Affirmation for the Inner Child
Mousa Malekian
📆 دوشنبه 28 بهمن 98
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
همانگونه که برای کار زمان صرف میکنم، برای شادی، خوشی و لذت هم زمانی را اختصاص دهم.
📚 #برشی_از_کتاب #حمایت_از_کودک_درون
✍️ اثر: #راکل_لرنر
👌 ترجمه: #دکتر_عمران_حشمتی و #مهناز_معصومیان
📇 ناشر: #سایه_سخن
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
💰سفارش کتاب👈
https://goo.gl/kKzszU
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
همانگونه که برای کار زمان صرف میکنم، برای شادی، خوشی و لذت هم زمانی را اختصاص دهم.
📚 #برشی_از_کتاب #حمایت_از_کودک_درون
✍️ اثر: #راکل_لرنر
👌 ترجمه: #دکتر_عمران_حشمتی و #مهناز_معصومیان
📇 ناشر: #سایه_سخن
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
💰سفارش کتاب👈
https://goo.gl/kKzszU
🆔 @SayehSokhan
نشر سایه سخن
Mousa Malekian – Affirmation for the Inner Child
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هفته پیش با نگار چت میکردیم و آسمان و ریسمان میبافتیم. حرفمان رسید به کلاس زبانی که میرود. بعد هم گفت که معلمشان موضوع انشا داده تا دو پاراگراف دربارهاش بنویسند. این که اگر قرار باشد یک کلمه را از فرهنگ لغات حذف کنید، چه کلمهای را حذف میکنید؟ به هر حال موضوعش هیجانانگیزتر از توصیف فواید گاو و گوسفند است. یا اینکه علم بهتر است یا ثروت (که قطعا هر کدامشان که آدم را خوشحال کند، بهترین است). بعد از من پرسید تو چه کلمهای را دوست داری حذف کنی؟ و مطابق باقی مکالمات مرسوم بین ما دو نفر، افسار خر بحث کشیده شد به سمت چرتگویی و هجو و هزل و خنده. اینکه مثلا خرمالو را حذف کنیم یا حسنریوندی یا آروغ یا محمدرضا گلزار. بعد هم خداحافظی کرد و رفت و موضوع انشا را گذاشت تا بماند ورِ دل من.
پنج دقیقه بعد از خداحافظیمان، به ضرس قاطع با خودم گفتم که کلمهی مورد نظر نفرت است. نفرت را باید حذف کرد. دو دقیقه بعد یاد مادر و پدرم افتادم. نظرم عوض شد و با قاطعیت تصمیم گرفتم تا کلمهی دوری را حذف کنم. بعد یاد تراژدیهایی افتادم که سیاستمداران هرثانیه در جهان راه میاندازند و تصمیم گرفتم تا کثافت را حذف کنم. هر ده دقیقه یک بار نظرم عوض میشد. حماقت. تعصب. فقر. نادانی. مرض. مرز. سیاست. ثروت. درد و الخ. (که البته خرمالو کماکان در صدر جدول بود). نهایتا تصمیم گرفتم که اگر روزی من هم رفتم کلاس زبان و معلممان خوشذوقی کرد و این موضوع انشا را به ما تحمیل کرد، من به یک کلمه راضی نشوم. بحر طویل بنویسم برایش و بگویم که نیمی از فرهنگ لغات مایهی فساد است و باید حذفش کرد و باید برگشت به دورهی قبل از قابیل که با بیل هابیل را کشت و اولین زشتی را خلق کرد.
فقط این وسط یک چیزی ناقض حرفهایم است. اینکه متاسفانه افعال جهان ما با کانتراست ارزش خود را پیدا میکنند. هیچ خوبیای بدون حضور بدی معنی پیدا نمیکند. هیچ سفیدیای اگر در برابر سیاهی نباشد، دیده نمیشود. زیبایی کار کیشلوفسکی در برابر حاتمیکیا دیده میشود. سفیدی فرنی در کاسهی سیاه چشم را میگیرد. یا با حضور خرمالوست که آدم زیبایی انگور و انار را درک میکند.
خلاصه اینکه جهان ما درهم است. خوب و بد با هم شکل میگیرند و فارغ از هم نیستند. زیبایی در کنار زشتی است که زیبا میشود. شادی هم کنار رنج مفهومش هویدا میشود. مارلون براندو هم کنار گلزار.
#فهیم_عطار
@fahimattar
🆔 @SayehSokhan
پنج دقیقه بعد از خداحافظیمان، به ضرس قاطع با خودم گفتم که کلمهی مورد نظر نفرت است. نفرت را باید حذف کرد. دو دقیقه بعد یاد مادر و پدرم افتادم. نظرم عوض شد و با قاطعیت تصمیم گرفتم تا کلمهی دوری را حذف کنم. بعد یاد تراژدیهایی افتادم که سیاستمداران هرثانیه در جهان راه میاندازند و تصمیم گرفتم تا کثافت را حذف کنم. هر ده دقیقه یک بار نظرم عوض میشد. حماقت. تعصب. فقر. نادانی. مرض. مرز. سیاست. ثروت. درد و الخ. (که البته خرمالو کماکان در صدر جدول بود). نهایتا تصمیم گرفتم که اگر روزی من هم رفتم کلاس زبان و معلممان خوشذوقی کرد و این موضوع انشا را به ما تحمیل کرد، من به یک کلمه راضی نشوم. بحر طویل بنویسم برایش و بگویم که نیمی از فرهنگ لغات مایهی فساد است و باید حذفش کرد و باید برگشت به دورهی قبل از قابیل که با بیل هابیل را کشت و اولین زشتی را خلق کرد.
فقط این وسط یک چیزی ناقض حرفهایم است. اینکه متاسفانه افعال جهان ما با کانتراست ارزش خود را پیدا میکنند. هیچ خوبیای بدون حضور بدی معنی پیدا نمیکند. هیچ سفیدیای اگر در برابر سیاهی نباشد، دیده نمیشود. زیبایی کار کیشلوفسکی در برابر حاتمیکیا دیده میشود. سفیدی فرنی در کاسهی سیاه چشم را میگیرد. یا با حضور خرمالوست که آدم زیبایی انگور و انار را درک میکند.
خلاصه اینکه جهان ما درهم است. خوب و بد با هم شکل میگیرند و فارغ از هم نیستند. زیبایی در کنار زشتی است که زیبا میشود. شادی هم کنار رنج مفهومش هویدا میشود. مارلون براندو هم کنار گلزار.
#فهیم_عطار
@fahimattar
🆔 @SayehSokhan
#صرفا_برای_اندیشیدن
در زندگی هر کس مرزی وجود داره
که اگه ازش عبور كنی،
ديگه برگشتی وجود نداره
و نمي تونی آدم قبل بشی؛
این رو بهش میگن
"حريم غير قابل برگشت"
آل پاچینو
🆔 @Sayehsokhan
در زندگی هر کس مرزی وجود داره
که اگه ازش عبور كنی،
ديگه برگشتی وجود نداره
و نمي تونی آدم قبل بشی؛
این رو بهش میگن
"حريم غير قابل برگشت"
آل پاچینو
🆔 @Sayehsokhan
وقتی را که صرف مراقبت از خود میکنید، روابط محکمی که با خانواده و دوستانتان برقرار میکنید و باتریهای روحی و جسمیای که شارژ میکنید، همگی سرمایههایی هستند که مستقیماً بر میزان موفقیت شما در هر کار دیگری تاثیر میگذارند. نه فقط در زندگی روزمره احساس شادی، خوشبختی و تمرکز بیشتری خواهید کرد، بلکه از علاقۀ اصلی خود به خاطر اینکه شیرۀ زندگی شما را مکیده است بیزار نخواهید بود.
📚 #برشی_از_کتاب : #افسانۀ_خوشبختی
📘#نام_اصلی:
#Developing_the_Success_Mindset
✍️ اثر: #دکتر_ویل_ادواردز
👌 ترجمه: #ابوذر_کرمی
📖 صفحه: 43
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #افسانۀ_خوشبختی
📘#نام_اصلی:
#Developing_the_Success_Mindset
✍️ اثر: #دکتر_ویل_ادواردز
👌 ترجمه: #ابوذر_کرمی
📖 صفحه: 43
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ شش دستهٔ مختلف از مواردی که ما را به قلاب خود می اندازند. (قسمت ۵)
❗️ اصلاحیه: همجوشی با قضاوت های مثبت می توانند به اندازهٔ همجوشی با قضاوت های منفی مشکل ساز باشند.
📝 برگرفته از کارگاه آموزشی ACT با #دکتر_راس_هریس
✅ Channel: @happinessnet
❗️ اصلاحیه: همجوشی با قضاوت های مثبت می توانند به اندازهٔ همجوشی با قضاوت های منفی مشکل ساز باشند.
📝 برگرفته از کارگاه آموزشی ACT با #دکتر_راس_هریس
✅ Channel: @happinessnet
نشر سایه سخن
✳️ شش دستهٔ مختلف از مواردی که ما را به قلاب خود می اندازند. (قسمت ۵) ❗️ اصلاحیه: همجوشی با قضاوت های مثبت می توانند به اندازهٔ همجوشی با قضاوت های منفی مشکل ساز باشند. 📝 برگرفته از کارگاه آموزشی ACT با #دکتر_راس_هریس ✅ Channel: @happinessnet
اصلاحیۀ جملۀ آخر تصویر:
همجوشی با قضاوت های مثبت می توانند به اندازۀ همجوشی با قضاوت های منفی مشکل ساز باشند (مانند خودشیفتگی)
همجوشی با قضاوت های مثبت می توانند به اندازۀ همجوشی با قضاوت های منفی مشکل ساز باشند (مانند خودشیفتگی)
Forwarded from چله نشینی
💠 شهامت آرام
✳️ اغلب افراد تصورشان از شهامت مفهوم فرعی و هیجانی آن است، مثل زمانی که فردی از ارتفاع یک پل به داخل دریاچهای یخ زده میپرد تا کودکی که در حال غرقشدن است را نجات دهد. اما شهامت آرامتری هم وجود دارد، که اغلب از چشم دیگران پنهان میماند. این همان شهامتی است که برای گفتن "بله" به چیزی که برایمان اهمیت دارد به آن نیاز داریم. ما نیاز داریم این نوع از شهامت را در هر روز از زندگیمان تمرین کنیم.
❇️ تعهد و پایبندی به زیستن بر اساس ارزشهایمان اقدامی از سر این شهامت آرام است. هنگامیکه ما در جستجوی موفقیتیم، برای شکستخوردن ریسک میکنیم. اگر به دنبال پیوند با دیگرانیم، ما ریسک طردشدن و ناامیدشدن را میپذیریم. اگر عاشق فردی هستیم، ما ریسک میکنیم که او را از دست بدهیم. حتی لحظات لذتبخش هم همراهشان غم و تأثر وجود دارد، چراکه ما میدانیم که تمام آن لحظات لذتبخش هم میگذرند.
✳️ هیچ سرپناهی برای فرار از دردهای طبیعی زندگی وجود ندارد. همگی ما در طلب یک سرپناه، خودمان را پنهان میکنیم و نسبت به هیچ اقدامی در خود تعهد ایجاد نمیکنیم. اما این شیوه به هیچ عنوان کارساز نیست. این فقط باعث میشود احساس غمگینی و حسرت داشته باشیم، چراکه میدانیم داریم زمانمان را تلف میکنیم.
❇️ ما به شهامت آرام نیاز داریم تا در این جهان به خوبی زندگی کنیم. ما نیاز داریم که تمرین کنیم که در خدمت چیزهایی که برایمان اهمیت دارند به خطرات بله بگوییم. وقتیکه مهارتهایی که در این کتاب برجسته شدهاند را تمرین کنید، شجاعانه «بله» گفتن راحتتر میشود. ما میتوانیم بیاموزیم که هنگامیکه ذهنمان به ما انتقاد میکند و به ما میگوید که قرار است شکست بخوریم، و برای ما دلایلی میتراشد که تسلیم شویم، خودمان را از او جدا کنیم و یک قدم از آنها فاصله بگیریم.
❇️ ما نمیتوانیم ذهنمان را خاموش کنیم یا از آن فرار کنیم، حداقل برای مدتزمان طولانی نمیتوانیم. کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که بیاموزیم با ذهنآگاهی به آن افکار توجه کنیم و ببینیم که چطور میآیند و میروند. به عنوان مثال، ممکن است متوجه شویم که ذهنمان ما را مورد قضاوت قرار می دهد و به ما برچسب به اندازهی کافی خوب نبودن را میزند، این درست مثل وقتی است که متوجه می شویم که برگی از درخت پایین میافتد. ما میتوانیم هر دو این رویدادها را مشابه ببینیم، هر دو عبور میکنند، و هر دو دوباره اتفاق میافتند. خودقضاوتگریها اتفاق میافتند، برگ درختان هم میافتند. هیچ کدام از آنها، نه خودقضاوتگریها و نه ریزش برگها نباید ما را از داشتن زندگی غنی و معنادار بازدارند.
از کتاب: #رهایی_از_اضافه_وزن
نویسنده: #جوزف_سیاروچی، #آن_بیلی و #راس_هریس
مترجم: #سحر_محمدی
ناشر: #سایه_سخن
#در_دست_چاپ
✅ Channel: @happinessnet
https://t.me/happinessnet/1046
✳️ اغلب افراد تصورشان از شهامت مفهوم فرعی و هیجانی آن است، مثل زمانی که فردی از ارتفاع یک پل به داخل دریاچهای یخ زده میپرد تا کودکی که در حال غرقشدن است را نجات دهد. اما شهامت آرامتری هم وجود دارد، که اغلب از چشم دیگران پنهان میماند. این همان شهامتی است که برای گفتن "بله" به چیزی که برایمان اهمیت دارد به آن نیاز داریم. ما نیاز داریم این نوع از شهامت را در هر روز از زندگیمان تمرین کنیم.
❇️ تعهد و پایبندی به زیستن بر اساس ارزشهایمان اقدامی از سر این شهامت آرام است. هنگامیکه ما در جستجوی موفقیتیم، برای شکستخوردن ریسک میکنیم. اگر به دنبال پیوند با دیگرانیم، ما ریسک طردشدن و ناامیدشدن را میپذیریم. اگر عاشق فردی هستیم، ما ریسک میکنیم که او را از دست بدهیم. حتی لحظات لذتبخش هم همراهشان غم و تأثر وجود دارد، چراکه ما میدانیم که تمام آن لحظات لذتبخش هم میگذرند.
✳️ هیچ سرپناهی برای فرار از دردهای طبیعی زندگی وجود ندارد. همگی ما در طلب یک سرپناه، خودمان را پنهان میکنیم و نسبت به هیچ اقدامی در خود تعهد ایجاد نمیکنیم. اما این شیوه به هیچ عنوان کارساز نیست. این فقط باعث میشود احساس غمگینی و حسرت داشته باشیم، چراکه میدانیم داریم زمانمان را تلف میکنیم.
❇️ ما به شهامت آرام نیاز داریم تا در این جهان به خوبی زندگی کنیم. ما نیاز داریم که تمرین کنیم که در خدمت چیزهایی که برایمان اهمیت دارند به خطرات بله بگوییم. وقتیکه مهارتهایی که در این کتاب برجسته شدهاند را تمرین کنید، شجاعانه «بله» گفتن راحتتر میشود. ما میتوانیم بیاموزیم که هنگامیکه ذهنمان به ما انتقاد میکند و به ما میگوید که قرار است شکست بخوریم، و برای ما دلایلی میتراشد که تسلیم شویم، خودمان را از او جدا کنیم و یک قدم از آنها فاصله بگیریم.
❇️ ما نمیتوانیم ذهنمان را خاموش کنیم یا از آن فرار کنیم، حداقل برای مدتزمان طولانی نمیتوانیم. کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که بیاموزیم با ذهنآگاهی به آن افکار توجه کنیم و ببینیم که چطور میآیند و میروند. به عنوان مثال، ممکن است متوجه شویم که ذهنمان ما را مورد قضاوت قرار می دهد و به ما برچسب به اندازهی کافی خوب نبودن را میزند، این درست مثل وقتی است که متوجه می شویم که برگی از درخت پایین میافتد. ما میتوانیم هر دو این رویدادها را مشابه ببینیم، هر دو عبور میکنند، و هر دو دوباره اتفاق میافتند. خودقضاوتگریها اتفاق میافتند، برگ درختان هم میافتند. هیچ کدام از آنها، نه خودقضاوتگریها و نه ریزش برگها نباید ما را از داشتن زندگی غنی و معنادار بازدارند.
از کتاب: #رهایی_از_اضافه_وزن
نویسنده: #جوزف_سیاروچی، #آن_بیلی و #راس_هریس
مترجم: #سحر_محمدی
ناشر: #سایه_سخن
#در_دست_چاپ
✅ Channel: @happinessnet
https://t.me/happinessnet/1046
بیشتر مردم
منتظر فرا رسیدن
سال نو هستند
تا دوباره به
عادت های کهنه
مشغول شوند
#پائولو_کوئیلو
🆔 @Sayehsokhan
منتظر فرا رسیدن
سال نو هستند
تا دوباره به
عادت های کهنه
مشغول شوند
#پائولو_کوئیلو
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود بر شمیلای عزیز دختر افغان کودک کار
بازیگر فیلم ( خورشید ) به کارگردانی مجید مجیدی👏
شیرت حلالت شمیلا چه خوب گفتی : به امید روزی که هیچ جای جهان کودک کار وجود نداشته باشه ،
دیپلم افتخار مبارکت اگر چه برایت اسکار هم کمه❤️
https://t.me/joinchat/AAAAADvg340BcfDuq9_E-w
🆔 @Sayehsokhan
بازیگر فیلم ( خورشید ) به کارگردانی مجید مجیدی👏
شیرت حلالت شمیلا چه خوب گفتی : به امید روزی که هیچ جای جهان کودک کار وجود نداشته باشه ،
دیپلم افتخار مبارکت اگر چه برایت اسکار هم کمه❤️
https://t.me/joinchat/AAAAADvg340BcfDuq9_E-w
🆔 @Sayehsokhan
Affirmation for the Inner Child
Mousa Malekian
📆 سه شنبه 29 بهمن 98
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
خدای دوستداشتنی و ایدهآلم را در آغوش بگیرم.
📚 #برشی_از_کتاب #حمایت_از_کودک_درون
✍️ اثر: #راکل_لرنر
👌 ترجمه: #دکتر_عمران_حشمتی و #مهناز_معصومیان
📇 ناشر: #سایه_سخن
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
💰سفارش کتاب👈
https://goo.gl/kKzszU
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
خدای دوستداشتنی و ایدهآلم را در آغوش بگیرم.
📚 #برشی_از_کتاب #حمایت_از_کودک_درون
✍️ اثر: #راکل_لرنر
👌 ترجمه: #دکتر_عمران_حشمتی و #مهناز_معصومیان
📇 ناشر: #سایه_سخن
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
💰سفارش کتاب👈
https://goo.gl/kKzszU
🆔 @SayehSokhan
نشر سایه سخن
Mousa Malekian – Affirmation for the Inner Child
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صرفا_برای_اندیشیدن
دیدن این که کسی از «چشم» یا از «پا» یا از «بینی» یا از «زبان» یا از «سر» ناقص است٬ به نظرم جزئی ترین عیب ها است؛ از آنرو که من عیوب بسیار مهم تری را دیده ام.
اشخاصی هستند که تنها «چشم» اند یا تنها «گوش» یا تنها یک «شکم بزرگ» یا تنها یک چیز بزرگ دیگر!
من این قبیل مردمان را «اِفلیجان واژگون» نام نهادهام.
فریدریش نیچه
چنین گفت زرتشت
🆔 @Sayehsokhan
دیدن این که کسی از «چشم» یا از «پا» یا از «بینی» یا از «زبان» یا از «سر» ناقص است٬ به نظرم جزئی ترین عیب ها است؛ از آنرو که من عیوب بسیار مهم تری را دیده ام.
اشخاصی هستند که تنها «چشم» اند یا تنها «گوش» یا تنها یک «شکم بزرگ» یا تنها یک چیز بزرگ دیگر!
من این قبیل مردمان را «اِفلیجان واژگون» نام نهادهام.
فریدریش نیچه
چنین گفت زرتشت
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رستورانی که معیار انسانیت را با قرار دادن دو پسر و دختر پشت شیشه و خوردن غذا توسط مشتری به معرض آزمایش گذاشت !
هیچ ماشین حسابی نمیتواند انسانیت چنین انسانهایی را حساب کند👌
https://t.me/joinchat/AAAAADvg340BcfDuq9_E-w
🆔 @Sayehsokhan
هیچ ماشین حسابی نمیتواند انسانیت چنین انسانهایی را حساب کند👌
https://t.me/joinchat/AAAAADvg340BcfDuq9_E-w
🆔 @Sayehsokhan
مقایسه تصویر مغز:
یک فرد افسرده (سمت چپ)
یک فرد خوشحال(سمت راست)
در حالت ناراحتی و افسردگی کارایی مغز به یک پنجم کاهش پیدا میکنه.
@Skolony
🆔 @Sayehsokhan
یک فرد افسرده (سمت چپ)
یک فرد خوشحال(سمت راست)
در حالت ناراحتی و افسردگی کارایی مغز به یک پنجم کاهش پیدا میکنه.
@Skolony
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی در حال غواصی در دریا بود، و از دور متوجه کوسه ای شد که از دهانش زنجیری آویزان است، و کوسه دارد به او با حالت آرام نزدیک میشود ،
زن جرات کرد و به کوسه نزدیک شد و دست در دهان کوسه کرد و زنجیر را که به یک قلاب بزرگ وصل بود از دهان کوسه بیرون آورد،،، بعد کوسه شروع به حرکات نمایشی (جهت تشکر) اطراف آن زن کرد و بعد دور شد،،، بعداز 10 دقیقه ، مجدداً کوسه مراجعه کرد و به همراهش چند کوسه بودند که زنجیر و قلاب در دهان داشتند و اطراف آن زن جمع شدند،،،، و آن زن شجاع ، قلاب ها را از دهان آنها در آورد، و کوسه برای تشکر دور این زن را گرفتن و حرکات نمایشی و تشکر انجام میدادند..
با هم ببينيم
شجاعت بی نظیر زن غواص
و هوش عجیب کوسه در هدایت بقیه کوسه ها برای حل مشکلشان مثال زدنی هست
@roedadhemohm
🆔 @Sayehsokhan
زن جرات کرد و به کوسه نزدیک شد و دست در دهان کوسه کرد و زنجیر را که به یک قلاب بزرگ وصل بود از دهان کوسه بیرون آورد،،، بعد کوسه شروع به حرکات نمایشی (جهت تشکر) اطراف آن زن کرد و بعد دور شد،،، بعداز 10 دقیقه ، مجدداً کوسه مراجعه کرد و به همراهش چند کوسه بودند که زنجیر و قلاب در دهان داشتند و اطراف آن زن جمع شدند،،،، و آن زن شجاع ، قلاب ها را از دهان آنها در آورد، و کوسه برای تشکر دور این زن را گرفتن و حرکات نمایشی و تشکر انجام میدادند..
با هم ببينيم
شجاعت بی نظیر زن غواص
و هوش عجیب کوسه در هدایت بقیه کوسه ها برای حل مشکلشان مثال زدنی هست
@roedadhemohm
🆔 @Sayehsokhan
به زودی . . .
📚 #برشی_از_کتاب : #رهایی_از_اضافه_وزن
✍️ اثر: #خوزف_سیاروچی و #راس_هریس و #آن_بیلی
👌 ترجمه: #سحر_محمدی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #رهایی_از_اضافه_وزن
✍️ اثر: #خوزف_سیاروچی و #راس_هریس و #آن_بیلی
👌 ترجمه: #سحر_محمدی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
🌀 نگران نباشید،
وضع، آنقدرها هم بد نیست!
در جلسات فلسفه توضیح میدادم که امروز وضع دنیا، برخلاف آنچه که اغلب می پنداریم، به هیچ وجه بدتر از صد سال یا هزار سال قبل نیست، بلکه بهمراتب بسیار بهتر است، چه از نظر اقتصادی، چه فرهنگی، چه سیاسی و چه حتی اخلاقی - کاری به این کشور و آن کشور ندارم، جهان را در کلیتش عرض میکنم .
🔹 زمانی بود که انسان، مثل حیوانات، خرید و فروش می شد، حق رأی که سهل است، حتی در آتن دموکراتیک، زنان حق معامله و تملک هم نداشتند، شیوع یک بیماری ساده کافی بود تا صدهاهزار نفر در مدت کوتاهی قلع و قمع شوند، حاکم سنگدل به راحتی، در وسط میدان شهر، چشم مردمان را درمی آورد. یک قوم وحشی، بدون هیچ ترس و خجالتی (از افکار عمومی یا وجهه ی بین الملی) به سرزمین دیگر میتاختند و زن و مرد و پیر و جوان را مثل علف نورسته از دم تیغ میگذراندند و به این توحش، افتخار هم میکردند. نه واکسنی بود، نه قطرهی ضدفلجی، نه عینکی، نه اتومبیلی، نه سینمایی، نه برق و چراغی، نه تلفن و ضبط صوتی و نه بسیاری موهبتهای بزرگ دیگر که امروز تقریبا در همه جای دنیا، از بدیهیترین حداقلهای زندگی هستند.
🔹 خیلی ها میگویند: آن چیزهای بدی که گفتی، بیشترشان از بین نرفته بلکه شکل پنهان و فریبکارانه به خود گرفته است. ظالمان امروز با پنبه سرمیبرند و سیاستمداران در هزار لفافه، دروغ و کذب به خورد جماعت میدهند و کمپانیهای بزرگ، بطور نامحسوس، مغزها و فکرها را کنترل میکنند...
ولی به نظر من این، یک جور سیاه نمایی است که به سود هیچکس نیست. قبول دارم که ظلم و زشتی به هیچ وجه از صورت جهان رخت برنبسته است، اما همین که ظالمان با پنبه سرمی برند یعنی این که عقب نشینی کردهاند و همین که دروغگویان در لفافه حرف می زنند یعنی این که مخاطبان، آگاهتر شدهاند و این که سیاستمداران، پنهان کاری می کنند یعنی جرات "آشکارگی" ندارند و اینها همه، بهبود و پیشرفت است و بسیار نیکوست و باید قدرشان را بدانیم و تقویت شان کنیم نه اینکه رویشان خاک بپاشیم و به کلی منکرشان بشویم مبادا بساط شکوه و ناله برهم بخورد! این جور سیاهنمایی و سیاهبینی، دانسته یا ندانسته، باعث دچار شدن به احساس خشم و غیظ و ناامیدی و گسترش حس اضطراب و ناامنی و حتی ناراحتیهای عصبی و روانی میشود و باید نسبت به آن هشیار بود.
🔹 البته یک علت رواج این منفینگری، گسترش بیسابقه انواع رسانهها در دوران جدید است و سلطه فراگیر آنها بر ذهن و نگاه ما بشرهای مدرن. بخصوص اگر توجه کنیم که تصویری که اخبار و رسانهها از دنیا برای ما ترسیم میکنند، اغلب آلوده به انواع سفسطه و غربالگری است. از جمله این که معمولا هر چه خبر بد و منفی است، دستچین میکنند و آن را با صدها جور تدوین و تکنیک به خورد مخاطب بینوا می دهند و در عوض، خبرهای خوب و امیدبخش و شادکننده، به ندرت از سوراخ غربال آنها پایین می افتد!
چنان که در کتاب «از رنج تا رهایی» نوشتهام، در بین ژورنالیستها جملهی معروفی هست که «خبر خوب، خبر بدی است!» چرا؟ چون مطلبت را نمیفروشد. این هم از عجایب خصلت بشر است که مردم به خبرهای بد و هولناک و دلخراش بیشتر علاقه دارند و چندان، پی چیزهای خوب و مثبت را نمیگیرند - اسم همین پست را اگر «خطری مهلک در کمین همگی!» یا چیزی شبیه به این میگذاشتم، شک نکنید که دهها برابر بازدید میداشت!
🔹 اتفاقات بد به هیچ وجه بیشتر نشده، بلکه بخصوص به نسبت جمعیت جهان، بسیار کمتر شده است اما همان مقدار کم، از صبح تا شب توسط فیسبوک و تلگرام و اینستاگرام و اینترنت و تلویزیون و رادیو و مجله و روزنامه و غیره، بارها و بارها با ذرهبین جلوی چشم ما آورده می شود و با آب و تاب به رخمان کشیده میشود. در زمانی نه چندان دور، هر اتفاقی که روی می داد، جز جمعیت محدودی، کمتر کسی از آن باخبر میشد و اگر هم می شدند، مدتها طول میکشید، آن هم نه مثل امروز با عکس و فیلم و کلیپ و تفصیل.
اما امروز اگر در بورکینافاسو، جوان از خدابیخبری توله سگ بینوایی را از لنگ چپ آویزان کند و با آن سلفی بگیرد، ممکن است چند دقیقه بعد من و شما در ایران یا روسیه یا آرژانتین فیلم آن را ببینیم و بر پستی و سنگدلی نوع بشر لعنت بفرستیم و از این زمانه ظالم و فاسد، به خدا پناه ببریم (اگر «اینهمه ظلم و فساد»، ایمانی به خدا برایمان باقی گذاشته باشد!).
🔹 امروز ما زیر نور چراغ ال ای دی، جلوی مانیتورهای شفافمان نشسته ایم، بر صندلیهای راحت و ارگونومیکمان لم دادهایم، لیوان قهوه ی تازه را که از هموژنیزه و کم چرب بودن شیرش مطمئن هستیم میچشیم و زیر خنکای کولر، خبرهای اینترنتی را مرور میکنیم و بر «زشتی های این دنیای پر از رنج و بدبختی» لعنت میفرستیم! ظاهرا همه چیز عوض شده است بهجز عادت قدرناشناسی و نارضایتی ما آدمها.
شاد و شکوفا باشید.
@sasanhabibvand
🆔 @Sayehsokhan
وضع، آنقدرها هم بد نیست!
در جلسات فلسفه توضیح میدادم که امروز وضع دنیا، برخلاف آنچه که اغلب می پنداریم، به هیچ وجه بدتر از صد سال یا هزار سال قبل نیست، بلکه بهمراتب بسیار بهتر است، چه از نظر اقتصادی، چه فرهنگی، چه سیاسی و چه حتی اخلاقی - کاری به این کشور و آن کشور ندارم، جهان را در کلیتش عرض میکنم .
🔹 زمانی بود که انسان، مثل حیوانات، خرید و فروش می شد، حق رأی که سهل است، حتی در آتن دموکراتیک، زنان حق معامله و تملک هم نداشتند، شیوع یک بیماری ساده کافی بود تا صدهاهزار نفر در مدت کوتاهی قلع و قمع شوند، حاکم سنگدل به راحتی، در وسط میدان شهر، چشم مردمان را درمی آورد. یک قوم وحشی، بدون هیچ ترس و خجالتی (از افکار عمومی یا وجهه ی بین الملی) به سرزمین دیگر میتاختند و زن و مرد و پیر و جوان را مثل علف نورسته از دم تیغ میگذراندند و به این توحش، افتخار هم میکردند. نه واکسنی بود، نه قطرهی ضدفلجی، نه عینکی، نه اتومبیلی، نه سینمایی، نه برق و چراغی، نه تلفن و ضبط صوتی و نه بسیاری موهبتهای بزرگ دیگر که امروز تقریبا در همه جای دنیا، از بدیهیترین حداقلهای زندگی هستند.
🔹 خیلی ها میگویند: آن چیزهای بدی که گفتی، بیشترشان از بین نرفته بلکه شکل پنهان و فریبکارانه به خود گرفته است. ظالمان امروز با پنبه سرمیبرند و سیاستمداران در هزار لفافه، دروغ و کذب به خورد جماعت میدهند و کمپانیهای بزرگ، بطور نامحسوس، مغزها و فکرها را کنترل میکنند...
ولی به نظر من این، یک جور سیاه نمایی است که به سود هیچکس نیست. قبول دارم که ظلم و زشتی به هیچ وجه از صورت جهان رخت برنبسته است، اما همین که ظالمان با پنبه سرمی برند یعنی این که عقب نشینی کردهاند و همین که دروغگویان در لفافه حرف می زنند یعنی این که مخاطبان، آگاهتر شدهاند و این که سیاستمداران، پنهان کاری می کنند یعنی جرات "آشکارگی" ندارند و اینها همه، بهبود و پیشرفت است و بسیار نیکوست و باید قدرشان را بدانیم و تقویت شان کنیم نه اینکه رویشان خاک بپاشیم و به کلی منکرشان بشویم مبادا بساط شکوه و ناله برهم بخورد! این جور سیاهنمایی و سیاهبینی، دانسته یا ندانسته، باعث دچار شدن به احساس خشم و غیظ و ناامیدی و گسترش حس اضطراب و ناامنی و حتی ناراحتیهای عصبی و روانی میشود و باید نسبت به آن هشیار بود.
🔹 البته یک علت رواج این منفینگری، گسترش بیسابقه انواع رسانهها در دوران جدید است و سلطه فراگیر آنها بر ذهن و نگاه ما بشرهای مدرن. بخصوص اگر توجه کنیم که تصویری که اخبار و رسانهها از دنیا برای ما ترسیم میکنند، اغلب آلوده به انواع سفسطه و غربالگری است. از جمله این که معمولا هر چه خبر بد و منفی است، دستچین میکنند و آن را با صدها جور تدوین و تکنیک به خورد مخاطب بینوا می دهند و در عوض، خبرهای خوب و امیدبخش و شادکننده، به ندرت از سوراخ غربال آنها پایین می افتد!
چنان که در کتاب «از رنج تا رهایی» نوشتهام، در بین ژورنالیستها جملهی معروفی هست که «خبر خوب، خبر بدی است!» چرا؟ چون مطلبت را نمیفروشد. این هم از عجایب خصلت بشر است که مردم به خبرهای بد و هولناک و دلخراش بیشتر علاقه دارند و چندان، پی چیزهای خوب و مثبت را نمیگیرند - اسم همین پست را اگر «خطری مهلک در کمین همگی!» یا چیزی شبیه به این میگذاشتم، شک نکنید که دهها برابر بازدید میداشت!
🔹 اتفاقات بد به هیچ وجه بیشتر نشده، بلکه بخصوص به نسبت جمعیت جهان، بسیار کمتر شده است اما همان مقدار کم، از صبح تا شب توسط فیسبوک و تلگرام و اینستاگرام و اینترنت و تلویزیون و رادیو و مجله و روزنامه و غیره، بارها و بارها با ذرهبین جلوی چشم ما آورده می شود و با آب و تاب به رخمان کشیده میشود. در زمانی نه چندان دور، هر اتفاقی که روی می داد، جز جمعیت محدودی، کمتر کسی از آن باخبر میشد و اگر هم می شدند، مدتها طول میکشید، آن هم نه مثل امروز با عکس و فیلم و کلیپ و تفصیل.
اما امروز اگر در بورکینافاسو، جوان از خدابیخبری توله سگ بینوایی را از لنگ چپ آویزان کند و با آن سلفی بگیرد، ممکن است چند دقیقه بعد من و شما در ایران یا روسیه یا آرژانتین فیلم آن را ببینیم و بر پستی و سنگدلی نوع بشر لعنت بفرستیم و از این زمانه ظالم و فاسد، به خدا پناه ببریم (اگر «اینهمه ظلم و فساد»، ایمانی به خدا برایمان باقی گذاشته باشد!).
🔹 امروز ما زیر نور چراغ ال ای دی، جلوی مانیتورهای شفافمان نشسته ایم، بر صندلیهای راحت و ارگونومیکمان لم دادهایم، لیوان قهوه ی تازه را که از هموژنیزه و کم چرب بودن شیرش مطمئن هستیم میچشیم و زیر خنکای کولر، خبرهای اینترنتی را مرور میکنیم و بر «زشتی های این دنیای پر از رنج و بدبختی» لعنت میفرستیم! ظاهرا همه چیز عوض شده است بهجز عادت قدرناشناسی و نارضایتی ما آدمها.
شاد و شکوفا باشید.
@sasanhabibvand
🆔 @Sayehsokhan