«نارنجی رقیق» متولد شد
مجموعه ای از شعرهای رویا شاه حسین زاده
نشر چلچله
تقدیم به دل های مهربان شما
@royashahhoseinzade
مجموعه ای از شعرهای رویا شاه حسین زاده
نشر چلچله
تقدیم به دل های مهربان شما
@royashahhoseinzade
ما
دو پیرهن بودیم
بر یک بند
یکی را
باااااااد
ب ر د
دیگری را
با
ران
هر
ر
و
ز
خیس می کند
رویا شاه حسین زاده
@royashahhoseinzade
دو پیرهن بودیم
بر یک بند
یکی را
باااااااد
ب ر د
دیگری را
با
ران
هر
ر
و
ز
خیس می کند
رویا شاه حسین زاده
@royashahhoseinzade
Forwarded from کلمه؛تنها کلمه است که می ماند!
We
Were two shirts
On the band
The one g o. N. E
With the w. I. N. D
The other
Is getting wet with the
R
Ain
Every
D
A
Y
.
Poem:
Roya shah hossein zadeh
Translated by:parviz hosseini
Were two shirts
On the band
The one g o. N. E
With the w. I. N. D
The other
Is getting wet with the
R
Ain
Every
D
A
Y
.
Poem:
Roya shah hossein zadeh
Translated by:parviz hosseini
به شیشه های ناامید مربا گفتم:
صبوووور باشید
من همچنان
چشم انتظار آن صبحم
من هنوز امیدم به دستهای خداوندی بود
که به انجیر قسم
به مربای انجیر قسم
به همه ی حالتهای انجیر قسم
خورده بود
گفتم:
حتما باید صبحی باشد
که بتواند
همه ی ما را دور یک سفره جمع کند.
به شیشه های مربا خیره شدم
سکوت کردم
و گریستم
رویا شاه حسین زاده
@royashahhoseinzade
صبوووور باشید
من همچنان
چشم انتظار آن صبحم
من هنوز امیدم به دستهای خداوندی بود
که به انجیر قسم
به مربای انجیر قسم
به همه ی حالتهای انجیر قسم
خورده بود
گفتم:
حتما باید صبحی باشد
که بتواند
همه ی ما را دور یک سفره جمع کند.
به شیشه های مربا خیره شدم
سکوت کردم
و گریستم
رویا شاه حسین زاده
@royashahhoseinzade
مکالمه های کوتاه...
کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد!
تا کی سلام کنیم؟
حال هم را بپرسیم؟
و به هم دروغ بگوییم که خوبیم؟!
دروغ هایمان از سیم های تلگراف
و کوهها و دشت ها عبور کنند
و صادقانه به هم برسند!
ما فقط...
دروغ هایمان به هم می رسد!
من خوب نیستم!!!
اصلا...
رویا شاه حسین زاده
@royashahhoseinzade
کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد!
تا کی سلام کنیم؟
حال هم را بپرسیم؟
و به هم دروغ بگوییم که خوبیم؟!
دروغ هایمان از سیم های تلگراف
و کوهها و دشت ها عبور کنند
و صادقانه به هم برسند!
ما فقط...
دروغ هایمان به هم می رسد!
من خوب نیستم!!!
اصلا...
رویا شاه حسین زاده
@royashahhoseinzade
Forwarded from Deleted Account
Ashegh Shodan Fayde Nadare
Koros Sarhangzade
Forwarded from Shirin Hoseini
Barf Amad [@mer30tv_music]
Hojat Ashrafzadeh
«با من خود کشی کن مادر»
ترجمه ی گزیده ی اشعار شاعر ترک:
درمان اسکندر اوور
متخلص به کوچوک ایسکندر
توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شد
مترجم: رویا شاه حسین زاده
@royashahhoseinzade
ترجمه ی گزیده ی اشعار شاعر ترک:
درمان اسکندر اوور
متخلص به کوچوک ایسکندر
توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شد
مترجم: رویا شاه حسین زاده
@royashahhoseinzade
مثل زباله های صنعتی
که به رود خانه می ریزند
آرام
آرام
در حال آمیختن با خون من است
نبودن تو
شعر: «درمان اسکندر اوور»
مترجم: رویا شاه حسین زاده
«با من خودکشی کن مادر»
فصل پنجم
@royashahhoseinzade
که به رود خانه می ریزند
آرام
آرام
در حال آمیختن با خون من است
نبودن تو
شعر: «درمان اسکندر اوور»
مترجم: رویا شاه حسین زاده
«با من خودکشی کن مادر»
فصل پنجم
@royashahhoseinzade
ما پیشروی کردیم
ما پیشروی کردیم
مثل یک بیماری نا علاج سخت.
در تن عاشقان قهر کرده ی یک شهر کبود
پیشروی کردیم
نه یک حرف توانست سرهای بریده شان را
بچسباند
و نه یک نوازش گرم، توانست
موهایشان را نجات دهد
دراز
کشیدیم
جوری که انگار پلک های آن عاشقان مرده را
ما بودیم
که می بستیم
ما
بستیم
شعر از: «درمان اسکندر اوور»
مترجم: رویا شاه حسین زاده
«با من خودکشی کن مادر»
انتشارات فصل پنجم
@royashahhoseinzade
ما پیشروی کردیم
مثل یک بیماری نا علاج سخت.
در تن عاشقان قهر کرده ی یک شهر کبود
پیشروی کردیم
نه یک حرف توانست سرهای بریده شان را
بچسباند
و نه یک نوازش گرم، توانست
موهایشان را نجات دهد
دراز
کشیدیم
جوری که انگار پلک های آن عاشقان مرده را
ما بودیم
که می بستیم
ما
بستیم
شعر از: «درمان اسکندر اوور»
مترجم: رویا شاه حسین زاده
«با من خودکشی کن مادر»
انتشارات فصل پنجم
@royashahhoseinzade
دیگر چگونه می خواست تعبیر شود
کابوس های جدایی!؟
حالا
روی تخت های دو نفره ایم
برای انسانهای دیگری
در زندگی های دیگر
اما هنوز هم
هیچ شب بخیری به گریه ام نمی اندازد
به گریه نمی اندازدم هنوز
هیچ چیز
به اندازه ی صدای هق هق گریه های تو
که از اعماق تاریکی به گوش می رسد
شعر از: «درمان اسکندر اوور»
مترجم: رویا شاه حسین زاده
«با من خودکشی کن مادر»
فصل پنجم
@royashahhoseinzade
کابوس های جدایی!؟
حالا
روی تخت های دو نفره ایم
برای انسانهای دیگری
در زندگی های دیگر
اما هنوز هم
هیچ شب بخیری به گریه ام نمی اندازد
به گریه نمی اندازدم هنوز
هیچ چیز
به اندازه ی صدای هق هق گریه های تو
که از اعماق تاریکی به گوش می رسد
شعر از: «درمان اسکندر اوور»
مترجم: رویا شاه حسین زاده
«با من خودکشی کن مادر»
فصل پنجم
@royashahhoseinzade
..
..
برای همه ی ما گاهی پیش می آید که با شاعر یا نویسنده ای آشنا شویم و چنان روحمان را درگیر خود کند که دلمان بخواهد او را به همه نشان بدهیم.
برای من در مورد «دیدم ماداک» دقیقا همین اتفاق افتاد، دلم خواست به شما نشانش بدهم و بگویم زنی را شناخته ام که با خواندن شعرهایش آرام می گیرم، اما از آنجا که بسیاری از شما عزیزان با زبان مادری او بیگانه اید تصمیم گرفتم ترجمه اش کنم هرچند بخش عظیمی از زیبایی هر شعری در ترجمه غبار می شود و می پرد. من نه تنها شعر که شیفته ی روح این زن شدم و اگر زنده بود بی گمان می رفتم و دستش را می بوسیدم. ماداک در اوح جوانی از دنیا رفت و زندگی کوتاهش روایت دردهای همه ی ماست. خودش می گوید شعر برای من خانه ای بود که آتش گرفته بود و من به جای گریختن ماندم و محل آتش سوزی را با کاغذهای گراپون «نوعی کاغذ تزیینی که بشدت قابلیت احتراق دارد» تزئین کردم.
این جمله اش را از یاد نخواهم برد حتی در غروب های آلزایمری آسایشگاه سالمندان......دلیل انتخاب نام کتاب هم همین جمله است. کاغذهای گراپون
**** رویا شاه حسین زاده:
در این سه سال گذشته
با خدا صمیمی شدم
به تکه های ریخته ی صورتم
عشقی عظیم را وصله زدم
در این سال
شمردم،
انسان
نود و نه نوع تنهایی دارد
نود و نه تنهایی
حالا که از عشق می گویید
بگویم، من ،خود، خدای خواستنم
*
در این سه سال گذشته
خیلی چیزها آموختم
یاد گرفتم لباسهای خسته ای را در بالکن
پهن کنم
که از گوشه هایشان
غم چکه می کرد
یاد گرفتم
نعنا خشک کنم زیر خورشید
وبا تلاش های خانگی ام بود که دست نوازش
بر سر درد های خود کشیدم
مگر انسان
دلش می خواهد که گم شود؟
من اما
دلم خواست
و بارها در یقه ی بارانی ام گم شدم
به دورها رفتم
خیلی دورها
دورها نزد تو نمی آیند و این تویی که باید
بروی
*
شیر نوشیدم که دردم را کم کند
به گوشه ای خزیدم و شکلات خوردم که زهرم
را بگیرد
وردها و دعاهایی آموختم که شما
نه بلدید و نه می توانید یاد بگیرید
چه می دانید زهر چیست سرورم!
زهر اما
عشق را می شناسد
برشی از شعر «دیدم ماداک»
Didem madak
ترجمه ی رویا شاه حسین زاده
مجموعه ی«کاغذهای گراپون»
انتشارات اقلیما
@royashahhoseinzade
..
برای همه ی ما گاهی پیش می آید که با شاعر یا نویسنده ای آشنا شویم و چنان روحمان را درگیر خود کند که دلمان بخواهد او را به همه نشان بدهیم.
برای من در مورد «دیدم ماداک» دقیقا همین اتفاق افتاد، دلم خواست به شما نشانش بدهم و بگویم زنی را شناخته ام که با خواندن شعرهایش آرام می گیرم، اما از آنجا که بسیاری از شما عزیزان با زبان مادری او بیگانه اید تصمیم گرفتم ترجمه اش کنم هرچند بخش عظیمی از زیبایی هر شعری در ترجمه غبار می شود و می پرد. من نه تنها شعر که شیفته ی روح این زن شدم و اگر زنده بود بی گمان می رفتم و دستش را می بوسیدم. ماداک در اوح جوانی از دنیا رفت و زندگی کوتاهش روایت دردهای همه ی ماست. خودش می گوید شعر برای من خانه ای بود که آتش گرفته بود و من به جای گریختن ماندم و محل آتش سوزی را با کاغذهای گراپون «نوعی کاغذ تزیینی که بشدت قابلیت احتراق دارد» تزئین کردم.
این جمله اش را از یاد نخواهم برد حتی در غروب های آلزایمری آسایشگاه سالمندان......دلیل انتخاب نام کتاب هم همین جمله است. کاغذهای گراپون
**** رویا شاه حسین زاده:
در این سه سال گذشته
با خدا صمیمی شدم
به تکه های ریخته ی صورتم
عشقی عظیم را وصله زدم
در این سال
شمردم،
انسان
نود و نه نوع تنهایی دارد
نود و نه تنهایی
حالا که از عشق می گویید
بگویم، من ،خود، خدای خواستنم
*
در این سه سال گذشته
خیلی چیزها آموختم
یاد گرفتم لباسهای خسته ای را در بالکن
پهن کنم
که از گوشه هایشان
غم چکه می کرد
یاد گرفتم
نعنا خشک کنم زیر خورشید
وبا تلاش های خانگی ام بود که دست نوازش
بر سر درد های خود کشیدم
مگر انسان
دلش می خواهد که گم شود؟
من اما
دلم خواست
و بارها در یقه ی بارانی ام گم شدم
به دورها رفتم
خیلی دورها
دورها نزد تو نمی آیند و این تویی که باید
بروی
*
شیر نوشیدم که دردم را کم کند
به گوشه ای خزیدم و شکلات خوردم که زهرم
را بگیرد
وردها و دعاهایی آموختم که شما
نه بلدید و نه می توانید یاد بگیرید
چه می دانید زهر چیست سرورم!
زهر اما
عشق را می شناسد
برشی از شعر «دیدم ماداک»
Didem madak
ترجمه ی رویا شاه حسین زاده
مجموعه ی«کاغذهای گراپون»
انتشارات اقلیما
@royashahhoseinzade