_*رمان ویدئو چک*_
14 subscribers
9 photos
1 video
12 links
بسم‌الله‌الرحمن‌رحیم
رمان‌ویدئوچک=آنلاین

به‌قلم:سارا راد و مهشید

پارت‌گذاری= هفتگی به تعداد نامعلوم

آیدی جهت سوال،درخواست وتبادل‌در رابطه‌با رمان وچنل👇
@moon_shidd

هرگونه کپی،پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
نام رمان:ویدئو چک
#پارت_شصت_سه
همون موقع سهیلم اومد. عهههه این اینجا چیکار میکنه.
برای سهیل پا نشدیم دیگه اشناییم دیگه.
سهیل نزدیکمون شد.
سهیل-سلاممم.. جمعتون جمعه که
ما هم بهش سلام کردیم.. که یکتا گفت:
یکتا-استاد... شما کار و زندگی نداری؟؟زن این کیه شماره شو بدیدمن زنگ بزنم بگم شوهرش کجاست
واااا سهیل که زن نداره. باز یکتا یکی رو گیر اورد. با این حرفش هممون خندیدیم سهیل با چشای گرد و متعجب به یکتا نگاه میکرد
سهیل-زنم کجا بود من اخه!؟؟
یکتا-بیا اینم از استاد مملکت ما.چند سال تو این کشور اون کشور بوده. نتونسته زن خارجکی گیر بیاره
دیگه از دست یکتا داشتیم میزو گاز میزدیم تمومش نمیکرد که
سهیل-زن ایرانی.. حمایت از کالا ایرانی
یکتا-بیا.. مدرکتو از کجا گرفتی که زن رو یه کالا میدونی اخه
+بسه دیگه یکتا استاد شما هم بفرمایید
من میدونم با حرف من یکتا تمومش نمیکنه.ولی به احترام بقیه هیچی نگفت. سهیلم نشست و گفت:
سهیل-خب....سفارش دادید چیزی ؟؟
ستاره-نه دایی جان.. منتظریم امیرعلی بیاد
+ایشش.. همه اینجان به جز علیهان
یکتا-خب حالا توهم، انگار نباشه چی میشه مگه
یه چشم غره براش رفتم وهیچی نگفتم
ترنج-خب.. زنگ بزن ببین میاد ناراحتی نداره که
+اهوم.. بزار ببینم میاد.
ترنج-خر ذوق بدبخت
گوشیمو از کیفم در اوردم و زنگ زدم علیهان
بوق اول..
بوق دوم...
بوق سوم...
بوقای بیشتر...
هوففف جواب نمیده چرااا؟؟ اصلا به جهنم.میخواد بیاد میخواد نیاد.گوشیو قطع کردم و گذاشتم تو کیفم.اعصابم از اینکه علیهان جواب نداد خرد بود هم از این خواستگار فردا که مثل کنه مصممه بیاد خواستگاری
یه اخمی کردمو به منو یی که جلوم گرفته شده بود نگاه میکردم.که یکی زد پس گردنم ستاره خر بود.
ستاره-بگیر دیگه دستم شکست چه اخمی هم کرده.فداسرم که جوابتو نمیده.بگیرش این منو رو
با اکراه ازش گرفتمو لاشو باز کردم.امیر علی هم تا ما منو دستمون گرفتیم اومد.باهمه سلام علیک کردو از اینکه دیر کرده بود عذر خواهی کرد و کنار ترنج نشست ترنج منو رو گرفت جلوشو گفت که سفارش بده.سهیل و یکتا انگار علایقشون یکی بود پیتزا مرغ سفارش دادن محمد و ستاره هم همبرگر سفارش دادن ترنج پاستا سفارش داد و سیب زمینی سرخ کرده.... امیرعلی هم هات داگ سفارش داد... منم پپرونی وسالاد مخصوص سر اشپز سفارش دادم.
تا غذا ها رو اوردن بچه ها حرف میزدن و شوخی خرکی میکردن.ولی من اصلا حس حرف زدنم نمیومد.. گارسون بعد چند مین غذاها رو اورد.. بچه ها با به به چه چه غذاهاشون رو میخوردن. منم که فقط یه تیکه گذاشتم دهنم با سالادم بازی بازی میکردم
ستاره باز دستش هرز رفت و زد پس گردنم یعنی من اینو پاشم لهش کنما.
ستاره-کوفت کن دیگه... میخوای بجوییم بزاریم دهنت.
+گمشووو حوصلتو ندارم ها
یکتا-من میدونم چشه.. این علیهان جوابشو نداده داره میسوزه
با این حرفش امیرعلی برگشت طرف منو گفت.
امیرعلی- من از پیش علیهان اومدم، اتاق عمله عمل پیوند داره.نگران نباش.
+حالا کی گفته من نگرانشم... به خاطر یه چیز دیگه حوصله ندارم
یکتا-اره.. اره.. باش.
ترنج-خب باشه... بگو چته فقط؟؟
چی میگفتم...بگم خواستگار میخواد بیاد خوشم نمیاد ازش.... ایششش
ستاره -بگو دیگه بزار غذا از گلومون بره پایین
ترنجم حرفشو تایید کردو دوتایی رفتن رو مخم..
محمد-وایی.. سارا خانم بگو دیگه.. چرا جیغشون رو در میاری اخه.. خوشت میاد؟؟
ستاره-عهههه... تو غذاتو بخور با ما چیکار داری اخه؟؟
یکتا-بگو دیگه جون نده دیگه
+هیچی.. مهم نیس... خواستگار میخواد بیاد.. منم راضی نیستم بیان
ایندفعه یکتا کوبید پس گردنم
یکتا-گمشوو.. فک کردم چیشده؟؟به مادر گرام بگو بهشون بگه نیان.
+مامانم همه کاراشو کرده.. میترسم الان جهیزیه مو جمع کرده باشه منو بندازه خونه بخت.
ترنج-ایشالا بری خونه شوهر هم ما از دستت راحت شیم همم اینکه شاید ادم شدی.
با این حرفش خودشو یکتا و ستاره زدن زیره خنده
منم به یه چشم غره غلیظ اکتفا کردم. والا چرا الکی خودمو خسته کنم وقتی میدونم آدم نمیشن .
امیر علی که تا اونموقع گوشش تیز شده بود مشغول غذاش شد. همه هم ادامه غذاشون رو خوردن.

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

آیدی چنل 👇🏽
@roman_videochek