تصویر دقیق از محل احتمالی سقوط هواپیمای ATR سقوط کرده آسمان در کوه دنا
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
آذری جهرمی در دسترس بودن گوشی موبایل یکی از مسافران هواپیما را تایید کرد.
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
#معرفی_کتاب
...دهه 40 در تاریخ اقتصاد سیاسی ایران جایگاه ویژهای دارد. این دهه در بیشتر سالهای خود آرامش نسبی داشت. آرامشی که هیچگاه قبل و بعدازآن تجربه نشد. شاید این دهه را بتوان با ثباتترین دهه یکصد سال اخیر ایران دانست. به واسطه اجرای دو برنامه هفتساله که پیش ازاین دهه شروع شده بود و همچنین اجرای دو برنامه در همین دهه، ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به تبع آن، شرایط سیاسی ایران دگرگون شد. ازنظر اقتصادی با تأسیس بانک مرکزی ایران در سال 1339 و نهادهایی چون سازمان گسترش و نوسازی، بانک صنعت و معدن و شکلگیری برندهای معروف کالایی در بخش خصوصی، این دهه یکی از موفقترین زمانها برای اقتصاد ایران بود...
@sahandiranmehr
...دهه 40 در تاریخ اقتصاد سیاسی ایران جایگاه ویژهای دارد. این دهه در بیشتر سالهای خود آرامش نسبی داشت. آرامشی که هیچگاه قبل و بعدازآن تجربه نشد. شاید این دهه را بتوان با ثباتترین دهه یکصد سال اخیر ایران دانست. به واسطه اجرای دو برنامه هفتساله که پیش ازاین دهه شروع شده بود و همچنین اجرای دو برنامه در همین دهه، ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به تبع آن، شرایط سیاسی ایران دگرگون شد. ازنظر اقتصادی با تأسیس بانک مرکزی ایران در سال 1339 و نهادهایی چون سازمان گسترش و نوسازی، بانک صنعت و معدن و شکلگیری برندهای معروف کالایی در بخش خصوصی، این دهه یکی از موفقترین زمانها برای اقتصاد ایران بود...
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
🔺صبح امروز "احترامالسادات نواب صفوی" مادر زهرا رهنورد در گذشت.
صفحه اینستاگرامی زهرا موسوی
@sahandiranmehr
صفحه اینستاگرامی زهرا موسوی
@sahandiranmehr
در کنار اخبار تلخ این اقدام بانوان شهر سیسخت را هم ببینیم که به صورت خودجوش برای امدادگران اعزامی به محل سقوط هواپیما غذا آماده میکنند. عکس از ایسنا @sahandiranmehr
⭕️دولت آلمان در پی اعتراض حزب سبز آلمان مبنی بر ترویج افراطی گری در مسجد هامبورک آلمان و دریافت کمک مالی از دولت، کمک مالی دولت این کشور به مسجد هامبورگ را در چهارچوب برنامه سراسری ز «دموکراسی را زندگی کنیم» دانست. رییس کنونی مسجد هامبورگ، رضا رمضانی گیلانی نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان است.
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
🔸برخلاف شیخ محمود شبستری که در گلشن راز ، به درستی مصطفی را بر صدر انبیاء نشانده است جلال الدین بلخی(مولوی) در مثنوی او را بسان انبیای دیگر چون موسی و عیسی دانسته است و از این روست که شیخ محمود را بر جلال الدین بلخی ارحج می دانم و از جلال الدین سخت بدم می آید . چون بر گور جلال الدین وارد شدیم، سرداران خواستند که بقعه اش را خراب کنند. بااینکه ملای رومی را ناخوش میدارم اما گفتم تیمور را با مردگان کاری نیست و منعشان کردم.
✔️منم تیمور جهانگشا (تیمور لنگ)
مارسل بریون
@sahandiranmehr
✔️منم تیمور جهانگشا (تیمور لنگ)
مارسل بریون
@sahandiranmehr
Telegram
پست اينستاگرامي مدير روابط عمومي هلال احمر و یادآوری نکته ای اخلاقی که متاسفانه برخی رعایت نمی کنند. @sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه قابل تامل شاهین صمدپور با کاپیتان شهبازی
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توضیحات سلطانی خلبان بالگرد در مورد دشواری های صعود به محل سقوط هواپیما
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
توضیح تلگرام در خصوصی بروز اختلال داخلی در سرور این پیام رسان @sahandiranmehr
جیم فیتزپاتریک خالق پرتره مشهور چه گوارا، در اثر جدید خویش عهد التمیمی را تصویر کرده است. التمیمی دختر فلسطینی است که به دلیل برخورد با نظامیان اسراییلی متجاوز به خانه خود، بازداشت شد.
@sahandiranmeh
@sahandiranmeh
🔸آقای رییسی زمانیگفت به خاطر اینکه تتلو ترانه ای برای امام رضا خوانده او را مورد تفقد قرار داده است، تتلو اخیرا در اظهاراتی سخیف به قربانیان حادثه سقوط هواپیما و در اصل به مردم ایران توهین کرد.انتظار نیست رییسی به یک روانپریش چیزی بگوید اما قوه تشخیص خود را حتمن باید مرور کند.
https://twitter.com/sahandiranmehr/status/965956593660542976
https://twitter.com/sahandiranmehr/status/965956593660542976
Twitter
سهند ایرانمهر
آقای رییسی زمانی گفت که به خاطر اینکه تتلو ترانه ای برای امام رضا خوانده او را مورد تفقد قرار داده، تتلو اخیرا در اظهاراتی سخیف به قربانیان حادثه سقوط هواپیما و در اصل به مردم ایران توهین کرد.انتظار نیست رییسی به یک روانپریش چیزی بگوید اما قوه تشخیص خود را…
پست اینستاگرامی حمید فرخنژاد در مورد حوادث خشونتبار گلستان هفتم
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
✔️چو پرده دار به شمشیر میزند همه را٬ کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند🔻
🖋سهند ایرانمهر
🔸دیشب مسیری را سوار تاکسی شدم. جوانی ( به اذعان خودش ۲۶ساله) جلو نشسته بود. بیمقدمه سرصحبت با راننده را بازکرد و موضوع دراویش را پیش کشید. بعد با حرارت –خطاب به راننده- از اتفاقات روز بالاخص ماجرای گلستان هفتم و...گفت. با تاسف و عصبانیت شدید دایما به گفتههای حسینی( ری استارت) استناد میکرد و اینکه :«جواب اینارو باید با آتیش و بمب و زیرگرفتن داد چون به جز این نمی فهمن».
وقتی به مقصد رسیدیم، حیفم آمد فرصت مواجهه مستقیم با او را از دست بدهم. مسیری را با هم قدم زدیم. صحبت را با او اینگونه آغاز کردم که راهبردی که نشان می دهد حتا مورد قبول قطب دراویش هم نبوده و او چطور با اطمینان از بمب و آتش سخن می گوید؟توجهی به پرسش من نکرد، می گفت در مالزی درس خوانده است. حالا در وطن است، سردرگریبان. تمام وجودش را نفرت گرفته بود وتنها راه را سوزاندن و منفجر کردن و... میدانست. نه درویش بود و نه عضو نحله و فرقهای و نه حتی سیاسی. باورش برایم سخت بود که با این همه حرف و حدیث از بی ثمری خشونت و نفرت، هنوز چنین هواخواهان پرشوری دارد اما خیلی زود به یاد آوردم که آن نفی و طردها، مختص محافلی خاص است و متاسفانه پل ارتباطی میان این گفتمان و این محافل با امثال این جوان، مدتهاست ویران شده است.
خسته بود، عجول، بی قرار و به شدت آزرده و ناامید و گلایه مند از بیکاری اما در عینحال کنجکاو به نحویکه وقتی باهم صحبت میکردم و از کتابی مثال میزدم، می ایستاد و نام کتاب را در موبایلش ثبت میکرد با این همه می گفت که من به عنوان مخالف خشونت وضعیت و حال آشفته او را درک نمی کنم و راست می گفت.
این جوان با همه تندی و خامیاش به شدت معصوم اما سردرگریبان بود و وقتی هزاران و شاید میلیونها جوان مثل او را در نظر آوردم و همزمان واکنشی که ممکن است از سوی آنها در شرایط بحرانی بروز پیدا کند، هم از فرجام آنها و هم اوضاع کشور در چنین شرایطی به شدت مغموم والبته نگران شدم. این نگرانی وقتی شدت گرفت که ویدیوی مصاحبه با راننده اتوبوسی را دیدم که سه مامور ناجا را زیر گرفته بود، مردی میان سال با جملاتی از سر استیصال ومملو از عباراتی عامیانه و متشکل از:«عصبانی بودم، نفهمیدم چی شد، دوتا بچه دارم، حالا دیگه اعدام میشم و...» .
🔸می شود بعد از این ماجراها نشست و گرفتار دعوای حیدری- نعمتی شد که یک طرفش تقصیر را گردن ماموران می اندازد و طرف دیگر بر سر دراویش، یا مثل جناب رائفی پور گلستان هفتم را وصل کرد به کاووس سید امامی و هر دو را به برخورد هواپیما به دنا و...اما اگر واقعا دغدغه کشور و مردم را داشته و در پی چاره باشیم، راهی جز نگاه علمی و اصولی به ماجرا نداریم.
🔸واقعیتی که می تواند به عنوان «مساله» آغاز راه این تلاش ذهنی باشد آن است که جامعه فعلی ما (اعم از حاکمیت و مردم) به شدت خشمگین و سطح تحمل آن به پایین ترین حد خود رسیده است. خشونت و تندروی رفته رفته در بین اقشار مختلف بالاخص جوانان هوادار پیدا کرده است و برخلاف گذشته که جامعه رسانه ای مختص به قشری خاص بود، حالا آحاد مردم این فرصت را دارند که نگاه خود را منعکس کنند و طبیعی است که این خشم و افراطی گری نیز کاملا نمود دارد و به شدت جاذب توجه است.
🔸کافی است اندک آشنایی با فضای مجازی داشته باشید تا متوجه شوید که یک متن هرچقدر تندتر و خشمگینانه تر باشد لاجرم مورد استقبال بیشتری قرار میگیرد و بیشتر دیده می شود حال آنکه اندک فضایی از میانه روی یا استدلال خیلی سریع به ماله کشی و مماشات تعبیر می شود. این وضعیت یک زنگ خطر جدی برای جامعه و حاکمیت است و مسئولان امر باید چاره ای معقول و اساسی برای آن بیاندیشند.
🔸هرچند این سخن من ممکن است برای مسئولانی که این روزها از خشم جوانان یا دراویش به تنگ آمده اند و ساده ترین روش را برای خلاصی از آن برگزیده اند،گران باشد اما باید پذیرفت که این خشم، محصول ناامیدی و یاس از تحقق متعارف و به روال خواسته هایی است که دیده و شنیده نشده اند و نوع واکنش ها هم همان چیزی است که این بخش از مردم از همین مسئولان آموخته اند. ممکن است بپرسید حمله به حسینیه ها (اعتراض های دی ماه) یا زیر گرفتن افراد بیگناه را چه کسی به مردم یاد داده است؟ برای پاسخ به این سئوال کافی است به گذشته نگاهی بیاندازید ، تخریب خانقاه ها و...هیچ. حسینیه مراجع شیعی منتقد که بارها مورد هجوم قرار گرفت و خود در ایام دانشجویی به عنوان یک رهگذر عادی شاهد آن بودم(حمله به حسینیه آیت الله منتظری)، زیر گرفتن دیگران با وسلیه نقلیه را هم که در سال 88 به خاطر داریم (بگذریم از به به و چه چه برخی رسانه های وطنی در به اصطلاح تحلیل زیر گرفتن مردم توسط تروریست های داعش در اروپا).
..ادامه در پایین🔻
🖋سهند ایرانمهر
🔸دیشب مسیری را سوار تاکسی شدم. جوانی ( به اذعان خودش ۲۶ساله) جلو نشسته بود. بیمقدمه سرصحبت با راننده را بازکرد و موضوع دراویش را پیش کشید. بعد با حرارت –خطاب به راننده- از اتفاقات روز بالاخص ماجرای گلستان هفتم و...گفت. با تاسف و عصبانیت شدید دایما به گفتههای حسینی( ری استارت) استناد میکرد و اینکه :«جواب اینارو باید با آتیش و بمب و زیرگرفتن داد چون به جز این نمی فهمن».
وقتی به مقصد رسیدیم، حیفم آمد فرصت مواجهه مستقیم با او را از دست بدهم. مسیری را با هم قدم زدیم. صحبت را با او اینگونه آغاز کردم که راهبردی که نشان می دهد حتا مورد قبول قطب دراویش هم نبوده و او چطور با اطمینان از بمب و آتش سخن می گوید؟توجهی به پرسش من نکرد، می گفت در مالزی درس خوانده است. حالا در وطن است، سردرگریبان. تمام وجودش را نفرت گرفته بود وتنها راه را سوزاندن و منفجر کردن و... میدانست. نه درویش بود و نه عضو نحله و فرقهای و نه حتی سیاسی. باورش برایم سخت بود که با این همه حرف و حدیث از بی ثمری خشونت و نفرت، هنوز چنین هواخواهان پرشوری دارد اما خیلی زود به یاد آوردم که آن نفی و طردها، مختص محافلی خاص است و متاسفانه پل ارتباطی میان این گفتمان و این محافل با امثال این جوان، مدتهاست ویران شده است.
خسته بود، عجول، بی قرار و به شدت آزرده و ناامید و گلایه مند از بیکاری اما در عینحال کنجکاو به نحویکه وقتی باهم صحبت میکردم و از کتابی مثال میزدم، می ایستاد و نام کتاب را در موبایلش ثبت میکرد با این همه می گفت که من به عنوان مخالف خشونت وضعیت و حال آشفته او را درک نمی کنم و راست می گفت.
این جوان با همه تندی و خامیاش به شدت معصوم اما سردرگریبان بود و وقتی هزاران و شاید میلیونها جوان مثل او را در نظر آوردم و همزمان واکنشی که ممکن است از سوی آنها در شرایط بحرانی بروز پیدا کند، هم از فرجام آنها و هم اوضاع کشور در چنین شرایطی به شدت مغموم والبته نگران شدم. این نگرانی وقتی شدت گرفت که ویدیوی مصاحبه با راننده اتوبوسی را دیدم که سه مامور ناجا را زیر گرفته بود، مردی میان سال با جملاتی از سر استیصال ومملو از عباراتی عامیانه و متشکل از:«عصبانی بودم، نفهمیدم چی شد، دوتا بچه دارم، حالا دیگه اعدام میشم و...» .
🔸می شود بعد از این ماجراها نشست و گرفتار دعوای حیدری- نعمتی شد که یک طرفش تقصیر را گردن ماموران می اندازد و طرف دیگر بر سر دراویش، یا مثل جناب رائفی پور گلستان هفتم را وصل کرد به کاووس سید امامی و هر دو را به برخورد هواپیما به دنا و...اما اگر واقعا دغدغه کشور و مردم را داشته و در پی چاره باشیم، راهی جز نگاه علمی و اصولی به ماجرا نداریم.
🔸واقعیتی که می تواند به عنوان «مساله» آغاز راه این تلاش ذهنی باشد آن است که جامعه فعلی ما (اعم از حاکمیت و مردم) به شدت خشمگین و سطح تحمل آن به پایین ترین حد خود رسیده است. خشونت و تندروی رفته رفته در بین اقشار مختلف بالاخص جوانان هوادار پیدا کرده است و برخلاف گذشته که جامعه رسانه ای مختص به قشری خاص بود، حالا آحاد مردم این فرصت را دارند که نگاه خود را منعکس کنند و طبیعی است که این خشم و افراطی گری نیز کاملا نمود دارد و به شدت جاذب توجه است.
🔸کافی است اندک آشنایی با فضای مجازی داشته باشید تا متوجه شوید که یک متن هرچقدر تندتر و خشمگینانه تر باشد لاجرم مورد استقبال بیشتری قرار میگیرد و بیشتر دیده می شود حال آنکه اندک فضایی از میانه روی یا استدلال خیلی سریع به ماله کشی و مماشات تعبیر می شود. این وضعیت یک زنگ خطر جدی برای جامعه و حاکمیت است و مسئولان امر باید چاره ای معقول و اساسی برای آن بیاندیشند.
🔸هرچند این سخن من ممکن است برای مسئولانی که این روزها از خشم جوانان یا دراویش به تنگ آمده اند و ساده ترین روش را برای خلاصی از آن برگزیده اند،گران باشد اما باید پذیرفت که این خشم، محصول ناامیدی و یاس از تحقق متعارف و به روال خواسته هایی است که دیده و شنیده نشده اند و نوع واکنش ها هم همان چیزی است که این بخش از مردم از همین مسئولان آموخته اند. ممکن است بپرسید حمله به حسینیه ها (اعتراض های دی ماه) یا زیر گرفتن افراد بیگناه را چه کسی به مردم یاد داده است؟ برای پاسخ به این سئوال کافی است به گذشته نگاهی بیاندازید ، تخریب خانقاه ها و...هیچ. حسینیه مراجع شیعی منتقد که بارها مورد هجوم قرار گرفت و خود در ایام دانشجویی به عنوان یک رهگذر عادی شاهد آن بودم(حمله به حسینیه آیت الله منتظری)، زیر گرفتن دیگران با وسلیه نقلیه را هم که در سال 88 به خاطر داریم (بگذریم از به به و چه چه برخی رسانه های وطنی در به اصطلاح تحلیل زیر گرفتن مردم توسط تروریست های داعش در اروپا).
..ادامه در پایین🔻
🔺🔻ادامه متن بالا...
🔸 آن عده که در این ماه ها خشونت و نابردباری شان را به رخ همه ما کشیده اند در واقع همان هایی هستند که تا به امروز چشم به اطراف خود داشتند تا ببینند اگر یک جریان غالب از نظر قدرت و قوت به مانع و مخالفی برخورد میکند چگونه با آن مواجه می شود و حالا به اصطلاح درس پس می دهد چون رفتار جامعه در شرایط بحرانی همان رفتاری است که آموخته است چنانکه امام علی(ع) فرمود: الناس بأمرائهم اشبه منهم بآبائهم یعنی «مردم به حاکمان خود شبیهترند از شباهت به پدرانشان»،تحف العقول، ص ۲۰۸
🔸 متفکرانی چون هانا آرنت، خشونت را نتیجه قطعی عدم توانایی در اندیشیدن می دانند(نامه به کارل یاسپرس) و اندیشه خود ماحصل فرآیندی است که گفتگو و قبول تکثر زیربنای اصلی آن است. حال می شود پرسید که در کدام بخش از ساختار آموزشی تلقینی و املایی ما، اندیشه با این صورتبندی آموزش داده شده است؟ در ساختاری که یکی در حصر است و هزاران تریبون بدون دادن فرصت دفاع به تخریب او می پردازند، در ساختاری که یکی در زندان می میرد و هزاران تریبون فرصت می یابند که هزاران اتهام را متوجه او کنند، در ساختاری که سویه ثابت همه ناکارامدیها و کاستی ها ، «دشمن» است و هیچ کس حاضر به قبول مسئولیت نیست، در ساختاری که تصور عموم مردم به درست یا غلط آن است که رسانه ملی و دستگاه های رسمی هیچ تناسبی با سویه و جهت خواست آنان ندارد، و در ساختاری که هرچیزی با بوی نفی و تخریب دیگری لباس تقدس به تن می پوشد و هر تلاشی برای مصالحه و همگنی، سازش و مرعوب شدت معنا پیدا میکند و هرکس که زور دارد حق با اوست، پیداست که خشونت، سالاری میکند و گفتگو و همزیستی به حاشیه می رود. فراموش نکنیم که ما هنوز مسئولان، تریبون هایی داریم که به راحتی از انحراف یا شیطانی و باطل بودن بخش های دیگری از جامعه سخن می گویند، علمایی هستند که همین امروز چنان بر حقانیت تنها یک قرائت دینی تاکید و برای نفی دیگران، شتابانند که وقتی سخن از مولانا یا ابوالحسن خرقانی سخن به میان میاید بر می آشوبند!
🔸از یاد نبریم که شرط اصلی توسعه «انسجام ملی» است. انسجام ملی در گام اول نیازمند قبول تکثر است. ما باید بیاموزیم که تشخیص حق و باطل در مسایل اختلافی، حتا طبق آیات قرآن (113 بقره)عملی مربوط به آدمیان نیست و افتادن در پوستین قضاوت اینکه چه کسی حق و چه کسی باطل است جامعه را اتمیزه و دو قطبی میکند و درنهایت نه نشان ازتاک می گذارد و نه تاک نشان.
🔸تلاش جامعه باید دست یافتن به توافق اجتماعی و وظیفه حکومت نیز حفظ انسجام ملی است. ساختن فیلم و کلیپ و مصاحبه و روایتی دلپسند از یک ماجرا شاید در کوتاه مدت، کم کاری ها را پنهان و منافع شخصی را تامین کند اما کار جامعه اینگونه قوام نمی گیرد و زخم، دوباره سر باز می کند. خشونت تنها از طریق شنیدن صداها و استمرار تفاهم و همزیستی نیز منوط به قبول تکثر و آموزش مدارا ست.
🔸اگر برای تصمیم گیران اصلی کشور سخت است که به قبول قرائت ها و گفتمان های دیگر به مثابه عقیده عمل کنند دست کم به مثابه روشی برای حفط انسجام جامعه بدان پایبند باشند. هنوز چند روزی از سخنان عالیترین مقام نظام در اذعان به عقب ماندن از عدالت و قبول حق انتقاد مردم نگذشته که کشور دچار یک بحران خونین دیگر شده است. بحرانی که دست کم 5 کشته داشته است. این نشان می دهد که ارتباط ارگانیکی میان صدر و ذیل به نحویکه خواست بالا به عمل پایین منجر شود، وجود ندارد، آن شکافی که پیام بالا را به سطوح پایین نمی رساند، کجاست؟ کشوری که با انواع و اقسام چالش های منطقه ای و جهانی روبروست و امکاناتش تناسبی با این همه چالش و گاه ماجراجویی ندارد تا کجا باید این مسیر پر مخاطره را طی کند؟ تا کی اقشار مختلف جامعه از مامور نیروی انتظامی و درویش بر سر مساله ای که واقعا اولویت جامعه و حتا حوزه اندیشه و باور نیست باید رودروی یکدیگر قرار بگیرند؟ آن مامور شهید نیروی انتظامی و آن راننده اتوبوس در فضای خارج از خیابان گلستان هفتم واقعا چه اختلاف و عداواتی با یکدیگر می توانستند، داشته باشند؟ دعوای میان طریقت و شریعت یا نزاع بین ریش و سبیل و تسبیح و کشکول در جغرافیای دغدغه ها و اولویت های اصلی ما چه جایگاهی دارد؟
..ادامه در پایین🔻
🔸 آن عده که در این ماه ها خشونت و نابردباری شان را به رخ همه ما کشیده اند در واقع همان هایی هستند که تا به امروز چشم به اطراف خود داشتند تا ببینند اگر یک جریان غالب از نظر قدرت و قوت به مانع و مخالفی برخورد میکند چگونه با آن مواجه می شود و حالا به اصطلاح درس پس می دهد چون رفتار جامعه در شرایط بحرانی همان رفتاری است که آموخته است چنانکه امام علی(ع) فرمود: الناس بأمرائهم اشبه منهم بآبائهم یعنی «مردم به حاکمان خود شبیهترند از شباهت به پدرانشان»،تحف العقول، ص ۲۰۸
🔸 متفکرانی چون هانا آرنت، خشونت را نتیجه قطعی عدم توانایی در اندیشیدن می دانند(نامه به کارل یاسپرس) و اندیشه خود ماحصل فرآیندی است که گفتگو و قبول تکثر زیربنای اصلی آن است. حال می شود پرسید که در کدام بخش از ساختار آموزشی تلقینی و املایی ما، اندیشه با این صورتبندی آموزش داده شده است؟ در ساختاری که یکی در حصر است و هزاران تریبون بدون دادن فرصت دفاع به تخریب او می پردازند، در ساختاری که یکی در زندان می میرد و هزاران تریبون فرصت می یابند که هزاران اتهام را متوجه او کنند، در ساختاری که سویه ثابت همه ناکارامدیها و کاستی ها ، «دشمن» است و هیچ کس حاضر به قبول مسئولیت نیست، در ساختاری که تصور عموم مردم به درست یا غلط آن است که رسانه ملی و دستگاه های رسمی هیچ تناسبی با سویه و جهت خواست آنان ندارد، و در ساختاری که هرچیزی با بوی نفی و تخریب دیگری لباس تقدس به تن می پوشد و هر تلاشی برای مصالحه و همگنی، سازش و مرعوب شدت معنا پیدا میکند و هرکس که زور دارد حق با اوست، پیداست که خشونت، سالاری میکند و گفتگو و همزیستی به حاشیه می رود. فراموش نکنیم که ما هنوز مسئولان، تریبون هایی داریم که به راحتی از انحراف یا شیطانی و باطل بودن بخش های دیگری از جامعه سخن می گویند، علمایی هستند که همین امروز چنان بر حقانیت تنها یک قرائت دینی تاکید و برای نفی دیگران، شتابانند که وقتی سخن از مولانا یا ابوالحسن خرقانی سخن به میان میاید بر می آشوبند!
🔸از یاد نبریم که شرط اصلی توسعه «انسجام ملی» است. انسجام ملی در گام اول نیازمند قبول تکثر است. ما باید بیاموزیم که تشخیص حق و باطل در مسایل اختلافی، حتا طبق آیات قرآن (113 بقره)عملی مربوط به آدمیان نیست و افتادن در پوستین قضاوت اینکه چه کسی حق و چه کسی باطل است جامعه را اتمیزه و دو قطبی میکند و درنهایت نه نشان ازتاک می گذارد و نه تاک نشان.
🔸تلاش جامعه باید دست یافتن به توافق اجتماعی و وظیفه حکومت نیز حفظ انسجام ملی است. ساختن فیلم و کلیپ و مصاحبه و روایتی دلپسند از یک ماجرا شاید در کوتاه مدت، کم کاری ها را پنهان و منافع شخصی را تامین کند اما کار جامعه اینگونه قوام نمی گیرد و زخم، دوباره سر باز می کند. خشونت تنها از طریق شنیدن صداها و استمرار تفاهم و همزیستی نیز منوط به قبول تکثر و آموزش مدارا ست.
🔸اگر برای تصمیم گیران اصلی کشور سخت است که به قبول قرائت ها و گفتمان های دیگر به مثابه عقیده عمل کنند دست کم به مثابه روشی برای حفط انسجام جامعه بدان پایبند باشند. هنوز چند روزی از سخنان عالیترین مقام نظام در اذعان به عقب ماندن از عدالت و قبول حق انتقاد مردم نگذشته که کشور دچار یک بحران خونین دیگر شده است. بحرانی که دست کم 5 کشته داشته است. این نشان می دهد که ارتباط ارگانیکی میان صدر و ذیل به نحویکه خواست بالا به عمل پایین منجر شود، وجود ندارد، آن شکافی که پیام بالا را به سطوح پایین نمی رساند، کجاست؟ کشوری که با انواع و اقسام چالش های منطقه ای و جهانی روبروست و امکاناتش تناسبی با این همه چالش و گاه ماجراجویی ندارد تا کجا باید این مسیر پر مخاطره را طی کند؟ تا کی اقشار مختلف جامعه از مامور نیروی انتظامی و درویش بر سر مساله ای که واقعا اولویت جامعه و حتا حوزه اندیشه و باور نیست باید رودروی یکدیگر قرار بگیرند؟ آن مامور شهید نیروی انتظامی و آن راننده اتوبوس در فضای خارج از خیابان گلستان هفتم واقعا چه اختلاف و عداواتی با یکدیگر می توانستند، داشته باشند؟ دعوای میان طریقت و شریعت یا نزاع بین ریش و سبیل و تسبیح و کشکول در جغرافیای دغدغه ها و اولویت های اصلی ما چه جایگاهی دارد؟
..ادامه در پایین🔻