انتشارات رُشدیه
429 subscribers
112 photos
4 videos
4 files
38 links
تلفن مرکز پخش:
۰۲۱- ۲۶۳۱۰۰۸۳
Download Telegram
انتشارات «رُشدیه» در نمایشگاه کتاب امسال و در غرفه‌ی نشر «افراز» حاضر است به آدرسِ: بخشِ ناشران عمومی- راهروی ۲۷- غرفه‌ی ۲۵
*
#نمایشگاه_کتاب #انتشارات_رشدیه #نشر_افراز
@rochdie
نشر «رشدیه» مطلبی را با عنوان «همچون آب در خوابگهِ مورچگان» در پاسخ به انتقادات سعید رضوانی، مصحح و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی که به تاریخ ۲۱ فروردین‌ماه در روزنامه‌ی شرق با عنوان «فرزندِ نیما بودن شرط صلاحیت نیست» منتشر شده بود، نگاشته است. هر دو مطلب را در فایل‌های پی‌دی‌افِ ضمیمه می‌خوانید؛
*
تعهدِ فرزند نیما بودن...

نوشته‌ی: شراگیم یوشیج
منتشر شده در روزنامه‌ی «شرق»، شماره چهارشنبه؛ ۲۵ اردیبهشت‌ماه ۹۸


از شعرم خلقی به‌هم انگیخته‌ام/ خوب و بدشان به‌هم درآمیخته‌ام/ خود گوشه گرفته‌ام تماشا را کآب/ در خوابگه مورچگان ریخته‌ام
.

پس از سالیانی مدید که آثار نیمای بزرگ به‌شکلی پراکنده و مغشوش منتشر شده، اما هرگز سالم به مقصدِ شایسته‌اش نرسیده است، اینک فرصتی یافتم تا مجموعه آثار پدرم را در نشر «رُشدیه» آنطور که باید به طبع برسانم. پس از نخستین کتاب از این مجموعه، با نام «دفترهای نیما؛ آثار منثور نیما یوشیج» که مجموعه‌ای از داستان، نمایشنامه و سفرنامه‌های نیماست، در اسفندماه سال گذشته دومین دفتر هم با کیفیتی اعلا به چاپ رسید که بسیار مورد استقبال دوستداران نیمای بزرگ قرار گرفت. این کتاب که مجموعه اشعار را به انتخاب و دسته‌بندی و نامگذاری خود نیما شامل می‌شود، امکانی تاریخی و نادر فراهم آورده تا اشعار در کنار دستخط‌های نیما خوانده و استنساخ شوند. علاوه بر آنکه همچون دفتر نخست، بارِ دیگر دستنویس‌ها با دقت بازخوانی و تطبیق داده شده‌اند، مجموعه اشعار نیما هم به شکلی صحیح در دسترس مخاطبان قرار گرفته است و انتشار باکیفیت تصاویر دستخط‌ها در انتهای کتاب، آن کشاکش تاریخی را که سالهاست حول آثار نیما وجود داشته و محل بحث فراوانِ منتقدان بوده است، پایان می‌دهد. چرا که اکنون نه تنها آنان، که هر مخاطبی خود می‌تواند به دستخط اشعار دسترسی داشته و به‌سادگی رویت کند که مصححان گذشته و امروز چگونه به استنساخ اشعار نیما پرداخته‌اند.
اما گفت‌وگوی آقای سعید رضوانی مصحح فرهنگستان زبان و ادب فارسی که اخیرا در روزنامه «شرق» منتشر شد، واکنشی جالب و در عین حال رقت‌انگیز و از سر حسد بود و نه بیش. از پیش می‌دانستم که انتشار آثار نیما می‌تواند زمینه‌ساز جنجال و توهین‌های دوباره شود، اما از مصحح نهادی که نام فرهنگ را یدک می‌کشد، هرگز انتظار چنین برخورد کودکانه و غضب‌آمیزی را نداشتم. در آن گفت‌وگو ایشان به همراه مقدمه‌‌‌ی جانبدارانه‌ی نویسنده، تنها یک هدف را دنبال می‌کرد و آن افترا و توهین به من و آقای میثم سالخورد در راستای این مقصد بود که خطاهای خود را پوشانده و اعتبار و آبروی بر زمین ریخته‌ی کتابش را جبران کند. قصد ندارم به شیوه‌ی او و با زبانی آلوده به ناسزا حرفی بزنم، چرا که نه ایشان را صاحب چنین جایگاهی می‌دانم که بخواهم در برابرش لب به اعتراض بگشایم و نه...»
.
نسخه‌ی کامل مطلب را در فایل پی‌دی‌افِ ضمیمه می‌خوانید.
.
#نیما_یوشیج #شراگیم_یوشیج #انتشارات_رشدیه
@rochdie
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«رُشدیه» به‌زودی منتشر خواهد کرد:
روایتی از کارنامه‌ی هنری جمشید الوندی

دومین تیزر مستندِ «قاب»

با حضور: امیر نادری، زکریا هاشمی، ناصر تقوایی، محمدرضا اصلانی، فرزان دلجو، علیرضا داوودنژاد، اصغر رفیعی‌جم، محمد متوسلانی، کتایون امیرابراهیمی، کامران قدکچیان، منوچهر مصیری، رضا صفایی، علی اللهیاری، جواد گلپایگانی، ناصر محمدی، توفیق ابراهیمی، عباس ثانی‌فر و...جمشید الوندی.

#مستند #مستند_قاب #جمشید_الوندی #امیر_نادری #ناصر_تقوایی #محمدرضا_اصلانی #زکریا_هاشمی #فرزان_دلجو #محمد_متوسلانی #کامران_قدکچیان #کتایون_امیرابراهیمی #علیرضا_داوودنژاد #اصغر_رفیعی_جم #منوچهر_مصیری #رضا_صفایی #ناصر_محمدی #علی_اللهیاری #جواد_گلپایگانی #توفیق_ابراهیمی #عباس_ثانی_فر #انتشارات_رشدیه
@rochdie
در پیشِ کومه‌ام
در صحنه‌ی تمشک
بی‌خود ببسته است
مهتاب بی‌طراوت، لانه.
.
یک مرغِ دل‌نهاده‌ی دریادوست
با نغمه‌هایش دریایی
بی‌خود سکوتِ خانه‌سرایم را
کرده‌ست چون خیالش، ویرانه.
.
بی‌خود دویده است
بی‌خود تنیده است
«لَم» در حواشیِ «آییش»
باد از برابر جاده
کآنجا چراغِ روشن تا صبح
می‌سوزد از پیِ چه نشانه.
.
ای یاسمن تو بی‌خود پس
نزدیکی از چه نمی‌گیری
با این خرابم آمده خانه؟
.
پانوشت:
لَم: گیاهی خاردار نظیر تمشک
آییش: زمینی که یک سال کشت نکرده باشند.

از: دفتر «اشعار دیگر»- مجموعه اشعار نیما یوشیج، به‌مراقبت شراگیم یوشیج- نشر «رشدیه» چاپِ زمستانِ ۹۷
#نیما_یوشیج #شراگیم_یوشیج #انتشارات_رشدیه
@rochdie
«رُشدیه» منتشر کرد:
گشتِ گشتن و بازگشتن‌ها
از سری دفترهای داستان رُشدیه: ۳
نوشته‌ی: سودابه فضایلی
چاپِ نخست: تیرماه ۱۳۹۸
مجموعه بیست‌و‌یک داستانِ کوتاهِ کوتاه نوشته‌ی ۱۳۴۶
با طرح جلدی از: علی گلستانه
*
«همان‌طور روی آن صندلی چوبی نشسته بودم و به او نگاه می‌کردم..گفتم خورشید فقط روی رگ دستت می‌دود و شاید اگر نوری می‌تابید خوابِ بد نمی‌دیدی..ذهنم می‌دوید. چه می‌گفتم.. تو گوشواره‌یی به گوش داشتی و گوشواره‌ات هر آن بیشتر شکلِ مرگ می‌شد و تو به مردنت نزدیک‌تر می‌شدی.. زندگی پشتِ پرده قایم شده بود. سایه‌ی چشمان خالیِ شب روی میز افتاد و شکست..»
*
خرید اینترنتیِ این کتاب از طریقِ سایت فروش رشدیه به نشانیِ: www.roshdiehpub.ir
شماره تماسِ دفتر پخش: ۰۹۳۰۹۷۶۳۰۵۱

#سودابه_فضایلی #محمدرضا_اصلانی #علی_گلستانه #انتشارات_رشدیه #داستان #نشر
@rochdie
«رُشدیه» منتشر کرد:
هزار باده هزار باد
در هزاره‌های شبِ تو برتو
سروده‌ی: محمدرضا اصلانی
چاپ نخست: تابستان ۱۳۹۸
از سری دفترهای شعر رشدیه ۵
.
«...اکنون
بازآمده به آهویِ دوچشم و دو پای
به شتاب
که منم، سنگم
به ملتقای دو دریا
نه که لعلی بدخشان،
سرخ چنان و لعل چنان
لبِ یار عقده‌ی صلب
نشسته بر انگشتریِ هزار و یک شبِ آن کاروانیِ بی‌دلِ قافله‌های آینه‌بار
که به هزار سودا و یک خواستن
هزار و یک بادیه روفته تا خاک گور

و من، منم
نشسته به صبوریِ سنگ‌مانده
دل‌گشوده- به مهارتِ گزلیک و چشم-
که یا دلِ من، یا دلِ او
می‌بترکد
از این‌همه تاریکی که تو برتوست...»
.
#محمدرضا_اصلانی #شعر #انتشارات_رشدیه
@rochdie
«رُشدیه» منتشر کرد:
چهارمین
نوشته‌ی: مریم سالخورد
از سری دفترهای داستانِ رشدیه ۴
چاپ نخست: تابستان ۱۳۹۸
.
«یک اقیانوس با فُک‌های چربِ پوزه‌پهن، یک کشتزار که پوری، انجیرهای حامله‌اش را می‌جَوید تا رَحِم‌اش به رَحم بیاید، یک دبستان-دبستان «آریا»- که راه‌پله‌هایش مستقیم به مستراح راهی می‌شد و اعماق لوله‌های بادکرده‌اش بوی شهر نو می‌داد، همانقدر نجیب، عاطل.. و یک شهر، در آن یک زنِ سیاهپوشِ چراغدار که راهِ جذامخانه را از شحنه‌ها می‌پرسید جلوی شهربانی- حرف، کوتاه!- همه‌ی اینها که ملاحظه کردید با عقبه و اتصالات، بهروز سلیم‌زادگان را می‌شناسند، بعلاوه مُرده‌ی مادربزرگم که خدا رحمتتان کند! ولی به کفن عمویم قسم که من نمی‌شناسم و اگر می‌شناختم، پیشانی‌ام را خودم ترکانده بودم و ثوابش را خیراتِ اهل قبورِ ستوان شافعی می‌کردم و اهل منزل شما..»
.
#انتشارات_رشدیه #داستان #مریم_سالخورد
@rochdie
«این جوان‌ها همه چیز را ساختگی و افسانه‌ای و تصوری پنداشته‌اند، زیرا خودشان ساختگی‌تر و افسانه‌ای‌تر و تصوری‌تر از همه‌ی آن چیزها هستند.
خیال می‌کنند زندگی شعر است، اما خیال نمی‌کنند شعر از زندگی برخاسته است..»
*
از یادداشت‌های منتشرنشده‌ی نیما یوشیج، به همت شراگیم یوشیج- به‌زودی در نشر «رُشدیه»
@rochdie
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«رُشدیه» به‌زودی نمایش می‌دهد:
مستند «قاب»؛ مروری بر کارنامه‌ی هنری جمشید الوندی
.
با حضورِ: امیر نادری، زکریا هاشمی، ناصر تقوایی، محمدرضا اصلانی، علیرضا داوودنژاد، فرزان دلجو، فرزاد موتمن، اصغر رفیعی‌جم، محمد متوسلانی، کتایون امیرابراهیمی، کامران قدکچیان، منوچهر مصیری، رضا صفایی، علی اللهیاری، ناصر محمدی، توفیق ابراهیمی... و جمشید الوندی.
.
@rochdie
پس از سالهای دهه چهل و نوآوری‌ فرمالیستی نویسندگانی نظیر امیر گل‌آرا در چاپ داستان «نکبت»، این برای نخستین‌بار است که کتابی به شکل دستنویس و در هماهنگی با درونمایه‌ی قصه به طبع می‌رسد. علاوه بر ایده‌ و نثر متفاوت، آنچه «چهارمین» را از سایر تجربه‌های پیشین متمایز می‌کند، وجود دستخط، مُهر و اجزایی از متن در پایان قصه است که به صورت دستی در هر نسخه انجام گرفته و اینگونه، هر نسخه از «چهارمین» را به اثری یکّه و مستقل تبدیل می‌کند. به گواهی متن داستان، تمهید چنین قالب بصری، در پیوندی تنگاتنگ با بدعتِ روایت قرار دارد که از همان نخستین صفحات کتاب، مخاطب را با تجربه‌ای نادیده روبرو می‌کند.
«چهارمین» در ۷۸ صفحه، با تیراژ ۵۰۰ نسخه، شهریورماه امسال توسط نشر «رُشدیه» به طبع رسیده است. https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/98063115813/
«بخوان اي همسفر با من!»
.
رهِ تاريک با پاهاي من پيکار دارد
به هر دم زيرِ پايم راه را با آب، آلوده
به سنگ آکنده و دشوار دارد
به چشمِ پا ولي من راهِ خود را مي‌سپارم.
جهان تا جنبشي دارد، رَوَد هرکس به راهِ خود
عقاب پير هم غرق است و مست اندر نگاه خود.
نباشد هيچ کارِ سخت،
کآن را درنيابد فکرِ آسان‌ساز
شب از نيمه گذشته‌ست
خروس دهکده برداشته‌ست آواز
چرا دارم رهِ خود را رها من؟
بخوان اي همسفر با من
...
فسونِ اين شبِ ديجور را بر آب مي‌ريزند
در اينجا، روي اين ديوار، ديوارِ دگر را ساخت خواهند
فزايند و نمي‌کاهند.
کِه مي‌خندد؟ براي ماست؟
کِه تنها در شبستان، ديده بر راه است؟
به چشمِ دل نشسته در هواي ماست؟
..
چراغِ دوستان مي‌سوزد آنجا ديدمش خوب
نگاريني به رقصِ قرمزانِ صبح‌خيزان
نشسته در شبستان، مهوشي
هنوز آن شمع مي‌تابد،
هنوزش اشک مي‌ريزد.
درختِ سيبِ شيريني در آنجا هست، من دارم نشانه
به جاي پايِ من بگذار پايِ خود، ملنگان پا!
مپيچان راه را دامن!
بخوان اي همسفر با من!
.
۲۶ خردادماه ۱۳۲۴
از: مجموعه اشعار نیما یوشیج، به‌مراقبت شراگیم یوشیج، نشر «رُشدیه»
#نیما_یوشیج #شراگیم_یوشیج #انتشارات_رشدیه
@rochdie
به یادِ نیما در زادوزش؛

«اگر برای شما شعر امروز را نگویم، جای آن است و نوبت رسیده است که به شما بخندم. ولی شما وکالتِ نسل آینده را ندارید و من برای نسل آینده که برومند خواهد بود، شعر می‌گویم.»
.
از یادداشت‌های روزانه‌ی نیما یوشیج، به‌همت شراگیم یوشیج
#نیما_یوشیج #شراگیم_یوشیج #انتشارات_رشدیه
@rochdie
«سیلِ فغان درآمده در شهر و راهِ شهر
برکَند سودِ خسّت و پریشان به جان گذشت.
بسیار خفتگانِ غمی را
بگشاد گوش
شوریدگان ز هر ستمی را
افکند در خروش
دریا نمود غلغله، افکند آن زمان
آورده کف به لب، ز کران تا کران گرفت.
.
سیل فغان، نهان بگذشت اول از هر آن
جا کو بروبد و برآوَرد بال و پر
بغضِ نهفته بود، یک آتشفشان که بود
در سینه‌های مردم و در این مخوف‌کوه
کس را خبر نبود از او..
.
سیل فغان برآمده چون تیغ از غلاف
با زهرآبِ لبِ خود
بگریخته ز تیرگی دل
پس پشت کرده سوی شب خود
رو می‌کند به عالمِ صبحی ز هر شکاف..»
.
تکه‌ای از شعر «سیلِ فغان»-سروده‌ی ۱۶ تیرماه ۱۳۲۴، از اشعار تازه‌یابِ نیما، منتشرشده در مجموعه اشعار نیما یوشیج، به‌مراقبت شراگیم یوشیج، نشر «رُشدیه»
طرح: آیدین آغداشلو
#نیما_یوشیج #شراگیم_یوشیج #انتشارات_رشدیه
@rochdie