کانالِ سفیر عشق فاطمه مولوی ناهیدنویسنده وشاعر نویسنده ی شانزده کتاب شعر ودلنوشته وداستان ورمان
220 subscribers
6.45K photos
3.14K videos
1.38K files
178 links
ادمین
@FNMolavi
Download Telegram
انسانیت یعنی این

مردی که به مدت ۵۰ سال رازی را نزد خود نگه داشته بود !!!
این مرد به یک شوِ تلویزیونی دعوت شد ولی علت دعوت خود و همچنین تشویق ایستاده تمام مهمانان حاضر در آن جشن را نمیدانست  !
نیکولاس وینتون در سال ۱۹۳۸ توانسته بود به طور مخفیانه تعداد ۶۶۹ کودک خردسال را که قرار بوده به کمپ آشویتس (کمپ کار اجباری در لهستان ) برده شوند را از نازی ها خریداری ، و آنها را به بریتانیا میبرد ، و برایشان خانواده های جدید میگیرد ،
ولی وینتون هرگز در این مورد با هیچکس صحبت نکرد ،
تا اینکه زنش دفتر یادداشتی مربوط به ۵۰ سال پیش با تمام اسامی و تصاویری از کودکان نجات یافته را مییابد ، و آنرا به یک ژورنالیست میدهد ،
برای بزرگداشت از وینتون آن کودکان را که اکنون مردان و زنان میانسالی شده بودند را در جشن تلویزیونی دعوت میکند ،
کار خیر کردن یعنی اینکه ۵۰ سال بگذرد و در مورد عمل خیری که انجام دادی با هیچکس حتی عزیزترینت صحبتی نکنی
نام ،شوقِ دیدنِ نگاهت

وقتی واژه ها
از دوریت گریانند
وشعرها پریشان
ومدام بهانه ات را می گیرند
وافکارم غمگین تر از همیشه چشم انتظارت
ونمی توانم
بی تو بودن را تاب بیاورم
وهر لحظه که بی تاب تر می شوم
شعرهایم را
درگوش نسیم زمزمه می کنم
همپای باران می گریم
تاسپیده همراهِ شمع عاشقانه می سوزم
ودرآسمانِ خیالم
با ستارگان نجوا می کنم
تو را به تماشا می نشینم
که لحظه ی با تو بودن
حتی در خیال هم زیباست
کاش به جای مهتاب
تو به تاریکیِ شبهایم می تابیدی
ای معنا دهنده
وزیباترین
وعاشقانه ترین ترانه
و،واژه ی زندگی ام
که تو را
به وسعتِ تمامیِ آسمانها
ودرخششِ تمامی ستارگان دوست دارم
زیرا تو بهترین
وباشکوه ترین هدیه ی خداوند به من هستی
تنها صدفِ دریای دلم
که در تنهایی هایم تنها نیستم
ودر آسمانِ رویاهایم هر جا وهر لحظه با تو ،دست در دستت تا بی نهایتِ آرزوهایم پرواز می کنم
ودر جاده ی عشق همسفرت هستم
ولحظه ها را تا بی نهایت
به شوقِ دیدن‌ِ نگاه زیبایت سپری می کنم
که چه سخت است نبودنت
فاطمه مولوی ناهید
عید قربان بزرگترین عید مسلمانان جهان را به همه دوستان گرامی تبریک میگم امیدوارم در این عید فرخنده غم‌ها تون قربانی کنید و از خداوند متعال شادی را برایتان آرزومندم.  عید تون مبارک
در چشم‌ هاى من
دقيق‌ تر نگاه كن.
جز تو
هيچ چيزى در آن نيست !

📕 چشمهایش
بزرگ_علوى
چه آرامشی به جانت می‌افتد
وقتی احساس امیدواری
در رگ‌های زندگیت جریان پیدا می‌کند !
چه آرامشی دارد وقتی سایه‌ی خدا را
در تمام ثانیه‌های زندگیت احساس می‌کنی.
عید سعید قربان،
عید بندگی و اطاعت،
عید قربانی کردن نفس و رهایی از هواها،
عید عزت انسان و انسانیت،
بر شما بندگان شایسته خداوند مبارک باد
اشخاص به ميزان "حقارتشان" "توهين" می‌كنند
به ميزان "فرهنگشان" "عشق" می‌ورزند
و به ميزان "كمبودهايشان" "آزارت" می‌دهند
هرچه "حقيرتر" باشند بيشتر "توهين" می‌كنند تا حقارتشان را جبران كنند
هر چه "فرهنگشان" غنی‌تر باشد بيشتر به ديگران "عشق" هدیه می‌دهند
و هر چه "هويّتشان" عميق‌تر باشد، "محترمانه‌تر" رفتار می‌كنند
به اندازه "دركشان", می‌فهمند
و به اندازه "شعورشان" به باورها و حرف‌هايشان عمل می‌كنند...
اگر با دلت،
چیزی یا كسی را دوست داری
زیاد جدی نگیر،
زیرا كار دل،
دوست داشتن است
همانند چشم،
كه كارش دیدن است.
اما اگر روزی،
با عقلت كسی را دوست داشتی
اگر عقلت عاشق شد،
بدان كه چیزی را تجربه میكنی
كه اسمش عشق است
پروردگارا
ﺑﺎﺑﺖِ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﯾﮏ ﻣﺠﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ

ﮐﻪ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩﯼ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ .
ﻣﺘﻮﺍﺿﻌﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ
ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺒﺪ
ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﯼ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻡ
ﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﭘﯿﺸﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ
ﺩﯾﺮﻭﺯﻡ ﺭﺍ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﺒﺎﺷﻢ
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ
ﻓﺮﺩﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ
یه روز برمیگردی
به گذشتت نگاه میکنی
و به خودت میگی: خوب شد که تسلیم‌نشدی!
با خراب بودن سیبی درون یک جعبه
تمام سیب ها را دور نريز
اگر در میان آدمها یک نفر پیدا شد که
قدر خوبيهايت را ندانست
خوبیهایت را برای دیگران قطع نکن
آن یک نفر که "خراب"شده را دور بینداز
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد:
که خدا با من است...
که فرشته ها برایم دعا می کنند...
که ستاره ها شب را برایم روشن
خواهند کرد...
یادم باشد:
که قاصدکی در راه است...
که بهار نزدیک است...
که فردا منتظرم می ماند...
که من راه رفتن میدانم و دویدن
و جاد ه ها قدم هایم را شماره
خواهند کرد.
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد:
که خدای من این جاست.
همین نزدیکی ها...
و من تنها نیستم...
Forwarded from Masoud khanlari
یک‌بار است زندگانی!
یک‌بار،
همان یک‌بار
که نسیم صبح را به سینه فرو می‌دهیم،
همان یک بار
که عطش خود را
با قدحی آب خنک فرو می‌نشانیم،
همان یک بار
که سوار بر اسب در دشت تاخت می‌کنیم،
یک‌بار...
یک‌بار و نه بیشتر.
زندگانی یک‌بار است،
در هر فصل...

#محمود‌_دولت‌‌آبادی

📆جلسات هفتگی شعر:
سه شنبه ها ساعت ۱۷:۳۰
اداره فرهنگ و ارشاد

#کارگاه_شعر_امروز
ﺗﻨﺪﯾﺴﯽ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻓﻨﻼﻧﺪ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ:
« ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﻫﺴﺘﯽ »
ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺭﻣﺰ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻣﻠﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺮﻗﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ ...
هرچیزی یه زمانی داره
همیشه وقت برای جبران
و معذرت خواهی نیست!