Forwarded from Mohammad Discovery (Mohammad Jafari)
PM Report -1403- Bozhan School.pdf
2.9 MB
بخش زیادی از انرژیم رو فروردین و اردیبهشت امسال این گزارش گرفته بود،
صفا جزء آدم هایی از زندگی من بوده که گاهی خیلی عجیب حضور داشته، قدردان حضورش هستم.
زهرا هم برای طراحی این گزارش روزها و ساعت ها وقت و انرژی گذاشت که گاهی نمی دونم چه طور ازش تشکر کنم.
و کلی دوستای خوب که هر کدوم نقشی و سهمی داشتن،
قطعا ایراداتی هست، مهم نیست که ایراداتی هست، اینکه فعلا یه مبنا داریم برای گفت و گو رو بیشتر می پسندم، ایرادات رو هم در آینده میشه برطرف کرد.
ولی نسبت به اینکه این گزارش می تونه نگاه و ادبیات همه مون رو در کامیونیتی مدیران محصول متفاوت تر کنه به شدت خوش بینم.
صفا جزء آدم هایی از زندگی من بوده که گاهی خیلی عجیب حضور داشته، قدردان حضورش هستم.
زهرا هم برای طراحی این گزارش روزها و ساعت ها وقت و انرژی گذاشت که گاهی نمی دونم چه طور ازش تشکر کنم.
و کلی دوستای خوب که هر کدوم نقشی و سهمی داشتن،
قطعا ایراداتی هست، مهم نیست که ایراداتی هست، اینکه فعلا یه مبنا داریم برای گفت و گو رو بیشتر می پسندم، ایرادات رو هم در آینده میشه برطرف کرد.
ولی نسبت به اینکه این گزارش می تونه نگاه و ادبیات همه مون رو در کامیونیتی مدیران محصول متفاوت تر کنه به شدت خوش بینم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حرف زدن رو متوقف کن و گوش بده
جردن پیترسون
(زبان اصلی-انگلیسی)
جردن پیترسون
(زبان اصلی-انگلیسی)
اول، در لسان انگلیسی بهشان میگویند «استیکهولدر». در فارسی میگویند «میخوام مهاجرت کنم ولی مادرم مخالفت میکنه»، «میخوام سرمایهگذاری کنم ولی دوست صمیمیم میگه نکن»، «میخوام با دوستام برم بیرون ولی بابام میگه نه»، یا حتی «فلان کارمند خیلی خوبه اما رییسم میگه باید تعدیل نیرو کنیم». یعنی هر کسی که در تصمیم آدمیزاد بالاخره نفعی دارد و در نتیجه نظری. آها، ترجمه فارسی/غربیش هم همین است. شخص «ذینفع».
دوم، بیشتر آدمها یاد میگیرند که تصمیمهای پرسود گرفتهنشده را بندازند گردن اشخاص ذینفع. یعنی مثالهای بالا همه با لحن حسرتانگیزی تبدیل میشوند به فعل ماضی. «اگر فلان خونه رو خریده بودم الان قیمتش ده برابر شده بود ولی زنم گفت راهروی خونه دلگیره». «اگر پدرم انقدر سختگیر نبود، دوران دانشگاه بیشتر خوش میگذشت». و الی آخر.
سوم، واقعیت اینکه همه موارد حسرتانگیز بالا ممکن است واقعیت داشته باشند. همسر آدمیزاد ممکن است که از خانهای خوشش نیاید یا انسان پدر سختگیری داشته باشد. ولی خیلی وقتها، آدم نقش اشخاص ذینفع را بزرگ میکند که مسوولیت را از دوش خودش بردارد. خیلی وقتها، خلاصه داستان این میشود که اگر من در یک برهوت زندگی میکردم و احدالناسی در تصمیمهای من دخیل نبود، همیشه تصمیمهای درستی میگرفتم. آدمیزاد اما هر چقدر هم که گاهی دلش بخواهد، هرگز در خلا زندگی نمیکند. میشود یا اشخاص ذینفع دعوا کرد، یا از میانشان خزید، یا به حرفهایشان اعتنا نکرد، اما هر کدام از این تصمیمها خودشان یک تصمیم جداگانه هستند و عواقب خودشان را دارند.
چهارم، زندگی آدمیزاد پر از صداست. صدای هیاهو. صدای کشمکش. صدای عشق. صدای نفرت. صدای موفقیت. صدای شکست. صدای همسر. صدای فرزند. صدای والدین. صدای مسوولیت. صدای همکارها. صدای رییس. صدای مرئوس. صدای جامعه. صدای شبکههای اجتماعی. صدای تنهایی. صدای دور همی. صدای خوشی. صدای غم. صدای اشخاص ذینفع هم بخشی از این مجموعه صداهاست. در سنین پایین صدای پدر و مادر بلندتر است، در سن بالاتر همسر و فرزند، همزمان صدای کار. در هر سنی، هر جغرافیایی، و هر شرایطی صداها فرق میکنند، و بعد قرار بر این است که آدمیزاد آواز زندگی خودش را هم بخواند. اصلیترین سوال زندگی اینست که آیا نتهای آواز خودش را در این هیاهو به یاد خواهد آورد یا نه. آیا با این همه صدا آوازش را صیقل خواهد داد یا صدایش میانشان گم خواهد شد. و این معادله دائم زندگی است که هر روز در حال حلش هستیم.
@Farnoudian
@SajadSoleimaniCom
دوم، بیشتر آدمها یاد میگیرند که تصمیمهای پرسود گرفتهنشده را بندازند گردن اشخاص ذینفع. یعنی مثالهای بالا همه با لحن حسرتانگیزی تبدیل میشوند به فعل ماضی. «اگر فلان خونه رو خریده بودم الان قیمتش ده برابر شده بود ولی زنم گفت راهروی خونه دلگیره». «اگر پدرم انقدر سختگیر نبود، دوران دانشگاه بیشتر خوش میگذشت». و الی آخر.
سوم، واقعیت اینکه همه موارد حسرتانگیز بالا ممکن است واقعیت داشته باشند. همسر آدمیزاد ممکن است که از خانهای خوشش نیاید یا انسان پدر سختگیری داشته باشد. ولی خیلی وقتها، آدم نقش اشخاص ذینفع را بزرگ میکند که مسوولیت را از دوش خودش بردارد. خیلی وقتها، خلاصه داستان این میشود که اگر من در یک برهوت زندگی میکردم و احدالناسی در تصمیمهای من دخیل نبود، همیشه تصمیمهای درستی میگرفتم. آدمیزاد اما هر چقدر هم که گاهی دلش بخواهد، هرگز در خلا زندگی نمیکند. میشود یا اشخاص ذینفع دعوا کرد، یا از میانشان خزید، یا به حرفهایشان اعتنا نکرد، اما هر کدام از این تصمیمها خودشان یک تصمیم جداگانه هستند و عواقب خودشان را دارند.
چهارم، زندگی آدمیزاد پر از صداست. صدای هیاهو. صدای کشمکش. صدای عشق. صدای نفرت. صدای موفقیت. صدای شکست. صدای همسر. صدای فرزند. صدای والدین. صدای مسوولیت. صدای همکارها. صدای رییس. صدای مرئوس. صدای جامعه. صدای شبکههای اجتماعی. صدای تنهایی. صدای دور همی. صدای خوشی. صدای غم. صدای اشخاص ذینفع هم بخشی از این مجموعه صداهاست. در سنین پایین صدای پدر و مادر بلندتر است، در سن بالاتر همسر و فرزند، همزمان صدای کار. در هر سنی، هر جغرافیایی، و هر شرایطی صداها فرق میکنند، و بعد قرار بر این است که آدمیزاد آواز زندگی خودش را هم بخواند. اصلیترین سوال زندگی اینست که آیا نتهای آواز خودش را در این هیاهو به یاد خواهد آورد یا نه. آیا با این همه صدا آوازش را صیقل خواهد داد یا صدایش میانشان گم خواهد شد. و این معادله دائم زندگی است که هر روز در حال حلش هستیم.
@Farnoudian
@SajadSoleimaniCom
Forwarded from محتوا با یاور مشیرفر |استراتژیست و مدیر محتوا (Yavar Sadegi-Moshirfar)
1️⃣ امروز روز قشنگیه
قهوه تازه سابیده شده با ترکیبی که خیلی دوست دارم رو مزه مزه میکنم.
یه سخنرانی از Oxford Union میبینم.
درس تفکر انتقادی یار رشد رو تا جای خوبی پیش میبرم و ۴ ساعت کار عمیق مو تقدیمش میکنم که مثلا تا ۱۰ صبح تموم میشه.
با هندزفری که دیروز بعد مدتها خریدم توی گوشم میرم پیادهروی و اپیزود گفتگو با مجید کیانپور پادکست اکنون رو دوباره گوش میکنم.
2️⃣ بیشتر از یکساله که ایده اصلی رو پیاده کردم، تا الان چیزی کمتر از ۱۰ درصد کلش برام محقق شده و تا هدف نهایی، تخمینی ۲ یا ۳ سال کار عمیق روزانه دارم.
3⃣ اگر اینترنت، دستگاه قهوهساز، فیلترشکن Oblivion، اشتراک GPT-4 o، و اعضای کانال رو نداشتم الان داشتم فکر میکردم که چرا اصلا باید صبح به این زودی نشسته باشم پای کار و نوشتن و تنظیم دروس دوره
قهوه تازه سابیده شده با ترکیبی که خیلی دوست دارم رو مزه مزه میکنم.
یه سخنرانی از Oxford Union میبینم.
درس تفکر انتقادی یار رشد رو تا جای خوبی پیش میبرم و ۴ ساعت کار عمیق مو تقدیمش میکنم که مثلا تا ۱۰ صبح تموم میشه.
با هندزفری که دیروز بعد مدتها خریدم توی گوشم میرم پیادهروی و اپیزود گفتگو با مجید کیانپور پادکست اکنون رو دوباره گوش میکنم.
2️⃣ بیشتر از یکساله که ایده اصلی رو پیاده کردم، تا الان چیزی کمتر از ۱۰ درصد کلش برام محقق شده و تا هدف نهایی، تخمینی ۲ یا ۳ سال کار عمیق روزانه دارم.
3⃣ اگر اینترنت، دستگاه قهوهساز، فیلترشکن Oblivion، اشتراک GPT-4 o، و اعضای کانال رو نداشتم الان داشتم فکر میکردم که چرا اصلا باید صبح به این زودی نشسته باشم پای کار و نوشتن و تنظیم دروس دوره
Castbox
قسمت26- مجید کیانپور (1) زندگینامه
<p>گفتگو با مجید کیانپور - بخش اول - در پادکست اکنون.</p><p>در بخش اول بیشتر درباره زندگینامه و مسیر طی شده مجید صحبت کردیم و اینکه چرا دبی براش مهمه و ...
سجاد سلیمانی | توسعه کسبوکار
1️⃣ امروز روز قشنگیه قهوه تازه سابیده شده با ترکیبی که خیلی دوست دارم رو مزه مزه میکنم. یه سخنرانی از Oxford Union میبینم. درس تفکر انتقادی یار رشد رو تا جای خوبی پیش میبرم و ۴ ساعت کار عمیق مو تقدیمش میکنم که مثلا تا ۱۰ صبح تموم میشه. با هندزفری که…
قسمتی از پادکست اکنون که بالا اشاره شده این جاست و دوستم یاور مشیرفر عزیز نوشته
چهار اقدام کلیدی بر طرز فکر و رفتار کارکنان تأثیر می گذارد:
لینک مقاله به زبان انگلیسی
@sajadSoleimaniCom
لینک مقاله به زبان انگلیسی
@sajadSoleimaniCom
Forwarded from تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«قوم باد»
«قوم باد» (people of the wind) مستندی آمریکایی دربارۀ ایل بختیاری است که در ۱۹۷۶ (۱۳۵۵) ساخته شده است. این مستند هم در اسکار و هم در گولدن گلوب نامزد بهترین فیلم مستند شد.
بیش از پنجاه سال پیش از ساخت این مستند، مستند پرآوازهای به نام «علف» دربارۀ کوچ عشایر ایرانی ساخته شده بود که دیدن آن هنوز پس از بیش از یک قرن، قلب آدم را لبریز میکند. مستند «قوم باد» نیز با جزئیات بسیار کوچ ایل بابادی را نشان میدهد. عبور صدها هزار نفر و قریب یک میلیون دام از ارتفاعات زاگرس یکی از بزرگترین ــ چهبسا بزرگترین ــ جابجاییهای کوچنشینان در جهان بود و همچنان هست؛ صحنههایی که برای مردم یکجانشین به نمایشی شگفتآور شبیه است...
مستند قوم باد را آنتونی هوارث و دیوید کاف ساختهاند. نسخۀ کامل و نسبتاً باکیفیتی از این مستند را در این پست میتوانید ببینید.
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
«قوم باد» (people of the wind) مستندی آمریکایی دربارۀ ایل بختیاری است که در ۱۹۷۶ (۱۳۵۵) ساخته شده است. این مستند هم در اسکار و هم در گولدن گلوب نامزد بهترین فیلم مستند شد.
بیش از پنجاه سال پیش از ساخت این مستند، مستند پرآوازهای به نام «علف» دربارۀ کوچ عشایر ایرانی ساخته شده بود که دیدن آن هنوز پس از بیش از یک قرن، قلب آدم را لبریز میکند. مستند «قوم باد» نیز با جزئیات بسیار کوچ ایل بابادی را نشان میدهد. عبور صدها هزار نفر و قریب یک میلیون دام از ارتفاعات زاگرس یکی از بزرگترین ــ چهبسا بزرگترین ــ جابجاییهای کوچنشینان در جهان بود و همچنان هست؛ صحنههایی که برای مردم یکجانشین به نمایشی شگفتآور شبیه است...
مستند قوم باد را آنتونی هوارث و دیوید کاف ساختهاند. نسخۀ کامل و نسبتاً باکیفیتی از این مستند را در این پست میتوانید ببینید.
@tarikhandishi | تاریخاندیشی