یک پژوهشگر شاهنامه، فردوسی را «شناسنامه اقوام ایرانی» میداند و به صدای آمریکا میگوید، این شاعر نامآور بر خلاف آن چه «کمونیستها و اسلامگرایان افراطی» میگویند، «نه نژادپرست است، نه ضد عرب، و نه ضد ترک»؛ بلکه او «بزرگترین ستون و استوانه هویتی ایرانیان است.»
همزمان با ۲۵ اردیبهشت، روز فردوسی، بخش فارسی صدای آمریکا درباره نگاه فردوسی به اقوام ایرانی و زنان و همچنین نقش شاهنامه در ایجاد همگرایی ملی میان ایرانیان، با بزرگمهر وزیری، پژوهشگر شاهنامه، گفتوگو کرده است.
ابوالقاسم فردوسی، نویسنده شاهنامه، روایت حماسههای ملی ایرانی، بزرگترین شاعر پارسیگو است.
این شاهنامهپژوه ساکن ایالت تگزاس در آمریکا، قلمرو جغرافیایی شاهنامه فردوسی را از آسیای میانی، افغانستان و ایران کنونی، آناتولی، اروپای شرقی و آلبانی و بوسنی هرزگوین، قسمتهایی از یمن تا شمال آفریقا گسترده میداند.
فریدون، پدر اقوام ایرانی
بزرگمهر وزیری به صدای آمریکا میگوید که «فردوسی شناسنامه اقوام ایرانی است» و بر خلاف «بیمهریها» و آنچه «توسط کمونیستها و یا اسلامگرایان افراطی گفته شده»، این شاعر نامآور «نه نژادپرست است، نه ضد عرب است و نه ضد ترک»، بلکه «فردوسی بزرگترین ستون و استوانه هویتی ایرانیان است» و به همین دلیل است که «او را میکوبند.»
این که «ضحاک تازی» به عنوان «بدترین شخصیت» در شاهنامه به تصویر کشیده شده، «نه به خاطر عرب بودن، بلکه به خاطر کارهایش است»؛ چنانکه «مرداس پدر ضحاک نیز عرب بوده» و فردوسی از او «به نیکی یاد میکند.»
این شاهنامهپژوه همچنین با بیان این که «پانترکها» از مسئله تورانیان در شاهنامه «بهرهبردای میکنند»، بر تفاوت «تورانیان با ترکهای زردپوست» اشاره میکند و میافزاید، «تورانیان ترکهای آریایی هستند»، چنان که مطابق شاهنامه «فریدون که پدر اقوام ایرانی است»، سه پسر به نامهای «ایرج، تور و سلم» داشت و «تورانیان» نوادگان تور هستند.
به گفته او، مصرع «همه جای ایران سرای من است»، از زبان افراسیاب، شخصیت تورانی شاهنامه، به این دلیل است که او «خود را ایرانی میدانسته، چرا که پدر او پشنگ، نوه فریدون است.» ⤵️⤵️
همزمان با ۲۵ اردیبهشت، روز فردوسی، بخش فارسی صدای آمریکا درباره نگاه فردوسی به اقوام ایرانی و زنان و همچنین نقش شاهنامه در ایجاد همگرایی ملی میان ایرانیان، با بزرگمهر وزیری، پژوهشگر شاهنامه، گفتوگو کرده است.
ابوالقاسم فردوسی، نویسنده شاهنامه، روایت حماسههای ملی ایرانی، بزرگترین شاعر پارسیگو است.
این شاهنامهپژوه ساکن ایالت تگزاس در آمریکا، قلمرو جغرافیایی شاهنامه فردوسی را از آسیای میانی، افغانستان و ایران کنونی، آناتولی، اروپای شرقی و آلبانی و بوسنی هرزگوین، قسمتهایی از یمن تا شمال آفریقا گسترده میداند.
فریدون، پدر اقوام ایرانی
بزرگمهر وزیری به صدای آمریکا میگوید که «فردوسی شناسنامه اقوام ایرانی است» و بر خلاف «بیمهریها» و آنچه «توسط کمونیستها و یا اسلامگرایان افراطی گفته شده»، این شاعر نامآور «نه نژادپرست است، نه ضد عرب است و نه ضد ترک»، بلکه «فردوسی بزرگترین ستون و استوانه هویتی ایرانیان است» و به همین دلیل است که «او را میکوبند.»
این که «ضحاک تازی» به عنوان «بدترین شخصیت» در شاهنامه به تصویر کشیده شده، «نه به خاطر عرب بودن، بلکه به خاطر کارهایش است»؛ چنانکه «مرداس پدر ضحاک نیز عرب بوده» و فردوسی از او «به نیکی یاد میکند.»
این شاهنامهپژوه همچنین با بیان این که «پانترکها» از مسئله تورانیان در شاهنامه «بهرهبردای میکنند»، بر تفاوت «تورانیان با ترکهای زردپوست» اشاره میکند و میافزاید، «تورانیان ترکهای آریایی هستند»، چنان که مطابق شاهنامه «فریدون که پدر اقوام ایرانی است»، سه پسر به نامهای «ایرج، تور و سلم» داشت و «تورانیان» نوادگان تور هستند.
به گفته او، مصرع «همه جای ایران سرای من است»، از زبان افراسیاب، شخصیت تورانی شاهنامه، به این دلیل است که او «خود را ایرانی میدانسته، چرا که پدر او پشنگ، نوه فریدون است.» ⤵️⤵️
✍️ محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🖊 ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیمِ سخن فردوسیِ جـان و گرامیداشت زبان پارسی
چرا شاهنامه به وجود آمد، چرا شاهنامه نوشته شد؟
هر زمانی اقتضایی دارد و چیزی میطلبد که مورد احتیاج است... در مورد شاهنامه یک چنین وضعی بود. در آن زمان ایرانی میخواست ترکیب تازهای به زندگیِ خود ببخشد. شخصیّت خود را از نو احیاء کند و برای این کار دست به اقدامهای متعدّدی زده بود؛ از جمله در آغاز تعدادی مقاومتهای نظامی بود، در برابر دستگاه بنیامیّه و بنیعبّاس که میخواستند ایران را در زیر تسلّط خود داشته باشند. اینها هیچ کدام به نتیجهی مطلوب که رهاییِ کاملِ ایران بود نرسید، گرچه ثمرههایی به بار آورد. بنیامیّه به همّت ایرانیان سرنگون شدند و همهی سران آنها نابود گردیدند و این تا حدّی جوابِ «قادسیّه» بود، خلافت آمد به دست بنیعبّاس که رفتار مساعدتری نسبت به ایرانیها داشتند ولی کشمکش ظاهر و پنهان در جریان بود و در واکنش قدرتهای محلّی چون صفّاریان و آلِ بویه نمود میکرد و حتّی گاه خلافت عباسی را تا آستانهی زوال پیش میبُرد.
سامانیها که ایرانیترین و با ثابتترین حکومتهای ایرانی بودند با بغداد راه مماشات در پیش گرفتند و از این طریق فرصت یافتند که استقلالِ کشور را از طریقِ احیاء فرهنگِ ایرانی پایهریزی کنند.
مهمترین واقعه در این زمان سر بر آوردنِ زبان فارسیِ دَری و نیرو گرفتنِ آن بود که بر اثر آن دورِ تازهای در زندگیِ ایرانی آغاز گشت سیل آثار به نظم و نثر جاری گردید، و به همراه آن آیینهای دیرینهی ایرانی جان گرفتند. سامانیان که نسبتِ خود را به بهرام چوبینه میرساندند، تمدّنِ ایرانِ بعد از اسلام را پی افکندند...
آنگاه نوبت به فردوسی رسید که از حُسن اتّفاق همهی عواملِ مساعد در او جمع شد. مردی دهقانزاده از توس، توس یکی از شهرهای فرهنگیِ خراسان، ناحیهی ناآرامی بوده، محلّ برخورد عقاید ملّی و دینی، و هر دو تا حدّی همراه با افراط. داستانی که نظامی عروضی دربارهی آن مذکّرِ توس آورده که مانع از دفن جنازهی فردوسی شد، نشانهی تعصّبِ گذشت ناپذیری است. در عین حال روحِ ملّی و ایرانگرائی در همین شهر دامنهای داشته. شاهنامهی ابومنصوری به نثر که ترجمهی خداینامهی عهد ساسانی بود و به فارسیِ دری درآمد، پایهی کار قرار گرفت. همین مانده بود که آن را به شعر در آورند تا بتواند در درونِ مردم جا بیفتد.
ایرانی میخواست باور داشته باشد که هنوز زنده است. تنها خاکستری بر روی این آتش گرفته بود، فردوسی آمد و این خاکستر را کنار زد، ایرانی در زیر تسلّطِ عربِ اموی و عبّاسی «عجم» شده بود، او میخواست دوباره ایرانی باشد، و شاهنامه این امکان را برای او فراهم کرد.
فردوسی جوابدهنده به ندای مردمِ زمان بود، چون چشمهای از قعرِ ضمیرِ ایــرانی جوشید، زیرا ایرانی خود را محکوم به زنده بودن میدید، بناگهان شاهنامه مانند صبح بر کاروانِ گمشدهای سر برآورد.
فردوسی احساس کرده بود که این کتاب برای قوم ایرانی ارزش حیاتی دارد بنابراین همهی زندگیِ خود را بر سرِ آن نهاد، زیرا ایمان داشت که کاریست کارِستان و سرنوشتِ یک ملّت را رقم میزند.
شاهنامه در شرایطی پدید آمد که نموداری از زنده بودنِ قومِ ایـــرانی باشد.
#از_رودکی_تا_بهار
🆑کانال سخنرانی ها
🖊 ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیمِ سخن فردوسیِ جـان و گرامیداشت زبان پارسی
چرا شاهنامه به وجود آمد، چرا شاهنامه نوشته شد؟
هر زمانی اقتضایی دارد و چیزی میطلبد که مورد احتیاج است... در مورد شاهنامه یک چنین وضعی بود. در آن زمان ایرانی میخواست ترکیب تازهای به زندگیِ خود ببخشد. شخصیّت خود را از نو احیاء کند و برای این کار دست به اقدامهای متعدّدی زده بود؛ از جمله در آغاز تعدادی مقاومتهای نظامی بود، در برابر دستگاه بنیامیّه و بنیعبّاس که میخواستند ایران را در زیر تسلّط خود داشته باشند. اینها هیچ کدام به نتیجهی مطلوب که رهاییِ کاملِ ایران بود نرسید، گرچه ثمرههایی به بار آورد. بنیامیّه به همّت ایرانیان سرنگون شدند و همهی سران آنها نابود گردیدند و این تا حدّی جوابِ «قادسیّه» بود، خلافت آمد به دست بنیعبّاس که رفتار مساعدتری نسبت به ایرانیها داشتند ولی کشمکش ظاهر و پنهان در جریان بود و در واکنش قدرتهای محلّی چون صفّاریان و آلِ بویه نمود میکرد و حتّی گاه خلافت عباسی را تا آستانهی زوال پیش میبُرد.
سامانیها که ایرانیترین و با ثابتترین حکومتهای ایرانی بودند با بغداد راه مماشات در پیش گرفتند و از این طریق فرصت یافتند که استقلالِ کشور را از طریقِ احیاء فرهنگِ ایرانی پایهریزی کنند.
مهمترین واقعه در این زمان سر بر آوردنِ زبان فارسیِ دَری و نیرو گرفتنِ آن بود که بر اثر آن دورِ تازهای در زندگیِ ایرانی آغاز گشت سیل آثار به نظم و نثر جاری گردید، و به همراه آن آیینهای دیرینهی ایرانی جان گرفتند. سامانیان که نسبتِ خود را به بهرام چوبینه میرساندند، تمدّنِ ایرانِ بعد از اسلام را پی افکندند...
آنگاه نوبت به فردوسی رسید که از حُسن اتّفاق همهی عواملِ مساعد در او جمع شد. مردی دهقانزاده از توس، توس یکی از شهرهای فرهنگیِ خراسان، ناحیهی ناآرامی بوده، محلّ برخورد عقاید ملّی و دینی، و هر دو تا حدّی همراه با افراط. داستانی که نظامی عروضی دربارهی آن مذکّرِ توس آورده که مانع از دفن جنازهی فردوسی شد، نشانهی تعصّبِ گذشت ناپذیری است. در عین حال روحِ ملّی و ایرانگرائی در همین شهر دامنهای داشته. شاهنامهی ابومنصوری به نثر که ترجمهی خداینامهی عهد ساسانی بود و به فارسیِ دری درآمد، پایهی کار قرار گرفت. همین مانده بود که آن را به شعر در آورند تا بتواند در درونِ مردم جا بیفتد.
ایرانی میخواست باور داشته باشد که هنوز زنده است. تنها خاکستری بر روی این آتش گرفته بود، فردوسی آمد و این خاکستر را کنار زد، ایرانی در زیر تسلّطِ عربِ اموی و عبّاسی «عجم» شده بود، او میخواست دوباره ایرانی باشد، و شاهنامه این امکان را برای او فراهم کرد.
فردوسی جوابدهنده به ندای مردمِ زمان بود، چون چشمهای از قعرِ ضمیرِ ایــرانی جوشید، زیرا ایرانی خود را محکوم به زنده بودن میدید، بناگهان شاهنامه مانند صبح بر کاروانِ گمشدهای سر برآورد.
فردوسی احساس کرده بود که این کتاب برای قوم ایرانی ارزش حیاتی دارد بنابراین همهی زندگیِ خود را بر سرِ آن نهاد، زیرا ایمان داشت که کاریست کارِستان و سرنوشتِ یک ملّت را رقم میزند.
شاهنامه در شرایطی پدید آمد که نموداری از زنده بودنِ قومِ ایـــرانی باشد.
#از_رودکی_تا_بهار
🆑کانال سخنرانی ها
۲۵ اردیبهشتماه در تقویم ملی ایرانیان «روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی» نامگذاری شده است.
شاید برای خیلیها این پرسش مطرح باشد که چرا این روز را بهعنوان روز بزرگداشت فردوسی انتخاب کردهاند و وجه تسمیه آن چیست. مثلا میدانیم که روز اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است؛
از آنجا که سعدی در «دیباچه گلستان» خود تصریح کرده است که در روز «اول اردیبهشتماه جلالی» بخش نخست کتاب «گلستان» را «از سواد به بیاض» برده، یعنی پاکنویس کرده است.
درباره روز ملی بزرگداشت بقیه شاعران بزرگ ایران در تقویم نیز احتمالا وجه یا وجوهی از تاریخ زندگی آنها مدنظر پیشنهاددهنگان و تصمیمگیران قرار داشته است.
اما دوباره به پرسش اول بازمیگردیم؛ روز بزرگداشت فردوسی چرا بیستوپنجم اردیبهشت است؟
برای یافتن پاسخ این پرسش، بهترین راه، مراجعه به سرچشمه است؛ یعنی کسی که این پیشنهاد را مطرح کرده و آن را تا تصویب در مراکز تصمیمگیری سطح بالا پیش برده و نیز تا ثبت در تقویم ایران پیگیری کرده است.
دکتر محمدجعفر یاحقی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد پیشکسوت گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد که سالهاست نامش با شاهنامه فردوسی و شاهنامهپژوهی امروز ایران گره خورده است،
کسی است که سالها پیش با پایمردیها و پیگیریهای خود توانست روز ملی بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی را در تقویم ایران بهثبت برساند.
از این رو، بهترین پاسخدهنده به پرسشهای ما درباره ارتباط بیستوپنجم اردیبهشتماه با حماسهسرای ملی ایران است.
استاد یاحقی، ماجرای نامگذاری روز بزرگداشت فردوسی را این گونه روایت میکند:
ما در دهه ۷۰ مرکز خراسانشناسی را داشتیم و در آنجا مشغول فعالیت بودیم.
در همین دوران یعنی در سال ۱۳۷۶ بود گمان میکنم که شاید برای اولین بار در شیراز برنامه بزرگداشت حافظ را برگزار کردند و در دوره اول برگزاری این همایش، دوست من آقای کمالیسروستانی از من دعوت کرد تا در این همایش شرکت کنم و من هم شرکت کردم و آن را پسندیدم؛ کار بسیار خوبی بود.
در همان جلسه نخستین همایش یعنی در سال ۱۳۷۶ در شیراز من اعلام کردم که ما هم میرویم در مشهد روز بزرگداشت فردوسی را به دولت پیشنهاد میکنیم؛
مثل شما که روز بزرگداشت حافظ را پیشنهاد و همایش ملی هم برای آن برگزار کردید.
وقتی از سفر شیراز برگشتم، بلافاصله آمدم و در مرکز خراسانشناسی با همکارانم آقایان دکتر محمدرضا راشدمحصل، مهدی سیدی، رجبعلی لبافخانیکی، شادروان دکتر رضا انزابینژاد و شادروان دکتر تقی وحیدیانکامیار این موضوع را مطرح کردیم و گفتیم ما هم باید برای فردوسی یک روز بزرگداشت اعلام کنیم.
تا آن زمان هنوز هیچ بزرگداشتی در تقویم نبود؛ فقط حافظ روز بزرگداشت در تقویم داشت، حتی روز بزرگداشت سعدی هم هنوز در تقویم نیامده بود.
من گفتم که ما باید در خراسان این کار را برای فردوسی انجام دهیم.
چرا روز بیستوپنجم اردیبهشت را برای بزرگداشت فردوسی انتخاب کردید؟ آیا این روز در تاریخ زندگی فردوسی یا در شاهنامه روز خاصی است؟
خیلی فکر کردیم روز بزرگداشت فردوسی چه روزی باشد. ابتدا آمدیم و گشتیم و روز بیستوپنجم اسفند را پیدا کردیم که تاریخ مشخصی در شاهنامه است؛
روز پایان سرایش شاهنامه، بهگفته خود فردوسی در این بیت: «بهپای آمد این قصه یزدگرد/ بهماه سپندارمذ روز ارد» که بهمعنی بیستوپنجم اسفند است و البته براساس تقویم یزدگردی است و سهچهار روز پس از بیستوپنجم اسفند در تقویم ما میشود و به فروردین میرسد.
دیدیم که انتخاب روز بیستوپنجم اسفند یا روزی در اوایل فروردین هیچ مناسبتی ندارد و نمیتوان همایش بزرگداشت فردوسی را در آستانه نوروز یا اوایل فروردین برگزار کرد، زیرا نوروز همیشه تبوتاب خاص خود را دارد و مسافرتها بیشتر است و مسئولان هم گرفتاریهای خاصی دارند؛
بنابراین تصمیم گرفتیم که این مناسبت را کمی عقبتر ببریم و در نهایت پیشبینی کردیم که بیستوپنجم اردیبهشت برای روز بزرگداشت فردوسی روز مناسبی است؛
اردیبهشت در میانه بهار است، ماه خوبی است و پر از طروات و شادابی است، چنانکه در شاهنامه نیز طراوت و شادابی اهمیت خاصی دارد و همچنین در این ماه مدرسهها باز هستند و زمان مناسبی برای رفتن دانشآموزان به آرامگاه فردوسی است و همچنین از تب و تاب نوروز هم گذشته است.
وی افزود آن زمان مناسبتی در ماه اردیبهشت نداشتیم .
مناسبتهای دیگر ماه اردیبهشت بعدها در تقویم ایران ثبت شد.
نقل از:
یوسف بینا / شهرآرا نیوز
شاید برای خیلیها این پرسش مطرح باشد که چرا این روز را بهعنوان روز بزرگداشت فردوسی انتخاب کردهاند و وجه تسمیه آن چیست. مثلا میدانیم که روز اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است؛
از آنجا که سعدی در «دیباچه گلستان» خود تصریح کرده است که در روز «اول اردیبهشتماه جلالی» بخش نخست کتاب «گلستان» را «از سواد به بیاض» برده، یعنی پاکنویس کرده است.
درباره روز ملی بزرگداشت بقیه شاعران بزرگ ایران در تقویم نیز احتمالا وجه یا وجوهی از تاریخ زندگی آنها مدنظر پیشنهاددهنگان و تصمیمگیران قرار داشته است.
اما دوباره به پرسش اول بازمیگردیم؛ روز بزرگداشت فردوسی چرا بیستوپنجم اردیبهشت است؟
برای یافتن پاسخ این پرسش، بهترین راه، مراجعه به سرچشمه است؛ یعنی کسی که این پیشنهاد را مطرح کرده و آن را تا تصویب در مراکز تصمیمگیری سطح بالا پیش برده و نیز تا ثبت در تقویم ایران پیگیری کرده است.
دکتر محمدجعفر یاحقی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد پیشکسوت گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد که سالهاست نامش با شاهنامه فردوسی و شاهنامهپژوهی امروز ایران گره خورده است،
کسی است که سالها پیش با پایمردیها و پیگیریهای خود توانست روز ملی بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی را در تقویم ایران بهثبت برساند.
از این رو، بهترین پاسخدهنده به پرسشهای ما درباره ارتباط بیستوپنجم اردیبهشتماه با حماسهسرای ملی ایران است.
استاد یاحقی، ماجرای نامگذاری روز بزرگداشت فردوسی را این گونه روایت میکند:
ما در دهه ۷۰ مرکز خراسانشناسی را داشتیم و در آنجا مشغول فعالیت بودیم.
در همین دوران یعنی در سال ۱۳۷۶ بود گمان میکنم که شاید برای اولین بار در شیراز برنامه بزرگداشت حافظ را برگزار کردند و در دوره اول برگزاری این همایش، دوست من آقای کمالیسروستانی از من دعوت کرد تا در این همایش شرکت کنم و من هم شرکت کردم و آن را پسندیدم؛ کار بسیار خوبی بود.
در همان جلسه نخستین همایش یعنی در سال ۱۳۷۶ در شیراز من اعلام کردم که ما هم میرویم در مشهد روز بزرگداشت فردوسی را به دولت پیشنهاد میکنیم؛
مثل شما که روز بزرگداشت حافظ را پیشنهاد و همایش ملی هم برای آن برگزار کردید.
وقتی از سفر شیراز برگشتم، بلافاصله آمدم و در مرکز خراسانشناسی با همکارانم آقایان دکتر محمدرضا راشدمحصل، مهدی سیدی، رجبعلی لبافخانیکی، شادروان دکتر رضا انزابینژاد و شادروان دکتر تقی وحیدیانکامیار این موضوع را مطرح کردیم و گفتیم ما هم باید برای فردوسی یک روز بزرگداشت اعلام کنیم.
تا آن زمان هنوز هیچ بزرگداشتی در تقویم نبود؛ فقط حافظ روز بزرگداشت در تقویم داشت، حتی روز بزرگداشت سعدی هم هنوز در تقویم نیامده بود.
من گفتم که ما باید در خراسان این کار را برای فردوسی انجام دهیم.
چرا روز بیستوپنجم اردیبهشت را برای بزرگداشت فردوسی انتخاب کردید؟ آیا این روز در تاریخ زندگی فردوسی یا در شاهنامه روز خاصی است؟
خیلی فکر کردیم روز بزرگداشت فردوسی چه روزی باشد. ابتدا آمدیم و گشتیم و روز بیستوپنجم اسفند را پیدا کردیم که تاریخ مشخصی در شاهنامه است؛
روز پایان سرایش شاهنامه، بهگفته خود فردوسی در این بیت: «بهپای آمد این قصه یزدگرد/ بهماه سپندارمذ روز ارد» که بهمعنی بیستوپنجم اسفند است و البته براساس تقویم یزدگردی است و سهچهار روز پس از بیستوپنجم اسفند در تقویم ما میشود و به فروردین میرسد.
دیدیم که انتخاب روز بیستوپنجم اسفند یا روزی در اوایل فروردین هیچ مناسبتی ندارد و نمیتوان همایش بزرگداشت فردوسی را در آستانه نوروز یا اوایل فروردین برگزار کرد، زیرا نوروز همیشه تبوتاب خاص خود را دارد و مسافرتها بیشتر است و مسئولان هم گرفتاریهای خاصی دارند؛
بنابراین تصمیم گرفتیم که این مناسبت را کمی عقبتر ببریم و در نهایت پیشبینی کردیم که بیستوپنجم اردیبهشت برای روز بزرگداشت فردوسی روز مناسبی است؛
اردیبهشت در میانه بهار است، ماه خوبی است و پر از طروات و شادابی است، چنانکه در شاهنامه نیز طراوت و شادابی اهمیت خاصی دارد و همچنین در این ماه مدرسهها باز هستند و زمان مناسبی برای رفتن دانشآموزان به آرامگاه فردوسی است و همچنین از تب و تاب نوروز هم گذشته است.
وی افزود آن زمان مناسبتی در ماه اردیبهشت نداشتیم .
مناسبتهای دیگر ماه اردیبهشت بعدها در تقویم ایران ثبت شد.
نقل از:
یوسف بینا / شهرآرا نیوز
نه فرزند ماند نه تخت و کلاه
نه ایوان شاهی نه گنج و سپاه
ز گیتی دو چیز است جاوید و بس
دگر هر چه باشد نماند به کس:
بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ آیین دین
✍️ شاهنامه
🖊 فرخنده باد روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت فردوسی
نه ایوان شاهی نه گنج و سپاه
ز گیتی دو چیز است جاوید و بس
دگر هر چه باشد نماند به کس:
بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ آیین دین
✍️ شاهنامه
🖊 فرخنده باد روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت فردوسی
سلطهٔ اعراب بر ایران
و نقش فردوسی در احیای فرهنگ ملّی و قومی
▪️سلطهٔ اعراب بر ایران خیلی خیلی بیرحمانه و قلدرانه و زورگویانه بوده است.
درسته اینها میگفتند ما برای پیروزی اسلام آمدیم، ولی اجحاف و ظلم و قلدری میکردند،
مخصوصاً در جایی که فردوسی از همانجا سربرآورد؛ یعنی دشت طوس.
▪️فردوسی میدیده که دارد یک فرهنگ نابود میشود.
▪️من جایی خواندم نویسندهٔ معروف مصری (محمدحسنین هیکل) گفته بود ما به این دلیل عرب شدیم که شاعری از تراز فردوسی نداشتیم، شاعری از تراز فردوسی به احیای فرهنگ قومی و ملی آنها برنخاست. مصریها عرب نبودند، آنها با فتوحات اسلامی عرب شدند.
▪️فردوسی در زیر تشعشعات فعالیت اعراب در دشت طوس فعالیت کرد. او میدید که دارد یک فرهنگ نابود میشود.
محمدرضا شفیعی کدکنی
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
دانشگاه تهران
#فردوسی
و نقش فردوسی در احیای فرهنگ ملّی و قومی
▪️سلطهٔ اعراب بر ایران خیلی خیلی بیرحمانه و قلدرانه و زورگویانه بوده است.
درسته اینها میگفتند ما برای پیروزی اسلام آمدیم، ولی اجحاف و ظلم و قلدری میکردند،
مخصوصاً در جایی که فردوسی از همانجا سربرآورد؛ یعنی دشت طوس.
▪️فردوسی میدیده که دارد یک فرهنگ نابود میشود.
▪️من جایی خواندم نویسندهٔ معروف مصری (محمدحسنین هیکل) گفته بود ما به این دلیل عرب شدیم که شاعری از تراز فردوسی نداشتیم، شاعری از تراز فردوسی به احیای فرهنگ قومی و ملی آنها برنخاست. مصریها عرب نبودند، آنها با فتوحات اسلامی عرب شدند.
▪️فردوسی در زیر تشعشعات فعالیت اعراب در دشت طوس فعالیت کرد. او میدید که دارد یک فرهنگ نابود میشود.
محمدرضا شفیعی کدکنی
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
دانشگاه تهران
#فردوسی
بیست و پنج اردیبهشت ماه روز بزرگداشت سخن سرای بزرگ و سترگ ایرانزمین، # فردوسی نامدار است
در این روز دوستداران شاهنامه و فرهنگ و هنر ایران و زبان پارسی، می کوشند تا این روز را گرامی داشته و به شکوه ان بیافزایند.
. چکامه سرایان نیز با سروده های خود به پیشواز این روز بزرگ می روند.
سروده زیر از چکامه سرای نامدار ملی
بانو # هما ارژنگی است که پیشکش دوستداران فردوسی و ایران می شود .
👌 درود فردوسی 👌
🌹 سرودهی بانو هما ارژنگی
بزرگا، سرم سوده بر خاک تو
بر آن خوان گسترده ی پاک تو
تو دادار دانا و بخشندهای
به هر راز پنهان تو دانندهای
تویی آنکه جان و روان آفرید
زمین و بلند آسمان آفرید
تن ناتوان را توان آفرید
سخن گفتن اندر زبان آفرید
کنونم سخن باشد از مهتری
که تاج سخن را بود گوهری
یکی گوهر شاهوار ثمین
که باشد بر او تا ابد آفرین
حکیم خردمند روشن روان
همان پیر دهقان پاکیزه جان
که تخم سخن را پراکنده کرد
زبان دری را ز نو زنده کرد
خداوند بخشندهی چاره ساز
حکیم خطاپوش، دانای راز
سر بسته گنج سخن برگشاد
بدان دانشی مرد داننده داد
که گنجور باید که دانا بود
به گنجوری خود توانا بود
هشیوار فردوسی پاک جان
پژوهندهی نامهی باستان
همان دانشی مرد فرخ نژاد
بنای سخن را ز نو بر نهاد
چو بر رخش اندیشهها تاختی
درفش سخن را بر افراختی
نبشتی چو شهنامهی شاهوار
همان خسروان نامهی استوار
یکی گنج پر رنج آمد پدید
که دیگر چنو در جهان کس ندید
بیاراست آن نامه ی ایزدی
بدین نغز گفتارهی سر مدی
«به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد»
پس آنگه چنین گفت آن مرد راد
«که رحمت بر آن تربت پاک باد»
«بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی»
زنان را به آزادگی چون بدید
کتایون و تهمینه، گرد آفرید
فرنگیس و رودابهی خوب چهر
دلیر و به آزرم بر کیش مهر
و یا گردیه بانوی نامدار
خرد پیشه در کار و در کار زار،
به گفتار شیرین سخن ساز کرد
به ساز سخن قصه آغاز کرد
«زنانشان چون اینند ایرانیان
چگونهاند مردان و جنگاوران؟»
ز مردان گردنکش بی همال
ز شمشیر و از گرز و کو پال و یال
ز تخت و ز تاج و ز گاه و کلاه
ز رزم و ز بزم و بزرگی و جاه
هم از آفریدون فرخنده جان
ز دشمن شکن کاوهی قهرمان
از آن بر شده پرچم کاویان
که بودی خود از چرم آهنگران
ز هوشنگ و جمشید و کاووسِ کی
ز بهرام و شاپور فرخنده پی
همه پهلوانان و نام آوران
بپاکرده کاخی بلند آستان
«پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند»
هم او آفرید از یل سیستان
بزرگی چنان رستم داستان
به چالش، هماورد شیر ژیان
گشایندهی جادوی هفت خوان
که اهریمن و دیو و هم اژدها
ز چنگال رستم نگشتی رها
«جهان آفرین تا جهان آفرید
سواری چو رستم نیامد پدید»
الا ای حکیم بلند آستان
که بر ما گشودی در باستان
ندانم که گویم سخن گفتهای
که از گنج معنی تو در سفته ای .
تو بر طاق گردون بلند اختری
مهین بخردی پر بها گوهری
نمیری تو تا جاودان زندهای
«که تخم سخن را پراکنده ای»
کنون با هزاران سلام و درود
بخوانیم بر یاد تو این سرود
«چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد»
در این روز دوستداران شاهنامه و فرهنگ و هنر ایران و زبان پارسی، می کوشند تا این روز را گرامی داشته و به شکوه ان بیافزایند.
. چکامه سرایان نیز با سروده های خود به پیشواز این روز بزرگ می روند.
سروده زیر از چکامه سرای نامدار ملی
بانو # هما ارژنگی است که پیشکش دوستداران فردوسی و ایران می شود .
👌 درود فردوسی 👌
🌹 سرودهی بانو هما ارژنگی
بزرگا، سرم سوده بر خاک تو
بر آن خوان گسترده ی پاک تو
تو دادار دانا و بخشندهای
به هر راز پنهان تو دانندهای
تویی آنکه جان و روان آفرید
زمین و بلند آسمان آفرید
تن ناتوان را توان آفرید
سخن گفتن اندر زبان آفرید
کنونم سخن باشد از مهتری
که تاج سخن را بود گوهری
یکی گوهر شاهوار ثمین
که باشد بر او تا ابد آفرین
حکیم خردمند روشن روان
همان پیر دهقان پاکیزه جان
که تخم سخن را پراکنده کرد
زبان دری را ز نو زنده کرد
خداوند بخشندهی چاره ساز
حکیم خطاپوش، دانای راز
سر بسته گنج سخن برگشاد
بدان دانشی مرد داننده داد
که گنجور باید که دانا بود
به گنجوری خود توانا بود
هشیوار فردوسی پاک جان
پژوهندهی نامهی باستان
همان دانشی مرد فرخ نژاد
بنای سخن را ز نو بر نهاد
چو بر رخش اندیشهها تاختی
درفش سخن را بر افراختی
نبشتی چو شهنامهی شاهوار
همان خسروان نامهی استوار
یکی گنج پر رنج آمد پدید
که دیگر چنو در جهان کس ندید
بیاراست آن نامه ی ایزدی
بدین نغز گفتارهی سر مدی
«به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد»
پس آنگه چنین گفت آن مرد راد
«که رحمت بر آن تربت پاک باد»
«بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی»
زنان را به آزادگی چون بدید
کتایون و تهمینه، گرد آفرید
فرنگیس و رودابهی خوب چهر
دلیر و به آزرم بر کیش مهر
و یا گردیه بانوی نامدار
خرد پیشه در کار و در کار زار،
به گفتار شیرین سخن ساز کرد
به ساز سخن قصه آغاز کرد
«زنانشان چون اینند ایرانیان
چگونهاند مردان و جنگاوران؟»
ز مردان گردنکش بی همال
ز شمشیر و از گرز و کو پال و یال
ز تخت و ز تاج و ز گاه و کلاه
ز رزم و ز بزم و بزرگی و جاه
هم از آفریدون فرخنده جان
ز دشمن شکن کاوهی قهرمان
از آن بر شده پرچم کاویان
که بودی خود از چرم آهنگران
ز هوشنگ و جمشید و کاووسِ کی
ز بهرام و شاپور فرخنده پی
همه پهلوانان و نام آوران
بپاکرده کاخی بلند آستان
«پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند»
هم او آفرید از یل سیستان
بزرگی چنان رستم داستان
به چالش، هماورد شیر ژیان
گشایندهی جادوی هفت خوان
که اهریمن و دیو و هم اژدها
ز چنگال رستم نگشتی رها
«جهان آفرین تا جهان آفرید
سواری چو رستم نیامد پدید»
الا ای حکیم بلند آستان
که بر ما گشودی در باستان
ندانم که گویم سخن گفتهای
که از گنج معنی تو در سفته ای .
تو بر طاق گردون بلند اختری
مهین بخردی پر بها گوهری
نمیری تو تا جاودان زندهای
«که تخم سخن را پراکنده ای»
کنون با هزاران سلام و درود
بخوانیم بر یاد تو این سرود
«چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد»
مراسم بزرگداشت فردوسی در ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ با حضور هموندان انجمن شاهنامه خوانی آباده و ایزدخواست،و همچنین مهمانانی از انجمن شعر شهرستان اقلید؛در شهر ایزدخواست و در کاروانسرای صفوی برگزار شد.
این برنامه ساعت ۱۶:۳۰ با حضور هموندان در قلعه باستانی ایزدخواست و بازدید از این بنای تاریخی آغاز شد،و پس از آن با بازدید از موزه مردمشناسی این شهر ادامه یافت.
پس از آن برنامه رسمی در ساعت ۱۹ در کاروانسرای شاه عباسی آغاز شد.
در سرآغاز برنامه با ادامه خوانش و شرح ابیات شاهنامه طبق رویه هر نشست برگزار شد و پس از آن با شنیدن پیام استاد میرجلاالدین کزازی شاهنامه پژوه برجسته به انجمن شاهنامه خوانی آباده ادامه یافت.شنیدن پیام ایشان برای تمامی باشندگان در این برنامه بسیار جذاب و مایه افتخار همگان شد.
سپس تعدادی از کودکان به شعر خوانی پرداختند و همچنین برخی از شاعران آباده و اقلید اشعار خود را خواندند،و از آقای ابراهیم یارعلی مسئول کارگاه شاهنامه خوانی ایزدخواست قدر دانی شد.و بعد از آن کیک این جشن به دست جناب آقای اقلیدی مسئول انجمن شعر شهرستان اقلید بریده شد.
این برنامه ساعت ۱۶:۳۰ با حضور هموندان در قلعه باستانی ایزدخواست و بازدید از این بنای تاریخی آغاز شد،و پس از آن با بازدید از موزه مردمشناسی این شهر ادامه یافت.
پس از آن برنامه رسمی در ساعت ۱۹ در کاروانسرای شاه عباسی آغاز شد.
در سرآغاز برنامه با ادامه خوانش و شرح ابیات شاهنامه طبق رویه هر نشست برگزار شد و پس از آن با شنیدن پیام استاد میرجلاالدین کزازی شاهنامه پژوه برجسته به انجمن شاهنامه خوانی آباده ادامه یافت.شنیدن پیام ایشان برای تمامی باشندگان در این برنامه بسیار جذاب و مایه افتخار همگان شد.
سپس تعدادی از کودکان به شعر خوانی پرداختند و همچنین برخی از شاعران آباده و اقلید اشعار خود را خواندند،و از آقای ابراهیم یارعلی مسئول کارگاه شاهنامه خوانی ایزدخواست قدر دانی شد.و بعد از آن کیک این جشن به دست جناب آقای اقلیدی مسئول انجمن شعر شهرستان اقلید بریده شد.
Audio
پیام جناب استاد کزازی به انجمن شاهنامه خوانی آباده.به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی.
اردیبهشت ۱۴۰۲
اردیبهشت ۱۴۰۲