تکست و نوشته رمانخونه❤️
222 subscribers
2.63K photos
46 videos
12.9K files
9.16K links
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم  ♡
                   ♡
@romankhone_ir💖
                   ♡
Download Telegram
#قلب_طلایی
نوشته: زهرا اسدی

خلاصه:
پدر آذر افسر نیروی دریایی است واز شمال به بوشهر منتقل میشود،آذر برای عیادت از مادربزرگمریضش به ابادان میرود که در هواپیما با مهرداد آشنا میشود در بیمارستان آذر دوباره مهرداد را میبیند ومتوجه میشود که خواهر او پرستار است همان شبی که قرار بود خانواده مهرداد به خانه پدربزرگ بروند جنگ آغاز میشود ومهرداد آذر و پدربزرگ ومادربزرگ را به همراه خانواده خودش به بوشهر میبرد هر بار که مهرداد تصمیم میگیرد برای خواستگاری اذر برود اتفاقی مانع میشود تا انکه او که خلبان هواپیمای جنگی است برای ماموریت میرود ومفقود الاثر میشود اذر سالها به انتظار بازگشت او میماند تا آنکه …..

کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir

محبوبترین کانال رمان💯

ادمین: mozhan

📌 نسخه Pdf ⬇️⬇️
چندسال بعد
وقتی تو نیستی
وقتی لحظه های زندگیم سرشار از نبودنت است
وقتی چشمانم کم سو و قلبم کم نور می شود
وقتی نداشتنت دارد جانم را می گیرد
یکی می آید شبیه به تو
چهره ی زیبا و رفتار خاصش
لبخندها و اخم هایش
آخ صدایش را نگفتم، صدایی که انگار از لب های تو خارج میشود
آن موقع است که آرزو میکنم کاش چشمان و قلبم سو داشتند تا دوباره عاشق میشدم
اما حیف که دیگر توانش را ندارم
دیگر نای بار دیگر عاشق شدن را ندارم...
#باران_آسایش
#نویسنده_انجمن_رمانخونه
#قلب_ویران_شده

cнαɴɴεℓ↝ @Romankhone_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‍ الهے ...
تو این صبح زیبا
هیـچ قلبىگرفته نباشه
و هرچى خوبیه
براى همه رقم بخوره
آرامش مهمون
همیشگى دلاتون

روزتون پراز معجزه😉

cнαɴɴεℓ↝ @Romankhone_ir
رمان: #همنشین_صخره‌_ها
نوشته: مهلا توانا «رویای من»

خلاصه :
زندگی ممکن است تلخ باشد، تلخ‌تر از زهر! فقط کافیست یک معجزه رخ دهد‌‌، همان معجزه برای شیرین‌ شدن کافی است. قصه‌ی ما هم ممکن است تلخ باشد، برخلاف روتین این روز‌ها؛ اما حادثه‌ها همیشه تلخ نیستند، حادثه می‌تواند یک معجزه باشد.
آرام، دختر قصه قدرت تکلمش را از دست داده و بنا به دلایلی با خانواده‌ی عمویش زندگی می‌کند؛ اما مجبور می‌شود آن‌جا را هم ترک کند. غافل از این‌که چه خطر‌هایی او را تهدید می‌کند، تصمیم به فرار می‌گیرد و...
همنشین می‌شوم با صخره‌ها، با انسان‌هایی از جنس سنگ، سخت و محکم.
و چه بیهوده است تلاش‌های دریا که خود را به صخره‌ها می‌کوبد برای نرم‌کردنشان...

ژانر: #درام #اجتماعی #عاشقانه

کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir

محبوبترین کانال رمان💯

ادمین: mozhan

📌 نسخه Pdf و Apk و Epub ⬇️⬇️
📚 #معرفی_رمانهای_در_حال_تایپ
🇮🇷 #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
📖رمان: #انتخاب_من
🖋به قلم: #مهسا_محمدی
🔍ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
برای خواندن کلیک کنید:
http://yon.ir/mPrSr
توضیحات در پست بعد
📚رمان زیبا و خواندنی: #انتخاب_من
نویسنده: #مهسا_محمدی
🖌ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
@romankhoneir
📄خلاصه:
رمان در مورد دختریه که در تصادف پدرو مادرش رو از دست می‌ده و شریک پدرش ارث دختر رو بالا می‌کشه.  دختر به پیشنهاد پسرداییش در عمارت دوست پسر داییش مشغول به کار می‌شه غافل از این که...

📜مقدمه:
گریه اجازه ی صحبتو به اون دختر نمی‌داد دختری که پاک تر از گل بود. چه بلایی سرش اومده؟ با شنیدن زجه های دختر هر ادمی دلش به رحم میاد پس چرا آدم روبروی این دختر دلش به رحم نمیاد؟
مگه صدای التماسشو نمی‌شنوه؟ مگه اشکای دختر روبروشو نمی‌بینه؟
یکی به این مرد بفهمونه که این مرد زجر می‌کشه! ولی این مرد گوشش بدهکار نیست بی توجه به صدای دختر  بی توجه به اشکاش بی توجه به وجدان خودش و بی توجه به دنیای اطرافش کار خودشو ادامه می‌ده کاری که جوانمردانه نیست.
کاری که فقط از یک انسان گرگ صفت بر میاد!

📍این رمان زیبا را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
http://yon.ir/mPrSr
Forwarded from |خَطّ و خَشْـ | (K҉A҉T҉A҉Y҉O҉U҉N҉)
هيچ كس نمي توانست به عمق چشم هاش پي ببرد. و من اين را از همان اول دريافتم. قدم هاي بلند برميداشت،اما جوري تربيت شده بود كه رفتارش با ديگران تفاوت داشت. دنيا را جدي تر از آن مي دانست كه ديگران خيال مي كنند.

و من نمي دانم آيا مادرش هم او را به اندازه ي من دوست داشت؟ آيا كسي مي توانست بفهمد كه دوست داشتن او چه لذتي دارد، و آدم را به چه ابديتي نزديك مي كند؟ آدم پر مي شود. جوري كه نخواهد به چيزي ديگر فكر كند. نخواهد دلش براي آدم ديگري بلرزد، و هيچ گاه دچار ترديد نشود.
#عباس_معروفي
🆔 @delnevis_nevesht
#فیروزه
✍🏼فاطمه حیدری

خلاصه:
– کیش
پریا:« قبول نیست، من که گفتم بلد نیستم »
– و بالاخره ، کیش و مات
پریا:« اصلا باهات قهرم»
– قهر نکن دیگه ،تو یه فرصت مناسب بهت یاد می دم ؛ الان بیا بریم بیرون ناهار مهمون من
پریا:« باشه بریم ،مهمون تو »
از اتاق بیرون زدیم ، از مامان که تو آشپز خونه بود ، خداحافظی کردیم و بیرون رفتیم .
– چه خبر از خانواده محترم ؟
پریا:« خوب هستن خبرا پیش خودته!؟
پایان خوش

ژانر: #عاشقانه #اجتماعی

کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir

محبوبترین کانال رمان💯

ادمین: mozhan

📌 نسخه Pdf و Apk و Epub ⬇️⬇️
اونجایی که شادمهر میخونه:
بذار بفهمن با منی!
دیوونگی هات، پس کجاست ؟
هیچکی رو غیر من نبین موهاتو واسم وا بذار!
نگاهتو ازم نگیر صدام بزن پیش همه!
*حرف دل تو رو زده جان دلم*❤️


cнαɴɴεℓ↝ @Romankhone_ir
رمان: #قفل
✍🏼نویسنده: shaghayegh_h96

صفحات: 376

خلاصه:
زندگی جدیدی که همراه برگ ریزان خزان شروع می‌شود، زندگی که مانند پاییز سراسر از غم‌ است.
طراوت، دختری که تصمیم جدیدی برای زندگی‌اش می‌گیرید تصمیمی که بهار زندگی‌اش را به پاییز تبدیل می‌کند و هر اشتباهی تاوانی دارد! طراوت تاوان اشتباهش را پرداخت کرد، حال طراوت باید...پایان خوش

ژانر: #عاشقانه #تراژدی #اجتماعی

کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir

محبوبترین کانال رمان💯

ادمین: mozhan

📌 نسخه Pdf و Apk و Epub و jar⬇️⬇️