#r7794
سلام
یه رمانی رو خیلی وقت پیش انلاین تو تلگرام میخوندم ولی گمش کردم
داستان رمانه این بود ک
یپسره و دختره از هم خوششون میومد و قبلا فک کنم رلبودن
ولی بابای دختره مجبورش میکنه با بابای پسره ازدواج کنه و دختره میره خونه بابای پسره زندگی میکنه با پسرش
سلام
یه رمانی رو خیلی وقت پیش انلاین تو تلگرام میخوندم ولی گمش کردم
داستان رمانه این بود ک
یپسره و دختره از هم خوششون میومد و قبلا فک کنم رلبودن
ولی بابای دختره مجبورش میکنه با بابای پسره ازدواج کنه و دختره میره خونه بابای پسره زندگی میکنه با پسرش
#r7795
سلام
یه رمانه بود که شوهرش بعد از مراسم عقد میمیره تو یه تصادف تو ماشینم برادر شوهر و زنش بودن زنش بعد چن ساله که حامله میشه خلاصه تو تصادف شوهرش میمیره و جاریشم میره کما و بعد چن وقت میمیره اما بچش بدنیا میاد موقع مراسم تدفین شوهرش از حال میره و وقتی میبرنش بیمارستان میفهمن باردار بوده حالا واسه حفظ آبرو اونو به عقد برادر شوهرش درمیارن برادر شوهرشم حافظ قرآن بود
سلام
یه رمانه بود که شوهرش بعد از مراسم عقد میمیره تو یه تصادف تو ماشینم برادر شوهر و زنش بودن زنش بعد چن ساله که حامله میشه خلاصه تو تصادف شوهرش میمیره و جاریشم میره کما و بعد چن وقت میمیره اما بچش بدنیا میاد موقع مراسم تدفین شوهرش از حال میره و وقتی میبرنش بیمارستان میفهمن باردار بوده حالا واسه حفظ آبرو اونو به عقد برادر شوهرش درمیارن برادر شوهرشم حافظ قرآن بود
#r7796
سلام
زیاد از رمان چیزی یادم نمیاد فقط یادمه دختر پسره باهم میرن جایی نمیدونم ماشین خراب میشه یا دختره تو جنگ گم میشه پسره میره پیداش کنه بعد باهم تو جنگل گم میشن
سلام
زیاد از رمان چیزی یادم نمیاد فقط یادمه دختر پسره باهم میرن جایی نمیدونم ماشین خراب میشه یا دختره تو جنگ گم میشه پسره میره پیداش کنه بعد باهم تو جنگل گم میشن
#r7797
سلام
درمورد ی دختری ک ب عنوان معلم میره ب ی روستا اون روستا سالهای پیش مدرسش ی معلمی داشت ک اینقد خشن بود ک یکی از بچه ها رو اینقد کتک زد تا مرد مادر اون بچه اون مدرسرو نفرین میکنه و هر معلمی ک میرفت دیوانه میشد یا ناپدید دختر هم از همه جا بی خبر میره ب اون مدرسه و طلسم میشه
اونجا با ی خانواده ای اشنا میشه ک خیلی عجیب بودن توی ی غار زندگی میکردن اما با کامپیوتر و اینترنت سروکار داشتن اون خانواده ب اون دختر کمک کردن تا بتونه طلسم و بشکنه
هم ژانرش ترسناک هم طنز و تخیلی تا همینجاشو یادمه اسمش و یادم رفته...
ممنون
سلام
درمورد ی دختری ک ب عنوان معلم میره ب ی روستا اون روستا سالهای پیش مدرسش ی معلمی داشت ک اینقد خشن بود ک یکی از بچه ها رو اینقد کتک زد تا مرد مادر اون بچه اون مدرسرو نفرین میکنه و هر معلمی ک میرفت دیوانه میشد یا ناپدید دختر هم از همه جا بی خبر میره ب اون مدرسه و طلسم میشه
اونجا با ی خانواده ای اشنا میشه ک خیلی عجیب بودن توی ی غار زندگی میکردن اما با کامپیوتر و اینترنت سروکار داشتن اون خانواده ب اون دختر کمک کردن تا بتونه طلسم و بشکنه
هم ژانرش ترسناک هم طنز و تخیلی تا همینجاشو یادمه اسمش و یادم رفته...
ممنون
#r7798
دختر و پسره شیرازی بودند
پسره فکر کنم قمار باز بود
با برادرش شرط بندی میکنه
برادرش میبازه
میگه بیاد خواهرتون به عقدم در بیاری
بعد خودش هماهنگ میکنه ک پسری ک دختره دوسش داره با دختره فرار کنن
چون اون یکی خواهره رو دوست داشته
و میخواسته غیر مستقیم اون یکی دختره رو به دست بیاره
اینم هم میبینن دختره نیست میگن خواهرشو بهت میدیم ....
دختر و پسره شیرازی بودند
پسره فکر کنم قمار باز بود
با برادرش شرط بندی میکنه
برادرش میبازه
میگه بیاد خواهرتون به عقدم در بیاری
بعد خودش هماهنگ میکنه ک پسری ک دختره دوسش داره با دختره فرار کنن
چون اون یکی خواهره رو دوست داشته
و میخواسته غیر مستقیم اون یکی دختره رو به دست بیاره
اینم هم میبینن دختره نیست میگن خواهرشو بهت میدیم ....
#r7799
یه رمان بوداا
که پسر عمو دختر عمو بودند
بعد پدر دختره و مادرش می می میرند
دختره طی اتفاقاتی وقتی میخواد با پسر عموش ازدواج کنه فرار میکنه
میره خونه عمه خودشه نم یا عمه باباش
هنوز بعد از چند سال محرم هستند
بعد پسره استاد دانشگاه هست
اینم میره تو همون دانشگاه....
یه رمان بوداا
که پسر عمو دختر عمو بودند
بعد پدر دختره و مادرش می می میرند
دختره طی اتفاقاتی وقتی میخواد با پسر عموش ازدواج کنه فرار میکنه
میره خونه عمه خودشه نم یا عمه باباش
هنوز بعد از چند سال محرم هستند
بعد پسره استاد دانشگاه هست
اینم میره تو همون دانشگاه....
#r7800
ی رمانم بود ک من فقط خلاصشو خونده بودم ، و فقط این تیکشو یادمه : ی دخترست که قرتیه و میرع پیش پسره مذهبی ک پلیسه ، بعد پسره میگه من نمیدونم چرا مادرم این دختررو برای من در نظر گرفته ....
ی رمانم بود ک من فقط خلاصشو خونده بودم ، و فقط این تیکشو یادمه : ی دخترست که قرتیه و میرع پیش پسره مذهبی ک پلیسه ، بعد پسره میگه من نمیدونم چرا مادرم این دختررو برای من در نظر گرفته ....
#r7801
سلام عزیزم
یه رمانی بود البته نویسنده گفت براساس واقعیت هست، یه پسر به اسم علی عاشق خواهرزادش به اسم الی بود اسم کامل دختره الناز، که پسره روز تولد دختره میره خارج و بعد چندسال برمیگرده پسره انقدر بهش محبت کرده بود که دختره عاشق داییش بود و بعد اینکه رفت کلی افسردگی گرفته بود و بعد مشخص شد که خواهر علی الناز و به فرزندی قبول کردن و دختر واقعی خواهرش نبوده و بهم محرم نبودن
خلاصه دختره نامزد داشت و علی دختره رو مجبور میکرد که ازش جدا بشه توروخدا اسمشو بگید
سلام عزیزم
یه رمانی بود البته نویسنده گفت براساس واقعیت هست، یه پسر به اسم علی عاشق خواهرزادش به اسم الی بود اسم کامل دختره الناز، که پسره روز تولد دختره میره خارج و بعد چندسال برمیگرده پسره انقدر بهش محبت کرده بود که دختره عاشق داییش بود و بعد اینکه رفت کلی افسردگی گرفته بود و بعد مشخص شد که خواهر علی الناز و به فرزندی قبول کردن و دختر واقعی خواهرش نبوده و بهم محرم نبودن
خلاصه دختره نامزد داشت و علی دختره رو مجبور میکرد که ازش جدا بشه توروخدا اسمشو بگید
#r7802
من خیلی دنبال این رمانم اسمش یادم نیست پارسال انلاین بود
یک دختر نزدیک پدر بزرگ و مادربزرگشون زندگی میکنند یک دایی هم داره باهم خیلی خوبند
این دختر فکر کنم اسمش رها هست
روی سرامیک و اینا کارهای هنر میکنه و
دایی اش یک دوست داره که پسره همبازی بچگی این دختره بوده این دختره هم تک فرزنده ، همش خونه مادربزرگشه که انگار خونه ی دیوار به دیوار ایناست و......
کسی میدونه اسم رمانو؟
من خیلی دنبال این رمانم اسمش یادم نیست پارسال انلاین بود
یک دختر نزدیک پدر بزرگ و مادربزرگشون زندگی میکنند یک دایی هم داره باهم خیلی خوبند
این دختر فکر کنم اسمش رها هست
روی سرامیک و اینا کارهای هنر میکنه و
دایی اش یک دوست داره که پسره همبازی بچگی این دختره بوده این دختره هم تک فرزنده ، همش خونه مادربزرگشه که انگار خونه ی دیوار به دیوار ایناست و......
کسی میدونه اسم رمانو؟
#r7803
سلام
یه رمان هست اسم دختره مانلی و تو دانشگاه درس میخونه ویه پسره هست اسمش آراد و همدانشگاهی مانلی و همسایه جدیدشون هم هست این دوتا خیلی باهم کلکل میکنن
سلام
یه رمان هست اسم دختره مانلی و تو دانشگاه درس میخونه ویه پسره هست اسمش آراد و همدانشگاهی مانلی و همسایه جدیدشون هم هست این دوتا خیلی باهم کلکل میکنن
#r7804
سلام
خیلی ممنون بابت کانالتون عالیه حرف نداره من خودم چند بار تاحالا باکانالتون اسم رمانمو پیداکردم ممنونم
واینکه یه رمان بود اسمش ویادم رفته ولی داستان اینجوریه که دختره چادریه وهفده سالشه خانوادش که پدرش فکر کنم بازاری بوده روازدست میده خونه ای نداره شب توی خیابونا میگرده که یه ماشین جلوش وایمیسه که پسره اسمش آرشام هست وتنها زندگی میکنه دختره رومیبره خونشون میگه خدمتکارم باش منم میزارم اینجا بمونی بعد مدتی میبینه دختره معذب هست به دوستش میگه بینشون صیغه محرمیت بخونه طی جریاناتی عاشق دختره میشه دختره کنکور هم داده بود ولی اسمش ویادم نیست میشه لطف کنید واسم پیدا کنید ممنون
سلام
خیلی ممنون بابت کانالتون عالیه حرف نداره من خودم چند بار تاحالا باکانالتون اسم رمانمو پیداکردم ممنونم
واینکه یه رمان بود اسمش ویادم رفته ولی داستان اینجوریه که دختره چادریه وهفده سالشه خانوادش که پدرش فکر کنم بازاری بوده روازدست میده خونه ای نداره شب توی خیابونا میگرده که یه ماشین جلوش وایمیسه که پسره اسمش آرشام هست وتنها زندگی میکنه دختره رومیبره خونشون میگه خدمتکارم باش منم میزارم اینجا بمونی بعد مدتی میبینه دختره معذب هست به دوستش میگه بینشون صیغه محرمیت بخونه طی جریاناتی عاشق دختره میشه دختره کنکور هم داده بود ولی اسمش ویادم نیست میشه لطف کنید واسم پیدا کنید ممنون
#r7805
سلام
خیلی وقت پیش خوندمش
دختره توی یه هتل قسمت نظافت کار می کرد کسی رو هم نداشت. صاحب هتل که متاهل هست بهش پیشنهاد می ده که در ازای دادن یک بچه بهش از نظر مال بی نیازش کنه. همسرش نمی خواسته بچه دار بشه و یک بار که حامله شده بود بچه رو سقط کرد.
به هر حال دختره قبول می کنه یه دختره به دنیا می یاره و به مرده علاقه مند می شه یه مدت بعد متوجه حرفای مرده با دوستش می شه می فهمه که دیگه باید بره وقت رفتن حامله بوده یه پسر که شبیه مردست. چند سال بعد دوباره همدیگرو می بینن می فهمه تو هتل هستم یواشکی وقتی دخترش خوابه میره بهش سر میزنه
سلام
خیلی وقت پیش خوندمش
دختره توی یه هتل قسمت نظافت کار می کرد کسی رو هم نداشت. صاحب هتل که متاهل هست بهش پیشنهاد می ده که در ازای دادن یک بچه بهش از نظر مال بی نیازش کنه. همسرش نمی خواسته بچه دار بشه و یک بار که حامله شده بود بچه رو سقط کرد.
به هر حال دختره قبول می کنه یه دختره به دنیا می یاره و به مرده علاقه مند می شه یه مدت بعد متوجه حرفای مرده با دوستش می شه می فهمه که دیگه باید بره وقت رفتن حامله بوده یه پسر که شبیه مردست. چند سال بعد دوباره همدیگرو می بینن می فهمه تو هتل هستم یواشکی وقتی دخترش خوابه میره بهش سر میزنه
#r7806
سلام
اینو تازه خوندم
دختره پدرش معتاده و برادرش ساقی الکل. در تمام طول زندگیش دنبال یه قهرمان بودو با عموی دوسش آشنا می شه که پلیسه بهش می گه قهرمان. و هر چی بشه راستشو می گه اهل دروغ نیست حتی به ضررش.
سلام
اینو تازه خوندم
دختره پدرش معتاده و برادرش ساقی الکل. در تمام طول زندگیش دنبال یه قهرمان بودو با عموی دوسش آشنا می شه که پلیسه بهش می گه قهرمان. و هر چی بشه راستشو می گه اهل دروغ نیست حتی به ضررش.
#r7807
سلام
یه رمان بود چند سال پیش خوندم درباره ی دختری که نامزدش فوت میکنه بعد با خانوادش میرن خونه دایش اونجا بهش تجاوز میکنن دایش مجبورش میکنن با پسر دایش ازدواج کنه در حالیکه پسر دایش با دختر دیگه ای هست
سلام
یه رمان بود چند سال پیش خوندم درباره ی دختری که نامزدش فوت میکنه بعد با خانوادش میرن خونه دایش اونجا بهش تجاوز میکنن دایش مجبورش میکنن با پسر دایش ازدواج کنه در حالیکه پسر دایش با دختر دیگه ای هست
#r7808
سلام
یه رمانی بود که اسمشو فراموش کردم
اما دخترقصه که ظاهر معمولی داره باپسری متشخص آشنا میشه و دوست میشن و برای دیدن خانواده پسره میرن خارج و اونجا رابطشون بهم میخوره و دختره برمیگرده افسرده میشه اما بعد یه مدتی دنسر (رقص میله)میشه و ظاهرش و تغییر میده و ..
سلام
یه رمانی بود که اسمشو فراموش کردم
اما دخترقصه که ظاهر معمولی داره باپسری متشخص آشنا میشه و دوست میشن و برای دیدن خانواده پسره میرن خارج و اونجا رابطشون بهم میخوره و دختره برمیگرده افسرده میشه اما بعد یه مدتی دنسر (رقص میله)میشه و ظاهرش و تغییر میده و ..
رمان های گمشده
#r7551 سلام رمانی بود ک دختره مادرش تو بیمارستان بود درکتر نمیاد ببینتش اون شب مادرش میمیره پسره دختررو تو بیمارستان استخدام میکنه رفته رفته عاشقش میشه خیلیم روش غیرتی بوده بعد فک کنم اخراش دختره میفهمه پسره عقیمه پسره میره ک خارج عمل کنه میگن شانست خیلی…
کامل تر ❌
#r7551
سلام
رمانی بود ک دختره یکی از دکترای بیمارستانشون ازش خوشش میاد دختره ام باهاش دوس میشه پسره چند بار غیرتی میشه سر بعضی مسائل دختررو جلوی دیگران ضایع میکنه فک کنم اخراش دختره میفهمه پسره عقیمه پسره میره ک خارج عمل کنه میگن شانست خیلی کمه ی جاییم خواهر پسره با ی مرد زن دار رابطه داشته حامله شده بود بعد خانواده پسره خارج بودن اومدن ایران واسشون مهم نیست این اتفاق ک برای دخترشون افتاده دختر داستان صیغه پسره بوده خانواده پسره ام میدونستنو از دختره خوششون میومد قضیه خواهر پسررم میگن تو ب پسره بگو
#r7551
سلام
رمانی بود ک دختره یکی از دکترای بیمارستانشون ازش خوشش میاد دختره ام باهاش دوس میشه پسره چند بار غیرتی میشه سر بعضی مسائل دختررو جلوی دیگران ضایع میکنه فک کنم اخراش دختره میفهمه پسره عقیمه پسره میره ک خارج عمل کنه میگن شانست خیلی کمه ی جاییم خواهر پسره با ی مرد زن دار رابطه داشته حامله شده بود بعد خانواده پسره خارج بودن اومدن ایران واسشون مهم نیست این اتفاق ک برای دخترشون افتاده دختر داستان صیغه پسره بوده خانواده پسره ام میدونستنو از دختره خوششون میومد قضیه خواهر پسررم میگن تو ب پسره بگو
#r7809
سلام عزیزم
میشه لطفا این رمان رو پیدا کنید
من خیلی وقت پیش این رمان رو خوندم
اسمش یادم رفته داستان اینطوری بود دختره تو یه خوانواده مذهبی بود دو تا داداش داشت هیچکس تو خونه باهاش خوب نبود یه روز دم در مدرسش داداشش میزنتش سرش میخوره به جدول خیابان چشمش مشکل پیدا میکنه یه پسری هست برای انتقام به دختره نزدیک میشه چند وقتی تعقیبش میکنه باهاش حرف میزنه میگه دوسش داره دخترم عاشقش میشه بعد روز عقد پسره نمیاد دخترم حاملس داداشش کتکش میزنه بچس سقط میشه بعدش فکر میکنه مرده تو خیابون ولش میکنه ولی یه پسره پیداش میکنه میبرتش خونش ازش مواظبت میکنه چند سال میگذره دختره اسمشو عوض کرده گذاشته شراره تابان یه شرکت با پسره زده
سلام عزیزم
میشه لطفا این رمان رو پیدا کنید
من خیلی وقت پیش این رمان رو خوندم
اسمش یادم رفته داستان اینطوری بود دختره تو یه خوانواده مذهبی بود دو تا داداش داشت هیچکس تو خونه باهاش خوب نبود یه روز دم در مدرسش داداشش میزنتش سرش میخوره به جدول خیابان چشمش مشکل پیدا میکنه یه پسری هست برای انتقام به دختره نزدیک میشه چند وقتی تعقیبش میکنه باهاش حرف میزنه میگه دوسش داره دخترم عاشقش میشه بعد روز عقد پسره نمیاد دخترم حاملس داداشش کتکش میزنه بچس سقط میشه بعدش فکر میکنه مرده تو خیابون ولش میکنه ولی یه پسره پیداش میکنه میبرتش خونش ازش مواظبت میکنه چند سال میگذره دختره اسمشو عوض کرده گذاشته شراره تابان یه شرکت با پسره زده
#r7810
سلام
یه رمان انلاین هست اسم پسره شاهرخه سیو خوردهه ای سالشع و خانزاده هست همس ازش اطاعت میکنن حتی خانواده و اینکه خوشش از مادر پدرش نمیاد سر یه جریانی دختره هم هفده سالشه ولی اسمش یادم نیس خلاصه اینا صوری نامزد میکنن و فک کنم بخاطر عمه ی پسر ک قرار بود بیااد عمارتشون مجبور میشن باهم تو یک اتاق باشن تو پارت هاشم مادر پدر پسره میان عمارت ک پسره باهاشون فک کنم دعوا میکنه و از خونه میزنعه بیرون دختره هم دنبالش میرهه ک باهم میرن جنگل تو کلبه ای انلاینم هست رمان
سلام
یه رمان انلاین هست اسم پسره شاهرخه سیو خوردهه ای سالشع و خانزاده هست همس ازش اطاعت میکنن حتی خانواده و اینکه خوشش از مادر پدرش نمیاد سر یه جریانی دختره هم هفده سالشه ولی اسمش یادم نیس خلاصه اینا صوری نامزد میکنن و فک کنم بخاطر عمه ی پسر ک قرار بود بیااد عمارتشون مجبور میشن باهم تو یک اتاق باشن تو پارت هاشم مادر پدر پسره میان عمارت ک پسره باهاشون فک کنم دعوا میکنه و از خونه میزنعه بیرون دختره هم دنبالش میرهه ک باهم میرن جنگل تو کلبه ای انلاینم هست رمان
#r7811
یه رمان خوندم که دختره اسمش فک کنم مهرسا و دو تا داداش داره و یکی از داداشاش پلیس عاشق یه پسره میشه که دکتر و فقط یه داداش داره ، یه روز دختره همین نامزدش پسره را تو فرودگاه میبینه که یه دختر را بغل کرده و فک میکنه پسره بهش خیانت کرده ولی پسره دختر خوندش بوده و یه چیزی یادمه پسره یکی از کلیه هاش را به داداش همین دختره اهدا کرده
یه رمان خوندم که دختره اسمش فک کنم مهرسا و دو تا داداش داره و یکی از داداشاش پلیس عاشق یه پسره میشه که دکتر و فقط یه داداش داره ، یه روز دختره همین نامزدش پسره را تو فرودگاه میبینه که یه دختر را بغل کرده و فک میکنه پسره بهش خیانت کرده ولی پسره دختر خوندش بوده و یه چیزی یادمه پسره یکی از کلیه هاش را به داداش همین دختره اهدا کرده
#r7812
سلام
به خدا از بس دنبال این رمان گشتم دیوانه شدم
یه دختره بود که دقیق یادم نیست قرار بود با یه پسری ازدواج کنه بعد پسره چند بار زد تو دهن دختره یه دفعه هم به خاطر اینکه دختره با مامان پسره دعواش شد اونجا هم یدونه پسره زد چون مامان پسره میخواسته با دختر خواهرش ازدواج کنه دختره رو هم یه دفعه پسره میدزده میبره شمال
سلام
به خدا از بس دنبال این رمان گشتم دیوانه شدم
یه دختره بود که دقیق یادم نیست قرار بود با یه پسری ازدواج کنه بعد پسره چند بار زد تو دهن دختره یه دفعه هم به خاطر اینکه دختره با مامان پسره دعواش شد اونجا هم یدونه پسره زد چون مامان پسره میخواسته با دختر خواهرش ازدواج کنه دختره رو هم یه دفعه پسره میدزده میبره شمال