#صرفا_برای_اندیشیدن
ابوسعید ابوالخیر با پیری در حمام بود. پیر از گرمای دلکش و هوای خوش حمام فصلی تمام گفت. ابوسعید گفت: می دانی چرا این جایگاه خوش است؟ پیر گفت: چون شیخی مثل تو در این حمام است.
چون در این حمام شیخی چون تو هست
خوش شد و خوش گشت و خوش آمد نشست
شیخ گفت: من جواب بهتری دارم. پیر گفت: بگو که هرچه تو بگویی عین صواب است.
شیخ گفت: حمام از این جهت خوش است که از مال دنیا فقط یک سطل و یک پارچه بیشتر نداری که آن هم عاریت حمامی است.
مصیبت نامه عطار
🆔 @Sayehsokhan
ابوسعید ابوالخیر با پیری در حمام بود. پیر از گرمای دلکش و هوای خوش حمام فصلی تمام گفت. ابوسعید گفت: می دانی چرا این جایگاه خوش است؟ پیر گفت: چون شیخی مثل تو در این حمام است.
چون در این حمام شیخی چون تو هست
خوش شد و خوش گشت و خوش آمد نشست
شیخ گفت: من جواب بهتری دارم. پیر گفت: بگو که هرچه تو بگویی عین صواب است.
شیخ گفت: حمام از این جهت خوش است که از مال دنیا فقط یک سطل و یک پارچه بیشتر نداری که آن هم عاریت حمامی است.
مصیبت نامه عطار
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
سلام به همه
من محمد رحیمی عضو رسمی انجمن مترجمین تهران تا الان ۲۰ روزه درگیر بیماری منحوس کرونام.
مایلم روند درمانی که طی کردم تا بتونم سریع پا بگیرم رو با شما به اشتراک بگذارم شاید یه جایی به کسی، کمکی بشه.
سوای تمام داروهای پزشکی که مصرف کردم که معتقدم تنها ۱۵ درصد در بهبودی من کمک کننده بود، اونچه باعث شد من در مبارزه با بیماری موفق بشم لطف و بخشش خداوند متعال و بعد سیستم ایمنی بدنی قوی و بعد از آن معجونهایی بود که دوستان پزشکم توصیه کردند.
۱- ترکیب سیاهدانه+ گلاب+ عسل
۲- ترکیب زردچوبه + گلاب + عسل
۳- ترکیب جیسینگ + عسل
۴- ترکیب زنجبیل+ عسل+ گلاب
۵- ترکیب میخک +عسل
استراحت مطلق و نداشتن هیچ نوع فعالیت بدنی شدید. حتی ورزش.
همراه همه اونها توصیه کنید تا میتونند میوه میل کنند. بدن بشدت به ویتامین احتیاج داره.
۵۰ درصد ریه من درگیر بوده و تبم ۴۰. عفونت خونم ۲۸ بود.
🆔 @Sayehsokhan
سلام به همه
من محمد رحیمی عضو رسمی انجمن مترجمین تهران تا الان ۲۰ روزه درگیر بیماری منحوس کرونام.
مایلم روند درمانی که طی کردم تا بتونم سریع پا بگیرم رو با شما به اشتراک بگذارم شاید یه جایی به کسی، کمکی بشه.
سوای تمام داروهای پزشکی که مصرف کردم که معتقدم تنها ۱۵ درصد در بهبودی من کمک کننده بود، اونچه باعث شد من در مبارزه با بیماری موفق بشم لطف و بخشش خداوند متعال و بعد سیستم ایمنی بدنی قوی و بعد از آن معجونهایی بود که دوستان پزشکم توصیه کردند.
۱- ترکیب سیاهدانه+ گلاب+ عسل
۲- ترکیب زردچوبه + گلاب + عسل
۳- ترکیب جیسینگ + عسل
۴- ترکیب زنجبیل+ عسل+ گلاب
۵- ترکیب میخک +عسل
استراحت مطلق و نداشتن هیچ نوع فعالیت بدنی شدید. حتی ورزش.
همراه همه اونها توصیه کنید تا میتونند میوه میل کنند. بدن بشدت به ویتامین احتیاج داره.
۵۰ درصد ریه من درگیر بوده و تبم ۴۰. عفونت خونم ۲۸ بود.
🆔 @Sayehsokhan
☝🌟 بهزودی منتشر میشود
💎 سادگی به معنای زندگی کردن در غار نیست، ریاضت نیست، لذت نبردن از امکانات نیست، حذف پیچیدگی های لازم نیست، حذف تنوع نیست، سادگی از دست ندادن اصل زندگیست.
📌 سادگی حذف و رهایی از هر چیزی است که ارتباط خالصانه ما با خود، خدا، خلق و خلقت را قطع می کند.
📚 #برشی_از_کتاب #تربیت_در_عمل
✍️ اثر #دکتر_راضیه_ایزدی و #دکتر_محمد_رضا_عابدی
👌صفحه: ۲۲۹
🖌 انتشارات سایه سخن
🆔 @Sayehsokhan 👇👇👇
💎 سادگی به معنای زندگی کردن در غار نیست، ریاضت نیست، لذت نبردن از امکانات نیست، حذف پیچیدگی های لازم نیست، حذف تنوع نیست، سادگی از دست ندادن اصل زندگیست.
📌 سادگی حذف و رهایی از هر چیزی است که ارتباط خالصانه ما با خود، خدا، خلق و خلقت را قطع می کند.
📚 #برشی_از_کتاب #تربیت_در_عمل
✍️ اثر #دکتر_راضیه_ایزدی و #دکتر_محمد_رضا_عابدی
👌صفحه: ۲۲۹
🖌 انتشارات سایه سخن
🆔 @Sayehsokhan 👇👇👇
✍ سلسله نشست های "چهل چراغ"
در شهر اصفهان
باموضوع: میانبرهای زندگی و تربیت، از تولد تا هفتاد سالگی _ رمضان 1397
دکتر محمد رضا عابدی و دکتر راضیه ایزدی
مولفان کتاب "تربیت در عمل"
کتاب ارزشمند #تربیت_در_عمل برگرفته از همین سلسله نشست های #چهل_چراغ است
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
در شهر اصفهان
باموضوع: میانبرهای زندگی و تربیت، از تولد تا هفتاد سالگی _ رمضان 1397
دکتر محمد رضا عابدی و دکتر راضیه ایزدی
مولفان کتاب "تربیت در عمل"
کتاب ارزشمند #تربیت_در_عمل برگرفته از همین سلسله نشست های #چهل_چراغ است
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
✍ #دمی_با_رضا_بابایی
دید موسی یک شبانی راه
داستان موسی و شبان، خلاصۀ مثنوی است. این حکایت که در دفتر دوم آمده است، همۀ مختصات زبانی و فکری مولانا را دارا است و شاید زیباترین داستان مثنوی باشد. اگر کسی تنها همین داستان را از مثنوی بخواند، مهمترین و محبوبترین آموزۀ عرفانی مولانا را دانسته و نیز با بیشتر مهارتهای زبانی آن سلطان شگرف آشنا شده است. مولانا در این داستان، هم طنز آورده و هم تغزل کرده و هم پرده از راز دین برداشته و هم مرامنامۀ ايمان وجودی را در داستانی دلکش به نظم کشیده است. دکتر سروش در کتاب قمار عاشقانه، این داستان را احسن القصص مثنوی خوانده و شرحی نیکو بر آن نوشته است.
داستان موسی و شبان مثنوی، از جهتی دیگر نیز سزاوار درنگ است: مخالفان مولوی، این داستان را فراوان نکوهیدهاند. من نخست گمان میکردم که تنها دلیل مخالفتها، تقابل قهرمان داستان(چوپان) با پیامبری بزرگ(موسی) است. اگر هر داستانی، قهرمانی داشته باشد، بیشک قهرمان این داستان چوپان سادهدل است، نه موسی. در نهایت نیز خدا طرف شبان را میگیرد و موسی را سرزنش میکند که چرا «بندۀ ما را ز ما کردی جدا؟» دوستداران مولوی میگویند: اولا ارادت و علاقۀ مولانا به حضرت موسی زبانزد است(نام هیچ پیامبری در آثار او به اندازۀ موسی نیامده است). ثانیا شبیه این تقابل را در قرآن(در داستان موسی و خضر) و در روایات و حکایات اسلامی میتوان دید. ثالثا شیوۀ داستانسرایی مولوی بهگونهای است که جایی برای اینگونه خردهگیریها نمیگذارد.
اما گویا علتی مهمتر، منتقدان مولوی و مثنوی را بر ضد این داستان برانگیخته است، و آن، ستایش نوعی از دینداری در این داستان است که قرائت رسمی از دین و خداپرستی را آچمز میکند. مولوی میگوید: ایمان رابطهای وجودی با خدا است و این رابطه، در گرو دانستنیهای بسیار و افعال و اذکار خاص نیست. بسا کسانی که هیچ تعلق خاطری به هیچ آیین و مناسکی ندارند، اما خدا را چنان میپرستند که فرهاد، شیرین را، و بسا کسانی که آن دانستنیها و آن افعال و اقوال را دارند، اما هیچ نشانی از خداباوری در سراپای وجودشان نیست:
نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
مولوی در این داستان، کنایاتی نیز دارد که شرح و بسط آنها، پشت پردۀ کینهورزیها را با مولوی آشکارتر میکند. مثلا وقتی میگوید «جامهچاکان را چه فرمایی رفو؟»، طعنهای است به کسانی که شغلشان رفوگری است. یا آنجا که از زبان خدا میگوید: «چند از این الفاظ و اضمار و مجاز/ سوز خواهم سوز، با آن سوز ساز»، لفاظان و صاحبان علوم رسمی را در مرتبهای بس فروتر مینشاند؛ مرتبهای که آنان به هیچ روی به آن رضایت نمیدهند. مولوی در همین داستان، باورمندان را به دو گروه «آدابدان» و «سوختهجان» تقسیم میکند و در کل مثنوی، وفاداریاش به این تقسیم، بیش از دوگانههایی است که فقه و کلام میسازند. در مثنوی، فاصلۀ آدابدانان تا سوختهجان و روانان، بیش از فاصلۀ کافر تا مسلمان است.
موسیا آدابدانان دیگرند
سوختهجان و روانان دیگرند
مولوی به واکنشهایی که چنین داستانی برمیانگیزد آگاه بود. به همین دلیل در همین داستان بارها عنان سخن میکشد و بر خود نهیب میزند که «بیش ازین گر شرح گویم ابلهی است.»
ور بگویم عقلها را برکند
ور نویسم بس قلمها بشکند
چندی پیش، سخنرانی یکی از واعظان نامدار را دیدم و شنیدم که میگفت: «داستان موسی و شبان جایی برای دین باقی نمیگذارد.» بله؛ اگر دین، همین بساط و دستگاهی باشد که بر حفظ ظواهر استوار است، داستان موسی و شبان، وقعی به آن نمینهد؛ زیرا این داستان از نوعی دینداری سخن میگوید که اولا متولی و نانخور ندارد و ثانیا قهرمان آن، انسانهای دلسوخته و پاکباخته است، نه سخندانان و ظاهرسازان. داستان موسی و شبان، هدف را و مقصود را چنان عریان میکند که آبرویی برای مدعیان باقی نمیماند. داستان موسی و شبان، راهی را نشان میدهد که با پای ادعا و سخن پیمودنی نیست. در این راه، دانش دینی و ظاهرسازی و حتی زهد و تقوا کسی را واجد ایمان نمیکند.
تکیه بر تقوا و دانش، در طریقت، کافری است
راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش
دینی که مولانا از آن سخن میگوید، از جنس احکام و عقاید و حتی اخلاق و افعال نیست؛ از مقولۀ حس درونی است. فروداشت عقاید و احکام در آثار مولانا تنها در جایی است که با آن حس درونی مقایسه میشوند. مولوی خود در شمار ملتزمان به شریعت بود؛ اما میدانست که مغز دین ایمان است، و حقیقت ایمان در احوال انسان است، نه در اقوال و افعال و باورهای او. این، همان درسی است که خدا به موسی آموخت.
بعد از آن در سرّ موسی حق نهفت
رازهایی کان نمیآید به گفت
۹۶/۵/۲۹
🆔 @Sayehsokhan
دید موسی یک شبانی راه
داستان موسی و شبان، خلاصۀ مثنوی است. این حکایت که در دفتر دوم آمده است، همۀ مختصات زبانی و فکری مولانا را دارا است و شاید زیباترین داستان مثنوی باشد. اگر کسی تنها همین داستان را از مثنوی بخواند، مهمترین و محبوبترین آموزۀ عرفانی مولانا را دانسته و نیز با بیشتر مهارتهای زبانی آن سلطان شگرف آشنا شده است. مولانا در این داستان، هم طنز آورده و هم تغزل کرده و هم پرده از راز دین برداشته و هم مرامنامۀ ايمان وجودی را در داستانی دلکش به نظم کشیده است. دکتر سروش در کتاب قمار عاشقانه، این داستان را احسن القصص مثنوی خوانده و شرحی نیکو بر آن نوشته است.
داستان موسی و شبان مثنوی، از جهتی دیگر نیز سزاوار درنگ است: مخالفان مولوی، این داستان را فراوان نکوهیدهاند. من نخست گمان میکردم که تنها دلیل مخالفتها، تقابل قهرمان داستان(چوپان) با پیامبری بزرگ(موسی) است. اگر هر داستانی، قهرمانی داشته باشد، بیشک قهرمان این داستان چوپان سادهدل است، نه موسی. در نهایت نیز خدا طرف شبان را میگیرد و موسی را سرزنش میکند که چرا «بندۀ ما را ز ما کردی جدا؟» دوستداران مولوی میگویند: اولا ارادت و علاقۀ مولانا به حضرت موسی زبانزد است(نام هیچ پیامبری در آثار او به اندازۀ موسی نیامده است). ثانیا شبیه این تقابل را در قرآن(در داستان موسی و خضر) و در روایات و حکایات اسلامی میتوان دید. ثالثا شیوۀ داستانسرایی مولوی بهگونهای است که جایی برای اینگونه خردهگیریها نمیگذارد.
اما گویا علتی مهمتر، منتقدان مولوی و مثنوی را بر ضد این داستان برانگیخته است، و آن، ستایش نوعی از دینداری در این داستان است که قرائت رسمی از دین و خداپرستی را آچمز میکند. مولوی میگوید: ایمان رابطهای وجودی با خدا است و این رابطه، در گرو دانستنیهای بسیار و افعال و اذکار خاص نیست. بسا کسانی که هیچ تعلق خاطری به هیچ آیین و مناسکی ندارند، اما خدا را چنان میپرستند که فرهاد، شیرین را، و بسا کسانی که آن دانستنیها و آن افعال و اقوال را دارند، اما هیچ نشانی از خداباوری در سراپای وجودشان نیست:
نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
مولوی در این داستان، کنایاتی نیز دارد که شرح و بسط آنها، پشت پردۀ کینهورزیها را با مولوی آشکارتر میکند. مثلا وقتی میگوید «جامهچاکان را چه فرمایی رفو؟»، طعنهای است به کسانی که شغلشان رفوگری است. یا آنجا که از زبان خدا میگوید: «چند از این الفاظ و اضمار و مجاز/ سوز خواهم سوز، با آن سوز ساز»، لفاظان و صاحبان علوم رسمی را در مرتبهای بس فروتر مینشاند؛ مرتبهای که آنان به هیچ روی به آن رضایت نمیدهند. مولوی در همین داستان، باورمندان را به دو گروه «آدابدان» و «سوختهجان» تقسیم میکند و در کل مثنوی، وفاداریاش به این تقسیم، بیش از دوگانههایی است که فقه و کلام میسازند. در مثنوی، فاصلۀ آدابدانان تا سوختهجان و روانان، بیش از فاصلۀ کافر تا مسلمان است.
موسیا آدابدانان دیگرند
سوختهجان و روانان دیگرند
مولوی به واکنشهایی که چنین داستانی برمیانگیزد آگاه بود. به همین دلیل در همین داستان بارها عنان سخن میکشد و بر خود نهیب میزند که «بیش ازین گر شرح گویم ابلهی است.»
ور بگویم عقلها را برکند
ور نویسم بس قلمها بشکند
چندی پیش، سخنرانی یکی از واعظان نامدار را دیدم و شنیدم که میگفت: «داستان موسی و شبان جایی برای دین باقی نمیگذارد.» بله؛ اگر دین، همین بساط و دستگاهی باشد که بر حفظ ظواهر استوار است، داستان موسی و شبان، وقعی به آن نمینهد؛ زیرا این داستان از نوعی دینداری سخن میگوید که اولا متولی و نانخور ندارد و ثانیا قهرمان آن، انسانهای دلسوخته و پاکباخته است، نه سخندانان و ظاهرسازان. داستان موسی و شبان، هدف را و مقصود را چنان عریان میکند که آبرویی برای مدعیان باقی نمیماند. داستان موسی و شبان، راهی را نشان میدهد که با پای ادعا و سخن پیمودنی نیست. در این راه، دانش دینی و ظاهرسازی و حتی زهد و تقوا کسی را واجد ایمان نمیکند.
تکیه بر تقوا و دانش، در طریقت، کافری است
راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش
دینی که مولانا از آن سخن میگوید، از جنس احکام و عقاید و حتی اخلاق و افعال نیست؛ از مقولۀ حس درونی است. فروداشت عقاید و احکام در آثار مولانا تنها در جایی است که با آن حس درونی مقایسه میشوند. مولوی خود در شمار ملتزمان به شریعت بود؛ اما میدانست که مغز دین ایمان است، و حقیقت ایمان در احوال انسان است، نه در اقوال و افعال و باورهای او. این، همان درسی است که خدا به موسی آموخت.
بعد از آن در سرّ موسی حق نهفت
رازهایی کان نمیآید به گفت
۹۶/۵/۲۹
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_مستند از #هلن_کلر
«HELEN KELLER SPEAKS OUT»
هلن کلر از زمانی که در دانشگاه «رادکلیف» دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را ۵۰ سال ادامه داد. علاوه بر «زندگی من»، ۱۱ کتاب و مقالات بیشماری در زمینه نابینایی،ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر درآورده است.
هلن کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در چندین انتخابات پیاپی از نامزدی یوجین دبس، چهرهٔ معروف کمونیست و سوسیالیست، حمایت میکرد. او در زمینهٔ حقوق زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری ناخواسته و حق رأی برای زنان حمایت میکرد. او در ضمن عضو اتحادیهٔ کارگری چپ «کارگران صنعتی جهان» بود و در مطلبی به نام چرا به کارگران صنعتی جهان پیوستم؟ توضیح میدهد که چطور تحت تأثیر اعتصاب لارنس به عضویت این اتحادیه درآمده.
——
هنر زبان مشترک بین تمام انسانهاست.
🆔 @Sayehsokhan
«HELEN KELLER SPEAKS OUT»
هلن کلر از زمانی که در دانشگاه «رادکلیف» دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را ۵۰ سال ادامه داد. علاوه بر «زندگی من»، ۱۱ کتاب و مقالات بیشماری در زمینه نابینایی،ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر درآورده است.
هلن کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در چندین انتخابات پیاپی از نامزدی یوجین دبس، چهرهٔ معروف کمونیست و سوسیالیست، حمایت میکرد. او در زمینهٔ حقوق زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری ناخواسته و حق رأی برای زنان حمایت میکرد. او در ضمن عضو اتحادیهٔ کارگری چپ «کارگران صنعتی جهان» بود و در مطلبی به نام چرا به کارگران صنعتی جهان پیوستم؟ توضیح میدهد که چطور تحت تأثیر اعتصاب لارنس به عضویت این اتحادیه درآمده.
——
هنر زبان مشترک بین تمام انسانهاست.
🆔 @Sayehsokhan
از منظری معنوی، این عالَم به جای آنکه آسایشگاهِ تنِ آدمی باشد زایشگاهِ روحِ اوست. بنابراین درد و رنجهایی که در زندگیِ فردی می بینیم، می آیند تا نَفسِ طغیانگر و خودپرست را سرِ جایش بنشانند. تا آسیب پذیری و ناچیزیِ "خود" را در برابر هستی دریابیم، بلکه بر اثرِ تأمل در سازوکارِ این عالم آن زایمان در روح و روان مان اتفاق افتد و به آگاهی و تغییر الگو و سبک زندگی مان بینجامد. چنانچه غفلت ورزیم و درس لازم از این تجربه ها نیندوزیم، درد و رنجها کراراً به سراغِ مان می آیند و بَدَل به سرنوشتِ محتومِ مان خواهند شد. تا هنگامی که با کوهی از درد و رنج و ناکامی روی در نقابِ خاک درکشیم.
درصورتِ همدلی با این نگاه، می توان آن را به درد و رنجهای فراگیر و جهانی - نظیر پاندِمی کووید۱۹ - برای ساکنینِ طغیانگر و خودشیفتهٔ سیارهٔ زمین تعمیم داد. براین اساس، ساکنینِ سیاره، پس از کرونا یا ناگزیرند الگو و سبک زندگی خود را که بر مصرف و چنگ اندازیِ افسارگسیخته بر منابع طبیعیِ زمین - تحت سیطره الگوی اقتصادی و رقابتیِ سرمایه داریِ گلوبالیزه - مبتنی کرده اند، اصلاح کنند یا در انتظارِ تهدیدهایی مرگبارتر از کرونا برای حیاتِ انسانی بر سیارهٔ زمین باشند.
به نظر می رسد حیات و هستی حساب ویژه ای برای هیچ موجودی باز نکرده است و کارِ خود را به نحوِ احسن با نظم و نظامِ خاصِ خود به انجام می رساند. بنابراین، در صورت عدم هماهنگی یا تَخطّی و غفلت از قوانین اش برای کسی استثناء و تَرحّمی قائل نیست.
باشد که انسانِ مدرن، در پرتوِ کسبِ آگاهی به واسطه ی تجربیات جدید، هرچه زودتر از این تَوهّم و خودپرستی به در آید و در برابر قوانینِ تغییرناپذیرِ حیات سرِ تعظیم فرود آورد و فرهنگ و سیاستی متواضعانه تر برای سیاره برگزیند.
🆔 @Sayehsokhan
درصورتِ همدلی با این نگاه، می توان آن را به درد و رنجهای فراگیر و جهانی - نظیر پاندِمی کووید۱۹ - برای ساکنینِ طغیانگر و خودشیفتهٔ سیارهٔ زمین تعمیم داد. براین اساس، ساکنینِ سیاره، پس از کرونا یا ناگزیرند الگو و سبک زندگی خود را که بر مصرف و چنگ اندازیِ افسارگسیخته بر منابع طبیعیِ زمین - تحت سیطره الگوی اقتصادی و رقابتیِ سرمایه داریِ گلوبالیزه - مبتنی کرده اند، اصلاح کنند یا در انتظارِ تهدیدهایی مرگبارتر از کرونا برای حیاتِ انسانی بر سیارهٔ زمین باشند.
به نظر می رسد حیات و هستی حساب ویژه ای برای هیچ موجودی باز نکرده است و کارِ خود را به نحوِ احسن با نظم و نظامِ خاصِ خود به انجام می رساند. بنابراین، در صورت عدم هماهنگی یا تَخطّی و غفلت از قوانین اش برای کسی استثناء و تَرحّمی قائل نیست.
باشد که انسانِ مدرن، در پرتوِ کسبِ آگاهی به واسطه ی تجربیات جدید، هرچه زودتر از این تَوهّم و خودپرستی به در آید و در برابر قوانینِ تغییرناپذیرِ حیات سرِ تعظیم فرود آورد و فرهنگ و سیاستی متواضعانه تر برای سیاره برگزیند.
🆔 @Sayehsokhan
به زودی . . .
📚 #برشی_از_کتاب : #بهبود_رابطه
✍️ اثر: #جان_گاتمن و #جان_دکلیر
👌 ترجمه: #دکتر_رباب_حامدی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #بهبود_رابطه
✍️ اثر: #جان_گاتمن و #جان_دکلیر
👌 ترجمه: #دکتر_رباب_حامدی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
راستگو باشید تا از آلزایمر نترسید!
اگر با وجود همه موانع و به رغم فشارهای وارد آمده از خارج برای اقدام به شکلی دیگر، نسبت به رعایت حقیقت و تعهد، راسخ و استوار باشید، اعتماد ایجاد میکنید و کارمند یا رهبری جذاب تر خواهید بود.
بیل دانیلز مدیر عالی شرکت کیبل ویژن میگوید:" من به مردم فقط حقیقت را می گویم به همین دلیل هیچ وقت ناچار نیستم چیزی را که به کسی گفتم به یاد آورم."
📚 #برشی_از_کتاب : #تفاوت_مدیر_عالی
📘#نام_اصلی: #The_CEO_difference
✍️ اثر: #دی_ای_بنتون
👌 ترجمه: #ایرج_پاد
📖 صفحه: 107
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
اگر با وجود همه موانع و به رغم فشارهای وارد آمده از خارج برای اقدام به شکلی دیگر، نسبت به رعایت حقیقت و تعهد، راسخ و استوار باشید، اعتماد ایجاد میکنید و کارمند یا رهبری جذاب تر خواهید بود.
بیل دانیلز مدیر عالی شرکت کیبل ویژن میگوید:" من به مردم فقط حقیقت را می گویم به همین دلیل هیچ وقت ناچار نیستم چیزی را که به کسی گفتم به یاد آورم."
📚 #برشی_از_کتاب : #تفاوت_مدیر_عالی
📘#نام_اصلی: #The_CEO_difference
✍️ اثر: #دی_ای_بنتون
👌 ترجمه: #ایرج_پاد
📖 صفحه: 107
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرش پهن کنیم...
اولین کاری که باید برای ایجاد تصمیم گیری انفجاری انجام دهید این است که صحنه را برای گرفتن تصمیم های خوب آماده کنید؛ یعنی ارزش های خود را بشناسید تا ملاکی برای ارزیابی تصمیم گیری هایتان داشته باشید. به بیان دیگر بدانید چه اهدافی دارید و ببینید که آیا تصمیم گیری هایتان شما را به سمت اهدافتان هدایت می کند یا خیر.
📚 #برشی_از_کتاب : #مهارت_های_زندگی_برای_نوجوانان_تصمیم_گیری
📘#نام_اصلی: #Life_Skills_Decision_Making
✍️ اثر: #ایوان_پیرسون
👌 ترجمه: #دكتر_زهره_قربانی
📖 صفحه: 20
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
اولین کاری که باید برای ایجاد تصمیم گیری انفجاری انجام دهید این است که صحنه را برای گرفتن تصمیم های خوب آماده کنید؛ یعنی ارزش های خود را بشناسید تا ملاکی برای ارزیابی تصمیم گیری هایتان داشته باشید. به بیان دیگر بدانید چه اهدافی دارید و ببینید که آیا تصمیم گیری هایتان شما را به سمت اهدافتان هدایت می کند یا خیر.
📚 #برشی_از_کتاب : #مهارت_های_زندگی_برای_نوجوانان_تصمیم_گیری
📘#نام_اصلی: #Life_Skills_Decision_Making
✍️ اثر: #ایوان_پیرسون
👌 ترجمه: #دكتر_زهره_قربانی
📖 صفحه: 20
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
پنجشنبه تون💜
قـشنگ و شـاد
دستهاتون پرگل💜
شـادیاتـون پاینده
زنـدگیتـون عـاشقانه 💜
آخر هفته در كنار خانواده
و دوستـانتون بـخیر و شـادی💜
🆔 @Sayehsokhan
قـشنگ و شـاد
دستهاتون پرگل💜
شـادیاتـون پاینده
زنـدگیتـون عـاشقانه 💜
آخر هفته در كنار خانواده
و دوستـانتون بـخیر و شـادی💜
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_برای_اندیشیدن
زن تا حدودی که خود را ماده احساس کند، ماده است.
این طبیعت نیست که زن را تعریف می کند ، بلکه خود زن است
که با پذیرفتن طبیعت در عواطفش ،
خود را تعریف می کند.
سیمون دوبووار
کتاب جنس دوم
🆔 @Sayehsokhan
زن تا حدودی که خود را ماده احساس کند، ماده است.
این طبیعت نیست که زن را تعریف می کند ، بلکه خود زن است
که با پذیرفتن طبیعت در عواطفش ،
خود را تعریف می کند.
سیمون دوبووار
کتاب جنس دوم
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
مولانا و عروسش
رابطة مولانا با عروس خود فاطمه خاتون (همسر بهاء الدین سلطان ولد) خواندنی و شنیدنی است. فاطمه خاتون دختر شیخ صلاح الدین زرکوب بود. رابطة ارادت و محبت میان مولانا و صلاح الدین سبب شده بود که مولانا به دختر وی نیز ارادت خاصی داشته باشد و جالب آن است که سلسلة جانشینان عرفانی مولانا در خاندانش از طریق همین دختر تا عصر حاضر ادامه پیدا کرد.
مولانا از شدت علاقه ای که به فاطمه خاتون داشت، تعلیم و تحصیل او را از همان زمان که نوعروس بود، خود بر عهده گرفت و درسش داد.
این امر علاوه بر توجه، علاقه و احترام مولانا به عروس خویش، نمایانگر اهتمام وی به تحصیل زنان در آن روزگار نیز هست.
گویا وقتی فاطمه خاتون از همسر خود، سلطان ولد رنجشی پیدا کرد و در عالم زناشویی میان آن دو اختلافی پیش آمد.
مولانا در جهت رفع اختلاف و دلجویی از عروس، یک نامه به وی و دیگری برای پسر خود نوشت.
این نامه ها سند جالبی برای دفاع از مقام زن در خانواده قرن هفتمی عالم اسلام هستند؛ به خصوص که نویسندة آنها شخص بزرگی همچون مولانا بود و عروسان آن روزگار از سن و سال بسیار کمی برخوردار بودند.
برای آنکه شائبة برداشت و استنباط شخصی در کار نباشد، بخش هایی از نامه مولانا به عروس خود را عیناً می آوریم و قضاوت را به خوانندگان وامی گذاریم:
«... خدای را جل جلاله به گواهی می آورم و سوگند می خورم به ذات قدیم حق تعالی که هر چه خاطر آن فرزند مخلص از آن خسته شود، ده چندان غم شما غم ماست، و اندیشة شما اندیشة ماست...
توقع من از آن فرزند، آن است که از این پدر هیچ پوشیده ندارد از هر که رنجد، تا منّت دارم و به قدر امکان بکوشم؛ ان شاء الله هیچ تقصیر نکنم.
اگر فرزند عزیز بهاء الدین در آزار شما کوشد، حقّاً و ثمّ حقّاً که دل از او برکنم و سلام او را جواب نگویم؛ و به جنازة من نیاید، نخواهم؛ و همچنین غیر او هر که باشد. اما خواهم که هیچ غم نخوری و غمگین نباشی که حق تعالی جل جلاله در یاری شماست و بندگان خدا در یاری شمایند.
... اگر صد هزار سوگند خورند که ما مظلومیم، من ایشان را ظالم دانم که در حق شما محب و دعاگوی نباشند. ایشان را مظلوم ندانم، سوگند و عذر قبول نکنم. و الله بالله و تالله مظلوم شمایید، یا آنکه شما را حرمت دارند، خداوند و خداوند زاده خوانند پیش رو و سپس پشت، عیب بر خود نهند که مجرم مائیم...
... الله الله از این پدر هیچ پنهان مدارید و احوال را یک به یک به من بگویید تا به قدر امکان به یاری خدا معاونت کنم... هرگز عالم از آثار شما خالی مباد و نسل شما منقطع مباد تا روز قیامت؛ و غمگین مباد دل شما و فرزندان شما. آمین یا رب العالمین.»
نامه ای هم که مولانا در همین زمینه به پسر خود نوشته، محل تأمل است.
در آن نامه خطاب به پسر می گوید این عروس که روشنایی چشم و دل ماست، از باب امتحان به دست ما سپرده شده است. توقع دارم آتش در بنیان عذرها زنی و یک لحظه هم به عمد یا سهو کاری نکنی که در خاطر عروس، تشویش بیوفایی و ملالت گذرد. او به خاطر گوهر پاک خود شکایت نمی کند اما تو باید به خاطر سپیدرویی من و خودت، او و همة قبیله اش را عزیز داری و هر روز و هر شب را روز و شب اول عروسی دانی و در صید دل او بکوشی. نباید بپنداری که او صید تو شده است و محتاج صید نیست. این تفکر، مذهب ظاهربینان است. «یعلمون ظاهراً من الحیوة الدنیا».
چنانکه ملاحظه می شود، در این نامه ها اصولی چون عزت و حرمت زن در خانواده، رعایت اصول روانشناسی در روابط زناشویی، اجتناب از ظاهربینی و عقاید ظاهربینان جامعه، حق را به جانب زن دادن و کوشش در جلب رضایت او مورد توجه قرار گرفته است که از روشن بینی و ژرف اندیشی مولانا حکایت می کند.
منبع : مجله کتاب زنان، شماره 19 ,
مقاله زن در ايينه شعر فارسي
فروزانفر، زندگانی مولانا، ص 178.
افلاکی، ج 1، ص 405؛ ج 2، ص 719.
اکرم جودی نعمتی
🆔 @Sayehsokhan
مولانا و عروسش
رابطة مولانا با عروس خود فاطمه خاتون (همسر بهاء الدین سلطان ولد) خواندنی و شنیدنی است. فاطمه خاتون دختر شیخ صلاح الدین زرکوب بود. رابطة ارادت و محبت میان مولانا و صلاح الدین سبب شده بود که مولانا به دختر وی نیز ارادت خاصی داشته باشد و جالب آن است که سلسلة جانشینان عرفانی مولانا در خاندانش از طریق همین دختر تا عصر حاضر ادامه پیدا کرد.
مولانا از شدت علاقه ای که به فاطمه خاتون داشت، تعلیم و تحصیل او را از همان زمان که نوعروس بود، خود بر عهده گرفت و درسش داد.
این امر علاوه بر توجه، علاقه و احترام مولانا به عروس خویش، نمایانگر اهتمام وی به تحصیل زنان در آن روزگار نیز هست.
گویا وقتی فاطمه خاتون از همسر خود، سلطان ولد رنجشی پیدا کرد و در عالم زناشویی میان آن دو اختلافی پیش آمد.
مولانا در جهت رفع اختلاف و دلجویی از عروس، یک نامه به وی و دیگری برای پسر خود نوشت.
این نامه ها سند جالبی برای دفاع از مقام زن در خانواده قرن هفتمی عالم اسلام هستند؛ به خصوص که نویسندة آنها شخص بزرگی همچون مولانا بود و عروسان آن روزگار از سن و سال بسیار کمی برخوردار بودند.
برای آنکه شائبة برداشت و استنباط شخصی در کار نباشد، بخش هایی از نامه مولانا به عروس خود را عیناً می آوریم و قضاوت را به خوانندگان وامی گذاریم:
«... خدای را جل جلاله به گواهی می آورم و سوگند می خورم به ذات قدیم حق تعالی که هر چه خاطر آن فرزند مخلص از آن خسته شود، ده چندان غم شما غم ماست، و اندیشة شما اندیشة ماست...
توقع من از آن فرزند، آن است که از این پدر هیچ پوشیده ندارد از هر که رنجد، تا منّت دارم و به قدر امکان بکوشم؛ ان شاء الله هیچ تقصیر نکنم.
اگر فرزند عزیز بهاء الدین در آزار شما کوشد، حقّاً و ثمّ حقّاً که دل از او برکنم و سلام او را جواب نگویم؛ و به جنازة من نیاید، نخواهم؛ و همچنین غیر او هر که باشد. اما خواهم که هیچ غم نخوری و غمگین نباشی که حق تعالی جل جلاله در یاری شماست و بندگان خدا در یاری شمایند.
... اگر صد هزار سوگند خورند که ما مظلومیم، من ایشان را ظالم دانم که در حق شما محب و دعاگوی نباشند. ایشان را مظلوم ندانم، سوگند و عذر قبول نکنم. و الله بالله و تالله مظلوم شمایید، یا آنکه شما را حرمت دارند، خداوند و خداوند زاده خوانند پیش رو و سپس پشت، عیب بر خود نهند که مجرم مائیم...
... الله الله از این پدر هیچ پنهان مدارید و احوال را یک به یک به من بگویید تا به قدر امکان به یاری خدا معاونت کنم... هرگز عالم از آثار شما خالی مباد و نسل شما منقطع مباد تا روز قیامت؛ و غمگین مباد دل شما و فرزندان شما. آمین یا رب العالمین.»
نامه ای هم که مولانا در همین زمینه به پسر خود نوشته، محل تأمل است.
در آن نامه خطاب به پسر می گوید این عروس که روشنایی چشم و دل ماست، از باب امتحان به دست ما سپرده شده است. توقع دارم آتش در بنیان عذرها زنی و یک لحظه هم به عمد یا سهو کاری نکنی که در خاطر عروس، تشویش بیوفایی و ملالت گذرد. او به خاطر گوهر پاک خود شکایت نمی کند اما تو باید به خاطر سپیدرویی من و خودت، او و همة قبیله اش را عزیز داری و هر روز و هر شب را روز و شب اول عروسی دانی و در صید دل او بکوشی. نباید بپنداری که او صید تو شده است و محتاج صید نیست. این تفکر، مذهب ظاهربینان است. «یعلمون ظاهراً من الحیوة الدنیا».
چنانکه ملاحظه می شود، در این نامه ها اصولی چون عزت و حرمت زن در خانواده، رعایت اصول روانشناسی در روابط زناشویی، اجتناب از ظاهربینی و عقاید ظاهربینان جامعه، حق را به جانب زن دادن و کوشش در جلب رضایت او مورد توجه قرار گرفته است که از روشن بینی و ژرف اندیشی مولانا حکایت می کند.
منبع : مجله کتاب زنان، شماره 19 ,
مقاله زن در ايينه شعر فارسي
فروزانفر، زندگانی مولانا، ص 178.
افلاکی، ج 1، ص 405؛ ج 2، ص 719.
اکرم جودی نعمتی
🆔 @Sayehsokhan
✍ #دمی_با_رضا_بابایی
این بار را من بر دوش تو گذاشتم؛ آن روز که خانهات را نذر من کردی تا در آن نماز بگزارم.
🆔 @Sayehsokhan
این بار را من بر دوش تو گذاشتم؛ آن روز که خانهات را نذر من کردی تا در آن نماز بگزارم.
🆔 @Sayehsokhan
ترازوی افکار
یک ترازو را در نظر بگیرید اگر یک دانه ماسه را روی یکی از کفه های آن بگذارید احتمالاً تاثیر چندانی بر تعادل ترازو نخواهد داشت.
اما اگر چند دانه ماسه دیگر به آن بیافزایید آن کفه کمکم پایین میرود.
افکار شما نیز چنین هستند اگر از یک نوع فکر خاص به مقدار کافی داشته باشید بر کیفیت زندگی شما تاثیر خواهد گذاشت.
📚 #برشی_از_کتاب : #افسانه_خوشبختی
📘#نام_اصلی:
#Development_the_success_mindset
✍️ اثر: #دکتر_ویل_ادواردز
👌 ترجمه: #ابوذر_کرمی
📖 صفحه: 9
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
یک ترازو را در نظر بگیرید اگر یک دانه ماسه را روی یکی از کفه های آن بگذارید احتمالاً تاثیر چندانی بر تعادل ترازو نخواهد داشت.
اما اگر چند دانه ماسه دیگر به آن بیافزایید آن کفه کمکم پایین میرود.
افکار شما نیز چنین هستند اگر از یک نوع فکر خاص به مقدار کافی داشته باشید بر کیفیت زندگی شما تاثیر خواهد گذاشت.
📚 #برشی_از_کتاب : #افسانه_خوشبختی
📘#نام_اصلی:
#Development_the_success_mindset
✍️ اثر: #دکتر_ویل_ادواردز
👌 ترجمه: #ابوذر_کرمی
📖 صفحه: 9
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan