This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸صبح یعنی
🌾غزلی رنگ پریشانیِ عشق
🌸فرصتی ناب
🌾پر از بوسهٔ پنهانی عشق
🌸چشم بر باد صبا و نفس آبی اشک
🌾صبح یعنی
🌸گذری بر دل بارانی عشق
🌸ســـلام
صبحتون بخیر و شادی ☕️
🌸 آخر هفته تون
سراسر خوشی و خوشبختی 🌷
☘
🌾غزلی رنگ پریشانیِ عشق
🌸فرصتی ناب
🌾پر از بوسهٔ پنهانی عشق
🌸چشم بر باد صبا و نفس آبی اشک
🌾صبح یعنی
🌸گذری بر دل بارانی عشق
🌸ســـلام
صبحتون بخیر و شادی ☕️
🌸 آخر هفته تون
سراسر خوشی و خوشبختی 🌷
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلاااااااااام❤️
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم
چون میرود این کشتی سرگشته که آخر
جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم
المنه لله که چو ما بیدل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم
صميمانه ترين درودها پيشكشتان باد !
روزتان پر از مِهر . آرزویم اینکه ،
هر روز برایت رویایی باشد در دست ،
نه دور دست ... عشقی باشد در دل
نه در سر ... و دلیلی باشد برای زندگی
نه برای روزمرگی ...🍒🔥
درود دوستان اوقاتتون بخیر⚘🌸🍃
☘
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم
چون میرود این کشتی سرگشته که آخر
جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم
المنه لله که چو ما بیدل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم
صميمانه ترين درودها پيشكشتان باد !
روزتان پر از مِهر . آرزویم اینکه ،
هر روز برایت رویایی باشد در دست ،
نه دور دست ... عشقی باشد در دل
نه در سر ... و دلیلی باشد برای زندگی
نه برای روزمرگی ...🍒🔥
درود دوستان اوقاتتون بخیر⚘🌸🍃
☘
💫 پدرم 💫
وقتی دلتنگت می شوم
درون قاب عکست غرق می شوم
آنجا صدای آتش گرفتن قلبت
چشمانم را آزار میدهد
آنجاپینه های دستانت
بوی روزهای
رنج کشیده ات را می دهد
آنجا رخ غمگینت
آرزوهای شکسته ی
خانه ی تاریکمان را نشانم میدهد
و من
وحشت زده اعتراف میکنم
بهشت کوچکترین هدیه خدا
به قامت شکسته ات است
ای وااااای .. پدرم ... 😢჻🌸🍃჻ᭂ࿐
☘
وقتی دلتنگت می شوم
درون قاب عکست غرق می شوم
آنجا صدای آتش گرفتن قلبت
چشمانم را آزار میدهد
آنجاپینه های دستانت
بوی روزهای
رنج کشیده ات را می دهد
آنجا رخ غمگینت
آرزوهای شکسته ی
خانه ی تاریکمان را نشانم میدهد
و من
وحشت زده اعتراف میکنم
بهشت کوچکترین هدیه خدا
به قامت شکسته ات است
ای وااااای .. پدرم ... 😢჻🌸🍃჻ᭂ࿐
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🦋از سختی تمامی دوران دلم گرفت
از این همه گناه فراوان دلم گرفت
🌿از این همه دورویی وبی مهری و نفاق
از قحطی نبودن ایمان دلم گرفت
🦋نوری که بی توجلوه کند تارمیشود
حتی بهشت بی تو همان نار میشود
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
☘
از این همه گناه فراوان دلم گرفت
🌿از این همه دورویی وبی مهری و نفاق
از قحطی نبودن ایمان دلم گرفت
🦋نوری که بی توجلوه کند تارمیشود
حتی بهشت بی تو همان نار میشود
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیم دریایی 😂
معرفی یک مرغ دریایی باسم " کلیم " 😍
☘
معرفی یک مرغ دریایی باسم " کلیم " 😍
☘
شهنوازی کن نگارا ، ساز میخواهم چکار؟
من که ایمان داشتم اعجاز میخواهم چکار؟
تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند
تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار؟
تخت جمشید قشنگی هست در چشمان تو
تا تو را دارم دگر شیراز میخواهم چکار؟
تکیه گاه من تو باشی، من خودم یک ارتشم
قدرتم کافیست... نه... سرباز میخواهم چکار؟
باغ سرسبز و تو و آواز بلبل، بوی گل...
این زمین زیباست... پس پرواز میخواهم چکار؟
گرچه دیگر هیچ چیزی مثل دیروزیش نیست
این غزل را فرصت آغاز میخواهم چکار؟
استاد شهریار "
☘
من که ایمان داشتم اعجاز میخواهم چکار؟
تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند
تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار؟
تخت جمشید قشنگی هست در چشمان تو
تا تو را دارم دگر شیراز میخواهم چکار؟
تکیه گاه من تو باشی، من خودم یک ارتشم
قدرتم کافیست... نه... سرباز میخواهم چکار؟
باغ سرسبز و تو و آواز بلبل، بوی گل...
این زمین زیباست... پس پرواز میخواهم چکار؟
گرچه دیگر هیچ چیزی مثل دیروزیش نیست
این غزل را فرصت آغاز میخواهم چکار؟
استاد شهریار "
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸صبح آمده برخیز
🌿که خورشید تویی
🌸در عالم نا امیدی
🌿امید تویی
🌸در جشن طلوع
🌿صبح در باغ وجود
🌸آن گل که به روی
🌿صبح خندید تویی
ســــلام🌸
صبحتون پر شور و نشاط🌸
امروزتون پر از خبرهای خوب 🌸
☘
🌿که خورشید تویی
🌸در عالم نا امیدی
🌿امید تویی
🌸در جشن طلوع
🌿صبح در باغ وجود
🌸آن گل که به روی
🌿صبح خندید تویی
ســــلام🌸
صبحتون پر شور و نشاط🌸
امروزتون پر از خبرهای خوب 🌸
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکلمه زیبا : خانم باران نیکراه
روزی فرا میرسه که شما در حال
خوردن آخرین وعده غذایتان هستید..
بـرای آخرین بار گُلهایتان رو بو میکشید،
عزیزی را بغل خواهید کرد و خبر ندارید
که آخرین بار هست...
به همین دلیل باید هرچیزی رو
با ذوق و شوق انجام بدی ...
قدرِ سالهای ماندهِ عُمرت را بدان
چون تکرار نمیشن...❤️࿐༅🍃🌸🍃༅࿐
☘
روزی فرا میرسه که شما در حال
خوردن آخرین وعده غذایتان هستید..
بـرای آخرین بار گُلهایتان رو بو میکشید،
عزیزی را بغل خواهید کرد و خبر ندارید
که آخرین بار هست...
به همین دلیل باید هرچیزی رو
با ذوق و شوق انجام بدی ...
قدرِ سالهای ماندهِ عُمرت را بدان
چون تکرار نمیشن...❤️࿐༅🍃🌸🍃༅࿐
☘
خوشبختی مکان و شرایط نیست !
احساسی است که باید آن را بلد شد .
شبیهِ غم ، شادی ، خشم و تمامِ احساس هایِ دیگر ...
برایِ غمگین نبودن ، باید بخواهی که غمگین نباشی ،
و برای خوشبخت بودن هم ، باید بخواهی که خوشبخت باشی ...
گاهی قدم بزن ، کتاب بخوان و موسیقیِ مورد علاقه ات را گوش کن .
خوشبختی ، اتفاقی نیست که بیفتد ، یک حسِ نابِ درونی است ،
باید آن را ایجاد کرد !
سلام صبح بخیر✨❤️✨
☘
احساسی است که باید آن را بلد شد .
شبیهِ غم ، شادی ، خشم و تمامِ احساس هایِ دیگر ...
برایِ غمگین نبودن ، باید بخواهی که غمگین نباشی ،
و برای خوشبخت بودن هم ، باید بخواهی که خوشبخت باشی ...
گاهی قدم بزن ، کتاب بخوان و موسیقیِ مورد علاقه ات را گوش کن .
خوشبختی ، اتفاقی نیست که بیفتد ، یک حسِ نابِ درونی است ،
باید آن را ایجاد کرد !
سلام صبح بخیر✨❤️✨
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨ درود و عرض ادب و احترام
مهر آفریتان عزیز و گرانقدر و یاران جان
صبح روز زمستونیتون
✨عالی و بینظیر
✨و پراز سلامتی و دلخوشی
✨امروزتون شـاد
✨لحظه هاتون قشنگ
✨زندگیتون پر برکت
✨عاقبتتون ختم بخیر
✨دستاتون سرشار از نعمت
✨و روزگارتون پراز موفقیت باشه
✨امروزتون زیبـا
✨و در پناه خدای مهربان باشید .
☘
مهر آفریتان عزیز و گرانقدر و یاران جان
صبح روز زمستونیتون
✨عالی و بینظیر
✨و پراز سلامتی و دلخوشی
✨امروزتون شـاد
✨لحظه هاتون قشنگ
✨زندگیتون پر برکت
✨عاقبتتون ختم بخیر
✨دستاتون سرشار از نعمت
✨و روزگارتون پراز موفقیت باشه
✨امروزتون زیبـا
✨و در پناه خدای مهربان باشید .
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پردهی گل پوش چشم
مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفتهای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم
وقت آن آمد که ساغر پر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم
چشم و دل، نادیده، بر آن چشم پنهان عاشق اند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم
آتش رخساره روشن کن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کنم در خانهی خاموش چشم
مژدهی دیدار میآرند ؟ یا پیغام دوست ؟
اشک شوق امشب چه میگوید نهان درگوش چشم
میرسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
میکشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم
در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم
هوشنگ ابتهاج "
☘
صد بهارم نقش زد بر پردهی گل پوش چشم
مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفتهای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم
وقت آن آمد که ساغر پر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم
چشم و دل، نادیده، بر آن چشم پنهان عاشق اند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم
آتش رخساره روشن کن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کنم در خانهی خاموش چشم
مژدهی دیدار میآرند ؟ یا پیغام دوست ؟
اشک شوق امشب چه میگوید نهان درگوش چشم
میرسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
میکشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم
در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم
هوشنگ ابتهاج "
☘
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روز و روزگارتون بخیر و شادی ❤️
🍃دلتون دریایی ، حال همگیتون
🌷مثل این مادر دوماد خوب ِخوب
🌷 لبتون خندان و دلتون شاد ِ شاد ِ شاد
☘
🍃دلتون دریایی ، حال همگیتون
🌷مثل این مادر دوماد خوب ِخوب
🌷 لبتون خندان و دلتون شاد ِ شاد ِ شاد
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بالاخره دیروز تهرانی ها هم یه برف خوشگل رو بخودشون دیدند ☃️❄️🌨
☘
☘
🌸
🟢 ... و زلزله ای که حرف میزند :
زلزله تقریبا" ده ۳۰ تا ۵۰ ثانیه احساس شد ،
اما میلیون ها نفر به خیابان ریختند .
نیمه برهنه ، با دست خالی ، بدون سوئیچ ماشین، سند خانه، دسته چک ، گوشی ،
و حتی مدارک شناسایی ...
میلیون ها نفر همه ی آن چیزهایی که یک عمر برای داشتنش جنگیدند ، عرق ریختند یا خون دیگران را در شیشه کردند را بدون لحظه ای درنگ رها کردند و فقط جان ناقابل خود را برداشتند و به خیابان زدند ...!
میلیون ها زن طلاهای عزیزشان ، چکمه هایی که روزها پاساژها را برای خریدنش وجب کرده بودند، یخچالی که دوستش داشتند ،
دکوری که ده بار برای چه جور چیدنش با همسرشان طوری بحث کرده بودند انگار مهمترین اتفاق زندگی است ، غذایی که برای پختنش از صبح زحمت کشیده بودند را از یاد بردند و گریختند ...!
میلیون ها نفر حتی یادشان رفت کی هستند!؟
تا دقایقی پدر و مادر و همسر و فرزند و عزیز از یادشان رفت ، همه آن چیزهایی که یک روز با اطمینان می گفتند امکان نداره یه ثانیه از یادم بره از یادشان رفت . هیچکس به فکر این نبود که فلان لباس مارک ، فلان کفش گران قیمتش را با خودش بردارد،یا حتی مدرک تحصیلی و حکم انتصاب به عنوان مدیر فلان جای مهم که برایش زیرآب صدها نفر را زده بود ، و یا منصبی که سفارش فلان مقام بود تا به جای کارگشایی از مشکلات مردم ، به عقده گشایی بپردازد ، یا رانت خواری کند ...
میلیون ها نفر فقط فرار کردند ،
از ترس فرو ریختن سقفی که برای خریدنش،
برای اجاره کردنش ، برای پرداخت قسط هایش روزها و شب ها زحمت کشیده بودند .
از ترس سقفی که بخشی از عمر و سلامتی شان را برای داشتنش حراج کرده بودند ...!
آن چند دقیقه نشان داد ، میزان شجاعت آدم ها ، میزان عشق و وفاداری شان به خانواده،
میزان ادعاهایشان حداقل به خودشان و اطرافیان شان را .
تلخ بود اما آن چند ثانیه سر آغازی بود بر چیزی که هزاران بار در ذهنم با آن مواجه شده بودم ، اینکه ممکن ست تا دقیقه ای دیگر هیچکداممان نباشیم ، اینکه مرگ به اندازه زندگی واقعیت دارد .
درس عبرتی بود برای ما که عبرت نمی گیریم .
مایی که بعد از آرام شدن نسبی اوضاع ،
دوباره همان موجودی می شویم که بودیم...!
🌱🌸🌱
☘
🟢 ... و زلزله ای که حرف میزند :
زلزله تقریبا" ده ۳۰ تا ۵۰ ثانیه احساس شد ،
اما میلیون ها نفر به خیابان ریختند .
نیمه برهنه ، با دست خالی ، بدون سوئیچ ماشین، سند خانه، دسته چک ، گوشی ،
و حتی مدارک شناسایی ...
میلیون ها نفر همه ی آن چیزهایی که یک عمر برای داشتنش جنگیدند ، عرق ریختند یا خون دیگران را در شیشه کردند را بدون لحظه ای درنگ رها کردند و فقط جان ناقابل خود را برداشتند و به خیابان زدند ...!
میلیون ها زن طلاهای عزیزشان ، چکمه هایی که روزها پاساژها را برای خریدنش وجب کرده بودند، یخچالی که دوستش داشتند ،
دکوری که ده بار برای چه جور چیدنش با همسرشان طوری بحث کرده بودند انگار مهمترین اتفاق زندگی است ، غذایی که برای پختنش از صبح زحمت کشیده بودند را از یاد بردند و گریختند ...!
میلیون ها نفر حتی یادشان رفت کی هستند!؟
تا دقایقی پدر و مادر و همسر و فرزند و عزیز از یادشان رفت ، همه آن چیزهایی که یک روز با اطمینان می گفتند امکان نداره یه ثانیه از یادم بره از یادشان رفت . هیچکس به فکر این نبود که فلان لباس مارک ، فلان کفش گران قیمتش را با خودش بردارد،یا حتی مدرک تحصیلی و حکم انتصاب به عنوان مدیر فلان جای مهم که برایش زیرآب صدها نفر را زده بود ، و یا منصبی که سفارش فلان مقام بود تا به جای کارگشایی از مشکلات مردم ، به عقده گشایی بپردازد ، یا رانت خواری کند ...
میلیون ها نفر فقط فرار کردند ،
از ترس فرو ریختن سقفی که برای خریدنش،
برای اجاره کردنش ، برای پرداخت قسط هایش روزها و شب ها زحمت کشیده بودند .
از ترس سقفی که بخشی از عمر و سلامتی شان را برای داشتنش حراج کرده بودند ...!
آن چند دقیقه نشان داد ، میزان شجاعت آدم ها ، میزان عشق و وفاداری شان به خانواده،
میزان ادعاهایشان حداقل به خودشان و اطرافیان شان را .
تلخ بود اما آن چند ثانیه سر آغازی بود بر چیزی که هزاران بار در ذهنم با آن مواجه شده بودم ، اینکه ممکن ست تا دقیقه ای دیگر هیچکداممان نباشیم ، اینکه مرگ به اندازه زندگی واقعیت دارد .
درس عبرتی بود برای ما که عبرت نمی گیریم .
مایی که بعد از آرام شدن نسبی اوضاع ،
دوباره همان موجودی می شویم که بودیم...!
🌱🌸🌱
☘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح جمعه تان پر از نشاط😊👌
تو خوشبختی ،
آن هنگام که خورشید را به عمق هزارتوی نگاهت میخوانی، سقفها و سایهها را پس میزنی و به تماشای پرواز پرندگان آزاد مینشینی.
آن هنگام که غمها را گوشهی بنبستی چال میکنی و با حالی خوش، روی برگهای خشکیدهی خیابانی پرسه میزنی،
جهان به طرز شگفتانگیزی زیباست،
حتی اگر این زیبایی بهسانِ نیلوفری در محاصرهی مرداب باشد.
تو نیلوفر را ببین که جسورانه ایستاده، سکون و تاریکیِ مرداب را پس زده و آسمان و آفتاب را در آغوش میگیرد.
میبینی؟
میتوان در نهایتِ اسارت ، آزاد بود
میتوان در دلِ بدترینها بود و بهترینها را ساخت .
میتوان مرداب را هم برای صعود، پله کرد
و در سیاهی و درد، ریشه داشت و به زیباترین شکل ممکن، به اوج رسید ...❤
☘
تو خوشبختی ،
آن هنگام که خورشید را به عمق هزارتوی نگاهت میخوانی، سقفها و سایهها را پس میزنی و به تماشای پرواز پرندگان آزاد مینشینی.
آن هنگام که غمها را گوشهی بنبستی چال میکنی و با حالی خوش، روی برگهای خشکیدهی خیابانی پرسه میزنی،
جهان به طرز شگفتانگیزی زیباست،
حتی اگر این زیبایی بهسانِ نیلوفری در محاصرهی مرداب باشد.
تو نیلوفر را ببین که جسورانه ایستاده، سکون و تاریکیِ مرداب را پس زده و آسمان و آفتاب را در آغوش میگیرد.
میبینی؟
میتوان در نهایتِ اسارت ، آزاد بود
میتوان در دلِ بدترینها بود و بهترینها را ساخت .
میتوان مرداب را هم برای صعود، پله کرد
و در سیاهی و درد، ریشه داشت و به زیباترین شکل ممکن، به اوج رسید ...❤
☘