من اولین بار کلمهی «همکاری» را از معلم کلاس سومم، خانم پینر شنیدم. او این واژه را با لحن جدی معمولش و بدون شوخی مطرح کرد. او به بچههای کلاس گفت: «پسرها و دخترهای خوب همیشه در مدرسه، در خانه و در اجتماع با هم همکاری میکنند.»
#ایجاد_رابطهای_صمیمانه
#نویسندگان_آلبرت
#الیس_تد_کرافورد
🆔 @Sayehsokhan
#ایجاد_رابطهای_صمیمانه
#نویسندگان_آلبرت
#الیس_تد_کرافورد
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Hassan Malekian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک #حس_خوب ❤️
سلام صبح شما به خیر
روز خوبی داشته باشید
سلام صبح شما به خیر
روز خوبی داشته باشید
من عاشق کتابهای دست دومی هستم که صفحهای که صاحب قبلیاش بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده میشود. روزی که کتاب هَزلیت رسید، این صفحه باز شد: “از خواندن کتابهای نو متنفرم.” و من با صدای بلند به هرکسی که پیش از من صاحبش بود، گفتم: “سلام رفیق!”
هلین_هانف
🆔 @Sayehsokhan
هلین_هانف
🆔 @Sayehsokhan
#نقد_کتاب: #ازدواج_بدون_شکست
واقعیت ها بسیار تکان دهنده اند. مهم نیست چند زوج بر سر سرسفره ی عقد می نشینند, آمار طلاق رو به افزایش است. راز داشتن یک ازدواج موفق در چیست و حتی مهم تر از آن چگونه می توان در کنار یکدیگر ماند؟
این كتاب هم برای زوجهای جوان و هم برای زوجهایی كه در میانه راهاند، مفید است. دكتر گلسر و همسرش با طرح این سؤال كه چرا برخی از ازدواجها موفق و برخی ناموفق هستند، خوانندگان را راهنمایی میكنند كه چگونه با به كارگیری نظریه مخصوص دكتر گلسر كه ”تئوری انتخاب“ نام دارد، ارتباطی شاد و عاشقانه ایجاد نمایند. با مطالعه این كتاب میتوانید اطلاعات جدید و ارزشمندی به دست آورید، در مورد اینكه چه نوع افرادی برای ازدواج با هم مناسباند و اینكه چگونه میتوان رابطة زناشویی یا هر نوع رابطة دیگر را بهبود بخشید.
بیشتر کتاب هایی که به موضوع ارتباط زن و مرد می پردازد ،به بحث به هم رسیدن یا چگونگی یافتن یک شریک زندگی مناسب تأکید می کنند. در این کتاب ،دکتر گلسر و همسرش نه تنها در مورد چگونه به هم رسیدن بحث کرده اند، بلکه به مسئله ی مهمتر با هم ماندن و پاسخ به سوال «پس از بله گفتن چه کنیم » پرداخته و مقوله ی «بهره مندی از یک زندگی شاد بعد از ازدواج» را مطرح کرده اند.
گلسر با ابداع نظریه جدیدی در روان شناسی به نام «تئوری انتخاب» کمک شایانی به درک رفتار انسان در شرایط و موقعیت های گوناگون نموده است. او در این کتاب با بهره گیری از اصول تئوری انتخاب تبیین ساده ،کاربردی و در عین حال جامعی از پدیده ازدواج و رمز و رازهای آن به دست داده است ،این کتاب ماحصل پنجاه سال تجربه بالینی ،پژوهش و تدریس گلسر است. او در این کتاب با اجتناب از کلی گویی های رایج موجود در این نوع کتاب ها گام های کوچک، شدنی و موثر را به ما نشان می دهد.
نویسنده کتاب حاضر بیان می کند که: «نظریه انتخاب بر اساس این باور قدیمی است که تمامی رفتارهای ما نوعی انتخاب هستند و دیگر اینکه انگیزه بنیادین هر انتخاب ما ژنتیکی است. بنابراین، بر اساس برنامه های موجود در ژنهای ما، نحوه ی برخورد ما با زندگی تصادفی نیست: بلکه کاملا اختیاری است و ما همیشه به هنگام «انتخاب » حداکثر تلاشمان را انجام می دهیم تا بهترین گزینه را برگزینیم .
در این کتاب، توضیح خواهیم داد که از بکارگیری «نظریه انتخاب » در کلیه جوانب ارتباطمان، چه نکاتی را آموختیم و چگونه این پیوند سازگار، یک زندگی مشترک موفق را برایمان به ارمغان آورده است. برای اینکه ثابت کنیم که آنچه ما انجام داده ایم، در مورد کلیه زوج های سازگاری که به هنگام ازدواج به یکدیگر عشق می ورزیده اند نیز صادق خواهد بود، دلایل زیادی ارائه خواهیم کرد. آنچه پیوند ازدواج را از هم می گسلد، نه سازگاری است و نه فقدان عشق، بلکه رفتار تخریبگری است که زن و مرد کمی پس از ازدواج در پیش می گیرند. کافی است که یکبار این رفتار را انتخاب کنند، تداوم آن دیگر اجتناب ناپذیر می گردد و پس از گذشت مدت زمانی، هر دو احساس بدبختی می کنند.
عنوان دوم کتاب را «چگونه راز ازدواج را کشف کنیم؟» برگزیدیم ،زیرا برای اکثر افراد علت کاهش دلبستگی شان پس از ازدواج به مثابه یک راز ناگشوده است. زوج هایی که زندگی مشترکشان را با عشق شروع می کنند و زوج هایی که نمی توانند از ابتدا به شناخت درستی از یکدیگر دست یابند، مشاهده می کنند که صمیمیت اولیه به تدریج رنگ می بازد و هیچ کدام نمی دانند که اشکال کار در کجاست. آن احساسات آتشین ممکن است در مقاطعی کوتاه از زندگی جلوه گر شود و دیگر جوانب زندگی شان مانند ارتباط با خانواده و دوستان نیز رضایت بخش باشد، اما ارتباط شخصی شان با یکدیگر یا سیر نزولی به خود می گیرد یا در سطحی انتظاراتشان با یکدیگر یا سیر نزولی به خود می گیرد یا در سطحی پائین تر از سطح انتظاراتشان راکد می ماند.
با گذشت زمان، زندگی بسیاری از زوج های به جدایی کشیده می شود، اما اکثریت به زندگی مشترکشان با آهنگی یکنواخت و ملال آور ادامه می دهند و یا برای تحمل این زندگی به مواد مخدر یا ارتباطات نامشروع و ...روی می آورند. اگر شما نیز در چنین شرایطی قرار دارید و یا در شرف ابتلا به این وضعیت هستید خواندن این کتاب در صورتیکه بخواهید و تلاش کنید به شما کمک می کند تا بدانید چگونه صمیمت از دست رفته تان را دوباره بدست آورید، البته لازم به ذکر است که این کار مستلزم تلاش است و ممکن است لازم باشد نوعی از زندگی را شروع کنید که با سبک زندگی شما از زمان تولد متفاوت باشد.»
منبع: سایت تبیان www.tebyan.net
🆔 @Sayehsokhan
واقعیت ها بسیار تکان دهنده اند. مهم نیست چند زوج بر سر سرسفره ی عقد می نشینند, آمار طلاق رو به افزایش است. راز داشتن یک ازدواج موفق در چیست و حتی مهم تر از آن چگونه می توان در کنار یکدیگر ماند؟
این كتاب هم برای زوجهای جوان و هم برای زوجهایی كه در میانه راهاند، مفید است. دكتر گلسر و همسرش با طرح این سؤال كه چرا برخی از ازدواجها موفق و برخی ناموفق هستند، خوانندگان را راهنمایی میكنند كه چگونه با به كارگیری نظریه مخصوص دكتر گلسر كه ”تئوری انتخاب“ نام دارد، ارتباطی شاد و عاشقانه ایجاد نمایند. با مطالعه این كتاب میتوانید اطلاعات جدید و ارزشمندی به دست آورید، در مورد اینكه چه نوع افرادی برای ازدواج با هم مناسباند و اینكه چگونه میتوان رابطة زناشویی یا هر نوع رابطة دیگر را بهبود بخشید.
بیشتر کتاب هایی که به موضوع ارتباط زن و مرد می پردازد ،به بحث به هم رسیدن یا چگونگی یافتن یک شریک زندگی مناسب تأکید می کنند. در این کتاب ،دکتر گلسر و همسرش نه تنها در مورد چگونه به هم رسیدن بحث کرده اند، بلکه به مسئله ی مهمتر با هم ماندن و پاسخ به سوال «پس از بله گفتن چه کنیم » پرداخته و مقوله ی «بهره مندی از یک زندگی شاد بعد از ازدواج» را مطرح کرده اند.
گلسر با ابداع نظریه جدیدی در روان شناسی به نام «تئوری انتخاب» کمک شایانی به درک رفتار انسان در شرایط و موقعیت های گوناگون نموده است. او در این کتاب با بهره گیری از اصول تئوری انتخاب تبیین ساده ،کاربردی و در عین حال جامعی از پدیده ازدواج و رمز و رازهای آن به دست داده است ،این کتاب ماحصل پنجاه سال تجربه بالینی ،پژوهش و تدریس گلسر است. او در این کتاب با اجتناب از کلی گویی های رایج موجود در این نوع کتاب ها گام های کوچک، شدنی و موثر را به ما نشان می دهد.
نویسنده کتاب حاضر بیان می کند که: «نظریه انتخاب بر اساس این باور قدیمی است که تمامی رفتارهای ما نوعی انتخاب هستند و دیگر اینکه انگیزه بنیادین هر انتخاب ما ژنتیکی است. بنابراین، بر اساس برنامه های موجود در ژنهای ما، نحوه ی برخورد ما با زندگی تصادفی نیست: بلکه کاملا اختیاری است و ما همیشه به هنگام «انتخاب » حداکثر تلاشمان را انجام می دهیم تا بهترین گزینه را برگزینیم .
در این کتاب، توضیح خواهیم داد که از بکارگیری «نظریه انتخاب » در کلیه جوانب ارتباطمان، چه نکاتی را آموختیم و چگونه این پیوند سازگار، یک زندگی مشترک موفق را برایمان به ارمغان آورده است. برای اینکه ثابت کنیم که آنچه ما انجام داده ایم، در مورد کلیه زوج های سازگاری که به هنگام ازدواج به یکدیگر عشق می ورزیده اند نیز صادق خواهد بود، دلایل زیادی ارائه خواهیم کرد. آنچه پیوند ازدواج را از هم می گسلد، نه سازگاری است و نه فقدان عشق، بلکه رفتار تخریبگری است که زن و مرد کمی پس از ازدواج در پیش می گیرند. کافی است که یکبار این رفتار را انتخاب کنند، تداوم آن دیگر اجتناب ناپذیر می گردد و پس از گذشت مدت زمانی، هر دو احساس بدبختی می کنند.
عنوان دوم کتاب را «چگونه راز ازدواج را کشف کنیم؟» برگزیدیم ،زیرا برای اکثر افراد علت کاهش دلبستگی شان پس از ازدواج به مثابه یک راز ناگشوده است. زوج هایی که زندگی مشترکشان را با عشق شروع می کنند و زوج هایی که نمی توانند از ابتدا به شناخت درستی از یکدیگر دست یابند، مشاهده می کنند که صمیمیت اولیه به تدریج رنگ می بازد و هیچ کدام نمی دانند که اشکال کار در کجاست. آن احساسات آتشین ممکن است در مقاطعی کوتاه از زندگی جلوه گر شود و دیگر جوانب زندگی شان مانند ارتباط با خانواده و دوستان نیز رضایت بخش باشد، اما ارتباط شخصی شان با یکدیگر یا سیر نزولی به خود می گیرد یا در سطحی انتظاراتشان با یکدیگر یا سیر نزولی به خود می گیرد یا در سطحی پائین تر از سطح انتظاراتشان راکد می ماند.
با گذشت زمان، زندگی بسیاری از زوج های به جدایی کشیده می شود، اما اکثریت به زندگی مشترکشان با آهنگی یکنواخت و ملال آور ادامه می دهند و یا برای تحمل این زندگی به مواد مخدر یا ارتباطات نامشروع و ...روی می آورند. اگر شما نیز در چنین شرایطی قرار دارید و یا در شرف ابتلا به این وضعیت هستید خواندن این کتاب در صورتیکه بخواهید و تلاش کنید به شما کمک می کند تا بدانید چگونه صمیمت از دست رفته تان را دوباره بدست آورید، البته لازم به ذکر است که این کار مستلزم تلاش است و ممکن است لازم باشد نوعی از زندگی را شروع کنید که با سبک زندگی شما از زمان تولد متفاوت باشد.»
منبع: سایت تبیان www.tebyan.net
🆔 @Sayehsokhan
دوست دارم به یکدیگر بگوییم "عشق مبارک"
کلمات، وقتی به دیگران میگوییمشان، چقدر محدود میشوند
من نمیخواهم احساساتم بازگوی آرزوهای دیگران باشد
و عشقِ بستهبندیشده در کارتپستالها را نمیخواهم
در آغاز سال تو را دوست دارم
در پایان سال تو را دوست دارم
و چون عشق از تمام زمانها بزرگتر
و از تمام مکانها وسیعتر است
دوست دارم به یکدیگر بگوییم: "عشق مبارک"
چنان عشقی که آیینهای نمایشی جملات را بر هم میزند
و بر اصول،
قانون،
و نظام میشورد
و میکوشد همهچیز را در لغتنامههای عشق و شیفتگی تغییر دهد...
سعاد الصباح
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
کلمات، وقتی به دیگران میگوییمشان، چقدر محدود میشوند
من نمیخواهم احساساتم بازگوی آرزوهای دیگران باشد
و عشقِ بستهبندیشده در کارتپستالها را نمیخواهم
در آغاز سال تو را دوست دارم
در پایان سال تو را دوست دارم
و چون عشق از تمام زمانها بزرگتر
و از تمام مکانها وسیعتر است
دوست دارم به یکدیگر بگوییم: "عشق مبارک"
چنان عشقی که آیینهای نمایشی جملات را بر هم میزند
و بر اصول،
قانون،
و نظام میشورد
و میکوشد همهچیز را در لغتنامههای عشق و شیفتگی تغییر دهد...
سعاد الصباح
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from مطالعات زنان (Akhgar Taghipour)
@womenstudies
#مطالعات_زنان
گورستان زنان گمنام؛ تراژدی قتل و ناموس
گوشهای از گورستان سیوان سلیمانیه، مدفن هزاران زنی است که سنگ قبر ندارند و با شماره معرفی میشوند. اینجا خانه آخر قربانیان جنایات ناموسی است؛ زنانی که بستگانشان از خاکسپاری آنها ابا کرده و کار را به شهرداری سپردهاند.
https://p.dw.com/p/3rIE0
#مطالعات_زنان
@womenstudies
#مطالعات_زنان
گورستان زنان گمنام؛ تراژدی قتل و ناموس
گوشهای از گورستان سیوان سلیمانیه، مدفن هزاران زنی است که سنگ قبر ندارند و با شماره معرفی میشوند. اینجا خانه آخر قربانیان جنایات ناموسی است؛ زنانی که بستگانشان از خاکسپاری آنها ابا کرده و کار را به شهرداری سپردهاند.
https://p.dw.com/p/3rIE0
#مطالعات_زنان
@womenstudies
DW
گورستان زنان گمنام؛ تراژدی قتل و ناموس
گوشهای از گورستان سیوان سلیمانیه، مدفن هزاران زنی است که سنگ قبر ندارند و با شماره معرفی میشوند. اینجا خانه آخر قربانیان جنایات ناموسی است؛ زنانی که بستگانشان از خاکسپاری آنها ابا کرده و کار را به شهرداری سپردهاند.
چگونگی ارتقای یک سیستم به مرور و به کمک اعضای آن، خود دانشی کمیاب است.
در واقع وقتی رهبری را می بینیم که قادر به ارتقا دادن مستمر سازمان خود است، این طور به نظر می رسد که او باید از دانشی عمیق برخوردار باشد.
دانش عمیق به سن یا تجربه ربطی ندارد.
کودکان پنج ساله از بسیاری جهات دانش عمیقی دارند، چرا که هیچ تجربه ای از ایجاد اختلال در مسیر یادگیری شان ندارد.
📚 #برشی_از_کتاب : #گام_به_گام_تا_مدرسه_کیفی_گلسری
📘#نام_اصلی: #Glasser_Quality_School
✍️ اثر: #دکتر_پیتر_دریسکول
👌 ترجمه و تدوین: #حسن_ملکیان
📖 صفحه: 114
📇 انتشارات: #سايه_سخن
🆔 @sayehsokhan👇👇👇👇
در واقع وقتی رهبری را می بینیم که قادر به ارتقا دادن مستمر سازمان خود است، این طور به نظر می رسد که او باید از دانشی عمیق برخوردار باشد.
دانش عمیق به سن یا تجربه ربطی ندارد.
کودکان پنج ساله از بسیاری جهات دانش عمیقی دارند، چرا که هیچ تجربه ای از ایجاد اختلال در مسیر یادگیری شان ندارد.
📚 #برشی_از_کتاب : #گام_به_گام_تا_مدرسه_کیفی_گلسری
📘#نام_اصلی: #Glasser_Quality_School
✍️ اثر: #دکتر_پیتر_دریسکول
👌 ترجمه و تدوین: #حسن_ملکیان
📖 صفحه: 114
📇 انتشارات: #سايه_سخن
🆔 @sayehsokhan👇👇👇👇
اریک جنسن در کتاب «مغز و آموزش» می گوید:
اگر بخواهید اتومبیل تان را تعمیر کنید، به مکانیک مراجعه می کنید. برای کارهای حقوقی نزد وکیل می روید، اما برای درک مغز و چگونگی یادگیری چطور؟ آیا نزد معلم می روید؟
احتمالا پاسخ منفی است!
با این همه، هر ساله میلیونها پدر و مادر به این حرفه ای ها که به کودکان شان درس می دهند، اعتماد می کنند و بر این باورند که آنها در مورد مغز و فرآیندهای یادگیری چیزهایی می دانند...»
به نظر می رسد این جمله هم جدی است و هم مسئولیت آور.
شاید بد نباشد هر معلمی از خود بپرسد که در مورد مکانیزم یادگیری انسان چه چیزهایی می داند؛ با کدام نظریات علمی یادگیری آشناست؟؛ به یادگیرنده چگونه می نگرد: مانند یک ظرف خالی که باید توسط مدرس و در فرآیند آموزش «پر شود»، یا مانند یک مشعل که قابلیت اشتعال دارد و صرفا نیازمند یک جرقه روشن کننده است؟
آیا یادگیری مجموعه اقداماتی بیرونی است یا اتفاقی درونی؟
سوالهایی از این دست می تواند افق جدیدی را پیش روی هر معلمی بگشاید و او را به سوی نگاهی دوباره به مفهوم یادگیری و شیوه های مناسب آموزش رهنمون شود.
🆔 @Sayehsokhan
اگر بخواهید اتومبیل تان را تعمیر کنید، به مکانیک مراجعه می کنید. برای کارهای حقوقی نزد وکیل می روید، اما برای درک مغز و چگونگی یادگیری چطور؟ آیا نزد معلم می روید؟
احتمالا پاسخ منفی است!
با این همه، هر ساله میلیونها پدر و مادر به این حرفه ای ها که به کودکان شان درس می دهند، اعتماد می کنند و بر این باورند که آنها در مورد مغز و فرآیندهای یادگیری چیزهایی می دانند...»
به نظر می رسد این جمله هم جدی است و هم مسئولیت آور.
شاید بد نباشد هر معلمی از خود بپرسد که در مورد مکانیزم یادگیری انسان چه چیزهایی می داند؛ با کدام نظریات علمی یادگیری آشناست؟؛ به یادگیرنده چگونه می نگرد: مانند یک ظرف خالی که باید توسط مدرس و در فرآیند آموزش «پر شود»، یا مانند یک مشعل که قابلیت اشتعال دارد و صرفا نیازمند یک جرقه روشن کننده است؟
آیا یادگیری مجموعه اقداماتی بیرونی است یا اتفاقی درونی؟
سوالهایی از این دست می تواند افق جدیدی را پیش روی هر معلمی بگشاید و او را به سوی نگاهی دوباره به مفهوم یادگیری و شیوه های مناسب آموزش رهنمون شود.
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر
#حسین_منزوی
سلام صبح زیباتون سرشار از عشق و شادمانی!
روز خوبی داشته باشید!
🆔 @Sayehsokhan
خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر
#حسین_منزوی
سلام صبح زیباتون سرشار از عشق و شادمانی!
روز خوبی داشته باشید!
🆔 @Sayehsokhan
من خوشحالم که خودم هستم
زیرا من شبیه تو نیستم
تو هم خوشحال باش که خودت هستی
چون اصلا ً شبیه من نیستی
برای همین است که ما می توانیم با هم دوست باشیم
و چه خوب است دوستی دو انسان مثل ما
که اصلا ً شبیه هم نیستند
اما همدیگر را دوست دارند!
شل سیلور استاین
🆔 @Sayehsokhan
زیرا من شبیه تو نیستم
تو هم خوشحال باش که خودت هستی
چون اصلا ً شبیه من نیستی
برای همین است که ما می توانیم با هم دوست باشیم
و چه خوب است دوستی دو انسان مثل ما
که اصلا ً شبیه هم نیستند
اما همدیگر را دوست دارند!
شل سیلور استاین
🆔 @Sayehsokhan
من ؟ من عاشق خودش بودم و کل خانوادهاش!
لعنتیهای دوستداشتنی ، همهشان زیبا و خوشتیپ و شیکپوش. به خانه ما که میآمدند ، حالم عوض میشد. نه که عاشق باشم نه، بچه ده یازده ساله از عشق چه میفهمد؟ فقط مثلا یادم هست یک بار مدادرنگی بیست و چهار رنگی را که دوست پدرم از آلمان برای سال تحصیلیم آورده بود نوی نو نگه داشتم تا عید، که اینها آمدند و هدیه کردم به او. که جا گذاشت و برگشت به شهر قشنگ خودشان .... یک بار هم کفشهای پدرش را در راه پله پشت بام پنهان کردم تا دیرتر بروند و دخترک بتواند کارتون - فکر کنم - نِل را تا انتها ببیند .
این بار اما داستان فرق میکرد . دیشب به من - فقط به من - گفته بود برای صبحانه حلیم و نان بربری دوست دارد . و بیوقت هم آمده بودند، وسط زمستان . زمستان برفی اوایل دهه شصت. من یازده ساله بودم یا کمی بیشتر و کمتر. او ، دو سال از من کوچکتر، هرکاری که کردم خوابم نبرد، دست آخر چهارصبح بلند شدم و یک قابلمه کوچک برداشتم - قابلمه جان راستی هنوز با ماست ! - و زدم به دل کوچه، به سمت فتح حلیم و بربری.
هوا تاریک بود هنوز ؛ اما کم نیاوردم. رفتم تا رسیدم به حلیمی، بسته بود. با خودم گفتم حالا تا بروم نان بگیرم باز میشود. بچه یازده دوازده ساله شعورش نمیرسید آن وقتها که نانوایی و حلیم دیرتر باز میشون! خلاصه ، در صبح برفی با دستهای یخ زده از سرما آنقدر راه رفتم تا ساعت شد هفت ! نان و حلیم بالاخره مهیا شد ، و برگشتم . وقتی رسیدم خانه ، رفتهبودند . اول صبح رفتهبودند که زودتر برسند به شهر و دیار خودشان. اصلا نفهمیدهبودند من نیستم . هیچکس نفهمیدهبود .
خستگیش به تنم ماند . خیلی سخت است که محبت کنی ، سختی بکشی ، دستهایت یخ کند ، پاهایت از سرما بی حس شود ، قابلمه داغ را با خودت تا خانه بیاوری ، نان داغ را روی دستانت هی این رو آن رو کنی تا دستت نسوزد ...ولی نبیند آن که باید .
وقتی تلاش میکنی برای حال خوب کسی و نمیبیند ، خستگیش به تنت میماند ....
همین .
(چیستا یثربی)
🆔 @Sayehsokhan
لعنتیهای دوستداشتنی ، همهشان زیبا و خوشتیپ و شیکپوش. به خانه ما که میآمدند ، حالم عوض میشد. نه که عاشق باشم نه، بچه ده یازده ساله از عشق چه میفهمد؟ فقط مثلا یادم هست یک بار مدادرنگی بیست و چهار رنگی را که دوست پدرم از آلمان برای سال تحصیلیم آورده بود نوی نو نگه داشتم تا عید، که اینها آمدند و هدیه کردم به او. که جا گذاشت و برگشت به شهر قشنگ خودشان .... یک بار هم کفشهای پدرش را در راه پله پشت بام پنهان کردم تا دیرتر بروند و دخترک بتواند کارتون - فکر کنم - نِل را تا انتها ببیند .
این بار اما داستان فرق میکرد . دیشب به من - فقط به من - گفته بود برای صبحانه حلیم و نان بربری دوست دارد . و بیوقت هم آمده بودند، وسط زمستان . زمستان برفی اوایل دهه شصت. من یازده ساله بودم یا کمی بیشتر و کمتر. او ، دو سال از من کوچکتر، هرکاری که کردم خوابم نبرد، دست آخر چهارصبح بلند شدم و یک قابلمه کوچک برداشتم - قابلمه جان راستی هنوز با ماست ! - و زدم به دل کوچه، به سمت فتح حلیم و بربری.
هوا تاریک بود هنوز ؛ اما کم نیاوردم. رفتم تا رسیدم به حلیمی، بسته بود. با خودم گفتم حالا تا بروم نان بگیرم باز میشود. بچه یازده دوازده ساله شعورش نمیرسید آن وقتها که نانوایی و حلیم دیرتر باز میشون! خلاصه ، در صبح برفی با دستهای یخ زده از سرما آنقدر راه رفتم تا ساعت شد هفت ! نان و حلیم بالاخره مهیا شد ، و برگشتم . وقتی رسیدم خانه ، رفتهبودند . اول صبح رفتهبودند که زودتر برسند به شهر و دیار خودشان. اصلا نفهمیدهبودند من نیستم . هیچکس نفهمیدهبود .
خستگیش به تنم ماند . خیلی سخت است که محبت کنی ، سختی بکشی ، دستهایت یخ کند ، پاهایت از سرما بی حس شود ، قابلمه داغ را با خودت تا خانه بیاوری ، نان داغ را روی دستانت هی این رو آن رو کنی تا دستت نسوزد ...ولی نبیند آن که باید .
وقتی تلاش میکنی برای حال خوب کسی و نمیبیند ، خستگیش به تنت میماند ....
همین .
(چیستا یثربی)
🆔 @Sayehsokhan
*#دمی_با_خیام 🗞 *
از آمدنِ بهار و از رفتنِ دی،
اوراقِ وجودِ ما همیگردد طی؛
می خور، مخور اندوه، که گفتهاست حکیم:
غمهای جهان چو زَهر و تِریاقش می.
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
#سعدی
🆔 @Sayehsokhan
از آمدنِ بهار و از رفتنِ دی،
اوراقِ وجودِ ما همیگردد طی؛
می خور، مخور اندوه، که گفتهاست حکیم:
غمهای جهان چو زَهر و تِریاقش می.
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
#سعدی
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from اتچ بات
باستانی پاریزی
شناسنامه کرمان، هویت ایران
سوم دیماه ۱۳۰۴، زادروز یکی از نامداران تاریخ نگاری و از مشاهیر و بزرگان فرهنگ و ادب معاصر استاد زندهیاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی است؛
من متاسفانه در هیچ یک از دوره های دانشگاهی افتخار شاگردی استاد را نداشتم، اما همواره با کتاب های استاد مأنوس بودم و نکته یابی های او از افراد و حوادث، آموزههای کارم بود.
نظر به علاقه ای که به کارهای استاد دارم نکته هایی درباب شیوههای پژوهش استاد از آثارشان گردآوری کردم تا در زمانی مناسب به چاپ برسانم؛ به ذهنم رسید چند نکتهای درباب آثار استاد، به صورت مختصر، در محضر تاریخ پژوهان عرض کنم.
نخست استاد را به واقع، افزون بر مورخ، مردم نگار نیز باید نامید؛ در همه آثار قلمی استاد، همه اقوام و فرهنگها و نیز طبقات جامعه از عالی رتبه تا دون پایه حضور دارند و متناسب با موضوع اصلی، نقش آفرینی میکنند.
دیگر اینکه استاد همواره افزون بر دیدهها، شنیده هایش را نیز دربارۀ معاصرینش، برای آیندگان مکتوب میکرد؛ این نکته به وفور در مقالات ایشان به چشم می خورد.
نکته مهم تر این که امکان نداشت استاد مطلبی درباره کسی جایی و یا رخدادی بنویسد، اما از کرمان و کرمانی حرفی به میان نیاورد. استاد با خود و خدایش عهد کرده بود که در هیچ یادواره و مراسمی شرکت نکند و سخن نگوید مگر آنکه در آن مراسم به تقریبی یا تحقیقی سخن از کرمان به میان نیاورد؛
جالب است بدانیم استاد اگر کسی زن کرمانی هم داشته باشد، کرمانی محسوب می کرد و به طنز می نویسد: «کسی که از کرمان زن گرفته، به قول لغویون از کرمان کسب تأنیث کرده است».
نکته ای دیگر این که آثار او شناسنامه و هویت کرمان است و به واقع می توان دانشنامه کرمان اعم از رجال، تاریخ، فرهنگ عامه، جغرافیای تاریخی و تا حدودی گویش کرمانی را از روی آثار استاد گرداوری کرد.
از دیگر ویژگیهای استاد نقد خود یا به تعبیر استاد خود مشت و مالی و نیز نقد دیگران و جامعه است که در آثار استاد در لفافهای از طنز بیان و در مستورهای از واژگان پیچیده شده است، این نقد هم درباب دوستان بود و هم با رجل سیاسی.
شیوه نگارش استاد در آثارش متفاوت از دیگران بود و به نوعی، نگارش استاد خود سَبکی شده بود. به قول دکتر مشکور "سبک باستانی تاریخ نویسی"
استاد باستانی پاریزی در یکی از آثارش می نویسد: «[خواننده] خواهد گفت این باستانی آسمان و زمین را به هم می دوزد تا بتواند یک مقاله ... جمع و جور کند؛ حرف شما صحیح است، ولی این را هم عرض کنم که حرف های من با وجود پراکندگی، مثل مومها و چربیهای همان شمع میماند که اطراف یک رشته نازک و باریک جمع شدهاند و وقتی آن رشته را آتش بزنید، گوشههایی را روشن می کند و ...، شعلهای نازک بر گوشهای تاریک می افکند».
https://t.me/bazmavard
شناسنامه کرمان، هویت ایران
سوم دیماه ۱۳۰۴، زادروز یکی از نامداران تاریخ نگاری و از مشاهیر و بزرگان فرهنگ و ادب معاصر استاد زندهیاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی است؛
من متاسفانه در هیچ یک از دوره های دانشگاهی افتخار شاگردی استاد را نداشتم، اما همواره با کتاب های استاد مأنوس بودم و نکته یابی های او از افراد و حوادث، آموزههای کارم بود.
نظر به علاقه ای که به کارهای استاد دارم نکته هایی درباب شیوههای پژوهش استاد از آثارشان گردآوری کردم تا در زمانی مناسب به چاپ برسانم؛ به ذهنم رسید چند نکتهای درباب آثار استاد، به صورت مختصر، در محضر تاریخ پژوهان عرض کنم.
نخست استاد را به واقع، افزون بر مورخ، مردم نگار نیز باید نامید؛ در همه آثار قلمی استاد، همه اقوام و فرهنگها و نیز طبقات جامعه از عالی رتبه تا دون پایه حضور دارند و متناسب با موضوع اصلی، نقش آفرینی میکنند.
دیگر اینکه استاد همواره افزون بر دیدهها، شنیده هایش را نیز دربارۀ معاصرینش، برای آیندگان مکتوب میکرد؛ این نکته به وفور در مقالات ایشان به چشم می خورد.
نکته مهم تر این که امکان نداشت استاد مطلبی درباره کسی جایی و یا رخدادی بنویسد، اما از کرمان و کرمانی حرفی به میان نیاورد. استاد با خود و خدایش عهد کرده بود که در هیچ یادواره و مراسمی شرکت نکند و سخن نگوید مگر آنکه در آن مراسم به تقریبی یا تحقیقی سخن از کرمان به میان نیاورد؛
جالب است بدانیم استاد اگر کسی زن کرمانی هم داشته باشد، کرمانی محسوب می کرد و به طنز می نویسد: «کسی که از کرمان زن گرفته، به قول لغویون از کرمان کسب تأنیث کرده است».
نکته ای دیگر این که آثار او شناسنامه و هویت کرمان است و به واقع می توان دانشنامه کرمان اعم از رجال، تاریخ، فرهنگ عامه، جغرافیای تاریخی و تا حدودی گویش کرمانی را از روی آثار استاد گرداوری کرد.
از دیگر ویژگیهای استاد نقد خود یا به تعبیر استاد خود مشت و مالی و نیز نقد دیگران و جامعه است که در آثار استاد در لفافهای از طنز بیان و در مستورهای از واژگان پیچیده شده است، این نقد هم درباب دوستان بود و هم با رجل سیاسی.
شیوه نگارش استاد در آثارش متفاوت از دیگران بود و به نوعی، نگارش استاد خود سَبکی شده بود. به قول دکتر مشکور "سبک باستانی تاریخ نویسی"
استاد باستانی پاریزی در یکی از آثارش می نویسد: «[خواننده] خواهد گفت این باستانی آسمان و زمین را به هم می دوزد تا بتواند یک مقاله ... جمع و جور کند؛ حرف شما صحیح است، ولی این را هم عرض کنم که حرف های من با وجود پراکندگی، مثل مومها و چربیهای همان شمع میماند که اطراف یک رشته نازک و باریک جمع شدهاند و وقتی آن رشته را آتش بزنید، گوشههایی را روشن می کند و ...، شعلهای نازک بر گوشهای تاریک می افکند».
https://t.me/bazmavard
Telegram
attach 📎