سامانه روستای اردیز
197 subscribers
7.66K photos
2.49K videos
117 files
4.4K links
عکس،اخبار خود را در مورد #روستای_اردیز به ایدی ادمین ارسال کنید

🔸ایدی ادمین
🆔 @Zamany093
📱 +98935 573 0207

🔹️مدیر رسانه
🆔 @Artaabbs

🔹لیست شبکه های اجتماعی
📑http://idli.st/ardiz
Download Telegram
سامانه روستای اردیز pinned «) وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ( ؛ «و در راه خدا، انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تحمل این گرما برای همه موجودات سخته،
گاهی حیوانات شهری را دریابیم🌹
شهادت پنجمین اختر تابناک امامت و ولایت باقر العلوم بر همه شیعیانش تسلیت باد⚫️
Forwarded from Deleted Account
مهدی ابوالحسنی با تشکر
🍞سفارشات #نان_مجالس و #نان_کاک پذیرفته می شود

📌آدرس :
چهل متری دوم - باهنر ۱۴ - روبروی حافظ ۱۷

📱تماس:
عباسی +989154818255

♨️سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست
لطفا كامل بخونين اگه گريه كردي و دلت شكست التماس دعا

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
 آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/
قشنگترین و شیک ترین مسجد جهان
در کشور چین که کل قرآن بر دیوارهای آن حکاکی شده است
Forwarded from Deleted Account
سامانه روستای اردیز
Photo
اسماعیل میرزای تشکر
محسن اکبری تشکر
Forwarded from H03EIN kargari
سامانه روستای اردیز, [۱۸.۰۸.۱۸ ۱۹:۰۲]
) وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ( ؛ «و در راه خدا، انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد».

بخشنده بودن بیش از آنکه توانایی مالی بخواهد قلب بزرگ میخواهد......

ضمن عرض سلام و احترام خدمت همه هم ولایتی های عزیز
کار نیکو ی انفاق و کمک مالی عزیزان جهت خون کردن و قربانی برای روستا موهبتی است که خداوند بزرگ هر کسی را نصیب نخواهد کرد . آنان که با روح بلند و مناعت طبع دل پر محبت و دستانی گشاده و بخشنده ما را در این امر خیر یاری کردن.. اینان به یقین در پیشگاه حق تعالی عزیز و گرامی اند و از بهترین پاداش برخوردارند.
به اطلاع همه ی سروران میرسانیم تا این لحضه کمک های شما بدین گونه میباشد..**#دومیلیونو_هشتصدو_ده_هزار_تومان به کارت اقای قانعی واریز شده ومبلغ #ششصدو_هشت_هزار_تومان در روستا به اقای قانعی دادن وهمچنین
#یک_عدد_گوسفند اقای #ذبیح_عیدی
، #یک_عدد_گوسفند آقای #موسی_الرضا_چوپان ،

#200_عدد_نان آقای #حسین_نظریان ،

#600_عدد_نان_کاک آقایان #تقی_عباسی و #رمضانعلی_عباسی
،
#250_عدد_نان آقای #علی_اکبر_جهان_اردیزی
و
#100_عدد_نان_رضا_قائمی(حاج‌ محمد) برای قربانی اهدا کرده اند

و در ضمن #قربانی در تاریخ ۰۶/۰۸ در #روستای_اردیز انجام میشه

برخود فرض دانسته ایم از حسن التفات عمل نيکو همه عزيزان مراتب تقدير و تشکر خود را اعلام نمايم و از آن کريم دانا و بينا ، خير دنيا و آخرت شما نيکوکاران ارجمند را مسالت و در روز قيامت ماجور درگاه حضرت احديت باشيد.

در ضمن دوستان و عزیزان که مایل هستند هنوز هم میتوانند ما را در این کار خداپسندانه یاری فرمایند
شماره کارت آقای تقی قانعی ۵۸۹۴۶۳۱۵۴۱۹۴۲۹۲۶

اجرکم عندالله..
تقی زمانی بجدنی ممنون وتشکر
Forwarded from Deleted Account
همزمان با فرا رسیدن روز عرفه و روز عید قربان و به پاس قدر دانی از همه عزیزان دوستان فامیل .همسایگان و.... که خود را در غم ما شریک دانسته وبا ما ابراز همدردی نموده اند .
لذا فردا چهارشنبه ۹۷/۵/۳۱ از ساعت ۸ صبح الی ۱۱ ظهردر منزل ابراهیم بخشی واقع در خیابان شعیب شعیب ۳ پشت امامزاده شعیب بخاطر درگذشت مادر عزیزمان حاجیه خانم کشور داوری اردیزی عیدی برگزار می گردد خواهشمندیم اطلاع رسانی انجام پذیرد
خانواده مرحومه و خاندان بخشی
دیدنش خالی ازلطف نیس 👆👆👆👆