله نداشتیم بگوییم : امشب نیا حوصله ندارم. با دوستانمان می توانیم بخندیم می توانیم گریه کنیم می توانیم رستوران برویم و غذا بخوریم می توانیم بی غذا بمانیم و گرسنگی بکشیم می توانیم شادی کنیم می توانیم غمگین شویم میتوانیم دعوا کنیم. می توانیم در عروسی خواهر و برادرش لباس های خوبمان را بپوشیم و فکر کنیم عروسی خواهر و برادر خودمان است. و اگر عزیزی از عزیزان دوستانمان مرد لباس سیاه بپوشیم و خودمان را صاحب عزا بدانیم. با دوستانمان میتوانیم قدم بزنیم می توانیم نصف شب زنگ بزنیم و بگوییم : پاشو بیا اینجا و اگر دوستمان پرسید چی شده؟ بگوییم :حرف نزن فقط بیا. و وقتی دوستمان بی هیچ حرفی آمد خیالمان راحت باشد که در این دنیا تنها نیستیم با دوستانمان می توانیم حرف نزنیم کاری نکنیم جایی نرویم و فقط از اینکه هستند خوشحال و خوشبخت باشیم.
سروش صحت

🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#خواندنيها
#پائولو_کوئلو

نمونه ای از پیشنهادات سیستم خلاق.👌👌👌

عبارت دل نگرانی،دو بخش است،«دل»و«نگرانی».یعنی پیش از آنکه حادثه ای رخ دهد دل ما نگران واقعه باشد.یعنی سعی کنیم مشکلاتی را حل کنیم که هنوز فرصت ظهور نیافته.
یعنی این تصور که اتفاقاتی که در آینده رخ میدهند،همیشه نامطلوبند. البته استثناهای فراوانی وجود دارد. یکی از آنها قهرمان این داستان کوتاه است:

روزی بود و روزگاری
پادشاه پیری در هندوستان،دستور داد مردی را به دار بیاویزند. همین که دادگاه تمام شد ، مرد محکوم گفت :
«اعلاحضرتا، شما مردی خردمندید و کنجکاوید تا بدانید رعایاتان چه میکنند.به خردمندان ، مارگیران و مرتاضان احترام میگذارید!بسیار خوب،وقتی بچه بودم،پدر بزرگم به من یاد داد که چگونه اسب سفیدی را به پرواز در آورم.در این کشور هیچکس نیست که اینکار را بلد باشد،باید مرا زنده نگهدارید.»
پادشاه بی درنگ دستور داد اسب سفیدی بیاورند.مرد محکوم گفت:
«به این آسانی نیست،باید دو سال در کنار این جانور بمانم.»
پادشاه گفت:
«دو سال به تو وقت میدهم،اما اگر بعد از این دو سال،اسب پرواز نکند،تو را به دار می آویزم.»

مرد با اسب از قصر بیرون رفت و خوشحال بود که سرش هنوز روی تنش است.وقتی به خانه رسید،دید که خانواده اش سیاه پوشیده اند...!!!

مرد ماجرا را تعریف کرد و همه جیغ زدند:
«دیوانه شده ای؟از کی در این خانه کسی بلد بوده که اسب را به پرواز در بیاورد؟»
مرد با لبخند پاسخ داد :
«نگران نباشید،اول اینکه هیچکس تا حالا سعی نکرده به اسبی یاد بدهد که پرواز کند، یک وقت دیدید که یاد گرفت...!!! دوم اینکه پادشاه پیر است و شاید تو این دو سال بمیرد.سوم اینکه شاید این حیوان بمیرد و بتوانم دو سال دیگر وقت بگیرم تا به اسب دیگری پرواز یاد بدهم...!!!
حالا فرض کنید انقلاب و شورش بشود،حکومت سرنگون بشود،جنگ بشود و آخر اینکه ، اگر هیچ اتفاقی هم نیفتد،دو سال دیگر زندگی کرده ام و میتوانم در این مدت هر کاری که دلم میخواهد بکنم.فکر میکنید همین کم است ....؟؟؟!!! »


🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی

قاعده 5 : "بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست"

بودن مهم است. مهربانی، محبت و توجه با اهمیت است. مهم است که روزِ خود را به شب برسانیم در حالی‌که به کسی توهین یا بی‌احترامی نکرده یا به کسی آسیبی نرسانده باشیم. داشتن آخرین و جدیدترین فن‌آوری به این اندازه مهم نیست.
نمی‌خواهم فن‌آوری را بکوبم. اتفاقاً من از آخرین دستاوردهای فن‌آوری هم استفاده می‌کنم. راستش را بخواهید زیاد روی این‌جور چیزها حساب نمی‌کنم و آن‌ها را فقط ابزارهای مفیدی می‌دانم نه این‌که معنای ذاتی‌ای داشته باشند (مثلاً معنایی نمادین یا شخصی).
انجام کار مفید در زندگی مهم است. به خرید رفتن این‌قدر مهم نیست. ببینید چه چیزهایی مهم‌اند، واقعی‌اند، ارزش واقعی دارند یا مفیدند. این سخن بدین معنا نیست که قید همه چیز را بزنیم و سر به بیابان بگذاریم. البته شاید گاهی هم لازم شود این جور به سیم آخر بزنیم. البته حالا حالاها لازم نیست برای معنادار کردن زندگیتان این‌جور به سیم آخر بزنید.
قاعده‌ی شماره‌ی 5 یعنی تمرکز روی امور مهم و روی خودتان و تغییرات مثبت ایجاد کردن و این‌که مطمئن شویم آن‌چه زندگی‌مان را وقف آن کرده‌ایم، مطلوبمان است (در قاعده‌ی 6 بیشتر از این موضوع خواهیم گفت).

این سخن به معنای ترسیم برنامه‌های درازمدت با کوچک‌ترین جزئیات نیست بلکه یعنی این‌که تقریبا بدانیم کجا می‌رویم و چه‌کار می‌کنیم؛ بیدار باشیم نه خواب. نویسنده‌ای به نام «تیم فِرِک» این حالت را «زندگی روشن» می‌نامد و این دقیقاً همان چیزی است که ما درباره‌ی آن سخن می‌گوییم.

ادامه در قسمت دوم....
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی

قاعده 5 : "بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست"

قسمت دوم و پایانی...

بعضی چیزها در این زندگی مهم‌اَند و خیلی چیزها هم مهم نیستند. تمایز این‌ها از هم زیاد سخت نیست. خیلی چیزها ارزش انتخاب ندارند. نمی‌خواهم بگویم که امور جزئی در زندگی وجود ندارد، وجود دارد و اشکالی هم ندارد. نباید امور جزئی را با امور مهم اشتباه بگیریم.
وقت گذاشتن برای عزیزان و دوستان مهم است؛ نه تماشای آخرین سریال آبکی تلویزیون.
پرداختن قرض‌ها مهم است نه مارک پودر رخت‌شویی شما.
پرورش و تربیت کودکان و آموختن ارزش‌های واقعی به آن‌ها مهم است نه شیک و پیک کردن آن‌ها طبق آخرین مد.متوجه منظورم شُدید.
درباره‌ی کار مهمی که انجام می‌دهید فکر کنید - و بیشتر از این کارها کنید.

🌟 @sayehsokhan 🌟
Forwarded from کتابخانه کوچک ما
@little_library
#خواندنيها📜
جوجه اردک زشت ، قوی زیبایی بود. او زشت به
نظر می آمد برای آنکه از بد حادثه قاطی یک دسته اردک شده بود.بر خلاف آنچه به نظر می رسید او زیبا بود ولی تنها در پایان داستان این را می فهمد، آن هم وقتی که دیگر جوجه نیست( بلوغ ) و در دریاچه ای شنا می کند و مردم او را با انگشت به هم نشان می دهند و او برای اولین بار در انعکاس آب زیبایی اش را در می یابد.
من این داستان را خیلی دوست دارم. داستان عجیب جوجه اردکی که اصلا اردک نبود . گاهی فکر می کنم که داستان همه ی ما شبیه آن جوجه اردک زشت است و درون هرکدام از ما قوی زیبای منحصر به فردی است که در تقابل با جامعه ای خشن فردیتش را از دست می دهد و قاطی اردک ها به فراموش سپرده می شود. او بارها و بارها زمین می خورد، له می شود و تحقیر می شود و مردم او را با انگشت نشان می دهند و ریشخندش می کنند . آنها از او انتظار دارند که شکل اردکی باشد که نیست.دردناک تر آن که خودش هم تصویر خود را در آب ندیده است و نمی داند کیست.او سردرگم و تحقیر شده و بیهوده تلاش می کند که اردک خوبی باشد ، اما نتیجه نمی گیرد برای اینکه اردک نیست.او یک قوست!.
دنیا پر است از جوجه اردک های زشتی که هرگز نمی فهمند که اردک نبوده اند: کارمند های معمولی ای که می توانستند کارگردان موفقی باشند ، کارگرانی که می توانستند کارشناس باشند، مدیران ناخوشنودی که باید نقاش یا شاعر می شدند ، زنان و شوهرانی که در نارضایتی در کنار هم پیر می شوند و هرگز نمی فهمند که شاید در کنار دیگری خوشبخت بودند، حسابدارانی که از ریاضیات متنفرند و می توانستند طراح لباس باشند، زن های خانه داری که می توانستند خلبان هواپیما باشند. دنیا پر است از کسانی که قهرمان زندگی خود نبوده اند، نشده اند، نتوانسته اند، نفهمیده اند و به هر دلیلی آن چیزی که باید باشند نشده اند .
دنیا پر است از جوجه اردک هایی که عمری را در ناخشنودی و تکرار زندگی می کنند و می میرند بدون آنکه تصویر واقعی خود را ببینند . .. .
اما دنیا را اردک های زشت نمی سازند . دنیا را قوهای زیبایی می سازند که زیر بار کلیشه ها و باید ها ونباید ها ،آرزوهایشان را فراموش نکرده اند و تاوانش را هم داده اند. اردک های زشت آنها را طرد کرده اند ولی آنها راه خودشان را دنبال کرده اند .مثال ها فراوانند ،آلبرت انشتین از دانشگاه اخراج شد ولی فیزیک را با فرضیه هایش دگرگون کرد.ونگوک در سراسر زندگی اش حتی یک تابلو هم نفروخت اما امروز آثارش میلیون ها دلار ارزش دارد،گابریل گارسیا مارکز برای نوشتن رمان صد سال تنهایی سه سال در را بر روی خودش بست . در این سه سال همسرش برای آنکه از گرسنگی نمیرند حتی پلوپز خانه را هم فروخت اما در نهایت اثری بی مانند خلق شد و برای نویسنده اش جایزه ی نوبل ادبیات را به ارمغان آورد.
این آدمها هیچ نبوغ خاصی نداشته اند، نبوغ آنها در شناخت خود و فریاد کردن خویشتن خویش بوده است. نبوغ آنها در دنبال کردن راه منحصر به فرد خودشان بوده است.نبوغ آنها در تواناییشان در جور دیگری فکر کردن و نپذیرفتن قوانین دنیای اردک ها بوده است. نبوغ آنها در شهامت رو برو شدن با مصایبی که وقتی از گله جدا می شوی در پیش رو داری بوده است .همه ی ما می توانیم قوی زیبایی باشیم. اما تا وقتی نخواهیم قوی درون مان را به رسمیت بشناسیم، جوجه اردک های مفلوک زشتی خواهیم بود. جوجه اردک هایی که زندگی ای را زندگی می کنیم که متعلق به ما نیست . جوجه اردک هایی ترسیده و بی خاصیت و بی بال و پر. جوجه اردک هایی زشت
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی

قاعده 6 : "زندگی خود را وقف چیزی کنید"

اگر بخواهید بدانید چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست باید بدانید که زندگیتان را وقف چه چیزی کنید. البته این مسأله جواب درست یا غلط ندارد و موضوعی کاملاً شخصی است؛ اما اگر جوابی برای این مسأله داشته باشید خیلی مفید خواهد بود.

به عنوان مثال، زندگی من دو عامل محرکه داشته است:
(الف) یک نفر به من گفت: روح مهم‌ترین همراه من است؛
(ب) تربیت‌ام که همراه با کنجکاوی بود.

عامل نخست برای من به هیچ‌وجه بار مذهبی نداشت. حسی بود که با من همراه شد. این روح مرا به فکر واداشت. شما چه رویکردی دارید؟ البته من هنوز سرنخی پیدا نکرده‌ام. من کاوش‌ها و تجربه‌ها کرده‌ام چیزها آموخته و اشتباه‌ها کرده‌ام، طالب و شاکر بوده‌ام، کتاب‌ها خوانده مشاهده‌ها کرده و با این مسأله‌ی مهم زندگی‌ام کلنجارها رفته‌ام.
چگونه زندگی خود را در این سطح بهبود می‌بخشید؟
فکر می‌کنم به تنها نتیجه‌ای که رسیده‌ام این است که باید تا حد ممکن زندگی درست و شرافتمندانه داشت، آسیبی که وارد می‌کنیم را به حداقل برسانیم و با کسانی که در ارتباط هستیم، با احترام و کرامت برخورد کنیم.

ادامه در قسمت دوم....
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی

قاعده 6 : "زندگی خود را وقف چیزی کنید"

قسمت دوم و پایانی...
تربیت من در دوره‌ی کودکی که البته همراه با کنجکاوی‌ام بود چطور باعث شد که زندگی‌ام را به آن اختصاص دهم؟ من در آن دوره اختلالاتی داشتم و ‌آن‌ها را وسیله‌ی انگیزش قرار دادم نه وسیله‌ی ناامیدی. فکر می‌کنم خیلی افراد باید مثل من گذشته‌ی ناخوشایندشان را فراموش کنند و نگذارند که آن بر زمان حال‌شان تأثیر منفی بگذارد.
این چیزی است که من زندگی‌ام را وقف آن کرده‌ام. بله، شاید این کار احمقانه باشد؛ شاید من دیوانه باشم. اما دست‌کم چیزی دارم که روی آن تمرکز کنم؛ چیزی که (برای من) مهم است.

البته نمی‌روم همه‌جا جار بزنم که زندگی‌ام را به فلان‌چیز اختصاص داده‌ام، این یک موضوع درونی است.
چیزی که من می‌توانم توجهم را به آن جلب کنم. معیاری است که با آن می‌سنجم:
(الف) چه کار می‌کنم؛
(ب) چگونه عملکردی دارم؛
و (ج) به کجا دارم می‌روم.

مجبور نیستید این‌ها را با بوق و کَرنا اعلام کنید. لازم نیست به کسی چیزی بگویید (قاعده‌ی 1: "به کسی چیزی نگویید").
حتی لازم نیست آن را به صورت مفصّل و جزء‌جزء طرح‌ریزی کنید و در ذهن بپرورید. یک رسالت درونی هم کفایت می‌کند. مثلاً رسالت «پارک دیسنی‌لند» این است: «شاد کردن مردم».

ببینید زندگیتان را وقف چه چیزی کرده‌اید. این کار باعث می‌شود بقیه‌ی کارها خیلی راحت‌تر شود.

🌟 @sayehsokhan 🌟
Forwarded from H G H Tao
جهان از هر پنجره ای ؛ به شکلی دیگر نمایان میشود! جهان را از پنجرهء روح خودتان ببینید و آنرا همانگونه که هست بپذیرید ؛ "بی تفسیر و بی قضاوت"
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی

اقدام عملی: نه گفتن به اهمالکاری

از مارک‌ تواین نقل است که: وقتی مقرر شده باشد که روزانه قورباغه ای را بخورید، اگر اوّل هر روز یک قورباغه را قورت بدهید، بعد از آن روزتان را با موفقیت تمام پشت سر خواهید گذاشت، چرا که می‌دانید دشوارترین کاری که ممکن بوده در تمام روز رخ دهد، اتفاق افتاده است.

تمثیل خوردن قورباغه در زندگی روزانه ما به معنی سخت‌ترین کاری است که باید انجام دهیم، کاری که خیلی راغب به انجام دادنش نیستیم و دائماً آن را به تعویق می‌اندازیم و از انجام دادنش طفره می رویم، اگرچه می‌دانیم که باید در نهایت انجام دهیم. همچنین کاری است که می‌دانید انجام آن اثر مثبت و خوبی بر زندگی شما خواهد داشت و نتایج خوشایندی برایتان به ارمغان می‌آورد.

اولین قانون قورت دادن این نوع قورباغه‌ها این است که اگر قرار است دو تا قورباغه را قورت بدهید،‌اوّل قورباغه بزرگتر و زشت‌تر را بخورید.
دومین قانون خوردن قورباغه‌ها اگر قرار است که قورباغه زشتی را زنده زنده بخورید، این است که تمام روز آن را نگذارید و به آن زل بزنید. همان اوّل صبح بخورید و هرچه سریعتر کار را تمام کنید.

در اینجا ۱۲ قانون خوردن قورباغه (انجام کارهای دشوار و نه چندان دلپذیر) را توضیح می دهم. البته شاید برخی از آنها را قبلاً شنیده باشید.

۱. میز خوردن قورباغه را شب قبل و …. آماده کنید.
آماده باشید که از این پس مؤثر و کارآمدتر عمل کنید. ببینید واقعاً چه می‌خواهید؟ اهدافتان را بنویسید، تا پس از آن بتوانید با طرحی هوشمند (SMART) آن را عملی کنید.
SMART: Specific, Measurable, Attainable, Realistic, Time Bound/Timely

۲. غذایتان را از پیش برنامه‌ریزی کنید (طرح‌ریزی برای غذایتان)
همانطور که وقتی که می‌خواهید غذایی آماده کنید به وسایل مورد نیاز آن فکر می‌کنید، احتمالاً خرید خواهید کرد و برای آشپزی محیا می‌شوید، برای انجام کار موردنظر هم تمام مواد و امکانات مورد نیاز را روی کاغذ بیاورید به یاد داشته باشید که هر دقیقه‌ای که روی آماده کردن طرح و برنامه‌ریزی صرف می‌کنید در عمل ده برابر به شما برمی‌گرداند. برای انجام برنامه‌ریزی و تهیه طرح عملی از مقیاس تقویم هفتگی استفاده کنید. در یک هفته‌ای که در پیش است کی، کجا و چگونه و به چه میزان این کار را انجام خواهید داد.

۳. اقدامات خود را اولویت‌بندی کنید.
اصل ۸۰ ـ ۲۰ را همواره بکار گیرید. ۲۰ درصد از فعالیت‌هایی که انجام می‌دهید ۸۰ درصد از نتایج را برایتان به ارمغان می‌آورد. سپس تمام تلاش‌های خود را برای رسیدن به آن ۲۰ درصد بالا متمرکز کنید.

۴. به نتایج و اولویت‌ها توجه کنید.
چون به یکباره نمی‌توانیدتمام کارها را انجام دهید، بنابراین نتایجی که بهترین پیامد و شرایط را برایتان فراهم می‌کند را در اولویت قرار داده و اولویت‌های مهم‌تر را اول انجام دهید. بنابراین کارها یا تکالیفی که ارزش کمتری دارد را در پایان لیست خود قرار داده و مهمترین کارها را اول شروع کنید.

۵ . قانون سه را اجرا کنید.
سه کاری را پیدا کنید که وقتی آنها را انجام می‌دهید ۹۰ درصد مشارکت شما را تضمین می‌کند. آنگاه بر انجام دادن آن ۳ تکلیف یا سه کار تمرکز کنید و قبل از هر کاری آنها را انجام دهید.

۶. قورباغه ی درشت را به قسمت‌های قابل قورت دادن کوچکتر تقسیم کنید.
هر پروژه یا کار را به بحش های مختلف تقسیم کنید و یا هر بخش را در یک روز و یا هفته خاص انجام دهید. لازم نیست تمام آن را از آغاز تا انجام در یک مرحله انجام دهید.

۷. احساس فوریت در خود ایجاد کنید.
یک تکلیف یا کار را شروع کرده و پایان دهید. برای انجام هر تکلیف یک موعد مقرر تعیین کنید و برای به انجام رساندن آن احساس فوریت در خود بوجودآورید تا خود را مجاب کنید که متمرکز و پیوسته آن را پیگیری کنید.

۸. خودتان را تشویق کنید.
اگر کار دشوار یا ناخوشایندی را باید انجام دهید، با هر گام پیشروی خود را با چیزی که دوست دارید، لذت‌بخش است و شادی‌آفرین تشویق کنید.

۹. ابزارهای الکترونیک را محدود کنید
برای استفاده از ابزارهای الکترونیک محدودیت قائل شوید. بارها و بارها تجربه کرده‌اید که ساعت‌های زیادی را مقابل فیس‌بوک یا یوتیوب و یا … صرف کرده‌اید و از پروژه‌های خود عقب مانده‌اید. برای استفاده از این وسایل غیرضروری محدودیت قائل شوید و کمتر به سراغ آنها بروید. ده دقیقه صبح، ده دقیقه شب و سپس به کار برگردید.

ادامه در قسمت دوم ....
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی

اقدام عملی: نه گفتن به اهمالکاری

قسمت دوم و پایانی...

۱۰. ایمیل‌ها
ایمیل‌هایتان را بیشتر از دو بار در روز چک نکنید. بیش از آن فقط هدر دادن زمان است و اصلاً ضرورتی ندارد. از گفتگوی ایمیلی و چت اجتناب کنید. اگر درگیر چت و رد و بدل‌های ایمیلی شوید از برنامه ی طراحی کرده ی خود عقب می‌مانید. اگر ضرورت داشت دریافت ایمیل را پاسخ بدهید و بگوئید که بعداً به تفصیل پاسخ خواهید داد.

۱۱. وعده و قول کم بدهید و بیش از آنچه قول می‌دهید انجام دهید.
همواره برای انجام کار چارچوب زمانی را بگذارید که واقعاً بتوانید انجام دهید، بطور معقول برآورده کرده و یک روز اضافی نیز برای خود بگذارید. اگر قول می دهید که چهارشنبه کاری را انجام می‌دهید، سعی کنید ۳ شنبه تحویل دهید تا اعتبار بیشتری برای خود کسب کنید و اگر بنا بر دلایلی نتوانید طبق برنامه پیش بروید، زیاد تحت فشار قرار نخواهید گرفت.

۱۲. هر تکلیف را جدا گانه انجام دهید.
یک تکلیف یا کار را شروع کرده، به پایان ببرید و سپس به تکلیف یا کار دوم بپردازید.

حالا که قورباغه‌تان را با موفقیت برای صبحانه خوردید می‌توانید احساس موفقیت کنید. چه کار دیگری می‌توانید انجام دهید تا موفقیت‌تان را افزایش دهید؟ خوردن قورباغه زشت و بزرگتر کار کردن روی پروژه ی خوردن قورباغه ی زشت شما را از «منطقه ی آرام» و راحت‌تان بیرون می‌آورد و چیزهایی را تجربه می‌کنید که تاکنون هرگز تجربه نکرده‌اید.

#دکتر_علی_صاحبی
مربی ارشد موسسه ویلیام گلسر

🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#مقاله از #دکتر_علی_صاحبی

هفت قورباغه‌ای که من آرزو می‌کنم کاش قبلاً آنها را قورت داده بودم!

من پس از سالها دریافتم که «مدیریت انرژی» و نه «مدیریت زمان» کلید اصلی پیشرفت و عملکرد سلامت و شادمانی است.

یافته‌های پژوهشی موفقیت نشان می‌دهد که ما هرچه قورباغه‌های بیشتری را در طی روز قورت بدهیم، موفقیت‌های بیشتری را بدست می‌آوریم. باید سعی کنیم که قورباغه زشت و بزرگ را برای صبحانه بخوریم، در آن صورت احساس خوشایندو انرژی بیشتری را در تمام روز احساس می‌کنیم. یعنی زودتر در مسیر اصلی قرار می‌گیریم. کاش این راز را سالها پیش می‌دانستیم که تعداد قورباغه‌های خورده شده و زشتی و بزرگی قورباغه‌ها نشان از گام‌های سوی موفقیت ما دارد.
چگونه به کرات قورباغه‌های زشت و بزرگ را برای صبحانه قورت دهیم، هرچه قورباغه زشت‌تر بزرگتر باشد، بهتر است.

۱. بهترین نسخه خودتان باشید.
ارزش‌هایتان را به یاد بیاورید و آنها را به بهترین روش در زندگی بکار گیرید.

۲. زیر سئوال بردن باورها و ذهنیت محدودساز

۳. هدف‌چینی کنید:
افرادی که اهدافشان را می‌نویسند ۹۰ درصد بیشتر از دیگران به اهداف دست می‌یابند. ۵۰ درصد افراد این کار را می‌کنند.

۴. متمرکز باشید.
همیشه تمرکز بدهید و موفقیت‌آمیز خواهد بود. هر روز باید یک یا چند قورباغه زشت و بزرگ خورده شود، تمرکز کنید. چقدر تمرکز و توجه متمرکز به چیزهایی که می‌خواهید به دست آورید می‌کنید؟

۵. زمان‌بندی کنید (قطعه‌ قطعه‌کردن قورباغه)
کارها را براساس بلوک‌های زمانی کوچک و شدنی، به اندازه‌ای که قابل انجام برای شما باشد تقسیم کنید. تقسیم کردن یک کار یا تکلیف به قطعات زمانی کوچک و پیگیر باعث افزایش انگیزه می‌شود و به انجام کار کمک شگرفی می‌کند.
بطور کلی تمام وظایف و مسئولیت‌ها را باید در فرایند یک برنامه زمان‌بندی (قطعه‌بندی کردن زمان فعال) انجام داد. مثلاً قطعة مربوط به چک کردن ایمیل (۱ ساعت یا کمتر) قرار ملاقات تفریحی یا دوستان (۲ ساعت)، تماشای تلویزیون (۳ ساعت) تلفن زدن یا دریافت تلفن (یک ساعت)

۶. تعادل را حفظ کنید
حفظ تعادل باعث حفظ انگیزه و انرژی و پیشرفت مداوم می‌شود. اختصاص زمانی برای استراحت، آرام گرفتن، خستگی در کردن، گاهی نیاز داریم که با سرعت بالا و پیوسته کار کنیم ولی ادامة این کار برای بلندمدت هم انرژی ما را به هدر می‌دهد و هم تمرکز و توجه را کاهش داده، خطاهای زیادی را باعث می‌شود، و کیفیت کار را پایین می‌آورد. برای داشتن یک زندگی مؤثر و کارآمد حفظ تعادل بین کار، فعالیت و استراحت و تفریح ضروری است. در برنامه‌ریزی هفتگی خود یک زمان مشخص (۲ ـ ۱ ساعت) را به تعادل اختصاص می‌دهید. زمان گذراندن با خانواده،‌ ورزش، دوستان، تفریحات فردی و گروهی.

گاهی اگر یک روز اضافی در برنامه یافت شود که کار خاصی را برایش طراحی نکرده‌ایم و یا تکلیف فوری نداریم که بخواهیم انجام دهیم، استفاده این یک روز برای شارژ کردن باطری خود بسیار سودمند است.
آیا از یک زندگی متعادل برخوردارید؟ چرخ قلمروهای زندگی را پر کنید تا چگونگی تعادل زندگی خود را مشاهده کنید.

۷. فقط انجام دهید.
وقتی یک برنامه را برای انجام دادن کار یا تکلیفی طراحی می‌کنید، هر جور شده آن را شروع کنید. اگر یک قورباغه را برای صبحانه صبح دوشنبه تعیین کرده‌اید، صبح هنگام بهانه‌های زیادی برای نخوردن آن و به تعویق انداختنش پیدا می‌کنید. سرزنش کردن دیگران بسیار آسان‌تر از پذیرفتن مسئولیت است. بنابراین از تجارب قبلی خود در به تعویق انداختن و بهانه‌آوری درس بگیرید و هر جور شده «برنامه طراحی شده» را انجام دهید. اقدام عملی کنید وخود را هول دهید. به بهانه‌ها و عذرهایی فکر کنید که تاکنون شما را در جایی که هستید نگه داشته است. اگر اقدام عملی می‌کردید الان بجای یک قورباغه‌ای که روی دستتان و با وضعیت و شرایط بهتری می‌دیدید.

هم اکنون واقعا چه چیز مانع می‌شود که شما قورباغه ای که در لیست کارهایتان هست را قورت ندهید؟
#دکتر_علی_صاحبی
مربی ارشد موسسه ویلیام گلسر

🌟 @sayehsokhan 🌟
سي ديماه سالگرد درگذشت مهندس مهدي بازرگان است: مردي كه همواره يكي از الگوهاي زندگي من بوده است،
قبل از رفتن به خارج از كشور به ديدنش رفتم و راهنمايي گرفتم. در سال دوم دوره دكتري بودم كه ما را ترك كرد و من چندين هفته افسردگي مي كردم.

يادش گرامي باد و روانش شاد، روش زندگي اخلاقي اش، الگوي نسل كنوني و آينده اين سرزمين باد.

يادداشت زير را دكتر عارف نوشته اند. از جمله كساني كه محضر مهندس و حضورش را درك كرده بود.


محمدرضا عارف در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
وقتی به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمدم متدین‌تر شدم. از یک بچه مذهبی سنتی به مذهبی تبدیل شدم که فکر و تحلیل می‌کرد و حقیقتا فکر می‌کنم تحت تأثیر مرحوم مهندس بازرگان و فضایی که او در دانشکده فنی ایجاد کرده بود، این‌طور شدم. آقاى مهندس بازرگان چهره‌اى اخلاقى و الگویى براى بنده به عنوان یکى از بچه‌هاى دانشکده فنى دانشگاه تهران مى‌باشند. دانشجویان رشته‌هاى مهندسی همراه با دیگر دانشجویان سهم بسزایی در رشد و تقویت جنبش دانشجویی داشتند که در این میان نقش ماندگار مرحوم بازرگان در دانشکده فنی دانشگاه تهران و تلاش ایشان در پویایی جنبش دانشجویی فراموش ناشدنی است.
٣٠ دى ماه، سالروز درگذشت مهندس مهدى بازرگان است. روحش شاد.
سي ديماه سالگرد درگذشت مهندس مهدي بازرگان است: مردي كه همواره يكي از الگوهاي زندگي من بوده است،
قبل از رفتن به خارج از كشور به ديدنش رفتم و راهنمايي گرفتم. در سال دوم دوره دكتري بودم كه ما را ترك كرد و من چندين هفته افسردگي مي كردم.

يادش گرامي باد و روانش شاد، روش زندگي اخلاقي اش، الگوي نسل كنوني و آينده اين سرزمين باد.

علي صاحبي

يادداشت زير را دكتر عارف نوشته اند. از جمله كساني كه محضر مهندس و حضورش را درك كرده بود.


محمدرضا عارف در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
وقتی به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمدم متدین‌تر شدم. از یک بچه مذهبی سنتی به مذهبی تبدیل شدم که فکر و تحلیل می‌کرد و حقیقتا فکر می‌کنم تحت تأثیر مرحوم مهندس بازرگان و فضایی که او در دانشکده فنی ایجاد کرده بود، این‌طور شدم. آقاى مهندس بازرگان چهره‌اى اخلاقى و الگویى براى بنده به عنوان یکى از بچه‌هاى دانشکده فنى دانشگاه تهران مى‌باشند. دانشجویان رشته‌هاى مهندسی همراه با دیگر دانشجویان سهم بسزایی در رشد و تقویت جنبش دانشجویی داشتند که در این میان نقش ماندگار مرحوم بازرگان در دانشکده فنی دانشگاه تهران و تلاش ایشان در پویایی جنبش دانشجویی فراموش ناشدنی است.
٣٠ دى ماه، سالروز درگذشت مهندس مهدى بازرگان است. روحش شاد.
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی

قاعده 7 : "در تفکر خود منعطف باشید"

همین‌که تفکّرتان شکل بگیرد و سفت و سخت شود، کارتان ساخته است. همین‌که فکر کنید همه چیز را می‌دانید، فاتحه‌تان خوانده است. همین‌که به فکر تغییر نیفتید عقب ‌افتاده‌اید.

اگر بخواهید بیشترین نصیب را از زندگی داشته باشید باید همه‌ی تفکّراتتان را باز و زندگی و اندیشه‌تان را منعطف نگه ‌دارید. باید آماده‌ی همراهی با ناملایمات باشید.

خدای من! وقتی اصلاً انتظار این ناملایمات را نداشتید، یقه‌ی‌ شما را می‌چسبند. همین‌که در یک قالب خاص می‌افتید آماده‌ی باختن شده‌اید. اگر بخواهید بدانید منظورم چیست، باید تفکّرات خود را کاملاً مورد بازبینی قرار دهید.

تفکر منعطف چیزی مثل ورزش‌های رزمی است – باید آماده‌ی جاخالی‌ دادن، زیگزاگ رفتن، رد کردن، کنار کشیدن، حرکت کردن و همراه شدن باشید.
سعی کنید زندگی را نه یک دشمن بلکه یک دوست بدانید که دنبال یک حریف تمرینی می‌گردد. اگر منعطف باشید تفریح هم خواهید داشت. اگر تکان نخورید به احتمال زیاد با ضربه‌ای نقش زمین خواهید شد.

ادامه در قسمت دوم...
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی

قاعده 7 : "در تفکر خود منعطف باشید"

قسمت دوم و پایانی...

ما همه الگوهایی ثابت در زندگی داریم. دوست داریم فلان صفت را به ما نسبت دهند و به نظرات و اعتقادمان افتخار کنیم؛ دوست داریم یک روزنامه‌ی خاص بخوانیم؛ برنامه‌های تلویزیونی یا فیلم‌های خاصی را تماشا کنیم؛ به مغازه‌های خاصی برویم؛ غذاهای خاصی بخوریم و لباس‌های خاصی بپوشیم.
اگر خود را از دیگر گزینه‌ها محروم کنیم خسته‌کننده، سرسخت و خشک می‌شویم و در نتیجه خیلی زود می‌بازیم.

باید زندگی را مجموعه‌ای از ماجراجویی‌ها بدانیم. هر ماجراجویی فرصتی برای تفریح، یادگیری، کاوش دنیا، گسترش حلقه‌ی تجربه‌ها و دوستان و وسعت دادن به افق‌های فکری است. توقف ماجراجویی‌ها یعنی توقف زندگی.

دفعه‌ی بعد که فرصتی برای ماجراجویی، تغییر تفکر و خروج از خویشتن پیدا کردید، ‌آن را غنیمت بشمارید و ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر خیلی وحشت کردید یادتان باشد که همین‌که این ماجرا تمام شود، دوباره می‌توانید بروید توی لاک خودتان؛ البته اگر بخواهید.

البته این‌طور هم نیست که به هر فرصتی پیش آمد بله بگویید. این هم نوعی انعطاف‌ناپذیری است.
اندیشمندانِ واقعاً منعطف می‌دانند چه وقت بگویند «نه» و چه وقت بگویند «بله».

اگر می‌خواهید بدانید که تفکر منعطفتان چقدر است، با چند روش می‌توانید خود را امتحان کنید.
آیا کتاب‌ها‌یتان همه در یک زمینه‌اند؟ آیا تا به حال جملاتی از این قبیل بر زبان آورده‌اید که: «من از این‌جور آدم‌ها هیچ شناختی ندارم» یا «من به اون‌جور جاها نمی‌روم»؟
اگر چنین است باید افق‌های ذهن خود را گسترش دهید و غُل و زنجیرهای تفکرتان را پاره کنید.

🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟

چرا برخی از ما چيزى را انتخاب
مى كنيم كه مايه درد و رنج ماست؟!


◀️ بهترين انتخاب ممكن، ضرورتاً انتخاب مفيد و سودمند نيست. ولى در زمانى كه ما به انتخاب دست مى زنيم مفيد و خوب به نظر مى رسد، دكتر گلسر مثال خوبى دارد او
مى گويد يك مرد جوان در پارك بزرگ🌵 كاكتوس 🌵مشغول قدم زدن بود، ناگهان تمام لباس هايش را در آورده و به وسط كاكتوس ها مى پرد و غلت مى زند، افرادى كه اطراف بودند او را با زحمت بيرون مى آورند و
از او مى پرسند :چرا اينكار را كردى؟!
و او پاسخ مى دهد كه :
"در آن لحظه به نظرم كار خوبى مى آمد”

همه ما انتخاب هاى اين چنينى داريم كه در لحظه به نظرمان كار درستى مى آمده،
🔴زمانيكه از ترس تنهايى با كسى ارتباط داشتيم كه ما را به بيراهه كشانده ،
🔴در زمان درماندگى از كسى درخواست كمك كرديم كه صلاح ما را نمى خواسته،
🔴تلاش براى نگه داشتن فردى كرديم كه روح و شخصيت ما را پايمال كرده....
همه ما احتمالاً در ميان كاكتوس ها غلت زده ايم.

ما در آن لحظه اين رفتارهاى آسيب زا را انتخاب مى كنيم، اما چرا؟!‼️

⭕️استفاده از يكسرى الگوها كه ممكن است از والدين يا اطرافيان آموخته شده باشد يا انتخاب آسانترى است، نسبت به فكر كردن و پيدا كردن انتخاب هاى بهتر،
اينست كه ما را بر آن مى دارد كه رنج بردن و تحمل درد را انتخاب كنيم.
باور اين كه موقعيتى نااميد كننده است و شما نمى توانيد هيچ كارى بكنيد باعث اينهمه رنج و درد شده است.

⭕️باور افسرده شدن بسيار راحت تر از تلاش براى گرفتن حق است،
باور اضطراب داشتن راحت تر از تلاش براى دوست داشتن كسي است،
باور نااميدى و اندوه راحت تر از تغيير مسير و شروع مجدد است،
ما به اين علت است كه در شرايط خاص روى🌵 كاكتوس ها🌵 غلت مى زنیم.

نویسنده : #دكتر_ويليام_گلسر

🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 8: "به دنیای بیرون علاقه‌مند شوید"

شاید تعجب کنید که چرا این قاعده به جای این‌که در بخش قواعد دنیا بیاید در این‌جا مطرح شده است؟ به این دلیل که قاعده‌ مربوط به خود شما می‌شود.
علاقه‌مند شدن به دنیای خارج بیشتر به رشد شما مربوط می‌شود نه به نفع دنیا.
لازم نیست از صبح تا شب به تماشای اخبار بپردازید بلکه با خواندن، شنیدن و صحبت کردن هم می‌توانید از رویدادها مطلع شوید.

بازیگران موفقِ بازیِ قاعده‌مندِ زندگی در باتلاقِ جزئیاتِ زندگیِ خود گیر نمی‌افتند و در یک حباب کوچک زندگی نمی‌کنند.
رسالت خود را در آگاهی از رویدادهای دنیا بدانید – در حوزه‌‌های حوادث، موسیقی، مُد، علم، فیلم، تغذیه، حمل و نقل و حتی تلویزیون.
بازیگرانِ موفقِ بازیِ قاعده‌مندِ زندگی تقریبا در هر موضوعی باب گفتگو را باز می‌کنند چون به رویدادها علاقه‌مندند. لازم نیست تمام ‌و کمال از همه چیز مطلع باشید؛ بلکه کافی است اطلاعاتی از اوضاع داشته باشید؛ چه از جامعه‌ی خودتان، چه از آن سر دنیا.

ادامه در قسمت دوم....
🌟 @sayehsokhan 🌟
🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 8: "به دنیای بیرون علاقه‌مند شوید"

قسمت دوم و پایانی...

خُب، این کارها چه سودی دارد؟ نخست این‌که شما را جالب‌تر می‌کند و جوان نگه می‌دارد.
چند روز پیش در اداره‌ی پست خانم سالمندی را دیدم که آمده بود دنبال شماره‌ی رمز ملّی‌اش. او می‌گفت: «شماره‌ی رمز ملّی، این همه شماره‌ی رمز. آخه توی این سن و سال، شماره‌ی رمز به چه درد من می‌خوره؟» جوابی که باید به این خانم داد این است: «البته که به این شماره‌ها نیاز داری. بدون این شماره‌ها چطور می‌خواهی مستمرّی‌ات را بگیری؟»
قضیه‌ مهم‌تر از این حرف‌هاست. ممکن است خیلی راحت دچار این ذهنیت شوید که «چون قبلاً فلان‌چیز را لازم نداشته‌ام، پس در آینده هم آن را لازم نخواهم داشت.» اگر دچار چنین ذهنیتی شویم، فرصت خوبی برای فرصت سوزی فراهم کرده‌ایم!

خوشبخت‌ترین، متعادل‌ترین و موفق‌ترین افراد در زندگی کسانی‌اَند که بخشی از چیزی باشند؛ بخشی از دنیا؛ نه بریده از دنیا.
جالب‌ترین جذاب‌ترین و خوش‌مَشرَب‌ترین آدم‌ها هم کسانی‌اَند که علاقه‌ی زیادی به اتفاقاتی که در اطرافشان روی می‌دهد دارند.

یک روز صبح داشتم رادیو گوش می‌کردم. مصاحبه‌ای با مدیر خدمات زندان‌های آمریکا پخش می‌شد و موضوع صحبت هم اصلاحات کیفری بود؛ موضوعی که برای من جاذبه‌ای نداشت (راستش را بخواهید کسی از دوستان یا آشنایانم در زندان نبود)
شاید بگویید من هم مثل همان پیرزن به مبحث فوق نیازی نداشتم اما حس کنجکاوی و علاقه‌مندی من برانگیخته شد و این موضوع برایم جالب شد. بد هم نبود.

🔶 علاقه‌مند شدن به دنیای خارج، بیشتر به رشد شما مربوط می‌شود نه به نفع دنیا

🌟 @sayehsokhan 🌟