🌻
🌻 به یکشنبه خوش آمدید
💞 دلتون آفتابی انرژیتون مثبت
🌻 قدمهاتون استوار
💞 امروزتون پر از اتفاقهای قشنگ
🌻 صبحتون بخیر دوستان خوبم
#موژان
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
🌻 به یکشنبه خوش آمدید
💞 دلتون آفتابی انرژیتون مثبت
🌻 قدمهاتون استوار
💞 امروزتون پر از اتفاقهای قشنگ
🌻 صبحتون بخیر دوستان خوبم
#موژان
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
#سکوت_بره_ها 👆🏻🔫
🖊 نویسنده: توماس آنتونی هریس
@romankhone_ir
خلاصه
خلاصه داستان: «کلاریس استارلینگ»، دانشجوی جوان آکادمی پلیس، با همکارى جک کرافورد مأموریت می یابد که به پرونده قتل های زنجیره ای و فجیع دختران جوانی که پوستشان پس از قتل کنده شده، رسیدگی کند، اما آنها متوجه می شوند تنها یک نفر قادر به کمک آنهاست، و این شخص کسی نیست جز دکتری روانشناس "آدم خوار" به نام هانیبال(
شخصى به نام «جیم گامب» است که به خاطر علاقه به تغییر جنسیت، زنان را به قتل رسانده و از پوست تن وموی قربانیانش لباس می سازد)
لکتر این کتاب دومین کتاب از سه گانه هانیبال لکتر می باشد. لازم به ذکر است که این سه گانه سه کتاب با سه ماجرای جداست که تنها نقطه اشتراک آنها تکرار بعضی شخصیت ها مانند "هانیبال لکتر" می باشد.
#پلیسی #جنایی #خارجی
سکوت بره ها ✨
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
🖊 نویسنده: توماس آنتونی هریس
@romankhone_ir
خلاصه
خلاصه داستان: «کلاریس استارلینگ»، دانشجوی جوان آکادمی پلیس، با همکارى جک کرافورد مأموریت می یابد که به پرونده قتل های زنجیره ای و فجیع دختران جوانی که پوستشان پس از قتل کنده شده، رسیدگی کند، اما آنها متوجه می شوند تنها یک نفر قادر به کمک آنهاست، و این شخص کسی نیست جز دکتری روانشناس "آدم خوار" به نام هانیبال(
شخصى به نام «جیم گامب» است که به خاطر علاقه به تغییر جنسیت، زنان را به قتل رسانده و از پوست تن وموی قربانیانش لباس می سازد)
لکتر این کتاب دومین کتاب از سه گانه هانیبال لکتر می باشد. لازم به ذکر است که این سه گانه سه کتاب با سه ماجرای جداست که تنها نقطه اشتراک آنها تکرار بعضی شخصیت ها مانند "هانیبال لکتر" می باشد.
#پلیسی #جنایی #خارجی
سکوت بره ها ✨
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
اگر دوستش داريد
بهـ زبان بیاورید...
پانتوميم كهـ بازى نميكنيد!
از ترسِ باختن
با اشارهـ میخواهید بفهمانید
ک شما واقعا دوستش دارید
و بهـ زبان نمی آورید و
یکی از راهـ میرسد
کهـ بی هیچ عشقی تيكهـ کلامش
"دوستت دارم" است
مى آيد،
ميگويد،
میبرد دلش را
و شما میمانيد و
دوستت دارم هايى كهـ
در عطرِ پیراهنش جا ماندهـ است!
#موژان
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
بهـ زبان بیاورید...
پانتوميم كهـ بازى نميكنيد!
از ترسِ باختن
با اشارهـ میخواهید بفهمانید
ک شما واقعا دوستش دارید
و بهـ زبان نمی آورید و
یکی از راهـ میرسد
کهـ بی هیچ عشقی تيكهـ کلامش
"دوستت دارم" است
مى آيد،
ميگويد،
میبرد دلش را
و شما میمانيد و
دوستت دارم هايى كهـ
در عطرِ پیراهنش جا ماندهـ است!
#موژان
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
📖رمان:پیرمرد و دریا
📝نویسنده:ارنست همینگوی
@Romankhone_ir
📄خلاصه:
پیرمرد و دریا نام رمان کوتاهی است از ارنست همینگوی، نویسنده سرشناس آمریکایی.نوشتن این کتاب یکی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۴ به ارنست همینگوی بودهاست.پیرمرد و دریا واپسین اثر مهم داستانی همینگوی بود که در دوره زندگیاش به چاپ رسید. این داستان، که یکی از مشهورترین آثار اوست، شرح تلاشهای یک ماهیگیر پیر کوبایی است که در دل دریاهای دور برای بدام انداختن یک نیزهماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی میگردد
✅ژانر: #خارجی
#پیرمرد_و_دریا
#ارنست_همینگوی
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
📌نسخهpdf
📝نویسنده:ارنست همینگوی
@Romankhone_ir
📄خلاصه:
پیرمرد و دریا نام رمان کوتاهی است از ارنست همینگوی، نویسنده سرشناس آمریکایی.نوشتن این کتاب یکی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۴ به ارنست همینگوی بودهاست.پیرمرد و دریا واپسین اثر مهم داستانی همینگوی بود که در دوره زندگیاش به چاپ رسید. این داستان، که یکی از مشهورترین آثار اوست، شرح تلاشهای یک ماهیگیر پیر کوبایی است که در دل دریاهای دور برای بدام انداختن یک نیزهماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی میگردد
✅ژانر: #خارجی
#پیرمرد_و_دریا
#ارنست_همینگوی
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
📌نسخهpdf
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
⚡️ سلام وقت بخیر ⚡️
⚜ #نقد_دوره_چهارم_3 ⚜
📢 تایم مطالعه: روزهای شنبه تا چهارشنبه
📢 تایم نقد : روز های پنج شنبه و جمعه
🕗 ساعات نقد : 8⃣ الی 2⃣1⃣ شب
⛔️ چت در این ساعات ممنوع ⛔️
📖 رمان های این دوره: ⬇️⬇️⬇️
📓رمان: #آسمان_دیشب_آسمان_امشب #مهسا_نجف_زاده
📓رمان: #خواب_زده ⬅️
#الناز_محمدی
📓رمان: #شوره_زار ⬅️ #معصومه_آبی ( #شهریاری )
📓رمان: #و_تمام_میشود⬅️
#sundaughter
🎀پ.ن 1 : در آخر هر نقد نام و نام خانوادگی خود را پایین نقدهای زیبایتان بنویسید.
🎀 پ.ن2: نقد برای عموم آزاد است
🎀 پ.ن3: به برترین منتقد که در نقد شرکت کنه و نقدهاش رو تو انجمن قراره بده ، مدال منتقد انجمن اهدا میشه .
🎀پ.ن۴: به عزیزانی که در سه دوره نقد مدال طلا کسب کنن کتاب اهدا میشود.
کانال رسمی رمانخونه
@Romankhoneir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
⚜ #نقد_دوره_چهارم_3 ⚜
📢 تایم مطالعه: روزهای شنبه تا چهارشنبه
📢 تایم نقد : روز های پنج شنبه و جمعه
🕗 ساعات نقد : 8⃣ الی 2⃣1⃣ شب
⛔️ چت در این ساعات ممنوع ⛔️
📖 رمان های این دوره: ⬇️⬇️⬇️
📓رمان: #آسمان_دیشب_آسمان_امشب #مهسا_نجف_زاده
📓رمان: #خواب_زده ⬅️
#الناز_محمدی
📓رمان: #شوره_زار ⬅️ #معصومه_آبی ( #شهریاری )
📓رمان: #و_تمام_میشود⬅️
#sundaughter
🎀پ.ن 1 : در آخر هر نقد نام و نام خانوادگی خود را پایین نقدهای زیبایتان بنویسید.
🎀 پ.ن2: نقد برای عموم آزاد است
🎀 پ.ن3: به برترین منتقد که در نقد شرکت کنه و نقدهاش رو تو انجمن قراره بده ، مدال منتقد انجمن اهدا میشه .
🎀پ.ن۴: به عزیزانی که در سه دوره نقد مدال طلا کسب کنن کتاب اهدا میشود.
کانال رسمی رمانخونه
@Romankhoneir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Forwarded from رمانخونه romankhone.ir via @like
❣ معرفی رمان زیبای #بغض_پاييز
✍ نويسنده: #ساناز_رمضانى
🖋 ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
📖 پايان خوش
#رمان_پر_طرفدار_کاربران
روا بود كه چنين،
بى حساب دل ببرى...؟
بودنم به بودنت خوش بود!
حالا كه نيستى...
چه كنم!؟!؟
پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش...
دلش لرزيد و ويران شد.
دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!
@romankhoneir
#قسمتی_از_رمان
دست هايش كنار بدنش آويزان ماند. قدم هاى نامطمئنش كشيده شد.
"وقتی تمام شهر
به خواب می روند
من در کوچه ها
تو را قدم می زنم ..."*
رفت، همان راه آمده را. تمام تنش مثل كسى كه زير آوار مانده درد مى كرد. كسى آجر به آجر خانه ى اميدش را پرت كرده بود سمتش. روى نيمكت سرد و فلزى نشست. نفس كم آورد. باد شديدى شروع به وزيدن كرد.
"باد مى وزد!
نكند باز موهايت را باز كرده اى
كه عطرش اين چنين همه جا را پر كرده؟!"
گرد و خاك شد. طوفان شد. دلش شكست و قيامت شد. بوى رز و قهوه را به خاطر آورد. ديگر بوى زندگى نمى آمد. بوى ويرانى مى آمد. بوى آوار... بوى خرابه... قلبش از يادآورى دقايق پيش گرفت. دنيا پيش رويش تاريك شد. جفت دست هايش را باز كرد و پشتِ نيمكت فلزى انداخت.
دلش شكسته بود و غرورش له. شرفش را زير سؤال برده بود. چهره ى قاب گرفته ى هورام مقابل چشمانش ظاهر شد. صداى ظريف و زنانه ى او در گوشش زنگ خورد. دردش شديد تر شد و حالش بدتر!
مى دانى آتش برزخ چيست؟ هر جا كه از جگر سوختى بدان، در آتش برزخى.
بلند شد و ايستاد. اين جهنم را نمى خواست. اين آتش افتاده به جانش را نمى خواست. كنترلش را از دست داد و فرياد كشيد. از فريادش، ياكريم هاى كنارِ نيمكتش پريدند. گنجشك ها پر كشيدند. دل دامون هم پر كشيد. اى كاش كسى پاسخ گوى اين درد بى درمان بود. اى كاش... اى كاش... اى كاش و مرگ...
رگ گردنش از اين فشار بيرون زد و گوشه چشمش چين خورد. داشت منفجر مى شد. نگاهش را به آسمان دود گرفته آذر داد و فرياد كشيد... و فرياد كشيد... و فرياد كشيد...
فرياد كشيد تا سبك شود، اما سبكتر كه نشد هيچ دنيا هم آوار شد بر دلش. انگار كه داشت فشار قبر را مى چشيد. هوا را كشيد در شش هايش و بيرون دادنش، خيلى سخت... چشمان شفاف و آبى او از يادش نمى رفت. و تو هيچ ميدانى چه دردى دارد، كسى را دوست داشته باشى كه تو را نمى خواهد؟
@romankhoneir
این رمان زیبا را در اینجا مطالعه کنید 👇
https://goo.gl/x5McTv
https://goo.gl/x5McTv
✍ نويسنده: #ساناز_رمضانى
🖋 ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
📖 پايان خوش
#رمان_پر_طرفدار_کاربران
روا بود كه چنين،
بى حساب دل ببرى...؟
بودنم به بودنت خوش بود!
حالا كه نيستى...
چه كنم!؟!؟
پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش...
دلش لرزيد و ويران شد.
دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!
@romankhoneir
#قسمتی_از_رمان
دست هايش كنار بدنش آويزان ماند. قدم هاى نامطمئنش كشيده شد.
"وقتی تمام شهر
به خواب می روند
من در کوچه ها
تو را قدم می زنم ..."*
رفت، همان راه آمده را. تمام تنش مثل كسى كه زير آوار مانده درد مى كرد. كسى آجر به آجر خانه ى اميدش را پرت كرده بود سمتش. روى نيمكت سرد و فلزى نشست. نفس كم آورد. باد شديدى شروع به وزيدن كرد.
"باد مى وزد!
نكند باز موهايت را باز كرده اى
كه عطرش اين چنين همه جا را پر كرده؟!"
گرد و خاك شد. طوفان شد. دلش شكست و قيامت شد. بوى رز و قهوه را به خاطر آورد. ديگر بوى زندگى نمى آمد. بوى ويرانى مى آمد. بوى آوار... بوى خرابه... قلبش از يادآورى دقايق پيش گرفت. دنيا پيش رويش تاريك شد. جفت دست هايش را باز كرد و پشتِ نيمكت فلزى انداخت.
دلش شكسته بود و غرورش له. شرفش را زير سؤال برده بود. چهره ى قاب گرفته ى هورام مقابل چشمانش ظاهر شد. صداى ظريف و زنانه ى او در گوشش زنگ خورد. دردش شديد تر شد و حالش بدتر!
مى دانى آتش برزخ چيست؟ هر جا كه از جگر سوختى بدان، در آتش برزخى.
بلند شد و ايستاد. اين جهنم را نمى خواست. اين آتش افتاده به جانش را نمى خواست. كنترلش را از دست داد و فرياد كشيد. از فريادش، ياكريم هاى كنارِ نيمكتش پريدند. گنجشك ها پر كشيدند. دل دامون هم پر كشيد. اى كاش كسى پاسخ گوى اين درد بى درمان بود. اى كاش... اى كاش... اى كاش و مرگ...
رگ گردنش از اين فشار بيرون زد و گوشه چشمش چين خورد. داشت منفجر مى شد. نگاهش را به آسمان دود گرفته آذر داد و فرياد كشيد... و فرياد كشيد... و فرياد كشيد...
فرياد كشيد تا سبك شود، اما سبكتر كه نشد هيچ دنيا هم آوار شد بر دلش. انگار كه داشت فشار قبر را مى چشيد. هوا را كشيد در شش هايش و بيرون دادنش، خيلى سخت... چشمان شفاف و آبى او از يادش نمى رفت. و تو هيچ ميدانى چه دردى دارد، كسى را دوست داشته باشى كه تو را نمى خواهد؟
@romankhoneir
این رمان زیبا را در اینجا مطالعه کنید 👇
https://goo.gl/x5McTv
https://goo.gl/x5McTv
اعتنایی ندارم
که سهم زمین من
بسیار اندک است
و این که سالها عشق
در دقیقه ای نفرت فراموش می شود
شکوه نمی کنم که خرابه ها
از من شادتر و شیرین ترند
اما از این ناراحتم
که تو برای سرنوشت من
تاسف می خوری
برای من
که تنها یک رهگذرم.
#ادگار_آلن_پو
#شعر
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
که سهم زمین من
بسیار اندک است
و این که سالها عشق
در دقیقه ای نفرت فراموش می شود
شکوه نمی کنم که خرابه ها
از من شادتر و شیرین ترند
اما از این ناراحتم
که تو برای سرنوشت من
تاسف می خوری
برای من
که تنها یک رهگذرم.
#ادگار_آلن_پو
#شعر
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
📖 رمان : خودت باش
📝نویسنده:Slecialstar
@romankhone_ir📚
تعدادصفحات:190
📄خلاصه :
همه ی ما به یک نقطه مشترک رسیدیم، این نقطه باعث شد که ما تصمیمی بگیرم ، تصمیم گرفتیم که خودمون نباشیم …
ولی عشق مهمونه ناخونده ی هر قلبیه!
داستان درباره ی گروهی دختر است که می خوان از پسرا انتقام بگیرن ، با روش دلبری!
☑️ #خودت_باش
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
📝نویسنده:Slecialstar
@romankhone_ir📚
تعدادصفحات:190
📄خلاصه :
همه ی ما به یک نقطه مشترک رسیدیم، این نقطه باعث شد که ما تصمیمی بگیرم ، تصمیم گرفتیم که خودمون نباشیم …
ولی عشق مهمونه ناخونده ی هر قلبیه!
داستان درباره ی گروهی دختر است که می خوان از پسرا انتقام بگیرن ، با روش دلبری!
☑️ #خودت_باش
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ولادت با سعادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان بر جوانان ایران زمین فرخنده باد 🎈
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
#روز_جوان_مبارک
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
#روز_جوان_مبارک
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
گاهی یه شب بخیر...
ازین همه بی خوابی و
کابوس نجاتمون میده....
ازهم دریغ نکنیم...
#شبتون_خوش✨
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
ازین همه بی خوابی و
کابوس نجاتمون میده....
ازهم دریغ نکنیم...
#شبتون_خوش✨
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
🌸میچسبد در این بهار
کنارِ این شکوفه ها 🌿
🌸کنارِ باران های بی قرار وناگهانی اش
یک فنجان چای بهار نارنج 🌿
🍃🌸 صبح بخیر 🌸🍃
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
کنارِ این شکوفه ها 🌿
🌸کنارِ باران های بی قرار وناگهانی اش
یک فنجان چای بهار نارنج 🌿
🍃🌸 صبح بخیر 🌸🍃
┄┄❅•| @Romankhone_ir|•❅┄┄
📖 رمان : وارث عذاب عشق
📝نویسنده :فریده شجاعی
@romankhone_ir📚
تعداد صفحات:315
📄 خلاصه :
داستان درباره ی دو دوست به اسم محمد و فرشاده که تو دانشگاه با هم درس میخونن بر خلاف محمد که پسری نجیب و از خانواده ی معمولی ست فرشادی پسری شیطونیه و با دخترای زیادی دوسته.محمد دلباخته ی دختر دایی خودش فرشته س ولی هیچ وقت درباره ی عشقش به فرشته نگفته تا اینکه….
✅ژانر : #عاشقانه
#وارث_عذاب_عشق
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
📝نویسنده :فریده شجاعی
@romankhone_ir📚
تعداد صفحات:315
📄 خلاصه :
داستان درباره ی دو دوست به اسم محمد و فرشاده که تو دانشگاه با هم درس میخونن بر خلاف محمد که پسری نجیب و از خانواده ی معمولی ست فرشادی پسری شیطونیه و با دخترای زیادی دوسته.محمد دلباخته ی دختر دایی خودش فرشته س ولی هیچ وقت درباره ی عشقش به فرشته نگفته تا اینکه….
✅ژانر : #عاشقانه
#وارث_عذاب_عشق
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡