نشر سایه سخن
Mousa Malekian – Affirmation for the Inner Child
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅اگر رابطه ای سرد می شود هر دو آن را گرم کنید!
منتظر نمانید که حتما کسی برای گرم کردن آن بر رویتان نفت بریزد تا بلکه به خودتان بیایید.
یا اینکه زنده نگهداشتن گرمای بین خودتان را وظیفهی طرف مقابلتان بدانید.
برای گرم شدن یک رابطه تنها یک نفر کافی نیست
در این صورت؛
کسی که همیشه برای روشن نگه داشتن رابطه ای هیزم میشود
چیزی جز خاکستر از او باقی نمیماند!
و کسی که خاکستر شده را هیچوقت نمیتوان دوباره به همان شاخه و برگ سرسبز و شاداب بازگرداند.
اگر سوختنی هم در کار است باهم و در کنار هم و برای هم بسوزید
@baparniyan
🆔 @sayehsokhan
منتظر نمانید که حتما کسی برای گرم کردن آن بر رویتان نفت بریزد تا بلکه به خودتان بیایید.
یا اینکه زنده نگهداشتن گرمای بین خودتان را وظیفهی طرف مقابلتان بدانید.
برای گرم شدن یک رابطه تنها یک نفر کافی نیست
در این صورت؛
کسی که همیشه برای روشن نگه داشتن رابطه ای هیزم میشود
چیزی جز خاکستر از او باقی نمیماند!
و کسی که خاکستر شده را هیچوقت نمیتوان دوباره به همان شاخه و برگ سرسبز و شاداب بازگرداند.
اگر سوختنی هم در کار است باهم و در کنار هم و برای هم بسوزید
@baparniyan
🆔 @sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به این دو دقیقه از صحبتهای یک فعال محیط زیستی [محمد درویش @darvishnameh] گوش کنید که سیل شیراز را ماحصل نابخردی و سودجویی ارزیابی میکند.
منکران حقیقت هزار مرتبه از روی این گفتار هاروی بنویسند که هیچ چیز طبیعی در بلایای طبیعی وجود ندارد و حوادث طبیعی، رویدادهای اجتماعی و طبقاتی هستند.
Mohammad Ghaznavian
🆔 @SayehSokhan
منکران حقیقت هزار مرتبه از روی این گفتار هاروی بنویسند که هیچ چیز طبیعی در بلایای طبیعی وجود ندارد و حوادث طبیعی، رویدادهای اجتماعی و طبقاتی هستند.
Mohammad Ghaznavian
🆔 @SayehSokhan
بودا به دهی سفر کرد ، زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد ،
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانهی او نروید! ، بودا به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت
آنگاه بودا گفت : حالا کف بزن!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت :
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمیتواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند...
🆔 @SayehSokhan
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانهی او نروید! ، بودا به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت
آنگاه بودا گفت : حالا کف بزن!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت :
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمیتواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند...
🆔 @SayehSokhan
📝 #آلن_دوباتن یک کتابِ فوقالعاده دارد به نام #هنر_سیر_و_سفر؛ که وقتی آن را میخوانی حیرتزده میشوی و تازه میفهمی که تا حالا هر چه سفر یا کوه و در و دشت و مهمانی رفتهای، فقط اتلاف وقت و هزینه بوده است. اصلا سفر رفتنهایت با حمام رفتنهایت هیچ تفاوتی نداشته است؛ فقط شکلشان فرق داشته، وگرنه میزان لذتی که از هر دو بردهای و خاصیت و فایدهی آن دو در زندگی تو یکسان بوده است. دوباتن به ما میفهماند که آقا جان/ خانم جان، حتی سفر کردن، ولو در حد دربند و دَرَکه و علی آبادِ کتول یا حتی پارکِ سرِ کوچه رفتن هم یکجور هنر است و نیازمند یادگیری. خیلی از ما چون این هنر را یاد نگرفتهایم، وقتی سفر میرویم به جای آنکه برای چند ماه انرژی ذخیره کنیم تازه وقتی برمیگردیم و درب خانهمان را باز میکنیم با نفسِ عمیق و از تهِ وجودمان میگوییم: «آخیش؛ هیچجا خانهی خود آدم نمیشود» (خصوصاً پدیدهی مستراح که یک معضل اساسی در زندگیِ روانیِ ما ایرانیها است)؛ و یکی دو هفته هم باید استراحت کنیم تا خستگیِ سفر دربیاید. تازه آنهم سفرهای امروزی، که به قول یکی از آقایانِ علما آنقدر راحت است که اصلا نه نماز شکسته میشود و نه روزه برداشته میشود.
📝 سفرِ زندگی هم همین است. اگر بلد نباشی خسته میشوی. خیلی زود پیر و چروک و فرسوده میگردی و مدام منتظر رهایی از زندگیِ الانت و فرارسیدنِ روزهای بهتر هستی. زندگی کردن هم بلَدی میخواهد. ما هیچوقت برای زندگی کردن تربیت نمیشویم. اصلا هیچوقت نمیفهمیم زندگی دقیقا چیست و کجاست؟ نه به خاطر مشکلات فردی و اجتماعی (اینها همه جا هست)؛ بلکه بهخاطر اینکه واقعاً هیچگاه درک نمیکنیم زندگی همین است که در آن هستیم. همین لحظههایی که منتظر تمام شدنشانیم. دقیقاً مثل کسی که تویِ باغ است و تک تک درختها را میبیند و از آنها میوه میخورَد، و مدام هم می پرسد: پس باغ کجاست؟
📝 اما اگر بلد باشی، به جایِ انتظارِ جانکاه برای رسیدن به مقصد، از کلِ جادهی زندگی لذت میبری؛ حتی از مشکلاتش؛ حتی از غرغرهای همسر و کجخلقیها و ناسازیهای بچهها. ما برای زندگی تربیت نشدهایم. ما زندگی کردن را نیاموختهایم. شیوهی همسرداری و بچهداریِ ما تنها تکرار بیارادهی همان الگوهایی است که با آنها تربیت شدهایم. همان چیزهایی را که از پدر و مادرهای خود دیدهایم و شنیدهایم تکرار میکنیم، و باز همانها را به فرزندانمان انتقال میدهیم. مگر اینکه شانس بیاوریم برخی از این یادگرفتهها تصادفاً چیزهای خوبی از کار دربیایند.
بیایید یاد بگیرم. هم هنرِ سفر کردن را و هم هنر زندگی کردن را. باور کنید ما نیازمند یادگیری هستیم؛ حتی در غریزیترین چیزها.
📝 [یک جملهی بیربط هم اینجا بگویم. خیلی از ما بهخاطرِ همان بلد نبودن؛ حتی نمیدانیم شهرهایمان چه جاهایی برای دیدن دارد. یعنی خدا نکند که یک روز تعطیل پیش بیاید؛ هول بَرِمان میدارد که کجا برویم. لطفاً به یک گروه #طبیعتگردی در شهرهایتان متصل شوید؛ باور کنید حتی بد آب و هواترین جاهای ایران آنقدر جایِ دیدنی دارد که وقت کم بیاورید].
✍دکتر محسن زندی
🆔 @SayehSokhan
📝 سفرِ زندگی هم همین است. اگر بلد نباشی خسته میشوی. خیلی زود پیر و چروک و فرسوده میگردی و مدام منتظر رهایی از زندگیِ الانت و فرارسیدنِ روزهای بهتر هستی. زندگی کردن هم بلَدی میخواهد. ما هیچوقت برای زندگی کردن تربیت نمیشویم. اصلا هیچوقت نمیفهمیم زندگی دقیقا چیست و کجاست؟ نه به خاطر مشکلات فردی و اجتماعی (اینها همه جا هست)؛ بلکه بهخاطر اینکه واقعاً هیچگاه درک نمیکنیم زندگی همین است که در آن هستیم. همین لحظههایی که منتظر تمام شدنشانیم. دقیقاً مثل کسی که تویِ باغ است و تک تک درختها را میبیند و از آنها میوه میخورَد، و مدام هم می پرسد: پس باغ کجاست؟
📝 اما اگر بلد باشی، به جایِ انتظارِ جانکاه برای رسیدن به مقصد، از کلِ جادهی زندگی لذت میبری؛ حتی از مشکلاتش؛ حتی از غرغرهای همسر و کجخلقیها و ناسازیهای بچهها. ما برای زندگی تربیت نشدهایم. ما زندگی کردن را نیاموختهایم. شیوهی همسرداری و بچهداریِ ما تنها تکرار بیارادهی همان الگوهایی است که با آنها تربیت شدهایم. همان چیزهایی را که از پدر و مادرهای خود دیدهایم و شنیدهایم تکرار میکنیم، و باز همانها را به فرزندانمان انتقال میدهیم. مگر اینکه شانس بیاوریم برخی از این یادگرفتهها تصادفاً چیزهای خوبی از کار دربیایند.
بیایید یاد بگیرم. هم هنرِ سفر کردن را و هم هنر زندگی کردن را. باور کنید ما نیازمند یادگیری هستیم؛ حتی در غریزیترین چیزها.
📝 [یک جملهی بیربط هم اینجا بگویم. خیلی از ما بهخاطرِ همان بلد نبودن؛ حتی نمیدانیم شهرهایمان چه جاهایی برای دیدن دارد. یعنی خدا نکند که یک روز تعطیل پیش بیاید؛ هول بَرِمان میدارد که کجا برویم. لطفاً به یک گروه #طبیعتگردی در شهرهایتان متصل شوید؛ باور کنید حتی بد آب و هواترین جاهای ایران آنقدر جایِ دیدنی دارد که وقت کم بیاورید].
✍دکتر محسن زندی
🆔 @SayehSokhan
📚 این سیلخیز حادثه .. !
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتیام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فرو ریزد ز گردشهای گوناگون
در این نخستین روزهای سال ۹۸، باران که رحمت بیمنتهاست و لطف آسمان به زمینِ ماست، بلای خانمانسوزی شده، و شهر و کاشانۀ مردمان را در بر گرفته است. ما مردمان ایران، غوطهوریم در میان حوادثی که سالهاست گریبانگیر ماست؛ و به تعبیر حافظ، سکنی گزیدهایم،
در آن مقام که سیل حوادث از چپ و راست
چنان رسد که امان از میان کران گیرد
چه میتوان گفت و چه باید گفت؟ سالهاست که در این سرزمین، بلایای بیشمار را نظاره میکنیم. زلزله، آتشسوزی، تصادفات جادهای و اینبار هم سیل، ما را و هموطنانمان را به مخاطره میاندازد؛ و هر بار آنچه در سطح مدیریت کلان کشور رخ میدهد، آن است که بعد از دستپاچگی اولیه در مدیریت بحران و کارهای صوری و بیفایده، به صدور بیانیه، ابراز اندوه و نهایتاً دعوت از مردم برای کمک به خودشان مواجه شویم.
آری، ما به یاری هم میشتابیم؛ و همین هم شایسته ما است که از سعدی بزرگوارمان آموختهایم:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
اما پرسشی که مرا میآشوبد و در اندیشهام فرومیبرد آن است که دعوت به یاری انسانها به یکدیگر، چیزی نبوده است که حکومتها برای آن شکل گرفته باشند. انسانها ذاتاً میخواهند که به همدیگر یاری رسانند و نیازی به صدور بیانیه و دعوت ندارند. مسئله آن است که وظیفۀ حاکمیت چیست؟
آیا این که هر بار منتظر شویم که بعد از حوادث به یاری هم بشتابیم، راهکار مناسبی برای توقف این تسلسل خونین است؟ آیا نباید بیاندیشیم که این همه چرا گریبانگیر ماست؟ هزاران برابر این باران، در جای جای کرۀ زمین مشاهده شده است؛ اما چرا در ایران، چنین مصیبتانگیز است؟ هزاران زلزله در نقاط مختلف جهان رخ میدهد، چندین برابر قویتر از آنچه در کشور ما موجب نابودی زندگانی انسانهاست، اما چرا در ایران است که زلزله جان و امان مردمان را میستاند؟
سوء مدیریت، بزرگترین بلای یک کشور است. مدیرانی که تنها شعار میدهند، جز ارائۀ سند و برنامههای بیکاربرد گامی برای توسعه بر نمیدارند، و انسدادهای مدیریتی که با حذف انسانهای کاردان هر روز بیشتر میشود. بیشک فقدان عقلانیت فردی و جمعی در سطح فرهنگ عمومی و حکومتی، آن چیزی است که نعمتهای الهی را تبدیل به مصائب غیرقابل جبران میکند. اگر قرار است به یاری هم بشتابیم، تنها نباید در این زمان و زمانهای دیگری باشد که جان و مالمان در خطر است. باید به یاری عقلانیت و خرد بشتابیم؛ و با بیدارسازی و آگاهیبخشی، راه را برای خروج از انسدادهای فرهنگی و سیاسی فراهم آوریم که زمینهساز وقوع این حوادث است.
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
دکتر میلاد نوری
[lish.ir/1bNS]
@souroshmolana
🆔 @sayehsokhan
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتیام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فرو ریزد ز گردشهای گوناگون
در این نخستین روزهای سال ۹۸، باران که رحمت بیمنتهاست و لطف آسمان به زمینِ ماست، بلای خانمانسوزی شده، و شهر و کاشانۀ مردمان را در بر گرفته است. ما مردمان ایران، غوطهوریم در میان حوادثی که سالهاست گریبانگیر ماست؛ و به تعبیر حافظ، سکنی گزیدهایم،
در آن مقام که سیل حوادث از چپ و راست
چنان رسد که امان از میان کران گیرد
چه میتوان گفت و چه باید گفت؟ سالهاست که در این سرزمین، بلایای بیشمار را نظاره میکنیم. زلزله، آتشسوزی، تصادفات جادهای و اینبار هم سیل، ما را و هموطنانمان را به مخاطره میاندازد؛ و هر بار آنچه در سطح مدیریت کلان کشور رخ میدهد، آن است که بعد از دستپاچگی اولیه در مدیریت بحران و کارهای صوری و بیفایده، به صدور بیانیه، ابراز اندوه و نهایتاً دعوت از مردم برای کمک به خودشان مواجه شویم.
آری، ما به یاری هم میشتابیم؛ و همین هم شایسته ما است که از سعدی بزرگوارمان آموختهایم:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
اما پرسشی که مرا میآشوبد و در اندیشهام فرومیبرد آن است که دعوت به یاری انسانها به یکدیگر، چیزی نبوده است که حکومتها برای آن شکل گرفته باشند. انسانها ذاتاً میخواهند که به همدیگر یاری رسانند و نیازی به صدور بیانیه و دعوت ندارند. مسئله آن است که وظیفۀ حاکمیت چیست؟
آیا این که هر بار منتظر شویم که بعد از حوادث به یاری هم بشتابیم، راهکار مناسبی برای توقف این تسلسل خونین است؟ آیا نباید بیاندیشیم که این همه چرا گریبانگیر ماست؟ هزاران برابر این باران، در جای جای کرۀ زمین مشاهده شده است؛ اما چرا در ایران، چنین مصیبتانگیز است؟ هزاران زلزله در نقاط مختلف جهان رخ میدهد، چندین برابر قویتر از آنچه در کشور ما موجب نابودی زندگانی انسانهاست، اما چرا در ایران است که زلزله جان و امان مردمان را میستاند؟
سوء مدیریت، بزرگترین بلای یک کشور است. مدیرانی که تنها شعار میدهند، جز ارائۀ سند و برنامههای بیکاربرد گامی برای توسعه بر نمیدارند، و انسدادهای مدیریتی که با حذف انسانهای کاردان هر روز بیشتر میشود. بیشک فقدان عقلانیت فردی و جمعی در سطح فرهنگ عمومی و حکومتی، آن چیزی است که نعمتهای الهی را تبدیل به مصائب غیرقابل جبران میکند. اگر قرار است به یاری هم بشتابیم، تنها نباید در این زمان و زمانهای دیگری باشد که جان و مالمان در خطر است. باید به یاری عقلانیت و خرد بشتابیم؛ و با بیدارسازی و آگاهیبخشی، راه را برای خروج از انسدادهای فرهنگی و سیاسی فراهم آوریم که زمینهساز وقوع این حوادث است.
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
دکتر میلاد نوری
[lish.ir/1bNS]
@souroshmolana
🆔 @sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
حافظ
https://t.me/noktehaymanavi
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
حافظ
https://t.me/noktehaymanavi
سکه ای با دو روی نامتناسب
انسان طی ۱۰۰ سال گذشته به لحاظ فناورانه (تکنولوژیک) پیشرفت های چشمگیری داشته است.
فهرست بی انتهایی از این پیشرفت را می توان ارائه کرد.
ولی در زمینه پیشرفت انسانی با وضعیت دیگری روبروییم.
به جز برخی پیشرفت ها در حوزه حقوق مدنی در دهه ۶۰ میلادی و یک سری پیشرفت ها در بهبود رابطه مدیران و کارکنان از زمان مطرح شدن مدیریت کیفی در دهه هفتاد میلادی، در زمینه تفاهم بهتر با یکدیگرپیشرفت چندانی نکرده ایم.
📚 #برشی_از_کتاب : #گزیده_ای_از_تئوری_انتخاب
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دكتر_علی_صاحبی و به کوشش: #حسن_ملکیان
📖 صفحه: 17
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
انسان طی ۱۰۰ سال گذشته به لحاظ فناورانه (تکنولوژیک) پیشرفت های چشمگیری داشته است.
فهرست بی انتهایی از این پیشرفت را می توان ارائه کرد.
ولی در زمینه پیشرفت انسانی با وضعیت دیگری روبروییم.
به جز برخی پیشرفت ها در حوزه حقوق مدنی در دهه ۶۰ میلادی و یک سری پیشرفت ها در بهبود رابطه مدیران و کارکنان از زمان مطرح شدن مدیریت کیفی در دهه هفتاد میلادی، در زمینه تفاهم بهتر با یکدیگرپیشرفت چندانی نکرده ایم.
📚 #برشی_از_کتاب : #گزیده_ای_از_تئوری_انتخاب
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دكتر_علی_صاحبی و به کوشش: #حسن_ملکیان
📖 صفحه: 17
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلاصه ای از زندگی مشهورترین افراد جهان!
🆔 @sayehsokhan
🆔 @sayehsokhan
«تقدیر» روی زندگی ما سنگینی میکند.
ولی چیزهایی هم هست که امروز میتوان از نو بهدست آورد.
خوبی کار در این است که ما میتوانیم «فکر کنیم».
فکر کردن فینفسه چیزهای بدیع و تازه به وجود میآورد.
نه تنها میتوانیم به گذشته بنگریم و آن را بررسی کنیم بلکه میتوانیم به آینده بیندیشیم...
کنترل همه چیز از ما ساخته نیست،
ولی میتوانیم بعضی چیزها را کنترل کنیم.
اگر ما بخشی از مسئله هستیم میتوانیم بخشی از جواب هم باشیم.
این است مبارزه خلاق بودن و احساسات داشتن و ماندن در وضعیت «خوب».
ماندن در وضعیت آخر | #امی_هریس
📖 @MyLibraries
🆔 @sayehsokhan
«تقدیر» روی زندگی ما سنگینی میکند.
ولی چیزهایی هم هست که امروز میتوان از نو بهدست آورد.
خوبی کار در این است که ما میتوانیم «فکر کنیم».
فکر کردن فینفسه چیزهای بدیع و تازه به وجود میآورد.
نه تنها میتوانیم به گذشته بنگریم و آن را بررسی کنیم بلکه میتوانیم به آینده بیندیشیم...
کنترل همه چیز از ما ساخته نیست،
ولی میتوانیم بعضی چیزها را کنترل کنیم.
اگر ما بخشی از مسئله هستیم میتوانیم بخشی از جواب هم باشیم.
این است مبارزه خلاق بودن و احساسات داشتن و ماندن در وضعیت «خوب».
ماندن در وضعیت آخر | #امی_هریس
📖 @MyLibraries
🆔 @sayehsokhan
چه خبر خوبی‼️
#چاپ_دوم کتاب عالی و بی نظیر #عمل_عاشقانه نوشته #دکتر_راس_هریس
به بازار آمد.
برای سفارش این کتاب اینجا کلیک کنید ↙️↙️
https://goo.gl/bCyHfR
🆔 @SayehSokhan
#چاپ_دوم کتاب عالی و بی نظیر #عمل_عاشقانه نوشته #دکتر_راس_هریس
به بازار آمد.
برای سفارش این کتاب اینجا کلیک کنید ↙️↙️
https://goo.gl/bCyHfR
🆔 @SayehSokhan
فصل ۴ عمل عاشقانه.mp3
13.8 MB
❇️❇️ فصل چهارم
هر شب یک بخش از کتاب "عمل عاشقانه"، در کانال توسط خانم مهاجری خوانده می شود.
نوشته دکتر راس هریس
ترجمه دکتر شیرعلی خرامین و میترا رفیعی
سایه سخن
@zendegi_dar_sadaf
🆔 @sayehsokhan
هر شب یک بخش از کتاب "عمل عاشقانه"، در کانال توسط خانم مهاجری خوانده می شود.
نوشته دکتر راس هریس
ترجمه دکتر شیرعلی خرامین و میترا رفیعی
سایه سخن
@zendegi_dar_sadaf
🆔 @sayehsokhan
Affirmation for the Inner Child
Mousa Malekian
📆پنجشنبه 8 فروردین 98
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
حد و مرزهایم را تعیین کنم.
📚 #برشی_از_کتاب #حمایت_از_کودک_درون
✍️ اثر: #راکل_لرنر
👌 ترجمه: #دکتر_عمران_حشمتی و #مهناز_معصومیان
📇 ناشر: #سایه_سخن
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
💰سفارش کتاب👈
https://goo.gl/kKzszU
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
حد و مرزهایم را تعیین کنم.
📚 #برشی_از_کتاب #حمایت_از_کودک_درون
✍️ اثر: #راکل_لرنر
👌 ترجمه: #دکتر_عمران_حشمتی و #مهناز_معصومیان
📇 ناشر: #سایه_سخن
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
💰سفارش کتاب👈
https://goo.gl/kKzszU
🆔 @SayehSokhan
شجاعت داشته باش و خودت باش...
با همه کاستی ها و نقص هایت.
شهامت داشته باش و تندیس زندگی خودت را بساز.
تقدیس گر زندگی دیگران نباش.
آنقدر استعداد و خوبی و توان در خودت هست که دیگران تقدیست کنند.
حکایت نویس زندگی خود باش،
نه حکایت نویس دیگران.
زندگی خودت حکایتی تر از همه است.
👤 اشو
🌹 @PICS_NET
با همه کاستی ها و نقص هایت.
شهامت داشته باش و تندیس زندگی خودت را بساز.
تقدیس گر زندگی دیگران نباش.
آنقدر استعداد و خوبی و توان در خودت هست که دیگران تقدیست کنند.
حکایت نویس زندگی خود باش،
نه حکایت نویس دیگران.
زندگی خودت حکایتی تر از همه است.
👤 اشو
🌹 @PICS_NET
از بین همه ی عادات مهرآمیز گوش دادن بیشتر درخواست می شود و کمتر داده می شود. اگر میخواهید به یکدیگر در ارضای نیاز به قدرتتان کمک کنید، به یکدیگر گوش کنید، بدون آنکه آنچه را می شنوید ارزیابی کنید. به آنچه همسرتان می گوید به دقت گوش کنید و بکوشید خواسته ی همسرتان را به درستی درک کنید.برای درک صحیح خواسته ی همسرتان از او بپرسید:"آیا ممکن است کمی بیشتر برایم توضیح بدهی تا بفهمم می خواهی چه چیزی را در گفته های تو بشنوم؟ "ممکن است همیشه با آنچه از همسرتان می شنوید موافق نباشید، اما اگر هر دوی شما این احساس را داشته باشید که دیگری به آنچه گفته اید خوب گوش کرده است، به هم نزدیکتر خواهید شد.
@tavanafarinld
🆔 @sayehsokhan
@tavanafarinld
🆔 @sayehsokhan
نه ژاپنی ها نابغه اند
ونه ما كُند ذهنيم
تنها تفاوت ما و آنها در اين است
كه آنها فرد شكست خورده را
تشويق ميكنند تا موفق شود
ولی ما با فرد موفق ميجنگيم تا
شكستش دهیم!
📚 @BooksCom
🆔 @sayehsokhan
ونه ما كُند ذهنيم
تنها تفاوت ما و آنها در اين است
كه آنها فرد شكست خورده را
تشويق ميكنند تا موفق شود
ولی ما با فرد موفق ميجنگيم تا
شكستش دهیم!
📚 @BooksCom
🆔 @sayehsokhan
🍃🍃ناخشنودی ما و انتقال انرژی منفی به دیگران
🔹یکی از علائم ناخشنودی ما این است که وجود ما انرژی مثبت به کسی انتقال نمی دهد.مثلا شما کنار کسی نشسته اید که اصلا او را نمی شناسید،اما حس می کنید مرتب به شما انرژی منفی می دهد؛برعکس،کسی هم هست که کنار او نشسته اید اما در کنارش احساس آرامش و لذت دارید( که امروزه از این قضیه به انرژی منفی و مثبت تعبیر می کنند)ممکن است این احساس به سبب سابقه ی آن شخص باشد و بگویید به سبب سابقه است که من انرژی بدی می گیرم اما وقتی هیچ سابقه ای از کسی ندارید،احساستان به چیزی باز میگردد که عرفا به آن«ملاطفت» میگفتند؛کسی که وجود ملاطفی دارد،هر کس با او برخورد می کند آرامش می گیرد؛حضور او مثبت و همراه با لطف است.اگر ملاطفت در کار نباشد،این نشان دهنده خلا است.انتقال انرژی مثبت به دیگران گاهی از طریق زبان بدن و گاهی هم از طریق چیزی لطیف تر از زبان بدن است.انسان نمی تواند بفهمد این انرژی مثبت را از کجا می گیرد اما آن را دریافت می کند و می یابد.این همان چیزی است که خانم آندرهیل برآن تاکید دارد.او می گوید انسانی که همه چیزش بر سر جایش است ملاطفتی از او به هستی می رسد و همه از او انطباع و برداشت خوبی دارند.
💢مصطفی ملکیان،کتاب زمین از دریچه آسمان، صفحه 97،انتشارات سروش مولانا
@souroshmolana
🆔 @sayehsokhan
🔹یکی از علائم ناخشنودی ما این است که وجود ما انرژی مثبت به کسی انتقال نمی دهد.مثلا شما کنار کسی نشسته اید که اصلا او را نمی شناسید،اما حس می کنید مرتب به شما انرژی منفی می دهد؛برعکس،کسی هم هست که کنار او نشسته اید اما در کنارش احساس آرامش و لذت دارید( که امروزه از این قضیه به انرژی منفی و مثبت تعبیر می کنند)ممکن است این احساس به سبب سابقه ی آن شخص باشد و بگویید به سبب سابقه است که من انرژی بدی می گیرم اما وقتی هیچ سابقه ای از کسی ندارید،احساستان به چیزی باز میگردد که عرفا به آن«ملاطفت» میگفتند؛کسی که وجود ملاطفی دارد،هر کس با او برخورد می کند آرامش می گیرد؛حضور او مثبت و همراه با لطف است.اگر ملاطفت در کار نباشد،این نشان دهنده خلا است.انتقال انرژی مثبت به دیگران گاهی از طریق زبان بدن و گاهی هم از طریق چیزی لطیف تر از زبان بدن است.انسان نمی تواند بفهمد این انرژی مثبت را از کجا می گیرد اما آن را دریافت می کند و می یابد.این همان چیزی است که خانم آندرهیل برآن تاکید دارد.او می گوید انسانی که همه چیزش بر سر جایش است ملاطفتی از او به هستی می رسد و همه از او انطباع و برداشت خوبی دارند.
💢مصطفی ملکیان،کتاب زمین از دریچه آسمان، صفحه 97،انتشارات سروش مولانا
@souroshmolana
🆔 @sayehsokhan