سهند ایرانمهر
40.6K subscribers
11.6K photos
7.35K videos
77 files
7.76K links
دغدغه های احدی از رعیت مملکت محروسه ایران

ارتباط با ادمین: @sahandiranmehrr
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸در سیاست اجماع وجود ندارد.
بچه‌ها، خداحافظ!

سه‌شنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۸
دانشگاه تهران
#شفیعی_کدکنی
از صفحه اینستاگرام: shafiei_kadkani
@sahandiranmehr
تحلیل نتایج مرحله اول انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳
سهند ایرانمهر

نتایج مرحله اول انتخابات ریاست‌جمهوری، نکات مهمی در برداشت: 
۱- به هر روی اصلاح‌طلبان در این مرحله حایز اکثریت آرا شدند. آنها قدرت بازسازی، سازمان‌دهی و هدایت در زمان و شرایط و‌امکانات محدود را داشتند و‌ ایده‌شان در میان آن دسته که در انتخابات شرکت کردند خریداران بیشتری داشت. آنها موفق شدند در دوران حاکمیت مطلق اصولگرایان جبهه انقلابی و یکدست‌سازی کامل قدرت، نوار پیروزی آنان را تا این‌جای کار، قطع ‌‌کنند.

۲- هرچند مسعود پزشکیان نماینده یکی از جریان‌های اصلاح‌طلبی است (این جریان در شرایط کنونی جریان اصلی است)و جریان‌های دیگری از این تفکر هستند که امکانی برای حضور آنان در رقابت نیست و معلوم نبود اگر پزشکیان تایید نمی‌شد نرخ مشارکت تا چه حد تنزل می‌یافت اما این فرضیه که به صرف بازی دادن اصلاح‌طلبان، کاهش مشارکت بالمآل برطرف می‌شود، رد شد.

۳- کاهش مشارکت ناشی از چند مساله اصلی است:
الف: بخش عمده‌ای از مردم، فکر می‌کنند نهاد ‌و‌ مقام ریاست جمهوری اختیارات و توانایی لازم برای تحقق خواست آنها را ندارد. ( شاید هم ترکیب پتانسیل قوه مجریه به اضافه ویژگی افراد)
ب: بخش عمده‌ای از مردم فکر می‌کنند به فرض وجود پتانسیل در قوه مجریه و شخص رییس‌جمهور بازهم در برابر او کارشکنی خواهد شد و‌ اراده کلی برای تغییر وجود ندارد.
ج: بخش عمده مردم به دلیل یکدست‌سازی و تداوم وضعیت بد معیشتی و به تعویق انداختن مطالبات اجتماعی و سیاسی، از مشارکت رویگردان شده‌اند.
د: بخشی از آنانی که رای نداده‌اند «امر سیاسی» را پایان یافته تلقی می‌کنند و بخشی دیگر شرایط را برای ادامه آن ناکافی می‌دانند.

۴- این تصور که ریزش بدنه اجتماعی و آرا تنها در طیف اصلاح‌طلبان رخ داده است، رد شد. ۶۰ درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکردند و حدود نصف ۴۰ درصد باقی‌مانده به مدیریت کنونی موسوم به «جبهه انقلاب» رای دادند بنابراین اصولگرایان و جریان انقلابی نیز شاهد ریزش قابل توجه در بدنه اجتماعی و سبد آرای خود بود. (رئیسی ۱۸ میلیون رای داشت اکنون مجموع آرای قالیباف و جلیلی کمتر از ۱۳ میلیون است).

۵- همه نامزدها حتی جبهه انقلابی از سوء‌مدیریت، وضعیت بد معیشتی و دسترسی محدود مردم به جریان آزاد اطلاعات و حتی سیاستها در قبال آزادی‌های فردی و اجتماعی سخن می‌گفتند یا سیاست‌های اجرا شده را گردن نمی‌گرفتند بنابراین اینکه فکر کنیم ۴۰ درصد مشارکت‌کننده، برخلاف آن ۶۰ درصد، موافق وضعیت موجودند، اشتباه است. آنها صرفا امیدواران به امکان تغییر سیاست‌ها بودند و اکثریت این عده هم به «روایت» پزشکیان رای دادند.

۶- پزشکیان برخلاف بسیاری از تحلیلگران همراه یا بیطرف، سبد رای خود را می‌شناخت و فهمیده بود که آنها نه در نسل موسوم به «زِد» و نه آرای خاکستری‌اند و از همان آغاز به طیف مذهبی و بخشی از آرای اصولگرایان چشم داشت بنابراین شاید بخش عمده آرای ریزشی اصولگرایی در سبد رای او‌ باشد و این راز لحن و محتوای سخنانی باشد که جنبه تقابلی نداشت و برخی از اصلاح‌طلبان همسو را به انتقاد وا می‌داشت. ( با این حال در مرحله دوم، اگر همه آرای سبد قالیباف به سبد جلیلی بریزد، پزشکیان بازهم حداقل و حدود سه میلیون رای از آرای خاکستری می‌خواهد و اگر یک میلیون رای سبد قالیباف به سبد پزشکیان بریزد او بازهم حدود دو میلیون رای خاکستری می‌خواهد، مگر اینکه تصور کنیم همه آرای قالیباف به سبد پزشکیان بریزد که امری محال است بنابراین تداوم روش پیشین او این‌بار جوابگو نیست و نیاز به روشی ترکیبی برای آرای حامیان قالیباف و خاکستری‌ها دارد که به نوبه خود کاری دشوار است).

۷- آرای باطله در این دوره نسبت به دوره گذشته کاهش چشمگیری داشته است و این نشان می‌دهد که مرزبندی تصمیم‌گیری به «رای دادن یا ندادن»ایضاح بیشتری یافته است.

۸- نرخ عدم‌ مشارکت از ۱۴۰۰ تاکنون از ۵۲ به ۶۰ درصد رسیده است. از منظر جامعه‌شناسی سیاسی این دسته به تدریج از  یک «نرخ آماری» در حال رسیدن به یک «هویت سیاسی»اند و شاید به زودی به گفتمانی «مشخص و‌ با برنامه» برسند و راه را بر تفاسیر مبهم و ادعای مالکیت از سوی جریانات دیگر ببندند.

۹- این تصور براندازان که عدم‌مشارکت، به منزله پیروزی و مهر تایید به رویکرد آنان بوده، اشتباه است.  تحریم‌کنندگان هنوز سازمانی ندارند، از زوایای دقیق و افق یا برنامه مدنظرشان اطلاعی در دست نیست( تازه اگر برنامه‌ای باشد)، از تعلق اجتماعی و سنی و تحصیلاتی و درآمدی‌شان آمار و اطلاعاتی وجود ندارد، فقط می‌توان با قاطعیت گفت موافق وضعیت موجود نیستند و گفتمان‌های میدان رقابت انتخابات راضی‌شان نکرده است
ادامه مطلب در پست بعدی👇🏻
👇🏻ادامه مطلب بالا

به جز این حتی معلوم نیست به فرض پیروزی جلیلی، برنامه اصلاح‌طلبان و بدنه آنان که آخرین ته‌مانده امید و اصلاح اند، چیست و تسلسل مشارکت یا عدم مشارکت آنان یا تحریمی‌ها تاکجا پیش می‌رود. بنابراین رویکرد سلبی آنانی که رای ندادند، نمی‌تواند موید ایجابی برای برنامه‌های نداشته گروهی دیگر باشد. از سوی دیگر باید دید اگر پس از پیروزی پزشکیان، حاکمیت با دولت او بر سر مساله حجاب ، دسترسی مردم به اینترنت، دادن فضای کار اجتماعی‌ و بهبود نسبی معیشت و تنش‌زدایی در سیاست‌خارجی ( همه اینها در حد نسبی و نه حتی آرمانی) همراهی کند و مردم تغییر ملموسی را حس کنند آیا باز هم مشارکت در همین حد خواهد بود یا حتی تغییرات و بهبود نسبی وضعیت نیز با « نه بلا قیدوشرط» روبرو خواهد بود؟

پاسخ به این پرسش تا حد زیادی مساله را روشن خواهد کرد و آزمون بزرگ و‌سرنوشت‌سازی را در برابر رییس‌جمهور بعدی و از آن مهمتر، حاکمیت قرار خواهد داد. آزمونی که پیروزی در آن نیازمند اتخاذ تصمیم‌هایی کاملا روشن است.

@sahandiranmehr
با من بگو:
وقتی که صدها صدهزاران سال بگذشت
آنگاه...
اما مگو:
هرگز!

هرگز، چه دور است، آه!
هرگز، چه وحشتناک؛
هرگز، چه بی رحم است!

اسماعیل خویی
زادروز
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«جور سلطان به مثل (مثلا) صد سال، چندان زیان ندارد که یک ساعت جور رعیت بر یکدیگر و چون رعیت بر یکدیگر ستم کند ایزد تعالی بر ایشان سلطان قاهر گمارد».

✍️نصیحه‌الملوک، امام‌محمد غزالی
(نشریات کتابخانه تهران، تصحیح جلال‌الدین همایی، سال ۱۳۱۷ صفحه ۶۸)
یادآوری: سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اندر احوالات آناتومی‌شناسان امپریالیسم!
@sahandiranmehr
🔸There is nothing more dangerous than to build a society, with a large segment of people in that society, who feel that they have no stake in it; who feel that they have nothing to lose. People who have a stake in their society, protect that society, but when they don’t have it, they unconsciously want to destroy it

🔸هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس میکنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می کنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، نا خودآگاه میخواهند که آن جامعه را نابود کنند.

مارتین لوتر کینگ
@sahandiranmehr
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✔️جنگ، نامبارک‌ترین چیزی که می‌تواند رخ دهد
✍️سهند ایرانمهر

🔸جنگ‌ از نگاه برخی سیاستمداران و شاید قاطبه نظامیان به جز جنبه‌های سیاسی‌اش، موضوعی هیجان‌انگیز برای اثبات تاب‌آوری، قدرت و مقاومت می‌تواند باشد آنها راحت به حالت جنگی فکر می‌کنند و حوصله سیاست را کمتر دارند زیرا کمتر کسی می‌تواند جنگ را از منظر قربانیان اصلی آن تصور کند.
مکس هاستینگ درصفحه ۶۲ کتاب Bomber Command جمله قابل تاملی دارد:«فکر می کردم چه خوب است آن هایی که دستور بمباران را می‌دهند و کسانی که بمباران می‌کنند گاهی بر روی زمین قدم بزنند و ببینند این پایین چطور است».

این پایین، جنگ یعنی تباهی زیرساخت‌های یک کشور، شب‌ها و روزهای دلهره، گریختن سرمایه و امنیت، جابجایی های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بنیان‌برافکن ، سال های سال زخم ناسور مجروحان، چشم‌های همیشه منتظر پدران و مادران که یا به تکه استخوانی گره زده می‌شود یا به نابود شدن خانواده‌ها می‌انجامد.

این همه تلخی در سالهای آغازین هیچ جنگ برای طیف وسیعی از مردم به این اندازه ملموس نیست زیرا در همه جنگ‌ها، صنعتی به موازات شبح شوم جنگ شکل می‌گیرد که کارش« بَزَک کردن» است، کارش این است که وقوع جنگ را ناگزیر بداند و رویگردانی از آن را زبونی، صنعت متبرک کردن سیاستمداران با حماسه و نمادهای باستانی یا آرمان‌های به ظاهر ملی یا نژادی یا حتی دینی، به قول مارتین بل، خبرنگار بی‌بی‌سی در کتاب
‏In Harms Way: Reflections of a War Zone Thugun :
« برای اینکه مبادا مردم ناراحت شوند، جنگ را بهداشتی و تزیین می‌کردیم . انگار که جنگ شیوه عاقلانه حل اختلاف بود و قربانیانش به جای اینکه خونریزی کنند یا تکه پاره شوند با شکوه و وقار از صحنه نمایش خارج می‌شدند. در حقیقت اما جنگ هولناک بود. جنگ تجارت چندش‌آوری است».

به قول«دبلیو بی ییتس»در کتاب«تاملات جنگ داخلی»: «دل‌هایمان پر بود از اشتیاق کشتن و کشته‌شدن و ذهن‌مان پر از رویاء و قلب‌مان، سخت و دشمنی‌ها، مایه‌دار‌تر از عشق‌مان».

🔸این از خصایص پیش از شروع هرجنگی است که اغراق ها زیاد می‌شوند، تحلیل‌ها به سمتی می‌روند که هرگونه مذاکره و تعامل و یا حتی تلاش برای متوقف کردن جنگ، معادل خیانت و بلاهت معرفی می‌شود و گاه این جریان در سال‌های بعد از جنگ نیز به این شیوه تمسک می‌جوید، از همه اینها ناگوارتر«سندرمی» است که پیش از جنگ عود می‌کند و چنان هیجانی را برمی‌انگیزاند که بی‌اعتنایی بدان دشوار به نظر می‌رسد و دراین چارچوب، تفاوتی میان نخبگان و مردم کوچه و بازار نیست چنانکه پرفسور «پیتر گودهیو» Peter Goodhew در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱ و پیش از آغاز جنگ اول خلیج‌فارس در ایندیپندنت نوشت:
«با جنگ در خلیج فارس مخالفم ولی چشم اندازش مرا هیجان زده می‌کند نکند بیمارم؟ یا شاید هزاران نفر دیگر هم به درد من مبتلا هستند؟ چه باید کرد؟».

جالب آنکه سیاستمدار خونسرد و زیرکی همچون چرچیل هم به چنین وضعیتی مبتلاست او در آستانه جنگ اول جهانی در نامه‌ای به همسرش می‌نویسد:«همه چیزبه سمت فاجعه پیش می‌رود و من خوشحالم؟! این احساسات به نظرت وحشتناک نیست؟ خدا مرا بخاطر این احساسات سبکسرانه ببخشاید».
(نامه ۲۸ جولای ۱۹۱۴ از کتاب Letters to Venetia Stanley).

هم او در پایان این جنگ نوشت:
«هر دستاوردی هم که به دست آورده باشیم چه برای ما و چه برای طرف بازنده، جبران بهایی نیست که ملت‌مان پرداختند».

🔸پیش از هرجنگی همه ناممکن‌ها ممکن نمایانده می‌شود، قدرت‌ها از توان نظامی و موافقین دخالت نظامی از روزهای گل و سبزه که لاجرم برای رسیدن به آن باید به خون و ویرانی رضا داد خلاصه همه چیز آسان و جنگ، راه رستگاری است به قول «باربارا تاکمن» در کتاب ارزشمند:«توپ های ماه اوت»:
به سربازها می‌گفتند که :«مردان بزرگ! پیش بروید و مطمئن باشید که قبل از زرد شدن برگ‌ها پیروزمندانه به خانه بر می گردید».از همان جنگ‌ها که به قول «زیگفرید ساسون» در کتاب :
‏«Memoris of an Infantry Officer»:
«آنچه قبلا ستون‌های پر افتخار داوطلبان بود، اکنون دسته‌های قربانیان است».

🔸با این همه تاریخ هیچ‌گاه در بیان تلخی جنگ‌ها و آثار شوم‌شان تسلیم این هیجانات نشده است. سیاست باید آنچنان به خواست و اراده ملت‌ها گره بخورد و انسان باید آنچنان در اولویت جامعه باشد که سیاستمداران به راحتی از جنگ سخن نگویند. جنگ تلخ است. جنگ نیستی است، جنگ پایان توانایی بر مدیریت بحران از مجرای سیاست است، جنگ راهی به سوی دوزخ است و هیچ بهشتی با فراهم کردن آتش دوزخ بنا نشده است.

@sahandiranmehr
🔸پدرم (ناصرالدین‌شاه) سلطان اسلام پناه، علم ریاضی و نقاشی را بسیار بسیار خوب، وهندسه و نقشه کشی را کاملا می دانستند. حقیقتا استاد بودند. در سواری و تیراندازی و شکار، چون رستم و بهرام گور بود و اسفندیار ، در عقل و تدبیر و امور شکر و کشور مثل جد بزرگوارش آقا محمد خان قاجار و اردشیر بابکان و شاپور و شاه عباس بزرگ و پطر کبیر و فردريك اول و گليوم و انوشیروان بود. در عقل و چیزنویسی و قانون مملكت هزار برابر ريشيلو و پالمرستون و بوذرجمهر و خواجه نظام الملك و بیسمارک به نحویکه اینها شاگردش نمی‌شدند! من نیز فرزند آن پدرم.

🔸محسنات پارلمنت و محسنات سلطنت مشروطه، زیاده از فهم من است که بفهمم و بتوانم بفهمانم! عقلا که اسباب این اساس را ریخته‌اند می‌فهمند که این بنده چه می گویم و منظورم چه است و نکته در کجاست ! والا اگر تمام اشجار ، قلم و تمام بحار، مداد شود، و تمام اوراق درختان، قرطاس گردد، از عیوبات سلطنت مستبده و نتایج آن، و حسنات سلطنت مشروطه و محکمی و قوانین او و خوبی او و ترویج عدالت و تجارت که به آن واسطه می شود، بخواهند بگویند از عهده برنمی‌آیند.
ای خدای من، به عظمت و بزرگواری خودت ، برای من هم درد و همزبان پیدا کن! و چشم و گوش ما را باز کن! خير ما را از شر ما به ما بفهمان:

کاش گشاده نبود، چشم من و گوش من
آفت جان و تن است ، عقل من و هوش من

🔸کاشکی این چند جلد کتاب را از خارجه و داخله من نداشتم و نخوانده بودم! کاشکی روزنامه نمی‌خواندم ! کاشکی چیز نمی‌فهمیدم! بدترین دردها در عالم، چيز فهمی است؛ زیرا که می‌بینیم و می‌فهمیم و چاره نداریم! مثل ما مثل آن شل است که دست و پایش بریده است، در میان راهی افتاده، و می‌بيند راه آهن به تعجيل به سر او می‌آید، و می داند که وقتی که راه آهن به او رسید چه می‌کند، ولی به پای گریز دارد و نه دست ستیز، مأیوسانه فریادی می‌کند، "بک يا الله" و "یا الهی" می‌گوید! امروز حالت این بنده به آن شخص بی‌دست و پا شبیه است که می‌بیند[ولی] همزبان و همدرد و معاون ندارد، در خط راه آهن با دست و پای بریده افتاده است ، و راه آهن خطرناک شمالی و جنوبی مانند برقی آسمانی با عجله می آید و او را در زیر دست و پا خرد می‌کند، و این بدبخت فریاد می‌زند. باز می‌رویم رو به خدا، ای خدا به فریاد برس! ای خدا به فریاد برس.
علی ای حال با این افکار عازم اصفهانم زیرا مجددا حاکم این ولایت شدم.

✔️«خاطرات ظل السلطان»یا «سرگذشت مسعودی»

🔸سالگرد درگذشت مسعودمیرزا ظل‌السلطان

ظل السلطان، حاکم ظالم اصفهان در عصر ناصرالدین شاه قاجار در تاریخ به سه چیز شناخته می‌شود؛ ظلم و ستمی که در طول زمامداری ۳۴ ساله خود بر مردم روا داشت ، تخریب گسترده بناها و آثار تاریخی برجسته برجا مانده از دوران صفویه(پنجاه اثر) و شکار بی رویه انواع حیوانات به خصوص پلنگ و کل.
عکس: آنتوان سوریوگین
@sahandiranmehr
۱۲ تیر، سالروز ترور میرزاده عشقی، شاعری که با شعر به جنگ استبداد رفت.

امروز، ۱۲ تیر، سالروز کشته شدن میرزاده عشقی، شاعر و روزنامه‌نگار برجسته‌ی ایرانی در عصر مشروطه است. عشقی که از پیشگامان شعر نو در ایران به شمار می‌رود، به خاطر انتقادات تند و صریح خود از حکومت و در دفاع از آزادی و عدالت، هدف ترور قرار گرفت و جان خود را فدای وطن کرد.

اشعار عشقی سرشار از مضامین اجتماعی و سیاسی است و در آن‌ها به وضوح می‌توان درد و رنج مردم تحت ستم را مشاهده کرد. او با لحنی طعنه‌آمیز و گاه تند، مفاسد و ظلم و ستم‌های موجود در جامعه را به باد انتقاد می‌گرفت و خواهان آزادی و عدالت برای مردم بود.

میرزاده عشقی از جمله پیشگامان شعر نو شناخته‌ می‌شود و از نخستین ادبای معاصر ایران است که به مقوله شعر نو توجه نمود و پیش از نیما یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. لازم به یادآوری است که نخستین آثار نیما یوشیج برای نخستین بار در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی چاپ شد.

مزار او در ابن بابویه و در گوشه‌ای متروک (در نزدیکی مزار نصرت الدوله فیروز) قرار دارد. این شعر معروف بر کنار سنگ قبر وی حک شده‌است:
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاک
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم

شعری که می‌شنوید، یکی از چندین و چند شعر ماندگار عشقی با مطلع #وطن است که رشید کاکاوند بخشی از آن را دکلمه کرده است.
برگرفته از ص اینستاگرام: مجله «وزن دنیا»
@sahandiranmehr
اعتراض ظل السلطان به لولو سازی ادوارد براون از وی!

ظل‌السلطان در قمارخانه کازینو ضمن گفتگو با حسینقلی‌خان نواب از پرفسور ادوارد براون سخت شکایت می‌کند و می‌گوید: «... من معترفم که کارهای بد بسیار مرتکب شده‌ام وحتی بچه‌های شیرخواره را کشته‌ام و پستان‌های زنان را بریده و سوزانده‌ام و کسان بسیاری را به طناب انداخته‌ام ولی این اعمالی را که این انگلیسی پدرسوخته به من نسبت داده است و در کتابش نقل کرده است مرتکب نشده‌ام».

مجله یادگار، ص ۵، شماره ۴ و۵، مقاله آقای سعادت نوری، ص۹۸ به بعد.
سالگرد درگذشت ظل السلطان
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✔️امروز روز ملی دماوند است

ویدیویی قدیمی از دماوند.
ناخودآگاه یاد این شعر«ملک الشعرای بهار»افتادم:

چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند!..
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نی‌ام ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند..
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
از آتش آه خلق مظلوم
وز شعلهٔ کیفر خداوند...
زین بی‌خردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند


@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خداحافظی «مارک روته» نخست‌وزیر هلند . روته پس از اینکه ائتلافش در مورد چگونگی رسیدگی به مهاجرت فزاینده پناهندگان به توافق نرسید، استعفای دولت خود را اعلام کرد. روته به زودی به عنوان دبیرکل ناتو مشغول به کار خواهد شد.
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✔️ چگونه باید در برابر فرهنگ «پس‌زنی» و قلدری مجازی، ایستاد؟

🔸 منبع:
prageru

ترجمه و زیرنویس: کورش غنیون
Insta:kourosh ghaniyoun

@sahandiranmehr
✔️ که در حل آن ره نبردند هيچ!
✍️سهند ایرانمهر

🔸راغب اصفهانی در معنای لغوی جدال می‌گوید: جدال عبارت است از بحث و گفتگویی که به منظور کوبیدن طرف و غالب شدن بر او صورت می‌گیرد و علت این که به این گونه مباحث مجادله می‌گویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره می‌پردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگری تحمیل کند.

🔸ریشه کلمه «جدال» از «جدلت الحبل» (طناب را محکم تابیدم) گرفته شده است.(۱)چون کسی که چنین سخنی می‌گوید می‌خواهد دیگری را با سخن و رأی خود بپیچاند تا در نتیجه طرف مقابل با زور از افکار و عقاید خود دست بردارد و علمای اخلاق در تعریف جدال چنین گفته‌اند که شخصی در مقام اعتراض به سخن دیگری باشد و همتش بر این اساس پایه‌ریزی گردد که عیب و ایراد آن را آشکار سازد با این قصد که او را خوار ساخته، خود را فردی زیرک و فهیم نشان دهد.(۲).

🔸جدال هیچ نسبتی با گفتگو و تعاطی افکار ندارد، هیچ مساله‌ای را روشن نمی‌کند جز اینکه بر نفرت و نزاع می‌افزاید. ما نیامده‌‌ایم که یکدیگر را قانع و همگان را به قبول اندیشه خود وادار کنیم و چنین امری هیچگاه در جهان واقع اتفاق نمی‌افتد زیرا افکار و باورهای ما همواره تابعی از فرایندهای عقلانی نیستند بلکه جنبه‌های شهودی، محیط، تجربه‌زیسته و بسیاری عوامل دیگر در ایجاد آن دخیلند.

🔸ما گفتگو می‌کنیم تا هم از پس‌زمینه فکری هم آگاه شویم و هم نقاط مشترک را دریابیم و هم از این طریق کلام با نیت همدلانه و صادقانه را جایگزین تحقیر و طعن و نفرت کنیم غیر از این آنچه به غلط گفتگو و در حقیقت جدال است، نه تنها بهبودی در روابط و ارتقایی در اندیشه ایجاد نمی‌کند که تخم جنگ‌های بیهوده را در شوره‌زار سوتفاهم‌ها می‌کارد.

فقيهان طريق جدل ساختند
لم و لا اسلم درانداختند
گشادند بر هم در فتنه باز
به لا و نعم کرده گردن دراز
تو گفتی خروسان شاطر به جنگ
فتادند در هم به منقار و چنگ
يکي بي خود از خشمناکی چو مست
يکي بر زمين مي زند هر دو دست
فتادند در عقده‌ای پيچ پيچ
که در حل آن ره نبردند هيچ
«بوستان سعدی»

۱-راغب اصفهانی؛ المفردات ،«الجدال المفاوضة علی سبیل المنازعة والمغالبة واصله من جدلت الحبل ای احکمت فتله».
۲-نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده

@sahandiranmehr