📚ڪانال صَمْصام📚
3.5K subscribers
814 photos
426 videos
111 files
931 links
🍃🌸| نشـرمعارف اهل‌بیت علیهـم‌السـلام
و پاسـخ به شبهات

♥️«یا محمدُ، یا علیُ یا فاطمةُ یا صاحبَ الزمان أدركنی و لا تُهْلِكْنِی»♥️

🍃🌸| گروه صمصام اڪبر:
@samsam_al_akbar
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بســــم الله الرحمن الرحیــــــم

❇️ سلسله مباحث عدل الهی

《 جلسه اول 》
#عدل_اصول_دین

☑️ چرا از میان صفات خدا عدل را مستقلا جزء اصول دین شمرده اند؟؟


1)-
عدالت از میان صفات خدا چنان اهمیّتى دارد که بسیارى از صفات دیگر به آن بازگشت مى کند، زیرا «عدالت» به معنى وسیع کلمه قرار دادن هر چیز در جاى خویش است، در این صورت حکیم و رزّاق و رحمان و رحیم و مانند آنها همه بر آن منطبق مى گردد.

2)-
مسئله معاد نیز متّکى به مسئله «عدل الهى» است، رسالت پیامبران، مسئولیّت امامان، نیز با مسئله عدالت خدا ارتباط دارد.

3)-
در آغاز اسلام اختلافى در مسئله عدالت پروردگار در گرفت:

گروهى از مسلمانان اهل سنّت که «اشاعره» نامیده مى شدند به کلّى منکر عدالت خداوند شدند و گفتند در مورد خدا عدالت و ظلم مفهوم ندارد، تمام عالم هستى ملک اوست و به او تعلّق دارد و هر کار کند عین عدالت است، آنها حتّى معتقد به حسن و قبح عقلى نبودند، مى گفتند عقل ما خوبى و بدى را به تنهایى نمى تواند درک کند، حتّى خوبىِ نیکى کردن و بدىِ ظلم. (و از این اشتباهات فراوان داشتند.)

گروه دیگرى از اهل سنّت که «معتزله» نامیده شدند و تمام جمعیّت «شیعه» معتقد به اصل عدالت در مورد پروردگار بودند و مى گفتند او هرگز ظلم و ستم نمى کند.

👍 براى جدا شدن این دو گروه از یکدیگر، گروه دوم را «عدلیه» نامیدند که عدل را به عنوان علامت مکتب خود جزءِ اصول مى شمردند و گروه اول «غیر عدلیه»، و شیعه جزءِ عدلیه بود. شیعه براى مشخّص ساختن مکتب خود از سایر عدلیه، «امامت» را نیز جزء اصول قرار داد. بنابراین هر کجا سخن از «عدل» و «امامت» است معرف مکتب «شیعه امامیّه» است.

4)-
از آنجا که فروع دین همواره پرتوى از اصول دین است و پرتو عدالت پروردگار در جامعه بشرى فوق العاده مؤثّر است و مهم ترین پایه جامعه انسانى را عدالت اجتماعى تشکیل مى دهد، انتخاب اصل عدالت به عنوان یک اصل از اصول دین، رمزى است به احیاى عدل در جوامع بشرى و مبارزه با هر گونه ظلم و ستم.

همان گونه که توحید ذات و صفات پروردگار و توحید عبادت و پرستش او نور وحدت و یگانگى و اتّحاد در جامعه انسانى مى باشد و توحید صفوف را تقویت مى کند.

رهبرى پیامبران و امامان نیز الهام بخش مسئله «رهبرى راستین» در جوامع انسانى است. بنابراین، اصل عدالت پروردگار که حاکم بر کل جهان هستى است رمز و اشاره اى به لزوم عدالت در جامعه انسانى در تمام زمینه هاست.
عالم بزرگ آفرینش با عدالت برپاست، جامعه بشرى نیز بدون آن پابرجا نخواهد ماند


🆔@samsaamakbar
#عدل_چیست؟

عدالت به چه معناست و فرق آن با مساوات چیست؟

عدالت داراى دو معنى متفاوت است:

1)-
معنى وسیع این کلمه عبارت است از: «قرار گرفتن هر چیز در جاى خویش » است و به تعبیر دیگر موزون بودن و متعادل بودن.
این معنى از عدالت در تمام عالم آفرینش، در منظومه ها، در درون اتم، در ساختمان وجود انسان و همه گیاهان و جانداران حکمفرماست.
این همان است که در حدیث معروف پیامبر آمده که فرموده: «بالعدل قامت السماوات و الارض»؛ (به وسیله عدالت آسمان ها و زمین برپاست).

فى المثل اگر قواى «جاذبه» و «دافعه» کره زمین، تعادل خود را از دست دهد و یکى از این دو بر دیگرى چیره شود یا زمین به سوىِ خورشید جذب مى شود و آتش مى گیرد و نابود مى گردد و یا از مدار خود خارج شده و در فضاى بیکران سرگردان و نابود مى شود.

بدیهى است اگر آب را به پاى بوته گل و درخت میوه بریزند در جاى خود مصرف شده، و این عین عدالت است و اگر به پاى علف هرزه هاى بى مصرف و خار بریزند در غیر مورد مصرف شده و این عین ظلم است.

2)-
معنى دیگر عدالت «مراعات حقوق افراد» است و نقطه مقابل آن «ظلم» یعنى حق دیگرى را گرفتن و به خود اختصاص دادن، یا حق کسى را گرفتن و به دیگرى دادن، یا تبعیض قائل شدن، به این ترتیب که به بعضى حقوقشان را بدهند و به بعضى ندهند.
روشن است معنى دوم «خاص» و معنى اوّل معنى «عام» است.

قابل توجّه این که هر دو معنى «عدل» در مورد خداوند صادق است.

معنى عدالت خداوند این است که نه حق کسى را از بین مى برد و نه حق کسى را به دیگرى مى دهد. و نه در میان افراد تبعیض قائل مى شود او به تمام معنى عادل است.

«ظلم» خواه به گرفتن حق کسى باشد، یا دادن حق کسى به دیگرى و یا اجحاف و تبعیض در مورد ذات پاک خدا راه ندارد. او هرگز نیکوکار را مجازات نمى کند، بدکار را تشویق نمى نماید، کسى را به گناه دیگرى مؤاخذه نمى کند و تر و خشک را هرگز باهم نمى سوزاند.

حتّى اگر در یک جامعه بزرگ همه خطاکار باشند جز یک نفر، خدا حساب آن یک نفر را از دیگران جدا مى کند، و او را در مجازات در کنار گناهکاران قرار نمى دهد.

و این که جمعیّت «اشاعره» گفته اند اگر خدا همه پیامبران را به دوزخ بفرستد و همه بدکاران و جانیان را به بهشت، ظلم نیست، سخن گزاف و زشت و شرم آور و بى پایه اى است و عقل هر کس آلوده به خرافات و تعصّب نباشد، به زشتى این سخن گواهى مى دهد.
فرق عدالت و مساوات.

👈 نکته مهم دیگرى که اشاره به آن در این بحث لازم است این است که گاهى «عدالت» با «مساوات» اشتباه مى شود و گمان مى رود معنى عدالت آنست که رعایت مساوات شود، در حالى که چنین نیست.

در عدالت هرگز مساوات شرط نیست، بلکه استحقاق و اولویت ها باید در نظر گرفته شود.
فى المثل عدالت در میان شاگردان یک کلاس این نیست که به همه آنها نمره مساوى دهند و عدالت در میان دو کارگر این نیست که هر دو مزد مساوى دریافت دارند، بلکه عدالت به این است که هر شاگردى به اندازه معلومات و لیاقتش و هر کارگرى به اندازه کار و فعّالیّتش «نمره» یا «مزد» دریافت دارد.

در عالم طبیعت نیز عدالت، به معنى وسیع همین است، اگر قلب یک بالن (نهنگ عظیم دریایى) که حدود یک تن وزن دارد! با قلب یک گنجشک که شاید یک گرم بیشتر نباشد مساوى بود عدالت نبود و اگر ریشه یک درخت تنومند بسیار بلند با ریشه یک نهال بسیار کوچک مساوى باشد عدالت نیست و عین ظلم است.عدالت آن است که هر موجودى به میزان حق و استعداد و لیاقت خود سهمى دریافت دارد.

🆔@samsaamakbar
چرا ما معتقد به عدل الهى هستیم؟

دانستن این مسئله لازم به نظر مى رسد که عقل ما «خوبى» و «بدى» اشیا را تا حدود قابل توجّهى درک مى کند (این همان چیزى است که دانشمندان از آن به عنوان حسن و قبح عقلى یاد مى کنند). مثلا مى دانیم عدالت و احسان خوبست و ظلم و بخل بد است، حتّى قبل از این که دین و مذهب از این امور سخن گوید براى ما روشن بوده است، هر چند مسائل دیگرى وجود دارد که علم ما براى درک آن کافى نیست و باید از رهنمود رهبران الهى و پیامبران استفاده کند.

بنابراین اگر گروهى از مسلمین به نام «اشاعره» منکر «حسن و قبح عقلى» شده اند و راه شناخت خوبى و بدى را، حتّى در مثل عدالت و ظلم و مانند آنها فقط شرع و مذهب دانسته اند، اشتباه محض است.

چه این که اگر عقل ما قادر به درک خوبى و بدى نباشد از کجا بدانیم خداوند معجزه را در اختیار فرد دروغگویى نمى گذارد؟ امّا هنگامى که مى گوییم دروغ گفتن زشت و قبیح است، و محال است از خداوند سر زند، مى دانیم که وعده هاى خداوند همه حق است و گفته هاى او همه صدق است، هرگز دروغگو را تقویّت نمى کند و هرگز معجزه را در اختیار شخص کاذب قرار نمى دهد این جاست که مى توان به آنچه در شرع و مذهب وارد شده اعتماد کرد.

بنابراین نتیجه مى گیریم که اعتقاد به حسن و قبح عقلى اساس دین و مذهب است .


🆔@samsaamakbar
#چرا_خداعادل_است

اکنون به دلایل عدالت خدا مى پردازیم؛ براى پى بردن به این حقیقت باید بدانیم: سرچشمه «ظلم» یکى از امور زیر است:

1)- جهل : گاهى آدم ظالم به راستى نمى داند چه مى کند، نمى داند حق کسى را پایمال مى سازد، و از کار خود بى خبر است.

2)- نیاز : گاه نیاز به چیزهایى که در دست دیگران است انسان را وسوسه مى کند که دست به این عمل شیطانى بزند، در حالى که اگر بى نیاز بود در این گونه موارد دلیلى بر ظلم نداشت.

3)-
عجز و ناتوانى : گاه انسان مایل نیست در اداى حق دیگرى کوتاهى کند امّا قدرت و توانایى این کار را ندارد و ناخواسته مرتکب «ظلم» مى شود.

4)-
خودخواهى و کینه توزى و انتقام جویى : گاه هیچ یک از عوامل فوق در کار نیست، امّا «خودخواهى» سبب مى شود که انسان به حقوق دیگران تجاوز کند و یا «حسّ انتقام جویى» و «کینه توزى» او را وادار به ظلم و ستم مى کند، و یا روح «انحصارطلبى» سبب تعدّى به دیگران مى شود... و مانند اینها.

👈امّا با توجّه به این که هیچ یک از این صفات زشت و این نارسایى ها و کمبودها در وجود مقدّس خداوند راه ندارد زیرا او به همه چیز عالِم و از همه بى نیاز و بر هر چیز قادر، و نسبت به همگان مهربان است، معنى ندارد مرتکب ظلمى شود.

او وجودى است بى انتها و کمال او نامحدود است از چنین وجودى جز خیر و عدالت، جز رأفت و رحمت سرچشمه نمى گیرد. و اگر بدکاران را کیفر مى دهد در حقیقت نتیجه اعمال آنهاست، که به دست آنها مى رسد، همانند کسى که بر اثر استعمال موادّ مخدّر یا نوشیدن مشروبات الکلى به انواع بیمارى هاى کشنده مبتلا مى گردد. قرآن مجید مى گوید: «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»یا جزاى شما چیزى جز اعمال شما هست؟!

قابل توجّه این که در آیات قرآن مجید روى این مسئله بسیار تأکید شده است، در یک جا مى فرماید: «إِنَّ اللّهَ لایَظْلِمُ النّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»خداوند به هیچ کس ستم نمى کند این مردم هستند که به خودشان ظلم و ستم روا مى دارند).

و در مورد حساب و جزاى رستاخیز مى گوید: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً»(ما ترازوهاى عدالت را در روز قیامت برپا مى کنیم و به هیچ کس کم ترین ظلم و ستمى نخواهد شد).

(باید توجّه داشت منظور از «میزان» در اینجا وسیله سنجش نیک و بد است نه ترازویى همچون ترازوهاى این جهان).


🆔@samsaamakbar
#گستره_عدل

با توجّه به تعاریفی که در مورد «عدل» بیان شد، بحث درباره «عدل الهی» گستره وسیعی را شامل می گردد. چه رعایت عدالت در آفرینش موجودات و هر موجودی را به وجه شایسته آفریدن، و چه در تشریع قوانین عادلانه و رعایت حقوق همه موجودات، و چه پاداش و جزای عادلانه و بدور از ظلم و جور. بنابراین گستره عدل الهی را در یک طبقه بندی می توان در ذیل سه عنوان بیان نمود:

💠عدالت در حوزه آفرینش : عدل الهی در اینجا به معنای موزون بودن و هماهنگی کامل میان اجزا و مؤلفه های عالم وجود است. همان توازن و تناسبی که هنگام آفرینش پدیده های جهان از طرف خداوند به آنها داده شده است و در حدیث شریف نبوی نیز بدان اشاره شده است: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْض‏» (به وسیله عدالت آسمان ها و زمین برپاست‏).

عدل الهی بدین معنا از دو طریق برای ما قابل کشف است: ۱. از راه قواعد عقلی: خداوند علیم و قادر و حکیم است و افعال خویش را بر اساس علم، قدرت و حکمت، در نهایت استحکام و اتقان انجام می دهد؛ و هیچ منعی از فیض او نیست. ۲. از راه مطالعه آثار خلق الهی و عالم طبیعت: موزون بودن اجزا و مؤلفه های عالم طبیعت، برای ما به نحو شهودی معلوم و مشهود است.

💠عدالت در حوزه قانون گذاری و تشریع : عدل در این معنا به این معناست که آن وجود مقدس، حق هر ذی حقی را به وی اعطا می کند. بنابراین معیار در این عدالت رعایت حق است و کسی می تواند حقوق انسان و سایر موجودات طبیعی را به خوبی رعایت کند و حق را به ذی حق دهد که بر تمامی جنبه های وجودی انسان احاطه داشته باشد و از مسیر سعادت و انحطاط بندگانش آگاه باشد و بدیهی است که چنین وجود دانایی، کسی جز خداوند متعال نیست. لذا با توجه به این خصوصیات قوانینی وضع می کند؛ هر چند ممکن است در قوانین او در ظاهر اختلافاتی به نظر برسد اما این اختلاف ناظر به تفاوت ظرفیت ها و تفاوت وجودی هر کدام از مخلوقاتش می باشد و هیچ گونه تبعیض و ظلمی در کار نیست.

💠 عدالت در حوزه جزا و پاداش : برای توضیح این قسم از معنای عدالت ناگزیر از بیان یک تمثیل هستیم: اگر یک نهاد و یا مقامی مسئول اعلام نماید: «هر کسی در مسابقه مقاله نویسی حائز رتبه شود به او پاداش داده خواهد شد» و بعد چنانچه کسی و یا کسانی واجد شرایط دریافت پاداش شود و مقام و یا نهاد مسئول، پاداش را نپردازد آیا این کار عادلانه است؟ واضح است هیچ کسی این عمل را عادلانه ارزیابی نمی نماید.

مثال دیگری نیز بیان می کنیم: اگر انسان کریمی جمعی را چند روزی میهمان خود قرار دهد و بخشی از اموال خود را در اختیار آنان قرار دهد و از تعدی و تجاوز نسبت به بخشی دیگر آنان را برحذر دارد و در صورت تعدی مجازات خاصی را بر آنان ابلاغ نماید، ‌تردیدی نیست صاحب خانه چنین حقی را دارد و در صورت افراط میهمانان حق دارد آنان را بر اساس اعلام و قراردادی که کرده است مجازات نماید و اگر نکند از روی بزرگواری و تفضل است.

👈 با توجه به این مثال ها می گوییم: خداوند نیز در مقام پاداش و کیفر عادل است لذا در مقابل اعمال نیک، نیکوکاران را پاداش می دهد و بدکاران نیز به سبب کارهای زشتشان، مستحق کیفر متناسب با جرمشان خواهند بود.

🆔@samsaamakbar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚ڪانال صَمْصام📚
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بســــم الله الرحمن الرحیــــــم ❇️ سلسله مباحث عدل الهی 《 جلسه اول 》
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بســــــم الله الرحمن الرحیــــم


❇️ سلسله مباحث عدل الهی

《 جلــــسه دوم 》
#دارا_و_ندار

🔴 تفاوت انسان ها از نظر رزق و روزى چگونه با عدل الهى سازگار است؟
در پاسخ این سؤال باید به دو نکته دقیقاً توجه داشت:

1)_ بدون شک اختلافى که در میان انسانها از نظر بهره هاى مادى و درآمدها وجود دارد قسمت مهمش مربوط به تفاوت استعدادهاى آنها است، این تفاوت استعدادهاى جسمانى و روحانى، که سرچشمه تفاوت در کمیت و کیفیت فعالیتهاى اقتصادى مى شود، بهره بعضى را بیشتر، و در آمد بعضى را کمتر مى کند.

البته، تردیدى نیست: گاهى حوادثى که از نظر ما صرفاً جنبه تصادف دارد، سبب مى شود: بعضى به مواهب بیشترى دست یابند، ولى اینها را مى توان امور استثنائى شمرد، آنچه پایه و ضابطه اصلى در غالب موارد است، همان تفاوت در کمیت یا کیفیت تلاشها است

🚨البته موضوع بحث ما یک جامعه سالم و خالى از استثمار و بهره کشی هاى ظالمانه است، نه جوامع منحرف که از قوانین آفرینش و نظام انسان برکنارند فلذا فقر ناشی از ظلم انسان ها به خود است.(دقت کنید)

حتى کسانى را که گاهى ما آنها را انسانهاى بى دست و پا و بى عرضه اى مى پنداریم و از این که در آمدهاى قابل ملاحظه اى دارند تعجب مى کنیم، اگر با دقت بیشترى در جسم و روان و اخلاق آنها بنگریم و قضاوتهائى که از مطالعات سطحى سرچشمه مى گیرد، دور بیفکنیم، خواهیم دید: آنها غالباً نقطه قوتى داشته اند که به جائى رسیده اند (باز یادآور مى شویم، موضوع بحث ما جامعه سالمى است که از استثمار دور باشد).

به هر حال، این تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهائى سرچشمه مى گیرد که آن هم نیز از مواهب الهى است، ممکن است در پاره اى از موارد اکتسابى باشد ولى در پاره اى از موارد نیز قطعاً غیر اکتسابى است، بنابراین، حتى در یک جامعه سالم از نظر اقتصادى نیز تفاوت در آمدها غیر قابل انکار است، مگر این که بتوانیم انسانهاى قالبی همشکل، همرنگ و هم استعداد بسازیم که هیچگونه تفاوتى با هم نداشته باشند و تازه اول درد سر و مشکلات است!.

🆔@samsaamakbar
2)- بدن یک انسان، یا اندام یک درخت، یا یک بوته گل را در نظر بگیرید، آیا امکان دارد این ساختمانِ موزون با تساوى میان اعضاء و اندامها از هر نظر پیدا شود؟ آیا قدرت مقاومت و استعداد ریشه درختان مى تواند با گلبرگهاى لطیف شکوفه ها، و استخوان پاشنه پا با پرده هاى ظریف شبکیه چشم از هر نظر یکسان باشد؟ و اگر ما بتوانیم آنها را یکسان کنیم آیا فکر مى کنید کار صحیحى انجام داده ایم؟!
اگر از «شعارهاى» کاذب و خالى از «شعور» بگذریم، فرض کنید ما یک روز بتوانیم همان انسانها قالبى و خیالى از هر نظر را بسازیم و کره زمین را از پنج هزار میلیون نفر انسان هم شکل، هم قواره، هم ذوق، هم فکر و همسان از هر نظر، درست مانند سیگارهائى که به یک کارخانه سفارش داده اند، پر کنیم.

آیا آن روز زندگى خوبى نصیب انسانها خواهد شد؟ مسلماً نه، جهنمى پیدا مى شود که همه، در آن در زحمت خواهند بود، همه، به یکسو حرکت مى کنند، همه، یک چیز مى خواهند، همه، یک پست مى طلبند، همه، یک نوع غذا را دوست دارند، و همه، مى خواهند یک کار واحد انجام دهند.

بدیهى است، خیلى زود، عمر چنین زندگى پایان مى یابد و به فرض باقى بماند زندگى خسته کننده بى روح و یکنواختى خواهد بود که چندان تفاوتى با مرگ ندارد.

👍بنابراین، وجود تفاوت در استعدادها و آنچه لازمه این تفاوت است، براى حفظ نظام جامعه و حتى براى پرورش استعدادهاى مختلف، نهایت لزوم را دارد، و شعارهاى کاذب هرگز نمى تواند جلو این واقعیت را بگیرد.

🆔@samsaamakbar
🌐 ثروتمند و فقیر و عدل خدا بحث مهمی است لذا به توضیح بیشتر آن میپردازیم :
⬅️ شک نیست در میان افراد بشر یک سلسله تفاوت هاى مصنوعى وجود دارد که نتیجه مظالم و ستمگرى بعضى از انسان ها نسبت به بعض دیگر است.

مثلاً جمعى مالک ثروت هاى بى حسابند، و جمعى بر خاک سیاه نشسته اند، جمعى بر اثر فراهم نبودن وسائل تحصیل، جاهل و بى سواد مانده اند، و جمع دیگرى با فراهم شدن همه گونه امکانات به عالى ترین مدارج علمى رسیده اند، عده اى به خاطر کمبود تغذیه و فقدان وسائل بهداشتى، علیل و بیمارند، در حالى که عده دیگرى بر اثر فراهم بودن همه گونه امکانات، در نهایت سلامت به سر مى برند.این گونه اختلاف ها: ثروت و فقر، علم و جهل، و سلامت و بیمارى، غالباً زائیده استعمار و استثمار و اشکال مختلف بردگى و ظلم هاى آشکار و پنهان است.

مسلماً اینها را به حساب دستگاه آفرینش نمى توان گذارد، و دلیلى ندارد که از وجود این گونه اختلافات بى دلیل دفاع کنیم. در عین حال نمى توان انکار کرد که هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانى نیز رعایت شود باز همه انسان ها از نظر استعداد و هوش و فکر و انواع ذوق ها و سلیقه ها و حتى از نظر ساختمان جسمانى یکسان نخواهند بود.

👈 اما آیا وجود این گونه اختلافات مخالف با اصل عدالت است، یا به عکس عدالت به معنى واقعى، یعنى «هر چیز را به جاى خود قرار دادن» ایجاب مى کند که همه یکسان نباشند؟!
⬅️ اگر همه افراد جامعه اسلامى مانند پارچه یا ظروفى که از یک کارخانه بیرون مى آید، یک شکل، یکنواخت با استعداد مساوى و همانند بودند، جامعه انسانى یک جامعه مرده، بى روح، خالى از تحرک و فاقد تکامل بود.

درست به اندام یک گیاه نگاه کنید، ریشه هاى محکم و خشن، با ساقه هاى ظریف تر اما نسبتاً محکم، و شاخه هائى لطیف تر و بالاخره برگ ها و شکوفه ها و گلبرگ هائى که هر کدام از دیگرى ظریف تر است، دست به دست هم داده و یک بوته گل زیبا را ساخته اند، و سلول هاى هر یک به تفاوت مأموریت هایشان کاملاً مختلف و استعدادهایشان به تناسب وظائفشان متفاوت است.

عین این موضوع در جهان انسانیت دیده مى شود، افراد انسان روى هم رفته نیز یک درخت بزرگ و بارور را تشکیل مى دهند که هر دسته، بلکه هر فردى رسالت خاصى در این پیکر بزرگ بر عهده دارد، رسالتی متناسب آن ساختمانِ مخصوص به خود، و این است که قرآن مى فرماید: (و بعضى از شما را بر بعض دیگر درجاتى برترى داد تا به وسیله این مواهب و امکانات که در اختیارتان قرار داده است، شما را بیازماید)؛ «وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجات لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ». البته «آزمایش» در مورد بر نامه هاى الهى به معنى «تربیت و پرورش» است.

و در پایان آیه ضمن اشاره به آزادى انسان در انتخاب راه خوشبختى و بدبختى، نتیجه این آزمایش ها را چنین بیان مى کند: (پروردگار تو [در برابر آنها که از بوته این آزمایش ها، سیه روى بیرون مى آیند] سریع العقاب [و در برابر آنها که در صدد اصلاح و جبران اشتباهات خویش بر آیند] آمرزنده و مهربان است)؛ «إِنَّ رَبَّکَ سَریعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ».

و به این ترتیب، پاسخ هر گونه ایرادى که بر اثر برداشت نادرست از مفهوم آیه عنوان مى شود، روشن خواهد گردید.

🆔@samsaamakbar
☑️ غالباً «تفاوت» و «تبعیض» با یکدیگر اشتباه مى شود، دوّمى که جنبه منفى دارد به جاى اولى که در بسیارى از مواقع داراى جنبه مثبت است مى نشیند. توضیح این که منظور از تبعیض این است که میان دو موجود که در شرایط کاملا مساوى قرار دارند فرق بگذاریم، مثلا به یکى از دو نفر که هر دو کار مشابهى را انجام داده اند و شرایط خود آنها نیز یکسان است، دو برابر دیگرى مزد بدهیم و یا اگر هر دو کار بدى را به طور یکسان انجام داده اند و شرایطشان نیز یکسان است، یکى را نصف دیگر مجازات کنیم و یا اصلا یکى را از مجازات معاف کرده و دیگرى را به اشد وجه مجازات کنیم. ولى اگر اعمال مثبت و منفى متفاوت بود، یا انجام دهندگان با هم فرق داشتند، فرق گذاشتن در میان آنها عین عدالت است؛ این از نظر پاداش و کیفر.

از نظر آفرینش و تکوین نیز جهان آفرینش مجموعه اى است از موجودات کاملا متفاوت؛ چرا که هر کدام وظیفه خاصى برعهده دارند و باید آفرینش و ابزارها و استعدادها هماهنگ با آن باشد. نگاهى به اعضاء بدن یک انسان مى کنیم. بعضى از سلول هاى بدن به قدرى ظریف است که یک ضربه مختصر و یا حتّى وزش یک نسیم یا تابش نور شدید، نظام آن را به هم مى ریزد، مانند شبکیه چشم و به همین دلیل در محفظه بسیار محکمى قرار داده شده که از دسترس حوادث کاملا دور است، این خلقت فوق العاده لطیف و ظریف به خاطر وظیفه فوق العاده حسّاس و ظریفى است که بر عهده آن گذارده شده. (عکسبردارى پى درپى از صحنه هاى مختلف در فاصله هاى دور و نزدیک و در نورهاى کاملا متفاوت). ولى سلول هایى وجود دارد بسیار خشن و محکم و مقاوم، مانند سلول هاى پوستی پاشنه پا و یا استخوان هاى ساق که علاوه بر این که تمام وزن بدن را حفظ مى کند، باید در برابر ضربه هاى سنگین و حوادث سخت کاملا استقامت به خرج دهد. هیچ عاقلى نمى تواند ایراد کند که چرا ساختمان این دو با هم متفاوت است؟ یا چرا تمام سلول هاى بدن به ظرافت شبکیه چشم یا به سختى و مقاومت استخوان ساق پا یا پوست ضخیم پاشنه، آفریده نشده است. همین محاسبه را می توان در مورد ساختمان یک بوته گل یا یک درخت بزرگ از ریشه هاى محکم تا ساقه ها و سپس شاخه هاى بزرگ و کوچک و بالاخره برگ ها و گلبرگ ها و رشته هاى ظریفى که در درون کاسه گل قرار دارد انجام داد. اگر درست دقّت کنیم ساختار جامعه انسانیت درست مانند ساختمان بدن یک انسان و یا یک بوته گل یا یک درخت تنومند است.
🔴 آفرینش نظام احسن ایجاب مى کند که در استعدادها، ذوق ها، سلیقه ها، ساختمان هاى جسمى و روحى افراد جامعه تفاوت باشد تا هرکدام متناسب با کارى که نظام خلقت بر دوش او مى افکند آمادگى داشته باشد. در غیر این صورت، همه چیز به هم مى ریزد و نظام احسنى وجود نخواهد داشت .

ساختمان اعصاب یک جراح قلب با یک شاعر نکته سنج، یک ریاضى دان با یک مهندس کشاورزى و هر دو با یک کارگر صنایع سنگین و هر سه با یک سرباز یا افسر و هر چهار تا با یک قاضى ممکن نیست یکسان باشد؛ چرا که هر کدام در جامعه وظیفه اى دارند و بر طبق آن ذوق و استعداد و ساختمانى از نظر جسم و روح مخصوص به خود. این مطلب به قدرى واضح است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد و اصولا یکى از نشانه هاى عظمت خداوند همین تقسیم دقیق ذوق ها و استعدادها است که روى هم رفته یک مجموعه متعادل و متوازن را تشکیل مى دهد که در آن هر چیزى به جاى خویش نیکو است!

کوتاه سخن این که انسان ها همانند ظروف هم شکلى نیستند که در یک کارخانه ساخته مى شود و همه یک نوع فایده دارند که اگر چنین بود حتّى یک روز هم نمى توانستند با هم زندگى کنند. آنچه در زندگى انسان ها و تمام جهان آفرینش مهم است عدالت است نه مساوات و قرار دادن هر چیز در جاى خویش است نه همسانى و همگونى.

قرآن مجید نیز در این زمینه اشاراتى پر معنی دارد: در یکجا مى فرماید: «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ»(ما معیشت آنها را در زندگى دنیا در میانشان تقسیم کردیم و درجات بعضى را برتر از بعضى قرار دادیم تا یکدیگر را به خدمت گیرند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مى کنند بهتر است). «سُخْریّاً» از ماده «تسخیر» است و مفهوم آیه این است که تفاوت درجات مردم سبب مى شود که بعضى مسخّر دیگر مى باشند و یا به تعبیر دیگر با هم تعاون متقابل کنند، بیمار «مسخّر» طبیب است و طبیب در نیازهاى خود «مسخّر» معمار و یا کشاورز و تاجر است؛ چرا که هر کدام بر دیگرى از جهتى برترى دارند و همین ها سبب خدمات متقابل یا به تعبیر قرآنى «تسخیر» مى شود. غالب مفسّران اسلامى اعم از شیعه و اهل سنّت آیه را همین گونه تفسیر کرده اند که «سُخرّیاً» در اینجا به معناى مسخر بودن در خدمات است.

این که «سخریاً» به معناى استهزاء کردن باشد احتمال بسیار ضعیفى است که در بعضى از تفاسیر آن هم به صورت یک قول غیر مقبول مطرح شده است.

🆔@samsaamakbar