رمان های گمشده
9.64K subscribers
13 photos
2 videos
1 file
36 links
ارسال خلاصه و نام رمانها:👇
@Fateme_65 💕
@mahak1177 💕

درخواست رمانهاےفایل شده‌ و آنلاین :👇
https://t.me/joinchat/LMykoj1lMKveRBqsOqDGmg 💕
@kolbeh_roman 💕

ریپورتی ها:👇
https://telegram.me/HarfBeManBot?start=MTgzMDkxMTA2 💕
Download Telegram
#r8732
سلام
ببخشید من اسم این رمان رو فراموش کردم
داستان دختری چشم آبی که عاشق نامزد خواهرش ساینا علی میشه و وقتی ساینا میمیره اینا باهم ازدواج می کنن اما علی خیلی عذابش میده و بعدا دختره می فهمه همه اینا برای انتقام برادر یا پسر خاله علی از ساینا بوده چون مثل اینکه خیانت می کنه ساینا و اینکه دختره باردار میشه مسمومیت بارداری می گیره می ره کما و.......
#r8733
سلام
ببخشيد ميشه اسم اين رمان بگين من فراموش كردم
اول رمان با (پسر ه در خونه باز ميكنه و تازه از مسافرت اومد ديد زنش رو تخت داره خيانت ميكنه و باردار بود و مجبور ميكنه همون شب بچه ب دنبا بياره و زنشو طلاق ميده خود پسره فكر كنم بازيگر يا نوازنده بود دقيقا يادم نمياد و ي پرستار براي بچه ميگيره و بعد باهاش ازدواج ميكنه
#r8734
سلام
اگر اسم این رمان رو میدونیدلطفا بگید
رمان در مورد دختریه که به اجبار(و یا به صورت قرار دادی‌ دقیق یادم نیست ) با پسری ازداوج میکنه که پزشکه و فکر می‌کنم خانواده پسره خارج بودن و میخواستن برای مسافرت برن به یک شهری از این دو تا خواستن که زود تر از اونا برن به اون مسافرت و زمانی که میخواستن برن با یک یا چند تا از دخترای فامیل پسره رفتن که یکیشون خیلی پسره رو دوست داره و مدام با این دختر رقابت میکنه و زمانی که میرسن به اون شهر مسیرشان جدا میشه و خانواده پسره خواسته بودن که چیدمان یک خونه رو انجام بدن و اون رو آماده کنن و دختره تمام وسایل خونه رو خودش انتخاب کرد و پسره فقط پول میداد و اینکه پسره خیلی پولدار بود و وقتی داشتن وسایل خونه رو میچیدن به کمر دختره خیلی فشار میاد و نصف شب با گریه از خواب بیدار میشه و کمرش خیلی درد میکرده که پسره با صدای گریه دختره از خواب بیدار میشه و دختر رو معاینه میکنه و اینکه چیدمان اون خونه رو به صورت سنتی چیده بودن
#r8735

یه رمانی هست ک دختره با پدر و مادرش میرن مسافرت اما تو راه تصادف میکنن پدر و مادرش میمیرن.
دختره افسردگی میگیره اما خواهرش و شوهر خواهرش ک خیلی هم دوسش داشتن کمکش میکنن و پیششون زندگی میکنه.
تا اینکه به دانشگاه میره و با ی اکیپی دوست میشه و با چند تا پسر همگروه میشن.
و عاشق میشن تا اینکع ازدواج میکنن و بعد میفهمه پسره پلیسه و برای انتقام
باهاش ازدواج کرده
پسره هم ولش میکنع
تا بعد چند سال ک دختره پسرش رو بدون پدر بزرگ میکنع شوهرش رو تو بیمارستان میبینه در حالی ک زخمیه و داخل اتاق عمله
دختره دکتره
#r8736

رمان در مورد ی پسره اس ک فقیره
بعد شغلشم مکانیکه
ی شب مست میکنه ب ی دختر تجاوز میکنه
اون دخترع پولدارع
بعذ میرن داداگاه پدر دختره میخاد پسره رو اعدام کنن
ولی دختره با اینکه از متجاوزش متنفره
ولی میگع ک میخاد باهاش ازدواح کنه
دخترع ی پسرع هست فامیلشونع خارج
اون میخاد بیاذ ایران ک با دخترع ازدواج کنه ولی دخترع اونو مث داداشش میدونه
بعد پسره ک تجاوز کرده ب دخترع با هم ازدواج میکنن میرن تو خونه پسره خونشون از این قدیمیاس
پسرع سرپرست خانوادس ی خاهر دارع و مادرش زنذگی میکنه
و اینکع دختره کم کم عاشق دخترع میشع
این رمانس همینقدرش یادم میاد
#r8737

رمان در مورد دختریه که با خواهرش زندگی میکنه و خیلی شیطونه خواهر بزرگترش ازدواج میکنه ولی خیلی نگران آینده خواهر کوچیکش هست و خواهر کوچیکش خیلی دوست داره ازواج کنه و خیلی کار ها میکنه تا مخ پسری رو بزنه و اینکه خیلی شکمو هست وتا غذا میبینه همه چی از یادش میره و فکر می‌کنم در آخر خودش از پسر مورد علاقش خواستگاری میکنه
#r8738
سلام
من یه رمان انلاین میخوندم
که اسم دختره آمین بود و وقتی دبیرستانی بود که به اجبار خانواده با یه پسر پزشک ازدواج میکنه و آخر سر خودش هم پزشک میشه و......
میشه اسمشو واسم پیدا کنین
#r8739
سلام وقت بخیر
ی رمان بود که پسر پولدار بود بعد پدرش مجبورش می‌کنه تو یک محل سطح پایین تو یک خانه اجاره ای زندگی کنه حتی تو لباس فروشی هم مجبور بوده که کار کنه
#r8740
سلام
میشه این خلاصه روبزارید توی کانال (اسم شخصیتاش یادم نیست)
دختری که با دوستاش از دانشگاه اخراج میشن و به دانشگاه پدربزرگ دختره میرن دختره که خیلی شروشیطونه ی روز ک داره میره خونه داییش ی پسری رو میبینه ک دستش تو سطل آشغاله و دنبال کلیداشه اینم که میفهمه پسره همون پسرداییشه ک از خارج اومده بهش تیکه میندازه
بعد این پسره استاده دختره میشه توی دانشگاه و به دختره میگه باهام بیا ب ی مهمونی دختره ه مدرعوض سوالای امتحان باهاش میره واونجا پسره دختره رو نامزد خودش معرفی میکنه و به دختره میگه برا اینکه حرف درست نشه توخانواده ی مدت نامزد کنیم(درصورتی ک پسره دوستش داشته و چون میترسیده دختره بگه ن ب این روش بدستش میاره) و توهمون نامزدی دختره هم میفهمه که عاشق پسرس و باهم زندگی میکنن
تا اینکه دختره که خاهراش از خودش کوچیکتر و دوقلو بودن یکیشون میگه میخام ازداج کنم دوست این پسره هم که پلیس بوده میگه مامانتون رو راضی کنید ک خاهرت نامزد کنه با اونی که میخاد چون اون خلافکاره و ما برا دستگیریش باید بهش نزدیک بشیم خلاصه اونا عقد میکنن و خلافکاره ک میفهمه اینا میدونن ماجرارو دختره رو میدزده و یطوری وانمود میکنه که انگار شوهرش بهش خیانت کرده بعدش شوهرش میاد نجاتش میده و ....
#r8741
سلام
دنبال یه رمانی هستم که عمه دختره خوب یادم نیست اما فکر کنم یا تو قمار میبازتش یا میفروشتش به پسر داستان اونم انتقام خیانت پدرشو از این دختر میگره چون پدرش با مادره دختره بوده حتی یه قسمت تو تیمارستان بستری ش میکنه که یکی از دکترا میخواد به دختره تجاوز کنه همین رو یادمه ممنون میسم برام پیداس کنید
#r8742

من دنبال یه رمانی میگردم که دختره دانش اموزه دبیرستانه و با یه پسره که دانشجوی پزشکیه رله
دختره با داداشش بیرونن که پسره میبینتشون و فکر میکنه دختره داره بهش خیانت میکنه و برای اینکه غرورش له نشه به دختره زنگ میزنه و با تحقیر باهاش کات میکنه و از قضا پدر مادر دختره هم از هم جدا میشن و دختره توی شرایط روحی‌سختی قرار میگیره
#r8743
سلام
من دنبال یه رمانی میگردم ولی اسم رمان و اسم شخصیت هاش یادم نیست فقط خلاصه اش یادمه در مورد دختری که وقتی کوچیکه پدرش اونو میده به عموش و زن عموش چون بچه دار نمیشدن بعد اونا میرن خارج تا وقتی بچه بزرگ میشه میخواد ازدواج کنه توی روز عروسیش شوهر اش پدر و مادر اش که همون عمو و زن عموشه میکشه انگاری عموش یه فرد مهمی بوده بعد مجبور برگرده ایران پیش پدر و مادر واقعیش و خیلی افسرده و ناراحته
#r8744
سلام وقت بخیر
من قبلا رمانی خونده بودم سه جلد بود و فقط دوجلدش ترجمه شده بود و جلد سوم نیومده بود
یه پلیس زنی بود که بهش ماموریت میدن بره شهر کوچیک به خاطر قتل های اتفاق افتاده اونجا و وقتی میره میفهمه این قاتل ها موجودات فرا طبیعی هستن که بال دارن و حتی خود زنه هم از نظر دقت و تیز بینی چشماش فرا انسانی بود و پلیس های اون منطقه هم انسان نبودن و شهر جوری شده بود که مغازه هاش رو پر کرده بودن از اب مقدس و... و این زنه هم عاشق یکی از افسران پلیس میشه که بعدها میفهمه این انسان نیست
هرچقدر فکر میکنم اصن یادم نمیاد اسم زمان رو
#r8745

توی یه استریپ کلاب تو قلب لاس وگاس دیدمش ! دختری که تنها چیزی که پوشیده بود یه نقاب سیاه و یه ست دو تیکه مشکی بود که همونا رو هم با دلبری برای کسایی که بهش پول می دادن در می آورد . نمیدونم چی شد که با دادن پول هنگفتی باهاش رفتم توی اتاق ! یه شب رویایی داشتم با دختری که هر کاری کردم ماسکشو در نیاورد ! تنها چیزی که ازش یادمه خالکوبی حرف (هـ) روی مچ دستش بود . حالا سه سال گذشته و من برگشتم ایران ، به عنوان استاد دانشگاه توی شیراز مشغول به کار شدم درحالی که تموم فکر و ذکرم شده اون دختر ... تا این که یه روز مثل یه معجزه ، مثل یه رویا وسط بیداری یکی از شاگردامو که یه دختر محجبه چادری بود آوردم پای تخته تا به مسئله رو حل کنه ... دستشو بلند کرد ...
#r8746
سلام
تا جایی که یادمه اسم دختره فکر کنم ماهی بود
چون پدر ومادرش بخاطر بیماری پدرش رفته بودن خارج از کشور که پدرش درمان بشه
دختر داستان مجبور میشه خونه خالش بمونه
وعاشق پسر خالش میشه
ولی پسر خاله ش قصد داشت ازدواج کنه حتی تا مرحله خاستگاری رفتن ولی گروه خونیشون بهم نمیخورد جدا شدن
آخر داستانم دختر با پسر خالش ازدواج میکنه
#r8747

من دنبال یک رمانی هستم که موضوعش این بود
زنی بود که بسیار وسواس شدید داشت یه بچه هم داشت و بخاطر وسواس بیش از حدش از شوهرش جدا زندگی میکرد و شوهرش هم خیلی این خانوم رو دوست داشت ولی انتهای رمان برگشت پیش شوهرش
#r8748
سلام
این رمانی که میخوام بگم خیلی وقته دنبالش میگردم ولی پیدا نمیکنم رمان درباره ای یه دختره که قشر پایین جامعه هستش یه روزی یه آقای میاد یه عکس نشون دختره میده و اون عکس انگار خوده دختره ست اصلا قیافه ش باهاش مو نمیزنه بعد به مرده میگه که این کیه اینهمه شبیه منه مرده میگه که من به کمکت احتیاج دارم اگه کمکم کنی در عوض بهت پول میدم برای درمان مادرت یا یه همچین چیزی چون فکر کنم مامانش مریض بود دختره میگه ازم چی میخوای مرده میگه که این عکس نامزد پسرمه اونا تصادف کردن و پسرم سالم مونده اما متاسفانه مولودی دختری که تو این عکس فوت کرده تو این تصادف و پسرم مثل دیوونه ها شده اگه بیای نقش مولودی رو بازی کنی بهت پول میدم دختره بعد چند روز قبول میکنه و به پسره به دروغ میگه که من مولودی ام اونا با هم ازدواج میکنن و دختره عاشق پسره میشه ولی متاسفانه پسره میفهمه چه اتفاقی افتاده و دختره رو از خونه بیرون میکنه دختره میره و مستخدم یه خونه میشه و اونجا متوجه میشه که بارداره بعد چند سال پسره یه روز میره تولد دوستش که یه پسرو اونجا میبینه که با خودش مو نمیزنه بعد اون دختره رو میبینه و به ماجرا پی میبره
#r8749
سلام
یه رمان آنلاین هست که دوتا کشتی که یکی از آن ها دزد دریایی ویه تاجر هست با هم بر خورد می کنن دختر دزد دریایی وپسر تاجر زنده می مونن تو یه جزیره گیر می کنن داستان اروتیک هست صحنه دار لطفا اگه اسمش بلدی بگوو
#r8720 ستایش ( یاسمن )
#r8725 در جگر خاریست