رساله مرجع عالیقدرحضرت آیت‌الله‌العظمی فاضلی بهسودی (مدظله العالی)
550 subscribers
5 photos
3 files
9 links
متن کامل توضیح المسائل حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی مدظله العالی



🌸 باسلام واحترام

🙏 خطاء داد


ارتباط با ما👇
@Kayan_bot
Download Telegram
سوم: آن‌که اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجس مثل گلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد، به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود، و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد، و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس پاك نمی‌شود.
مسأله 222) پاك شدن كف پا و ته كفش نجس، به واسطه راه رفتن روى آسفالت و روى زمينی كه با چوب فرش شده محل اشكال است، اقوى بقای نجاست است.
مسأله 223) براى پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست يا بيشتر راه بروند، اگرچه بعید نیست به كمتر از پانزده ذراع يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود.
مسأله 224) لازم نيست كف پا يا ته كفش نجس، تر باشد، بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك می‌شود.
مسأله 225) بعد از آن‌که كف پا يا ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد، مقدارى از اطراف آن هم كه معمولاً به گل آلوده می‌شود پاك می‌گردد.
مسأله 226) كسى كه با دست و زانو راه مى‌رود، اگر كف دست يا زانوى او نجس شود، پاك شدن آن با راه رفتن محل اشكال است. همچنين است ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها و احوط بقای نجاست است.
مسأله 227) اگر بعد از راه رفتن، بو يا رنگ يا ذره‌هاى كوچكى از نجاست كه ديده نمی‌شود، در كف پا يا ته كفش بماند اشكال ندارد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه به قدرى راه بروند كه آنها هم برطرف شوند.
مسأله 228) داخل كفش به واسطه راه رفتن پاك نمی‌شود. و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن محل اشكال است. احوط شستن با آب است.
3ـ آفتاب
مسأله 229) آفتاب، زمين، ساختمان و چيزهایى كه مانند در و پنجره در ساختمان به كار برده شده، و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيده‌اند با پنج شرط پاك می‌کند:
اول: آن‌که چيز نجس، تر باشد، پس اگر خشك باشد بايد به وسيله‌ی آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.
دوم: آن‌که اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از خشك شدن به تابيدن آفتاب، آن را برطرف كند.
سوم: آن‌که چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند آن چيز پاك نمی‌شود، ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگير نكند، اشكال ندارد.
چهارم: آن‌که آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند، پس اگر مثلاً چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمی‌گردد، ولى اگر باد به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده اشكال ندارد.
پنجم: آن‌که آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، يك مرتبه خشك كند پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد فقط روى آن پاك می‌شود و زير آن نجس مى‌ماند.
مسأله 230) پاك كردن آفتاب حصير نجس را محل اشكال است، اما درخت و گياه كه در زمين است پيش از چيدن آن، به واسطه آفتاب پاك می‌شود.
مسأله 231) اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب، تر بوده يا نه، يا ترى آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه، آن زمين نجس است. همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه، يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه.
مسأله 232) اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد، و به وسيله‌ی آن، طرفى كه آفتاب به آن نتابيده نيز خشك شود، اگر دیوار به قدری نازک باشد که به واسطه تابش آفتاب به یک طرف، طرف دیگرش هم خشک شود، پاک می‌شود.
4 ـ استحاله
مسأله 233) اگر جنس چيز نجس به طورى عوض شود كه به صورت چيز پاكى درآيد پاك می‌شود، مثل آن‌که چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد، يا سگ در نمکزار فرو رود و نمك شود، ولى اگر جنس آن عوض نشود، مثل آن‌که گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند، پاك نمی‌شود.
مسأله 234) كوزۀ گلى و مانند آن كه از گل نجس ساخته شده و ذغالى كه از چوب نجس درست شده نجس است.
مسأله 235) چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.
5 ـ انقلاب
مسأله 236) اگر شراب به خودى خود يا به واسطه ريختن چيزى مثل سركه و نمك در آن سركه شود، پاك می‌گردد.
مسأله 237) شرابى كه از انگور نجس و مانند آن درست كنند، چنانچه در ظرف ديگرى كه پاك باشد بريزند سركه شود، پاك شدنش محل اشكال است. همچنين اگر نجاست ديگرى به شراب برسد و مستهلك شود، و در صورتى كه به ظرف رسيده يا نرسيده باشد بعد از سركه شدن، احوط در هر دو مورد اجتناب است.
مسأله 238) سركه‌اى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست كنند نجس است.
مسأله 239) اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آنها باشد و سركه بريزند ضرر ندارد بلكه ريختن خيار و بادنجان و مانند اينها در آن اگرچه پيش از سركه شدن باشد نيز اشكالى ندارد.
مسأله 240) آب انگورى كه به آتش يا به خودى خود جوش بيايد، حرام می‌شود. اگر آن قدر به آتش بجوشد كه دو قسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند، حلال می‌شود.
مسأله 241) اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن كم شود، چنانچه باقيمانده آن جوش بيايد حرام است.
مسأله 242) آب انگورى كه معلوم نيست جوش آمده يا نه، حلال است. ولى اگر جوش بيايد تا انسان يقين نكند كه دو قسمت آن كم شده، حلال نمی‌شود.
مسأله 243) اگر مثلاً در يك خوشه غوره مقدارى انگور باشد، چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته می‌شود، آب انگور نگويند و بجوشد، خوردن آن حلال است. ولى اين در صورتى است كه بر همه آب غوره صدق كند عرفاً و اگر گفته شود آب انگور و غوره است حلال نيست.
مسأله 244) اگر يك دانه انگور در چيزى كه به آتش مى‌جوشد بيفتد و بجوشد و مستهلك نشود، فقط خوردن آن دانه حرام است و اگر مستهلك شود همه آن حلال است.
مسأله 245) اگر بخواهند در چند ديگ شيره بپزند جایز است كف‌گيرى را كه در ديگ جوش آمده زده‌اند در ديگى كه جوش نيامده بزنند.
مسأله 246) چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد حلال است.
6ـ انتقال
مسأله 247) اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه خون جهنده دارد- يعنى حيوانى كه وقتى رگ آن را ببرند خون از آن جستن می‌کند ـ به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد برود و خون آن حيوان حساب شود، پاك می‌گردد، و اين را انتقال گويند. همچنين است حكم در سایر نجاسات. اما خونى كه زالو از انسان مى‌مكد چون خون زالو به آن گفته نمی‌شود و مى‌گويند خون انسان است، نجس می‌باشد.
مسأله 248) اگر كسى پشه‌اى را كه به بدنش نشسته بكشد، و نداند خونى كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه می‌باشد، پاك است. همچنين است اگر بداند از او مكيده ولى جزء بدن پشه حساب شود، اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد كه مى‌گويند خون پشه است يا خون انسان، نجس می‌باشد.
7ـ اسلام
مسأله 249) اگر كافر شهادتين بگويد؛ يعنى به يگانگى خدا و نبوت خاتم الانبيا(ص) شهادت بدهد، به هر لغتى كه باشد مسلمان می‌شود. بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بينى و عرق او پاك است، ولى اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست به بدن او بوده، بايد برطرف كند و جاى آن را آب بكشد، بلكه اگر پيش از مسلمان شدن عين نجاست برطرف شده باشد، احتياط واجب آن است كه جاى آن را آب بكشد. این در صورتی است که کفار نجس العین نباشد وگرنه با بر طرف کردن نجاست عارضی پاک می‌شود.
مسأله 250) اگر موقعى كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است، بلكه اگر در بدن او هم باشد، بنا بر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.
مسأله 251) اگر كافر شهادتين بگويد، و انسان نداند قلباً مسلمان شده يا نه پاك است. اگر بداند قلباً مسلمان نشده است ولى چيزى كه منافى با اظهار شهادتين باشد از او سر نزند، مقتضاى احتياط مستحب اجتناب است.
8 ـ تبعيت
مسأله 252) تبعيت آن است كه چيز نجسى به واسطه پاكى چيز ديگر پاك شود.
مسأله 253) اگر شراب، سركه شود ظرف آن هم تا جایى كه شراب موقع جوش آمدن به آنها رسيده پاك می‌شود و كهنه و چيزى هم كه معمولاً روى آن می‌گذارند اگر با آن نجس شده پاك می‌گردد. ولى اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شده باشد، احتياط واجب اجتناب است.
مسأله 254) بچه كافر به تبعيت در دو مورد پاك می‌شود:
1ـ كافرى كه مسلمان شود طفل او در پاكى تابع او است، همچنين اگر جد طفل يا مادر يا جدّه او مسلمان شوند.
2ـ طفل كافرى كه به دست مسلمانى اسير گردد، و پدر يا يكى از اجداد او همراه نباشد، در اين دو مورد پاكى طفل به تابعيت، مشروط به اين است كه طفل در صورت مميز بودن اظهار كفر نکند.
مسأله 255) تخته يا سنگى كه روى آن ميّت را غسل مى‌دهند، و پارچه‌اى كه با آن عورت ميّت را مى‌پوشانند، و دست كسى كه او را غسل می‌دهد تمام اين چيزها كه با ميت شسته شده است، بعد از تمام شدن غسل پاك می‌شود.
مسأله 256) كسى كه چيزى را آب مى‌كشد، بعد از پاك شدن آن چيز دست او هم كه با آن چيز شسته شده پاك می‌شود.
مسأله 257) اگر لباس و مانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريخته‌اند جدا شود، آبى كه در آن مى‌ماند پاك است. بلكه آبى كه از او جدا شده نيز پاك است اگر شستن اخير باشد.
مسأله 258) ظرف نجس را كه با آب قليل آب مى‌كشند بعد از جدا شدن آبى كه براى پاك شدن، روى آن ريخته‌اند، آب كمى كه در آن مى‌ماند به تفصيلى كه در مسأله (63) گذشت پاك است.
9ـ برطرف شدن عين نجاست
مسأله 259) اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس آلوده، شود چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاك می‌شود، و همچنين است باطن بدن انسان، مثل توى دهان و بينى؛ مثلاً اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد، و در آب دهان از بين برود آب كشيدن توى دهان لازم نيست، ولى اگر دندان عاريه در دهان نجس شود بنا بر احتياط آن را آب بكشند.
مسأله 260) اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده یا نه، پاك است.
مسأله 261) مقدارى از لب‌ها و پلك چشم كه موقع بستن روى هم می‌آید، و نيز جایى را كه انسان نمی‌داند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود بنا بر احتياط بايد آب بكشد.
مسأله 262) اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه هر دو خشک باشد، نجس نمی‌شود. اگر گرد و خاک یا لباس تر باشد باید محل نشستن گرد و خاک را آب بکشند.
10ـ استبراء حيوان نجاست‌خوار
مسأله 263) بول و غائط حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است و اگر بخواهند پاك شود، بايد آن را استبراء كنند؛ يعنى تا مدتى نگذارند نجاست بخورد و غذاى پاك به آن بدهند تا بعد از آن مدت ديگر نجاست‌خوار به آن نگويند، و بنا بر احتياط واجب بايد شتر نجاست‌خوار را چهل روز، گاو را بيست روز، گوسفند را ده روز، مرغابى را هفت يا پنج روز و مرغ خانگى را سه روز از خوردن نجاست جلوگيرى كنند. اگر بعد از اين مدت باز هم نجاست‌خوار به آنها گفته شود، بايد تا مدتى كه بعد از آن مدت ديگر نجاست‌خوار به آنها نگويند، آنها را از خوردن نجاست جلوگيرى کنند.
11ـ غایب شدن مسلمان
مسأله 264) اگر بدن يا لباس مسلمان، يا چيز ديگرى مانند ظرف و فرش که در اختيار او است نجس شود، و آن مسلمان غایب گردد، با شش شرط پاك است:
اول: آن‌که آن مسلمان چيزى را كه بدن يا لباسش را نجس كرده، نجس بداند. پس اگر مثلاً لباسش با رطوبت به بدن كافر ملاقات كرده و آن را نجس نداند، بعد از غایب شدن او، نمی‌شود آن لباس را پاك دانست.
دوم: آن‌که بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است.
سوم: آن‌که انسان ببيند آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال می‌کند، مثلاً ببيند با آن لباس نماز مى‌خواند.
چهارم: آن‌که احتمال برود كه آن مسلمان بداند شرط كارى را كه با آن چيز انجام می‌دهد پاكى است. پس اگر مثلاً نداند كه بايد لباس نمازگزار پاك باشد و با لباسى كه نجس شده نماز بخواند نمی‌شود آن لباس را پاك دانست.
پنجم: آن‌که انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است. پس اگر يقين داشته باشد كه آب نكشيده، نبايد آن چيز را پاك بداند، و نيز اگر نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاك دانستن آن چيز محل اشكال است، و بايد از آن اجتناب كرد.
ششم: آن‌که آن مسلمان بنا بر احتياط، بالغ باشد.
مسأله 265) اگر انسان يقين كند چيزى كه نجس بوده پاك شده است، يا دو مرد عادل به پاك شدن آن خبر دهند، آن چيز پاك است. همچنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار او است بگويد آن چيز پاك شده يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه، و بعيد نيست كه خبر دادن يك نفر عادل يا شخص موثق، به پاكى آن نيز كفايت كند.
مسأله 266) كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد، اگر بگويد آب كشيدم و انسان به گفته او اطمينان پيدا كند آن لباس پاك است.
مسأله 267) اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمی‌کند، می‌تواند به گمان اكتفا نمايد.
12ـ رفتن خون متعارف
مسأله 268) خونى كه در جوف ذبيحه بعد از كشتن آن به طريق شرعى باقى مى‌ماند، چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد، پاك است.
مسأله 269) حكم سابق مختص به حيوان حلال گوشت است و در حيوان حرام گوشت جارى نيست. خون متعارف را از مطهرات شمردن محل اشکال است.
13ـ سنگ و كهنة استنجا
مسأله 270) مخرج غائط، با سه سنگ يا سه كلوخ يا سه پارچه كهنه كه ازاله عين نجاست را از مخرج كند، پاك می‌شود. اگر به سه سنگ پاك نشود، بايد تكرار كند تا پاك شود. ولى مخرج بول به جز آب به چيزى ديگر پاك نمی‌شود.
احكام ظرف‌ها
مسأله 271) ظرفى كه از پوست سگ يا خوك يا مردار ساخته شده، آشاميدن و خوردن چيزى از آن ظرف در صورتى كه رطوبتى موجب نجاستش شده باشد حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و كارهاى كه بايد با چيز پاك انجام داد استعمال كنند و احتياط مستحب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را اگرچه ظرف هم نباشد استعمال نكنند.
مسأله 272) خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره، بلكه بنا بر احتياط واجب مطلق استعمال آن حرام است. همچنين زينت نمودن اطاق و مانند آن و نگاه داشتن آن احوط ترك است. همچنين است ساختن ظرف طلا و نقره و خريد و فروش آنها براى زينت نمودن يا نگاه داشتن.
مسأله 273) گيره استكان كه از طلا يا نقره مى‌سازند اگر بعد از برداشتن استكان ظرف به آن گفته شود حكم استكان طلا و نقره را دارد و اگر ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعى ندارد.
مسأله 274) استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا يا آب نقره داده‌اند اشكال ندارد.
مسأله 275) اگر فلزى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدرى باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند، استعمال آن مانعى ندارد.
🔹🔹🔹
💠وضـو
مسأله 280) در وضو واجب است، صورت و دست‌ها را بشويند و جلو سر و روى پاها را مسح كنند.
مسأله 281) درازاى صورت، از بالاى پيشانى ـ جایى كه موى سر می‌روید ـ تا آخر چانه باید شست و پهناى آن به مقدارى كه بين انگشت وسط و شست قرار مى‌گيرد، بايد شسته شود. اگر مختصرى از اين مقدار را نشويند، وضو باطل است، و براى آن‌که انسان يقين كند اين مقدار كاملاً شسته شده، بايد كمى اطراف آن را هم بشويد.
مسأله 282) اگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از متعارف مردم باشد، بايد ملاحظه كند كه مردمان متعارف تا كجاى صورت خود را مى‌شويند، او هم تا همانجا بشويد و نيز اگر پيشانى او مو رویيده، يا جلو سرش مو ندارد، بايد به اندازة معمول پيشانى را بشويد.
مسأله 283) اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى، در ابروها و گوشه‌هاى چشم و لب او هست كه نمى گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد پيش از وضو، وارسى كند كه اگر هست برطرف نمايد.
مسأله 284) اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند. اگر پيدا نباشد، شستن مو، كافى است و رساندن آب به زير آن، لازم نيست.
مسأله 285) اگر شك كند، پوست صورت از لاى مو پيدا است يا نه، بنا بر احتياط واجب بايد مو را بشويد، و آب را به پوست هم، برساند.
مسأله 286) شستن داخل بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمی‌شود، واجب نيست ولى براى آن‌که يقين كند از جاهایى كه بايد شسته شود، چيزى باقى نمانده، واجب است مقدارى از آنها را هم بشويد و كسى كه نمى‌دانسته بايد اين مقدار را بشويد اگر نداند در وضوهاى كه گرفته اين مقدار را شسته يا نه، نمازهاى را كه با آن وضو خوانده صحیح است.
مسأله 287) بايد صورت و دست‌ها را از بالا به پایين شست و اگر از پایين به بالا بشويد وضو باطل است.
مسأله 288) اگر دست را تر كند و به صورت و دست‌ها بكشد، چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه به واسطه كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود كافيست.
مسأله 289) بعد از شستن صورت، بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت‌ها، بشويد.
مسأله 290) براى آن‌که يقين كند آرنج را كاملاً شسته، بايد مقدارى بالاتر از آرنج را هم، بشويد.
مسأله 291) كسى كه پيش از شستن صورت، دست‌هاى خود را تا مچ شسته، در موضع وضو بايد تا سر انگشتان، بشويد و اگر فقط تا مچ بشويد، وضوى او باطل است.
مسأله 292) در وضو شستن صورت و دست‌ها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جایز و مرتبه سوم و بيشتر از آن، حرام است، و اين‌كه كدام شستن اول يا دوم يا سوم است، بعضى فقها گفته است مربوط به قصد كسى است كه وضو مى‌گيرد. پس اگر به قصد شستن مرتبه اول مثلاً ده مرتبه آب به صورت بريزد، اشكال ندارد و همه آنها شستن اول، حساب می‌شود. ولى اين نظريه محل اشكال است، بناءً اگر يك كف يا دو كف بريزد، و تمام صورت را فرا گيرد يك شستن محسوب است و اگر يك كف ديگر بريزد و با معونت اِمرار كف دست تمام عضو را فرا گيرد، شستن دوم تحقّق يافته است، و از ريختن آب ديگر بپرهيزد. اگر به قصد این‌که سه مرتبه بشويد، سه مرتبه آب بريزد، مرتبه سوم آن حرام است.
مسأله 293) بعد از شستن هر دو دست، بايد جلوى سر را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند و احتياط واجب آن است كه با كف دست راست مسح نمايد و مسح را از بالا به پایين انجام دهد.
مسأله 294) يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانى است، جاى مسح می‌باشد، و هر جاى اين قسمت را، به هر اندازه مسح كند كافيست، اگرچه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازة درازى يك انگشت و از پهنا به اندازة پهناى سه انگشت بسته، مسح نمايد.
مسأله 295) لازم نيست مسح سر، بر پوست آن باشد، بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است، ولى كسى كه موى جلو سر او به اندازه‌اى بلند است كه اگر مثلاً شانه كند، به صورتش مى‌ريزد، يا به جاهاى ديگر مى‌رسد، بايد بيخ موها را مسح كند، يا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح نمايد، و اگر موهایی را كه به صورت می‌ریزد، يا به جاى ديگر سر می‌رسد، جلوى سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد يا بر موى جاهاى ديگر سر كه جلوى آن آمده، مسح كند، چنين مسحى باطل است.
مسأله 296) بعد از مسح سر، با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سر يكى از انگشت‌ها، تا برآمدگى روى پا مسح كند و احتياط واجب آن است كه تا مفصل، مسح نمايد. همچنين احتياط واجب آن است كه پاى راست را، با دست راست و پاى چپ را، با دست چپ مسح کند.
مسأله 297) پهناى مسح پا به هر اندازه باشد كافيست، ولى بهتر آن است كه به اندازه پهناى سه انگشت بسته، بلكه تمام روى پا را، با تمام دست مسح کند.
مسأله 298) احتياط واجب آن است كه در مسح پا دست را بر سر انگشتها بگذارد، و بعد به پشت پا بكشد، يا آن‌که دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشت‌ها بكشد نه آن‌که تمام دست را روى پا بگذارد و كمى بكشد اگرچه اقوى كفايت آن است.
مسأله 299) در مسح سر و روى پا، بايد دست را روى آنها بكشد و اگر دست را نگهدارد و سر يا پا را به آن بكشد، وضو باطل است. ولى اگر موقعى كه دست را مى‌كشد سر يا پا مختصرى حركت كند، اشكال ندارد.
مسأله 300) جاى مسح بايد خشك باشد و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند، مسح، باطل است، ولى اگر ترى آن به قدرى كم باشد كه رطوبتى كه بعد از مسح در آن ديده می‌شود بگويند فقط از ترى كف دست است، اشكال ندارد.
مسأله 301) اگر براى مسح رطوبتى در كف دست نمانده باشد نمی‌تواند دست را با آب خارج تر كند، بلكه بايد از ريش خود رطوبت بگيرد و با آن مسح نمايد. گرفتن رطوبت از غير ريش و مسح نمودن با آن محل اشكال است، و اگر ريش نداشته باشد مثل زن و بچه گرفتن رطوبت از بقيه اعضا مثل حاجب كافيست.
مسأله 302) اگر رطوبت كف دست فقط به اندازة مسح سر باشد، سر را با همان رطوبت مسح كند و براى مسح پاها از ريش خود رطوبت بگيرد و اگر ريش ندارد، از حاجب بگيرد.
مسأله 303) مسح كردن از روى جوراب و كفش باطل است ولى اگر به واسطه سرماى شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها، نتواند كفش و يا جوراب را بيرون آورد، احوط مسح بالاى جوراب و كفش، بعد تيمم است چه تقيه باشد يا نباشد، اگرچه در مورد تقيه تنها مسح بالاى جوراب و كفش كافيست.
مسأله 304) اگر روى پا نجس باشد و نتواند براى مسح آن را آب بكشد بايد تيمم نمايد.
وضوى ارتماسى
مسأله 305) وضوى ارتماسى آن است كه انسان صورت و دست‌ها را به قصد وضو در آب فرو برد ولى مسح با ترى آن دست اشكال دارد، بنابراين، دست چپ را نبايد ارتماسى شست.
مسأله 306) در وضوى ارتماسى هم، بايد صورت و دست‌ها، از بالا به پایين شسته شود. پس اگر وقتى كه صورت و دست‌ها را در آب فرو می‌برد، قصد وضو كند، بايد صورت را از طرف پيشانى، و دست‌ها را از طرف آرنج در آب فرو برد.
مسأله 307) اگر وضوى بعضى از اعضا را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى، انجام دهد، اشكال ندارد.
دعایى كه موقع وضو گرفتن مستحب است
مسأله 308) كسى كه وضو مى‌گيرد، مستحب است موقعى كه نگاهش به آب مى‌افتد بگويد:(بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى جَعَلَ الماءَ طَهُوراً وَلَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً) و موقعى كه پيش از وضو، دست خود را مى‌شويد، بگويد: (بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اَللّهُمَّ اجْعَلِنِى مِنَ التَّوابِينَ وَاجْعَلْنِى مِنَ المُتَطَهِّرِينَ) و در وقت مضمضه كردن بگويد: (اَللّهُمَّ لَقِنِّى حُجَّتِى يَوْمَ اَلْقاكَ وَاَطْلِقْ لِسانِى بِذِكْرِكَ) و در وقت استنشاق؛ يعنى آب در بينى كردن بگويد: (اَللّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَىَّ رِيحَ الجَنَّةِ وَاجْعَلْنِى مِمَّنْ يَشُمُّ رِيحَها وَرَوْحَها وَطِيبَها) و موقع شستن رو بگويد: (للّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِى يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الوُجُوهُ وَلا تَسوِّدْ وَجْهِى يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الوُجُوهُ) و موقع شستن دست راست، بگويد: (اَللّهُمَّ أَعْطِنِى كِتابِى بِيَمِينِى وَالْخُلْدَ فِى الَجِنانِ بِيَسارِى وَحاسِبْنِى حِساباً يَسِيراً) و موقع شستن دست چپ بگويد: (اَللّهُمَّ لا تُعْطِنِى كِتابِى بِشِمالِى وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْرِى وَلا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً اِلى عُنُقِى، وَاَعُوذُ بِكَ مَنْ مُقَطَّعاتِ النَّيْرانِ) و موقعى كه سر را مسح می‌کند بگويد: (اَللّهُمَّ غَشِّنِى بِرَحْمَتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَعَفْوِكَ) و در وقت مسح پا بگويد: (اَللّهُمَّ ثَبِّتْنِى عَلى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الأَقْدام وَاجْعَلْ سَعيِى فِى ما يُرضِيكَ عَنِّى يا ذَا الَجَلالِ وَالاِكْرام)
شرایط صحت وضو
شرایط صحيح بودن وضو، چند چيز است:
اول: آن‌که آب وضو، پاك باشد؛
دوم: آن‌که مطلق باشد؛
مسأله 309) وضو با آب نجس و آب مضاف، باطل است اگرچه انسان نجس بودن يا مضاف بودن آن را نداند، يا فراموش كرده باشد و اگر با آن وضو، نمازى هم خوانده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوى صحيح بخواند اگرچه وقت گذشته باشد.
مسأله 310) اگر غير از آب گل آلود مضاف آب ديگرى براى وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، بايد تيمم كند و اگر وقت دارد، بايد صبر كند تا آب صاف شود و وضو بگيرد.
سوم: آن‌که آب وضو و فضایى كه در آن وضو مى‌گيرد مباح باشد؛
مسأله 311) وضو با آب غصبى و يا آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى است يا نه، حرام و باطل است و نيز اگر آب وضو از صورت و دست‌ها در جاى غصبى بريزد، چنانچه در غير آنجا نتواند وضو بگيرد، تكليف او تيمم است. اگر در غير آنجا بتواند وضو بگيرد، لازم است كه در غير آنجا وضو بگيرد.
مسأله 312) وضو گرفتن از حوض مدرسه‌اى كه انسان نمی‌داند آن حوض را براى همه مردم وقف كرده‌اند، يا براى محصلين همان مدرسه، در صورتى كه معمولاً مردم از آن حوض وضو مى‌گيرند اشكال ندارد.
مسأله 313) كسى كه نمى‌خواهد در مسجدى نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را براى همه مردم وقف كرده‌اند، يا براى كسانى كه در آنجا نماز مى‌خوانند، نمى‌توانند از حوض آن مسجد وضو بگيرد. ولى اگر معمولاً، كسانى هم كه نمى‌خواهند در آنجا نماز بخوانند از آن حوض وضو مى‌گيرند، می‌تواند از آن وضو بگيرد، مگر این‌که بداند كسانى كه وضو مى‌گيرند اشخاص لااُبالى و بى‌باك مى‌باشند.
مسأله 314) وضو گرفتن از حوض تيمچه‌ها؛ يعنى كاروانسراى كوچك و مسافرخانه‌ها و مانند اينها، براى كسانى كه ساكن آنجاها نيستند، در صورتى صحيح است كه معمولاً كسانى هم كه ساكن آنجاها نيستند از آنها وضو بگيرند و وضو گرفتن مردم کاشف از اجازة عمومی باشد.
مسأله 315) وضو گرفتن در نهرهاى بزرگ اگرچه انسان نداند كه صاحب آنها راضى است اشكال ندارد ولى اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهى كند، يا این‌که انسان بداند كه مالك راضى نيست، وضو باطل است، و امّا اگر مالك صغير يا مجنون باشد يا این‌که آن نهرها در تصرف غاصب باشد در آن دو صورت وضو گرفتن با آب آنها به قولى محل اشكال است، ولى بعيد نيست سيره متشرعه بر تصرّفات اندك از قبيل خوردن و وضو گرفتن جارى باشد، بنابراين وضو از آنها صحيح است، و اما نهرهاى كه در دهات و مانند دهات، سيره مردم بر استفاده از آنها جارى است، وضو گرفتن و سایر استفاده‌ها از آنها اشكال ندارد جزماً، اگرچه مالك آنها صغير يا مجنون باشد و نيز مالك آنها حق منع استفاده مردم را ندارد.
مسأله 316) اگر فراموش كند آب غصبى است و با آن وضو بگيرد، صحيح است، ولى كسى كه خودش آب را غصب كرده، اگر غصبى بودن آن را فراموش كند و وضو بگيرد، وضوى او باطل است.
چهارم: آن‌که ظرف آب وضو، مباح باشد؛
پنجم: آن‌که ظرف آب وضو، بنا بر احتياط واجب، طلا و نقره نباشد. تفصيل اين دو شرط در مسأله بعدى ذكر می‌شود؛
مسأله 317) اگر آب وضو در ظرف غصبى يا طلا و نقره است و غير از آن، آب ديگرى ندارد، در صورتى كه بتواند به وجه مشروعى آن آب را در ظرف ديگر خالى نمايد، لازمست خالى كرده و بعداً وضو بگيرد، و چنانچه ميسور نباشد، بايد تيمم كند، و اگر آب ديگرى دارد، لازم است با آن وضو بگيرد. در هر دو صورت اگر معصيت كرده و با دست و مانند آن آب را بر اعضای وضو بريزد وضويش صحيح است و اگر وضوى ارتماسى بگيرد بر علاوة معصيت، وضويش هم باطل است.
مسأله 318) حوضى كه مثلاً يك آجر يا يك سنگ آن غصبى است، در صورتى كه برداشتن آب در عرف، تصرّف در آن آجر يا سنگ نباشد، اشكالى ندارد، و در صورتى كه تصرّف باشد برداشتن آب حرام، ولى وضو صحيح است.
مسأله 319) اگر در صحن يكى از امامان يا امامزادگان كه سابقاً قبرستان بوده حوض يا نهرى بسازند، چنانچه انسان نداند كه زمين صحن را براى قبرستان وقف كرده‌اند، وضو گرفتن از آن حوض و نهر، اشكال ندارد.
ششم: آن‌که اعضای وضو موقع شستن و مسح كردن، پاك باشد؛
مسأله 320) اگر پيش از تمام شدن وضو جایى را كه شسته يا مسح كرده نجس شود وضو صحيح است.
مسأله 321) اگر غير از اعضای وضو، جایى از بدن نجس باشد وضو صحيح است ولى اگر مخرج را از بول يا غائط، تطهير نكرده باشد، احتياط مستحب آن است كه اول آن را تطهير كند و بعد وضو بگيرد.
مسأله 322) اگر يكى از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو، شك كند كه پيش از وضو آنجا را آب كشيده يا نه، چنانچه در موقع وضو، ملتفت پاك بودن و نجس بودن آنجا نبوده، وضو باطل است، و اگر می‌داند ملتفت بوده، يا شك دارد كه ملتفت بوده يا نه، وضو صحيح است و در هر صورت جایى را كه نجس بوده، بايد آب بكشد.
مسأله 323) اگر در صورت يا دست‌ها، بريدگى يا زخمى است كه خون آن بند نمی‌آید و آب براى آن ضرر ندارد، بايد بعد از شستن اجزای صحيحه آن عضو، با رعايت ترتيب، موضع زخم يا بريدگى را در آب كُر يا جارى فرو برد و قدرى فشار دهد كه خون بند بيايد و انگشت خود را روى زخم يا بريدگى، در زير آب از بالا به پایين بكشد، تا آب بر آن جارى شود وضو صحيح است.
هفتم: آن‌که وقت براى وضو و نماز كافى باشد؛
مسأله 324) هرگاه وقت به قدرى تنگ است كه اگر وضو بگيرد، تمام نماز يا مقدارى از آن، بعد از وقت خوانده می‌شود، بايد تيمم كند. ولى اگر براى وضو و تيمم يك اندازه وقت، لازم است، بايد وضو بگيرد.
مسأله 325) كسى كه در تنگى وقت نماز، بايد تيمم كند، اگر به قصد قربت يا براى كار مستحبى، مثل خواندن قرآن وضو بگيرد صحيح است، و اگر با علم و عمد فقط براى خواندن آن نماز وضو بگيرد، باطل است.
هشتم: آن‌که به قصد قربت، يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد، و اگر براى خنك شدن يا به قصد ديگرى، وضو بگيرد، باطل است؛
مسأله 326) لازم نيست نيّت وضو را به زبان بگويد، يا از قلب خود بگذراند بلكه اگر تمام افعال وضو، به داعى امر خدا به‌جا آورده شود كفايت می‌کند.
نهم: آن‌که وضو را به ترتيبى كه گفته شد، به‌جا آورد؛ يعنى اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد، و بايد بنا بر احتياط واجب پاى چپ را بعد از پاى راست مسح كند، و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد باطل است؛
دهم: آن‌که كارهاى وضو را پشت سر هم، انجام دهد؛
مسأله 327) اگر بين كارهاى وضو، به قدرى فاصله شود كه وقتى مى‌خواهد جایى را بشويد يا مسح كند، رطوبت جاهایی كه پيش از آن شسته يا مسح كرده خشك شده باشد، وضو باطل است و اگر فقط رطوبت جایى كه جلوتر از محلى است كه می‌خواهد بشويد يا مسح كند، خشك شده باشد، مثلاً موقعى كه می‌خواهد دست چپ را بشويد، رطوبت دست راست خشك شده باشد، و صورت تر باشد وضويش صحيح است.
مسأله 328) اگر كارهاى وضو را پشت سر هم به‌جا آورد، ولى به واسطه گرماى هوا، يا حرارت زياد بدن، و مانند اينها رطوبت جاهاى پيشين خشك شود، وضوى او صحيح است.
مسأله 329) راه رفتن در بين وضو، اشكال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دست‌ها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح كند وضوى او صحيح است.
يازدهم: آن‌که شستن صورت و دست‌ها، و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد، و اگر ديگرى او را وضو دهد يا در رساندن آب، به صورت و دست‌ها و مسح سر و پاها، به او كمك نمايد، وضو باطل است؛
مسأله 330) كسى كه نمی‌تواند وضو بگيرد، بايد نایب بگيرد كه او را وضو دهد و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتى كه بتواند و مضر به حالش نباشد، بايد بدهد ولى بايد خود او نيت وضو كند، و با دست خود مسح نمايد و اگر نمی‌تواند بايد نایبش دست او را بگيرد، و به جاى مسح او بكشد، و اگر اين هم ممكن نيست بايد نایب از دست او رطوبت بگيرد، و با آن رطوبت، سر و پاى او را مسح كند.
مسأله 331) هر كدام از كارهاى وضو را كه می‌تواند به تنهایى انجام دهد، نبايد در آن كمك بگيرد.
دوازدهم: آن‌که استعمال آب براى او، مانعى نداشته باشد؛
مسأله 332) كسى كه مى‌ترسد كه اگر وضو بگيرد مريض شود، يا اگر آب را به مصرف وضو برساند، تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد، ولى اگر نداند كه آب براى او ضرر دارد، وضو بگيرد اگرچه بعد بفهمد ضرر داشته ولى ضرر به حدى نباشد كه شرعاً حرام باشد، وضوى او صحيح است.
مسأله 333) اگر رساندن آب به صورت و دست‌ها به مقدارى كمى كه وضو با آن صحيح است ضرر ندارد و بيشتر از آن ضرر دارد بايد با همان مقدار، وضو بگيرد.
سيزدهم: آن‌که در اعضای وضو، مانعى از رسيدن آب نباشد.
مسأله 334) اگر می‌داند چيزى به اعضای وضو چسپيده، ولى شك دارد كه از رسيدن آب جلوگيرى می‌کند يا نه، بايد آن را برطرف كند يا آب را بزير آن، برساند.
مسأله 335) اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد، ولى اگر ناخن را بگيرد، بايد براى وضو، آن چرك را برطرف كند و نيز اگر ناخن بيشتر از معمول بلند باشد، چرك زير مقدارى را كه از معمول بلندتر است، برطرف نمايد.
مسأله 336) اگر در صورت و دست‌ها و جلو سر و روى پاها، به واسطه سوختن يا چيز ديگر، برآمدگى پيدا شود شستن و مسح روى آن كافيست، و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب بزير پوست لازم نيست، بلكه اگر پوست يك قسمت آن كنده شود، لازم نيست آب را بزير قسمتى كه كنده نشده، برساند ولى چنانچه پوستى كه كنده شده، گاهى به بدن مى‌چسبد و گاهى بلند می‌شود بايد آن را قطع كند يا آب را بزير آن، برساند.
مسأله 337) اگر انسان شك كند كه به اعضاى وضوى او، چيزى چسبيده يا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، مثل آن‌که بعد از گل كارى شك كند، گل به دست او چسبيده يا نه، بايد وارسى كند، يا به قدرى دست بمالد كه اطمينان پيدا كند كه اگر بوده، برطرف شده، يا آب بزير آن رسيده است.
مسأله 338) اگر جایى را كه بايد شست يا مسح كرد، چرك باشد ولى چرك آن، مانع از رسيدن آب به بدن نباشد، اشكال ندارد. همچنين است اگر بعد از گچ كارى و مانند آن، چيز سفيدى كه جلوگيرى از رسيدن آب به پوست نمى‌کند، بر دست بماند ولى اگر شك كند كه با بودن آنها آب به بدن می‌رسد يا نه، بايد آنها را، برطرف كند.
مسأله 339) اگر پيش از وضو بداند كه در بعضى از اعضای وضو مانعى از رسيدن آب هست، و بعد از وضو شك كند كه در موقع وضو آب را به آنجا رسانده يا نه، چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو ملتفت بوده، وضوى او صحيح است.
مسأله 340) اگر در بعضى از اعضای وضو مانع باشد كه گاهى آب به خودى خود زير آن می‌رسد و گاهى نمی‌رسد، و انسان بعد از وضو شك كند كه آب زير آن رسيده يا نه، چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسيدن آب بزير آن نبوده، احتياط واجب آن است كه دوباره وضو بگيرد.
مسأله 341) اگر بعد از وضو، چيزى كه مانع از رسيدن آب است در اعضای وضو ببيند، و نداند موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضوى او صحيح است، ولى اگر بداند كه در وقت وضو، ملتفت آن مانع نبوده، احتياط واجب آن است كه دوباره وضو بگيرد.
مسأله 360) براى شش چيز وضو گرفتن، واجب است:
اول: براى نمازهاى واجب، غير از نماز ميت و در نمازهاى مستحب، وضو شرط صحت است؛
دوم: براى سجده و تشهد فراموش شده، اگر بين آنها و نماز، حدثى از او سر زده، مثلاً بول كرده باشد ولى براى سجدة سهو واجب نيست وضو بگيرد؛
سوم: براى طواف واجب خانه كعبه؛
چهارم: اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده باشد كه وضو بگيرد:
پنجم: اگر نذر كرده باشد كه جایى از بدن خود را به خط قرآن برساند؛
ششم: براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده، يا براى بيرون آوردن آن از مستراح و مانند آن در صورتى كه مجبور باشد، دست يا جاى ديگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولى چنانچه معطل شدن به مقدار وضو، بى احترامى به قرآن باشد، بايد بدون این‌که وضو بگيرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بيرون آورد يا اگر نجس شده آب بكشد.
مسأله 361) مس نمودن خط قرآن، يعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن براى كسى كه وضو ندارد، حرام است، ولى اگر قرآن را به زبان فارسى، يا به زبان ديگر، ترجمه كنند مس آن اشكال ندارد.
مسأله 362) جلوگيرى بچه و ديوانه، از مس خط قرآن واجب نيست ولى اگر مس نمودن آنان بى‌احترامى به قرآن باشد بايد از آنان جلوگيرى كنند.
مسأله 363) مس نمودن اسم خداوند متعال و صفات خاصه او را به هر زبانى نوشته شده باشد، بدون وضو بنا بر احتياط واجب حرام است، و بهتر آن است كه از مس نمودن اسم پيغمبر و ائمه علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها بدون وضو اجتناب نمايد. چنانچه بی‌احترامی شمرده شود، حرام است.
مسأله 364) اگر پيش از وقت نماز به قصد اين كه با طهارت باشد، وضو بگيرد يا غسل كند، صحيح است و نزديك وقت نماز هم اگر به قصد مهيا بودن براى نماز، وضو بگيرد اشكال ندارد.
مسأله 365) كسى كه يقين دارد وقت داخل شده، اگر نيت وضوى واجب كند و بعد از وضو بفهمد، وقت داخل نشده، وضوى او صحيح است.
مسأله 366) مستحب است انسان، براى نماز ميت و زيارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان علیه السلام و براى همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و مس حاشيه قرآن، و براى خوابيدن وضو بگيرد و نيز مستحب است كسى كه وضو دارد، براى هر نماز وضو بگيرد، و يا این‌که از وضوی اول مدتى بگذرد تا تجديد صدق كند وضو بگيرد، و اگر براى يكى از كارها وضو بگيرد، هر كارى را كه بايد با وضو انجام داد، می‌تواند به‌جا آورد، مثلاً می‌تواند با آن وضو نماز بخواند.
چيزهایى كه وضو را باطل می‌کند
مسأله 367) هفت چيز وضو را باطل می‌کند:
اول: بول؛
دوم: غائط؛
سوم: باد معده كه از مخرج غائط خارج شود؛
چهارم: خوابى كه به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود، ولى اگر چشم نبيند و گوش بشنود، وضو باطل نمی‌شود؛
پنجم: چيزهایى كه عقل را از بين مى‌برد: مانند ديوانگى و مستى و بيهوشى؛
ششم: استحاضه زنان كه بعداً گفته می‌شود؛
هفتم: جنابت بلكه بنا بر احتياط مستحب هر كارى كه براى آن، بايد غسل كرد.
احكام وضوى جبيره
چيزى كه با آن زخم و شكسته را مى‌بندند، و دوایى كه روى زخم و مانند آن مى‌گذارند، جبيره ناميده می‌شود.
مسأله 368) اگر در يكى از جاهاى وضو زخم يا دمل يا شكستگى باشد، چنانچه روى آن، باز است و آب ضرر ندارد، بايد به طور معمول وضو گرفت.
مسأله 369) اگر زخم يا دمل يا شكستگى، در صورت و دست‌ها است و روى آن باز است و آب ريختن روى آن ضرر دارد، بايد اطراف زخم يا دمل را به طورى كه در وضو گفته شد، از بالا به پایين بشويد، و بهتر آن است كه چنانچه كشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد دست تر بر آن بكشد و بعد پارچه پاكى روى آن بگذارد، و دست تر را روى پارچه نيز بكشد، و امّا در شكستگى، لازم است تيمم کند.
مسأله 370) اگر زخم يا دمل يا شكستگى در جلو سر يا روى پاها است و روى آن باز است چنانچه نتواند آن را مسح كند به اين معنا كه زخم مثلاً تمام محل مسح را گرفته باشد، يا آن‌که از مسح جاهاى سالم، نيز متمكن نباشد، در اين صورت لازم است، تيمم نمايد و بنا بر احتياط وضو نيز گرفته و پارچه پاكى روى آن بگذارد و روى پارچه را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند.
مسأله 371) اگر روى دمل يا زخم يا شكستگى بسته باشد، چنانچه باز كردن آن ممكن است و آب هم براى آن، ضرر ندارد بايد باز كند و وضو بگيرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دست‌ها باشد يا جلو سر و روى پاها باشد.
مسأله 372) اگر زخم يا دمل يا شكستگى كه بسته است در صورت يا دست‌ها باشد، چنانچه باز كردن و ريختن آب روى آن ضرر دارد، مقدارى را كه متمكن است، از اطراف شسته و روى جبيره را، مسح کند.
💠احكام وضو
مسأله 342) اگر بعد از وضو شك كند، چيزى كه مانع رسيدن آب است در اعضای وضو بوده يا نه، چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو ملتفت بوده است، وضو صحيح است.
مسأله 343) كسى كه در كارهاى وضو و شرایط آن، مثل پاك بودن آب و غصبى نبودن آن، خيلى شك می‌کند، چنانچه به حد وسوسه برسد، بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 344) اگر شك كند كه وضوى او باطل شده يا نه، بنا مى‌گذارد كه وضوى او باقيست ولى اگر بعد از بول استبراء نكرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو، رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند بول است يا چيز ديگر، وضوى او باطل است.
مسأله 345) كسى كه شك دارد وضو گرفته يا نه، بايد وضو بگيرد.
مسأله 346) كسى كه می‌داند وضو گرفته و حدثى هم از او سر زده مثلاً بول كرده، اگر نداند كدام جلوتر بوده، چنانچه پيش از نماز است بايد وضو بگيرد، و اگر در بين نماز است بايد نماز را بشكند، و وضو بگيرد و اگر بعد از نماز است، نمازى كه خوانده صحيح است، در صورتى كه احتمال التفات در حال شروع به نماز را بدهد، و براى نمازهاى بعد، بايد وضو بگيرد.
مسأله 347) اگر بعد از وضو يا در بين آن، يقين كند كه بعضى جاها را نشسته يا مسح نكرده است، چنانچه رطوبت جاهایى كه پيش از آن است، به جهت طول مدت خشك شده، بايد دوباره وضو بگيرد، و اگر خشك نشده يا به جهت گرمى هوا و مانند آن خشك شده، بايد جایى را كه فراموش كرده و آنچه بعد از آن است، بشويد يا مسح كند و اگر در بين وضو، در شستن يا مسح كردن جایى، شك كند، بايد به همين دستور، عمل کند.
مسأله 348) اگر بعد از نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، در صورتى كه احتمال بدهد كه در حال شروع به نماز، ملتفت حالش بوده است، نمازش صحيح است، ولى بايد براى نمازهاى بعد، وضو بگيرد.
مسأله 349) اگر در بين نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، نماز او باطل است، و بايد وضو بگيرد و نماز را، بخواند.
مسأله 350) اگر بعد از نماز بفهمد كه وضوى او باطل شده ولى شك كند كه قبل از نماز باطل شده، يا بعد از نماز، نمازى كه خوانده، صحيح است.
مسأله 351) اگر انسان مرضى دارد كه بول او قطره قطره می‌ریزد يا نمی‌تواند از بيرون آمدن غائط خوددارى كند، چنانچه يقين دارد كه از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پيدا می‌کند، بايد نماز را در وقتى كه مهلت پيدا می‌کند، بخواند و اگر مهلت او به مقدار كارهاى واجب نماز است، بايد در وقتى كه مهلت دارد، فقط كارهاى واجب نماز را به جا آورد و كارهاى مستحب، مانند اذان و اقامه و قنوت را ترك کند.
مسأله 352) اگر به مقدار وضو و نماز، مهلت پيدا نمی‌کند و در بين نماز چند دفعه بول و يا غائط از او خارج می‌شود، اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضو بگيرد سخت نيست، احتياط اين است كه ظرف آبى پهلوى خود بگذارد و هر وقت بول يا غائط از او خارج شد، فوراً وضو بگيرد، و بقيه نماز را بخواند و بعد با يك وضو، همان نماز را، اعاده كند.
مسأله 353) كسى كه بول يا غائط طورى پى در پى از او خارج می‌شود كه وضو گرفتن بعد از هر دفعه براى او سخت است، براى هر نمازش بدون اشكال، يك وضو كفايت می‌کند، و احوط اين است كه با يك وضو چند نماز را نخواند ولى براى سجده و تشهد قضا شده و نماز احتياط، وضوى ديگر لازم نيست.
مسأله 354) كسى كه بول يا غائط، پى در پى از او خارج می‌شود، احوط اين است كه بعد از وضو، فوراً نماز بخواند.
مسأله 355) كسى كه بول يا غائط پى در پى از او خارج می‌شود، بعد از وضو گرفتن، بنا بر احتياط نوشته قرآن را مسح نکند، اگرچه در حال نماز باشد.
مسأله 356) كسى كه بول او قطره قطره می‌ریزد، بايد براى نماز، به وسيله كيسه‌اى كه در آن پنبه يا چيز ديگرى است كه از رسيدن بول به جاهاى ديگر جلوگيرى می‌کند، خود را حفظ نمايد و احتياط واجب آن است كه پيش از هر نماز مخرج بول را كه نجس شده آب بكشد و نيز كسى كه نمی‌تواند از بيرون آمدن غائط، خوددارى كند، چنانچه ممكن باشد بايد به مقدار نماز از رسيدن غائط به جاهاى ديگر جلوگيرى کند، و احتياط واجب آن است كه اگر مشقت ندارد، براى هر نماز مخرج غائط را آب بكشد.
مسأله 357) كسى كه نمی‌تواند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كند، در صورتى كه ممكن باشد، به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط، جلوگيرى نمايد، واجب است كه جلوگيرى کند، اگرچه مشقت داشته باشد بلكه اگر مرض او به آسانى معالجه شود، احوط آن است كه خود را معالجه کند.
مسأله 358) كسى كه نمی‌تواند از بيرون آمدن بول و غائط، خوددارى كند، بعد از آن كه مرض او خوب شد، لازم نيست نمازهاى را كه در وقت مرض مطابق وظيفه‌اش خوانده، قضا نمايد ولى اگر در بين وقت نماز، مرض او خوب شود، بايد نمازى را كه در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
مسأله 359) اگر كسى مرضى دارد كه نمی‌تواند از خارج شدن باد جلوگيرى كند، بايد به وظيفه كسانى كه نمى‌توانند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كنند، عمل نمايد.
چيزهایى كه بايد براى آنها وضو گرفت
مسأله 373) اگر نمی‌شود روى زخم را باز كرد، ولى زخم و چيزى كه روى آن گذاشته شده، پاك است و رساندن آب به زخم، ممكن است و ضرر هم ندارد، بايد آب را به روى زخم از بالا به پایين، برساند و اگر زخم يا چيزى كه روى آن گذاشته شده، نجس است، چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب به روى زخم، ممكن باشد، بايد آن را آب بكشد و موقع وضو، آب را به زخم برساند و در صورتى كه آب براى زخم ضرر ندارد ولى رساندن آب به روى زخم ممكن نيست، يا زخم نجس است و نمی‌شود آن را آب كشيد، بايد تيمم کند.
مسأله 374) اگر جبيره تمام صورت، يا تمام يكى از دست‌ها، يا تمام هر دو دست را گرفته باشد، بنا بر احتياط بايد تيمم نمايد و وضوى جبيره‌اى نيز، بگيرد و اگر تمام سر يا پاها، مجبور باشد، بايد تيمم نمايد.
مسأله 375) لازم نيست جبيره از جنس چيزهایى باشد كه نماز در او جايز است، بلكه اگر از حرير يا از اجزای حيوانى كه خوردن گوشت آن جایز نيست، بوده باشد مسح بر آن نيز جایز است ولى اگر ممكن است در وقت نماز آن را بردارد.
مسأله 376) كسى كه در كف دست و انگشت‌ها، جبيره دارد، و در موقع وضو، دست تر روى آن كشيده است سر و پا را با همان رطوبت مسح كند، و اگر رطوبت آن، براى مسح كافى نباشد، از ريش و اگر ريش ندارد، از ابرو و مژه، رطوبت بگيرد و مسح كند.
مسأله 377) اگر جبيره تمام پهناى روى پا را گرفته ولى مقدارى از طرف انگشتان و مقدارى از طرف بالاى پا، باز است بايد جاهایى كه باز است، روى پا را و جایى كه جبيره است، روى جبيره را مسح كند.
مسأله 378) اگر در صورت يا دست‌ها، چند جبيره باشد، بايد بين آنها را بشويد، و اگر جبيره‌ها در سر يا روى پاها باشد، بايد بين آنها را مسح كند، و در جاهایى كه جبيره است بايد به دستور جبيره عمل نمايد.
مسأله 379) اگر جبيره بيشتر از معمول، اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن، ممكن نيست، بايد تيمّم کند، مگر این‌که جبيره در مواضع تيمم باشد كه در اين صورت، لازم است بين وضو و تيمم، جمع کند، و در هر دو صورت، اگر برداشتن جبيره، ممكن است، بايد جبيره را بردارد، پس اگر زخم در صورت و دست‌ها است، اطراف آن را بشويد و اگر در سر يا روى پاها است، اطراف آن را مسح كند و براى جاى زخم به دستور جبيره، عمل نمايد.
مسأله 380) اگر در جاى وضو زخم و جراحت و شكستگى نيست ولى به جهت ديگرى آب براى آن ضرر دارد، بايد، تيمم كند.
مسأله 381) اگر جایى از اعضای وضو را رگ زده است و نمی‌تواند آن را آب بكشد، لازم است تیمم کند و اگر آب ضرر دارد به دستور جبیره عمل کند.
مسأله 382) اگر در جاى وضو يا غسل، چيزى چسبيده است كه برداشتن آن ممكن نيست، يا به قدرى مشقت دارد كه نمی‌شود تحمل كرد، بايد تيمم كند، و چنانچه در مواضع تیمم باشد بین وضو و تیمم جمع کند.
مسأله 383) در غير غسل ميّت از سایر غسلها، غسل جبيره‌اى مثل وضوی جبيره‌اى است، ولى بايد آن را ترتيبى به‌جا آورند و اظهر اين است كه اگر در بدن زخم يا دمل باشد و محل جبیره داشته باشد، واجب است غسل کند و احتياطا بر جبيره هم مسح کند و اگر محل باز باشد و نجس نباشد و يا تطهير آن ممكن باشد و آب ضرر نداشته باشد، بايد غسل كند و اگر شستن، ممكن نباشد يا آب، ضرر داشته باشد، بايد تيمم كند و اما اگر در بدن شكستگى باشد، بايد غسل کند، و احتياطاً روى جبيره را هم مسح كند. در صورتى كه مسح روى جبيره ممكن نباشد يا اين كه محل شكسته باز باشد لازم است تيمم كند.
مسأله 384) كسى كه وظيفه او تيمم است اگر در بعضى از جاهاى تيمم او زخم يا دمل يا شكستگى باشد، بايد به دستور وضوی جبيره‌اى، تيمم جبيره‌اى نمايد.
مسأله 385) كسى كه بايد با وضو يا غسل جبيره‌اى، نماز بخواند چنانچه بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف نمی‌شود، می‌تواند در اول وقت نماز بخواند ولى اگر اميد دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود، بهتر آن است كه صبر كند و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز را دوباره با وضو يا غسل جبيره‌اى به‌جا آورد، ولى در صورتى كه اول وقت نماز را خواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شد لازم است، وضو گرفته يا غسل كرده نماز را اعاده نمايد.
مسأله 386) اگر انسان براى مرضى كه در چشم او است، موى چشم خود را بچسباند، بايد تيمم کند.
مسأله 387) كسى كه نمی‌داند وظيفه‌اش تيمم است يا وضوى جبيره‌اى، بنا بر احتياط واجب، بايد هر دو را به‌جا آورد.
مسأله 388) نمازهایی را كه انسان، با وضوى جبيره‌اى خوانده و تا آخر وقت عذرش مستمر بوده، صحيح است و می‌تواند با آن وضو نمازهاى بعدى را نيز، به‌جا آورد.


غسل‌هاى واجب
غسل‌هاى واجب هفت است: (اول) غسل جنابت، (دوم) غسل حيض، (سوم) غسل نفاس، (چهارم) غسل استحاضه، (پنجم) غسل مس ميت، (ششم) غسل ميت، (هفتم) غسلى كه به واسطه نذر و قسم و مانند اينها واجب می‌شود. اگر نماز خسوف و کسوف را عمدا ترک کند بنا بر احتیاط واجب برای قضای آن غسل کند.
🔹🔹🔹
💠احكام جنابت
مسأله 389) به دو چيز انسان جنب می‌شود:
اول: جماع؛
دوم: بيرون آمدن منى، در خواب باشد يا بيدارى، كم باشد يا زياد با شهوت باشد يا بى شهوت، با اختيار باشد يا بى‌اختيار.
مسأله 390) اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا بول، يا غير اينها، چنانچه با شهوت و جستن، بيرون آمده و بعد از بيرون آمدن آن، بدن سست شده، آن رطوبت حكم منى را دارد و اگر هيچ يك از اين سه نشانه يا بعضى از اينها را نداشته باشد، حكم منى را ندارد. ولى در مريض، لازم نيست آن رطوبت، با جستن بيرون آمده باشد، بلكه اگر با شهوت بيرون آيد، و در موقع بيرون آمدن، بدن سست شود، در حكم منى است.
مسأله 391) اگر از مردى كه مريض نيست، آبى بيرون آيد كه يكى از سه نشانه‌اى را كه در مسأله پيش گفته شد، داشته باشد و نداند، نشانه‌هاى ديگر را داشته يا نه، چنانچه پيش از بيرون آمدن آب وضو داشته، می‌تواند به همان وضو اكتفا كند، و اگر وضو نداشته كافى است فقط وضو بگيرد و غسل بر او لازم نيست.
مسأله 392) مستحب است انسان بعد از بيرون آمدن منى بول كند، و اگر بول نكند و بعد از غسل رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند منى است يا رطوبت ديگر، حكم منى را دارد.
مسأله 393) اگر انسان با زنى جماع كند و به اندازه ختنه‌گاه يا بيشتر داخل شود، در قبل باشد يا در دبر، بالغ باشند يا نابالغ، اگرچه منى بيرون نيايد، هر دو جنب می‌شوند.
مسأله 394) اگر شك كند كه به مقدار ختنه‌گاه داخل شده يا نه، غسل بر او واجب نيست.
مسأله 395) اگر نعوذ بالله با حيوانى، نزديكى نمايد و منى از او بيرون آيد غسل تنها كافى است و اگر منى بيرون نيايد چنانچه پيش از وطى، وضو داشته باز هم غسل تنها، كافيست و اگر وضو نداشته احتياط واجب آن است كه غسل كند و وضو هم بگيرد، و همچنين است حكم، در نزديكى نمودن با مرد يا پسر.
مسأله 396) اگر منى از جاى خود حركت كند و بيرون نيايد، يا انسان شك كند كه منى از او بيرون آمده يا نه، غسل بر او واجب نيست.
مسأله 397) كسى كه نمی‌تواند غسل كند ولى تيمم برايش ممكن است، بعد از داخل شدن وقت نماز هم، می‌تواند با عيال خود نزديكى كند.
مسأله 398) اگر در لباس خود منى ببيند، و بداند كه از خود او است، و براى آن غسل نكرده، بايد غسل كند و نمازهایى را كه يقين دارد بعد از بيرون آمدن منى، خوانده، قضا كند ولى نمازهایى را كه احتمال می‌دهد، پيش از بيرون آمدن منى خوانده لازم نيست قضا نمايد.
چيزهایى كه بر جنب حرام است
مسأله 399) پنج چيز بر جنب حرام است:
اول: رساندن جایى از بدن خود به خط قرآن، يا به اسم خدا، به هر لغتی كه باشد و بهتر آن است كه به اسم پيغمبران و امامان عليه السلام و حضرت زهراسلام الله عليها نيز نرساند. چنانچه بی‌احترامی شمرده شود مس حرام است.
دوم: رفتن در مسجد الحرام و مسجد پيغمبر(ص) اگرچه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود.
سوم: توقف در مساجد ديگر و همچنين بنا بر احتياط واجب در حرم امامان عليه السلام، ولى اگر از يك در مسجد داخل و از در ديگر خارج شود، مانعى ندارد.
چهارم: گذاشتن چيزى در مسجد، يا داخل شدن در آن، براى برداشتن چيزى.
پنجم: خواندن هر يك از آيات سجده‌هاى واجب، و آن در چهار سوره است:
(اول) سوره سى و دوم قرآن «الم تنزيل» (آیه 37)؛ (دوم) سوره چهل يكم «حم سجده» (آیه 15)؛
(سوم) سوره پنجاه و سوم «والنّجم» (آیه 62)؛ (چهارم) سوره نود و ششم «اقرأ» (آیه 19).
چيزهایى كه بر جنب مكروه است
مسأله 400) نه چيز بر جنب، مكروه است:
اول و دوم: خوردن و آشاميدن ولى اگر وضو بگيرد يا دست‌ها را بشويد، مكروه نيست؛
سوم: خواندن بيشتر از هفت آيه از قرآن كه سجده واجب ندارد؛
چهارم: رساندن جایى از بدن، به جلد و حاشيه و بين خط‌هاى قرآن؛
پنجم: همراه داشتن قرآن؛
ششم: خوابيدن ولى اگر وضو بگيرد يا به واسطه نداشتن آب بدل از غسل، تيمم كند، مكروه نيست؛
هفتم: خضاب كردن به حنا و مانند آن؛
هشتم: ماليدن روغن به بدن؛
نهم: جماع كردن بعد از آن كه محتلم شده؛ يعنى در خواب منى از او بيرون آمده است.
غسل جنابت
مسأله 401) غسل جنابت براى خواندن نماز واجب و مانند آن، واجب می‌شود، ولى براى نماز ميّت و سجدة سهو و سجده شكر و سجده‌هاى واجب قرآن، غسل جنابت، لازم نيست.
مسأله 402) لازم نيست در وقت غسل، نيت كند كه غسل واجب يا مستحب می‌کند بلكه اگر فقط به قصد قربت؛ يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم، غسل كند، كافيست.
مسأله 403) اگر يقين كند وقت نماز شده و نيت غسل واجب كند، بعد معلوم شود كه پيش از وقت غسل كرده، غسل او، صحيح است.
مسأله 404) غسل را چه واجب و چه مستحب، به دو قسم می‌شود انجام داد: ترتيبى و ارتماسى.
غسل ترتيبى
مسأله 405) در غسل ترتيبى، بايد به نيت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست، بعد طرف چپ بدن را بشويد، و تحقق غسل ترتيبى به حركت دادن هر يك از اعضای سه گانه زير آب به قصد غسل بى‌اشكال نيست و احتياط در اكتفا نكردن به آن است و اگر عمداً يا از روى فراموشى، يا به واسطه ندانستن مسأله، بدن را قبل از سر بشويد، غسل او باطل است.
مسأله 406) در صورتى كه بدن را قبل از سر بشويد، لازم نيست غسل را اعاده كند، بلكه چنانچه بدن را با مراعات ترتيب، دوباره پيش از آن‌که حدثى از او سر بزند، بشويد، غسل او صحيح خواهد بود.
مسأله 407) براى آن‌که يقين كند هر سه قسمت؛ يعنى سر و گردن و پهلوى راست و پهلوى چپ را كاملاً غسل داده، بايد هر قسمتى را كه مى‌شويد مقدارى از قسمت ديگر را هم با آن قسمت بشويد.
مسأله 408) اگر بعد از غسل بفهمد، جاى از بدن را نشسته و نداند كجاى بدن است، دوباره شستن سر لازم نيست، و فقط پهلوى راست و پهلوى چپ را بشويد.
مسأله 409) اگر بعد از غسل بفهمد، مقدارى از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد، شستن همان مقدار كافيست و اگر از طرف راست باشد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشويد و اگر از سر و گردن باشد، بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره بدن را با مراعات ترتيب بشويد.
مسأله 410) اگر پيش از تمام شدن غسل در شستن مقدارى از طرف چپ يا طرف راست شك كند، لازم است كه آن مقدار را بشويد، و اگر مشكوك از طرف راست است، بعد از آن طرف چپ را نيز بشويد، و اگر در شستن مقدارى از سر و گردن شك كند، احتياط واجب در اعتنا به چنين شك است، پس بايد مقدار مشكوك را بشويد، بعد طرف راست و بعد طرف چپ را بشويد.
غسل ارتماسى
مسأله 411) در غسل ارتماسى، بايد در يك آن آب تمام بدن را فرا بگيرد، پس اگر به نيّت غسل ارتماسى در آب فرود رود، چنانچه پاى او روى زمين باشد، بايد از زمين بلند كند.
مسأله 412) در غسل ارتماسى بنا بر احتياط واجب بايد موقعى نيت كند كه مقدارى از بدن، بيرون آب باشد.
مسأله 413) اگر بعد از غسل ارتماسى، بفهمد كه به مقدارى از بدن آب نرسيده، جاى آن را بداند يا نداند، بايد دوباره غسل كند.
مسأله 414) اگر براى غسل ترتيبى، وقت ندارد و براى ارتماسى، وقت دارد، بايد غسل ارتماسى كند.
مسأله 415) كسى كه روزه‌اى واجب معين گرفته است يا براى حج يا عمره احرام بسته، نمی‌تواند غسل ارتماسى كند، ولى اگر از روى فراموشى، غسل ارتماسى كند، غسلش صحيح است.

احكام غسل كردن
مسأله 416) در غسل ترتيبى، پاك بودن تمام بدن، پيش از غسل لازم نيست و اگر هر عضو را پيش از غسل، تطهير كند كافيست. اما در غسل ارتماسى، مقتضاى احتياط واجب، پاك بودن بدن است پيش از غسل.
مسأله 417) كسى كه از حرام جنب شده و با آب گرم غسل كند اگرچه عرق می‌کند غسل او صحيح است و احتياط مستحب آن است كه با آب سرد غسل كند.
مسأله 418) اگر در غسل به اندازه سر موى از بدن، نشسته بماند، غسل باطل است، ولى شستن مثل داخل گوش و بينى و هرچه از باطن شمرده می‌شود، واجب نيست.
مسأله 419) جایی را كه شك دارد از ظاهر بدن است يا از باطن آن، بنا بر احتیاط بشوید.
مسأله 420) اگر سوراخ جاى گوشواره و مانند آن، به قدرى گشاد باشد كه داخل آن از ظاهر شمرده شود، بايد آن را شست وگرنه شستن آن، لازم نيست.
مسأله 421) چيزى را كه مانع رسيدن آب به بدن است، بايد برطرف كند و اگر پيش از آن‌که يقين كند برطرف شده، غسل نمايد غسل او باطل است.
مسأله 422) اگر موقع غسل شك كند چيزى كه مانع از رسيدن آب باشد در بدن او هست يا نه، بايد وارسى كند، تا مطمئن شود مانعى نيست.
مسأله 423) در غسل بايد موهاى كوتاهى را كه جزء بدن حساب می‌شود، بشويد و شستن موهاى بلند، واجب نيست بلكه اگر آب را طورى به پوست برساند كه آنها تر نشود، غسل صحيح است، ولى اگر رساندن آب به پوست بدون شستن آنها، ممكن نباشد، بايد آنها را بشويد كه آب به بدن برسد.
مسأله 424) تمام شرط‌هاى كه براى صحيح بودن وضو گفته شد، مثل پاك بودن آب و غصبى نبودن آن، در صحيح بودن غسل هم شرط است. ولى در غسل، لازم نيست بدن را از بالا به پایين، بشويد و نيز در غسل ترتيبى، لازم نيست بعد از شستن سر و گردن، فوراً طرف راست را بشويد، پس اگر بعد از شستن سر و گردن، صبر كند و بعد از مدتى، طرف راست را بشويد اشكال ندارد، بلكه لازم نيست، تمام سر و گردن يا پهلوى راست و پا پهلوى چپ را يك مرتبه بشويد، پس جایز است، مثلاً سر را شسته و بعد از مدتى گردن را بشويد، ولى كسى كه نمی‌تواند از بيرون آمدن بول و غائط، خوددارى كند اگر به اندازة كه غسل كند و نماز بخواند بول و غائط از او بيرون نمی‌آید، بايد فوراً غسل كند و بعد از غسل هم فوراً نماز بخواند.
مسأله 425) كسى كه پول حمامى را بدون این‌که بداند حمامى راضى است، بخواهد نسيه بگذارد، اگرچه بعد حمامى را راضى كند، غسل او باطل است.
مسأله 426) اگر حمامى راضى باشد كه پول حمام نسيه بماند ولى كسى كه غسل می‌کند قصدش اين باشد كه طلب او را ندهد، يا از مال حرام بدهد، غسل او باطل است.
مسأله 427) اگر پولى را كه خمس آن را نداده به حمامى بدهد، مرتكب حرام شده، غسل او محل اشكال است، احتياط ترك نشود، و ذمه‌اش به مستحقين خمس مشغول است.
مسأله 428) اگر مخرج غائط را در آب خزينه، تطهير كند و پيش از غسل شك كند كه چون در خزينه تطهير كرده حمامى به غسل كردن او راضى است يا نه، غسل او باطل است، مگر این‌که پيش از غسل، حمامى را راضى كند.
مسأله 429) اگر شك كند كه غسل كرده يا نه، بايد غسل كند، ولى اگر بعد از غسل شك كند كه غسل او درست بوده يا نه، در صورتى كه احتمال بدهد كه وقت غسل، ملتفت بوده و صحيح به‌جا آورده، لازم نيست دوباره غسل نمايد.
مسأله 430) اگر در بين غسل، حدث اصغر از او سر زند، مثلاً بول كند، بهتر است غسل را رها كرده غسل ديگرى کند، بنا بر احتیاط واجب وضو هم بگیرد. چنانچه بخواهد غسل ترتيبى نمايد، بنا بر احتياط واجب وضو هم بگيرد اگرچه غسل جنابت باشد.
مسأله 431) اگر از جهت ضيق وقت، وظيفه تيمم بوده ولى به خيال این‌که به اندازة غسل و نماز، وقت دارد غسل كند، در صورتى كه با خود غسل قصد قربت كرده باشد، غسل او صحيح است، بلكه اگر براى نماز غسل نموده باشد، غسل او نيز صحيح است.
مسأله 432) كسى كه جنب شده اگر شك كند كه غسل كرده يا نه، نمازهایى را كه خوانده، چنانچه احتمال بدهد كه وقت شروع به نماز ملتفت بوده، صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد غسل كند و در صورتى كه بعد از نماز حدث اصغر از او صادر شده باشد، لازم است وضو هم بگيرد و اگر وقت باقى است، بنا بر احتیاط واجب نمازى را كه خوانده اعاده کند.
مسأله 433) كسى كه چند غسل بر او واجب است می‌تواند به نيت همه آنها يك غسل به‌جا آورد و ظاهر اين است كه اگر يكى معين از آنها را قصد كند، از بقيه كفايت می‌کند.
مسأله 434) اگر بر جایى از بدن آيه قرآن يا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد وضو يا غسل را ترتيبى به‌جا آورد، بايد آب را طورى به بدن برساند كه دست او به نوشته نرسد.
مسأله 435) كسى كه غسل جنابت كرده نبايد براى نماز وضو بگيرد و اما غسل‌هاى ديگر ـ واجب باشد يا مستحب ـ مقتضاى احتياط مستحب ضمّ وضو نيز است مگر در غسل متوسطه که وضو لازم است.
🔹🔹🔹
💠استحاضه
يكى از خون‌هاى كه از زن خارج می‌شود خون استحاضه است، و زن را در موقع ديدن خون استحاضه، مستحاضه مى‌گويند.
مسأله 436) خون استحاضه در بيشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون می‌آید و غليظ هم نيست، ولى ممكن است گاهى سياه يا سرخ و گرم و غليظ باشد و با فشار و سوزش بيرون آيد.
مسأله 437) استحاضه سه قسم است، قليله و متوسطه و كثيره، استحاضه قليله آن است كه خون فقط روى پنبه‌اى را كه زن با خود برمى‌دارد آلوده كند و در آن فرو نرود، استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه فرو رود، اگرچه در يك گوشة آن باشد، ولى از پنبه به دستمالى كه معمولاً زنها براى جلوگيرى از خون مى‌بندند نرسد، استحاضه كثيره آن است كه خون پنبه را فرا گرفته و به دستمال برسد.

احكام استحاضه
مسأله 438) در استحاضه قليله بايد زن براى هر نماز يك وضو بگيرد، و بنا بر احتياط مستحب پنبه را عوض كند، و بايد ظاهر فرج را اگر خون به آن رسيده باشد آب بكشد.
مسأله 439) در استحاضه متوسطه بايد زن براى نماز صبح غسل كند و تا صبح ديگر براى نمازهاى خود، كارهاى استحاضة قليله را كه در مسأله پيش گفته شد انجام دهد، و اگر عمداً يا از روى فراموشى براى نماز صبح غسل نكند، بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر براى نماز ظهر و عصر غسل نكند، بايد پيش از نماز مغرب و عشا غسل نمايد، چه آن‌که خون بيايد يا قطع شده باشد.
مسأله 440) در استحاضه كثيره علاوه بر كارهاى استحاضة متوسطه كه در مسأله پيش گفته شد، بايد براى هر نماز بنا بر احتياط دستمال را عوض كند، يا آب بكشد و لازم است يك غسل براى نماز ظهر و عصر و يكى براى مغرب و عشاء به‌جا آورد، و بين نماز ظهر و عصر فاصله نيندازد، اگر فاصله بيندازد، بايد براى نماز عصر دوباره غسل كند، و نيز اگر بين نماز مغرب و عشاء فاصله بيندازد بايد براى نماز عشاء دوباره غسل نمايد و وضو بگيرد.
مسأله 441) اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز هم بيايد چنانچه زن براى آن خون، وضو يا غسل به‌جا نياورده باشد، بايد در موقع نماز وضو يا غسل به‌جا آورد اگرچه در آن موقع مستحاضه نباشد.
مسأله 442) مستحاضة متوسطه كه بايد وضو بگيرد و غسل كند هر كدام را اول به‌جا آورد، صحيح است، ولى احوط آن است كه اول وضو بگيرد.
مسأله 443) اگر استحاضة قليلة زن بعد از نماز صبح متوسطه شود بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند، و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود بايد براى نماز مغرب و عشاء غسل نمايد.
مسأله 444) اگر استحاضه قليله يا متوسطة زن بعد از نماز صبح كثيره شود بايد براى نماز ظهر و عصر يك غسل و براى نماز مغرب و عشاء غسل ديگرى به‌جا آورد، و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براى نماز مغرب و عشاء غسل نمايد.
مسأله 445) مستحاضه متوسطه اگر پيش از داخل شدن وقت نماز براى نماز غسل كند غسل او باطل است ولى نزديك اذان صبح جایز است به قصد رجاء غسل نموده و نماز شب را بخواند، ولى بعد از طلوع فجر براى نماز صبح بايد غسل را اعاده کند.
مسأله 446) زن مستحاضه براى هر نماز غير از نماز يوميه كه حكم آن گذشت، چه واجب باشد چه مستحب، بايد وضو بگيرد، ولى اگر بخواهد نماز يوميه‌اى را كه خوانده احتياطاً دوباره بخواند، يا بخواهد نمازى را كه تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، بايد تمام كارهاى را كه براى استحاضه گفته شد انجام دهد، اما براى خواندن نماز احتياط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده، اگر آنها را بعد از نماز فوراً به‌جا آورد و همچنين براى سجدة سهو، در هر حال لازم نيست كارهاى استحاضه را انجام دهد.
مسأله 447) زن مستحاضه بعد از آن‌كه خونش قطع شد، فقط براى نماز اولى كه مى‌خواند، بايد كارهاى استحاضه را انجام دهد، و براى نمازهاى بعدى لازم نيست.
مسأله 448) اگر زن نداند استحاضة او چه قسم است، موقعى كه می‌خواهد نماز بخواند، بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن‌كه فهميد استحاضه از كدام يك از آن سه قسم است، كارهاى را كه براى آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولى اگر بداند تا وقتى كه می‌خواهد نماز بخواند استحاضة او تغيير نمی‌کند، پيش از داخل شدن وقت هم می‌تواند خود را وارسى كند.
مسأله 449) زن مستحاضه اگر پيش از آن كه خود را وارسى كند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده مثلاً استحاضه‌اش قليله بوده و به وظيفة استحاضة قليله عمل نموده، نماز او صحيح است. اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه‌اش نبوده مثل آن كه استحاضة او متوسطه بوده و به وظيفة قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.
مسأله 450) زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسى نمايد، بايد به آنچه مسلماً وظيفة او است عمل كند، مثلاً اگر نمی‌داند استحاضة او قليله است يا متوسطه، بايد كارهاى استحاضة قليله را انجام دهد، و اگر نمی‌داند متوسطه است يا كثيره، بايد كارهاى استحاضة متوسطه را انجام دهد، ولى اگر بداند سابقاً كدام يك از آن سه قسم بوده، بايد به وظيفة همان قسم رفتار کند.
مسأله 451) اگر خون استحاضه در اول ظهورش در باطن باشد و بيرون نيايد، وضو يا غسل را كه زن داشته باطل نمی‌کند، و اگر بيرون بيايد هر چند كم باشد وضو و غسل را باطل می‌کند.
مسأله 452) زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسى كند و خون نبيند اگرچه بداند خون می‌آید، با وضویى كه دارد می‌تواند نماز بخواند.
مسأله 453) زن مستحاضه اگر بداند از وقتى كه مشغول وضو يا غسل شده خونى از او بيرون نيامده، می‌تواند خواندن نماز را تا وقتى كه می‌داند پاك مى‌ماند تأخير بيندازد.
مسأله 454) اگر مستحاضه بداند كه پيش از گذشتن وقت نماز به كلى پاك می‌شود، يا به اندازه خواندن نماز خون بند می‌آید، بايد صبر كند و نماز را در وقتى كه پاك است بخواند.
مسأله 455) اگر بعد از وضو و غسل، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند كه اگر نماز را تأخير بيندازد، به مقدارى كه وضو و غسل و نماز را به‌جا آورد به‌كلى پاك می‌شود، بايد نماز را تأخير بيندازد و موقعى كه به كلى پاك شود دوباره وضو و غسل به‌جا آورد و نماز را بخواند، و اگر موقعى كه خون در ظاهر قطع شود وقت نماز تنگ باشد، لازم نيست وضو و غسل را دوباره به‌جا آورد بلكه با وضو و غسلى كه دارد می‌تواند نماز بخواند.
مسأله 456) مستحاضة كثيره و متوسطه وقتى كه به كلى از خون پاك شد، بايد غسل كند، ولى اگر بداند از وقتى كه براى نماز پيش مشغول شده ديگر خون نيامده لازم نيست دوباره غسل نمايد.
مسأله 457) مستحاضة قليله بعد از وضو، و مستحاضة متوسطه و كثيره بعد از غسل و وضو (البته در مستحاضة کثیره وضو لازم نیست) بايد فوراً مشغول نماز شود، ولى گفتن اذان و اقامه قبل از نماز اشكال ندارد، و در نماز هم می‌تواند كارهاى مستحب مثل قنوت و غير آن را به‌جا آورد.
مسأله 458) زن مستحاضه اگر بين وظيفه‌اى كه دارد از وضو يا غسل و نماز فاصله بيندازد، بايد مطابق وظيفه‌اش دوباره وضو گرفته يا غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود.
مسأله 459) اگر خون استحاضة زن جريان دارد و قطع نمی‌شود، چنانچه براى او ضرر ندارد، بايد بعد از غسل از بيرون آمدن خون جلوگيرى نمايد، و چنانچه كوتاهى كند و خون بيرون آيد، بايد دوباره غسل كند، و اگر نماز هم خوانده بايد دوباره بخواند.
مسأله 460) اگر در موقع غسل، خون قطع نشود، غسل صحيح است ولى اگر در بين غسل، استحاضة متوسطه كثيره شود، لازم است كه غسل را از سر بگيرد.
مسأله 461) احتياط مستحب آن است كه زن مستحاضه در تمام روزى كه روزه است، به مقدارى كه می‌تواند، از بيرون آمدن خون جلوگيرى كند.
مسأله 462) بنا بر مشهور روزة زن مستحاضة كثيره در صورتى صحيح است كه غسل نماز مغرب و عشاى شبى كه می‌خواهد فرداى آن روز را روزه بگيرد به‌جا آورد و نيز در روز غسل‌هاى را كه براى نمازهاى روز واجب است انجام دهد، و غسل نماز مغرب و عشای شب بعد را بنا بر احتياط مستحب نيز انجام دهد. ظاهرا در صحت روزة زن مستحاضه غسل شرط نیست.
مسأله 463) اگر بعد از نماز عصر، مستحاضه شود، و تا غروب غسل نكند روزة او صحيح است.
مسأله 464) اگر استحاضة قليلة زن پيش از نماز، متوسطه يا كثيره شود، بايد كارهاى متوسطه يا كثيره را كه گفته شد انجام دهد، و اگر استحاضة متوسطه كثيره شود بايد كارهاى استحاضة كثيره را انجام دهد، و چنانچه براى استحاضة متوسطه غسل كرده باشد، فايده ندارد، بايد دوباره براى كثيره غسل كند.
مسأله 465) اگر در بين نماز، استحاضة متوسطه زن كثيره شود، بايد نماز را بشكند، و براى استحاضة كثيره غسل كند، و كارهاى ديگر آن را انجام دهد، و نماز را بخواند، و بنا بر احتياط وجوبى قبل از غسل وضو بگيرد و اگر براى غسل وقت ندارد لازم است وضو گرفته و عوض غسل تيمم كند، و اگر براى تيمم نيز وقت ندارد، بنا بر احتياط نماز را نشكند و به همان حال تمام كند، ولى لازم است در خارج وقت قضا نمايد. همچنين است اگر در بين نماز، استحاضة قليلة او متوسطه يا كثيره شود. ولى غسل استحاضه مطلقا از وضو كفايت نمی‌کند.
مسأله 466) اگر در بين نماز خون بند بيايد و مستحاضه نداند كه در باطن هم قطع شده يا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمد به كلى قطع شده بوده و وقت وسعت اين را داشته باشد كه در حال پاكى نماز را دوباره بخواند، لازم است بر حسب وظيفه‌اش وضو گرفته يا غسل نموده و نماز را دوباره به‌جا آورد.
مسأله 467) اگر استحاضة كثيره زن متوسطه شود، بايد براى نمازهاى بعدى عمل متوسطه را به‌جا آورد، مثلاً اگر پيش از نماز ظهر استحاضة كثيره متوسطه شود، بايد براى نماز ظهر وضو گرفته و غسل كند، و براى نماز عصر و مغرب و عشاء فقط وضو بگيرد ولى اگر براى نماز ظهر غسل نكند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، بايد براى نماز عصر غسل نمايد، و اگر براى نماز عصر هم غسل نكند، بايد براى نماز مغرب غسل كند، و اگر براى آن هم غسل نكند و فقط به مقدارى نماز عشاء وقت داشته باشد، بايد براى نماز عشاء غسل نمايد.
مسأله 468) اگر پيش از هر نماز خون مستحاضة كثيره قطع شود و دوباره بيايد بنا بر احتياط براى هر نماز بايد يك غسل به‌جا آورد.
مسأله 469) اگر استحاضة كثيره قليله شود، بايد براى نماز اول عمل كثيره و براى نمازهاى بعدى عمل قليله را انجام دهد. اگر استحاضة متوسطه قليله شود، بايد براى نماز اول، عمل متوسطه و براى نمازهاى بعدى عمل قليله را به‌جا آورد.
مسأله 470) اگر مستحاضه يكى از كارهاى را كه بر او واجب می‌باشد ترك كند نمازش باطل است.
مسأله 471) مستحاضه‌اى كه براى نماز وضو گرفته يا غسل كرده بنا بر احتياط نمی‌تواند در حال اختيار جایى از بدن خود را به خط قرآن برساند، و در حال اضطرار جایز است ولى بنا بر احتياط بايد وضو بگيرد و به وضوى كه براى نماز گرفته اكتفا نكند.
مسأله 472) مستحاضه‌اى كه غسل‌هاى واجب خود را به‌جا آورده رفتن او در مسجد و توقف در آن و خواندن آيه‌ای كه سجده واجب دارد و نزديكى شوهر با او حلال است، اگرچه كارهاى ديگرى را كه براى نماز انجام مى‌داد، مثل عوض كردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد، و بعيد نيست كه اين كارها بدون غسل نيز جایز باشد اگرچه احتياط در ترك است.
مسأله 473) اگر زن در استحاضة كثيره يا متوسطه بخواهد پيش از وقت نماز، آيه‌اى را كه سجده واجب دارد بخواند، يا مسجد برود، بنا بر احتياط مستحب بايد غسل نمايد. همچنين است اگر شوهرش بخواهد با او نزديكى كند.
مسأله 474) نماز آيات بر مستحاضه واجب است و بايد براى نماز آيات عمل‌هاى را كه براى نماز يوميه انجام مى‌داد انجام دهد.
مسأله 475) هرگاه در وقت نماز يوميه نماز آيات بر مستحاضه واجب شود، چنانچه بخواهد هر دو را پشت سر هم به‌جا آورد، بنا بر احتیاط واجب نمی‌تواند هر دو را با يك غسل و وضو بخواند.
مسأله 476) اگر زن مستحاضه بخواهد نمازى را كه قضاى آن مضيّق شده بخواند، بايد براى هر نماز كارهاى را كه براى نماز ادا بر او واجب است به‌جا آورد.
مسأله 477) اگر زن بداند خونى كه از او خارج می‌شود خون زخم نيست و شرعاً حكم حيض و نفاس را ندارد، بايد به دستور استحاضه عمل كند بلكه اگر شك داشته باشدكه خون استحاضه است يا خون‌هاى ديگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد، بنا بر احتياط واجب بايد كارهاى استحاضه را انجام دهد.
🔹🔹🔹
💠حيـض
حيض خونى است كه غالباً در هر ماه چند روزى از رحم زنها خارج می‌شود و زن را در موقع ديدن خون حيض حائض می‌گويند.
مسأله 478) خون حيض در بيشتر اوقات غليظ و گرم و رنگ آن، سياه يا سرخ است و با فشار و كمى سوزش بيرون می‌آید.
مسأله 479) زن‌هایی كه سيده نيستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال بنا بر مشهور يائسه می‌شوند ولكن بنا بر احتیاط واجب تا شصت سال چنانچه با نشانه‌هاى حيض يا در روزهاى عادت خون ببينند احتياط كنند.
مسأله 480) خوني كه دختر پيش از تمام شدن نه سال و زن بعد از يائسه شدن مى‌بيند حيض نيست.
مسأله 481) زن حامله و زنى كه بچه شير می‌دهد، ممكن است حيض ببينند و حكم زن حامله و غير حامله يكسان است فقط زن حامله در صورتى كه بعد از گذشتن بيست روز از اول عادتش اگر خونى ببيند كه صفات حيض را دارد لازم است بنا بر احتياط بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع نمايد.
مسأله 482) دخترى كه نمی‌داند نه سالش تمام شده يا نه، اگر خونى ببيند كه داراى نشانه‌هاى حيض باشد و اطمينان كند كه حيض است، كشف می‌شود كه نه ساله شده است و حكم به حيض می‌شود بلكه اگر نشانه‌هاى حيض را دارد بعيد نيست كه حيض باشد اگرچه اطمينان به حيض بودنش نداشته باشد.
مسأله 483) زنى كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خونى ببيند و نداند حيض است يا نه، بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است و اين در صورتى است كه خون داراى نشانه‌هاى حيض و يا در ايام عادت باشد و الاّ حكم به حيض بودنش مشكل است و احتياط در جمع بين تروك حائض و افعال مستحاضه است.
مسأله 484) مدت حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمی‌شود اگر مختصرى هم از سه روز كمتر باشد حيض نيست.
مسأله 485) بايد سه روز اول حيض پشت سر هم باشد پس اگر مثلاً دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند حيض نيست.
مسأله 486) ابتدای حيض لازم است خون بيرون بيايد ولى لازم نيست در تمام سه روز خون بيرون بيايد، بلكه اگر در باطن فرج خون باشد كافى است و چنانچه در بين سه روز مختصرى پاك شود، به نحوى كه در بين زنها تماماً يا بعضاً متعارف است باز هم حيض است.
مسأله 487) لازم نيست شب اول و شب چهارم را خون ببيند، ولى بايد در شب دوم و سوم خون قطع نشود، پس اگر از اول صبح روز اول تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بيايد، و هيچ قطع نشود، حيض است و همچنين است اگر در وسط‌هاى روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع گردد.
مسأله 488) اگر سه روز پشت سر هم با نشانه‌هاى حيض يا روزهاى عادت خون ببيند و پاك شود چنانچه دوباره خونى كه داراى نشانه‌هاى حيض است يا در روزهاى عادت است ببيند و روزهاى كه خون ديده و در وسط پاك بوده روى هم از ده روز بيشتر نشود، روزهاى هم كه در وسط پاك بوده حيض است.
مسأله 489) اگر خونى ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون دمل و زخم است يا خون حيض، نبايد آن را خون حيض قرار دهد.
مسأله 490) اگر خونى ببيند كه نداند خون زخم است يا حيض، بايد عبادت‌هاى خود را به‌جا آورد مگر این‌که حالت سابقه‌اش حيض باشد.
مسأله 491) اگر خونى ببيند و شك كند كه خون حيض است يا استحاضه، چنانچه شرایط حيض را داشته باشد، بايد حيض قرار دهد.
مسأله 492) اگر خونى ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت بايد خود را وارسى كند؛ يعنى مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و بعد بيرون آورد، پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است و اگر به همه آن رسيده، حيض می‌باشد.
مسأله 493) اگر كمتر از سه روز خون ببيند و پاك شود و بعد سه روز خون در عادت يا با نشانه‌هاى حيض ببيند، خون دوم حيض است و خون اول اگرچه در روزهاى عادتش باشد، حيض نيست.
احكام حائض
مسأله 494) چند چيز بر حائض حرام است:
اول: عبادت‌هاى كه مانند نماز بايد با وضو و غسل يا تيمم به‌جا آورده شود، ولى عبادت‌هاى كه وضو و غسل و تيمم براى آنها لازم نيست، مانند نماز ميّت مانعى ندارد.
دوم: تمام چيزهاى كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد.
سوم: جماع كردن در فرج كه هم براى مرد حرام است و هم براى زن، اگرچه به مقدار ختنه‌گاه داخل شود و منى بيرون نيايد، بلكه احتياط واجب آن است كه مقدار كمتر از ختنه‌گاه را هم داخل نكند، و بنا بر احتياط لازم از وطى در دبر حائض هم اجتناب كند و در غير حائض كراهت شديده دارد.
مسأله 495) جماع كردن در روزهایی هم كه حيض قطعى نيست ولى شرعاً بايد براى خود حيض قرار دهد حرام است، پس زنى كه بيشتر از ده روز خون مى‌بيند و بايد به دستورى كه بعداً گفته می‌شود روزهاى عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمی‌تواند در آن روزها با او نزديكى نمايد.
مسأله 496) اگر مرد با زن خود در حال حيض نزديكى كند چه از قبل باشد چه از دبر لازم است استغفار كند، و احتياط مستحب آن است كه كفاره بدهد و كفارة آن بعداً بيان می‌شود.
مسأله 497) غير از نزديكى كردن با زن حائض ساير استمتاعات مانند بوسيدن و ملاعبه نمودن مانعى ندارد.
مسأله 498) بنا بر مشهور كفارة نزديكى در حال حيض در قسمت اول آن، هيجده نخود طلاى سكه دار و در قسمت دوم، نه نخود، و در قسمت سوم، چهار نخود و نيم است؛ مثلاً زنى كه شش روز خون حيض مى‌بيند، اگر شوهرش در شب يا روز اول و دوم با او جماع كند، هيجده نخود طلا و در شب يا روز سوم و چهارم نه نخود، و در شب يا روز پنجم و ششم چهار نخود و نيم بدهد، ولی کفاره واجب نیست.
مسأله 499) اگر طلاى سكه دار ممكن نباشد، قيمت آن را بدهد و اگر قيمت طلا در وقتى كه جماع كرده با وقتى كه می‌خواهد به فقير بدهد فرق كرده باشد، قيمت وقتى را كه می‌خواهد به فقير بدهد حساب كند.
مسأله 500) اگر كسى هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حيض با زن خود جماع كند، هر سه كفاره را كه روى هم سى و يك نخود و نيم می‌شود بدهد، بنا بر قول مشهور.
مسأله 501) اگر با زن حائض چند مرتبه جماع كند بهتر آن است كه براى هر جماع يك كفاره بدهد.
مسأله 502) اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده، بايد فوراً از او جدا شود و اگر جدا نشود نيز احتياط مستحب اين است كه كفاره بدهد.
مسأله 503) اگر مرد با زن حائض زنا كند يا با زن حائض نامحرمى به گمان این‌که عيال خودش است جماع نمايد، نيز احتياط مستحب اين است كه كفاره بدهد.
مسأله 504) كسى كه از روى نادانى يا فراموشى با زن در حال حيض نزديكى كند كفاره ندارد.
مسأله 505) اگر مرد به اعتقاد این‌که زن حائض است با او نزديكى كند و بعداً معلوم شود كه حائض نبوده است كفاره ندارد.
مسأله 506) طلاق دادن زن در حال حيض، به طورى كه در احكام طلاق گفته می‌شود باطل است.
مسأله 507) اگر زن بگويد حائضم يا از حيض پاك شده‌ام، بايد حرف او را قبول كرد.
مسأله 508) اگر زن در بين نماز حائض شود، نمازش باطل است.
مسأله 509) اگر زن در بين نماز شك كند كه حائض شده يا نه، نمازش صحيح است، ولى اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز حائض شده، نمازى كه خوانده باطل است.
مسأله 510) بعد از آن‌که زن از خون حيض پاك شده، واجب است براى نماز و عبادت‌هاى ديگرى كه بايد با وضو يا غسل يا تيمّم به‌جا آورده شود، غسل كند، و دستور آن مثل غسل جنابت است، و وضو گرفتن احوط است.
مسأله 511) بعد از آن‌که زن از خون حيض پاك شد، اگرچه غسل نكرده باشد، طلاق او صحيح است، و شوهرش هم می‌تواند با او جماع كند و اولى اين است كه جماع پس از شستن فرج باشد، ولى احتياط مستحب آن است كه پيش از غسل از جماع با او خودارى نمايد. اما كارهاى ديگرى كه در وقت حيض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مسّ خط قرآن تا غسل نكند بر او حلال نمی‌شود.
مسأله 512) اگر آب براى وضو و غسل كافى نباشد و به اندازه‌اى باشد كه بتواند غسل كند، بايد غسل كند و بدل از وضو تيمّم نمايد، و اگر فقط براى وضو كافى باشد و به اندازه غسل نباشد بايد وضو بگيرد و عوض غسل تيمّم نمايد. اگر براى هيچ يك از آنها آب ندارد، بايد دو تيمم كند، يكى بدل از غسل، ديگرى بدل از وضو.
مسأله 513) نمازهاى كه زن در حال حيض نخوانده، قضا ندارد ولى روزه‌هاى واجب را كه در حال حيض نگرفته بايد قضا نمايد.
مسأله 514) هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند يا احتمال دهد كه اگر نماز را تأخير بيندازد حائض می‌شود، بايد فوراً نماز بخواند.
مسأله 515) اگر زن نماز را تأخير بيندازد و از اول وقت به اندازة خواندن يك نماز با تحصيل طهارت از حدث، بگذرد و حائض شود، قضاى آن نماز بر او واجب است، ولى در تند خواندن و كُند خواندن و چيزهاى ديگر، بايد ملاحظه حال خود را بكند، مثلاً زنى كه مسافر نيست اگر در اول ظهر نماز نخواند، قضاى آن در صورتى واجب می‌شود كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز با تحصيل طهارت از حدث، از اول ظهر بگذرد و حائض شود، و براى كسى كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت با تحصيل طهارت كافى است.
مسأله 516) اگر زن در آخر وقت نماز، از خون پاك شود و به اندازه غسل و خواندن يك ركعت نماز يا بيشتر از يك ركعت وقت داشته باشد، بايد نماز را بخواند، و اگر نخواند، بايد قضاى آن را به‌جا آورد.
مسأله 517) اگر زن حائض بعد از پاكى به اندازة غسل وقت ندارد، ولى می‌تواند با تيمّم نماز را در وقت بخواند، احتياط واجب آن است كه آن نماز را با تيمّم بخواند، ولى در صورتى كه نخواند قضا احوط است. اما اگر گذشته از تنگى وقت از جهات ديگر تكليفش تيمّم است، مثل آن‌که آب برايش ضرر دارد، بايد تيمّم كند و آن نماز را بخواند و در صورتى كه نخواند لازم است قضا نمايد.
مسأله 518) اگر زن بعد از پاك شدن از حيض شك كند كه براى نماز وقت دارد يا نه، بايد نمازش را بخواند.
مسأله 519) اگر به خيال این‌که به اندازة تهيه مقدمات نماز و خواندن يك ركعت وقت ندارد نماز نخواند، و بعد بفهمد وقت داشته، بايد قضاى آن نماز را به‌جا آورد.
مسأله 520) مستحب است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاك نمايد و پنبه و دستمال را عوض كند و وضو بگيرد و اگر نمی‌تواند وضو بگيرد تيمّم نمايد و در جاى نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذكر و دعا و صلوات شود.
مسأله 521) خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جاى از بدن را مابين خطهاى قرآن، و نيز خضاب كردن به حنا (حنا بستن) و مانند آن براى حائض مكروه است.

اقسام زن‌هاى حائض
مسأله 522) زن‌هاى حائض بر شش قسم اند:
اول: صاحب عادت وقتيه و عدديه، و آن زنى است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن خون حيض ببيند و شمارة روزهاى حيض او هم در هر دو ماه يك اندازه باشد، مثل آن‌که دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببيند.
دوم: صاحب عادت وقتيه و آن زنى است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند، ولى شمارة روزهاى حيض او در هر دو ماه يك اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببيند ولى ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.
سوم: صاحب عادت عدديه و آن زنى است كه شمارة روزهاى حيض او در دو ماه پشت سر هم به يك اندازه باشد، ولى وقت ديدن آن دو خون يكى نباشد، مثل آن كه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.
چهارم: مضطربه و آن زنى است كه چند ماه خون ديده، ولى عادت معينى پيدا نكرده، يا عادتش به‌هم خورده و عادت تازه‌اى پيدا نكرده است.
پنجم: مبتدئه و آن زنى است كه دفعه اول خون ديدن او است.
ششم: ناسيه و آن زنى است كه عادت خود را فراموش كرده است. هر كدام اينها احكامى دارند كه در مسائل آينده گفته می‌شود.
1ـ صاحب عادت وقتيه و عدديه
مسأله 523) زنهایی كه عادت وقتيه و عدديه دارند سه دسته‌اند:
اول: زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و در وقت معين هم پاك شود، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببيند و روز هفتم پاك شود كه عادت حيض اين زن از اول ماه تا هفتم است.
دوم: زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند، و بعد از آن‌که سه روز يا بيشتر خون ديد يك روز يا بيشتر پاك شود و دوباره خون ببيند و تمام روزهایی كه خون ديده با روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود، و در هر دو ماه همه روزهایی كه خون ديده و در وسط پاك بوده روى هم يك اندازه باشد كه عادت او به اندازه تمام روزهاى است كه خون ديده و در وسط پاك بوده است، و لازم نيست روزهاى كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه باشد، مثلاً اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببيند و سه روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببيند و در ماه دوم بعد از آن‌که سه روز خون ديد، كمتر از سه روز يا بيشتر پاك شود و دوباره خون ببيند و روى هم نه روز شود در اين صورت همه نه روز حيض است و عادت اين زن نه روز می‌شود.
سوم: زنى كه از خون پاك نمی‌شود ولى دو ماه پشت سر هم چند روز معيّن مثلاً از اول ماه تا هشتم خونى كه مى‌بيند نشانه‌هاى حيض را دارد؛ يعنى غليظ و سياه و گرم است و با فشار و سوزش بيرون می‌آید و بقيه خونهاى او نشانه‌هاى استحاضه را دارد، عادت او از اول ماه تا هشتم می‌شود، ولى فرق است بين عادتى كه از ديدن خون، در دو ماه پيدا می‌شود و عادتى كه از صفات و نشانه‌هاى حيض پيدا می‌شود و آن ترك نمودن عبادت است به مجرد ديدن خون در ماه «سوم» در صورتى اول اگرچه خون به نشانه‌هاى حيض نباشد، و اما در صورت «دوم» با مستمر بودن خون اگر خون به صفات حيض نباشد، در ماه سوم بايد زن مراعات احتياط كند به جمع نمودن بين تروك حائض و افعال مستحاضه. اما اگر حالش خوب شود و خونش قطع شود، و در ايّام عادت خون ببيند، عبادت را به مجرّد ديدن خون ترك می‌کند مثل صورت اول.
مسأله 524) زنى كه عادت وقتيه دارد، اگر در وقت عادت يك يا دو روز جلوتر خون ببيند، اگرچه آن خون نشانه‌هاى حيض را نداشته باشد، بايد به احكامى كه براى زن حائض گفته شد عمل كند، و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده مثل این‌که پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادت‌هاى را كه به‌جا نياورده قضا نمايد.
مسأله 525) زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همة روزهاى عادت و چند روز با نشانه‌هاى حيض پيش از عادت و بعد از عادت خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خونى را كه در روزهاى عادت خود ديده، حيض است و خونى كه پيش از آن و بعد از آن ديده استحاضه می‌باشد و بايد عبادت‌هاى را كه در روزهاى پيش از عادت و بعد از عادت به‌جا نياورده قضا نمايد. اگر همة روزهاى عادت را با چند روز پيش از عادت با نشانه‌هاى حيض خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود همه حيض است، و اگر از ده روز بيشتر شود فقط روزهاى عادت او حيض است، و خونى كه جلوتر از آن ديده استحاضه می‌باشد، و چنانچه در آن روزها عبادت نكرده بايد قضا کند. اگر همه روزهاى عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه‌هاى حيض خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود همه حيض است، و اگر بيشتر شود فقط روزهاى عادت حيض و باقى استحاضه است.
مسأله 526) زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقدارى از روزهاى عادت را با چند روز پيش از عادت با نشانه‌هاى حيض خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود همه حيض است، و اگر از ده روز بيشتر شود روزهاى كه در عادت خون ديده چنانچه كمتر از سه روز باشد با چند روز پيش از آن كه روى هم به مقدار عادت او شود، حيض، و روزهاى اول را استحاضه قرار می‌دهد. چنانچه سه روز يا بيشتر باشد آن خون را حيض قرار دهد و روزهاى قبل از زمان عادت را تا به اندازه‌اى كه به مقدار عادت برسد احتياط كند. اگر مقدارى از روزهاى عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه‌هاى حيض خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر بيشتر شود، بايد روزهاى كه در عادت خون ديده چنانچه كمتر از سه روز باشد با چند روز بعد از آن كه روى هم به مقدار عادت او شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، و در صورتى كه خونى را كه در عادت ديده سه روز يا يشتر باشد در مقدار زيادى تا مقدار عادت احتياط كند، به جمع كردن بين تروك حائض و افعال مستحاضه.
مسأله 527) زنى كه عادت دارد، اگر بعد از آن‌که سه روز يا بيشتر خون ديد، پاك شود و دوباره خون ببيند و فاصله بين دو خون كمتر از ده روز باشد و همه روزهاى كه خون ديده با روزهایى كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر باشد، مثل آن‌که پنج روز خون ببيند و پنج روز پاك شود و دوباره پنج روز خون ببيند، چند صورت دارد:
1ـ آن‌که تمام خونى كه دفعه اول ديده، در روزهاى عادت باشد و خون دوم كه بعد از پاك شدن مى‌بيند در روزهاى عادت نباشد، در اين صورت بايد همه خون اول را حيض، و خون دوم را استحاضه قرار دهد. همچنين است اگر مقدارى از خون اول را در عادت و مقدارى از آن را قبل از عادت به يك يا دو روز ببيند يا این‌که داراى نشانه‌هاى حيض باشد چه قبل از عادت باشد چه بعد از آن.
2ـ آن‌که خون اول در روزهاى عادت نباشد، و تمام خون دوم يا مقدارى از آن به طورى كه در صورت اول گفته شد در روزهاى عادت باشد كه بايد همه خون دوم را حيض و خون اول را استحاضه قرار دهد.
3ـ آن كه مقدارى از خون اول و دوم در روزهاى عادت باشد و خون اولى كه در روزهاى عادت بوده از سه روز كمتر نباشد، در اين صورت آن مقدار با پاكى وسط و مقدارى از خون دوم كه آن هم در روزهاى عادت بوده و مجموع از ده روز بيشتر نيست همة آنها حيض است، و مقدارى از خون اول كه پيش از روزهاى عادت بوده و مقدارى از خون دوم كه بعد از روزهاى عادت بوده استحاضه است؛ مثلاً اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتى كه يك ماه از اول تا ششم خون ببيند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببيند، از سوم تا دهم حيض است و روز اول و دوم و همچنين از يازدهم تا پانزدهم استحاضه می‌باشد.
4ـ آن‌که مقدارى از خون اول و دوم در روزهاى عادت باشد ولى خون اولى كه در روزهاى عادت بوده، از سه روز كمتر باشد در اين صورت بعيد نيست مقدارى را كه در عادت خود ديده با تمام كردن كسرى آن از ماقبل تا سه روز شود بايد حيض قرار دهد، پس اگر بشود مقدارى را كه از خون دوم در بين عادت ديده حيض قرار دهد (به اين معنى كه مجموع اين مقدار با مقدارى كه از اول حيض قرار داده با پاكى مابين آنها از ده روز تجاوز نكند) تمام آنها حيض است و الاّ خون اول را حيض و باقى را استحاضه قرار دهد.
مسأله 528) زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت، خون نبيند و در غير آن وقت به شمارة روزهاى حيض با نشانه‌هاى حيض خون ببيند، بايد همان را حيض قرار دهد، چه پيش از وقت عادت ديده باشد چه بعد از آن.