دین و جامعه
1.21K subscribers
327 photos
38 videos
81 files
484 links
مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین:
نشستها، همایش ها، معرفی کتاب، مقالات، پژوهشها و یادداشت‌های تحلیلی.
اطلاع رسانی، تبادل و دریافت مطلب: مریم محمدی اکل @mohammadiakmal
Download Telegram
🔷 ناگهان، فریاد!
(در زمینه‌های غافلگیری نسبی نخبگان از اعتراضات اخیر خیابانی)

مهدی سلیمانیه

1
سارا شریعتی در سخنرانی اخیرش، بر روی نکته‌ای دست گذاشته‌است که در کمتر از 24 ساعت شاید بتوان مصادیقی از آن را در سطح جامعه مشاهده کرد: او از غفلتی بزرگ در جوامع اسلامی و ایران سخن می‌گوید و نسبت به این «غفلت بزرگ» هشدار می‌دهد. غفلت ِ روشنفکران و نهاد دین از موضوع فقر و نابرابری‌های اجتماعی. غفلتی که روشنفکران را از تحولات واقعی اجتماعی و آنچه جامعه را رنج می‌دهد دور کرده و به بحث‌ بر سر متن مقدس و هرمنوتیک و سیاست و سایر بحث‌ها کشانده‌است. چهره‌هایی چون طالقانی، محمدباقر صدر، موسی صدر و شریعتی و حتی مطهری که به موضوع اقتصاد و نابرابری اجتماعی به عنوان موضوعی مهم توجه داشته‌اند و جریانات دینی و غیردینی روشنفکری که «درد»های محسوس جامعه - از بی‌عدالتی تا اشتغال و از فساد اقتصادی تا اختلاس- را فهمیده و فریاد زده‌اند، به حاشیه رفته‌اند و غایب‌اند. در چنین فضایی، او هشدار می‌دهد که جامعه ما را غافلگیر خواهد کرد: ظهور داعش، غافلگیری بزرگی بود که در همین بستر اتفاق افتاد. جامعه‌هایی که تریبونی را در میان نخبگان‌شان نمی‌بینند که رنج واقعی آنان را فریاد کنند، حتی به سمت مدعیانی چون داعش می‌روند که در ظاهر، فریادگر رنج‌های آنان باشند.

2
تجمعاتی در شهرهای مختلف کشور در اعتراض به نابرابری و فشار اقتصادی و فساد اداری برگزار شده‌است. دولت، از توطئه‌ای سازمان‌یافته علیه خودش می‌گوید و حاکمیت و اصولگرایان از تندروی‌ها گلایه می‌کنند. اما آنچه مشخص است، همه غافلگیر شده‌اند. چه آنطور که جهانگیری می‌گوید، این توطئه‌ای سازمان‌یافته از سوی مخالفین دولت روحانی باشد و چه این اعتراضات، خودجوش و برآمده از اعماق جامعه، تفاوتی در اصل ماجرا ندارد. در زمانه‌ای که جامعه‌ بی‌پناه و بی‌تریبون مانده و نخبگان جامعه، از روشنفکران و دانشگاهیان تا حوزویان و سایر نهادهای مدنی، هر یک به دلیل و منفعت و غلفتی، در سکوت به سر می‌برند و فریادگر وضعیت بحرانی جامعه نیستند، زمینه برای خیزش غافلگیرانه‌ی جامعه وجود دارد. جامعه‌ای که تلاش می‌کند از خود در برابر این وضعیت ِ غیرقابل تحمل دفاع کند. بخواهیم یا نخواهیم، دسیسه یا توطئه یا زیاده‌روی، هر چه که هست، این صدای جامعه است. صدایی که به تعبیر دکتر محسن گودرزی و عباس عبدی، در کتاب‌شان با عنوان «صدایی که شنیده‌ نشد»، باید آن را هر چه زودتر شنید و علاجش کرد. شاید که فردا دیر باشد.

3
این تجمعات که این بار نه از تهران، که از سایر شهرها آغاز شده، به استناد شواهدی که تا اینجا از رسانه‌های اجتماعی به دست می‌رسد، متکثر و سر در گم است. شعارها، طیفی وسیع از خواسته‌ها و ایده‌آل‌ها را نمایندگی می‌کنند. وقتی که این نارضایتی اجتماعی گسترده از وضعیت نابرابری‌های اجتماعی و عدم کارآیی اقتصادی کلی سیستم، نماینده‌ و سخنگویان خود را در میان نخبگان نمی‌یابد، ممکن است اشکالی بیابد که لزوماً منطبق بر عقلانیت و صلاح و مصلحت نیز نباشد. نمونه‌اش اقدامات مخرب و غیرقابل دفاع برخی جوانان در آتش‌زدن مکان‌های عمومی در ماه‌های اخیر است که ظاهراً تحت تأثیر القائات فردی ناآگاه از بیرون از مرزها دست به این اقدامات می‌زنند. اما وقتی نخبگان جامعه، تریبون دردهای جامعه نباشند و یا حاکمیت صدای دلسوزانی که با تمام هزینه‌ها، از رنج مستضعفین و فساد جاری در تمام بدنه‌ی حاکمیتی گفتند را به حصر و حبس و احضار پاسخ بگوید، نمی‌توان انتظار داشت که خشم انباشت‌شده از این بی‌عدالتی و ناکارآیی، لزوماً در مسیرهای عقلانی حرکت کند. وضعیتی که کل جامعه را دچار خسران می‌کند.

4
اندک دلسوزان ِ آزاده، همچنان بر امکان فائق آمدن بر بحران نابرابری‌های اجتماعی و بی‌عدالتی‌های اقتصادی و فقر تأکید می‌کنند. فرصت باقی است. یادمان باشد جامعه‌ی مستأصل ِ در حال غرق شدن، به هر شاخه‌ای دست می‌اندازد. نگذاریم جامعه‌ای چنین با نجابت، بی‌پناه بماند و احساس استیصال و درماندگی کند. صدای جامعه باشیم. این دسیسه نیست. صدای جامعه را بشنوید.

#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه

@religionandsociety
🔷 جامعه‌ی مبتلا و قرآن مطلا؟

مهدی سلیمانیه

رسانه‌های داخلی از رونمایی بزرگترین قرآن طلا و نقره‌ی جهان با حضور آیت الله جوادی آملی در مؤسسه‌ی اسراء خبر داده‌اند. همچنین در تصاویر منتشر شده از این رونمایی، تصاویر آیت‌الله مکارم شیرازی نیز به چشم می‌خورد.

وزن این قرآن مطلا، ۱۰۰ کیلوگرم اعلام شده که در آن از طلای ۱۸ و ۲۴ عیار استفاده شده است. از منظر اجتماعی، این چنین اقدامی در شرایط فعلی جامعه‌ی ایران، اقدامی منفی به شمار می‌رود. برخی از دلایل منفی بودن این اقدام به این شرح هستند:

▫️ وضعیت اقتصادی بخش غالب جامعه‌ی ایران، نامطلوب است. این واقعیت را آمارهای رسمی تأیید می‌کنند. گرچه آمارهای غیررسمی وضعیت را نامطلوب‌تر از تصویر آمارهای رسمی نیز نشان می‌دهند. اما با اتکا به همان آمارهای رسمی و با نظر متخصصین، در پایان سال ۹۳، حدود سی میلیون نفر از جامعه‌ی ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند. همچنین معاون اقتصادي معاونت برنامه‌ريزي و نظارت راهبردي رئيس‌جمهوري نیز اعلام کرده است که آمار رسمی وجود تنها ۹میلیون نفر «فقیر» در کشور خوشبینانه است و آمار واقعی از این میزان بیشتر است.

▫️ علاوه‌بر چنین آمارهایی، رونمایی شدن از پدیده‌های فلاکت‌باری چون «گورخوابی»، کارگران جنسی نیازمند، کودکان کار و خیابان و فروش اعضای بدن برای تخفیف مشکلات فراوان اقتصادی چیزی نیست که قابل انکار باشد. سؤال اینجاست که در چنین وضعیتی، رونمایی کردن برخی مراجع تقلید از قرآن مطلا، قابل قبول است؟ آیا نمی‌توان چنین منابعی را برای کاهش دردهای جامعه‌ی مبتلای ایران به کار گرفت؟ آیا افکار عمومی از مراجع تقلید نخواهند پرسید که تشویق و مشارکت در چنین اقداماتی چه نسبتی با وضعیت امروز جامعه‌ی دردمند ایران دارد؟

▫️ مسأله‌ی دیگر، نسبت چنین اقداماتی با مفاهیم دینی نظیر عدالت، زهد، ساده‌زیستی و قرار گرفتن در کنار اقشار محروم جامعه است. شاید در پاسخ گفته شود که شخص مراجع و زیست شخصی آنان همچنان در چهارچوب سبک زندگی مبتنی بر زی‌طلبگی است و این قبیل اقدامات در چهارچوب اقدامات تبلیغی برای ترویج دین صورت می‌گیرد. با فرض گرفتن صحت این پاسخ –که نگارنده خود نیز آن را محتمل می‌داند– حداقل دو مسأله‌ی دیگر مطرح می‌شود:

🔸️ نخست اینکه آیا در جامعه‌ای که به شدت درگیر فقر و نابرابری است، استفاده از چنین روش‌ها و نمادهایی چون طلا و نقره برای تبلیغ دین، کارکرد خواهد داشت؟ به تعبیر دیگر، آیا جامعه با دیدن قرآنی ساخته شده از طلا، به دین و دیانت نزدیکتر خواهد شد و یا با احساس فاصله‌ی متولیان دین از دردها و مشکلاتش، احساس دیگری پیدا خواهد کرد؟

🔸️ دومین نکته نیز موضوعی به عنوان «اثر همنشینی» یا «سایه» است: در علوم اجتماعی، به این نکته توجه می‌شود که فارغ از شیوه‌ی زیست شخصی فرد، نوع حضور و بروز اجتماعی او و استفاده از نمادهای بین ذهنی است که تصویر اجتماعی او را می‌سازد. به بیانی دیگر، گرچه زیست شخصی مراجع مبتنی بر ساده‌زیستی و زهد باشد، اما ظاهر شدن مراجع تقلید در کنار نمادهای ثروت و تفاخر نظیر طلا و نقره، خود بر تصویر جامعه از آنان اثر جدی خواهد داشت. به نظر می‌رسد که منطق نهاد مذهب در تشیع نیز با در نظر گرفتن چنین تأثیری بر لزوم فاصله گرفتن متولیان دین جامعه از مظاهر ثرورت و تفاخر تأکید داشته است.

▫️ پرسش دیگر در راستای تحلیل این واقعه و وقایع مشابه، موقعیت خاص مراجع و روحانیت در وضعیت پساانقلابی در ایران است. تا چه حد دستیابی روحانیت -و حداقل طیفی از مراجع تقلید- به منابع مالی و مادی دولتی و حکومتی پس از انقلاب در تمایل و توانایی‌شان به انجام چنین اقداماتی نقش داشته است؟

▫️ نکته‌ی نهایی آن‌که ذکر این مطلب در متن اخبار مبنی بر «صرف هزینه‌های به دست آمده از بازدید و فروش این قرآن مطلا برای کودکان سرطانی» بیش از آنکه از منفی بودن تبعات اجتماعی این عمل بکاهد، می‌تواند تلاشی پیشاپیش برای کاستن از واکنش منفی جامعه به این اقدام قلمداد شود و عملاً جز تسکینی عاطفی و موقت، از تبعات منفی کلان فوق نخواهد کاست.

#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه

ما را به دوستانتان معرفی و مطالب و رویدادهای مرتبط را برای ما ارسال کنید:
@religionandsociety
دین و جامعه
وقال له ما يبكيك ايها الصبي؟
🔷آواز زنانه، مدح پیامبرانه
(چرا حاکمیت باید به عُرف جامعه بازگردد؟)

مهدی سلیمانیه
[بخش اول از دو بخش]

1
زن عرب خواننده تونسی، با صدایی زیبا، هنرمندانه آواز می‌خواند (ویدئوی بالا🔺) . تا اینجا، موضوع پیچیده‌ای نیست. اما ماجرا از جایی آغاز می‌شود که بدانیم او، روایتی از دیدار پیامبر اسلام با پسری را روایت می‌کند که پدرش را در جنگی همراه پیامبر از دست داده‌است. مدیحه‌ای بر مقام پیامبر. نوای چنگ و عود، صوت و صورت زیبای خواننده زن، در کنار این محتوا، ترکیبی غریب می‌سازد. او بارها در این آواز/مدیحه، نام پیامبر را با پسوند «صلی‌الله علیه و سلم» می‌برد و ارادت قلبی خود را به او نشان می‌دهد.

2
این تصویر غریب است؟ در زمینه‌ی عربی، نه. چرا؟ چون اسلام، در زمینه‌ای فرهنگی نشسته‌است. همانقدر که ساز و آواز و هنرمندی یک زن خواننده و همراهی چنگ و عود تصویری آشنا و پذیرفته‌شده است، ابراز ارادت و دینداری یک زن خواننده به پیامبر، پذیرفته شده و آشناست. در فرهنگ عربی، این دو تصویر همدیگر را نقض و نفی نمی‌کنند. همانطور که آوازهای عاشقانه خواندن یک زن خواننده در فرهنگ عربی پذیرفته شده است، ابراز ارادت او به پیامبر نیز مقبول و عادی و اثرگذار است.

3
در فرهنگ ایرانی چطور؟ هایده، شکیلا و بسیاری خوانندگان زن دیگر، در کنار آوازهای عاشقانه، آوازهایی در مدح پیامبر یا ائمه می‌خواندند. آیا این تصویر غریب بود؟ این اتفاق تا قبل از انقلاب، در سطح جامعه – و نه در میان بخش بسیار متشرع جامعه- بسیار عجیب یا ناپسند تلقی نمی‌شد. دعاخوانی‌های مشهور هایده و آواز مشهور شکیلا در مدح امام علی و موارد متعدد دیگر، مورد اقبال و پذیرش جامعه بود. چرا؟ چون در بخش اعظم فرهنگ ایرانی، همانطور که آوازخوانی یک زن پذیرفته شده بود، دینداری و ابراز ارادت او به بزرگان دین نیز پدیده‌ی غریبی نبود. یک کلیت ِ هماهنگ و پذیرفته شده در «عرف» جامعه‌ی ایرانی.

4
اما پس از انقلاب چه شد؟ به نظر می‌رسد قرائت فقهی و شرعی، متناسب با نظر بخش‌های محدودتری از جامعه، به حاکمیت دست یافت. در این دیدگاه، رابطه‌ی «دین» با «فرهنگ» روز به روز کمرنگ‌تر شد. به بیان دیگر، اهمیت و تعیین‌کنندگی «عُرف» در تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌های حاکمیت به حاشیه رفت. اگر تا قبل از انقلاب، نظام شاهنشاهی جلوتر از عُرف در گاهی به صورت هنجارشکنانه عمل می‌کرد، در شرایط پساانقلابی، حاکمیت از عُرف عقب افتاد و فاصله گرفت: به عنوان نمونه، امروز اگر عرف می‌پذیرد که زن، ساز بزند و اغلب خانواده‌ها فرزندان دختر خود را برای رفتن به آموزشگاه‌های موسیقی تشویق می‌کنند و برای آموزش او هزینه می‌کنند، اگر در غالب خانواده‌ها و جشن‌های خانوادگی، تکثر پوشش و با حجاب بودن یا بدون حجاب بودن (حداقل در حد پوشش سر) به انتخاب خود افراد واگذار شده‌است اما در حاکمیت، هیچکدام از این موارد جایی ندارند. گویی عُرف اهمیتی ندارد. نسبت دین و عرف توسط حاکمیت پساانقلابی در حال از بین رفتن است.

[ادامه دارد🔻]
#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه

ما را به دوستانتان معرفی و مطالب مرتبط را برای ما ارسال کنید.
@religionandsociety
🔷 آواز زنانه، مدح پیامبرانه
(چرا حاکمیت باید به عُرف جامعه بازگردد؟)

مهدی سلیمانیه
[بخش دوم و پایانی]

5
از بین رفتن نسبت دین و عرف چه پیامدهایی دارد؟ یکی از این پیامدها، شکلگیری جریانات بنیادگرای خشونت‌گرا نظیر داعش است. داعش و سایر جریانات خلوص‌طلب، به دنبال پالایش دین و اجرای کردن آن قرائت از دین هستند. از دید آنان، فرهنگ و تاریخ، دامن دین را آلوده کرده است. باید دامن دین را از هر چه فرهنگ و تاریخ و سنت‌هاست، پاک کرد. آن‌وقت آن قرائت پاک‌شده و بی‌تاریخ را در جامعه به اجرا درآورد. از دل قطع شدن ارتباط عرف و دین، شریعت و عرف، و حاکمیت و جامعه، فاجعه متولد می‌شود. فاجعه‌هایی که میان حاکمیت و جامعه، میان متشرعان و دینداران و میانگین جامعه فاصله می‌اندازد و نتیجه‌ی آن، خشونت، تنفر و تخریب کلیت جامعه است.

6
پدیده‌هایی که برخی از جامعه‌شناسان به عنوان گتو شدن یا ساختن جهان‌های کوچک و حباب‌های دیندارانه از سوی بخش‌های متشرع جامعه امروز ایران توصیف می‌کنند، نشانه‌هایی از همین شکاف میان عرف و دین است: دیندارانی که برای «حفظ» دینداری خود از عرف و فرهنگ، ناچارند به حاشیه‌ها و کنج‌ها پناه ببرند، مدارس خود، فروشگاه‌های خود، دانشگاه‌های خود و شهرک‌های مسکونی خود را بسازند. در چنین شرایطی است که جامعه، مستعد ویروس‌های مضری چون جریانات خشونت‌گرای دینی و ضد دینی (مانند جریان ری‌استارت و ...) می‌شود.

7
حاکمیت، اگر به دنبال زمینه‌سازی یک بحران اجتماعی و سیاسی نیست، باید هر چه زودتر عُرف را به رسمیت بشناسد. قشر دیندار جامعه نیز در شرایط آزادی و انتخاب، می‌تواند به جامعه بازگردد و از گتوسازی و حاشیه‌نشینی اجتماعی خارج شود. بازگشت به عُرف، از رفتن زنان به استادیوم‌های ورزشی و لغو حجاب اجباری تا شنیدن صدای زنان هنرمند، بنیان‌های جامعه را تقویت می‌کند. صداهای در گلوخفه شده و بغض‌های فروخفته را جدی بگیریم.

پانوشت: خواندن کتاب جدیداً ترجمه‌شده‌ی الیویه روآ با عنوان «جهل مقدس: زمان دین بدون فرهنگ» را برای درک اهمیت حفظ نسبت فرهنگ و دین، شدیداً توصیه می‌کنم.

#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه

ما را به دوستانتان معرفی و مطالب مرتبط را برای ما ارسال کنید.
@religionandsociety

http://shahreketabonline.com/products/15/240279/%D8%AC%D9%87%D9%84_%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86_%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF