سامانه روستای اردیز
193 subscribers
7.84K photos
2.52K videos
117 files
4.43K links
عکس،اخبار خود را در مورد #روستای_اردیز به ایدی ادمین ارسال کنید

🔸ایدی ادمین
🆔 @Zamany093
📱 +98935 573 0207

🔹️مدیر رسانه
🆔 @Artaabbs

🔹لیست شبکه های اجتماعی
📑http://idli.st/ardiz
Download Telegram
Forwarded from روبومیز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👆 خوشحالی مردم روستای قاسم اباد برای پیداشدن گوسفندان دزدیده شده شان و تقدیر تشکر از نیروی انتظامی😍

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️♥️
🌾🍁🌾🍁

"هدف از زندگی"

🌾🍁

داستان ماهیگیر و تاجر آمریکایی
یکی از داستانهایی است که خوندنش تاثیر عمیقی روی آدم میذاره، توصیه میکنم از کنارش نگذرید
یک تاجر آمريکايي نزديک يکي از روستاهاي مکزيک ايستاده بود. در همان موقع يک قايق کوچک ماهيگيري رد شد که داخلش چند تا ماهي بود.
تاجر از ماهيگير پرسيد: چقدر طول کشيد تا اين چند تا ماهي رو گرفتي؟ ماهيگير: مدت خيلي کمي.
تاجر: پس چرا بيشتر صبر نکردي تا بيشتر ماهي گيرت بياد؟ ماهيگير: چون همين تعداد براي سير کردن خانواده ام کافي است.
تاجر: اما بقيه وقتت رو چيکار مي کني؟ ماهيگير: تا دير وقت مي خوابم, يه کم ماهي گيري مي کنم, با بچه ها بازي ميکنم بعد ميرم توي دهکده و با دوستان شروع مي کنيم به گيتار زدن. خلاصه مشغوليم به اين نوع زندگي.
تاجر: من تو هاروارد درس خوندم و مي تونم کمکت کنم. تو بايد بيشتر ماهي گيري کني. اون وقت مي توني با پولش قايق بزرگتري بخري و با درآمد اون چند تا قايق ديگر هم بعدا اضافه ميکني. اون وقت يه عالمه قايق براي ماهيگيري داري!
ماهيگير: خوب, بعدش چي؟
تاجر: به جاي اينکه ماهي ها رو به واسطه بفروشي، اونا رو مستقيــما به مشتري ها ميدي و براي خودت کار و بار درست مي کني. بعدش کارخونه راه مي اندازي و به توليداتش نظارت ميکني. اين دهکده کوچک رو هم ترک مي کني و مي روي مکزيکوسيتي! بعد از اون هم لوس آنجلس! و از اونجا هم نيويورک. اونجاست که دست به کارهاي مهم تري مي زني.
ماهيگير: اين کار چقدر طول مي کشه؟
تاجر: پانزده تا بيست سال! ماهيگير:
اما بعدش چي آقا؟
تاجر: بهترين قسمت همينه,در يک موقعيت مناسب که گير اومد ميري و سهام شرکت رو به قيمت خيلي بالا مي فروشي! اين کار ميليون ها دلار برات عايدي داره. ماهيگير: ميليون ها دلار!
خوب بعدش چي؟
تاجر: اون وقت بازنشسته مي شي! ميري يه دهکده،ساحلي کوچيک! جايي که مي توني تا دير وقت بخوابي! يه کم ماهيگيري کني, با بچه هات بازي کني! بري دهکده و تا ديروقت با دوستات گيتار بزني و خوش بگذروني..
مکزیکی نگاهی به مرد آمریکایی کرد و گفت :خب من الانم که دارم همین کارو میکنم!!!
زندگي انسان داراي طول، عرض و ارتفاع است و اغلب ما تنها به طول آن مي انديشيم،اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگي آن است.،
همیشه یادتان باشد که زندگی پیشکشی است برای شادمانی و خوب زیستن،و ضمانتي براي دیدن طلوع خورشيد فردا وجود ندارد،مهم نیست در اینده چه چیزی پیش می آید اگر امروز می توانی غذا بخوری از نور خورشید تابان لذت ببری و با خانواده و یا دوستانت بگویی و بخندی پس خدا را شکر کن ،"قدر داشته‌ها را بدانیم و از آنها لذت ببریم"،خوشبختی یعنی "رضایت".
مهم نیست چه داشته باشیم یا چقدر،مهم این است که از همانی که داریم راضی و شاد باشیم …
آنوقت …”خوشبختیم”

🌾🍁🌾🍁
♥️♥️

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
Forwarded from روبومیز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ناصر الخرافی، مولتی میلیاردر کویتی و یکی از ثروتمندترین شاهزادگان عرب فوت شد! این کلیپ گوشه ای از ثروت فوق لاکچری و ست بازی های نجومی او است که در دنیا کمتر کسی از آنها برخوردار است! اما در انتها او هم اسیر خاک شد و در یک قبر ساده دفن شد! تا انتها ببینید که بسیار عبرتها دارد!


┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
🔸خداوند ميفرمايد:

من 5 چيز را در 5 جا قرار داده ام ولي مردم آنرا در جاي ديگر ميجويند:

علم را در گرسنگي قرار دادم ولي مردم آنرا در سيري و راحتي مي جويند.

عزت و سربلندي را در اطاعت خود نهاده ام ولي مردم آنرادر خدمت سلاطين مي جويند.

ثروت و بي نيازي را در قناعت قرار دادم ولي مردم آنرا در كثرت مال مي جويند.

رضايت خود را در مبارزه با نفس نهاده ام ولي مردم آنرا در رضايت نفس مي جويند.

راحتي را در بهشت نهاده ام ولي مردم آنرا در دنيا ميجويند

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
#شاگرد_زیرک

مرد خیاطی "کوزه ای عسل" در دکانش داشت.
یک روز می خواست دنبال کاری برود.
به شاگردش گفت:
"این کوزه پر از زهر است!
مواظب باش آن را دست نزنی!"

"شاگرد" که می دانست استادش "دروغ" می گوید حرفی نزد و ...

استادش رفت.
شاگرد هم "پیراهن یک مشتری" را بر داشت و به "دکان نانوایی" رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام "عسل" را با "نان" خورد و کف دکان دراز کشید.

خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با "حیرت" از شاگردش پرسید:
"چرا خوابیده ای؟!"

شاگرد ناله کنان پاسخ داد:
تو که رفتی من "سرگرم کار" بودم، "دزدی آمد" و یکی از پیراهن ها را دزدید و رفت.

وقتی من متوجه شدم، از ترس تو، "زهر توی کوزه" را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از "کتک خوردن و تنبیه" آسوده شوم
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
فرق بین حُضار در هنگام سخنرانی رئیس جمهوری آمریکا و ایران
در مقر سازمان ملل 😐😐😐


┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من حتی با دیدن فیلمش جیغ زدم اخه چه کاریه خو پول بدین مرگو بیارین جلو چشاتون😥😥

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
قشنگه بخونید

چوپانی تعریف می کرد:
سالها پیش من و چوپان دیگری به نام فتح اله که همسن پدر من بود، گله روستا را به چرا می بردیم. مرز ده ما با ده مجاور که یک رودخانه پر آبی بود.
بین دو ده از سالیان دور بر سر ورود گوسفندان به مراتع یکدیگر اختلاف زیادی بود که گاها به زد و خورد هم می کشید.
یک روز از سر غفلت گله ما از رودخانه گذشت و به مراتع دشمن رسیده بود. ناگهان هیکل درشت و غضبناک غضنفر چوپان آن ده نمایان شد. گله ما را مصادره کرد. و گفت یکی از شما بیاید این ور آب تا گله را آزاد کنم. ما از نیت اصلی اش آگاه بودیم.
فتح اله به من گفت تو برو. من گفتم می ترسم مرا کتک بزند. فتح اله گفت: خودش و هفت جدش غلط می کند حتی اگر نگاه چپی به تو کند.
القصه من لرزان لرزان از رود گذشتم و به نزد غضنفر رسیدم ناگهان مرا گرفت و چوبش را به علامت زدن بالا برد. فتح اله از آن سوی رود داد زد و گفت اگر مردی و تخم پدرتی بزنش تا ببینی چه سرت بیاورم.
غضنفر ترکه گز را چنان به پای من زد که جیغ من به هفت آسمان رسید.
غضنفر رو به فتح اله کرد و گفت دیدی زدمش و تو هیچ غلطی نکردی.
فتح اله گفت فلان فلان .... اگر یکبار دیگر بزنیش دودمانت را ریشه کن می کنم
اینار غضنفز چنان با ترکه به پشت من کوبید که خون از پوستم بیرون زد. و گفت بفرما بازم زدمش
فتح اله این بار گفت فلان فلان شده قرمسا....
نه خیر من دیدم اگر رجز خوانی فتح اله ادامه پیدا کند غضنفر مرا نابود خواهد کرد. شروع کردم به التماس که ببخش. غلط کردم و تعهد می دهم دیگر گله وارد مراتع شما نشود.
غضنفر آخرین ترکه را البته کمی آرام تر بر کفل ما کوبید و رفت.
من، دست و پا و پشت شکسته گله را راندم و به نزد فتح اله آمدم.
داشتم بی هوش می شدم که شنیدم فتح اله می گفت: به روح پدرم قسم اگر یک بار دیگر تو را کتک زده بود، مادرش را به عزایش می نشاندم.
من از هوش رفتم
حالا حکایت روحانی و ترامپ است و ملت بیچاره ایران.

فتح اله مسئولان ایران
غضنفر مسئولان آمریکا
چوپان هم نماد مردم ایران



┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام 🌼
امروزتان زیبا

در دومین روز هفته
در هفتمین روز مهر
دلتون پراز مهر و مهربونی
امروز دوباره گره بزنیم💝
تمام خواسته هایمان
رابه دستهای
خداےخوبی ها.
شک نکن🌺
مسیرزندگیمون گلباران
خواهد شد 🎁

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
Forwarded from روبومیز
بهترین طعام و بستر و مکان


لقمان حکیم به پسرش گفت:
سه پند به تو می دهم تا کامروا شوی!
بهترین غذای جهان را بخور!
در بهترین بستر و رختخواب جهان بخواب!
در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کن!
پسر گفت:
چگونه همه این کارها را انجام دهم در حالی که پول زیادی ندارم؟!
لقمان گفت:
اگر کمی دیرتر غذا بخوری، طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر زیاد کار کنی و خسته شوی ، هنگام خواب
حس می کنی در نرم ترین رختخواب دنیا هستی!
و اگر با مردم دوستی کنی و قلب آن ها را به دست آوری،
در قلب آن ها جای میگیری و بهترین مکان جهان جای داری!!!



┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
Forwarded from روبومیز
یک روز ملانصرالدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را به طرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملانصرالدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.

مراقب باشيد به هر الاغى جايگاهى بالاتر از شأن او ندهيد...


┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
؛
عدل کریم خانی

میگویند در زمان کریم خان زند ، در شهر خوی زن ثروتمند و باهوشی بنام شوکت زندگی میکرد که انگشتر الماس بسیار گرانقیمتی داشت .
روزی نیاز پیدا کرد تا آنرا بفروشد .

اما هر چه گشت کسی را نیافت که توان خرید چنین انگشتر گرانبهایی را داشته باشد .

بعد از مدتی این حکایت بگوش خداداد خان حاکم و نماینده کریمخان در شهر خوی رسید .

خداداد آن زن را احظار کرد و الماس را دید و گفت :
من قیمت این الماس را نمیدانم و چون حلال و‌حرام برایم مهم است ، رخصت بده تا الماس یک شب نزد من بماند و فردا آنرا قیمت کنم و مبلغ آنرا نقدا بتو تقدیم کنم .

شوکت خوشحال شد و‌ بخانه بازگشت .

خداداد خان به طمع افتاد و راه شیادی پیشه کرد .
همان شبانه دستور داد نگین الماس را با شیشه بدلی ؛ جایگزین کنند .

شوکت چون صبح فردا به دربار رسید ، خدا داد خان انگشتر را باو بازگردانید و گفت :
ای خواهر انگشتر الماست را بردار و‌بدیگری بفروش به کار من نمیاید .

شوکت وقتی انگشتر الماس را دید فهمید که نگین آن عوض شده است .
و چون میدانست نمیتواند از والی حق خود را بستاند ، سکوت کرد و به شیراز نزد کریمخان رفت و داستان و شکایت خود را باو گفت .

کریمخان گفت ؛
خواهرم مدتی در شیراز بمان مهمان من هستی ، خداداد خان بزودی آن الماس را بعنوان مالیات آذربایجان نزد من خواهد فرستاد .
من مال تو را مسترد خواهم کرد .

«بعد از مدتی چنین شد»

انگشتری با همان نگین الماس به نزد کریمخان فرستاده شد .
کریمخان وقتی نگین انگشتر الماس را دید شیشه را از شوکت گرفت و در آن جای کرد و نگین اصلی را به شوکت بازگردانید .

سپس دستور داد انگشتر نگین شیشه ای را به خداداد بازگردانند و بگویند ؛ کریمخان مالیات نقد میخواهد نه جواهر !

شوکت از این عدالت کریمخان بسیار خرسند شد تا حدی که خواست آنرا پیشکش کند ، اما کریمخان قبول نکرد و شوکت را با صله و خلعت های زیاد به همراه چند سوار به شهر خوی فرستاد .



┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
لیست رزو شده مراسم عروسی،خنته سوران وشادباش
#فروردین_1399

عروسی:
خنته سوران:
جشن عقدی: #عقدی
جشن تولد: #شادباش
روستا اردیز:
شهر سبزوار:


۲فروردین رضا شبانی
۲فروردین سعید اکبری #عقدی
۳فروردین حسین حبیبی
۴فروردین اصغر موفقی #شادباش
۵فروردین علی حبیبی
۶فروردین موسی متقی #شادباش
۷فروردین میلاد عالی
۸فروردین حسین حسین زاده
۱۰فروردین احمد رحیمی
۱۴فروردین هادی کارگر(یحیی)


لطفا جهت هماهنگی و رزرو مجالس با آقای #علیرضا_نظریان هماهنگ کنید
📱 +98915 174 3207
☎️ +9851 4551 5290
┄┄┄┄🌞🌾🌞┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
درود بر شما
مفتخرهستیم با عرضه بدون واسطه ورق گالوانیزه کاشان کالای اصل را با نشان امیر کبیر کاشان و با نازل ترین قیمت بازار به دستان شما زحمتکشان برسانیم
با امید به یاری خداوند رزاق و همراهی شما صنعتگران عزیز .
پخش ورق دانیال
09125548964
09205548964

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
حکایت پادشاه ورشکسته و سه قانون وزیر؛

روزی پادشاهی خزانه را خالی دید، پس به وزیر زیرک خود دستور داد طرحی برای بودجه سال بعد ارائه کند. حکایت پادشاه ورشکسته

وزیر پس از مشورت با اصحاب اقتصاد، برای جبران کسری بودجه طرحی ارائه کرد که شامل سه بند بود:
۱- مالیات دو برابر شود.
۲ – نیمی از گاو و گوسفندها به نفع دولت مصادره شود.
۳ – کسی حق ندارد آروغ بزند!

پادشاه طرح را که دید، با پوزخندی به وزیر گفت بند اول و دوم قبول، اما سومی یعنی چی؟ چرا مردم نباید آروغ بزنند؟

وزیر زیرک گفت قسمت سوم ضمانت اجرای دو قسمت قبل است. او ادامه داد بند سومی برای تخلیه انرژی اعتراضی مردم است و ما با استفاده از جارچی‌ها آروغ نزدن را به مهمترین مسئله مردم تبدیل میکنیم. مردم هم به جای پرداختن به بندهای اول و دوم، به قسمت سوم خواهند پرداخت.

در نهایت، پس از بالا گرفتن اعتراضات، به نشانه احترام به خواست مردم، با دستور ملوکانه شما بند سوم را لغو میکنیم و مردم هم خوشحال به خانه میروند و درد اجرای دو بند قبلی را تحمل میکنند.



┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from روبومیز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖤دوشنبه تون آباد
🌺در اولین روز
🌸ماه صفر
🌼از خدا میخوام درهای
🍃رحمتت را
🌷بروی شما باز کنه
🖤و آرزو میکنم
🌺زندگی تون
🌸ازجنس گل باطراوت
🌼خنده هاتون ازجنس دریا
🍃وقدم هاتون ازجنس
🌷کوه باشه
👇👇

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
Forwarded from روبومیز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️کلاهبرداری که بدون پرداخت پول، تلفن همراه می خرید!

اخبار لحظه‌ای #تهران 👇
t.me/joinchat/DYtO6z3f9rg2Q8bdlsH7aQ

┄┄┄┄🍂🍁🍂┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz