نخستینبار در 1350 بود که مجموعه شعری از هوشنگ آزادیور با عنوان «پنج آواز برای ذوالجناح» چاپ و منتشر شد. از آن سال تاکنون، شاعر هیچ دفتر شعری منتشر نکرده و چاپ نخست «پنج آواز برای ذوالجناح» نیز نایاب شد. انتشار مجموعه شعر «هر قلبی که میتپد عاشق نیست شاید فقط پُمپ خون باشد» به دستیاریِ نشر «رُشدیه»، علاوه بر آن دفتر، دیگر شعرهای آزادیور را نیز در سالهای پس از آن در بردارد؛ شعرهایی که به انتخاب و ویرایشِ خود شاعر برگزین شده و شمایی کلی از کارنامه شاعرانه او بهدست میدهد.
هوشنگ آزادیور هنرمندی جامعالاطراف است که در حوزههای گوناگون از شعر و ادبیات گرفته تا سینما و تئاتر، در اغلب جریانهای مهم ادبی و هنری معاصرش، حضوری موثر داشته است. معرفی جریان «شعر دیگر» به همراهی شاعرانی نظیر بیژن الهی، فیروز ناجی، بهرام اردبیلی و... و حضور در تبیین و تشریح بیانیه «شعر حجم» در سال ۱۳۴۸، تنها گوشهای از نقشآفرینی اثرگذار آزادیور در شعر معاصر ایران است. انتشار دفتر «پنج آواز برای ذوالجناح» در همان سالها، زبان و سبک ویژه شاعر را بر همگان نمایاند و خبر از ظهور صدایی متمایز و متفاوت در میان شاعران همعصر و همنسلش داد. با اینهمه، شعر، تنها دلمشغولی و دغدغه آزادیور نبوده و نیست. مشارکت او در شکلگیری و فعالیتِ زایای کارگاه نمایش و ترجمه متون نمایشی و اجرای نمایشهایی همچون «شب افسونشده» اثر اسلاومیر مروژک و «شب جنایتکاران» نوشته خوزه تریانا، فصلی دیگر از هنر و فعالیت او را در حیطه تئاتر گشود. ترجمه سه جلد کتاب «تاریخ تئاتر جهان» که مرجع مهمی در حوزه تاریخ تئاتر بهشمار میآید و همچنین ترجمه «تاریخ جامع سینمای جهان» تسلط آزادیور را بر زبان و تبحّرش را در امر ترجمه بهروشنی عیان میکند، چه اینکه هنوز هیچ برگردانی از «رومئو و ژولیت» شکسپیر به فارسی، همپایه و همارزِ بازسراییِ آزادیور از این نمایشنامه ارائه نشده است.
بدین وصف، انتشار مجموعه شعرهای هوشنگ آزادیور از اتفاقهای مهمِ این روزها در حوزه شعرِ فارسی و مجالیست تا مخاطبان و دوستداران شعر و ادبیات با یکی از شاعرانِ صاحب سبک و یکی از پیشقراولان شعر معاصر ایران آشنا شوند.
/
هوشنگ آزادیور هنرمندی جامعالاطراف است که در حوزههای گوناگون از شعر و ادبیات گرفته تا سینما و تئاتر، در اغلب جریانهای مهم ادبی و هنری معاصرش، حضوری موثر داشته است. معرفی جریان «شعر دیگر» به همراهی شاعرانی نظیر بیژن الهی، فیروز ناجی، بهرام اردبیلی و... و حضور در تبیین و تشریح بیانیه «شعر حجم» در سال ۱۳۴۸، تنها گوشهای از نقشآفرینی اثرگذار آزادیور در شعر معاصر ایران است. انتشار دفتر «پنج آواز برای ذوالجناح» در همان سالها، زبان و سبک ویژه شاعر را بر همگان نمایاند و خبر از ظهور صدایی متمایز و متفاوت در میان شاعران همعصر و همنسلش داد. با اینهمه، شعر، تنها دلمشغولی و دغدغه آزادیور نبوده و نیست. مشارکت او در شکلگیری و فعالیتِ زایای کارگاه نمایش و ترجمه متون نمایشی و اجرای نمایشهایی همچون «شب افسونشده» اثر اسلاومیر مروژک و «شب جنایتکاران» نوشته خوزه تریانا، فصلی دیگر از هنر و فعالیت او را در حیطه تئاتر گشود. ترجمه سه جلد کتاب «تاریخ تئاتر جهان» که مرجع مهمی در حوزه تاریخ تئاتر بهشمار میآید و همچنین ترجمه «تاریخ جامع سینمای جهان» تسلط آزادیور را بر زبان و تبحّرش را در امر ترجمه بهروشنی عیان میکند، چه اینکه هنوز هیچ برگردانی از «رومئو و ژولیت» شکسپیر به فارسی، همپایه و همارزِ بازسراییِ آزادیور از این نمایشنامه ارائه نشده است.
بدین وصف، انتشار مجموعه شعرهای هوشنگ آزادیور از اتفاقهای مهمِ این روزها در حوزه شعرِ فارسی و مجالیست تا مخاطبان و دوستداران شعر و ادبیات با یکی از شاعرانِ صاحب سبک و یکی از پیشقراولان شعر معاصر ایران آشنا شوند.
/
بیتردید فیروز ناجی، یکی از نامهای اثرگذارِ شعر ایران است که صدای او در همه ادوار شعر معاصر، از نیما تا امروز، به گوش رسیده است. شاعری که در 1348 حضورش، اعتباری برای بیانیه شعر حجم بهشمار میآمد و «شعر دیگر» وامدار شاعرانگی و زبان و لحن متفاوت او بوده و هست. اِشراف فیروز ناجی به تئوری و تاریخ شعر و آشناییاش با ادبیات سایر ملل، او را به حیطه نقد و نشریات ادبی آن روزگار کشاند، چه اینکه فعالیت او در مطبوعات، زمینهای فراهم کرد تا شاعرانی جوان و نوجو، پا گیرند و شعر را نه تفنّن که دغدغهای جدی و درونی بشمارند. حضور فیروز ناجی در مجلاتی همچون «تماشا» و سرپرستی صفحات پربار شعرِ این نشریات، بیشک بهترین ادوارِ فعالیت آنها را رقم زده است.
در سال 1351 هنگامی که «انتشارات 51» قربانیِ اختناقِ ساختاری شد که هر استعاره و نماد و تشبیه را اشارهای سیاسی میپنداشت و رأی به سانسور و توقیفشان میداد، مجموعه اشعار فیروز ناجی نیز به سرنوشت دیگر آثار این نشر دچار شد و پس از چاپ، برگبرگش خمیر و نابود شد، اما این نابودی، نهتنها مرگ این جریان نبود، که سرآغازی شد برای تولد صدا و شعری دیگر.
آن آثار در 1359 بار دیگر منتشر و در مدت زمانی کوتاه، کمیاب و سپس نایاب شدند. دو دفتر شعر فیروز ناجی یعنی «نامهای بسیار» و «دورنمای زمستانی با یک سگ و صاحبش» در همین سال چاپخش شد. از آن سال تاکنون، فیروز ناجی که در خلوت و بهدور از حواشیها و هیاهوهای عبثِ فضای ادبی، زندگی را در جوار شعر و ادبیات میگذراند، هیچ مجموعه شعری منتشر نکرده است. «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان» به ناشریِ انتشارات «رُشدیه»، تنها اثری است که پس از گذشت بیش از 30 سال، با رضایت و ویرایش شاعر به طبع رسیده و با جمع داشتنِ سه دفتر، تصویری کامل از سیر تطور زبان و لحن فیروز ناجی بهدست میدهد:
«هرچه از ماست، بیدریغ، به فرجامی کودکانه میرسد، بارِ دیگر به خیالِ رُستنیها میروییم و، بارور از میوهها و برگها، دوباره آفتاب میگیریم.
بیگمان شبی ستاره ندادهست، چه این مسافرانِ کجاندیشِ آسمان بر شانهام نشستهاند سوگوار. آه، کودکیام، کودکیام، که آرزوی سفر میداشتی... حال، سحرگاه، در خیالی از ابر، میگذرم؛ و بازی بازیگری، در جامه جادوگری، بپاست... بر بالینم، چیزی از این صبح نمیخوابد مگر خُنکای نَفَسهای بلور. از پنجره روی میگردانم به نقشهی دیوار. تا پلک گشودی، گُلهای مینا از تهِ دریاچه میشکفتند. و این صبح بود، که برمیخاستم...»
اصالت تجربههای فیروز ناجی و آنچه او و همراهانش چون بیژن الهی و بهرام اردبیلی به آن میاندیشیدند و بر آن پای میفشردند، امروز پس از گذشت سالها عیان میشود. در میان اغتشاش امروزِ شعر ایران و در برابر تجربههای عقبافتاده شاعران خودخواندهای که شعر(!) میگویند، آنچه پیشگامان شعر معاصر ایران و شاعرانی همچون فیروز ناجی بهروی کاغذ آوردند، بهخاطرمان میآورَد که شعر چگونه باید افقهای تازهای پیشِ روی زبان بگشاید و شاعر چگونه میتواند با شناختِ قاعده، به شکستن قواعد دست زند؛ بهگونهای که به گرداب هرز و هذلگویی نیفتد، آنچه شوربختانه صفحاتِ پرشمارِ کتابهای شعرِ شاعرانِ امروز، مشحون از آن است.
«سرخوش از غمی که هرکجا پنهان» دومین مجموعه از دفترهای شعر «رشدیه» است. این ناشر قصد دارد در ادامه این مسیر، آثاری از محمدرضا اصلانی، سیروس رادمنش و شاعرانی جریانساز از این دست را نیز منتشر کند، شاعرانی که اگر امروز چیزی بهنام شعر ایران، وجودی قائم به ذات خویش دارد، مرهونِ هنر و تجربه آنان است.
/
در سال 1351 هنگامی که «انتشارات 51» قربانیِ اختناقِ ساختاری شد که هر استعاره و نماد و تشبیه را اشارهای سیاسی میپنداشت و رأی به سانسور و توقیفشان میداد، مجموعه اشعار فیروز ناجی نیز به سرنوشت دیگر آثار این نشر دچار شد و پس از چاپ، برگبرگش خمیر و نابود شد، اما این نابودی، نهتنها مرگ این جریان نبود، که سرآغازی شد برای تولد صدا و شعری دیگر.
آن آثار در 1359 بار دیگر منتشر و در مدت زمانی کوتاه، کمیاب و سپس نایاب شدند. دو دفتر شعر فیروز ناجی یعنی «نامهای بسیار» و «دورنمای زمستانی با یک سگ و صاحبش» در همین سال چاپخش شد. از آن سال تاکنون، فیروز ناجی که در خلوت و بهدور از حواشیها و هیاهوهای عبثِ فضای ادبی، زندگی را در جوار شعر و ادبیات میگذراند، هیچ مجموعه شعری منتشر نکرده است. «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان» به ناشریِ انتشارات «رُشدیه»، تنها اثری است که پس از گذشت بیش از 30 سال، با رضایت و ویرایش شاعر به طبع رسیده و با جمع داشتنِ سه دفتر، تصویری کامل از سیر تطور زبان و لحن فیروز ناجی بهدست میدهد:
«هرچه از ماست، بیدریغ، به فرجامی کودکانه میرسد، بارِ دیگر به خیالِ رُستنیها میروییم و، بارور از میوهها و برگها، دوباره آفتاب میگیریم.
بیگمان شبی ستاره ندادهست، چه این مسافرانِ کجاندیشِ آسمان بر شانهام نشستهاند سوگوار. آه، کودکیام، کودکیام، که آرزوی سفر میداشتی... حال، سحرگاه، در خیالی از ابر، میگذرم؛ و بازی بازیگری، در جامه جادوگری، بپاست... بر بالینم، چیزی از این صبح نمیخوابد مگر خُنکای نَفَسهای بلور. از پنجره روی میگردانم به نقشهی دیوار. تا پلک گشودی، گُلهای مینا از تهِ دریاچه میشکفتند. و این صبح بود، که برمیخاستم...»
اصالت تجربههای فیروز ناجی و آنچه او و همراهانش چون بیژن الهی و بهرام اردبیلی به آن میاندیشیدند و بر آن پای میفشردند، امروز پس از گذشت سالها عیان میشود. در میان اغتشاش امروزِ شعر ایران و در برابر تجربههای عقبافتاده شاعران خودخواندهای که شعر(!) میگویند، آنچه پیشگامان شعر معاصر ایران و شاعرانی همچون فیروز ناجی بهروی کاغذ آوردند، بهخاطرمان میآورَد که شعر چگونه باید افقهای تازهای پیشِ روی زبان بگشاید و شاعر چگونه میتواند با شناختِ قاعده، به شکستن قواعد دست زند؛ بهگونهای که به گرداب هرز و هذلگویی نیفتد، آنچه شوربختانه صفحاتِ پرشمارِ کتابهای شعرِ شاعرانِ امروز، مشحون از آن است.
«سرخوش از غمی که هرکجا پنهان» دومین مجموعه از دفترهای شعر «رشدیه» است. این ناشر قصد دارد در ادامه این مسیر، آثاری از محمدرضا اصلانی، سیروس رادمنش و شاعرانی جریانساز از این دست را نیز منتشر کند، شاعرانی که اگر امروز چیزی بهنام شعر ایران، وجودی قائم به ذات خویش دارد، مرهونِ هنر و تجربه آنان است.
/
«طبقات الصوفیه» به روایت قاسم هاشمینژاد
«طبقات الصوفیه» با گزینش و صدای جاودانیاد قاسم هاشمینژاد در دسترس دوستداران عرفان و ادبیات قرار گرفت.
در معرفی این اثر آمده است: «این اثر که حاصل جلسات تذکیر و ارشاد و تعلیم خواجه عبدالله انصاری، یکی از درخشانترین چهرههای عرفان و تصوّف است، بیگمان یکی از بدیعترین، شاعرانهترین و یگانهترین متون عرفانی است. بازخوانی این متن توسط کسی که خود سالیانی بس طولانی را در مطالعه و بررسی عرفان صرف کرده است و به گفته خودش «طبقات الصوفیه» به مدت 30 سال همراه همیشگی و کتاب بالینی او بوده، اتفاقی مبارک است.»
در معرفی این اثر که بهصورت رایگان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته، همچنین میخوانیم: «آنان که جان در گرو جانان داشته و دل به ترّنم عرفان بستهاند، بهخوبی میدانند که خواجه عبدالله انصاری چهسان با کلام، عمیقترین مفاهیم عرفانی و ظریفترین دریافتهای شاعرانه را به شعر و نثر نشاند و آثاری خلق کرد که جان را بیتاب و دل را مملو از شعف و شور میکند. از رسائل و نصایح و الهینامه و مناجاتنامه گرفته تا منازلالسائرین و کنزالسالکین و زادالعارفین، همه و همه میراثی پربهاست از شیخ هرات برای ما و روزگار ما.
در این میان «طبقات الصوفیه» کتابی ممتاز و متمایز است. یکی از تفاوتهای عمده «طبقات الصوفیه» خواجه عبدالله با دیگر متون عرفانی این است که در این اثر نهتنها احوال و اقوال مشایخ یاد شده است، بلکه حالات و گفتهها مورد مداقه، نقد، تفسیر و تحلیل قرار گرفته، باریکبینیها و ظرافت اهل طریقت و کردار و گفتارشان به مریدان نموده شده و نظر و عقیده پیر هرات درباره مفاهیم و مضامین مهم عرفان و تصوف بیان شده است. اهمیت «طبقات الصوفیه» از آن روست که آرا و عقاید خواجه عبدالله را درباره مشایخ و مباحث اساسی عرفان و تصوف در بر دارد و شناخت بخشی از شخصیت عرفانی و قسمی از اندیشههای او بدون مراجعه به «طبقات الصوفیه» ناممکن است.
قاسم هاشمینژاد سوای آنکه یکی از دقیقترین ناقدان ادبی این ملک بهشمار رفته و یکی از پیشروترین داستاننویسان ایرانی است و شعرهای او نیز صدا و لحنی منحصر به خود او دارد، با این همه خیل تألیفات و تحقیقات پرشماری که در حوزه عرفان و تصوف دارد، نام او را بهعنوان یکی از مهمترین شارحان و محققان متون عرفانی و در جایگاه عرفانپژوهی یگانه نشانده است.
تنها «سیبی و دوآینه» که کتابی است «در مقامات و مناقب عارفان فرهمند» و مؤلف در آن به زندگی، آثار و عقاید عارفانِ نامآشنا پرداخته و هریک از آنان را به خواننده علاقهمند معرفی کرده است، خود گویای بحق تحقیقات پردامنه قاسم هاشمینژاد در این حوزه است. چه اینکه «سرود رستگاری» کهنترین متن وحدت وجود اثرِ منظوم داتا تریا، «در ورق صوفیان» سه مقاله در حوزه عرفان، «رساله در تعریف، تبیین و طبقهبندی قصههای عرفانی»، «201 حکایت عرفانی از دفتر معرفتپیشگان» و «کتاب ایوب» منظومه آلام ایوب، گوشهای از تقریرات و تألیفات ارزشمند اوست.
بدین وصف، گزینش و بازخوانی «طبقات الصوفیه» توسط قاسم هاشمینژاد میتواند یاریرسان نوجویانی باشد که گامهای نخست را در آشنایی با طریقت عرفان برمیدارند و میخواهند با آگاهی و شناخت درست به کشف و فهم معانی و مفاهیم نائل آیند. امید به اینکه این مسیر ادامه یابد و شاهد انتشار آثاری دیگر از این مجموعه باشیم.»
فایل صوتی «طبقات الصوفیه» در سایت www.shoolan.ir بهصورت رایگان در دسترس علاقهمندان قرار داده شده است. این اثر، نخستین کتاب از سلسله آثار قدمایی است که قرار است بهطور رایگان در اختیار مشتاقان متون عرفانی قرار گیرد. دومین متن از این سلسله، «تذکرهالاولیاء» شیخ فریدالدین عطار است که نیمی از آن ضبط شده و آماده انتشار است.
بنا بر اعلام، آن دسته از کسانی که علاقهمند هستند این حرکت فرهنگی ادامه پیدا کرده و متون عرفانی به صورت صوتی منتشر شود، میتوانند کمکهای مالی خود را به شماره حساب 29184988 و یا شماره کارت 5894631821439015 بانک رفاه کارگران به نام مرضیه شولانی (همسر قاسم هاشمینژاد) واریز کنند.
/
«طبقات الصوفیه» با گزینش و صدای جاودانیاد قاسم هاشمینژاد در دسترس دوستداران عرفان و ادبیات قرار گرفت.
در معرفی این اثر آمده است: «این اثر که حاصل جلسات تذکیر و ارشاد و تعلیم خواجه عبدالله انصاری، یکی از درخشانترین چهرههای عرفان و تصوّف است، بیگمان یکی از بدیعترین، شاعرانهترین و یگانهترین متون عرفانی است. بازخوانی این متن توسط کسی که خود سالیانی بس طولانی را در مطالعه و بررسی عرفان صرف کرده است و به گفته خودش «طبقات الصوفیه» به مدت 30 سال همراه همیشگی و کتاب بالینی او بوده، اتفاقی مبارک است.»
در معرفی این اثر که بهصورت رایگان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته، همچنین میخوانیم: «آنان که جان در گرو جانان داشته و دل به ترّنم عرفان بستهاند، بهخوبی میدانند که خواجه عبدالله انصاری چهسان با کلام، عمیقترین مفاهیم عرفانی و ظریفترین دریافتهای شاعرانه را به شعر و نثر نشاند و آثاری خلق کرد که جان را بیتاب و دل را مملو از شعف و شور میکند. از رسائل و نصایح و الهینامه و مناجاتنامه گرفته تا منازلالسائرین و کنزالسالکین و زادالعارفین، همه و همه میراثی پربهاست از شیخ هرات برای ما و روزگار ما.
در این میان «طبقات الصوفیه» کتابی ممتاز و متمایز است. یکی از تفاوتهای عمده «طبقات الصوفیه» خواجه عبدالله با دیگر متون عرفانی این است که در این اثر نهتنها احوال و اقوال مشایخ یاد شده است، بلکه حالات و گفتهها مورد مداقه، نقد، تفسیر و تحلیل قرار گرفته، باریکبینیها و ظرافت اهل طریقت و کردار و گفتارشان به مریدان نموده شده و نظر و عقیده پیر هرات درباره مفاهیم و مضامین مهم عرفان و تصوف بیان شده است. اهمیت «طبقات الصوفیه» از آن روست که آرا و عقاید خواجه عبدالله را درباره مشایخ و مباحث اساسی عرفان و تصوف در بر دارد و شناخت بخشی از شخصیت عرفانی و قسمی از اندیشههای او بدون مراجعه به «طبقات الصوفیه» ناممکن است.
قاسم هاشمینژاد سوای آنکه یکی از دقیقترین ناقدان ادبی این ملک بهشمار رفته و یکی از پیشروترین داستاننویسان ایرانی است و شعرهای او نیز صدا و لحنی منحصر به خود او دارد، با این همه خیل تألیفات و تحقیقات پرشماری که در حوزه عرفان و تصوف دارد، نام او را بهعنوان یکی از مهمترین شارحان و محققان متون عرفانی و در جایگاه عرفانپژوهی یگانه نشانده است.
تنها «سیبی و دوآینه» که کتابی است «در مقامات و مناقب عارفان فرهمند» و مؤلف در آن به زندگی، آثار و عقاید عارفانِ نامآشنا پرداخته و هریک از آنان را به خواننده علاقهمند معرفی کرده است، خود گویای بحق تحقیقات پردامنه قاسم هاشمینژاد در این حوزه است. چه اینکه «سرود رستگاری» کهنترین متن وحدت وجود اثرِ منظوم داتا تریا، «در ورق صوفیان» سه مقاله در حوزه عرفان، «رساله در تعریف، تبیین و طبقهبندی قصههای عرفانی»، «201 حکایت عرفانی از دفتر معرفتپیشگان» و «کتاب ایوب» منظومه آلام ایوب، گوشهای از تقریرات و تألیفات ارزشمند اوست.
بدین وصف، گزینش و بازخوانی «طبقات الصوفیه» توسط قاسم هاشمینژاد میتواند یاریرسان نوجویانی باشد که گامهای نخست را در آشنایی با طریقت عرفان برمیدارند و میخواهند با آگاهی و شناخت درست به کشف و فهم معانی و مفاهیم نائل آیند. امید به اینکه این مسیر ادامه یابد و شاهد انتشار آثاری دیگر از این مجموعه باشیم.»
فایل صوتی «طبقات الصوفیه» در سایت www.shoolan.ir بهصورت رایگان در دسترس علاقهمندان قرار داده شده است. این اثر، نخستین کتاب از سلسله آثار قدمایی است که قرار است بهطور رایگان در اختیار مشتاقان متون عرفانی قرار گیرد. دومین متن از این سلسله، «تذکرهالاولیاء» شیخ فریدالدین عطار است که نیمی از آن ضبط شده و آماده انتشار است.
بنا بر اعلام، آن دسته از کسانی که علاقهمند هستند این حرکت فرهنگی ادامه پیدا کرده و متون عرفانی به صورت صوتی منتشر شود، میتوانند کمکهای مالی خود را به شماره حساب 29184988 و یا شماره کارت 5894631821439015 بانک رفاه کارگران به نام مرضیه شولانی (همسر قاسم هاشمینژاد) واریز کنند.
/
سه دفتر شعرِ انتشارات «رشدیه» در نمایشگاه کتاب امسال، حاضر است.
برای خریدشان به غرفه نشر «اختران» مراجعه کنید؛
«دوچرخه آبی» سروده حسن عالیزاده
«سرخوش از غمی که هرکجا پنهان» سروده فیروز ناجی
«هر قلبی که میتپد عاشق نیست شاید فقط پمپ خون باشد» سروده هوشنگ آزادیور
/
برای خریدشان به غرفه نشر «اختران» مراجعه کنید؛
«دوچرخه آبی» سروده حسن عالیزاده
«سرخوش از غمی که هرکجا پنهان» سروده فیروز ناجی
«هر قلبی که میتپد عاشق نیست شاید فقط پمپ خون باشد» سروده هوشنگ آزادیور
/
«رُشديه» بزودي منتشر خواهد کرد:
رماني منتشر نشده از نويسندهي «خانه ادريسيها»
«ملک آسياب» اثرِ غزاله عليزاده در راه است...
/
رماني منتشر نشده از نويسندهي «خانه ادريسيها»
«ملک آسياب» اثرِ غزاله عليزاده در راه است...
/
«رُشدیه» منتشر کرد:
«ملک آسیاب» نوشتهی غزاله علیزاده
از سری دفترهای داستان رشدیه
با طرح جلدی از علی گلستانه
بخشی از متن داستان:
«رو به باغ رفت، پا به علفزار گذاشت، آوای سیرسیرکها او را احاطه کرد. زیر شاخههای توت بر تختهسنگی نشست و ساقهی خشک گندمی را از زمین برداشت بین دو انگشت چرخاند، فکر کرد؛ چه زندگی ملالآوری، بلاهت محض، دور باطل، آسیاب دوباره به آنها برگشته بود بیفایده، هیچچیز عوض نمیشد، زندگی او شبیه تعطیلاتی پایانناپذیر ادامه مییافت...»
#انتشارات_رشدیه
#غزاله_علیزاده
#ملک_آسیاب
#داستان
#رشدیه
#نشر
/
«ملک آسیاب» نوشتهی غزاله علیزاده
از سری دفترهای داستان رشدیه
با طرح جلدی از علی گلستانه
بخشی از متن داستان:
«رو به باغ رفت، پا به علفزار گذاشت، آوای سیرسیرکها او را احاطه کرد. زیر شاخههای توت بر تختهسنگی نشست و ساقهی خشک گندمی را از زمین برداشت بین دو انگشت چرخاند، فکر کرد؛ چه زندگی ملالآوری، بلاهت محض، دور باطل، آسیاب دوباره به آنها برگشته بود بیفایده، هیچچیز عوض نمیشد، زندگی او شبیه تعطیلاتی پایانناپذیر ادامه مییافت...»
#انتشارات_رشدیه
#غزاله_علیزاده
#ملک_آسیاب
#داستان
#رشدیه
#نشر
/
«رشدیه» منتشر کرد:
«هما»- داستانی از کاظم رضا
با طرح جلدی از علی گلستانه
از مجموعه دفترهای داستان «رشدیه»
«هما را، گاه میان کوچه، در انظار میدیدم و احساس میکردم در حصار انبوهِ اخمِ پیشانی و زخمِ چشمام. دختر، چطور تُرش اینهمه بود؟ از نگاهش، انبار باروت باوَرت میشد! دیگر معلوم بود که به من ترحم نمیکرد و در منتهای سیطره، تره هم برای این عشق خرد نمیکرد. از آن پس، حتی خجالت میکشیدم چشم به او بیندازم. حالا فقط با رؤیا، رویارو بودم...»
#انتشارات_رشدیه
#کاظم_رضا
#هما
#داستان
#رشدیه
#نشر
/
«هما»- داستانی از کاظم رضا
با طرح جلدی از علی گلستانه
از مجموعه دفترهای داستان «رشدیه»
«هما را، گاه میان کوچه، در انظار میدیدم و احساس میکردم در حصار انبوهِ اخمِ پیشانی و زخمِ چشمام. دختر، چطور تُرش اینهمه بود؟ از نگاهش، انبار باروت باوَرت میشد! دیگر معلوم بود که به من ترحم نمیکرد و در منتهای سیطره، تره هم برای این عشق خرد نمیکرد. از آن پس، حتی خجالت میکشیدم چشم به او بیندازم. حالا فقط با رؤیا، رویارو بودم...»
#انتشارات_رشدیه
#کاظم_رضا
#هما
#داستان
#رشدیه
#نشر
/
کاظم رضا درگذشت
کاظم رضا، نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات داستانی درگذشت. او که بهدلیل عارضه قلبی قریب به یکماه در بیمارستان قلب تهران بستری بود، شامگاه گذشته، زندگی را بدرود گفت..
کاظم رضا در سالهای پیش از انقلاب، جُنگ ارزشمند «لوح» را که مجموعهای از آثار ماندگار داستاننویسان ایرانی بود، منتشر کرد. تلاش بیوقفه او در زمینه ادبیات داستانی و جمعآوری آثار نویسندگان ایرانی، «لوح» را به مرجعی ارزشمند در حوزه ادبیات فارسی بدل کرد. کاظم رضا در طی دوران حیاتش، آثار داستانی بسیاری را نیز تالیف کرد که در سالهای پس از انقلاب، بهرغم تلاشهای بیوقفه او و پیگیریهای مداوم ناشران مختلف، هیچ اثر کامل و مستقلی از وی مجوز و مجال انتشار نیافت. تنها در روزهای آخر عمر و در شرایطی که این نویسنده فقید در بیمارستان بستری بود، داستان «هما»ی او موفق به کسب مجوزِ انتشار شده و توسط انتشارات «رشدیه» بهطبع رسید. نثر یگانه و سبک ویژه او در روایت و نوشتار، «هما» را به اثری شاخص و بدیع در سیر ادبیات داستانی ایران تبدیل کرده است. سوای این اثر، تعدادی از داستانهای کوتاه کاظم رضا در برخی مجلات ادبی نظیر «نوشتا» و «این شماره با تأخیر» منتشر شده است. بیگمان مرگ نابههنگام کاظم رضا، ادبیات داستانی ایران را دچار غیاب و خلائی جبران ناپذیر خواهد کرد. یادش هماره روشن و جاوید است...
/
کاظم رضا، نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات داستانی درگذشت. او که بهدلیل عارضه قلبی قریب به یکماه در بیمارستان قلب تهران بستری بود، شامگاه گذشته، زندگی را بدرود گفت..
کاظم رضا در سالهای پیش از انقلاب، جُنگ ارزشمند «لوح» را که مجموعهای از آثار ماندگار داستاننویسان ایرانی بود، منتشر کرد. تلاش بیوقفه او در زمینه ادبیات داستانی و جمعآوری آثار نویسندگان ایرانی، «لوح» را به مرجعی ارزشمند در حوزه ادبیات فارسی بدل کرد. کاظم رضا در طی دوران حیاتش، آثار داستانی بسیاری را نیز تالیف کرد که در سالهای پس از انقلاب، بهرغم تلاشهای بیوقفه او و پیگیریهای مداوم ناشران مختلف، هیچ اثر کامل و مستقلی از وی مجوز و مجال انتشار نیافت. تنها در روزهای آخر عمر و در شرایطی که این نویسنده فقید در بیمارستان بستری بود، داستان «هما»ی او موفق به کسب مجوزِ انتشار شده و توسط انتشارات «رشدیه» بهطبع رسید. نثر یگانه و سبک ویژه او در روایت و نوشتار، «هما» را به اثری شاخص و بدیع در سیر ادبیات داستانی ایران تبدیل کرده است. سوای این اثر، تعدادی از داستانهای کوتاه کاظم رضا در برخی مجلات ادبی نظیر «نوشتا» و «این شماره با تأخیر» منتشر شده است. بیگمان مرگ نابههنگام کاظم رضا، ادبیات داستانی ایران را دچار غیاب و خلائی جبران ناپذیر خواهد کرد. یادش هماره روشن و جاوید است...
/
«هُما»؛ کتابی که از کاظم رضا بهجا ماند
«هُما» نام کتاب داستانی کاظم رضاست که در روزهای پایانی زندگی او منتشر شد.
به گزارش ایسنا، ناشر کتاب، در توضیحی در اینباره نوشته است: «با مرگ نابههنگام کاظم رضا که در سکوت و به دور از غوغا و هیاهو روی داد، بیشک عرصه ادبیات ایران، یکی از مهمترین داستاننویسان و پژوهشگرانش را از دست داد. کاظم رضا در طی سالیان، به دور از حواشی و سر و صداهای محافلِ مدعی ادبی، کار کرد و نوشت. با این همه بهرغم آنکه آثار این نویسنده فقید بارها از سوی ناشران مختلف روانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شدند، با این حال هیچکدام موفق به اخذ مجوز چاپ نشدند. تنها در روزهای آخر عمر و در شرایطی که کاظم رضا در بیمارستان قلب تهران بستری بود، داستان «هُما»ی او موفق به کسب مجوز شد و توسط انتشارات «رشدیه» به بازار کتاب آمد.»
در ادامه این مطلب آمده است: «در دهههای ۴۰ و ۵۰ کاظم رضا، بانی و متولی نشریه «لوح»؛ یکی از مهمترین جُنگهای ادبی در حوزه داستاننویسی بود. این مجموعه به سبب نامهای بزرگی که داستانهایشان در آن گرد آمده، امروزه به عنوان مرجعی مهم، برای ادبیات ایران همچنان تازه و بدیع است.»
بر اساس این خبر، سوای «سفر نجف» که در سال ۸۳ توسط نشر پیکان منتشر شد و تنها بخشی از داستان اصلی را شامل میشود، «هُما» نخستین داستان کامل و مستقل کاظم رضاست که در دوران حیات نویسنده، روی انتشار دید. «هُما» با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه به طبع رسیده است.
/
«هُما» نام کتاب داستانی کاظم رضاست که در روزهای پایانی زندگی او منتشر شد.
به گزارش ایسنا، ناشر کتاب، در توضیحی در اینباره نوشته است: «با مرگ نابههنگام کاظم رضا که در سکوت و به دور از غوغا و هیاهو روی داد، بیشک عرصه ادبیات ایران، یکی از مهمترین داستاننویسان و پژوهشگرانش را از دست داد. کاظم رضا در طی سالیان، به دور از حواشی و سر و صداهای محافلِ مدعی ادبی، کار کرد و نوشت. با این همه بهرغم آنکه آثار این نویسنده فقید بارها از سوی ناشران مختلف روانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شدند، با این حال هیچکدام موفق به اخذ مجوز چاپ نشدند. تنها در روزهای آخر عمر و در شرایطی که کاظم رضا در بیمارستان قلب تهران بستری بود، داستان «هُما»ی او موفق به کسب مجوز شد و توسط انتشارات «رشدیه» به بازار کتاب آمد.»
در ادامه این مطلب آمده است: «در دهههای ۴۰ و ۵۰ کاظم رضا، بانی و متولی نشریه «لوح»؛ یکی از مهمترین جُنگهای ادبی در حوزه داستاننویسی بود. این مجموعه به سبب نامهای بزرگی که داستانهایشان در آن گرد آمده، امروزه به عنوان مرجعی مهم، برای ادبیات ایران همچنان تازه و بدیع است.»
بر اساس این خبر، سوای «سفر نجف» که در سال ۸۳ توسط نشر پیکان منتشر شد و تنها بخشی از داستان اصلی را شامل میشود، «هُما» نخستین داستان کامل و مستقل کاظم رضاست که در دوران حیات نویسنده، روی انتشار دید. «هُما» با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه به طبع رسیده است.
/
«هوا رو به سردی میرفت. برگریزِ باغ، با غماش، پیش آمد.
با اوقاتِ قاطی، بر صحنِ زردِ درد، قدم میزدم و خشخش از اندام خشک میشنیدم،
سوغاتِ سقوط، چه تماشا داشت؟
بغضِ ابر میترکید و باران، تیز میبارید. باد هم دَم گرفته بود و بیداد میکرد.
در این هوا، نَم میکشیدم و دیگر نمیکشیدم. بختم سوخته، وقتم سخت، اوانم ناخوش شد.
تنم از داغ، سَر میرفت و مغزم از غم میجوشید. فریادرَسی نبود...»
بخشی از «هُما»- نوشتهی کاظم رضا
نشر «رشدیه»- چاپ اول 1395
/
با اوقاتِ قاطی، بر صحنِ زردِ درد، قدم میزدم و خشخش از اندام خشک میشنیدم،
سوغاتِ سقوط، چه تماشا داشت؟
بغضِ ابر میترکید و باران، تیز میبارید. باد هم دَم گرفته بود و بیداد میکرد.
در این هوا، نَم میکشیدم و دیگر نمیکشیدم. بختم سوخته، وقتم سخت، اوانم ناخوش شد.
تنم از داغ، سَر میرفت و مغزم از غم میجوشید. فریادرَسی نبود...»
بخشی از «هُما»- نوشتهی کاظم رضا
نشر «رشدیه»- چاپ اول 1395
/
«کاظم رضا یک قصهنویس ضد قصه بود و این خیلی عجیب بود. برای کسی که داشت یک جُنگ ویژه قصه چاپ میکرد و عجیبتر اینکه در انتخاب قصهها سلیقه شخصی خودش را هم دخالت نمیداد. من فکر میکنم کاظم رضا از همان سالهای اول «لوح» و تا همین اواخر مدام در حال تجربه بود. یک نویسنده متفاوت بود، نمیخواست مثل دیگران باشد و به همین دلیل همیشه از همان سالها به دنبال راههای نرفته و راه رفتن در جادههای ناهموار و نکوبیده بود. خلق و خوی شخصی خود او بیشتر در قصههای او تجلی پیدا میکند تا در کاری که برای «لوح» میکرد. خیلی عجیب است که آدمی به این سختگیری با یک چنین شیوه خاص و متفاوتی در نوشتن، در یک دوره خاصی از زندگیاش یک مجموعه ویژه قصه منتشر میکند که میخواهد یک آینه تمامنما و بیطرفانهای باشد از قصهنویسی روزگار خودش. «لوح» یک دوره طلایی بود در زندگی او و تنها دورهای بود که (به خاطر کاری که داشت میکرد) از لاک خودش آمده بود بیرون و با روزگار خودش به یک سازشی رسید، هرچند نیمبند. اما بهترین دوره زندگیاش بود. کاظم رضا با همه چی و همه کس سر جنگ داشت و از جمله با خود قصه و این جنگ و ستیز تا همین آخر کار هم ادامه داشت، تا «هُما» حتا...»
بخشی از مطلب جعفر مدرس صادقی با عنوان «دفتری در قصه و قصهنویس ضد قصه»
در شماره سیو نهم «اندیشه پویا»- پرونده «مرگ مؤلف»، ویژه کاظم رضا / آذر 95
#انتشارات_رشدیه
#کاظم_رضا
#هما
#داستان
#رشدیه
#نشر
#جعفر_مدرس_صادقی
#اندیشه_پویا
/
بخشی از مطلب جعفر مدرس صادقی با عنوان «دفتری در قصه و قصهنویس ضد قصه»
در شماره سیو نهم «اندیشه پویا»- پرونده «مرگ مؤلف»، ویژه کاظم رضا / آذر 95
#انتشارات_رشدیه
#کاظم_رضا
#هما
#داستان
#رشدیه
#نشر
#جعفر_مدرس_صادقی
#اندیشه_پویا
/