کانال رضا شیرازی
315 subscribers
919 photos
1.76K videos
5 files
329 links
.

تماس با مدیر کانال :

@Rezasin

*
Download Telegram
آیا انقلاب اجتماعی در ایران ممکن است؟( بخش نخست)

امکان و یا عدم امکان روند انقلاب اجتماعی در ایران چگونه قابل ارزیایی ست؟
زمینه های عینی و ذهنی انقلاب سیاسی مهیاست یا انقلاب اجتماعی؛ کدامین؟

بافت و سرمایه اجتماعی، روند فرهنگی در سطوح گوناگون جامعه، رشد بی وقفه آگاهی و خودآگاهی، سازمان یابی اقشار گوناگون در عرصه های مختلف، نشانی از چیست؟ کدام دورنما و چشم انداز را ترسیم میکند؟ آیا جامعه ما در حال وارد شدن به دوره جدید است؟ مختصات این دوره جدید چیست؟
آیا جدایی دین از دولت، نقش مستقیم نیروی کار در تحولات آتی، نقش دوران ساز زنان در روند مدنی جامعه، زوال نهاد روحانیت و زایش احزاب و جریانات و نخله های جدید را می توان از مختصات آغاز دوران جدید نام برد؟ بعلاوه احزاب باسابقه سیاسی تا چه حد در فراز و فرود تحولات بنیادین نقش ایفا خواهند کرد؟ و از طرفی طرح و تاکید به آرمانهای قابل تحقق همچون؛ آموزش رایگان، مشارکت در نظام سیاسی آینده و همچنین مشارکت در نظام آموزشی، برچیدن هرگونه تبعیض قومی و دینی هم اکنون سرلوحه بخشی از مختصات دوره جدید است یا خیر؟ پاسخ به پرسش های فوق بیش از اینکه جنبه تئوریک و نظری داشته باشد، نشانی از تناقضات و تضادها در جامعه و همچنین مطالبات به تعویق افتاده و شکست های پیاپی و در عین حال زایش سرفصل های گوناگونی ست که همه ما را فرا می خواند تا بطور عمیق به زیر و بم روند دو دهه گذشته به خوبی بیاندیشیم. تا جائیکه اندیشه نقادانه و سنجش گرایانه قوام بیشتری یابد و خردگرایی و نگاه علمی جایگاه بارز خود را باز یابد تا بتوانیم در پرتو آن به افول تاریخی سنت و نظام استبدادی که دو روی یک سکه است به خوبی آشنا شویم. تا شاید توانست در روند اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موثر گردید. طوریکه آغاز عصر نو در ایران با نوزائی فرهنگی، نظام دمکراتیک سیاسی و جامعه مدنی عجین شود.

اگر بخواهیم بطور مصداقی سخن گوئیم؛ اعتراضات کارگران معلمان دانشجویان و کشاورزان و زنان نشان از جنبه و جوش بی وقفه اجتماعی اقشاری ست که در نهایت به تحولات بنیادین اجتماعی در ایران ختم خواهد شد. در این صورت پرسش این است که نقش روشنفکران سیاسی و فرهنگی در جنبه و جوش بی وقفه اقشار فوق چیست؟ در روند دو دهه گذشته یعنی از هیجده تیر هفتاد و هشت بعنوان یک سرفصل به این سو زمانی برخی از روشنفکران ایرانی - پرویز پیران، سعید مدنی سهراب رزاقی و تقی رحمانی و ... - به نسبتی تقلا و تلاش می کردند که روند جامعه جنبشی ایران را تئوریزه کنند و به دلائل گوناگون از جمله خفقان و انسداد این تلاش و کوشش به بن بست رسید و ادامه نیافت و حال می بنییم که برخی از روشنفکران نقاد قدرت در ایران طی دو اطلاعیه برگزاری رفراندوم و استعفای خامنه ای تلاش و تقلا کردند که در حوزه امر سیاست راه گشا گردند که هردو با اقبال عمومی روبرو نشد. چرا؟
می هراسم!

نمی دانم چرا می ترسم از تغییر.
توگویی از درون، بند بندم را به سختی بسته باشند.
توگویی در وجودم خانه ای از ترس، جهل و نفع باشد.
بسانی که،
نمی خواهد روال زندگی آشفته تر گردد!!
نمی دانم که فرداها چه ها در چنته دارد؟
نمی خواهم بدانم که دیروزم چه ها بود؟
هراسانم ز دانایی، به جهل، نفع و ترس خویش قانع!
و من شیرینی این زندگی را پاس می دارم!

نمی دانم چرا هر دم هراسانم ؛
من از تغییر می ترسم؟!
برایم گنگ و نامعلوم، ناروشن همه تاریکی ظلمت.

ولی اما درونم گه گداری، ساز دیگر می زند، افسوس
تو گویی گه گداری در درون ام شعله ای برمی کشد.
آرام و آهسته،
وجودم را به گرمی می کشاند آن،
در آن گرمای لذت بخش،
به جان نجوا کنان، آهسته و آرام
می خواند؛ ز دانایی ...

نمی دانم نمی خواهم بدانم. هراسانم از آن تغییر ناروشن
توگویی باز از نزدیک از آن دیروز،
به غایت دور ولی نزدیک!
ندا آمد، ندای از درون آمد، مرا می خواند او؛ نجات از جهل، ترس و نفع.
به چشمانم نظر افکند!
دل ات آرام، روح ات شاد،
جسور زندگانی باش، هراسانی و ترسانی؟
ولیکن، قدم در راه بنهادی، « که راه آسان نمود اول، ولی ...»

قدم در راه،
اما سخت سنگین است. هراسان است و حیران!
تو گویی بند بندش، همچنان لزران و ترسان است.
توگویی عاقبت آزاد خواهد شد؟
————-—————————————————————

فرزانه ای گفت جهل، ترس و نفع آدمی را ذلیل و خوار می کند و شعرگونه فوق الهام از سخن اوست.
آیا انقلاب اجتماعی در ایران ممکن است؟( بخش دوم)

انقلاب اجتماعی به معنی تغییرات بنیادین در ساختارهای اجتماعی و طبقاتی جامعه است. چنین تغییراتی نیازمند نیرو و اقشاری خودآگاه و متشکل است.

بگمانم اقشار گوناگون جامعه ما بدرستی پی برده اند که باید متشکل شوند و در پرتو تشکلات مستقل خودآگاهی حتمی ست. زیرا نه تنها نیرو، توان، قدرت و ابتکار در برخورد با تضادها، کاستی ها و موانع برای شان روشن و آشکار می گردد بلکه فراتر از آن درک می کنند که منافع فرد فردشان در پرتو منافع جمعی، کار گروهی و طرح و تاکید به مطالبات است.در اصل رشد و گسترش تشکل مستقل معلمان، پرستاران، وکلاء، کارگران، دانشجویان، زنان، بازنشستگان و کشاورزان امری زمان بر است. که در همین روند حاکمیت بیکار نخواهد نشست. ضربات پیاپی به آنها، رخنه در تشکلات مستقل از دور خارج کردن رهبران میدانی و واقعی و ایجاد تشکلات گوناگون موازی دولتی تنها بخشی از سیاست های دشمن است تا از شتاب گرفتن آنها جلوگیری کرده و تقلا خواهند کرد زمینه ها اصلی و بسترهای مساعد اوج گیری اعتراضات را از میان بردارند تا همبستگی اجتماعی، طبقاتی و ملی بوجود نیاید.

طبقه اجتماعی روحانیت که هم اکنون وجه غالب را در نظام سیاسی ایران دارد. از تغییرات ساختاری جلوگیری کرده و خواهد کرد. تکیه به سپاه بعنوان بازوری اصلی سرکوب و مافیای ثروت - صاحبان ثروت و قشر رانت خوار و تکنوکراتها و بورکراتهای که با نظام همراهند- در حفظ وضع موجود نهایت تقلا را می کنند.

از طرفی دیگر همه گروهها و احزاب مخالف که بدنبال کسب قدرت سیاسی هستند، سخنی از تغییرات ساختاری به میان نمی آورند. زیرا در مرام، برنامه و ماهیت اشان تغییرات بنیادین مطرح نیست. به همین دلیل می بینیم که تغییرات سیاسی بعنوان هدف اول و آخر ترویج و تبلیع می شود. زیرا بدنبال کسب قدرت سیاسی اند. در حالی که دو دهه گذشته - از تیرماه هفتاد و هشت بعنوان یک سرفصل تعیین کننده - تا کنون فراز و فرود اعتراضات؛ تحصن ها ،تجمعات و اعتصابات بیشتر خواسته های اجتماعی، صنفی و مدنی را نشان میدهد. به تعبیری روشن تر برای اقشار معترض در ایران به دلیل توازن قوا و سیستم سرکوب جانکاه، مسائل اجتماعی به مسائل سیاسی ارججیت یافته است. طوریکه ما با پرسش زیر روبرو می شویم؛

پاسخ مسائل اجتماعی در ایران - مسئله زنان، نیروی کار، آموزش در ایران، شکاف طبقاتی - صرفا سیاسی ست؟
سکوت محض !

سکوت محض می خواهند.
سکوتی که در آن، خاموشی، تنهایی و ظلمت،
همسان و هم زادند.

ولی اما، سکوت مخض ممکن نیست.
نقلا می کنند نامردمان هر دم.

ولی اینجا
به هر سو که نظر داری؛
تو می دانی عزیز من،
زبانی سرخ،
دلی بی باک و بی پروا،
سکوت محض را برنمی تابد.

در آن بندحصار آلود، نگاهش آرزو دارد،
کلامش از نگاه او، هویدا میشود یک ریز.
نگاهها گه گداری دزدکی، با هم سخن دارند.

در آن ظلمت گه خاموش و درمانده،
نگاهها، صد زبان دارند.

زبان بسته، قدم ها و قلم ها را شکستند.
ولی اما نظرها و نگاهها همجنان زنده ست

سکوتی مرگبار، در آن بند حصارآلود
که جان آدمی ارزان و ارزان است.
نظرها و نگاهها همچنان زنده ست.

سکوت محض در زندان و زندانبان، اسیر وهم خویش،
و زندانی توگویی با نگاهش صد سخن دارد.
————————————————————————————-
زنده کردن خاطره ای دوباره از زندان
خانه تان ویرانه گردد!

دین پناهان، زرپرستان، زورمندان
دین تان مسموم،
راهتان مسدود،
ریشه هاتان هرز و پوسیده،
گفتارتان صد حیله و تزویر،
کردارتان پست و زبون
پندارتان آشفته و آشفته می سازد.

خانه تان ویران؛
رنج و زحمت،
خون و دل،
اندوه و غم، آوار می سازید.

ای ز قوم ظالمان،
ملت ز زنج و فقر
دست و پا هی میزند.
فریاد پی در پی ز ظلم ظلمان سر میدهد.

خانه تان ویران؛
زندگی بهتر شود، شادی به جای غم شود،
زندگی بهتر شود، زنج و زحمت کم شود
جاری شود آزادی و آزاده گی، بهروزیی این مردمان

دین پناهان، زرپرستان، زورمندان
خانه تان ویران شود، ویرانه گردد.
آیا انقلاب اجتماعی در ایرن ممکن است؟( بخش سوم)

در حال حاضر همه ما شاهدیم که روشنفکران سیاسی به طرق گوناگون سعی و کوشش می کنند که مسئله سیاست را در روند جنبش اجتماعی ایران مورد تاکید قرار دهند. بنابر این بعد از سرفصل حیات بخش خیزش دی ماه نودوشش با اصرار به «سرنگونی جمهوری اسلامی»، «گذر مسالمت آمیز از حاکمیت»، « برگزاری رفراندوم » و « استعفای خامنه ای» در تلاش بوده و هستند که جنبش سیاسی ایران را تقویت کنند تا در نهایت هدف فروپاشی جمهوری اسلامی محقق گردد. در همین رابطه باید پرسید که چرا از انقلاب سیاسی سخن نمی گویند؟ مگر از میان برداشنن جمهوری اسلامی و برانداختن آن جز از راه انقلاب ممکن است؟ اگر هدف فروپاشی و براندازی و سرنگونی استبداد مذهبی ست. چرا به صراحت از انقلاب سیاسی و الزمات عمده و اصلی آن سخن نمی گویند؟ مگر تجربه جامعه ما در همین صد و اندی سال به درستی نشان نداده است که از میان برداشتن نظام سیاسی مستبد تنها و تنها در پرتو انقلاب سیاسی ممکن است. مگر ما تجربه مشروطه و انقلاب ناکام بهمن را می توانیم براحتی نادیده بگیریم و بدون تاکید به انقلاب سیاسی، استبداد مذهبی حاکم فروخواهد پاشید؟

به نظر میرسد که روشنفکران سیاسی اساسا به یک اجماع کار ساز نائل نشده اند. زیرا راست ترین جریان سیاسی شعار تسخیر میلیونی میادین را می دهد بدون اینکه راه کار مشخصی ارائه دهد. بدون برآورد توازن قوا در جال حاضر، بدون سازماندهی مشخص برای قیام عمومی، بدون ارائه برنامه روشن، صرفا جهت کسب وجهه مردمی، بدون اینکه ذره ای در مبارزه واقعی و جاری که در جامعه جریان دارد، حضور داشته باشند، سخن از تسخیر میلیونی میادین می گویند و حتی سازمان یافته ترین فرقه سیاسی ایران با اصرار به کانونهای شورشی از طرح انقلاب سیاسی پرهیز می کند. از طرفی دیگر روشنفکران سیاسی مستقل داخل کشور هم سخنی از انقلاب سیاسی نمی گویند و بیشتر به طرح های همچون رفراندوم و استعفای ولایت مطلقه فقیه تاکید می ورزند.

آیا طرح و تاکید به انقلاب سیاسی، امری بازدارنده است؟ یا نه، به دلیل زیر ضرب بردن مسئله انقلاب سیاسی در ایران بطور کلی، سخن از آن بیشتر دافعه ایجاد می کند؟
دوستان برخیزیم!


از خواب گران برخیزیم!
راه دور و است دراز،
ناهموار،
مکث هر ثانیه ای،
حادثه ای ست خانه خراب،

او که می گوید؛
راه بیمناک است و غریب در میان طوفان،
هیبت اش نا روشن،
و ز طوفان همه ره گم کرده!
یا به آرامش قبل از طوفان خو کرده، در وهم و خیال است!؟

باورش آسان نیست.
چاره ای است هنوز؟
که ز طوفان نهراسیم.
در طول سفر،
سفر طولانی، در میان طوفان
کشتی بان در خواب گران!
کولبر


پسری با پدری رفت به کوه.
در کوه و کمر،
راهشان بسته به مویی،
خطر مرگ هر آن، در سر راهست.

خانه شان پژمرده،
سفره شان رنگین نیست.
میرسد از هر طرف رنج و ستم. برخانه شان.

پیرمرد رو به پسر؛
کار ما در کوه و کمر، جانکاه است.
خطر مرگ بسی نزدیک است.
چاره ای نیست پسر !

پسرش حیران ماند!
گیج و مبهوت، به اندیشه فرو رفت، اندیشه کنان.

پدرم پیر، فرسوده شده.

چاره ای است پدر!
راه نزدیک تری باید جست؟

راه نزدیک تری پیدا کرد!
ولی اما
لحظاتی جانسوز،
تیری،
کشت فرزند پدر را.
آیا انقلاب اجتماعی در ایران ممکن است؟( بخش چهارم)

در آغاز بحث پرسش زیر را مطرح کردیم؛
آیا جامعه ما در حال وارد شدن به دوره جدید است؟ مختصات این دوره جدید چیست؟» حال بطور مختصر و کوتاه بدان اشاره می کنیم.

یکم - شکست کامل اسلام حوزه ای و در پی آن بی ریشه شدن دین دولتی و دولت دینی.
دوم - تنفر و انزجار اقشار گوناگون جامعه از حاکمیت دینی و امکان طرح جدایی دین از دولت و تحقق آن.
سوم - گرایش عمومی به هویت ملی و تاریخی .
چهارم - طرح مطالبات اقوام در ایران.
پنجم - گسترش ارزشهای حقوق بشر از جمله حقوق زن.
ششم- شکاف طبقاتی غیرقابل تصور و بحران عظیم اقتصادی.
هفتم- ارججیت تحولات اجتماعی به تحولات سیاسی.
هشتم - به حاشیه رفتن گروههای با سابقه سیاسی از جمله؛ نهضت آزادی، مجاهدین و حزب توده.
نهم- کاهش شدید نقش فرهنگ مذهبی در هر نوع تحول اجتماعی و سیاسی.
دهم - نافرمانی مدنی در سطوح مختلف.
یازده - به حاشیه رفتن روشنفکران سیاسی و فرهنگی بعنوان گروه مرجع درتحولات.
دوازده - فراهم شدن و سامان یافتن گروه مرجع نو در ایران. ( فعالین اجتماعی، مدنی و صنفی)
به گمانم موارد فوق بخش اصلی مختصات این دوره است.

حال با این پرسش روبرو می شویم که جامعه واجد نیروی اجتماعی آگاه، گسترده و سازمان یافته است که - با در نظر گرفتن مختصات فوق - تحولات بنیادین را آغاز و به انجام رساند یا فاقد آن است؟
یکی از دوستان که طبع شاعرانه دارد شعرگونه کولبر را به صورت زیر تصحیح کرده است

___________________________________________________________________

کولبر

پسری با پدرش رفت به کوه
راهشان پیچاپیچ
خطر مرگ کمین از پس و پیش
خانه شان دلمرده
سفره شان بی نمک و نان و خورشت
بودشان رنج و ستم از هر سو
پیرمرد رو به پسر :
- کار ما جانکاه است
خطر مرگ بسی نزدیک است
چاره ای نیست پسر -
پسرش حیران شد
گیج و مبهوت پدر را نگریست
ناگهان گفت؛
پدر
راه نزدیک تری در پیش است
قله ها سخت رهند، ناهموار
جاده ای اینجا هست
در همین اندیشه
تیری از دور پسر را بگرفت
غرق در خون و عزا گشت پدر
دو گام نخست برای اعتلای جنبش سیاسی بعد از خیزش دی ماه

بخشی از روشنفکران سیاسی و فرهنگی در مقابله با سیاست های دهشتبار جمهوری اسلامی، دو اقدام مشخص به عمل آوردند. بدین صورت که برای نخستین بار برخی از شخصیت های مستقل داخل کشور با همیاری و همگامی تعدادی از روشنفکران و شخیصت های سیاسی و فرهنگی در خارج اطلاعیه ای جهت برگزاری رفرنداوم دادند. در گام بعدی، چهارده تن از فعالین سیاسی و صنفی و بخشی از مادران داغدیده که نمادی از جنبش اعتراضی هستند، با انتشار نامه ای سرگشاده خواستار استعفای خامنه ای و به تعبیری انحلال جمهوری شدند.

وقتی که اس و اساس هر دو اقدام را مورد توجه قرار دهیم موارد زیر مشخص می شود؛

یکم - انسداد سیاسی، سرکوب های گسترده و دستگیری های پیاپی دیگر قادر نیست جو و فضای سیاسی و اجتماعی جامعه ما را کاملا مسدود کند. زیرا روشنفکران سیاسی و فعالین اجتماعی، صنفی و زنان آگاه از چنان جسارت و شهامتی برخوردارند که بطور آشکار سخن از گذار، انحلال و اضمحلال جمهوری اسلامی می گویند.

در اصل جسارت و شهامت چهارده تن از منتقدین وضع موجود خود فضایی ایجاد کرد تا صدها تن از مخالفین جمهوری اسلامی در داخل کشور از آن اطاعیه حمایت کنند. و در پی آن طی چند روز گذشته بطور مشخص و روشن تعدادی از فعالین جنبش معلمان و بازنشستگان و معترضین به وضع موجود طی اطلاعیه ای از گام تاریخی چهارده تن حمایت به عمل آوردند.

دوم - پژواک همه جانبه چنین اقدام سیاسی فضا و پس زمینه های را ایجاد کرده و می کند تا جنبش سیاسی ایران در داخل کشور براه بیافتد و در پی آن جبهه ها و بلوک بندیهای روشنفکران سیاسی در خارج از کشور نشان داده و خواهند داد که تا چه حد می توانند با اقدامات مخالفین داخل کشور هماهنگ عمل کرده و از آنان بطور بیدریغ حمایت کنند.

سوم - اطلاعیه چهارده تن و در پی آن حمایت فعالین صنفی و اجتماعی از چنین اقدامی نشان داد که، زمینه های اعلام همبستگی با مطالبات سیاسی بطور آشکاری مهیا شده است و همین امر به خوبی نشان میدهد که جنبش سیاسی در داخل کشور در حال شکل گیری ست. بنابر این همه روشنفکران سیاسی مستقل در داخل و و خارج، باید از همه مجراها و تجارب استفاده بهینه کنند تا زمینه های همبستگی با مطالبات سیاسی جامعه بطور علنی در سرتاسر کشور ایجاد گردد، در این رابطه نقش بی بدیل زندانیان سیاسی و عقیدتی حائز اهمیت است و باید منتظر ماند و دید که از نامه چهارده تن حمایت بعمل آورند تا در پرتو آن فضا و جوی بوجود آید تا مافیای قدرت و روحانیت تبهکار و بالطبع نیروهای سرکوب گر را به عقب نشینی وادار کرد