روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی
1.26K subscribers
6.62K photos
798 videos
648 files
3.29K links
نگاهی به پژوهش ها، مطالعات، یافته ها و اخبار روستایی و همچنین مطالعات توسعه و ایران شناسی
ادمین @ghoghnoos92
Download Telegram
دبیرخانه اولین همایش ملی دانش سنتی محیط زیست در ایران برگزار می کند:

🔰دانش و فرهنگ سنتی جاروبافی در ایران(تنوع، پراکنش جغرافیایی و طبقه بندی جاروهای سنتی ایران)

👤سخنران: دکتر فریدون عوفی
دکتری تخصصی اکوبیولوژی دریا
دانشیار پژوهشی و عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور

📅 تاریخ برگزاری: دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳

ساعت برگزاری: ۲۰

📌 شرکت برای عموم‌ آزاد و رایگان می باشد.

💻 مکان برگزاری: در بستر ادوب کانکت
https://meeting.sku.ac.ir/culturalandartistic/

📜 همراه با صدور گواهی معتبر

جهت ثبت نام به شماره زیر پیام ارسال کنید.
09389079614

💠 @confteki
بیست فروردین سالروز درگذشت منوچهر ستوده

هرچه می‌رفتیم راه بود

به جادهٔ چالوس افتادیم جاده‌ای چارواداری بود، هنوز به دستور رضاشاه ماشینی نشده بود و از اتومبیل در این راه خبری نبود به خلاف امروز که هر دقیقه سی ماشین در حال آمد و رفت است. از میدانک و سرخه‌در و گرمو گذشتیم و حسنک‌در و ملک فالیز درآمدیم و از نسا که فقط یک کورهٔ آهن‌پزی داشت گذشتیم و به شاه پل و وله رسیدیم و از وله راه را گرداندیم و به طرف کهنه‌ده و آزاد‌بر رو آوردیم. در آزاد‌بر شب را ماندیم و مهمان کدخدا اسدالله شدیم. این مرد خدا تمام شب را صرف ما کرد. چاک گیوه‌های پارهٔ ما را دوخت، بند ساک‌های پاره‌شدهٔ ما را تعمیر کرد و حلقهٔ آهنی به ته هریک از چوب‌دست‌‌های ما کوبید و ما را مرد راه کرد و سفارش کرد در گرآب به منزل ملا ایوب گرایی برویم. در شیب گردنهٔ عسلک به کهنه قبرستانی برخوردیم که پایه‌های چهارطاق‌های آن برجا بود و دو سه سنگ قبر مورخ ۹۲۰ و ۹۳۱ و ۹۴۰ داشت، سرانجام بر گرآب رسیدیم. ساکنان گرآب بر بام‌ها برآمده بودند و فریاد می‌کردند «هوی اِرمنی–هوی اِرمنی». از پیرزنی که سر راه بود منزل ملا ایوب گرایی را جویا شدیم. پیرزن پیش افتاد و ما را به منزل ملا ایوب رساند. در را کوبید و ملا ایوب را خواست. ملایی سفید‌پوش، عرقچین به سر که موی سر و ریش او سفید بود در را گشود و ما را به داخل دعوت کرد. خانه تمیز و آراسته، رختخواب‌ها در چادرشب پیچیده و به دیوار اطاق تکیه داده و کف اطاق از قالی مفروش بود. گفتگوی مخلص با ملا ایوب شروع شد. ملا از نجوم اطلاعی داشت و سخن از عطارد و زهره و مشتری به میان آمد، اما از اورانوس و نپتون اطلاعی نداشت. شکل مدار زمین را به دور خورشید پرسید. کاغذ و قلمی خواستم و برای او ترسیم کردم. خلاصه شام آوردند و خوردیم و خوابیدیم. صبح برخاستیم و پس از ادای فریضه صبحانه خوردیم و به راه افتادیم و به دهکدهٔ گته ده رسیدیم. از آنجا به لمبران و جوستان رسیدیم. جوستان جوزستان بوده و درختان گردوی کهن فراوانی داشت. استراحتی کردیم و چای خوردیم. از جوستان به تکیه رسیدیم که امامزاده‌ای داشت و دو جفت درهای کنده‌کاری داشت که دیدنی بود. راه را ادامه دادیم و آرام آرام خود را به «شهرک» طالقان رساندیم. کولباره‌های سنگین نفس ما را قطع کرده بود برای صرف چای به قهوه‌خانهٔ ده رفتیم در قهوه‌خانه به شکرالله چاروادار برخوردیم سه قاطر او را به کرا گرفتیم، هر قاطر به یک تومان که ما را به گازرخان برساند. گردنهٔ الورز در سر راه است و بالا رفتن از آن کار حضرت فیل، به چشمهٔ عزیز و نگار که گوسفندسرا بود رسیدیم شب را در گوسفندسرا خوابیدیم و فردا پای در راه گردنه نهادیم. هرچه می‌رفتیم راه بود.

[البرزکوه، نگارش و گردآوری دکتر منوچهر ستوده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۹، ص ۱۷–۱۶]
يادى از استاد منوچهر ستوده در سالگرد در گذشتشان - درباره دکتر منوچهر ستوده ( تاریخدان، جغرافیدان و ادیب و ایرانشناس)

ستوده در تاریخ ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در تهران متولد شد. پدرش خلیل نام داشت و در بازارچه سرچشمه، کوچ صدیق‌الدوله از بخش عودلاجان از محله‌های قدیم تهران زندگی می‌کردند. خانواده‌اش اصالتا اهل مازندران بودند. پدربزرگ او آقا شیخ موسی از یاسل نور که منطقه‌ای ییلاقی و کوهستانی است با پسرعموهایش به تهران آمد. مادرش اهل تفرش است. پدرش بیست و پنج ساله بود که پدربزرگ او فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن او افتاد. وی برای گذران زندگی مدتی در یک دکان قنادی شاگرد بود و پس از مدتی در زمان تأسیس مدرسه ابتدایی آمریکایی در تهران ریاست این مدرسه را به عهده گرفت.

ستوده تا سن چهارسالگی در محله سرچشمه زندگی کرد. در سن هفت سالگی به مدرسه ابتدایی آمریکایی رفت و دوره شش ساله ابتدایی را در این مدرسه گذراند. وی در دوران تحصیل در دبیرستان البرز کتابدار کتابخانه دبیرستان هم بود. سال ۱۳۱۳ وارد دانشسرای عالی شد و نزد استادانی چون سید محمد مشکات و علی اکبر شهابی درس خواند. نخستین مقاله خود را در ۱۳۱۵ درباره «مطالعات تاریخی و جغرافیایی- مسافرت به قلعه الموت» نوشت.

در سال ۱۳۱۷ درجه لیسانس در رشته ادبیات فارسی را دریافت کرد. در همین دوره در اداره فرهنگ گیلان و دبیرستان شرف تهران تدریس می‌کرد. در سال ۱۳۲۴ با فاطمه (شکوه اقدس) شمشیرگران ازدواج کرد.[۳] در سال ۱۳۲۹ از رساله دکتری خود زیر نظر استاد بدیع‌الزمان فروزانفر با عنوان «قلاع اسماعیلیه در رشته‌کوه‌های البرز» دفاع کرد.

در سال ۱۳۳۰ بنا به دعوت انجمن فولبرایت برای سفر مطالعاتی به آمریکا رفت. در سال ۱۳۳۱ به عضویت جامعه ملی جغرافیای آمریکا درآمد؛ و در سال بعد به عضویت انجمن ایران‌شناسی به ریاست ابراهیم پورداود درآمد. در سال‌های بعد آموختن زبان پهلوی را در محضر دکتر ابراهامیان آغاز کرد. همچنین نخستین کتاب خود را با عنوان فرهنگ گیلکی در سلسله انتشارات انجمن ایران‌شناسی در سال ۱۳۳۲ انتشار داد.

در طی سال‌های بعد چندین سفر مطالعاتی به خارج از کشور داشت و ارتقاء به درجه استادیاری دانشگاه تهران و بعد دانشیاری و انتقال به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و عضویت در گروه تاریخ و سرانجام ارتقاء به درجه استادی در سال ۱۳۵۴ از جمله اتفاقات زندگی او در این سال‌ها بوده‌است. ستوده در طی همین سال‌ها تا سال ۱۳۸۱ در کنگره‌های مهم ایران‌شناسی همچون کنگره بین‌المللی تاریخ و هنر و باستان‌شناسی ایران در دانشگاه آکسفورد و کنگره بین‌المللی ابوریحان در پاکستان سخنرانی کرد. سفر به چین و آسیای میانه از دیگر فعالیت‌های سال‌های اوایل دهه ۱۳۶۰ استاد بود.

ستوده ساکن کوی نارنج (سی سرا) سلمان شهر بود. وی تابستان‌ها در روستای کوشکک لورا در جاده چالوس و زمستان در خانه دیگری که بسیار ساده بود در سی‌سرا (نزدیک چالوس) زندگی می‌کرد. خانه‌اش بسیار ساده بود و اتاقش در خانه ییلاقی کوشکک جز یک زیلو و یک دست رخت خواب چیزی نداشت. او با رادیو و تلویزیون میانه‌ای نداشت.

منوچهر ستوده (ایران‌شناس، جغرافی‌دان تاریخ شناس، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی) در 20 فروردین ماه 1395 در سن 103 سالگی درگذشت. منبع: کانال ایران بوم
حالا که سال ها گذشته شاید نسل غریبی به نظر بیایند. نسلی که در جست و جو بود. وجب به وجب ایران را می گشت و می دید و ثبت می کرد. جای جای خاک ایران را می رفتند و می دانستند که این خاک، ناشناخته زیاد دارد و تشنه ی شناختن بودند. جلال آل احمدی بود که در میان روستاها و ده کوره های طالقان با پای پیاده، کوهنوری و پیاده روی می کرد تا «تات نشین های بلوک زهرا» را بنویسد. منوچهر ستوده ای بود که با پای پیاده از تهران تا الموت می رفت تا قلعه ی حسن صباح را جست و جو کند (سال های دهه ی ۲۰) و پایان نامه ی درسی اش را بنویسد. منوچهر ستوده ای که از آستارا در منتهی الیه غرب دریای خزر پای پیاده راه افتاده بود و روستا به روستای خطه ی شمال را تا منتهی الیه شرق و گرگان و بندر ترکمن در نور دیده بود تا کتاب ده جلدی «از آستارا تا استرآباد» را بنویسد. نادر ابراهیمی بود که عاشق ان هصخره های دست نایافتنی «علم کوه» را بالا می رفت تا بعد ها متن ها و شعرهایی در ستایش ایران بنویسد و ایرج افشار بود که بار ها و بار ها در گوشه گوشه ی خاک ایران پرسه زده بود./ پیمان حقیقت طلب. کانال روستاپژوهی https://t.me/RURALRESEARCHS
«ابیانه» یاقوت فلات مرکزی ایران/ سودای جهانی شدن محقق می‌شود؟ این گزارش را در لینک مقابل بخوانید: https://mehrnews.com/x34HkC


🌊🇮🇷 مستند "خلیج فارس"،

🎬 کاری ارزشمند از اُرُد عطاپور،
حاوی اسناد مکتوب صوتی و تصویری در حقانیت نام خلیج فارس

دهم اردیبهشت روز ملی خلیج_فارس و اخراج پرتغالی_ها از تنگه_هرمز خجسته باد

خلیج_پارس سومین خلیج بزرگ دنیا و سرشار از منابع نفت و گاز است
خلیج_تا_همیشه_پارس
روز معلم.pdf
149.4 KB
بازنشر یادی از استادم دکتر عبدالرضا رکن الدین افتخاری استاد بازنشسته جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه تربیت مدرس تهران به مناسبت فرارسیدن روز معلم
یازدهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت محمّد بهمن‌بیگی

بهمن‌بیگی از زمانی که دیگر دستی در کار آموزش عشایری نداشت به مطالعۀ درونی نسبت به ایل و عشیره پرداخت و به آنچه خو کرده و موجب دگرگونی زندگی نسل جوان ایلی شده بود می‌اندیشید. پس فرصت یافت که یادداشت‌های دلپذیری را به قلم تابناک خود بنویسد. ولی دلیری برای چاپ آنها نداشت. نوعی احتیاط را پسند خاطر خود کرده بود، نمی‌خواست نابهنگام برایش زبانزدی به وجود آورده شود.
در آن ایام مجلۀ آینده منتشر می‌شد. یکی از روزها که از شیراز به تهران آمده بود لطف کرد و به خانه‌ام آمد. مقداری نوشته همراهش بود. گفت این نوشته‌ها حاصل زندگی نوین من است از گذشته. داستان‌هایی است حقیقی مربوط به آنچه بر ایل گذشته است. گفتم چرا چاپ نمی‌کنی؟ گفت: شاید بی‌موقع باشد، چون نمی‌دانم از آن چه برخاسته خواهد شد. گفتم یکی را بخوان. قصۀ «آل» را خواند. چون برایم بسیار دل‌انگیز و جذاب بود گفتم بده تا در آینده چاپ کنم. با ناراحتی و کم‌رغبتی رضایت داد. چون در آینده (۱۳۶۶) چاپ شد مورد تحسین بسیار قرار گرفت. پس دو قصۀ دیگر: «ترلان» و «کرزاکنون» هم به چاپ رسید. پس از آن کتاب بخارای من، ایل من ظهور کرد که بسیار مطلوب قرار گرفت و به قدرت او در نویسندگی و بینایی او در مباحث اجتماعی به‌طور شاخص زبانزد شد. پس از آن هم دو مجموعۀ دیگر منتشر کرد که یکی از آنها نوشته‌هایی گویا بود از آنچه او در راه سوادآموزی به ایلات انجام داد. همه درس‌های تاریخ بود.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۵۴۴-۱۵۴۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
Forwarded from فرهنگ و آداب و رسوم مردم ایران زمین (الهام کیانپور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معلم ایل

بخشی از مستند قدیمی «محمد بهمن بیگی»
بنیانگذار آموزش و‌ پرورش عشایری در ایران

@farhangmardom
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستندی به یاد محمد بهمن بیگی بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری " کلید مشکلات ما در لابه لای الفبا خفته است و من اینک شما را به یک قیام مقدس دعوت می کنم، قیام برای باسواد کردن مردم"
روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی https://t.me/RURALRESEARCHS
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❇️ استاد زنده یاد محمد بهمن­ بیگی بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران و بزرگمردی از ایل قشقایی، یکی از مفاخر این مرز و بوم است. وی در مدت سی سال چنان انقلابی در زمینه تعلیم و تربیت فرزندان به وجود آوردکه نامش در جهان به مدیر کل افسانه­ای مشهور شد و نشان افتخار یونسکو را از آن خود کرد! برای معلم­های بهمن­ بیگی که پرچم علم و دانش را در چادر سفید که نماد اقتدار و تعلیمات عشایر بود و در بین عشایر ایران در دامنه های زیبای سهند و سبلان: دنا، البرز، دماوند، زردکوه و زاگرس برافراشتند. روزگار فرزندان عشایر را دگرگون کردند تا جایی که برای نوجوانان و جوانان ایلیاتی، تخته سیاه و گچ سفید نقش تفنگ و فشنگ پیدا کرد. این کلیپ یکی از تاثیرگذارترین سخنرانی های وی درباره انتقاد از اوضاع جهانی است که به سمت بمب های ویرانگر و جنگ افروزی پیش رفته و به مقام معلم و تعلیم و تربیت و صلح اهمیت اهمیتی نمی دهد. https://t.me/RURALRESEARCHS
روز معلم یادآور شکوه و عظمت زنان و مردان پاکباخته‌ای است که در طول تاریخ در عرصه تعلیم و تربیت زیباترین جلوه‌های عشق و ایثار را به نمایش گذاشته‌اند.
❇️ روستای فیلبند، که به بام شرقی مازندران نیز معروف شده، مرتفع‌ترین روستای ییلاقی حوزه مرکزی استان مازندران است که در اقیانوسی از ابر و چشم‌اندازی بی‌بدیل از روی سبز طبیعت کشور چهار فصلمان آرمیده است. فیلبند یکی از زیباترین روستاهای مناطق جنوبی بابل و آمل است که اکثر اوقات در اقیانوسی از ابر آرمیده است. آب و هوای این روستا به گونه‌ای است که پیش‌بینی‌های هواشناسی در مورد آن اصلا قابل‌اعتماد نیست و در یک روز ممکن است شاهد چندین پدیده جوی باشید و تنها به فاصله چند ساعت هم برف، هم باران و هم پرتوهای درخشان آفتاب تابان را به تماشا بنشینید.

فیلبند مرتفع‌ترین روستای ییلاقی حوزه مرکزی مازندران است که در جنوب بابل در بخش بندپی غربی پذیرای گردشگران و علاقه‌مندان به طبیعت است. ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۲۷۰۰ متر است. این روستا بر فراز ابرها قرار دارد، به نحوی که اغلب روزها ابرها همچون دریایی آبی و آرام تا بی‌کرانه‌ها چشم را می‌نوازد و خیره می‌کند، اما زمانی هم که ابر و مه وجود نداشته باشد و هوا به‌طور کامل صاف و آفتابی باشد، می‌توان از این روستا که در بلندترین نقطه منطقه است به تماشای مناظر اطراف پرداخت که در نوع خود بسیار لذت‌بخش است. فیلبند به بام شرقی مازندران نیز معروف است، چرا که این روستا در نزدیکی قله ۳۳۹۲ متری اندوار و حصین‌بن واقع شده و با نقاط همجوار خود بسیار تفاوت ارتفاع دارد. در خط‌الراس نزدیک به قله اندوار و در ارتفاعات جنوبی فیلبند، امامزاده‌ای بر تارک خط‌الراس دیده می‌شود که به امامزاده قاسم معروف است. بقعه سفیدرنگ امامزاده قاسم در ارتفاع ۲۵۰۰ متری دارای یک دالان است که توسط سایبانی فلزی و شیروانی حفاظت می‌شود.

نام این ییلاق در اصل فلبند است. فل در گویش مازندرانی به معنای خستگی و بند هم به معنای بند آمدن و نتوانستن است. علت این نام‌گذاری به دلیل ارتفاع بالای این ییلاق و کمرگاه‌های تندی است که عبور از آن را دشوار می‌کرده است. زمستان در فیلبند زود آغاز می‌شود و دیر به پایان می‌رسد و می‌توان گفت نزدیک به هفت ماه سال همه جا پوشیده از برف است و سرمای طاقت‌فرسایی همه جا را فرا می‌گیرد. این روستا در فصل زمستان به دلیل بارش برف و قطع راه‌های ارتباطی تقریبا بدون سکنه می‌شود، ولی با شروع فصل بهار و جاری شدن جویبارها و رویش گیاهان خوراکی، بار دیگر زندگی و شور و شوق به منطقه بازمی‌گردد. فیلبند از چشمه‌های کوچک و بزرگ متعددی بهره‌مند است، چشمه کوچک موسوم به لار دارای املاح معدنی فراوانی است که برای درمان درد کلیه مفید است. وجود فلوئور کافی در آب چشمه‌های این منطقه در استخوان‌بندی مردمش تأثیر بسزایی گذاشته است منبع: عماد جعفری.کجارو در زیر تصاویر ی از این روستای زیبا را مشاهده بفرمایید⬇️⬇️⬇️