از حرکت موزون به روی شعری از یک درد
از بوسههای لحظهای روی لب تاریخ
تا خواستگاری کردن ابلیس از حوا
قبل از هبوط آدم بیروح بر مریخ
#شعر ی از میلاد منظورالحجه در سایهها:
http://sayeha.org/ap3710
از بوسههای لحظهای روی لب تاریخ
تا خواستگاری کردن ابلیس از حوا
قبل از هبوط آدم بیروح بر مریخ
#شعر ی از میلاد منظورالحجه در سایهها:
http://sayeha.org/ap3710
"روزشمار ننوشتن"
داستانی از فرید احمدنژاد
روز شصت و چهارم:
تقریبا دو ماه میشد که هیچ فیلمنامهای ننوشته بودم. همینطور که مثل همیشه هدفون به گوش، به خانه برمیگشتم، با خودم فکر کردم که “چرا؟”
چیزهای زیادی هست که همیشه میشود در موردشان نوشت. در زندگی من هم از چیزها کم نبود، مخصوصا در چند ماه گذشته. تصمیم گرفتم، اتّفاقهای اخیر را با خودم مرور کنم تا شاید از یکی، سوژهی داستانی یا چیزی قابل نوشتن پیدا شود.
ادامهی این #داستان را در وبسایت سایهها بخوانید:
http://sayeha.org/ap3711
@saaayehaaa
داستانی از فرید احمدنژاد
روز شصت و چهارم:
تقریبا دو ماه میشد که هیچ فیلمنامهای ننوشته بودم. همینطور که مثل همیشه هدفون به گوش، به خانه برمیگشتم، با خودم فکر کردم که “چرا؟”
چیزهای زیادی هست که همیشه میشود در موردشان نوشت. در زندگی من هم از چیزها کم نبود، مخصوصا در چند ماه گذشته. تصمیم گرفتم، اتّفاقهای اخیر را با خودم مرور کنم تا شاید از یکی، سوژهی داستانی یا چیزی قابل نوشتن پیدا شود.
ادامهی این #داستان را در وبسایت سایهها بخوانید:
http://sayeha.org/ap3711
@saaayehaaa
آیا تو هم درد مرا داری؟
از مردم این شهر بیزاری؟
دیگر چه فرقی میکند وقتی
عمری برای خود عزاداری
#شعر ی از مهران تهرانی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3712
@saaayehaaa
از مردم این شهر بیزاری؟
دیگر چه فرقی میکند وقتی
عمری برای خود عزاداری
#شعر ی از مهران تهرانی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3712
@saaayehaaa
از سنگینی انگشتهام روی کمرش
سیگار خسته شده!
نالهی دکمهی جلو و عقب
موسیقیِ سکانسِ تکراریِ خودکشیام
تک تک تِ تک تِ تک
متنی کلیشه است
که نوشته میشومش
اینبار برای بینهایتُمین بار
به تسلسل خوردهام
دوری که تمام تفسیرهایش را شدهام
دوری که تمام تفسیرهایش را میشوم
دوری که تمام تفسیرهایش را خوا...
یعنی نمیشود که سر از کارت در بیاورم؟
■
دود در ریهها دور میزندم
فضا مهآلود است
وقتی قرمزیات آخر آن شب
دور میزندم
اثر عشق روی گونهام
در بغلِ تلخیِ تلو تلو خوردن
علیرغم میل باطنیام
دور میزندم
مشتی قرص ضد استفراغ
با تکه های مداد
پیچیده شده در یک ورق کاغذِ خیس
شاید بِدَرمانَد دَوَرانِ دور های در سرم...
جای سیلی یا که بوسه بوده است؟
این یک سؤالِ بیمعناست!
برای کسی
که دور را شده است
که دور میزند و
دور میزندش
دور میزند و
دور میزندش
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد...
#شعر از امیر حسینی
لینک دسترسی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3714
@saaayehaaa
سیگار خسته شده!
نالهی دکمهی جلو و عقب
موسیقیِ سکانسِ تکراریِ خودکشیام
تک تک تِ تک تِ تک
متنی کلیشه است
که نوشته میشومش
اینبار برای بینهایتُمین بار
به تسلسل خوردهام
دوری که تمام تفسیرهایش را شدهام
دوری که تمام تفسیرهایش را میشوم
دوری که تمام تفسیرهایش را خوا...
یعنی نمیشود که سر از کارت در بیاورم؟
■
دود در ریهها دور میزندم
فضا مهآلود است
وقتی قرمزیات آخر آن شب
دور میزندم
اثر عشق روی گونهام
در بغلِ تلخیِ تلو تلو خوردن
علیرغم میل باطنیام
دور میزندم
مشتی قرص ضد استفراغ
با تکه های مداد
پیچیده شده در یک ورق کاغذِ خیس
شاید بِدَرمانَد دَوَرانِ دور های در سرم...
جای سیلی یا که بوسه بوده است؟
این یک سؤالِ بیمعناست!
برای کسی
که دور را شده است
که دور میزند و
دور میزندش
دور میزند و
دور میزندش
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد...
#شعر از امیر حسینی
لینک دسترسی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3714
@saaayehaaa
یواش گریه بکن در جهان کاغذیات...
که غرق میشوی از اشکهای این شبِ مست
#شعر ی از امید افشار جهانشاهی در سایهها:
http://sayeha.org/ap3715
@saaayehaaa
که غرق میشوی از اشکهای این شبِ مست
#شعر ی از امید افشار جهانشاهی در سایهها:
http://sayeha.org/ap3715
@saaayehaaa
بیا بیا که نمایش شروع شد… roll را
بگیر از من و خالی بکن تحمل را
ببا بیا و بغل کن شبیه من… گل را
“و مال من بشو، بر هم بزن تعادل را
بریز توی سرم قطره قطره الکل را”
که زخم میخورم و ابن ملجمی برعکس!
که دم به دم که توام درد و مرهمی برعکس
لب تو نامه نوشتهست از غمی برعکس
“که هی سقوط کنم توی آدمی برعکس
كه رفت رو به عقب، باغهای بابُل!! را”
و رفت رو به عقب… صحنه را کمی نخراش!
دلش برای تو تنگ است و کاش بعد از کاش…
فقط بیا و سفر کن به قلعهی لبهاش
“که توش حوریهای موبلند داشت یواش
به برق میزد، آواز خیس بلبل را!!”
بیا که نوبت توست… این کمر… و این خنجر
منم سکوی پریدن به روز خوب… بپر
بگو چه چیز کم است و چه چیز از این بهتر؟!
“برای رقص تو با تکّههای یک دختر
که ختم کرده به خود سرنوشت این «پل» را”
به پردههای گرفته بگو منم تنها
کسی که داخل تو رفت و رفت با دنیا
به پردههای کشیده بگو که با منها
“منی که از ته، بالا میآورم خود را
به گند میکشم این «لحظۀ تقابل را!!!»”
و تو شبیه چراغی به راه افتادی
در انجماد تنم روی ماه افتادی
به روی صورتی من… سیاه افتادی
“تویی که آن طرف هیچگاه افتادی
و دوست داری، این «افتضاحِ در کل را!!»”
“من و تو… من… و تو… این انتظار بیمعنیست
تلاش کن که به هم… منفجر کن این «پل» را!”
#شعر از آرش کیوانی
* ابیات داخل گیومه شعری از الهام میزبان هستند
لینک دسترسی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3716
@saaayehaaa
بگیر از من و خالی بکن تحمل را
ببا بیا و بغل کن شبیه من… گل را
“و مال من بشو، بر هم بزن تعادل را
بریز توی سرم قطره قطره الکل را”
که زخم میخورم و ابن ملجمی برعکس!
که دم به دم که توام درد و مرهمی برعکس
لب تو نامه نوشتهست از غمی برعکس
“که هی سقوط کنم توی آدمی برعکس
كه رفت رو به عقب، باغهای بابُل!! را”
و رفت رو به عقب… صحنه را کمی نخراش!
دلش برای تو تنگ است و کاش بعد از کاش…
فقط بیا و سفر کن به قلعهی لبهاش
“که توش حوریهای موبلند داشت یواش
به برق میزد، آواز خیس بلبل را!!”
بیا که نوبت توست… این کمر… و این خنجر
منم سکوی پریدن به روز خوب… بپر
بگو چه چیز کم است و چه چیز از این بهتر؟!
“برای رقص تو با تکّههای یک دختر
که ختم کرده به خود سرنوشت این «پل» را”
به پردههای گرفته بگو منم تنها
کسی که داخل تو رفت و رفت با دنیا
به پردههای کشیده بگو که با منها
“منی که از ته، بالا میآورم خود را
به گند میکشم این «لحظۀ تقابل را!!!»”
و تو شبیه چراغی به راه افتادی
در انجماد تنم روی ماه افتادی
به روی صورتی من… سیاه افتادی
“تویی که آن طرف هیچگاه افتادی
و دوست داری، این «افتضاحِ در کل را!!»”
“من و تو… من… و تو… این انتظار بیمعنیست
تلاش کن که به هم… منفجر کن این «پل» را!”
#شعر از آرش کیوانی
* ابیات داخل گیومه شعری از الهام میزبان هستند
لینک دسترسی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3716
@saaayehaaa
ما مورچهی مدفون
زیر دو سه تن کاهیم
ما عشق نمیفهمیم
ما عشق نمیخواهیم
#شعر ی از حمیدرضا امیری در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3717
@saaayehaaa
زیر دو سه تن کاهیم
ما عشق نمیفهمیم
ما عشق نمیخواهیم
#شعر ی از حمیدرضا امیری در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3717
@saaayehaaa
زنده شکل هوای توی خلاء! تا بیایی و انتخاب کنی
تو شبای منو نمیتونی توی تقویمها حساب کنی
#ترانه ای از عباس اصغرپور در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3718
@saaayehaaa
تو شبای منو نمیتونی توی تقویمها حساب کنی
#ترانه ای از عباس اصغرپور در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3718
@saaayehaaa
نامزدهای نهایی جایزهی «جایگزین نوبل ۲۰۱۸» اعلام شد:
هاروکی موراکامی از ژاپن
نیل گیمن از بریتانیا
کیم توی از کانادا
ماریس کنده از فرانسه
به دلیل حواشی موسوم به رسوایی اخلاقی!، برندهای برای جایزهی «نوبل ادبیات» در سال ۲۰۱۸ اعلام نخواهد شد و سال ۲۰۱۹ دو برنده اعلام خواهد شد. «جایگزین نوبل ۲۰۱۸» توسط چهرههای فرهنگی سوئد برگزار خواهد شد.
@saaayehaaa
هاروکی موراکامی از ژاپن
نیل گیمن از بریتانیا
کیم توی از کانادا
ماریس کنده از فرانسه
به دلیل حواشی موسوم به رسوایی اخلاقی!، برندهای برای جایزهی «نوبل ادبیات» در سال ۲۰۱۸ اعلام نخواهد شد و سال ۲۰۱۹ دو برنده اعلام خواهد شد. «جایگزین نوبل ۲۰۱۸» توسط چهرههای فرهنگی سوئد برگزار خواهد شد.
@saaayehaaa
چیزی شبیه ریل قطارم شبیه سنگ
یا ماشهی چکیده شده توی بغض جنگ
باروت نمکشیده در اعماق یک فشنگ
یا با ترن به صلح برو یا بمان بجنگ
#شعر ی از مهدی معظمی در سایهها:
http://sayeha.org/ap3720
@saaayehaaa
یا ماشهی چکیده شده توی بغض جنگ
باروت نمکشیده در اعماق یک فشنگ
یا با ترن به صلح برو یا بمان بجنگ
#شعر ی از مهدی معظمی در سایهها:
http://sayeha.org/ap3720
@saaayehaaa
«تمهید خارج از قاب»
نگاهی به فیلم «تنگهی ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی
علی ولیاللهی
این #یادداشت را در وبسایت سایهها بخوانید:
http://sayeha.org/ap3721
@saaayehaaa
نگاهی به فیلم «تنگهی ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی
علی ولیاللهی
این #یادداشت را در وبسایت سایهها بخوانید:
http://sayeha.org/ap3721
@saaayehaaa
عشق تو در سرم نمیگنجید
بر زبانم نبود جز تمجید
عاشق سرزمین مادریام
کنج آغوش تو ولی تبعید…
#شعر ی از ایرج انصاریفرد در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3722
@saaayehaaa
بر زبانم نبود جز تمجید
عاشق سرزمین مادریام
کنج آغوش تو ولی تبعید…
#شعر ی از ایرج انصاریفرد در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3722
@saaayehaaa
مجموعهای از اشعار کوتاه «باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم» اثر مصطفی توفیقی توسط انتشارات سایهها منتشر شد:
@saaayehaaa
* دربارهی کتاب:
” باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم” یکی از چندین کتاب مصطفی توفیقی، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار معاصر است. این کتاب یکی از چند کتاب توفیقی است که در سال ۸۸ برای گرفتن مجوز به دفتر ممیزی اداره ارشاد رفت و با حکم «کاملاْ غیر قابل چاپ» این نهاد رو به روشد. در همان سال، نسخه منتشر نشدهی کتاب، به عنوان کتاب سال جایزه مستقل ادبی لیکو انتخاب شد. جایزهای که در همان سال اول برگزاری متوقف شد. بعد آن، کتاب ابتدا در استکهلم، و سپس در دهلینو و پاریس منتشر شد و چندی بعد خانه شاعران جوان مشهد، نسخهای الکترونیک از آن را در قالب مجموعهای با عنوان «شش کتاب» منتشر کرد.
مصطفی توفیقی، خود در جایی این مجموعه را «مجموعهای از نوشتههای ادبی، و نه شعر» نام میبرد و این البته در این نظر او ریشه دارد که «عموم شعرهایی که به نام شعر سپید، آزاد، طرح و امثال اینها منتشر می شوند نه تنها شعر نیستند بلکه ارزش ادبی هم ندارند، و تنها معدودی از این آثار هستند که میتوانند در حد یک متن ادبی خودشان را بالا بکشند، و من حتی برای شعر شمردن همین معدود آثار نیز مجاب نشدهام.»
«باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم» هشتاد سرودهی کوتاه مصطفی توفیقی را در برگرفته است. طرح جلد آن، اثر اسما حسنی یزدی است و گرافیک داخلی آن را روژان آغاسیان انجام داده است.
انتشارات سایهها، پس از حدود ده سال از نخستین چاپ این کتاب، مجموعه «باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم» را برای دسترسی رایگان و بیواسطهی همه فارسیزبانان عرضه می کند.
@saaayehaaa
* دربارهی نویسنده:
مصطفی توفیقی ، شاعر ایرانی متولد ۱۹۸۷ است.کارشناس حقوق قضایی و کارشناسارشد زبان و ادبیاتفارسی از دانشگاه فردوسی مشهد و هماکنون دانشجوی کارشناسیارشد حقوق بینالملل است.
این نویسنده، همکاری با نهادهای بینالمللی از جمله کار با سازمان ملل متّحد و نمایندگی ایران در اجلاس جوانان سازمانکشورهای اسلامی را تجربه کردهاست و پس از سالها نوشتن در مطبوعات، هماکنون ریویونویس ادبی مجلات تجربه و صدا است.
از وی کتابهای متعددی در کشورهای مختلف جهان منتشر شده و بیش از دویست جایزهی ادبی ملّی و بینالمللی را در کارنامه دارد. علاوه بر شعر کلاسیک و نو، در زمینههای داستان، روزنامهنگاری، عکّاسی، و هنرهای تجسّمی فعالیت میکند.
جایزهی شعر بنیاد ژاله اصفهانی(لندن)، جایزه ادبی انتشارات نوگام (لندن)، جایزه ادبی سیزیف، و جایزه ادبی نیاوران را برنده شده و در دو سال اخیر، کاندیدای نهایی جایزه شعر خبرنگاران بوده است. اشعار وی پیش از این در سال ۲۰۱۲ بر دیوار دانشگاه SOAS لندن و در سال ۲۰۱۶ بر دیوار مرکز اسلامی لندن به نمایش گذاشته شده و در سال ۲۰۱۳ در برنامه جایزه جهانی فدوی طوقان در عمان قرائت شده است.
او علاوه بر بیش از یکصدوپنجاه تألیف مشترک با نویسندگان و شاعران ایران و جهان، آثار زیر را مستقل به چاپ و نشر رسانده است:
سنگهای بسته، سگهای باز | شعر | ۱۳۹۷
کافههای بیتو | شعر | ۱۳۹۷
مرثیهای برای درختها | شعر | ۱۳۹۷
حدائق الزّیتون المعلّقه | شعر عربی | ۱۳۹۱
صلح یعنی تو بر می گردی | گردآوری | ۱۳۹۱
چرا به روزنامهها گفتم که دوستت دارم | گردآوری | ۱۳۹۱
کتاب هفته شاعران جوان مشهد | 12 جلد | گردآوری |۱۳۹۰
کتاب سبز | گردآوری | ۱۳۸۹
شاهد شوخ دلربا | تدوین | ۱۳۸۹
شش مقاله | ادبیات و فلسفه | ۱۳۸۹
سبک شناسی کاربردی، قافیه کاربردی | ۲ جلد | ۱۳۸۹
وقتی زن به حالت مستیست... | ترجمه | ۱۳۸۸
باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم | شعر | ۱۳۸۸
مرثیهای برای گنجشکها | شعر | ۱۳۸۷
عاشقانه ای برای زن زیبا | شعر | ۱۳۸۶
حلقه محاصره | شعر | ۱۳۸۴
@saaayehaaa
@saaayehaaa
* دربارهی کتاب:
” باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم” یکی از چندین کتاب مصطفی توفیقی، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار معاصر است. این کتاب یکی از چند کتاب توفیقی است که در سال ۸۸ برای گرفتن مجوز به دفتر ممیزی اداره ارشاد رفت و با حکم «کاملاْ غیر قابل چاپ» این نهاد رو به روشد. در همان سال، نسخه منتشر نشدهی کتاب، به عنوان کتاب سال جایزه مستقل ادبی لیکو انتخاب شد. جایزهای که در همان سال اول برگزاری متوقف شد. بعد آن، کتاب ابتدا در استکهلم، و سپس در دهلینو و پاریس منتشر شد و چندی بعد خانه شاعران جوان مشهد، نسخهای الکترونیک از آن را در قالب مجموعهای با عنوان «شش کتاب» منتشر کرد.
مصطفی توفیقی، خود در جایی این مجموعه را «مجموعهای از نوشتههای ادبی، و نه شعر» نام میبرد و این البته در این نظر او ریشه دارد که «عموم شعرهایی که به نام شعر سپید، آزاد، طرح و امثال اینها منتشر می شوند نه تنها شعر نیستند بلکه ارزش ادبی هم ندارند، و تنها معدودی از این آثار هستند که میتوانند در حد یک متن ادبی خودشان را بالا بکشند، و من حتی برای شعر شمردن همین معدود آثار نیز مجاب نشدهام.»
«باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم» هشتاد سرودهی کوتاه مصطفی توفیقی را در برگرفته است. طرح جلد آن، اثر اسما حسنی یزدی است و گرافیک داخلی آن را روژان آغاسیان انجام داده است.
انتشارات سایهها، پس از حدود ده سال از نخستین چاپ این کتاب، مجموعه «باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم» را برای دسترسی رایگان و بیواسطهی همه فارسیزبانان عرضه می کند.
@saaayehaaa
* دربارهی نویسنده:
مصطفی توفیقی ، شاعر ایرانی متولد ۱۹۸۷ است.کارشناس حقوق قضایی و کارشناسارشد زبان و ادبیاتفارسی از دانشگاه فردوسی مشهد و هماکنون دانشجوی کارشناسیارشد حقوق بینالملل است.
این نویسنده، همکاری با نهادهای بینالمللی از جمله کار با سازمان ملل متّحد و نمایندگی ایران در اجلاس جوانان سازمانکشورهای اسلامی را تجربه کردهاست و پس از سالها نوشتن در مطبوعات، هماکنون ریویونویس ادبی مجلات تجربه و صدا است.
از وی کتابهای متعددی در کشورهای مختلف جهان منتشر شده و بیش از دویست جایزهی ادبی ملّی و بینالمللی را در کارنامه دارد. علاوه بر شعر کلاسیک و نو، در زمینههای داستان، روزنامهنگاری، عکّاسی، و هنرهای تجسّمی فعالیت میکند.
جایزهی شعر بنیاد ژاله اصفهانی(لندن)، جایزه ادبی انتشارات نوگام (لندن)، جایزه ادبی سیزیف، و جایزه ادبی نیاوران را برنده شده و در دو سال اخیر، کاندیدای نهایی جایزه شعر خبرنگاران بوده است. اشعار وی پیش از این در سال ۲۰۱۲ بر دیوار دانشگاه SOAS لندن و در سال ۲۰۱۶ بر دیوار مرکز اسلامی لندن به نمایش گذاشته شده و در سال ۲۰۱۳ در برنامه جایزه جهانی فدوی طوقان در عمان قرائت شده است.
او علاوه بر بیش از یکصدوپنجاه تألیف مشترک با نویسندگان و شاعران ایران و جهان، آثار زیر را مستقل به چاپ و نشر رسانده است:
سنگهای بسته، سگهای باز | شعر | ۱۳۹۷
کافههای بیتو | شعر | ۱۳۹۷
مرثیهای برای درختها | شعر | ۱۳۹۷
حدائق الزّیتون المعلّقه | شعر عربی | ۱۳۹۱
صلح یعنی تو بر می گردی | گردآوری | ۱۳۹۱
چرا به روزنامهها گفتم که دوستت دارم | گردآوری | ۱۳۹۱
کتاب هفته شاعران جوان مشهد | 12 جلد | گردآوری |۱۳۹۰
کتاب سبز | گردآوری | ۱۳۸۹
شاهد شوخ دلربا | تدوین | ۱۳۸۹
شش مقاله | ادبیات و فلسفه | ۱۳۸۹
سبک شناسی کاربردی، قافیه کاربردی | ۲ جلد | ۱۳۸۹
وقتی زن به حالت مستیست... | ترجمه | ۱۳۸۸
باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم | شعر | ۱۳۸۸
مرثیهای برای گنجشکها | شعر | ۱۳۸۷
عاشقانه ای برای زن زیبا | شعر | ۱۳۸۶
حلقه محاصره | شعر | ۱۳۸۴
@saaayehaaa
لینک دانلود «باروت بیاوریم خانه را روشن کنیم» مجموعهای از اشعار کوتاه اثر مصطفی توفیقی در انتشارات سایهها:
http://sayeha.org/ap3723
@saaayehaaa
http://sayeha.org/ap3723
@saaayehaaa
بررسی سینمای پست مدرن در فیلم هفت روانی
یا
چگونه بگویم دوستش داشتم
این #یادداشت از فاطمه اختصاری را در وبسایت سایهها بخوانید:
http://sayeha.org/ap3724
@saaayehaaa
یا
چگونه بگویم دوستش داشتم
این #یادداشت از فاطمه اختصاری را در وبسایت سایهها بخوانید:
http://sayeha.org/ap3724
@saaayehaaa
بايد كه رو در روی غول آخر كابوس...
با دستِ دربندت ببافی موی رويا را
#شعر ی از ارسلان زاهدزاده در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3725
@saaayehaaa
با دستِ دربندت ببافی موی رويا را
#شعر ی از ارسلان زاهدزاده در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3725
@saaayehaaa
ما شبیه یه برگ سرگردون
سبز و بیریشه توی طوفانیم
ثبت میشیم با لنز دوربینا
را(ه) میریم و خلاف جریانیم
عکسارو پشت هم که میچینن
دنیا مثّ یه مستند میشه
یه طرف بیخیالی و خندهس
یه طرف غرق دود و آتیشه
اون طرف بیطرفتر از دوربین
غرق بوسیدنای قانونی
اما قانون همیشه ثابت نیس
کافیه دوربینو بچرخونی
یه نفر مشت کرده دستاشو
داره میچرخه توو خیابونا
حس سرگیجه توو شعاراشه
مث دُورْدُورِ دُورِ میدونا
یه نفر پای کامپیوترشه
داره تُن تُن یه چیزو میخونه
با دوتا دس(ت) گرفته گوشاشو
دلش آشوبه مونده توو خونه
با صدای بلند شلّیکا
ولوله توی شهر افتاد و
توو یه کابوس واقعی، مَردُم
همگیداد میزدن که: بدو!
یه نفر رفته سمت در که بگه:
«اینجا امنه! بیاین قایم شین»
توو مغازه پرید و ماتش برد
یه نفر پشت شیشهی ویترین
زندگیمون شده همین عکسا
زنده میشن، دوباره میمیرن
توی خوابای هرشب ماها
چن تا مأمور هی رژه میرن
جلو دوربین میخندیم و شادیم
پشتش اما یه دنیا غم داریم
نمیدونیم که توی این عکسا
جای چن تا رفیقو کم داریم؟
توو خیابونا زنده میشیم و
توو خبرها دوباره میمیریم
توی عکسای کلّ دوربینا
زنده بودن رو یاد میگیریم
#ترانه از پویا خازنی اسکویی
لینک دسترسی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3726
@saaayehaaa
سبز و بیریشه توی طوفانیم
ثبت میشیم با لنز دوربینا
را(ه) میریم و خلاف جریانیم
عکسارو پشت هم که میچینن
دنیا مثّ یه مستند میشه
یه طرف بیخیالی و خندهس
یه طرف غرق دود و آتیشه
اون طرف بیطرفتر از دوربین
غرق بوسیدنای قانونی
اما قانون همیشه ثابت نیس
کافیه دوربینو بچرخونی
یه نفر مشت کرده دستاشو
داره میچرخه توو خیابونا
حس سرگیجه توو شعاراشه
مث دُورْدُورِ دُورِ میدونا
یه نفر پای کامپیوترشه
داره تُن تُن یه چیزو میخونه
با دوتا دس(ت) گرفته گوشاشو
دلش آشوبه مونده توو خونه
با صدای بلند شلّیکا
ولوله توی شهر افتاد و
توو یه کابوس واقعی، مَردُم
همگیداد میزدن که: بدو!
یه نفر رفته سمت در که بگه:
«اینجا امنه! بیاین قایم شین»
توو مغازه پرید و ماتش برد
یه نفر پشت شیشهی ویترین
زندگیمون شده همین عکسا
زنده میشن، دوباره میمیرن
توی خوابای هرشب ماها
چن تا مأمور هی رژه میرن
جلو دوربین میخندیم و شادیم
پشتش اما یه دنیا غم داریم
نمیدونیم که توی این عکسا
جای چن تا رفیقو کم داریم؟
توو خیابونا زنده میشیم و
توو خبرها دوباره میمیریم
توی عکسای کلّ دوربینا
زنده بودن رو یاد میگیریم
#ترانه از پویا خازنی اسکویی
لینک دسترسی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/ap3726
@saaayehaaa
Bikhabi
Mohammad Mokhtari @poddasht
سارهایی که از درختها میپرند
درختهایی که دار میشوند
دهانهایی که کج میشوند
زبانهایی که لالمانی میگیرند...
شعرخوانی محمد مختاری
@saaayehaaa
درختهایی که دار میشوند
دهانهایی که کج میشوند
زبانهایی که لالمانی میگیرند...
شعرخوانی محمد مختاری
@saaayehaaa