#صرفا_برای_اندیشیدن
پدرم خردمندانه به من آموخت: " نمی توانی از مشکلی که با رفتار خود ایجاد کرده ای، با حرف زدن خارج شوی."
استیون کاوی
از کتاب ۱۰ قانون اعتماد
یوال پیترسون
ترجمه ایرج پاد
از کتابهای در دست انتشار سایه سخن
🆔 @Sayehsokhan
پدرم خردمندانه به من آموخت: " نمی توانی از مشکلی که با رفتار خود ایجاد کرده ای، با حرف زدن خارج شوی."
استیون کاوی
از کتاب ۱۰ قانون اعتماد
یوال پیترسون
ترجمه ایرج پاد
از کتابهای در دست انتشار سایه سخن
🆔 @Sayehsokhan
بزرگی را گفتند تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟
گفت: هیچ کار!
گفتند: مگر میشود؟
پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی خوبی برای آنان باشم.
فرزندان، راستی گفتار و درستی رفتارِ پدر و مادر را میبینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمیکنند.
تخم مرغ اگر با نیروی بیرونی بشکند پایان زندگیست ولی اگر با نیروی داخلی بشکند آغاز زندگیست.
همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد.
درون خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود،
آنگاه خودت را خواهی دید...
🆔 @Sayehsokhan
گفت: هیچ کار!
گفتند: مگر میشود؟
پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی خوبی برای آنان باشم.
فرزندان، راستی گفتار و درستی رفتارِ پدر و مادر را میبینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمیکنند.
تخم مرغ اگر با نیروی بیرونی بشکند پایان زندگیست ولی اگر با نیروی داخلی بشکند آغاز زندگیست.
همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد.
درون خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود،
آنگاه خودت را خواهی دید...
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
سلمانی ها که بیکار می شوند، سر هم را می تراشند و من هم در این ایام تعطیل، برای آن که به بطالت و قتل عام روزها دچار نشوم، می خواهم قلندری کنم وسر تراشی؛ خدا کند که زخمی به سر نرسد یا رنجی به دل صاحب سر.
تا به حال سه نوبت در پرونده هایی ورود داشته ام که طرف مقابل ، وکیل دادگستری بوده است. پنجه در انداختن با وکیلی که به نیابت دفاع میکند، بسیار آسانتر از وقتی است که آن وکیل ، صاحب نفع مادی یا معنوی و یا ترکیبی از هردو، در دعوی است. در آن جا که وکیل در پی اثبات حقی و یا دفع شری نسبت به منافع خود است، به جان می کوشد، حرارت نشان می دهد و به آسانی میدان را رها نمی کند .بی تردید در این مقام او مطابق غریزه و بالاتر از آن منطق عمل کرده و بر او ایرادی نیست. ایراد به من بود که با سال ها کار و تجربه، همچنان چشم از کتاب و دفتر بر نداشته و اصول و ضوابط را در آن ها می جویم، اما واقعیت آن است که جهان ذهنی ما عالَم "قال،" است و آن چه در بیرون ما می گذرد؛دنیای "حال". وادی وکالت، پر از ناشناخته هاست و با آن که موی سپید کرده ام، حال خود را چون کودکی می بینم که باید همچنان افتان و خیزان گام بردارد، پیوسته بیاموزد تا مبادا بلغزد و سقوط کند. باری، خام اندیشانه و با تصوراتی که از حق دفاع و دادرسی عادلانه و این گونه مقولات داشتم، دفاع از شخص مقابل جناب وکیل را برعهده گرفتم. چشمتان روز بد نبیند، دیدم این جا دنیای دیگری است. واکنش ها تند بود و کلام حریف شرربار. دیگر خبری از تعارفات نبود، شمشیر ها از رو بسته شده بود. همه چیز عریان بود و در نبود ستر، مستور آشکار و زشتی ها عیان می شد. همکاران که گویی در مقابل خود خصم خونی دیده اند و قاتل پدر ، پرخاش ها کردند و شلتاق ها. دست به شلاق کلام و قلم برده، زدند و حرمت همکاری پاس نداشتند و چشم بر همه چیز فرو بستند.چه فکر می کردم و چه شد! گمان می کردم که در شروع دادگاه سلامی و علیکی و در پایان لبخندی و فشردن دستی و... صدای بلند و لحن گزنده و شلتاق که آمد و چون سیلی آبداری بر گونه ام نشست از آن خواب خوش بیدار شدم. عرصه برآیم تنگ و سخت شد به طوری که کم مانده بود دست بر پشت دست زده، انگشت حسرت به دندان گرفته و به موکل بگویم :"آقا! ما را به خیر و تو را به سلامت. اجازه مرخصی بدهید تا همکار محترم بیشتر از این، آب توبه بر سرم نریخته است ". همکار محترم اول که وکالت زوجه اش را بر عهده داشتم عتاب کرد که: "این پول های حرام را نخورید و به اهل و فرزندان ندهید". یکپارچه خشم بود و گدازه های عصبانیت از دهان و قلمش فوران می کرد. مانده بودم که فرق حق الوکاله ای که من در این پرونده گرفته ام با آنچه او گرفته و خواهد گرفت در چیست؟ چطور شد که این اجرت، خوردن گوشت خوک پرورشی است و آن دیگری آهوی وحشی؟
البته هنوز به دنبال جواب این سوال دشوار هستم. در مورد دوم، دعوی مالی بود و همکار گرامی از این که وکیل دیگری به مصاف او آمده رنجیده خاطر شد. مرا در صحن دادگستری دید و شکارم کرد.شکوه و فغان کرد که :" آقا! شما که ادعا دارید، خوب بود یک زنگی به من می زدید تا روشنتان می کردم که موکل شما چه تبهکاری است و چه ها که نکرده است". انتظار داشت که برای تحصیل وکالت، از او اجازه می گرفتم. مگر وکیل باید از هرکس که دفاع می کند در مرتبه سلمان و ابوذر باشد؟ سومی منصفانه تر جلو آمد و کیسه اش را نرمتر به تن همکار خود کشید.رای به نفع موکل ما صادر شده بود. در لفافه تهدید می کرد :" مساله به حفاظت اطلاعات گزارش می شود تا همه چیز معلوم گردد." از چه سخن می گفت و انگشت تهدیدش به کدام سو بود، نمی دانم. ولی ناراحتی از شکست در پرونده سبب شد تا یک پست گردنی آبدار هم به پشت کله ام بزند : "شما همین طوری در بقیه پرونده ها عمل می کنید؟". براستی چه کرده بودم؟ لایحه ای نوشته و استدلال خود عرضه داشته و این تیر به هدف اصابت کرده بود. این سه پرونده به من آموخت که مقولات تا وقتی انتزاعی است، همه ما روسو و هابز و منتسکیو هستیم ، اما هنگامی که سوژه عینی شد، دیگر سخن گفتن از حقوق مدنی و شهروندی و بالاتر از آن حقوق بالذات بشری، گوش شنوایی نخواهد داشت. باز دریافتم که ما راه درازی برای رسیدن به سر منزل مقصود که همان توسعه قضایی است، داریم. هنوز طفل نوپای این راه درازیم. دوستی می گفت که چرا حالا و در این زمانه سخت حرفه وکالت که حریفان قَدَر، گریبان ما را گرفته و کیان کانون و وکالت در معرض خطر است ، خود تیغ بر وجاهت این شغل شریف بکشیم. پاسخ دادم که این نقد از درون گرچه تند است و شاید کام ها را تلخ سازد، اما وظیفه ماست تا از دردهای درونی بیشتر بگوییم و برای آن ها راه چاره بجوییم. نتیجه نیکوی دریدن پرده های صخیم عصبیت شغلی که گاه خود پیش چشم خویش برافراشته ایم، آن تلخی را از یاد خواهد بُرد. . چه خوش سرود سعدی شیرین بیان که :"
سلمانی ها که بیکار می شوند، سر هم را می تراشند و من هم در این ایام تعطیل، برای آن که به بطالت و قتل عام روزها دچار نشوم، می خواهم قلندری کنم وسر تراشی؛ خدا کند که زخمی به سر نرسد یا رنجی به دل صاحب سر.
تا به حال سه نوبت در پرونده هایی ورود داشته ام که طرف مقابل ، وکیل دادگستری بوده است. پنجه در انداختن با وکیلی که به نیابت دفاع میکند، بسیار آسانتر از وقتی است که آن وکیل ، صاحب نفع مادی یا معنوی و یا ترکیبی از هردو، در دعوی است. در آن جا که وکیل در پی اثبات حقی و یا دفع شری نسبت به منافع خود است، به جان می کوشد، حرارت نشان می دهد و به آسانی میدان را رها نمی کند .بی تردید در این مقام او مطابق غریزه و بالاتر از آن منطق عمل کرده و بر او ایرادی نیست. ایراد به من بود که با سال ها کار و تجربه، همچنان چشم از کتاب و دفتر بر نداشته و اصول و ضوابط را در آن ها می جویم، اما واقعیت آن است که جهان ذهنی ما عالَم "قال،" است و آن چه در بیرون ما می گذرد؛دنیای "حال". وادی وکالت، پر از ناشناخته هاست و با آن که موی سپید کرده ام، حال خود را چون کودکی می بینم که باید همچنان افتان و خیزان گام بردارد، پیوسته بیاموزد تا مبادا بلغزد و سقوط کند. باری، خام اندیشانه و با تصوراتی که از حق دفاع و دادرسی عادلانه و این گونه مقولات داشتم، دفاع از شخص مقابل جناب وکیل را برعهده گرفتم. چشمتان روز بد نبیند، دیدم این جا دنیای دیگری است. واکنش ها تند بود و کلام حریف شرربار. دیگر خبری از تعارفات نبود، شمشیر ها از رو بسته شده بود. همه چیز عریان بود و در نبود ستر، مستور آشکار و زشتی ها عیان می شد. همکاران که گویی در مقابل خود خصم خونی دیده اند و قاتل پدر ، پرخاش ها کردند و شلتاق ها. دست به شلاق کلام و قلم برده، زدند و حرمت همکاری پاس نداشتند و چشم بر همه چیز فرو بستند.چه فکر می کردم و چه شد! گمان می کردم که در شروع دادگاه سلامی و علیکی و در پایان لبخندی و فشردن دستی و... صدای بلند و لحن گزنده و شلتاق که آمد و چون سیلی آبداری بر گونه ام نشست از آن خواب خوش بیدار شدم. عرصه برآیم تنگ و سخت شد به طوری که کم مانده بود دست بر پشت دست زده، انگشت حسرت به دندان گرفته و به موکل بگویم :"آقا! ما را به خیر و تو را به سلامت. اجازه مرخصی بدهید تا همکار محترم بیشتر از این، آب توبه بر سرم نریخته است ". همکار محترم اول که وکالت زوجه اش را بر عهده داشتم عتاب کرد که: "این پول های حرام را نخورید و به اهل و فرزندان ندهید". یکپارچه خشم بود و گدازه های عصبانیت از دهان و قلمش فوران می کرد. مانده بودم که فرق حق الوکاله ای که من در این پرونده گرفته ام با آنچه او گرفته و خواهد گرفت در چیست؟ چطور شد که این اجرت، خوردن گوشت خوک پرورشی است و آن دیگری آهوی وحشی؟
البته هنوز به دنبال جواب این سوال دشوار هستم. در مورد دوم، دعوی مالی بود و همکار گرامی از این که وکیل دیگری به مصاف او آمده رنجیده خاطر شد. مرا در صحن دادگستری دید و شکارم کرد.شکوه و فغان کرد که :" آقا! شما که ادعا دارید، خوب بود یک زنگی به من می زدید تا روشنتان می کردم که موکل شما چه تبهکاری است و چه ها که نکرده است". انتظار داشت که برای تحصیل وکالت، از او اجازه می گرفتم. مگر وکیل باید از هرکس که دفاع می کند در مرتبه سلمان و ابوذر باشد؟ سومی منصفانه تر جلو آمد و کیسه اش را نرمتر به تن همکار خود کشید.رای به نفع موکل ما صادر شده بود. در لفافه تهدید می کرد :" مساله به حفاظت اطلاعات گزارش می شود تا همه چیز معلوم گردد." از چه سخن می گفت و انگشت تهدیدش به کدام سو بود، نمی دانم. ولی ناراحتی از شکست در پرونده سبب شد تا یک پست گردنی آبدار هم به پشت کله ام بزند : "شما همین طوری در بقیه پرونده ها عمل می کنید؟". براستی چه کرده بودم؟ لایحه ای نوشته و استدلال خود عرضه داشته و این تیر به هدف اصابت کرده بود. این سه پرونده به من آموخت که مقولات تا وقتی انتزاعی است، همه ما روسو و هابز و منتسکیو هستیم ، اما هنگامی که سوژه عینی شد، دیگر سخن گفتن از حقوق مدنی و شهروندی و بالاتر از آن حقوق بالذات بشری، گوش شنوایی نخواهد داشت. باز دریافتم که ما راه درازی برای رسیدن به سر منزل مقصود که همان توسعه قضایی است، داریم. هنوز طفل نوپای این راه درازیم. دوستی می گفت که چرا حالا و در این زمانه سخت حرفه وکالت که حریفان قَدَر، گریبان ما را گرفته و کیان کانون و وکالت در معرض خطر است ، خود تیغ بر وجاهت این شغل شریف بکشیم. پاسخ دادم که این نقد از درون گرچه تند است و شاید کام ها را تلخ سازد، اما وظیفه ماست تا از دردهای درونی بیشتر بگوییم و برای آن ها راه چاره بجوییم. نتیجه نیکوی دریدن پرده های صخیم عصبیت شغلی که گاه خود پیش چشم خویش برافراشته ایم، آن تلخی را از یاد خواهد بُرد. . چه خوش سرود سعدی شیرین بیان که :"
وبال است دادن به رنجور قند
که داروی تلخش بود سودمند"
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
که داروی تلخش بود سودمند"
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
💢"راه های بالا نگهداشتن عزت نفس در کودک"
●شب هر کاری دارید کنار بزارید و برایش قصه بگید.
●اشتباهاش رو راحت ببخشید.
●خوبیهاشو بزرگ کنید.
●به حرفاش خوب گوش بدید.
●بی دلیل بغلش کنید و ببوسید.
●مقایسه ش نکنید.
●" اگه اینکارو بکنی/نکنی وای بحالت" رو نگید.
●گاهی باهاش کارتونهایی که دوست داره ببینید.
●بهش نگید" تو دیگه بزرگ شدی بچگی نکن"
●اگر اشتباه کردید راحت عذرخواهی کنید.
●با فرزندتان بازی کنید.
●زمانی که میگوید "نمیتوانم" بگویید :میدانم از عهده ی انجام آن بر میایی.
●روابطتان را با همسرتان ترمیم و تصحیح کنید.
اینطوری عزت نفسش بالا می ره!
🆔 @Sayehsokhan
●شب هر کاری دارید کنار بزارید و برایش قصه بگید.
●اشتباهاش رو راحت ببخشید.
●خوبیهاشو بزرگ کنید.
●به حرفاش خوب گوش بدید.
●بی دلیل بغلش کنید و ببوسید.
●مقایسه ش نکنید.
●" اگه اینکارو بکنی/نکنی وای بحالت" رو نگید.
●گاهی باهاش کارتونهایی که دوست داره ببینید.
●بهش نگید" تو دیگه بزرگ شدی بچگی نکن"
●اگر اشتباه کردید راحت عذرخواهی کنید.
●با فرزندتان بازی کنید.
●زمانی که میگوید "نمیتوانم" بگویید :میدانم از عهده ی انجام آن بر میایی.
●روابطتان را با همسرتان ترمیم و تصحیح کنید.
اینطوری عزت نفسش بالا می ره!
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستانی زیبا و تکان دهنده درباره اینکه خدا کجاست و در کجای زندگی ما قرار دارد!
+ تا انتها ببینید و بدونید دستان خدا هر لحظه در دستان شماست ...❤️
🕊
@kadiha
🆔 @Sayehsokhan
+ تا انتها ببینید و بدونید دستان خدا هر لحظه در دستان شماست ...❤️
🕊
@kadiha
🆔 @Sayehsokhan
چه عاملی مانع پیشرفت می شود؟
این سوال بسیار مهم و تعیین کننده است، چرا که همیشه عوامل محدودکننده ای وجود دراد که سرعت پیشرفت ما را کند می کنند.
مهم ترین و موثرترین کار ما شناخت این عوامل و متمرکز کردن نیروهایمان برای جایگزین کردن آنها با عوامل موثر در پیشرفت است.
شایع ترین این موانع عبارت اند از:
1.نتیجه گیری شتاب زده
2.فاجعه سازی : مثلا می گویید اگر در امتحان رد شوم، وحشتناک است.
3.تفکر دوقطبی(همه یا هیچ):
مثلا می گوییم هیچ کس مرا دوست ندارد.
📚 #برشی_از_کتاب : #دنیای_مطلوب_من
✍️ اثر: #سید_علی_قاسمی و #مهدی_فدایی
📖 صفحه: 31 و 32 و 33
📇 انتشارات: #سايه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
این سوال بسیار مهم و تعیین کننده است، چرا که همیشه عوامل محدودکننده ای وجود دراد که سرعت پیشرفت ما را کند می کنند.
مهم ترین و موثرترین کار ما شناخت این عوامل و متمرکز کردن نیروهایمان برای جایگزین کردن آنها با عوامل موثر در پیشرفت است.
شایع ترین این موانع عبارت اند از:
1.نتیجه گیری شتاب زده
2.فاجعه سازی : مثلا می گویید اگر در امتحان رد شوم، وحشتناک است.
3.تفکر دوقطبی(همه یا هیچ):
مثلا می گوییم هیچ کس مرا دوست ندارد.
📚 #برشی_از_کتاب : #دنیای_مطلوب_من
✍️ اثر: #سید_علی_قاسمی و #مهدی_فدایی
📖 صفحه: 31 و 32 و 33
📇 انتشارات: #سايه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدمتی که این دختر آلمانی به ایران کرد را باید همه ببینند! در واقع کاری که این دختر آلمانی برای ایران و معرفی زیبایی های ایران به جهانیان انجام داد را سازمان میراث فرهنگی برای تبلیغ جذب توریست به ایران انجام نداده است👌
زیبایی های ایران را در بهترین شکل و کیفیت همراه با صدای زیبای بانو هایده به جهانیان عرضه کرده ،
تا حالا اینجوری ایران را زیبا ندیده بودم👏
@Ajibvalivaghaei
🆔 @Sayehsokhan
زیبایی های ایران را در بهترین شکل و کیفیت همراه با صدای زیبای بانو هایده به جهانیان عرضه کرده ،
تا حالا اینجوری ایران را زیبا ندیده بودم👏
@Ajibvalivaghaei
🆔 @Sayehsokhan
@sokotef
سروش : دلا امشب
#آهنگ
#سروش
دلا امشب سفر دارم
چه سودایی به سر دارم
حکایت های پر شرر دارم
چه بزمی باتو تا سحردارم
#همراهان_گرامی_شبخوش👋
🆔 @Sayehsokhan
#سروش
دلا امشب سفر دارم
چه سودایی به سر دارم
حکایت های پر شرر دارم
چه بزمی باتو تا سحردارم
#همراهان_گرامی_شبخوش👋
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸 پنجمین روز بهارتون عالی
🌷چشمتون روشن
🌸به خبری خوش
🌷مسیر آرزوهاتون سبز
🌸زندگیتون شیرین
🌷محفل خانوادتون
🌸 گرم و صمیمی
🌷ایام به کامتون
🌸 پنجشنبه تون زیبا و شاد
🆔 @Sayehsokhan
🌷چشمتون روشن
🌸به خبری خوش
🌷مسیر آرزوهاتون سبز
🌸زندگیتون شیرین
🌷محفل خانوادتون
🌸 گرم و صمیمی
🌷ایام به کامتون
🌸 پنجشنبه تون زیبا و شاد
🆔 @Sayehsokhan
شازده کوچولو: به نظر میرسه آدم چیزای زیادی برای خوشبخت بودن لازم داره.
گفتم: نه اینطور نیست. خوشبختی از بودن میاد نه از داشتن؛
از تقدیر و قدردانی بابت هر آنچه الان داری، نه عجله برای بدست آوردن چیزایی که نداری.
آسونترین و مستقیمترین راهِ خوشبختی خوشحال کردن آدمهایی هست که در اطرافمون هستن.
عشق رو باید با عشق ورزیدن یاد گرفت.
همهی ما توانایی عشق ورزیدن داریم، حتی با یه لبخند، چون اینکار به همون اندازه به خود ما انرژی میده که به کسی که بهش لبخند زدیم.
#الخاندرو_گیلرمو_روئمز
کتاب: بازگشت شازدهپسر
🆔 @Sayehsokhan
گفتم: نه اینطور نیست. خوشبختی از بودن میاد نه از داشتن؛
از تقدیر و قدردانی بابت هر آنچه الان داری، نه عجله برای بدست آوردن چیزایی که نداری.
آسونترین و مستقیمترین راهِ خوشبختی خوشحال کردن آدمهایی هست که در اطرافمون هستن.
عشق رو باید با عشق ورزیدن یاد گرفت.
همهی ما توانایی عشق ورزیدن داریم، حتی با یه لبخند، چون اینکار به همون اندازه به خود ما انرژی میده که به کسی که بهش لبخند زدیم.
#الخاندرو_گیلرمو_روئمز
کتاب: بازگشت شازدهپسر
🆔 @Sayehsokhan
ای روز آفتابی
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جادههای گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظهها به در آیید!
ای روز آفتابی!
ای مثل چمشهای خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد ، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
قیصر امین پور
🆔 @Sayehsokhan
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جادههای گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظهها به در آیید!
ای روز آفتابی!
ای مثل چمشهای خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد ، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
قیصر امین پور
🆔 @Sayehsokhan
روان شما سوپرماکت نیست که در آن احساساتی که دوست دارید را انتخاب و بقیه خود را در قفسه رها کنید. چرا باید نیمهای از خود را که نمیپسندید انکار کنید یا دور بیندازید؟
انتظار نداشته باشید همیشه حالتان خوب باشد، خود را به خاطر غمگینی یا اضطراب یا هر حس ناخوشایند دیگر سرزنش نکنید. این هیجانها طبیعی وجود انسانی است.
وقتی حالتان خوب نیست به جای سرزنشگری، کنار خودتان باشید، به خود دلداری بدهید که" همیشه که قرار نیست بدحال بمونی، چند ساعت یا چند روز میگذره و حالت کمکم خوب میشه"
در زمان غلبه هیجانهای منفی بیش از همیشه نیازمند مهربانی و توجه به خود هستید.
با خودتان مهربان باشید.
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
انتظار نداشته باشید همیشه حالتان خوب باشد، خود را به خاطر غمگینی یا اضطراب یا هر حس ناخوشایند دیگر سرزنش نکنید. این هیجانها طبیعی وجود انسانی است.
وقتی حالتان خوب نیست به جای سرزنشگری، کنار خودتان باشید، به خود دلداری بدهید که" همیشه که قرار نیست بدحال بمونی، چند ساعت یا چند روز میگذره و حالت کمکم خوب میشه"
در زمان غلبه هیجانهای منفی بیش از همیشه نیازمند مهربانی و توجه به خود هستید.
با خودتان مهربان باشید.
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
۴۰ توصیه تامل برانگیز برای شادمانی و خوشبختی:
✍ ۴۰ درس در ۹۰ سالگی
" #رجینا_برت ، مقاله نویس ۹۰ ساله، اوهایو"
این ۴۰ درسی را که آموخته است؛
به مناسبت 90 سالگی خود مینویسد:
۱ـ زندگی مهربان نیست
اما بازهم خوب است.
۲ـ وقتی شک داری
قدم بعدی را کوتاه تر بردار.
۳ـ زندگی کوتاه تراز آن است که
برای نفرت ازکسی وقت صرف کنی.
۴ـ شغل تو وقتی بیمار باشی
به فکر تو نخواهد بود.
اما دوستان و والدین ات چرا
با آنها در تماس باش.
۵ـ هرماه اقساط خود را به موقع پرداخت کن.
۶ـ لازم نیست در هربحثی برنده باشی.
۷ـ با دیگران همدردی کن
این خیلی بهتر از آن است که تنهایی گریه کنی.
۸ـ هرکسی رو همان طور که هست بپذیر
۹ـ پس انداز برای دوران پیری را با اولین چک حقوقت شروع کن
۱۰ـ وقتی نوبت مشکلات میرسد
مقاومت بیهوده است
بامسایل روبرو شو.
۱۱ـ باگذشته ات آشتی کن
تا امروزت را خراب نکند
۱۲ـ بد نیست گاهی بچه هایت ببینند
که گریه می کنی.
۱۳ـ زندگی ات را بادیگران مقایسه نکن.
از کجا می دانی آنها درچه وضعیتی هستند
۱۴ـ اگر قرار است رابطه ای پنهان بماند
درگیرش نشو.
۱۵ـ هرچیزی ممکن است در یک چشم به هم زدن تغییرکند
اما ناراحت نباش، خدا پلک نمی زند.
۱۶ـ نفس عمیق بکش
آرام تر می شوی.
۱۷ـ ازهرچه مفید، زیبا یا لذت بخش نیست
دست بردار.
۱۸ـ هر اتفاقی که واقعا به تو فشار می آورد
تو را قوی تر می کند.
۱۹ـ برای آنکه کودکی خوبی داشته باشی
هیچ وقت دیر نیست.
۲۰ـ وقتی قرار است به دنبال کسی بروی که دوستش داری
نگو "نه".
۲۱ـ شمع روشن کن
ملحفه ها رو نو کن
دل انگیزترین لباس راحتی ات رو بپوش
برای زمان خاصی نگه اش ندار
همین امروز زمان خاص فرا رسیده.
۲۲ـ آمادگی کافی است
دل را به دریا بزن.
۲۳ـ هیچ کس جز خودت مسوول خشنودی تو نیست.
۲۴ـ هر مشکلی که برایت پیش آمد
بگو آیا پنج سال بعد هم این مساله برایم مهم است؟
۲۵ـ همیشه زندگی رو انتخاب کن.
۲۶ـ بخشنده باش.
۲۷ـ آنچه دیگران درباره تو فکر می کنند
به تو مربوط نیست.
۲۸ـ زمان همه چیز رو درست می کند
به زمان وقت بده.
۲۹ـ اوضاع هر چقدر بد یا خوب باشد
تغییر خواهد کرد.
۳۰ـ خیلی جدی نباش.
۳۱ـ به معجزه اعتقاد داشته باش.
۳۲ـ قدر پدر و مادرت را بدان.
۳۳ـ زندگی را بررسی نکن
کارت را بکن
و بیشترش را هم همین حالا.
۳۴ـ فرزندانت فقط یک دوران کودکی دارند.
۳۵ـ اگر مشکلات خود را تلنبار کنیم
مشکلات خود را بزرگتر می کنیم.
۳۶ـ حسادت اتلاف وقت است
همین حالا هر چیزی را که نیاز داشتید، دارید.
۳۷ـ بهترین پیشامد هنوز در راه است.
۳۸ـ مهم نیست چه احساسی داری،
بلند شو ، لباس بپوش و شروع کن.
۳۹ـ رها باش.
۴۰ـ زندگی فراز و فرود نیست،
نعمت است.
#درس_زندگی
🆔 @Sayehsokhan
✍ ۴۰ درس در ۹۰ سالگی
" #رجینا_برت ، مقاله نویس ۹۰ ساله، اوهایو"
این ۴۰ درسی را که آموخته است؛
به مناسبت 90 سالگی خود مینویسد:
۱ـ زندگی مهربان نیست
اما بازهم خوب است.
۲ـ وقتی شک داری
قدم بعدی را کوتاه تر بردار.
۳ـ زندگی کوتاه تراز آن است که
برای نفرت ازکسی وقت صرف کنی.
۴ـ شغل تو وقتی بیمار باشی
به فکر تو نخواهد بود.
اما دوستان و والدین ات چرا
با آنها در تماس باش.
۵ـ هرماه اقساط خود را به موقع پرداخت کن.
۶ـ لازم نیست در هربحثی برنده باشی.
۷ـ با دیگران همدردی کن
این خیلی بهتر از آن است که تنهایی گریه کنی.
۸ـ هرکسی رو همان طور که هست بپذیر
۹ـ پس انداز برای دوران پیری را با اولین چک حقوقت شروع کن
۱۰ـ وقتی نوبت مشکلات میرسد
مقاومت بیهوده است
بامسایل روبرو شو.
۱۱ـ باگذشته ات آشتی کن
تا امروزت را خراب نکند
۱۲ـ بد نیست گاهی بچه هایت ببینند
که گریه می کنی.
۱۳ـ زندگی ات را بادیگران مقایسه نکن.
از کجا می دانی آنها درچه وضعیتی هستند
۱۴ـ اگر قرار است رابطه ای پنهان بماند
درگیرش نشو.
۱۵ـ هرچیزی ممکن است در یک چشم به هم زدن تغییرکند
اما ناراحت نباش، خدا پلک نمی زند.
۱۶ـ نفس عمیق بکش
آرام تر می شوی.
۱۷ـ ازهرچه مفید، زیبا یا لذت بخش نیست
دست بردار.
۱۸ـ هر اتفاقی که واقعا به تو فشار می آورد
تو را قوی تر می کند.
۱۹ـ برای آنکه کودکی خوبی داشته باشی
هیچ وقت دیر نیست.
۲۰ـ وقتی قرار است به دنبال کسی بروی که دوستش داری
نگو "نه".
۲۱ـ شمع روشن کن
ملحفه ها رو نو کن
دل انگیزترین لباس راحتی ات رو بپوش
برای زمان خاصی نگه اش ندار
همین امروز زمان خاص فرا رسیده.
۲۲ـ آمادگی کافی است
دل را به دریا بزن.
۲۳ـ هیچ کس جز خودت مسوول خشنودی تو نیست.
۲۴ـ هر مشکلی که برایت پیش آمد
بگو آیا پنج سال بعد هم این مساله برایم مهم است؟
۲۵ـ همیشه زندگی رو انتخاب کن.
۲۶ـ بخشنده باش.
۲۷ـ آنچه دیگران درباره تو فکر می کنند
به تو مربوط نیست.
۲۸ـ زمان همه چیز رو درست می کند
به زمان وقت بده.
۲۹ـ اوضاع هر چقدر بد یا خوب باشد
تغییر خواهد کرد.
۳۰ـ خیلی جدی نباش.
۳۱ـ به معجزه اعتقاد داشته باش.
۳۲ـ قدر پدر و مادرت را بدان.
۳۳ـ زندگی را بررسی نکن
کارت را بکن
و بیشترش را هم همین حالا.
۳۴ـ فرزندانت فقط یک دوران کودکی دارند.
۳۵ـ اگر مشکلات خود را تلنبار کنیم
مشکلات خود را بزرگتر می کنیم.
۳۶ـ حسادت اتلاف وقت است
همین حالا هر چیزی را که نیاز داشتید، دارید.
۳۷ـ بهترین پیشامد هنوز در راه است.
۳۸ـ مهم نیست چه احساسی داری،
بلند شو ، لباس بپوش و شروع کن.
۳۹ـ رها باش.
۴۰ـ زندگی فراز و فرود نیست،
نعمت است.
#درس_زندگی
🆔 @Sayehsokhan
Radio Marz - Episode 11
Radio Marz
🎙 پادکست رادیو مرز
قسمت یازدهم: ارمنیها
تو این قسمت با چند ارمنی درباره فاصلهای که به واسطه زندگی در ایران با غیرارمنیها و جامعه بزرگتر احساس میکنند و همینطور فاصلهای که این تجربه بین خود ارمنیها به وجود میاره صحبت کردم.
@radiomarz
🆔 @Sayehsokhan
قسمت یازدهم: ارمنیها
تو این قسمت با چند ارمنی درباره فاصلهای که به واسطه زندگی در ایران با غیرارمنیها و جامعه بزرگتر احساس میکنند و همینطور فاصلهای که این تجربه بین خود ارمنیها به وجود میاره صحبت کردم.
@radiomarz
🆔 @Sayehsokhan
✳️ شوخي و خنده را در زندگي خود حفظ كنيد.
✅ برنامه هاي كمدين هاي مورد علاقه تان را كه واقعيات دنيا را به شيوه اي جديد و خنده دار
مي بينند، تماشا كنيد.
✳️ از آنها الهام بگيريد.
اگر از حرف هاي زشت در زندگي زناشوييتان خوشتان نمي آيد، نمايش كمدين هايي كه از اين واژگان استفاده مي كنند را تماشا نكنيد.
✅ اگر زندگي زناشويي شما در حال بهتر شدن است، هر دو به خنديدن نياز داريد.
✳️ ما فكر ميكنيم زندگي زناشويي مسئله اي بسيار جدي است ولي از دست دادن فرصت براي خنديدن به دليل جدي بودن بيش از حد، اشتباهي است كه
مي توانيد تصحيحش كنيد.
✅ تئوري انتخاب، روانشناسي شادابي است.
خنديدن براي همه مفيد است.
📚 #برشی_از_کتاب : #هشت_درس_براي_ازدواج_شادتر
✍️️ اثر: #دكتر_ويليام_گلسر
#كارلين_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
#دكتر_عاطفه_سلطاني_فر
📇 انتشارات: #سايه_سخن
📖 صفحه: 102
🆔 @Sayehsokhan
✅ برنامه هاي كمدين هاي مورد علاقه تان را كه واقعيات دنيا را به شيوه اي جديد و خنده دار
مي بينند، تماشا كنيد.
✳️ از آنها الهام بگيريد.
اگر از حرف هاي زشت در زندگي زناشوييتان خوشتان نمي آيد، نمايش كمدين هايي كه از اين واژگان استفاده مي كنند را تماشا نكنيد.
✅ اگر زندگي زناشويي شما در حال بهتر شدن است، هر دو به خنديدن نياز داريد.
✳️ ما فكر ميكنيم زندگي زناشويي مسئله اي بسيار جدي است ولي از دست دادن فرصت براي خنديدن به دليل جدي بودن بيش از حد، اشتباهي است كه
مي توانيد تصحيحش كنيد.
✅ تئوري انتخاب، روانشناسي شادابي است.
خنديدن براي همه مفيد است.
📚 #برشی_از_کتاب : #هشت_درس_براي_ازدواج_شادتر
✍️️ اثر: #دكتر_ويليام_گلسر
#كارلين_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
#دكتر_عاطفه_سلطاني_فر
📇 انتشارات: #سايه_سخن
📖 صفحه: 102
🆔 @Sayehsokhan
@sedayeshajarian
shajarian_bad e khazan_afshari
تصنیف"باد خزان"با صدای محمدرضا #شجریان
آهنگ: #درویش_خان
شعر: #ملک_الشعرای_بهار
مقام: #افشاری
تنظیم و ارکستر: #فرامرز_پایور
( #آلبوم خزان _ #گلهای_تازه ۱۵۶ )
کانال صدای شجریان:
⬇️⬇️⬇️
@sedayeshajarian
آهنگ: #درویش_خان
شعر: #ملک_الشعرای_بهار
مقام: #افشاری
تنظیم و ارکستر: #فرامرز_پایور
( #آلبوم خزان _ #گلهای_تازه ۱۵۶ )
کانال صدای شجریان:
⬇️⬇️⬇️
@sedayeshajarian