#داستان_آموزنده
💥مردی يک شب کليد خانهاش را گم کرده بود و
نمی توانست وارد خانه اش شود...
او بيرون منزل در نور چراغِ کوچه
دنبال کليدش می گشت،
کمی بعد همسايهاش او را ديد و به کمک او آمد تا با هم کليد را پيدا کنند،
اما بی فايده بود...
پس از کلی جستجو،همسايه از او پرسيد:
اگر تو کليد را در منزل گم کردهای،
چرا در خيابان دنبال آن می گردی؟
مرد پاسخ داد: چون در خيابان نور بيشتر است!
داستان زندگی ما دقیقا شبیه این داستان است
"شاه کلید"در درون خودمان است و ما غافل از آن،
در دنیای بیرون مان دنبال فرشته ی نجات میگردیم...
همه ی اتفاقات را به گردن شانس و شرایط می اندازیم،
و روز به روز هم اوضاعمان بدتر میشود...
زیرا ما کلید را در خانه گم کرده ایم و
در کوچه دنبال آن میگردیم...
چه بجا و زیبا گفت
ای شده نالان ز غم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش؟
مایه امید مدان غیر را
کعبه ی حاجات مخوان دِیر را
خواهش مرهم ز دل ریش کن
هر چه طلب می کنی از خویش کن
🆔 @Sayehsokhan
💥مردی يک شب کليد خانهاش را گم کرده بود و
نمی توانست وارد خانه اش شود...
او بيرون منزل در نور چراغِ کوچه
دنبال کليدش می گشت،
کمی بعد همسايهاش او را ديد و به کمک او آمد تا با هم کليد را پيدا کنند،
اما بی فايده بود...
پس از کلی جستجو،همسايه از او پرسيد:
اگر تو کليد را در منزل گم کردهای،
چرا در خيابان دنبال آن می گردی؟
مرد پاسخ داد: چون در خيابان نور بيشتر است!
داستان زندگی ما دقیقا شبیه این داستان است
"شاه کلید"در درون خودمان است و ما غافل از آن،
در دنیای بیرون مان دنبال فرشته ی نجات میگردیم...
همه ی اتفاقات را به گردن شانس و شرایط می اندازیم،
و روز به روز هم اوضاعمان بدتر میشود...
زیرا ما کلید را در خانه گم کرده ایم و
در کوچه دنبال آن میگردیم...
چه بجا و زیبا گفت
ای شده نالان ز غم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش؟
مایه امید مدان غیر را
کعبه ی حاجات مخوان دِیر را
خواهش مرهم ز دل ریش کن
هر چه طلب می کنی از خویش کن
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from مؤسسه فرهنگیهنری سروش مولانا
✨✨
تا آن هنگام که ستارگان می درخشند
جای نومیدی نیست،
تا آن هنگام که شبها بر برگها شبنم می نشانند
و آفتاب چهره صبح را زرین می کند
جای نومیدی نیست،
هر چند که سیل اشک بر گونه ها روان شود.
وقتی تو آه می کشی، بادها آه می کشند
و زمستان غصه خود را چون برف
بر گور برگهای پاییزی فرو می بارد،
اما زمین بار دیگر زنده می شود
و سرنوشت تو از کائنات جدا نیست،
پس همچنان در سیر و سفر باش
و اگر چندان شاد و سرخوش نیستی
نومید و دلشکسته نیز مباش.
👤امیلی برونته
🎨 سفر؛ کریستین شلویی
#سروش_مولانا
#امید
#سفر
#امیلی_برونته
@sorooshemewlana
تا آن هنگام که ستارگان می درخشند
جای نومیدی نیست،
تا آن هنگام که شبها بر برگها شبنم می نشانند
و آفتاب چهره صبح را زرین می کند
جای نومیدی نیست،
هر چند که سیل اشک بر گونه ها روان شود.
وقتی تو آه می کشی، بادها آه می کشند
و زمستان غصه خود را چون برف
بر گور برگهای پاییزی فرو می بارد،
اما زمین بار دیگر زنده می شود
و سرنوشت تو از کائنات جدا نیست،
پس همچنان در سیر و سفر باش
و اگر چندان شاد و سرخوش نیستی
نومید و دلشکسته نیز مباش.
👤امیلی برونته
🎨 سفر؛ کریستین شلویی
#سروش_مولانا
#امید
#سفر
#امیلی_برونته
@sorooshemewlana
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
#حال_خوش_خواندن
شعری از حضرت حافظ
خوانش: #عبدالحمید_ضیایی
حدود 2 دقیقه
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود
ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
نقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
#حال_خوش_خواندن
شعری از حضرت حافظ
خوانش: #عبدالحمید_ضیایی
حدود 2 دقیقه
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود
ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
نقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادش به خیر!
کاش برگردیم به همون زمانی که پوریا جعفری و شهریار فدایی خواستن سجاد رضایی رو با خطکش بزنن!
🆔 @Sayehsokhan
کاش برگردیم به همون زمانی که پوریا جعفری و شهریار فدایی خواستن سجاد رضایی رو با خطکش بزنن!
🆔 @Sayehsokhan
توانمندی ها و زمان حال؛ کلید هایی در واقعیت درمانی
اکنون درمانگر مستقیما و البته با مهارت، جنبه های مثبت و نقاط قوت مراجع را خاطر نشان می کند.
با بحث در باره مواردی که او در آن از سر مسئولیت پذیری عمل کرده، نشان می دهیم چگونه می توان آن ها را در جنبه های دیگر زندگی بسط داد.
هرگز با او در مورد کارهایش همدلی یا اغماز نمی کنیم و اجازه نمی دهیم با سهل انگاری از آن ها بگذرد.
هرگز با مسئولیت گریزی موافقت نمی کنیم و هر چه هم مراجع در چنگ دیگران رنج برده باشد، کارهای مسئولیت گریزانه را موجه قلمداد نمی کنیم.
از آن جا که مراجع باید هم اکنون و در زمان حال به طور مسئولانه ای رفتار کند، بر زمان حال تاکید می کنیم.
مسلم است آنچه در گذشته بر مراجع رفته، در حالت فعلی او تاثیرداشته و در واقع او ساخته و پرداخته زمان گذشته خویش است، اما گذشته را نمی توان تغییر داد.
پرداختن به پیشینه او به امید اینکه از آنها درس بگیرد به ندرت نتیجه داده است و باید از این کار اجتناب کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #واقعیت_درمانی
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دكتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 111
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
اکنون درمانگر مستقیما و البته با مهارت، جنبه های مثبت و نقاط قوت مراجع را خاطر نشان می کند.
با بحث در باره مواردی که او در آن از سر مسئولیت پذیری عمل کرده، نشان می دهیم چگونه می توان آن ها را در جنبه های دیگر زندگی بسط داد.
هرگز با او در مورد کارهایش همدلی یا اغماز نمی کنیم و اجازه نمی دهیم با سهل انگاری از آن ها بگذرد.
هرگز با مسئولیت گریزی موافقت نمی کنیم و هر چه هم مراجع در چنگ دیگران رنج برده باشد، کارهای مسئولیت گریزانه را موجه قلمداد نمی کنیم.
از آن جا که مراجع باید هم اکنون و در زمان حال به طور مسئولانه ای رفتار کند، بر زمان حال تاکید می کنیم.
مسلم است آنچه در گذشته بر مراجع رفته، در حالت فعلی او تاثیرداشته و در واقع او ساخته و پرداخته زمان گذشته خویش است، اما گذشته را نمی توان تغییر داد.
پرداختن به پیشینه او به امید اینکه از آنها درس بگیرد به ندرت نتیجه داده است و باید از این کار اجتناب کرد.
📚 #برشی_از_کتاب : #واقعیت_درمانی
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دكتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 111
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Hassan Malekian)
#کتاب_صوتی
#عصبانی_های_عصر_ما
#کارن_هورنای
🔸عصبانی های عصر ما
(شخصیت عصبی زمانه ما)
نویسنده : کارن هورنای
ترجمه : ابراهیم خواجه نوری
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
#عصبانی_های_عصر_ما
#کارن_هورنای
🔸عصبانی های عصر ما
(شخصیت عصبی زمانه ما)
نویسنده : کارن هورنای
ترجمه : ابراهیم خواجه نوری
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام روز به خیر و شادمانی
امیدواریم حال دلتون خوب باشه و روزتون رو با امید و آرامش و شادی شروع کنین
🌲🍁🍂🏡🏖
🆔 @Sayehsokhan
امیدواریم حال دلتون خوب باشه و روزتون رو با امید و آرامش و شادی شروع کنین
🌲🍁🍂🏡🏖
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_برای_اندیشیدن
برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا میگیرد. بعضیها حادثهای را پشت سر میگذراند، بعضیها مرضی کشنده را؛ بعضیها درد فراق میکشند، بعضیها درد از دست دادن مال.
همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر میگذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم میآورند برای نرم کردن سختیهای قلب. بعضیهایمان حکمت این بلایا را درک میکنیم و نرم میشویم، بعضیهایمان اما افسوس که سختتر از پیش میشویم.
📚 ملت عشق
👤 الیف شافاک
🆔 @Sayehsokhan
برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا میگیرد. بعضیها حادثهای را پشت سر میگذراند، بعضیها مرضی کشنده را؛ بعضیها درد فراق میکشند، بعضیها درد از دست دادن مال.
همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر میگذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم میآورند برای نرم کردن سختیهای قلب. بعضیهایمان حکمت این بلایا را درک میکنیم و نرم میشویم، بعضیهایمان اما افسوس که سختتر از پیش میشویم.
📚 ملت عشق
👤 الیف شافاک
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یارب
پیش از آنکه صبح مرگ بدمد، این بازی را بر دل ما سرد گردان تا بهنگام از این هنگامه بیرون آییم و از شبروان باز نمانیم
مجالس سبعه مولانا
🆔 @sayehsokhan
پیش از آنکه صبح مرگ بدمد، این بازی را بر دل ما سرد گردان تا بهنگام از این هنگامه بیرون آییم و از شبروان باز نمانیم
مجالس سبعه مولانا
🆔 @sayehsokhan
📚📚📚📚📚📚📚
همیشه سر زدن به کتابفروشی های انقلاب برایم غم انگیز است:
مغازه های بی رونق و مشتریان بی رمق.
کسانی که به توصیه یا اجبار استاد خود، راهی انقلاب شده اند تا کتابی را تهیه کنند و بخوانند.
کسانی که «کتاب خواندن» برای شان، یک شغل است.چهار سال یا شش یا ده سال این کار را انجام می دهند تا «فارغ التحصیل» شوند.
در زبان انگلیسی، برای پایان مقطع تحصیلی، از واژه Graduate استفاده می کنند از ریشه ی Grad به معنای «پله» و «گام».
پایان مقطع تحصیلی به معنای یک گام به پیش یا حرکت به یک پله ی بالاتر است.
ولی ما از «فارغ» شدن استفاده می کنیم.
تو گویی که زایمانی سخت در کار بوده
و اکنون می خواهیم به روند عادی زندگی بازگردیم.بگذریم…در خیابان انقلاب به این آگهی ها مواجه شدم:
با قیمت بسیار ارزان، برایت پایان نامه می نویسند:
تاریخ و علوم سیاسی،
مدیریت و اقتصاد،
زبان و ادبیات فارسی،
مقاله ISI با قیمتی باورنکردني،
برایت برنامه نویسی می کنند:
با هر زبان که بخواهی!
آری، خوشبختانه امکانات در حدی زیاد شده، که می توانی بی آن که چیزی از مدیریت بفهمی، مدرکش را دریافت کنی.
بی آن که زبان بدانی، ترجمه کنی.
بی آن که سیاست و اقتصاد بفهمی، مقاله هایی در آن حوزه داشته باشی، آن هم در سطح ژورنال های بین المللی و آی اس آی. کافی است پول داشته باشی آن هم نه زیاد، بلکه به نرخ دانشجویی !!
از امروز وقتی میوه فروش همسایه به هر کس که کت و شلوار پوشیده «دکتر» و آن ها که اسپورت می پوشند را «مهندس» صدا می زند نمی خندم!
او جامعه را بهتر می شناسد.
حتماً او هم می داند که هزینه ی دکتر و مهندس شدن، گرفتن یک تاکسی به مقصد میدان انقلاب است.
از امروز دیگر، به حسابدار شرکت مان نمی خندم که همیشه می گوید:
درسته من دیپلم دارم اما دیپلم قدیم است!او فرق دیپلم جدید و قدیم را خوب فهمیده است.
از امروز دیگر تعجب نمی کنم که چرا دوستم که کارشناس سخت افزار است به قول خودش سوراخ های اطراف لپ تاپ را، با یکدیگر اشتباه می گیرد!
از امروز دیگر می دانم که چرا، یکی از آشنایانم که سمت بالای اقتصادی در یک سازمان دارد، نمی تواند «اصل» و «بهره»ی وامی را که پرداخت می کند، جداگانه محاسبه کند.
از امروز دیگر می دانم که چرا می گوییم: «فارغ التحصیلی»!!!
ما مردمی شده ایم که تقلب می کنیم.
دانش معامله می کنیم. عنوان می خریم.
اقتصاد ایرانی، صنعت ایرانی، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایرانی، ادبیات ایرانی.
همه را می توانم صفحه ای ۱۵۰۰ تومان بخرم و خوشحال باشم که مدرکم را با کمترین وقت و هزینه گرفته ام.
اما فراموش می کنم که در جامعه ای زندگی می کنم که سایر کالاها و خدمات نیز، به احتمال زیاد توسط کسانی به من ارائه می شود که دانش خود را از همین میدان، شاید کمی بالاتر یا پایین تر، خریده اند!
لابد می گویید: اگر اوضاع چنین اسفناک است، چرا مردم بی درد و دغدغه این وضعیت را پذیرفته اند و کسی نگران نیست؟دلیلش این است که «همه چیزمان» با «همه چیزمان» جور است.
وقتی نماز را که قرار بود، راه مان را هموار و روح مان را بیدار کند، نمی خوانیم و پول می دهیم تا پس از مرگ برایمان بخوانند.طبیعتاً مقاله مان را هم می دهیم تا دیگری بنویسد. اصل، ثواب است که ما برده ایم ...!
✍ م.اشک
t.me/shokoh_hekmat_rahmani
🆔 @Sayehsokhan
همیشه سر زدن به کتابفروشی های انقلاب برایم غم انگیز است:
مغازه های بی رونق و مشتریان بی رمق.
کسانی که به توصیه یا اجبار استاد خود، راهی انقلاب شده اند تا کتابی را تهیه کنند و بخوانند.
کسانی که «کتاب خواندن» برای شان، یک شغل است.چهار سال یا شش یا ده سال این کار را انجام می دهند تا «فارغ التحصیل» شوند.
در زبان انگلیسی، برای پایان مقطع تحصیلی، از واژه Graduate استفاده می کنند از ریشه ی Grad به معنای «پله» و «گام».
پایان مقطع تحصیلی به معنای یک گام به پیش یا حرکت به یک پله ی بالاتر است.
ولی ما از «فارغ» شدن استفاده می کنیم.
تو گویی که زایمانی سخت در کار بوده
و اکنون می خواهیم به روند عادی زندگی بازگردیم.بگذریم…در خیابان انقلاب به این آگهی ها مواجه شدم:
با قیمت بسیار ارزان، برایت پایان نامه می نویسند:
تاریخ و علوم سیاسی،
مدیریت و اقتصاد،
زبان و ادبیات فارسی،
مقاله ISI با قیمتی باورنکردني،
برایت برنامه نویسی می کنند:
با هر زبان که بخواهی!
آری، خوشبختانه امکانات در حدی زیاد شده، که می توانی بی آن که چیزی از مدیریت بفهمی، مدرکش را دریافت کنی.
بی آن که زبان بدانی، ترجمه کنی.
بی آن که سیاست و اقتصاد بفهمی، مقاله هایی در آن حوزه داشته باشی، آن هم در سطح ژورنال های بین المللی و آی اس آی. کافی است پول داشته باشی آن هم نه زیاد، بلکه به نرخ دانشجویی !!
از امروز وقتی میوه فروش همسایه به هر کس که کت و شلوار پوشیده «دکتر» و آن ها که اسپورت می پوشند را «مهندس» صدا می زند نمی خندم!
او جامعه را بهتر می شناسد.
حتماً او هم می داند که هزینه ی دکتر و مهندس شدن، گرفتن یک تاکسی به مقصد میدان انقلاب است.
از امروز دیگر، به حسابدار شرکت مان نمی خندم که همیشه می گوید:
درسته من دیپلم دارم اما دیپلم قدیم است!او فرق دیپلم جدید و قدیم را خوب فهمیده است.
از امروز دیگر تعجب نمی کنم که چرا دوستم که کارشناس سخت افزار است به قول خودش سوراخ های اطراف لپ تاپ را، با یکدیگر اشتباه می گیرد!
از امروز دیگر می دانم که چرا، یکی از آشنایانم که سمت بالای اقتصادی در یک سازمان دارد، نمی تواند «اصل» و «بهره»ی وامی را که پرداخت می کند، جداگانه محاسبه کند.
از امروز دیگر می دانم که چرا می گوییم: «فارغ التحصیلی»!!!
ما مردمی شده ایم که تقلب می کنیم.
دانش معامله می کنیم. عنوان می خریم.
اقتصاد ایرانی، صنعت ایرانی، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایرانی، ادبیات ایرانی.
همه را می توانم صفحه ای ۱۵۰۰ تومان بخرم و خوشحال باشم که مدرکم را با کمترین وقت و هزینه گرفته ام.
اما فراموش می کنم که در جامعه ای زندگی می کنم که سایر کالاها و خدمات نیز، به احتمال زیاد توسط کسانی به من ارائه می شود که دانش خود را از همین میدان، شاید کمی بالاتر یا پایین تر، خریده اند!
لابد می گویید: اگر اوضاع چنین اسفناک است، چرا مردم بی درد و دغدغه این وضعیت را پذیرفته اند و کسی نگران نیست؟دلیلش این است که «همه چیزمان» با «همه چیزمان» جور است.
وقتی نماز را که قرار بود، راه مان را هموار و روح مان را بیدار کند، نمی خوانیم و پول می دهیم تا پس از مرگ برایمان بخوانند.طبیعتاً مقاله مان را هم می دهیم تا دیگری بنویسد. اصل، ثواب است که ما برده ایم ...!
✍ م.اشک
t.me/shokoh_hekmat_rahmani
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
کانال انتشارات شکوه حکمت رحمانی
با سلام و درود و احترام
عضویت شما فرهیختگان و علم پروران عزیز در کانال
مؤسّسه فرهنگی هنری و انتشارات
" شكوه حكمت رحمانی " موجب افتخار ماست.
"همراه و همیار شما در تمام مراحل چاپ کتاب و تبلیغات گسترده بعد از چاپ"
عضویت شما فرهیختگان و علم پروران عزیز در کانال
مؤسّسه فرهنگی هنری و انتشارات
" شكوه حكمت رحمانی " موجب افتخار ماست.
"همراه و همیار شما در تمام مراحل چاپ کتاب و تبلیغات گسترده بعد از چاپ"
بهترین مادرها کسانی هستند که فراموش نمیکنند که در عین مادر بودن، به همان اندازه همسر، معشوق و فرزند هستند.
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
کفایت و شایستگی در مدرسه
کما بیش کارهای فوق برنامه بر اساس کفایت و شایستگی هستند.
کارهای فوق برنامه مثل مسابقات ورزشی، موسیقی، نمایش، بازی و تمرین های گروهی برای تشویق تیم های ورزشی تنها جایی هستند که تقریبا همیشه شرکت کنندگان به کفایت و شایستگی نیاز دارند.
همچنین برای ویراستاری، عکاسی خبرنامه ها و سالنامه های مدرسه نیز داشتن کفایت و شایستگی پذیرفته شده است.
دانش آموزانی که دنبال کفایت و شایستگی در این حوزه ها نیستند خیلی کم در این گونه برنامه ها شرکت می کنند و اگر شرکت کنند، آن را ادامه نمی دهند.
شمار کمی از معلمان یا مربیان مسئول در این برنامه ها ممکن است با دانش آموزان بدرفتاری کنند ولی اغلب جو این کارها به گونه ای است که معلمان و دانش آموزان ملاحظه هم را می کنند.
📚 #برشی_از_کتاب : #هر_دانش_آموزی_می_تواند_موفق_شود
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دكتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 100و 101
📇 انتشارات: #سايه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
کما بیش کارهای فوق برنامه بر اساس کفایت و شایستگی هستند.
کارهای فوق برنامه مثل مسابقات ورزشی، موسیقی، نمایش، بازی و تمرین های گروهی برای تشویق تیم های ورزشی تنها جایی هستند که تقریبا همیشه شرکت کنندگان به کفایت و شایستگی نیاز دارند.
همچنین برای ویراستاری، عکاسی خبرنامه ها و سالنامه های مدرسه نیز داشتن کفایت و شایستگی پذیرفته شده است.
دانش آموزانی که دنبال کفایت و شایستگی در این حوزه ها نیستند خیلی کم در این گونه برنامه ها شرکت می کنند و اگر شرکت کنند، آن را ادامه نمی دهند.
شمار کمی از معلمان یا مربیان مسئول در این برنامه ها ممکن است با دانش آموزان بدرفتاری کنند ولی اغلب جو این کارها به گونه ای است که معلمان و دانش آموزان ملاحظه هم را می کنند.
📚 #برشی_از_کتاب : #هر_دانش_آموزی_می_تواند_موفق_شود
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دكتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 100و 101
📇 انتشارات: #سايه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش بیسبب نفروختم
دعوی بیمعنیات را سوختم
زانکه میگفتی نیام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود میساختی هر نوبهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بیدردی علاجش آتش است
▪️مجذوب تبریزی
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش بیسبب نفروختم
دعوی بیمعنیات را سوختم
زانکه میگفتی نیام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود میساختی هر نوبهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بیدردی علاجش آتش است
▪️مجذوب تبریزی
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
Atash Dar Neyestan
Shahram Nazeri @bestmusik
▪️آتش در نیستان
▪️شهرام ناظری
شاعر: مجذوب تبریزی
آهنگساز و نوازندهی سهتار:
جلال ذوالفنون
🆔 @Sayehsokhan
▪️شهرام ناظری
شاعر: مجذوب تبریزی
آهنگساز و نوازندهی سهتار:
جلال ذوالفنون
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Hassan Malekian)
#کتاب_صوتی
#عصبانی_های_عصر_ما
#کارن_هورنای
🔸عصبانی های عصر ما
(شخصیت عصبی زمانه ما)
نویسنده : کارن هورنای
ترجمه : ابراهیم خواجه نوری
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
#عصبانی_های_عصر_ما
#کارن_هورنای
🔸عصبانی های عصر ما
(شخصیت عصبی زمانه ما)
نویسنده : کارن هورنای
ترجمه : ابراهیم خواجه نوری
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM