This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 روضهخوانی شهید محمدرضا تورجیزاده از پشت بیسیم برای شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
🌷لحظاتی ناب از شور و دلدادگی شهیدی
که صدایش هنوز زنده است...
🌷لحظاتی ناب از شور و دلدادگی شهیدی
که صدایش هنوز زنده است...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امام خامنه ای
سخنانِ ما موعظه نیست ...
اینها اجراییاتی است که لازم الاطاعه و لازم الاجرا ست. باید این کارها را بکنید .۱۳۸۵/۵/۲۳
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سخنانِ ما موعظه نیست ...
اینها اجراییاتی است که لازم الاطاعه و لازم الاجرا ست. باید این کارها را بکنید .۱۳۸۵/۵/۲۳
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هواپیمای باربری که ساعاتی پیش تو آمریکا سقوط کرده، فقط میزان خسارتی که زده رو ببینید.
🔴اندازه زدن چند موشک بالستیک شده
🔴اندازه زدن چند موشک بالستیک شده
بسم رب الشهدا
قسمت دوم
خمپاره چندمتری من بزمین خورد
وموج انفجارمنو پرت کرد داخل کانال بچه ها دنبالم میگشتن تااینکه کمی بخودم امدم متوجه شدم پای چپم دیگه حرکت نمیکنه
وترکش درست قسمت تحتانی ستون فقرات اثابت کرد
به کمک بچه هابه سنگربهداری رفتم امدادگرمنو پانسمان کرد
خط هم انچنان زیراتش دشمن بودکه نظیرش رادرهیج عملیاتی ندیدم حتی بعدها ازفرماندهان هم راجع به اتش تهیه انشب همین جمله راشنیدم
کمی استراحت کردم مصطفی امددنبالم
گفتم نمیتونم راه برم
گفت میخوای اینجابشینی بیاتوسنگرتیربار
بلندم کرد باکلی مشکلات منوبردداخل کانال سنگرتیربار
کلی مهمات و موشک ارپیجی گذاشت کنارم و بایه کلاش باچندتا خشاب
رفت ودیگه ندیدمش
قایقهای عراق دیوانه واربه خط میزدن
وبچه هاهم ازشون پذیرایی میکردن
خیلی هم ازشون تلفات گرفتیم
اما بخاطراتیش سنگین دشمن تحرک بچه هاکم شده بود واین به نفع مانبود
دوتابسیجی کمکی هم کنارم بودن
ونوارپرمیکردن
از فوج اول قایقها حسابی پذیرایی کردیم و نتونستن به خط برسن
اونشب موشک و گلوله های توپ دشمن که بخاطرتاریکی شب مشخص بود بصورت یک حلال ازخط دشمن تا خط ما نمایان بود وتمامی نداشت
وادوات سنگین ما تونست فقط دوتا 107شلیک کنه ومورداثابت قرارگرفت
وتااین لحظه سلاح سنگین ما ارپیجی بود
کلی هم شهیدومجروح دادیم ساعت حدودا شش صبح دستورعقب نشینی امد
اما ماهمچنان درگیربودیم
تاحدودا ساعت 10صبح
وفرمانده گردان رو دیدم که یکی یکی به سنگرهامیامدومیگفت بکشیدعقب
ولی دیگه نه نیرویی داشتیم ونه توان حرکت
دلم میخواست همونجا بمونم چون خون زیادی ازم رفته بود
دوتابسیجی که کمکم بودن هردوشهیدشدن بعدهافهمیدم پسرخاله بودن وازلحاظ قیافه هم خیلی شبیه بهم
ازدژبه کمک بچه هاپایین امدیم وبچه هایی که سالم تربودن محروحارو حمل میکردن
بعضی ازبچه ها دوتا مجروح رو کمک میکردن
صحنه دلخراش و سختی بود
خیلی ازدوستام موندن و من بایدبرم
سخت ترین لحظات جنگ همین چیزهاست
کناریه خاکریز نشستم حدودا صدمتری مت دیدم بچه ها رواسیرکردن و دارن میبرن سمت قایق
پیش خودم گفتم دیگه اینجااخره چون خط شکسته شده بود و عراقیها درحال پاکسازی خط مابودن این یعنی تمام
دیگه اوت اتیش سنگین خبری نبودوکمی خط اروم شده بود وفقط صدای کلاش وسلاح سبک میامد
رسیدیم به سراهی عراقیها مارودیدن باتان مارو میزدن نمیشد عبورکرد زمینگیرشدیم
تکتیراندازهاهم مارودیدن ونمیذاشتن ردشیم
تااینکه یکی ازرزمنده ها بنام شهیدمومنی ازبچه های گلستان برگشت سمت دژ روی دژیه پدافندچهارده ونیم بود نشست پشتش برای اینکه ماروتامین کنه تاعبورکنیم
به محض اینکه ردشدیم صدای انفجارشدیدی توجه مارو بخودش جلب کرد
باتانک مستقیم شهیدمومنی روزدن
ودیگه هیج ازجنازه شهیدباقی نماند
کمی جلوتر فرمانده گردان مجروح شدوبچه ها همدیگه روکمک میکردن تازودترعبورکنیم
چون داشتن خط روپاکسازی میکردن وهرلحظه امکان رودر رویی داشتیم
جلوترکه امدم امدادگری که کلی از بچه هارو پانسمان کرد خودش باچندتا ترکش کنارجاده نیمخیزافتاده بود ودرحال گفتن شهادتین
دستش روبطرفم بلندکرد وداشت یه چیزی میگفت
اما اصلامتوجه جملاتش نشدم
خیلی ازبچه ها کنارو گوشه افتاده بودن
خیلی سخت بود
بعدازاینهمه سال همچنان صحنه سخت و طاقت فرسای عقب نشینی و جاگذاشتن همرزمان منو عذاب میده
کناریه راه باریکه به پست چندتا عراقی خوردیم ودرگیرشدیم
وچندتاازدوستان مجروح شدن ازجمله من که یه گلوله به پایم خورد
خوشبختانه عراقیها به عقب برگشتن و راه باز شد به عقبه خط ماکه رسیدیم به فکرپدرم افتادم دیدم که کامیونی که پدرم راننده اش بود اتیش گرفته
اطراف رو باکمک دوستان گشتیم و کسی نبود
بعدهاراجع به اونشب ازپدرم پرسیدم گفت اوایل درگیری به ماگفتن بریدعقب وزودترعقب نشینی کرده بودن
کمی عقبترکه امدیم باپیکرشهدای خودما برخوردکردیم وباعث تعجب ماشدکه این نیروها دوکیلومترعقبترازخط چطوربشهادت رسیدن
یادامام و شهدا هدیه کنیم صلوات برمحمدوال محمد
ان شاءالله ادامه درشبهای بعد
راوی ذکریااحمدی اشرفی
قسمت دوم
خمپاره چندمتری من بزمین خورد
وموج انفجارمنو پرت کرد داخل کانال بچه ها دنبالم میگشتن تااینکه کمی بخودم امدم متوجه شدم پای چپم دیگه حرکت نمیکنه
وترکش درست قسمت تحتانی ستون فقرات اثابت کرد
به کمک بچه هابه سنگربهداری رفتم امدادگرمنو پانسمان کرد
خط هم انچنان زیراتش دشمن بودکه نظیرش رادرهیج عملیاتی ندیدم حتی بعدها ازفرماندهان هم راجع به اتش تهیه انشب همین جمله راشنیدم
کمی استراحت کردم مصطفی امددنبالم
گفتم نمیتونم راه برم
گفت میخوای اینجابشینی بیاتوسنگرتیربار
بلندم کرد باکلی مشکلات منوبردداخل کانال سنگرتیربار
کلی مهمات و موشک ارپیجی گذاشت کنارم و بایه کلاش باچندتا خشاب
رفت ودیگه ندیدمش
قایقهای عراق دیوانه واربه خط میزدن
وبچه هاهم ازشون پذیرایی میکردن
خیلی هم ازشون تلفات گرفتیم
اما بخاطراتیش سنگین دشمن تحرک بچه هاکم شده بود واین به نفع مانبود
دوتابسیجی کمکی هم کنارم بودن
ونوارپرمیکردن
از فوج اول قایقها حسابی پذیرایی کردیم و نتونستن به خط برسن
اونشب موشک و گلوله های توپ دشمن که بخاطرتاریکی شب مشخص بود بصورت یک حلال ازخط دشمن تا خط ما نمایان بود وتمامی نداشت
وادوات سنگین ما تونست فقط دوتا 107شلیک کنه ومورداثابت قرارگرفت
وتااین لحظه سلاح سنگین ما ارپیجی بود
کلی هم شهیدومجروح دادیم ساعت حدودا شش صبح دستورعقب نشینی امد
اما ماهمچنان درگیربودیم
تاحدودا ساعت 10صبح
وفرمانده گردان رو دیدم که یکی یکی به سنگرهامیامدومیگفت بکشیدعقب
ولی دیگه نه نیرویی داشتیم ونه توان حرکت
دلم میخواست همونجا بمونم چون خون زیادی ازم رفته بود
دوتابسیجی که کمکم بودن هردوشهیدشدن بعدهافهمیدم پسرخاله بودن وازلحاظ قیافه هم خیلی شبیه بهم
ازدژبه کمک بچه هاپایین امدیم وبچه هایی که سالم تربودن محروحارو حمل میکردن
بعضی ازبچه ها دوتا مجروح رو کمک میکردن
صحنه دلخراش و سختی بود
خیلی ازدوستام موندن و من بایدبرم
سخت ترین لحظات جنگ همین چیزهاست
کناریه خاکریز نشستم حدودا صدمتری مت دیدم بچه ها رواسیرکردن و دارن میبرن سمت قایق
پیش خودم گفتم دیگه اینجااخره چون خط شکسته شده بود و عراقیها درحال پاکسازی خط مابودن این یعنی تمام
دیگه اوت اتیش سنگین خبری نبودوکمی خط اروم شده بود وفقط صدای کلاش وسلاح سبک میامد
رسیدیم به سراهی عراقیها مارودیدن باتان مارو میزدن نمیشد عبورکرد زمینگیرشدیم
تکتیراندازهاهم مارودیدن ونمیذاشتن ردشیم
تااینکه یکی ازرزمنده ها بنام شهیدمومنی ازبچه های گلستان برگشت سمت دژ روی دژیه پدافندچهارده ونیم بود نشست پشتش برای اینکه ماروتامین کنه تاعبورکنیم
به محض اینکه ردشدیم صدای انفجارشدیدی توجه مارو بخودش جلب کرد
باتانک مستقیم شهیدمومنی روزدن
ودیگه هیج ازجنازه شهیدباقی نماند
کمی جلوتر فرمانده گردان مجروح شدوبچه ها همدیگه روکمک میکردن تازودترعبورکنیم
چون داشتن خط روپاکسازی میکردن وهرلحظه امکان رودر رویی داشتیم
جلوترکه امدم امدادگری که کلی از بچه هارو پانسمان کرد خودش باچندتا ترکش کنارجاده نیمخیزافتاده بود ودرحال گفتن شهادتین
دستش روبطرفم بلندکرد وداشت یه چیزی میگفت
اما اصلامتوجه جملاتش نشدم
خیلی ازبچه ها کنارو گوشه افتاده بودن
خیلی سخت بود
بعدازاینهمه سال همچنان صحنه سخت و طاقت فرسای عقب نشینی و جاگذاشتن همرزمان منو عذاب میده
کناریه راه باریکه به پست چندتا عراقی خوردیم ودرگیرشدیم
وچندتاازدوستان مجروح شدن ازجمله من که یه گلوله به پایم خورد
خوشبختانه عراقیها به عقب برگشتن و راه باز شد به عقبه خط ماکه رسیدیم به فکرپدرم افتادم دیدم که کامیونی که پدرم راننده اش بود اتیش گرفته
اطراف رو باکمک دوستان گشتیم و کسی نبود
بعدهاراجع به اونشب ازپدرم پرسیدم گفت اوایل درگیری به ماگفتن بریدعقب وزودترعقب نشینی کرده بودن
کمی عقبترکه امدیم باپیکرشهدای خودما برخوردکردیم وباعث تعجب ماشدکه این نیروها دوکیلومترعقبترازخط چطوربشهادت رسیدن
یادامام و شهدا هدیه کنیم صلوات برمحمدوال محمد
ان شاءالله ادامه درشبهای بعد
راوی ذکریااحمدی اشرفی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تعریف ولایت فقیه از زبان استاد قرائتی ...
👤استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
👤استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایت متفاوت اغتشاشگر دیروز، در برنامه خط قرمز شبکهسه: روی دستها رنگ قرمز میریختند که به مردم بگویند خون است!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ورود ایران به باشگاه فناوریهای فوق پیشرفتۀ پزشکی در دنیا، این هم مدرکش!
🇵🇸
🇵🇸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اهمیت نصب عکس شهید در منزل و محل کار از زبان حاج قاسم؛
🌇 تمام هفته در غفلت او به سر میبریم و غروب جمعه برای غربت او دلتنگ میشویم.
هر روز را باید در فراق او ندبه کرد؛ مولای ما فقط آقای جمعهها نیست!
هر روز را باید در فراق او ندبه کرد؛ مولای ما فقط آقای جمعهها نیست!