#نهج_البلاغه
📿فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَب فَلَيْسَ کُلُّ طَالِب بِمَرْزُوق، وَلاَ کُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم
🔮زيرا بسيار شده که تلاش فراوان (در راه دنيا) منجر به نابودى (اموال) گرديده نه هر تلاشگرى به روزى رسيده و نه هر شخص ميانه روى محروم گشته است
✍اشاره به اين حقيقت است که دست و پاى زياد هميشه درآمد بيشتر و رعايت اعتدال و ميانه روى هميشه درآمد کمتر را در پى ندارد، بلکه لطف الهى بر اين قرار گرفته آنها که بر او توکل کنند و حرص و آز و طمع را کنار بگذارند و به صورت معتدل براى روزى تلاش نمايند زندگى بهتر و توأم با آرامش بيشتر داشته باشند و در ضمن، ديگران نيز اجازه پيدا کنند که از تلاش خود براى روزى بهره گيرند و حريصان جاى را بر آنها تنگ نکنند.
📘#نامه_31
📿فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَب فَلَيْسَ کُلُّ طَالِب بِمَرْزُوق، وَلاَ کُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم
🔮زيرا بسيار شده که تلاش فراوان (در راه دنيا) منجر به نابودى (اموال) گرديده نه هر تلاشگرى به روزى رسيده و نه هر شخص ميانه روى محروم گشته است
✍اشاره به اين حقيقت است که دست و پاى زياد هميشه درآمد بيشتر و رعايت اعتدال و ميانه روى هميشه درآمد کمتر را در پى ندارد، بلکه لطف الهى بر اين قرار گرفته آنها که بر او توکل کنند و حرص و آز و طمع را کنار بگذارند و به صورت معتدل براى روزى تلاش نمايند زندگى بهتر و توأم با آرامش بيشتر داشته باشند و در ضمن، ديگران نيز اجازه پيدا کنند که از تلاش خود براى روزى بهره گيرند و حريصان جاى را بر آنها تنگ نکنند.
📘#نامه_31
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸پیشكش میكنم
💞مهربانی را به كسانی كه
🌸از دل شكستن بیزارند
💞و درتمنای آنند
🌸كه دلی بدست آورند
💞آنانكه رحمت آفرینند
🌸نه زحمت آفرین
💞و برآنند که در زندگی
🌸پل باشند نه دیوار
💞سه شنبه تون زیبـا
سلام صبحتون بخیر
💞مهربانی را به كسانی كه
🌸از دل شكستن بیزارند
💞و درتمنای آنند
🌸كه دلی بدست آورند
💞آنانكه رحمت آفرینند
🌸نه زحمت آفرین
💞و برآنند که در زندگی
🌸پل باشند نه دیوار
💞سه شنبه تون زیبـا
سلام صبحتون بخیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎋بسم رب الشهدا و الصدیقین 🎋
✨قــرار عاشقی✨
امام خامنه ای(مدظله العالی):
امروزفضیلت زنده نگه داشتن نام،یاد و خاطره شهیدان کمتراز شـــ🌷ــهادتـــــ نیست.
شهیدان رانیازی به گفتن و نوشتن نیست،آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستند
بازهم ساعت به وقت قـرار تپـش قلبــ❤️ـهاست ...
برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان خلق کردند .
✨قــرار عاشقی✨
امام خامنه ای(مدظله العالی):
امروزفضیلت زنده نگه داشتن نام،یاد و خاطره شهیدان کمتراز شـــ🌷ــهادتـــــ نیست.
شهیدان رانیازی به گفتن و نوشتن نیست،آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستند
بازهم ساعت به وقت قـرار تپـش قلبــ❤️ـهاست ...
برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان خلق کردند .
#زوریک مرادیان ، اولین شهید ارمنی دفاع مقدس🥀
در سال ۱۹۶۰ میلادی ، (۷ تیرماه سال ۱۳۳۹) در حشمتیه تهران در خانواده ای ارمنی متولد شد.
و در دامان پر مهر و محبت پدر و مادری مهربان بزرگ شد.
شهید🥀 ۲۰ ساله و مجرد.
۵ فرزند بودند ، ۴ خواهر و ایشان تک پسر خانواده بود.
یک ارمنی اصیل اراکی بود و بستگان نزدیکش در شهر اراک ساکن بودند و خانواده شهید🥀در تهران.
پدرش راننده کامیون و مادرش خانه دار بودند.
دوران کودکی را پشت سرگذاشت و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه «ساهاکیان» و متوسطه را در دبیرستان «کوشش مریم» گذراند ، شیفته ورزش بود و همیشه فوتبال بازی میکرد.
بعد از این که در آزمون ورود به دانشگاه شرکت کرد و پذیرفته نشد ، برای جلوگیری از هدر رفتن وقتش و برای انجام وظیفه شهروندی خود در قبال میهنش ایران که در جنگی تحمیلی قرار داشت به خدمت سربازی رفت.
و ایشان از آنجا به پادگانی واقع در منطقه جنگی پیرانشهر اعزام شد و با وظیفه شناسی و از خودگذشتگی خود محبوبیتی بسیار به دست آورد.
در سال ۱۹۶۰ میلادی ، (۷ تیرماه سال ۱۳۳۹) در حشمتیه تهران در خانواده ای ارمنی متولد شد.
و در دامان پر مهر و محبت پدر و مادری مهربان بزرگ شد.
شهید🥀 ۲۰ ساله و مجرد.
۵ فرزند بودند ، ۴ خواهر و ایشان تک پسر خانواده بود.
یک ارمنی اصیل اراکی بود و بستگان نزدیکش در شهر اراک ساکن بودند و خانواده شهید🥀در تهران.
پدرش راننده کامیون و مادرش خانه دار بودند.
دوران کودکی را پشت سرگذاشت و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه «ساهاکیان» و متوسطه را در دبیرستان «کوشش مریم» گذراند ، شیفته ورزش بود و همیشه فوتبال بازی میکرد.
بعد از این که در آزمون ورود به دانشگاه شرکت کرد و پذیرفته نشد ، برای جلوگیری از هدر رفتن وقتش و برای انجام وظیفه شهروندی خود در قبال میهنش ایران که در جنگی تحمیلی قرار داشت به خدمت سربازی رفت.
و ایشان از آنجا به پادگانی واقع در منطقه جنگی پیرانشهر اعزام شد و با وظیفه شناسی و از خودگذشتگی خود محبوبیتی بسیار به دست آورد.
در ۱۴ اکتبر ۱۹۸۰ (۱۹ مهر ۱۳۵۹) در سنگر بود و آماده برای شلیک خمپاره که پادگانشان هدف بمبارانهای پیوسته هواپیماهای دشمن قرار گرفت و یکی از بمبها در سنگر آنها منفجر شد
و شهید زوریک مرادیان🥀به شهادت رسید.
ایشان نخستین شهید ارامنه در جنگ بود به همین علت ، تمام ارامنه ایران از شهادتش🥀 به طور غیر منتظرهای یکه خوردند و موجی از درد و اندوهی عمیق بوجود آمد.
پس از شهادتش🥀جمعی از دوستانش تیم فوتبالی به نام ایشان تشکیل دادند . این #تیم در بازیهای سراسری ارامنه که توسط باشگاه فرهنگی و ورزشی «آرارات» هر ساله برگزار میشد و دیگر مسابقات ورزشی ، شرکت میکرد.
پیکرش با حضور مردم در جایگاه
ویژه شهیدان🥀آرامگاه ارامنه «نور بوراستان» تهران به خاک سپرده شد.
مدتی پس از شهادتش ، پدر و مادرش نامهای از شهید🥀 که از پادگان به نشانی آنان فرستاده بود دریافت کردند . در این نامه از اوضاع و احوال خود در پادگان نوشته بود.
و شهید زوریک مرادیان🥀به شهادت رسید.
ایشان نخستین شهید ارامنه در جنگ بود به همین علت ، تمام ارامنه ایران از شهادتش🥀 به طور غیر منتظرهای یکه خوردند و موجی از درد و اندوهی عمیق بوجود آمد.
پس از شهادتش🥀جمعی از دوستانش تیم فوتبالی به نام ایشان تشکیل دادند . این #تیم در بازیهای سراسری ارامنه که توسط باشگاه فرهنگی و ورزشی «آرارات» هر ساله برگزار میشد و دیگر مسابقات ورزشی ، شرکت میکرد.
پیکرش با حضور مردم در جایگاه
ویژه شهیدان🥀آرامگاه ارامنه «نور بوراستان» تهران به خاک سپرده شد.
مدتی پس از شهادتش ، پدر و مادرش نامهای از شهید🥀 که از پادگان به نشانی آنان فرستاده بود دریافت کردند . در این نامه از اوضاع و احوال خود در پادگان نوشته بود.
و از والدینش خواسته بود که چونان شهروندانی وظیفه شناس و آگاه از خطرات و تهدیدات دشمن بر ضد میهن ، همواره وضعیت جنگی حاکم بر کشور ، بخصوص مقررات خاموشی شبانه را رعایت کنند و به هواپیماهای بمب افکن دشمن فرصت جهت یابی ندهند.
چون بستگان نزدیکش در شهر اراک ساکن بودند ، در کلیسای «مسروپ مقدس» آن شهر نیز مجلس ترحیمی توسط هیأت کلیسا و مدرسه آن شهر وابسته به خلیفهگری ارامنه تهران به مناسبت شهادتش🥀 برگزار شد.
پدرشهید🥀 هم به یاد بودش فعالیتهای گستردهای در ساخت و ساز و سر و سامان دادن جایگاه ویژه شهیدان🥀 آرامگاه «نور بوراستان» تهران انجام دادند.
به روایت از مادرشهید🥀 :
۵ فرزند داشتم ، ۴ دختر و زوریک🥀تنها پسر
زوریک🥀بعد از طی کردن دوران دبیرستان این امکان را داشت که با #بورسیه تحصیلی به خارج از کشور مهاجرت کند ، اما این بورسیه را نپذیرفت و لباس مقدس سربازی را پوشید.😔
چون بستگان نزدیکش در شهر اراک ساکن بودند ، در کلیسای «مسروپ مقدس» آن شهر نیز مجلس ترحیمی توسط هیأت کلیسا و مدرسه آن شهر وابسته به خلیفهگری ارامنه تهران به مناسبت شهادتش🥀 برگزار شد.
پدرشهید🥀 هم به یاد بودش فعالیتهای گستردهای در ساخت و ساز و سر و سامان دادن جایگاه ویژه شهیدان🥀 آرامگاه «نور بوراستان» تهران انجام دادند.
به روایت از مادرشهید🥀 :
۵ فرزند داشتم ، ۴ دختر و زوریک🥀تنها پسر
زوریک🥀بعد از طی کردن دوران دبیرستان این امکان را داشت که با #بورسیه تحصیلی به خارج از کشور مهاجرت کند ، اما این بورسیه را نپذیرفت و لباس مقدس سربازی را پوشید.😔
پس از طی سه ماه دوره آموزشی در شاهرود به «لشکر ۶۴ ارومیه» منتقل شد . سرانجام ۱۹ مهر ۱۳۵۹ در جبهه و زمانی که زوریک در سنگر انفرادی خود برای شلیک خمپاره آماده میشد ، بمباران هواپیماهای دشمن ، سنگرش را مورد هدف قرار دارد ، در اثر شدت جراحات حاصل از ترکشهای بمب به شهادت🥀 میرسه.😔
باشهادت «زوريك»🥀كوچهاي كه در محله «حشمتيه» (سردار آباد) در آن ساكن بودیم ، در سوگ فرو رفت.😔 همسايگان مسلمان اطراف منزلمان دسته دسته با گريه همدردي خود را اعلام ميكردند.
ما آن زمان همه اقوام در یک خانه بزرگ پیش هم زندگی میکردیم . آن روز به دخترم گفتم بیا با هم به بیرون برویم برای خرید . بیرون دیدم دو تا سرباز هی پلاکها را نگاه میکنند . #به یاد پسرم رفتم کنارشان گفتم «مادرتان به قربانتان برود»😔
اما هنوز چشمم دنبال آنها بود تا اینکه جلوی در خانه ما رسیدند و از همسایه ها پرسیدند خانه زوریک مرادی🥀 اینجاست ؟ تا کلمه مرادی🥀 را شنیدم به دنبال آنها دویدم و گفتم : شما دوستانش هستید ؟ من مادرش هستم
یکی از این دو سرباز گفتند : مرد در خانه دارید ؟ این را که شنیدم دیگر بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم و متوجه شدم قضیه از چه قرار است»
باشهادت «زوريك»🥀كوچهاي كه در محله «حشمتيه» (سردار آباد) در آن ساكن بودیم ، در سوگ فرو رفت.😔 همسايگان مسلمان اطراف منزلمان دسته دسته با گريه همدردي خود را اعلام ميكردند.
ما آن زمان همه اقوام در یک خانه بزرگ پیش هم زندگی میکردیم . آن روز به دخترم گفتم بیا با هم به بیرون برویم برای خرید . بیرون دیدم دو تا سرباز هی پلاکها را نگاه میکنند . #به یاد پسرم رفتم کنارشان گفتم «مادرتان به قربانتان برود»😔
اما هنوز چشمم دنبال آنها بود تا اینکه جلوی در خانه ما رسیدند و از همسایه ها پرسیدند خانه زوریک مرادی🥀 اینجاست ؟ تا کلمه مرادی🥀 را شنیدم به دنبال آنها دویدم و گفتم : شما دوستانش هستید ؟ من مادرش هستم
یکی از این دو سرباز گفتند : مرد در خانه دارید ؟ این را که شنیدم دیگر بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم و متوجه شدم قضیه از چه قرار است»
آن وقتها نتوانستم بفهمم که شوهرم واهان ، چقدر از به دنیا آمدن زوریک خوشحال شده ؛ چون تفاوتی در مهر و محبتش به زوریک🥀 و فرزندهای قبلی نمیدیدم . عمق علاقه اش به زوریک را وقتی فهمیدم که بعد از شهادت🥀 او ، سکته کرد و شانزده سال در خانه زمینگیر شد. 😔
من و چهار خواهرش ، به زوریک🥀 خیلی محبت میکردیم ؛ خیلی زیاد . تنها پسرخانواده بود و همه جوره هوایش را داشتیم . بچه خیلی درسخوان و باهوشی بود . در تمام مقاطع تحصیلی اش شاگرد اول شده بود.
گفت من هیچوقت از ایران نمیروم . دوست دارم به #خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم . گفتم مگر من میگذارم #تنها پسرم به سربازی برود ؛ اما هر طوری بود ؛ #توانست دل من را نرم کند و رضایتم را بگیرد و به خدمت سربازی برود.😔
سال ۵۸ عازم خدمت سربازی شد و سه ماه آموزشی اش را در شاهرود گذراند . بعد از سه ماه آموزشی ، زنگ زد که دوره ی سربازی ام افتاده است ارومیه و قرار است با قطار برویم ارومیه.
من و چهار خواهرش ، به زوریک🥀 خیلی محبت میکردیم ؛ خیلی زیاد . تنها پسرخانواده بود و همه جوره هوایش را داشتیم . بچه خیلی درسخوان و باهوشی بود . در تمام مقاطع تحصیلی اش شاگرد اول شده بود.
گفت من هیچوقت از ایران نمیروم . دوست دارم به #خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم . گفتم مگر من میگذارم #تنها پسرم به سربازی برود ؛ اما هر طوری بود ؛ #توانست دل من را نرم کند و رضایتم را بگیرد و به خدمت سربازی برود.😔
سال ۵۸ عازم خدمت سربازی شد و سه ماه آموزشی اش را در شاهرود گذراند . بعد از سه ماه آموزشی ، زنگ زد که دوره ی سربازی ام افتاده است ارومیه و قرار است با قطار برویم ارومیه.
آن موقعی که به ارومیه رفت ، نزدیک عید پاک بود . ما همگی ، یعنی من و پدرش و خواهرهایش آجیل و میوه و تخم مرغ رنگ شده و چیزهای دیگر را برداشتیم که برویم سفره جشن عید پاک را کنار زوریک🥀 بیندازیم . آماده باش بود و خیلی نشد کنار زوریک🥀 باشیم.
مجبور شدیم زود برگردیم . چند روز بعد از برگشتنمان ، نامه ای از طرف او آمد که نوشته بود : «مادر جان ! دستت درد نکند ! تمام دوستانم از چیزهایی که داده بودی ، خوردند ؛ حتی تخم مرغهای رنگ شده را نیز . همه شان از ما تشکر میکنند بابت زحمتی که کشیدید».😔
بعد از ارومیه ، زوریک🥀منتقل شد به پادگان پیرانشهر نقطه صفر مرزی ایران و عراق . پدرش که بار میبُرد آن طرفها ، همیشه میرفت و پیدایش میکرد و دیداری تازه میکردند . خودش هم که مرخصی میامد ؛ برایم تعریف میکرد که چقدر پیش دوستهایش محبوب است و آنجا چقدر دوستش دارند.
۹ ماه که از خدمتش گذشت ، جنگ شروع شد . بعثیها که به ایران حمله کردند ، به دلم افتاد پسرم شهید🥀میشود! 😔نمیدانم چرا . شاید برای اینکه میدانستم چقدر پسر غیور و شجاعیه
مجبور شدیم زود برگردیم . چند روز بعد از برگشتنمان ، نامه ای از طرف او آمد که نوشته بود : «مادر جان ! دستت درد نکند ! تمام دوستانم از چیزهایی که داده بودی ، خوردند ؛ حتی تخم مرغهای رنگ شده را نیز . همه شان از ما تشکر میکنند بابت زحمتی که کشیدید».😔
بعد از ارومیه ، زوریک🥀منتقل شد به پادگان پیرانشهر نقطه صفر مرزی ایران و عراق . پدرش که بار میبُرد آن طرفها ، همیشه میرفت و پیدایش میکرد و دیداری تازه میکردند . خودش هم که مرخصی میامد ؛ برایم تعریف میکرد که چقدر پیش دوستهایش محبوب است و آنجا چقدر دوستش دارند.
۹ ماه که از خدمتش گذشت ، جنگ شروع شد . بعثیها که به ایران حمله کردند ، به دلم افتاد پسرم شهید🥀میشود! 😔نمیدانم چرا . شاید برای اینکه میدانستم چقدر پسر غیور و شجاعیه
فقط ۱۹ روز از جنگ میگذشت که من و همسرم پدر و مادر#اولین سرباز شهید ارمنی در جنگ تحمیلی شدیم .
جوانمردی زوریک🥀در جبهه جنگ و شهادتش ، برای خیلیها غیر منتظره بود ؛ هم برای اهالی محل که اکثراً مسلمان بودند و هم برای خود ارامنه.😔
از کلیساهای مختلف کشور گرفته تا مساجد محله حشمتیه تهران که محل زندگیمان بود .
رفقایش در جبهه که به مراسمش آمده بودند ،#همه از اخلاق خوب و خنده رو بودن و مهربانی زوریک🥀 تعریف میکردند. میگفتند اصلا نمیشد که ما این پسر را #خنده رو نبینیم . با لبخندهای پاکش ، به همه گروهان روحیه میداد.
#همسرم ، فراق تنها پسرش را تاب نیاورد و چند روزی بعد از شهادت🥀 او ، سکته کرد و در بیمارستان بستری شد . بعد از ترخیص از بیمارستان هم ، دیگر نتوانست سرِ کار برود و در خانه زمینگیر شد من ماندم با داغ از دست دادن تنها پسرم ، با غم بیمار شدن همسرم با دغدغه تربیت دخترهایم ، با خرج و مخارج زندگی و ... 😔
بعد از شهادت زوریک🥀 ، خواستند اسم کوچه را به نام او بزنند .#پدرش قبول نکرد. گفت : «طاقت ندارم هر بار که از کوچه رد میشوم ، نام زوریک🥀 به چشمم بیاید».😔 چهل روز بعد از شهادت زوریک🥀 ، دوستِ مسلمانش ، محمد گرامی شهید🥀 شد .#نام کوچه را به اسم شهید گرامی گذاشتند.😔
همسرم هم از دنیا رفت بعد از فوت او ، یکی از دخترهایم «ام اس» گرفت . سالهای سال هم از او پرستاری کردم و مراقبش بودم . حس میکنم خدا داشت با آن سختیها ، مرا آزمایش میکرد.😔
جوانمردی زوریک🥀در جبهه جنگ و شهادتش ، برای خیلیها غیر منتظره بود ؛ هم برای اهالی محل که اکثراً مسلمان بودند و هم برای خود ارامنه.😔
از کلیساهای مختلف کشور گرفته تا مساجد محله حشمتیه تهران که محل زندگیمان بود .
رفقایش در جبهه که به مراسمش آمده بودند ،#همه از اخلاق خوب و خنده رو بودن و مهربانی زوریک🥀 تعریف میکردند. میگفتند اصلا نمیشد که ما این پسر را #خنده رو نبینیم . با لبخندهای پاکش ، به همه گروهان روحیه میداد.
#همسرم ، فراق تنها پسرش را تاب نیاورد و چند روزی بعد از شهادت🥀 او ، سکته کرد و در بیمارستان بستری شد . بعد از ترخیص از بیمارستان هم ، دیگر نتوانست سرِ کار برود و در خانه زمینگیر شد من ماندم با داغ از دست دادن تنها پسرم ، با غم بیمار شدن همسرم با دغدغه تربیت دخترهایم ، با خرج و مخارج زندگی و ... 😔
بعد از شهادت زوریک🥀 ، خواستند اسم کوچه را به نام او بزنند .#پدرش قبول نکرد. گفت : «طاقت ندارم هر بار که از کوچه رد میشوم ، نام زوریک🥀 به چشمم بیاید».😔 چهل روز بعد از شهادت زوریک🥀 ، دوستِ مسلمانش ، محمد گرامی شهید🥀 شد .#نام کوچه را به اسم شهید گرامی گذاشتند.😔
همسرم هم از دنیا رفت بعد از فوت او ، یکی از دخترهایم «ام اس» گرفت . سالهای سال هم از او پرستاری کردم و مراقبش بودم . حس میکنم خدا داشت با آن سختیها ، مرا آزمایش میکرد.😔
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای هسته ای🥀
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید زوریک مرادیان💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید زوریک مرادیان💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
✍رهبر انقلاب:
خدای متعال در قرآن از زبان مسلمانها میگوید: بِنا اِلّا اِحدَی الحُسنَیَین، ما یکی از دو حُسنیٰ را داریم؛ یکیاش پیروزی است، یکیاش شهادت است. شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد -چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همهی این منطقه این جور است- هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد.
۹۸/۱۱/۲۹
@sardare_dellha
خدای متعال در قرآن از زبان مسلمانها میگوید: بِنا اِلّا اِحدَی الحُسنَیَین، ما یکی از دو حُسنیٰ را داریم؛ یکیاش پیروزی است، یکیاش شهادت است. شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد -چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همهی این منطقه این جور است- هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد.
۹۸/۱۱/۲۹
@sardare_dellha
۲ خرداد سالروز شهادت
سردار خط شکنی که
به جشنِ فتح خرمشهر نرسید ...
#سردار_شهید_محمود_شهبازی
فرماندهی سپاه همدان و جانشین فرمانده تیپ۲۷ حضرتمحمدرسولاللهﷺ بود که با مدیریت منحصر به فردش بر رزمندگانِ تیپ ؛ تا دروازههای خرمشهر پیش آمد و در حین فرماندهی نیروها مشغول کمک به یک بسیجی مجروح بود که به شهادت رسید و با چشمانی دوخته شده به گلدستههای مسجد جامعخرمشهر به آسمانها پرکشید و فرصت نکرد در شادی رزمندگان بعد از فتح خرمشهر مشارکت و حضور جسمانی داشته باشد.
@sardare_dellha
سردار خط شکنی که
به جشنِ فتح خرمشهر نرسید ...
#سردار_شهید_محمود_شهبازی
فرماندهی سپاه همدان و جانشین فرمانده تیپ۲۷ حضرتمحمدرسولاللهﷺ بود که با مدیریت منحصر به فردش بر رزمندگانِ تیپ ؛ تا دروازههای خرمشهر پیش آمد و در حین فرماندهی نیروها مشغول کمک به یک بسیجی مجروح بود که به شهادت رسید و با چشمانی دوخته شده به گلدستههای مسجد جامعخرمشهر به آسمانها پرکشید و فرصت نکرد در شادی رزمندگان بعد از فتح خرمشهر مشارکت و حضور جسمانی داشته باشد.
@sardare_dellha
"#شــهدایآســمانی"
#شهید شدن اتفاقی نیست
اینطور نیست که بگویی؛
گلولهای خورد و مُرد..
#شهید رضایتنامه دارد...🥀
و رضایت نامهاش را اول
#حسین و علمدارش
امضا میکنند
و بعد مُهر #زهرا میخورد...!❤️
🌷حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی🕊
#شهید شدن اتفاقی نیست
اینطور نیست که بگویی؛
گلولهای خورد و مُرد..
#شهید رضایتنامه دارد...🥀
و رضایت نامهاش را اول
#حسین و علمدارش
امضا میکنند
و بعد مُهر #زهرا میخورد...!❤️
🌷حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی🕊
وقتی عقل عاشق شود!
عشق عاقل میشود.
و شهید میشوی…♥️
ساعت ۰۰:۰۰ با معرفی شهید والامقام #محمدحسین_یوسف_الهی در خدمت شما یاران هستیم.🙏
#منتظرحضورگرمتانهستیم...😍
""واڪنشبہپستهامونیادتوننره""🤍
عشق عاقل میشود.
و شهید میشوی…♥️
ساعت ۰۰:۰۰ با معرفی شهید والامقام #محمدحسین_یوسف_الهی در خدمت شما یاران هستیم.🙏
#منتظرحضورگرمتانهستیم...😍
""واڪنشبہپستهامونیادتوننره""🤍
"#شــهدایآســمانی"
خستهایم
از #ماه هایے ڪه
به وصال شما ختم نمیشوند!
خستهاےم از این فراق طولانے ...
خستهاےم اما نااُمید هرگز؛
ما عهد بستهایم
ڪه تا آخرین لحظه
دست از دعا براے ظهورتان برنداریم ...
تعجےل در ظهور #امام_زمان صلوات
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الْفَرَج
┄┄┅┅┅🍃ﷻ🍀┅┅┅┄┄
خستهایم
از #ماه هایے ڪه
به وصال شما ختم نمیشوند!
خستهاےم از این فراق طولانے ...
خستهاےم اما نااُمید هرگز؛
ما عهد بستهایم
ڪه تا آخرین لحظه
دست از دعا براے ظهورتان برنداریم ...
تعجےل در ظهور #امام_زمان صلوات
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الْفَرَج
┄┄┅┅┅🍃ﷻ🍀┅┅┅┄┄