Forwarded from Linkgrambot ™
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
mrpouyafar_18114759073116938_RegramBot.mp4
Forwarded from جامعه شناسی، دین و فرهنگ (محمدرضا پویافر)
نسخه های صوتی و کم حجم نشست دین و جامعه پسا کرونا- گفتگوی دکتر سید حسین سراج زاده - محمدرضا پویافر- پنجشنبه 4 اردیبهشت 99👇👇👇👇
Audio
دین و جامعه پساکرونا- دکتر سیدحسین سراج زاده- محمدرضا پویافر- 4 اردیبهشت 99- اینستاگرام- بخش اول
Audio
دین و جامعه پساکرونا- دکتر سیدحسین سراج زاده- محمدرضا پویافر- 4 اردیبهشت 99- اینستاگرام- بخش دوم
Audio
دین، جامعه و مسأله کرونا. وبینار بهشتی. مهدی مالمیر، احمد شکرچی، محمدرضا پویافر. ۱۵ اردیبهشت ۹۹ @mr_pouyafar
Forwarded from دانشگاه ادیان و مذاهب (سلام)
💠 از امشب (به مدت چهارشب) در برنامه سوره از شبکه چهار به موضوع «قرآن و مسائل وجودی انسان» خواهیم پرداخت:
- قرآن و اضطراب (26 اردیبهشت)
- قرآن و مرگ(27 اردیبهشت)
- قرآن و رنج (28 اردیبهشت)
- قرآن و افسردگی (29 اردیبهشت)
⏪ به ما بپيونديد: @adyan_uni
- قرآن و اضطراب (26 اردیبهشت)
- قرآن و مرگ(27 اردیبهشت)
- قرآن و رنج (28 اردیبهشت)
- قرآن و افسردگی (29 اردیبهشت)
⏪ به ما بپيونديد: @adyan_uni
Forwarded from جامعه شناسی، دین و فرهنگ (محمدرضا پویافر)
📣📢📣 دعوت به مشارکت
🔹برای انجام یک پژوهش در مورد تجربه های «روزه نداری» در میان «روزه داری»، قصد دارم با تعدادی از «روزه نداران» مصاحبه کنم.
لطفتان شامل حال من میشود اگر از روزه نداران هستید و به من اطلاع دهید تا برای یک گپ و گفت آزاد چند دقیقه ای بتوانم وقت شما را بگیرم.
♦️برای این همکاری تحصیلات، جنسیت، سن و شغل فرد اهمیتی ندارد و مهم آمادگی گفتگو در این موضوع است.
🔻آدرس شخصی من در همه پیامرسان های اینترنت:
@mrpouyafar
🔸اگر دوستان دیگری را هم که مایل به همکاری هستند معرفی کنید جای تشکر دارد.
اگر هم با بازنشر این اطلاعیه به یافتن گزینه های جدید کمک کنید، بازهم کمک خوبی خواهد بود.
محمدرضا پویافر
🔹برای انجام یک پژوهش در مورد تجربه های «روزه نداری» در میان «روزه داری»، قصد دارم با تعدادی از «روزه نداران» مصاحبه کنم.
لطفتان شامل حال من میشود اگر از روزه نداران هستید و به من اطلاع دهید تا برای یک گپ و گفت آزاد چند دقیقه ای بتوانم وقت شما را بگیرم.
♦️برای این همکاری تحصیلات، جنسیت، سن و شغل فرد اهمیتی ندارد و مهم آمادگی گفتگو در این موضوع است.
🔻آدرس شخصی من در همه پیامرسان های اینترنت:
@mrpouyafar
🔸اگر دوستان دیگری را هم که مایل به همکاری هستند معرفی کنید جای تشکر دارد.
اگر هم با بازنشر این اطلاعیه به یافتن گزینه های جدید کمک کنید، بازهم کمک خوبی خواهد بود.
محمدرضا پویافر
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
Audio
نشست اینستاگرامی عزلت در هیاهو؛ جامعهشناسی اعتکاف
حسن محدثی/ محمدرضا پویافر/ ریحانه صارمی
سه شنبه/ 23تیرماه99
بخش اول
@iran_sociology
@mr_pouyafar
حسن محدثی/ محمدرضا پویافر/ ریحانه صارمی
سه شنبه/ 23تیرماه99
بخش اول
@iran_sociology
@mr_pouyafar
Audio
نشست اینستاگرامی عزلت در هیاهو؛ جامعهشناسی اعتکاف
حسن محدثی/ محمدرضا پویافر/ ریحانه صارمی
سه شنبه/ 23تیرماه99
بخش دوم
@iran_sociology
@mr_pouyafar
حسن محدثی/ محمدرضا پویافر/ ریحانه صارمی
سه شنبه/ 23تیرماه99
بخش دوم
@iran_sociology
@mr_pouyafar
♦️ حسین نه قیام کرد، نه انقلاب، حسین "خروج" کرد.
اتهام حسین بنابر این این بود: اقدام علیه امنیت ملی
⚫️ عاشورا، خروج ویسا اسلامیسم
✍ میلاد دخانچی
▪️غائله عاشورا بر سر یک چیز است: بیعت. یزید بیعت حسین (ع) را می خواهد و حسین (ع) از بیعت سر باز می زند. در پس مفهوم بیعت، به رسمیت شناختن، پذیرش فرمانبرداری و نوعی معامله (بيع) نهفته است. وقتی کالایی مورد معامله قرار می گیرد، به عنوان مثال، پولی در ازای یک کاسه شیر پرداخت می شود، آن شیر به عنوان شیر سالم به رسمیت شناخته شده، اما اگر شیر فاسد باشد به عنوان موضوع معامله به رسمیت شناخته نشده، پولی پرداخت نمی شود و هیچ معامله یا بیعی صورت نمی گیرد. | استیت اموی از همان ابتدا به این به رسمیت شناخته شدن از جانب اهل بیت نیازمند بود. اعتبار معنوی و نفوذ اجتماعی اهل بیت همواره آنان را در جایگاه مزاحمانی قرار میداد که فانتزی ساخت استیت یکدست اموی را واژگون می کرد. بنابراین، بیعت اهل بیت با استیت اموی، به منزله به رسمیت شناختن، هضم آنان در ساختار قدرت و تصرف قدرت معنوی خاندان پیامبر بود. برای همین معاویه در اواخر عمرشبه طرق مختلف بر بیعت حسین (ع) با جانشین خودش اصرار کرد، تلاشی که بعدا توسط یزید ادامه یافت با علم به ارزش بیعت. حسین (ع) اما از آن امتناع ورزید چرا که به رسمیت شناختن یزید، انتقال اعتبار و مشروعیت پیامبر و خاندانش به استیت اموی، پذیرش فرمانبرداری از امویان و به معنای واقعی کلمه اضمحلال سنت نبوی را در برداشت.
اینجا بیعت چیزی را در اختیار امویان می گذاشت که از اساس آن را نداشتند و البته اگر حسین (ع) می خواست که بیعت کند -که نمی خواست- نمی توانست! آنچه حسین (ع) نمایندگی می کرد قابل مصادره و هضم در استیت اموی نبود، حسین (ع) نماد جهان ژرف و پیچیده قران و آموزه های محمد (ص) بود که حتی اگر حاضر به همکاری با بنی امیه می شد همواره قسمتی از جهانش در خارج از مرزهای استیت اموی قرار می گرفت. دقیقا مانند امام رضا(ع) که در عین حال که ولیعهد مأمون شده بود، همواره خطر به حساب می آمد و در نهایت به شهادت رسید. جهان اهل بیت همواره حامل چیزی مازاد بر استیت بود و این البته خاصیت جهان های عمیق است. رودخانه های عمیق معنوی در ظروف کوچک هندسی استیت جا نمی شوند. لذا این برون بودگی، این خروجیت، سرنوشت محتوم سیاست شیعی بود. اساسا شیعگی را این برون بودگی، این حمل حقیقت مازاد بر واقعیت معنادار می کند. لذا این نبود که شیعه نمی خواست در داخل باشد، شیعه نمی توانست که در داخل باشد و لذا شیعه به بیرون بودگی، به مازاد بودن به در خارج بودن محکوم بوده و هست. برای همین بود که حسین (ع) تصمیم گرفت در خارج از نظم نمادین استیت بایستد. حسین (ع) با عدم بیعت خود بر نظم نمادین مسلط "خروج" کرد و بدین وسیله نه فرمان برداری امویان را پذیرفت، نه اعتبار سنت پیامبر را به پای امویان ریخت و نه همدست وضع موجود شد.
ادامه 👇
@religionandsociety
اتهام حسین بنابر این این بود: اقدام علیه امنیت ملی
⚫️ عاشورا، خروج ویسا اسلامیسم
✍ میلاد دخانچی
▪️غائله عاشورا بر سر یک چیز است: بیعت. یزید بیعت حسین (ع) را می خواهد و حسین (ع) از بیعت سر باز می زند. در پس مفهوم بیعت، به رسمیت شناختن، پذیرش فرمانبرداری و نوعی معامله (بيع) نهفته است. وقتی کالایی مورد معامله قرار می گیرد، به عنوان مثال، پولی در ازای یک کاسه شیر پرداخت می شود، آن شیر به عنوان شیر سالم به رسمیت شناخته شده، اما اگر شیر فاسد باشد به عنوان موضوع معامله به رسمیت شناخته نشده، پولی پرداخت نمی شود و هیچ معامله یا بیعی صورت نمی گیرد. | استیت اموی از همان ابتدا به این به رسمیت شناخته شدن از جانب اهل بیت نیازمند بود. اعتبار معنوی و نفوذ اجتماعی اهل بیت همواره آنان را در جایگاه مزاحمانی قرار میداد که فانتزی ساخت استیت یکدست اموی را واژگون می کرد. بنابراین، بیعت اهل بیت با استیت اموی، به منزله به رسمیت شناختن، هضم آنان در ساختار قدرت و تصرف قدرت معنوی خاندان پیامبر بود. برای همین معاویه در اواخر عمرشبه طرق مختلف بر بیعت حسین (ع) با جانشین خودش اصرار کرد، تلاشی که بعدا توسط یزید ادامه یافت با علم به ارزش بیعت. حسین (ع) اما از آن امتناع ورزید چرا که به رسمیت شناختن یزید، انتقال اعتبار و مشروعیت پیامبر و خاندانش به استیت اموی، پذیرش فرمانبرداری از امویان و به معنای واقعی کلمه اضمحلال سنت نبوی را در برداشت.
اینجا بیعت چیزی را در اختیار امویان می گذاشت که از اساس آن را نداشتند و البته اگر حسین (ع) می خواست که بیعت کند -که نمی خواست- نمی توانست! آنچه حسین (ع) نمایندگی می کرد قابل مصادره و هضم در استیت اموی نبود، حسین (ع) نماد جهان ژرف و پیچیده قران و آموزه های محمد (ص) بود که حتی اگر حاضر به همکاری با بنی امیه می شد همواره قسمتی از جهانش در خارج از مرزهای استیت اموی قرار می گرفت. دقیقا مانند امام رضا(ع) که در عین حال که ولیعهد مأمون شده بود، همواره خطر به حساب می آمد و در نهایت به شهادت رسید. جهان اهل بیت همواره حامل چیزی مازاد بر استیت بود و این البته خاصیت جهان های عمیق است. رودخانه های عمیق معنوی در ظروف کوچک هندسی استیت جا نمی شوند. لذا این برون بودگی، این خروجیت، سرنوشت محتوم سیاست شیعی بود. اساسا شیعگی را این برون بودگی، این حمل حقیقت مازاد بر واقعیت معنادار می کند. لذا این نبود که شیعه نمی خواست در داخل باشد، شیعه نمی توانست که در داخل باشد و لذا شیعه به بیرون بودگی، به مازاد بودن به در خارج بودن محکوم بوده و هست. برای همین بود که حسین (ع) تصمیم گرفت در خارج از نظم نمادین استیت بایستد. حسین (ع) با عدم بیعت خود بر نظم نمادین مسلط "خروج" کرد و بدین وسیله نه فرمان برداری امویان را پذیرفت، نه اعتبار سنت پیامبر را به پای امویان ریخت و نه همدست وضع موجود شد.
ادامه 👇
@religionandsociety
👇
در پس مفهوم انقلاب و قیام، نوعی حرکت اجتماعی یا مسلحانه - یا هر دو برای تصاحب قدرت نشسته است، مفاهیمی که در جامعه شناسی مدرن با سنت های مارکسیستی و اسلام مارکسیستی در تناظر است، حال آنکه در مفهوم خروج، عدم به رسیمت شناختن، عدم بيع (شیر را از اساس فاسد تلقی کردن) و نوعی امتناع از معامله نهفته است. در پارادایم قیام، قیام کننده همچنان به منطق اداره قدرت مسلط مؤمن است. او با موضوع قدرت یا همان شخص اداره کننده قدرت سر چالش دارد. و این دقیقا اختلاف امام باقر (ع) با زید بود. زید به پارادایم قیام معتقد بود و به دست گرفتن شمشیر را لزوم امامت می دانست حال اینکه باقر (ع) چنین روشی را بر نمی تافت. بعد از مختار این عباسیان بودند که قیام کردند، قیام مختار در مجموع به شکست انجامید. حال که قیام کنندگان عباسی پیروز شدند، اما آنها پارادایم قدرت مسلط را واژگون نکردند، بلکه به جای امویان خود را در مسند استیت نشاندند. فرق قیام با خروج در این است که قیام کننده ساختار را پذیرفته، اما اداره کننده ساختار را نمی پذیرد، حال آنکه خروج از اساس، مشروعیت ساختار را صرف نظر از صاحب ساختار زیر سؤال می برد. برای همین امام حسین (ع) اصرار داشت که در پس خروجش به دنبال سلطنت نیست، بلکه یگانه انگیزه او امر به معروف و نهی از منکر است: اللهم إنك تعلم انه لم يكن ما كان منا منافسة في سلطان و لا التماش شیء من فصول الحطام و لكن لنزد المعالم من دینک و نظهر الإصلاح في بلادك، فيأمن المظلومون من عبادك وتقام المعطلة من حدوډک. خروج البته می تواند شکل قیام به خود بگیرد، که در این صورت هم ساختار و هم موضوع ساختار محل حمله است، اما هر قیامی لزوما خروج نیست. البته باید به خاطر داشت که خروج امام یک خروج نیهیلستی نبود که تاریخ اسلام تجربه خروج نیهلیستی خوارج را پشت سر گذرانده بود. برای همین است که امام حسین (ع) تأکید می کند برای سرکشی محض و خودپسندی و فساد و ظلم خروج نمی کند که مسأله او اصلاح امت پیامبر است: إني لم أخرج أشرا ولا تطرأ ولا مقيدا و لا ظالمة، إنما خرج لطلب الاصلاح في أمة جدي، أريد أن آمر بالمعروف و نهی عن المنگر و آسیژ بسير جدی و آبی.
اما اصلاحات حسینی، اصلاحات رفورمیستی، آن گونه که در جامعه شناسی مدرن با اصلاحات ليبرال متناظر است، نبود که اگر بود بهترین راه پذیرش منطق دستگاه و اصلاح از درون بود. لذا بر خلاف تصویری که گاه اصلاح طلبان ایرانی از حرکت حسینی کشیده و آن را در امتداد اصلاحات سیاسی و یا حتی مذاکره عنوان می کنند. امام حسین (ع) یک رفورمیست سیاسی و اجتماعی نبود. حسین (ع) لوتر نورس جهان اسلام نبود. منطق اصلاح امام حسین (ع)، اصلاح از طریق خروج بود. اما اصلاح از طریق خروج یعنی چه؟ اصلاح از طریق خروج یعنی اصلاح از مسیر به رسمیت نشناختن، یعنی نخریدن کالای فاسد، یعنی عدم پذیرش فرمانبرداری و بردگی ساختار، هر ساختاری که نمی تواند مشروعیت خود را اثبات نماید. اصلاح از طریق خروج اما مخاطرات خود را دارد. حالت ایدئال این است که ساختار برای مورد پذیرش واقع شدن خویش، برای به رسمیت شناخته شدن، سر تعظیم در برابر دیگری فرود آورده، به جای شیر فاسد، شیر سالم ارائه دهد تا بتواند در فرآیند بیع شرکت کند. در این حالت، خروج، ساختار را به تکاپو می اندازد، ساختار باعث دگردیسی شده تا بتواند به بیع با دیگری ادامه دهد. در این شرایط، اصلاح، پیامد خروج است نه همزمان با آن. این یعنی نفس خروج لزوما چیزی را اصلاح نمی کند، اما پیامد خروج می تواند اصلاح گری باشد. اما معمولا ساختار، متکبرتر از آن است که در برابر خروج کننده ملایمت و نرمی نشان دهد، ساختار قدرت به جای اصلاح، به جای تلاش برای مورد پذیرش واقع شدن، مسیر استیلا و تحمیل را پیش می گیرد و به جای اینکه سر تعظیم در برابر خواهش های دیگری فرود آورد، دیگری را به بردگی می کشاند و البته برای آن توجيهات الهیاتی نیز می سازد.
ادامه 👇
@religionandsociety
در پس مفهوم انقلاب و قیام، نوعی حرکت اجتماعی یا مسلحانه - یا هر دو برای تصاحب قدرت نشسته است، مفاهیمی که در جامعه شناسی مدرن با سنت های مارکسیستی و اسلام مارکسیستی در تناظر است، حال آنکه در مفهوم خروج، عدم به رسیمت شناختن، عدم بيع (شیر را از اساس فاسد تلقی کردن) و نوعی امتناع از معامله نهفته است. در پارادایم قیام، قیام کننده همچنان به منطق اداره قدرت مسلط مؤمن است. او با موضوع قدرت یا همان شخص اداره کننده قدرت سر چالش دارد. و این دقیقا اختلاف امام باقر (ع) با زید بود. زید به پارادایم قیام معتقد بود و به دست گرفتن شمشیر را لزوم امامت می دانست حال اینکه باقر (ع) چنین روشی را بر نمی تافت. بعد از مختار این عباسیان بودند که قیام کردند، قیام مختار در مجموع به شکست انجامید. حال که قیام کنندگان عباسی پیروز شدند، اما آنها پارادایم قدرت مسلط را واژگون نکردند، بلکه به جای امویان خود را در مسند استیت نشاندند. فرق قیام با خروج در این است که قیام کننده ساختار را پذیرفته، اما اداره کننده ساختار را نمی پذیرد، حال آنکه خروج از اساس، مشروعیت ساختار را صرف نظر از صاحب ساختار زیر سؤال می برد. برای همین امام حسین (ع) اصرار داشت که در پس خروجش به دنبال سلطنت نیست، بلکه یگانه انگیزه او امر به معروف و نهی از منکر است: اللهم إنك تعلم انه لم يكن ما كان منا منافسة في سلطان و لا التماش شیء من فصول الحطام و لكن لنزد المعالم من دینک و نظهر الإصلاح في بلادك، فيأمن المظلومون من عبادك وتقام المعطلة من حدوډک. خروج البته می تواند شکل قیام به خود بگیرد، که در این صورت هم ساختار و هم موضوع ساختار محل حمله است، اما هر قیامی لزوما خروج نیست. البته باید به خاطر داشت که خروج امام یک خروج نیهیلستی نبود که تاریخ اسلام تجربه خروج نیهلیستی خوارج را پشت سر گذرانده بود. برای همین است که امام حسین (ع) تأکید می کند برای سرکشی محض و خودپسندی و فساد و ظلم خروج نمی کند که مسأله او اصلاح امت پیامبر است: إني لم أخرج أشرا ولا تطرأ ولا مقيدا و لا ظالمة، إنما خرج لطلب الاصلاح في أمة جدي، أريد أن آمر بالمعروف و نهی عن المنگر و آسیژ بسير جدی و آبی.
اما اصلاحات حسینی، اصلاحات رفورمیستی، آن گونه که در جامعه شناسی مدرن با اصلاحات ليبرال متناظر است، نبود که اگر بود بهترین راه پذیرش منطق دستگاه و اصلاح از درون بود. لذا بر خلاف تصویری که گاه اصلاح طلبان ایرانی از حرکت حسینی کشیده و آن را در امتداد اصلاحات سیاسی و یا حتی مذاکره عنوان می کنند. امام حسین (ع) یک رفورمیست سیاسی و اجتماعی نبود. حسین (ع) لوتر نورس جهان اسلام نبود. منطق اصلاح امام حسین (ع)، اصلاح از طریق خروج بود. اما اصلاح از طریق خروج یعنی چه؟ اصلاح از طریق خروج یعنی اصلاح از مسیر به رسمیت نشناختن، یعنی نخریدن کالای فاسد، یعنی عدم پذیرش فرمانبرداری و بردگی ساختار، هر ساختاری که نمی تواند مشروعیت خود را اثبات نماید. اصلاح از طریق خروج اما مخاطرات خود را دارد. حالت ایدئال این است که ساختار برای مورد پذیرش واقع شدن خویش، برای به رسمیت شناخته شدن، سر تعظیم در برابر دیگری فرود آورده، به جای شیر فاسد، شیر سالم ارائه دهد تا بتواند در فرآیند بیع شرکت کند. در این حالت، خروج، ساختار را به تکاپو می اندازد، ساختار باعث دگردیسی شده تا بتواند به بیع با دیگری ادامه دهد. در این شرایط، اصلاح، پیامد خروج است نه همزمان با آن. این یعنی نفس خروج لزوما چیزی را اصلاح نمی کند، اما پیامد خروج می تواند اصلاح گری باشد. اما معمولا ساختار، متکبرتر از آن است که در برابر خروج کننده ملایمت و نرمی نشان دهد، ساختار قدرت به جای اصلاح، به جای تلاش برای مورد پذیرش واقع شدن، مسیر استیلا و تحمیل را پیش می گیرد و به جای اینکه سر تعظیم در برابر خواهش های دیگری فرود آورد، دیگری را به بردگی می کشاند و البته برای آن توجيهات الهیاتی نیز می سازد.
ادامه 👇
@religionandsociety
ادامه 👇
اینجاست که ساختار به خاطر برتری که از منظر قدرت فیزیکی بر دیگری دارد. بقا و زندگی دیگری را در دستان خود می بیند. ساختار می گوید: از آنجا که قدرت من از تو بیشتر است. از آنجا که من امكان تهدید جان تو را دارم. از آنجا که اگر اراده کردم می توانم تو را بکشم، عدم به رسمیت شناختن من برای تو مساوی با یک چیز است: مرگ. " و این یعنی خروج کننده همواره چیزی نزد ساختار قدرت دارد، همواره تقدیر یک چیزی از خروج کننده در نزد صاحب قدرت است: زندگی. اینجاست که اصلاح از مسیر خروج، همواره بازی با زندگی یا به بیانی دیگر بازی با مرگ است! اینجاست که اصلاح از مسیر خروج، همواره با نوعی از خطر بقا برای خروج کننده همراه است که جز با فائق آمدن بر هراس مرگ و یا حرکت به سمت آن نمی توان به اصلاح از طریق خروج امیدوار بود. اینجاست که اصلاح از طریق خروج. همواره رفتاری فراماتریالیستی، کنشی معنوی و لاجرم در آمیخته با مذهب است و جز با باور به جهان پس از مرگ غیر ممکن است. اینجاست که هیچ نوع ماتریالیسمی، چه مارکسیستی، چه لیبرال، چه آنارشیستی نمی تواند بد حربد خروج به معنی واقعی آن پایبند باشد و این مشكله دنیای مدرن است. این اساسا نقطه ضعف همه نظریه های مقاومت در جهان مدرن است. حسین (ع) از بیعت سر باز زد و استیت اموی، بسان رفتار غالب استیت های مدرن و کلاسیک، به جای اصلاح بنیادین خود، همانند شیطان به شوکت و جلال فیزیکی خود کبر ورزید و با اتکای به اینکه بدن حسین (ع) در دستانش است مسیر خشونت آمیز اخذ بیعت را در پیش گرفت. حسین (ع) اما تا آخر، خارج ایستاد و نه با ساختار قدرت بلکه با پرورگار دو عالم. وارد معامله شد. او بندگی خدا را بر بردگی شیطان ترجیح داد و این گونه با فنای در حق، زیست مادی اش به فنا رفت و البته زیست معنوی اش جاودانه شد. البته همان طور که اشاره شد نمی توان و نباید مفاهیمی مانند قیام و یا اصلاح گری را کاملا در فرآیند واقعه عاشورا ملغی دانست که میل به اصلاح در کنش حسینی غیر قابل انکار است. با اینکه به عنوان مثال حرکت امام به سمت کوفه نوعی میل به قیام را متبادر می کند. اما آنچه کنش حسینی را پیش از مرگ معاویه تا شهادت امام قابل توضیح می کند، نه قیام است. نه انقلاب و نه اصلاحات نه حتی میل به حکومت سازی، بلکه عدم ببع، به رسمیت نشاختن، خارج از نظم نمادین ایستادن و در یک کلام خروج است. این یعنی خروج می توانست شکل قیام به خود بگیرد که نگرفت، این خروج می توانست به درجدای از اصلاحات منجر شود که در آن مقطع نشد، خروج می توانست به ایجاد ساخت متفاوتی از قدرت سیاسی بینجامد که نشد، اما خروج همچنان خروج باقی ماند.
آری امام حسین (ع) نه قیام کرد و نه به متصدی اصلاحات تبدیل شد. حسین (ع) خروج کرد. او ندتنها خروج کرد بلکه اهمیت آن را از مفهوم حقوقی بیع نیز فراتر برد. بدنحوی که امامان پس از او علی رغم بيع ظاهری همچنان خارج از ساختار ایستادند و پایه گذار سنتی شدند به نام "تقيد" که در آن شیعه علی رغم اینکه به ظاهر در بیع است. اما در باطن از آن خروج می کند. لذا خارج ماندن از ساختار، نگنجیدن در چارچوب، حفظ موضع انتقادی نسبت به ساختار قدرت (چه اقتصادی، چه سیاسی و چه فرهنگی) و به چالش کشیدن ظاهری و باطنی ساختار چه از طريق گفتار چه از طریق عمل، نه فقط توضیح دهنده کنش حسین (ع) بلکه متعین روح تشیع و از الزامات شیعه بودن است. آنکه خروج نمی کند، شیعه نیست. شیعگی را الزام به دسته ای از باور ها نمی سازد، شیعگی یک کنش، یک نوع با قرار گرفتن در برابر ساختار و میزان مقاوت در برابر الهیات بردگی است، الهیاتی که في غایی آن جز با تاسی از کنش و آموزه های اهل بیت ممکن نیست. چه بسیار شیعیانی که "شیعد" نیستند و چه بسیار غیر شیعیانی کد شیعه اند. البته اینکه چرا مفاهیمی مانند انقلاب، میل به تشکیل حکومت، قیام و اصلاحات بر کنش امام در تاریخ مدرن برساخت شده است قابل فهم و رصد است. تحت تأثیر حکومت گرایی مارکسیسم و اصلاحات ليبرال، در دو مقطع تاریخی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب اسلامیست ها و نئواسلامیست های ایرانی، مفاهیم غير دقیقی مانند انقلاب و قیام، اصلاحات و حکومت گرایی را برای توصیف کنش امام جعل کردند، مفاهیمی که در روایت کلاسیک شیعی اثری از آنها دیده نمی شود. امام حرکت خود را خروج توصیف کرده. اما دیده نشده است روایت های سنتی، مفاهیمی مانند قیام و یا انقلاب را به حرکت امام حسین (ع) نسبت دهند. این البته تنها مشکل (نئو )اسلامیستها نبوده و نیست. ) بعد از فتح استیت (نئو )اسلامیست ها با یک پارادوکس عمده روبرو شدند و آن اینکه چگوند می توان حسینی باقی ماند در حالی که اکنون نهضت به نهاد تبدیل شده است و با دیگری هایی مواجه هستیم که به انحای مختلف مشروعیت ما را به چالش می کشند؟ نئواسلامیست ها از خود می پرسند: "ما در مواجهه با نظم بین الملل می توانیم حسینی باشیم.
ادامه 👇
@religionandsociety
اینجاست که ساختار به خاطر برتری که از منظر قدرت فیزیکی بر دیگری دارد. بقا و زندگی دیگری را در دستان خود می بیند. ساختار می گوید: از آنجا که قدرت من از تو بیشتر است. از آنجا که من امكان تهدید جان تو را دارم. از آنجا که اگر اراده کردم می توانم تو را بکشم، عدم به رسمیت شناختن من برای تو مساوی با یک چیز است: مرگ. " و این یعنی خروج کننده همواره چیزی نزد ساختار قدرت دارد، همواره تقدیر یک چیزی از خروج کننده در نزد صاحب قدرت است: زندگی. اینجاست که اصلاح از مسیر خروج، همواره بازی با زندگی یا به بیانی دیگر بازی با مرگ است! اینجاست که اصلاح از مسیر خروج، همواره با نوعی از خطر بقا برای خروج کننده همراه است که جز با فائق آمدن بر هراس مرگ و یا حرکت به سمت آن نمی توان به اصلاح از طریق خروج امیدوار بود. اینجاست که اصلاح از طریق خروج. همواره رفتاری فراماتریالیستی، کنشی معنوی و لاجرم در آمیخته با مذهب است و جز با باور به جهان پس از مرگ غیر ممکن است. اینجاست که هیچ نوع ماتریالیسمی، چه مارکسیستی، چه لیبرال، چه آنارشیستی نمی تواند بد حربد خروج به معنی واقعی آن پایبند باشد و این مشكله دنیای مدرن است. این اساسا نقطه ضعف همه نظریه های مقاومت در جهان مدرن است. حسین (ع) از بیعت سر باز زد و استیت اموی، بسان رفتار غالب استیت های مدرن و کلاسیک، به جای اصلاح بنیادین خود، همانند شیطان به شوکت و جلال فیزیکی خود کبر ورزید و با اتکای به اینکه بدن حسین (ع) در دستانش است مسیر خشونت آمیز اخذ بیعت را در پیش گرفت. حسین (ع) اما تا آخر، خارج ایستاد و نه با ساختار قدرت بلکه با پرورگار دو عالم. وارد معامله شد. او بندگی خدا را بر بردگی شیطان ترجیح داد و این گونه با فنای در حق، زیست مادی اش به فنا رفت و البته زیست معنوی اش جاودانه شد. البته همان طور که اشاره شد نمی توان و نباید مفاهیمی مانند قیام و یا اصلاح گری را کاملا در فرآیند واقعه عاشورا ملغی دانست که میل به اصلاح در کنش حسینی غیر قابل انکار است. با اینکه به عنوان مثال حرکت امام به سمت کوفه نوعی میل به قیام را متبادر می کند. اما آنچه کنش حسینی را پیش از مرگ معاویه تا شهادت امام قابل توضیح می کند، نه قیام است. نه انقلاب و نه اصلاحات نه حتی میل به حکومت سازی، بلکه عدم ببع، به رسمیت نشاختن، خارج از نظم نمادین ایستادن و در یک کلام خروج است. این یعنی خروج می توانست شکل قیام به خود بگیرد که نگرفت، این خروج می توانست به درجدای از اصلاحات منجر شود که در آن مقطع نشد، خروج می توانست به ایجاد ساخت متفاوتی از قدرت سیاسی بینجامد که نشد، اما خروج همچنان خروج باقی ماند.
آری امام حسین (ع) نه قیام کرد و نه به متصدی اصلاحات تبدیل شد. حسین (ع) خروج کرد. او ندتنها خروج کرد بلکه اهمیت آن را از مفهوم حقوقی بیع نیز فراتر برد. بدنحوی که امامان پس از او علی رغم بيع ظاهری همچنان خارج از ساختار ایستادند و پایه گذار سنتی شدند به نام "تقيد" که در آن شیعه علی رغم اینکه به ظاهر در بیع است. اما در باطن از آن خروج می کند. لذا خارج ماندن از ساختار، نگنجیدن در چارچوب، حفظ موضع انتقادی نسبت به ساختار قدرت (چه اقتصادی، چه سیاسی و چه فرهنگی) و به چالش کشیدن ظاهری و باطنی ساختار چه از طريق گفتار چه از طریق عمل، نه فقط توضیح دهنده کنش حسین (ع) بلکه متعین روح تشیع و از الزامات شیعه بودن است. آنکه خروج نمی کند، شیعه نیست. شیعگی را الزام به دسته ای از باور ها نمی سازد، شیعگی یک کنش، یک نوع با قرار گرفتن در برابر ساختار و میزان مقاوت در برابر الهیات بردگی است، الهیاتی که في غایی آن جز با تاسی از کنش و آموزه های اهل بیت ممکن نیست. چه بسیار شیعیانی که "شیعد" نیستند و چه بسیار غیر شیعیانی کد شیعه اند. البته اینکه چرا مفاهیمی مانند انقلاب، میل به تشکیل حکومت، قیام و اصلاحات بر کنش امام در تاریخ مدرن برساخت شده است قابل فهم و رصد است. تحت تأثیر حکومت گرایی مارکسیسم و اصلاحات ليبرال، در دو مقطع تاریخی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب اسلامیست ها و نئواسلامیست های ایرانی، مفاهیم غير دقیقی مانند انقلاب و قیام، اصلاحات و حکومت گرایی را برای توصیف کنش امام جعل کردند، مفاهیمی که در روایت کلاسیک شیعی اثری از آنها دیده نمی شود. امام حرکت خود را خروج توصیف کرده. اما دیده نشده است روایت های سنتی، مفاهیمی مانند قیام و یا انقلاب را به حرکت امام حسین (ع) نسبت دهند. این البته تنها مشکل (نئو )اسلامیستها نبوده و نیست. ) بعد از فتح استیت (نئو )اسلامیست ها با یک پارادوکس عمده روبرو شدند و آن اینکه چگوند می توان حسینی باقی ماند در حالی که اکنون نهضت به نهاد تبدیل شده است و با دیگری هایی مواجه هستیم که به انحای مختلف مشروعیت ما را به چالش می کشند؟ نئواسلامیست ها از خود می پرسند: "ما در مواجهه با نظم بین الملل می توانیم حسینی باشیم.
ادامه 👇
@religionandsociety
استیت ما از منظر فاصله طبقاتی، توزیع رانت و فساد داخلی اگر قابل تناظر با دستگاه های اموی نیست، قطعا شباهت های زیادی هم به دستگاه علوی ندارد. پس ما چه هستیم؟"
اینجاست که نتواسلامیست ها یا همان صاحبان ساختار مسلط، واجد هیچ الگویی برای قدرت ورزی خود نیستند و لذا درجا می زنند و سعی می کنند بین فسادهای مسلط و دستگاه قدرت ورزی ائمه از طریق خوانش های مغرض تاریخی تناظر ایجاد کرده، وضع موجود را نرمالیزه کنند. این درجازدگی معرفتی نتواسلامیست هاست که به جای فاسدان مختلف اقتصادی و سیاسی، در اغلب موارد مبارزان فساد را به عنوان "خطر امنیت ملی" هویت یابی می کنند و بیش از اینکه جامعه را از منظر کنش حسینی تحلیل کنند زاویه دید ایشان در طرف ساختار قرار گرفته است. این یعنی به جای اینکه خروج های غیرنیهیلیستی و صالح جامعه را به مثابه فرصتی برای اصلاح ساختار ببینند، دیگری را همواره موضوع خطر فرض کرده به جای اصلاح موضوع بيع به تداوم وضع موجود اصرار می ورزند. این البته سرنوشت سیاست بدون الگوست.| البته (نئو )اسلامیست ها همچنان بر مفهوم قیام و یا اصلاحات از حرکت امام حسین اصرار می ورزند، البته قیامی که قبلا انجام شده و قرار نیست دوباره تکرار شود و یا اصلاحاتی که نه از طریق خروج بلکه فتح صندلی استیت قرار است محقق شود. برای همین است که اصول گرایان و اصلاح طلبان و طرفداران معرفتی آنان از گذر از پارادایم عاشورا به مثابه قیام / اصلاح به پارادایم خروج وحشت دارند. حتی بعضی یک قدم جلوتر رفته و در موضع گیری به شدت عجیب، تقریر عاشورا به مثابه خروج را طرفداری از سیاست امویان جلوه می دهند! یا اینکه در اوج فقر معرفتی، آنان مفهوم خروج را به مسافرت و خروج فیزیکی امام از مدینه تقلیل می دهند! سوال این است که مگر خروج در ادبیات کلاسیک عرب به معنی امتناع از بیعت و به چالش کشیدن و تمرد از ساختار نیست؟ اگر خروج واقعا به معنی خروج فیزیکی بود چرا امام یادآوری می کنند که برای جاه طلبی و کام جویی و آشوب گری و ستم گری از شهر خارج نمی شوند، بلکه هدف دیگری دارند؟ پس چرا از قول پیامبر (ص) پافشاری می کنند که "هر کس سلطان سرکشی را ببیند... هیچ مقابله ای با او نکند، نه با گفتار و نه با کردار، بر خداست که او را (در روز قیامت) با آن سلطان ظالم در یک جا محشور کند"؟ و اینکه اگر واقعا خروج به معنی خروج مکانی است پس چرا در سنت نئواسلامیستی به قيام ترجمه شده و می شود؟ و اگر اسناد این احادیث مخدوش است پس ارجاع به آنها برای چیست؟
این البته قابل فهم است چرا که آنچه آنان را در قدرت نگه می دارد، عاشورا به مثابه قیام و کنش اصلاحاتی است، قیامی که قبلا توسط اصول گرایان رخ داده و اصلاحاتی که قرار است اصلاح طلبان آن را از طریق مذاکره به ارمغان بیاورند. وحشت اصول گرایان و اصلاح طلبان از پارادایم خروج برای این است که باید با واقعیت جامعه ای که ساخته اند روبرو شوند، جامعه ای که "شیر"های غیرقابل بيع زیادی در بازارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن قابل رصد است. جامعه ای که اگر اموی نیست. قطعا شباهت های کمی با جامعه علوی و حسینی دارد. البته امام حسین (ع) قیام کننده اصلاح گر، امام حسینی که قبلا قیام کرده ويا الان در حال مذاکره و اصلاح است یک کارکرد روان شناختی مهم به عنوان مکانیسم کنترل اجتماعی دارد و آن این است که موجبات همذات پنداری جامعه با یک شخصیت قربانی را فراهم می آورد و جامعه را به صبر و مماشات و تحمل وضعیت فرا می خواند. در این روایت حسین (ع) قیام کرده الان قربانی شده، و این حسین قربانی بهترین تمثال برای جامعه ایست که در مسیر جستجوی آرزوهای خود قربانی شده است. این جامعه می تواند بر حسین (ع) بگرید و با گریه بر حسین (ع) ضعف های خود را در پوش گذارد، دردهای خود را تسکین بخشد و از همه مهم تر انفعال خود را توجیه کند. جامعه در مواجهه با این حسین (ع) می گوید: "اگر سرنوشت حسین با آن همه عظمتش قربانی شدن در دستگاه یزید بود. پس سرنوشت ما نیز قربانی شدن است. پس تقلا چرا؟ کنش چرا؟ به نظر می رسد بیعت تنها چاره است. " این گونه است که امتناع از عاشورا به مثابه خروج از کنش حسینی دستگاه تخدير و کنترل اجتماعی می سازد و بیش از پیش جامعه فرورفته در مصلحت های زندگی را به بیعت با ساختارهای متنوع و منتشر جامعه مدرن فرا می خواند.
ادامه 👇
@religionandsociety
اینجاست که نتواسلامیست ها یا همان صاحبان ساختار مسلط، واجد هیچ الگویی برای قدرت ورزی خود نیستند و لذا درجا می زنند و سعی می کنند بین فسادهای مسلط و دستگاه قدرت ورزی ائمه از طریق خوانش های مغرض تاریخی تناظر ایجاد کرده، وضع موجود را نرمالیزه کنند. این درجازدگی معرفتی نتواسلامیست هاست که به جای فاسدان مختلف اقتصادی و سیاسی، در اغلب موارد مبارزان فساد را به عنوان "خطر امنیت ملی" هویت یابی می کنند و بیش از اینکه جامعه را از منظر کنش حسینی تحلیل کنند زاویه دید ایشان در طرف ساختار قرار گرفته است. این یعنی به جای اینکه خروج های غیرنیهیلیستی و صالح جامعه را به مثابه فرصتی برای اصلاح ساختار ببینند، دیگری را همواره موضوع خطر فرض کرده به جای اصلاح موضوع بيع به تداوم وضع موجود اصرار می ورزند. این البته سرنوشت سیاست بدون الگوست.| البته (نئو )اسلامیست ها همچنان بر مفهوم قیام و یا اصلاحات از حرکت امام حسین اصرار می ورزند، البته قیامی که قبلا انجام شده و قرار نیست دوباره تکرار شود و یا اصلاحاتی که نه از طریق خروج بلکه فتح صندلی استیت قرار است محقق شود. برای همین است که اصول گرایان و اصلاح طلبان و طرفداران معرفتی آنان از گذر از پارادایم عاشورا به مثابه قیام / اصلاح به پارادایم خروج وحشت دارند. حتی بعضی یک قدم جلوتر رفته و در موضع گیری به شدت عجیب، تقریر عاشورا به مثابه خروج را طرفداری از سیاست امویان جلوه می دهند! یا اینکه در اوج فقر معرفتی، آنان مفهوم خروج را به مسافرت و خروج فیزیکی امام از مدینه تقلیل می دهند! سوال این است که مگر خروج در ادبیات کلاسیک عرب به معنی امتناع از بیعت و به چالش کشیدن و تمرد از ساختار نیست؟ اگر خروج واقعا به معنی خروج فیزیکی بود چرا امام یادآوری می کنند که برای جاه طلبی و کام جویی و آشوب گری و ستم گری از شهر خارج نمی شوند، بلکه هدف دیگری دارند؟ پس چرا از قول پیامبر (ص) پافشاری می کنند که "هر کس سلطان سرکشی را ببیند... هیچ مقابله ای با او نکند، نه با گفتار و نه با کردار، بر خداست که او را (در روز قیامت) با آن سلطان ظالم در یک جا محشور کند"؟ و اینکه اگر واقعا خروج به معنی خروج مکانی است پس چرا در سنت نئواسلامیستی به قيام ترجمه شده و می شود؟ و اگر اسناد این احادیث مخدوش است پس ارجاع به آنها برای چیست؟
این البته قابل فهم است چرا که آنچه آنان را در قدرت نگه می دارد، عاشورا به مثابه قیام و کنش اصلاحاتی است، قیامی که قبلا توسط اصول گرایان رخ داده و اصلاحاتی که قرار است اصلاح طلبان آن را از طریق مذاکره به ارمغان بیاورند. وحشت اصول گرایان و اصلاح طلبان از پارادایم خروج برای این است که باید با واقعیت جامعه ای که ساخته اند روبرو شوند، جامعه ای که "شیر"های غیرقابل بيع زیادی در بازارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن قابل رصد است. جامعه ای که اگر اموی نیست. قطعا شباهت های کمی با جامعه علوی و حسینی دارد. البته امام حسین (ع) قیام کننده اصلاح گر، امام حسینی که قبلا قیام کرده ويا الان در حال مذاکره و اصلاح است یک کارکرد روان شناختی مهم به عنوان مکانیسم کنترل اجتماعی دارد و آن این است که موجبات همذات پنداری جامعه با یک شخصیت قربانی را فراهم می آورد و جامعه را به صبر و مماشات و تحمل وضعیت فرا می خواند. در این روایت حسین (ع) قیام کرده الان قربانی شده، و این حسین قربانی بهترین تمثال برای جامعه ایست که در مسیر جستجوی آرزوهای خود قربانی شده است. این جامعه می تواند بر حسین (ع) بگرید و با گریه بر حسین (ع) ضعف های خود را در پوش گذارد، دردهای خود را تسکین بخشد و از همه مهم تر انفعال خود را توجیه کند. جامعه در مواجهه با این حسین (ع) می گوید: "اگر سرنوشت حسین با آن همه عظمتش قربانی شدن در دستگاه یزید بود. پس سرنوشت ما نیز قربانی شدن است. پس تقلا چرا؟ کنش چرا؟ به نظر می رسد بیعت تنها چاره است. " این گونه است که امتناع از عاشورا به مثابه خروج از کنش حسینی دستگاه تخدير و کنترل اجتماعی می سازد و بیش از پیش جامعه فرورفته در مصلحت های زندگی را به بیعت با ساختارهای متنوع و منتشر جامعه مدرن فرا می خواند.
ادامه 👇
@religionandsociety
ادامه 👇
با این اوصاف باید گفت، بر جامعه و البته حکومت در وضعیت پسااسلامیسم است که خوانش مارکسیستی (قیام) و لیبرالیستی (اصلاح) از عاشورا را برنتابد و پارادیم خروج را همان گونه که حاتمی کیا در فیلم اخیر خود با زبان الكن و ایما و اشاره به کرسی نشاند) به مثابه الگوی عاشورایی بپذیرد. پارادیم خروج یعنی به رسمیت نشناختن هر جنس فاسد عرضه شده، امتناع از هرگونه معامله یک طرفه به هر قیمتی، بالا بردن میزان مطالبه و البته پرداخت هزینه و پذیریش قربانی کردن نسبی زندگی و این البته با خروج نیهیلستی، عربده کشی، قشون کشی و سرکشی محض تفاوت عمده دارد. پارادیم خروج یعنی من به مثابه جامعه از جنس سوپر مارکت سرکوچه گرفته تا روحانی محل تا معلم مدرسه، تا کنکور تا وضعیت صداوسیما تا محتوای قابل مصرف در فضای مجازی، تا الیگارشی های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در معرض یک بیع هستم، در معرض انتخاب، در معرض به رسمیت شناساندن خود، در معرض به رسمیت شناختن وضعیت یا جنس ارائه شده، که خرید (بيع) من، امتداد وضع موجود است و "خروج" من نیازمند گذار نسبی من از شهوت بقا و البته تبدیل به انسان شدن، تبدیل به خود شدن. آری، عاشورای قیام، بر قربانی گریه می کند و به شکل ذلیلانه ای با ساختارهای متنوع جامعه مدرن بیعت می کند و عامل تحکیم وضع موجود می شود. عاشورای خروج اما، انسان را متوجه عاملیت خود در دستگاه بیع می کند، انسانی که وارد هر معامله ای نمی شود، انسانی که هر کالا و یا وضعیت ارائه شده ولو با تحمیل را نمی پذیرد، انسانی که تکاپو و اصلاح ساختار را مطالبه می کند و با قربانی کردن پاره ای از زندگی، از قربانی شدن و گریه بر قربانی جلوگیری می کند. حتی اگر در مقام نفی عاشورای قیام نباشیم باید بپذیریم که پارادایم قیام به آخر خود رسیده است. اکنون زمان آن فرا رسیده که بازی های زبانی بی حاصل را متوقف کرد و این پرسش را طرح کرد که مگر چیزی جز نپذیرفتن و خارج ایستادن نسبت به وضع موجود در سیاق حرکت امام قابل رصد است؟ پارادایم خروج تنها راه بقای انسان بودن ماست و نفی پارادایم خروج و اصرار بر پارادایم قیام - آن هم قیامی که قبلا انجام شده - اصرار ما به بقای حیوانی، خروج یعنی جاودانگی انسان، دقیقا مثل جاودانگی نه بدن، بلکه روح حسین (ع).
@religionandsociety
با این اوصاف باید گفت، بر جامعه و البته حکومت در وضعیت پسااسلامیسم است که خوانش مارکسیستی (قیام) و لیبرالیستی (اصلاح) از عاشورا را برنتابد و پارادیم خروج را همان گونه که حاتمی کیا در فیلم اخیر خود با زبان الكن و ایما و اشاره به کرسی نشاند) به مثابه الگوی عاشورایی بپذیرد. پارادیم خروج یعنی به رسمیت نشناختن هر جنس فاسد عرضه شده، امتناع از هرگونه معامله یک طرفه به هر قیمتی، بالا بردن میزان مطالبه و البته پرداخت هزینه و پذیریش قربانی کردن نسبی زندگی و این البته با خروج نیهیلستی، عربده کشی، قشون کشی و سرکشی محض تفاوت عمده دارد. پارادیم خروج یعنی من به مثابه جامعه از جنس سوپر مارکت سرکوچه گرفته تا روحانی محل تا معلم مدرسه، تا کنکور تا وضعیت صداوسیما تا محتوای قابل مصرف در فضای مجازی، تا الیگارشی های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در معرض یک بیع هستم، در معرض انتخاب، در معرض به رسمیت شناساندن خود، در معرض به رسمیت شناختن وضعیت یا جنس ارائه شده، که خرید (بيع) من، امتداد وضع موجود است و "خروج" من نیازمند گذار نسبی من از شهوت بقا و البته تبدیل به انسان شدن، تبدیل به خود شدن. آری، عاشورای قیام، بر قربانی گریه می کند و به شکل ذلیلانه ای با ساختارهای متنوع جامعه مدرن بیعت می کند و عامل تحکیم وضع موجود می شود. عاشورای خروج اما، انسان را متوجه عاملیت خود در دستگاه بیع می کند، انسانی که وارد هر معامله ای نمی شود، انسانی که هر کالا و یا وضعیت ارائه شده ولو با تحمیل را نمی پذیرد، انسانی که تکاپو و اصلاح ساختار را مطالبه می کند و با قربانی کردن پاره ای از زندگی، از قربانی شدن و گریه بر قربانی جلوگیری می کند. حتی اگر در مقام نفی عاشورای قیام نباشیم باید بپذیریم که پارادایم قیام به آخر خود رسیده است. اکنون زمان آن فرا رسیده که بازی های زبانی بی حاصل را متوقف کرد و این پرسش را طرح کرد که مگر چیزی جز نپذیرفتن و خارج ایستادن نسبت به وضع موجود در سیاق حرکت امام قابل رصد است؟ پارادایم خروج تنها راه بقای انسان بودن ماست و نفی پارادایم خروج و اصرار بر پارادایم قیام - آن هم قیامی که قبلا انجام شده - اصرار ما به بقای حیوانی، خروج یعنی جاودانگی انسان، دقیقا مثل جاودانگی نه بدن، بلکه روح حسین (ع).
@religionandsociety
اولین پیمایش و داده تجربی در مورد اربعین 99
از پیش از شروع محرم، بحث در مورد اربعین امسال امکان یا عدم امکان حضور ایرانیان در آن یا اساساً امکان برگزاری آن شروع و شدت گرفته است.
سوال این بود که اربعین امسال برگزار میشود یا نه؟
اگر در میان عراقیان برگزار شود، تکلیف ایرانیان چیست؟ چه تصمیمی باید در این مورد گرفت؟
هرچند روند شیوع و آمارهای ابتلای جدید در هفتههای آینده میتواند شرایط را مشخص کند،
اما پاسخ به نحوه تصمیم گیری و سیاستگذاری در این مورد بدون توجه به نظر مردم و زایرانی که هر سال بیش از سال قبل میل به قدم گذاشتن در مسیر پیاده روی دارند، غیر منطقی بوده است.
بنابراین پیمایشی به پیشنهاد من انجام شد تا قبل از هر تصمیم بدون شناخت از طرف نهادهای سیاستگذار یا هر اقدام نسنجیده از طرف گروه های غیر رسمی برای تحریک مردم به حضور در اربعین، نظر خود مردم بررسی شود.
این پیمایش به شیوه تلفنی در یک نمونه هفتصد نفری از زایران اربعین سال قبل انجام شده است. نمونه ها به طور تصادفی از بانک شماره های تلفن زایران انتخاب شده اند.
نتایج جالب توجهی به دست آمده که مهم ترین آنها در این جا ارایه شده است.
۲۰.۷درصد
گفته اند که در صورت ادامه شدت شیوع کرونا در ایران و عراق بازهم قطعا یا احتمالا در پیادهروی اربعین شرکت میکنند.
۲۰.۱ درصد
گفته اند که در صورت کم شدن شدت شیوع کرونا در ایران و ادامه شدت آن در عراق بازهم قطعا یا احتمالا در پیادهروی اربعین شرکت میکنند.
۲۶.۴ درصد
گفته اند که در صورت ادامه شدت شیوع کرونا در ایران و کم شدن شدت آن در عراق بازهم قطعا یا احتمالا در پیادهروی اربعین شرکت میکنند.
و اما
۴۲.۲درصد
گفته اند که در صورت کم شدن شدت شیوع کرونا هم در ایران و هم در عراق قطعا یا احتمالا در پیادهروی اربعین شرکت میکنند.
اما حتی در این شرایط هم بیش از نیمی از افراد در مورد حضور در اربعین به شدت تردید دارند.
در عین حال در شرایطی که احتمالا ستاد اربعین کشور رسماً اعلام کند که هیچ زایر ایرانی به طور رسمی به اربعین اعزام نخواهدشد، بازهم
۴.۶ درصد
گفته اند که حتی به صورت غیر قانونی و انفرادی هم در پیادهروی اربعین شرکت خواهند کرد.
این نتایج میتواند تلنگر مهمی به آنهایی باشد که بدون محاسبه پیامدهای گفتار و رفتار خود از جمله برنامههایی که در رسانه های خود پخش میکنند، مردم را تحریک به حضور در پیادهروی اربعین میکنند.
این پیامدها میتواند فراتر از پیامدهای سلامت مردم ایران و عراق، تا مسایل سیاسی و امنیتی نیز امتداد پیدا کند.
#مطالعات_اجتماعی_دین #اربعین #جامعه_شناسی_دین
https://www.instagram.com/p/CEtjiYHH2bG/?igshid=bpm0kl36qb29
از پیش از شروع محرم، بحث در مورد اربعین امسال امکان یا عدم امکان حضور ایرانیان در آن یا اساساً امکان برگزاری آن شروع و شدت گرفته است.
سوال این بود که اربعین امسال برگزار میشود یا نه؟
اگر در میان عراقیان برگزار شود، تکلیف ایرانیان چیست؟ چه تصمیمی باید در این مورد گرفت؟
هرچند روند شیوع و آمارهای ابتلای جدید در هفتههای آینده میتواند شرایط را مشخص کند،
اما پاسخ به نحوه تصمیم گیری و سیاستگذاری در این مورد بدون توجه به نظر مردم و زایرانی که هر سال بیش از سال قبل میل به قدم گذاشتن در مسیر پیاده روی دارند، غیر منطقی بوده است.
بنابراین پیمایشی به پیشنهاد من انجام شد تا قبل از هر تصمیم بدون شناخت از طرف نهادهای سیاستگذار یا هر اقدام نسنجیده از طرف گروه های غیر رسمی برای تحریک مردم به حضور در اربعین، نظر خود مردم بررسی شود.
این پیمایش به شیوه تلفنی در یک نمونه هفتصد نفری از زایران اربعین سال قبل انجام شده است. نمونه ها به طور تصادفی از بانک شماره های تلفن زایران انتخاب شده اند.
نتایج جالب توجهی به دست آمده که مهم ترین آنها در این جا ارایه شده است.
۲۰.۷درصد
گفته اند که در صورت ادامه شدت شیوع کرونا در ایران و عراق بازهم قطعا یا احتمالا در پیادهروی اربعین شرکت میکنند.
۲۰.۱ درصد
گفته اند که در صورت کم شدن شدت شیوع کرونا در ایران و ادامه شدت آن در عراق بازهم قطعا یا احتمالا در پیادهروی اربعین شرکت میکنند.
۲۶.۴ درصد
گفته اند که در صورت ادامه شدت شیوع کرونا در ایران و کم شدن شدت آن در عراق بازهم قطعا یا احتمالا در پیادهروی اربعین شرکت میکنند.
و اما
۴۲.۲درصد
گفته اند که در صورت کم شدن شدت شیوع کرونا هم در ایران و هم در عراق قطعا یا احتمالا در پیادهروی اربعین شرکت میکنند.
اما حتی در این شرایط هم بیش از نیمی از افراد در مورد حضور در اربعین به شدت تردید دارند.
در عین حال در شرایطی که احتمالا ستاد اربعین کشور رسماً اعلام کند که هیچ زایر ایرانی به طور رسمی به اربعین اعزام نخواهدشد، بازهم
۴.۶ درصد
گفته اند که حتی به صورت غیر قانونی و انفرادی هم در پیادهروی اربعین شرکت خواهند کرد.
این نتایج میتواند تلنگر مهمی به آنهایی باشد که بدون محاسبه پیامدهای گفتار و رفتار خود از جمله برنامههایی که در رسانه های خود پخش میکنند، مردم را تحریک به حضور در پیادهروی اربعین میکنند.
این پیامدها میتواند فراتر از پیامدهای سلامت مردم ایران و عراق، تا مسایل سیاسی و امنیتی نیز امتداد پیدا کند.
#مطالعات_اجتماعی_دین #اربعین #جامعه_شناسی_دین
https://www.instagram.com/p/CEtjiYHH2bG/?igshid=bpm0kl36qb29
Instagram
محمدرضا پویافر
اولین پیمایش و داده تجربی در مورد اربعین 99 از پیش از شروع محرم، بحث در مورد اربعین امسال امکان یا عدم امکان حضور ایرانیان در آن یا اساساً امکان برگزاری آن شروع و شدت گرفته است. سوال این بود که اربعین امسال برگزار میشود یا نه؟ اگر در میان عراقیان برگزار شود،…
Forwarded from حامد کُلَجه ای - H.K O L A J E I (HAMED KOLAJEI)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ مستند #حلقه_عاشقان اثری پژوهشی است در باره تاریخچه برگزاری سنت پیاده روی اربعین حسینی
توضیح ویدئو: متاسفانه بنا به دلایلی این سکانس از فیلم هنگام انتشار حذف شده است، به بهانه پخش این اثر در فیلیمو، از جناب محمدرضا پویافر عزیز برای همراهی شان با این اثر قدردانی می کنم.
🌐 https://bit.ly/2GpU0jx
@HamedKolajei
توضیح ویدئو: متاسفانه بنا به دلایلی این سکانس از فیلم هنگام انتشار حذف شده است، به بهانه پخش این اثر در فیلیمو، از جناب محمدرضا پویافر عزیز برای همراهی شان با این اثر قدردانی می کنم.
🌐 https://bit.ly/2GpU0jx
@HamedKolajei
🏷 یادداشت وارده از یکی از مخاطبان دین و جامعه ؛
♦️جامعه سازی فقهی فراسوی اسلام لیبرال و اسلام مارکسیستی
✍علیرضا کیانپور
چهل و یک سال از حکمرانی جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی که در فلسفه سیاسی و قانون اساسی خود دعوی ابتنای بر شریعت را دارد می گذرد اما آیا به راستی عرصه حکمرانی در این دوره مبتنی بر اسلام فقاهتی بوده است. کدام اسلام فقاهتی؟ این پرسش اساسی است
قبل از پرداختن به این مسئله لازم است نکته ای را طرح کنم و آن این است که هر دو طیف روشنفکری دینی که نگارنده به آن تعلق ندارد و نواندیشی دینی که من دل در گرو آن دارم با این عرصه مواجه ای حقوقی و حقوق بشری و هرمنوتیکی داشته اند که از سنخ نخبه گرایی و با دغدغه نخبه گرایانه بوده حال وقت آن است که خوانش اجتماعی، معطوف به زندگی روزمره عموم شهروندان، آزادی های اجتماعی، سیاستگذاری اجتماعی و عدالت اجتماعی و در یک کلام خوانشی جامعه شناسانه از ظرفیت های فقاهت به مثابه یک نظام نرماتیو و هنجاری داشته باشیم. آیا به راستی در خوانش علوی از فقه ما رد پایی از سیاست های پلیسی در حوزه اجتماعی می بینیم یا رد پای این نوع نگاه را باید در شیوه حکومت داری خلیفه دوم و به نحو اتم و اکمل در حکومت بنی امیه و اسلام اموی ببنیم. آیا دیدگاه فقه شیعه به راستی در حوزه زندگی، امر جنسی و خانواده متصلب و جامعه فقهی جامعه بسته ای است. کسانی که منصفانه به احکام و تراث تاریخی حکومت نبوی و علوی می نگرند آیا می توانند چنین نگاهی داشته باشند. آیا نگاه بسته در امر جنسی و خانواده نگاه تاریخی پرده پوشانده در این حوزه محصول فرهنگ صوفیستی و کج عرفانی است یا محصول نرماتیزم فقهی آیا زن که مالکیت و فعالیت اقتصادی او به رسمیت شناخته شده اسیر یک فرهنگ بسته تاریخی و عناصر گوناگون آن بوده یا هنجارهای فقاهت. به نظر می رسد سیطره نگاه پلیسی، امنیتی، جامعه بسته و راز آلودگی، پرده پوشی، جهالت در سیاستگذاری عمومی بیش از آنکه محصول یک جامعه سازی فقهی معطوف به زندگی اجتماعی باشد، محصول نگاهی است که ترکیبی از صوفیسم، رویکرد کژ عرفانی و خوانش مارکسیستی از سیاستگذاری در حوزه عمومی است. در حوزه عدالت هرچند حرکت به سمت نیو لیبرال سازی در سه دهه گذشته نفس جامعه را از فرط فقر و شکاف طبقاتی به شماره انداخته اما باید به خاطر بیاوریم که بنیانگذار جمهوری اسلامی از اواسط دهه شصت با تقریری هوشمندانه از مقوله مصلحت از ابزار مصلحت و احکام حکومتی در راستای هموار کردن مسیر عدالت اجتماعی استفاده نمود در حالی که در سالهای پس از جنگ مفهوم مصلحت در خدمت نئولیبرال سازی و بسط الیگارشی قرار گرفت. نکته دیگر اینکه رسوخ دو گانه مسموم چپ و راست مدرن رقابتی را در عرصه سیاسی ایجاد نموده که در یک سو خوانش لیبرال نخبه گرا از آزادی و در سوی دیگر قرائت پوپولیستی از عدالت است. حال آنکه آزادی های عمومی یگانه مسیر مطالبه عدالت است. باز اگر به تاریخ برگردیم دو نوع خوانش از عدالت می بینیم. عدالت متصلب و توام با مشی پلیسی امنیتی را در مشی خلیفه دوم و عدالت اجتماعی توام با آزادی های اجتماعی و امکان نقد قدرت و نهی از منکر را در الگوی علوی. آنچه به نظر می رسد فارغ از ضرورت تغییر نگاه حاکمیت تغییر نگاه نو اندیشان دینی و خروج آنان از لاک مواجهه حقوقی و معرفت شناختی و نخبه گرا و گذار به مواجهه ای جامعه شناختی و معطوف به زندگی و عرصه عمومی است.
@religionandsociety
♦️جامعه سازی فقهی فراسوی اسلام لیبرال و اسلام مارکسیستی
✍علیرضا کیانپور
چهل و یک سال از حکمرانی جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی که در فلسفه سیاسی و قانون اساسی خود دعوی ابتنای بر شریعت را دارد می گذرد اما آیا به راستی عرصه حکمرانی در این دوره مبتنی بر اسلام فقاهتی بوده است. کدام اسلام فقاهتی؟ این پرسش اساسی است
قبل از پرداختن به این مسئله لازم است نکته ای را طرح کنم و آن این است که هر دو طیف روشنفکری دینی که نگارنده به آن تعلق ندارد و نواندیشی دینی که من دل در گرو آن دارم با این عرصه مواجه ای حقوقی و حقوق بشری و هرمنوتیکی داشته اند که از سنخ نخبه گرایی و با دغدغه نخبه گرایانه بوده حال وقت آن است که خوانش اجتماعی، معطوف به زندگی روزمره عموم شهروندان، آزادی های اجتماعی، سیاستگذاری اجتماعی و عدالت اجتماعی و در یک کلام خوانشی جامعه شناسانه از ظرفیت های فقاهت به مثابه یک نظام نرماتیو و هنجاری داشته باشیم. آیا به راستی در خوانش علوی از فقه ما رد پایی از سیاست های پلیسی در حوزه اجتماعی می بینیم یا رد پای این نوع نگاه را باید در شیوه حکومت داری خلیفه دوم و به نحو اتم و اکمل در حکومت بنی امیه و اسلام اموی ببنیم. آیا دیدگاه فقه شیعه به راستی در حوزه زندگی، امر جنسی و خانواده متصلب و جامعه فقهی جامعه بسته ای است. کسانی که منصفانه به احکام و تراث تاریخی حکومت نبوی و علوی می نگرند آیا می توانند چنین نگاهی داشته باشند. آیا نگاه بسته در امر جنسی و خانواده نگاه تاریخی پرده پوشانده در این حوزه محصول فرهنگ صوفیستی و کج عرفانی است یا محصول نرماتیزم فقهی آیا زن که مالکیت و فعالیت اقتصادی او به رسمیت شناخته شده اسیر یک فرهنگ بسته تاریخی و عناصر گوناگون آن بوده یا هنجارهای فقاهت. به نظر می رسد سیطره نگاه پلیسی، امنیتی، جامعه بسته و راز آلودگی، پرده پوشی، جهالت در سیاستگذاری عمومی بیش از آنکه محصول یک جامعه سازی فقهی معطوف به زندگی اجتماعی باشد، محصول نگاهی است که ترکیبی از صوفیسم، رویکرد کژ عرفانی و خوانش مارکسیستی از سیاستگذاری در حوزه عمومی است. در حوزه عدالت هرچند حرکت به سمت نیو لیبرال سازی در سه دهه گذشته نفس جامعه را از فرط فقر و شکاف طبقاتی به شماره انداخته اما باید به خاطر بیاوریم که بنیانگذار جمهوری اسلامی از اواسط دهه شصت با تقریری هوشمندانه از مقوله مصلحت از ابزار مصلحت و احکام حکومتی در راستای هموار کردن مسیر عدالت اجتماعی استفاده نمود در حالی که در سالهای پس از جنگ مفهوم مصلحت در خدمت نئولیبرال سازی و بسط الیگارشی قرار گرفت. نکته دیگر اینکه رسوخ دو گانه مسموم چپ و راست مدرن رقابتی را در عرصه سیاسی ایجاد نموده که در یک سو خوانش لیبرال نخبه گرا از آزادی و در سوی دیگر قرائت پوپولیستی از عدالت است. حال آنکه آزادی های عمومی یگانه مسیر مطالبه عدالت است. باز اگر به تاریخ برگردیم دو نوع خوانش از عدالت می بینیم. عدالت متصلب و توام با مشی پلیسی امنیتی را در مشی خلیفه دوم و عدالت اجتماعی توام با آزادی های اجتماعی و امکان نقد قدرت و نهی از منکر را در الگوی علوی. آنچه به نظر می رسد فارغ از ضرورت تغییر نگاه حاکمیت تغییر نگاه نو اندیشان دینی و خروج آنان از لاک مواجهه حقوقی و معرفت شناختی و نخبه گرا و گذار به مواجهه ای جامعه شناختی و معطوف به زندگی و عرصه عمومی است.
@religionandsociety
Forwarded from نقد و اندیشه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 شصتودومین جلسه از سلسله نشستهای #نقد_و_اندیشه با موضوع «آسیب شناسی شبکههای اجتماعی در فضای مجازی»
🎙#محمدرضا_پویافر، جامعهشناس فرهنگی و عضو هیات علمی دانشگاه(بخش اول🔻):
✅شبکه های اجتماعی پیچیدگی های بیشتری نسبت به پیام رسان ها دارند.
✅گروه های زیادی نشان می دهند که دغدغه فرهنگی دارند ولی حاضر به هزینه برای دغدغه خود نیستند.
✅ مسله اصلی در کشور تغییرات اجتماعی است که در نتیجه ارتباط با رسانه به وجود آمده و تمام ابعاد زندگی ما را در هر لحظه تحت تاثیر قرار داده است.
✅نرخ تجرد قطعی در ایران بالاتر از بسیاری از کشورهای توسعه یافته است.
🎙#محمدرضا_پویافر، جامعهشناس فرهنگی و عضو هیات علمی دانشگاه(بخش اول🔻):
✅شبکه های اجتماعی پیچیدگی های بیشتری نسبت به پیام رسان ها دارند.
✅گروه های زیادی نشان می دهند که دغدغه فرهنگی دارند ولی حاضر به هزینه برای دغدغه خود نیستند.
✅ مسله اصلی در کشور تغییرات اجتماعی است که در نتیجه ارتباط با رسانه به وجود آمده و تمام ابعاد زندگی ما را در هر لحظه تحت تاثیر قرار داده است.
✅نرخ تجرد قطعی در ایران بالاتر از بسیاری از کشورهای توسعه یافته است.
Forwarded from نقد و اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 شصتودومین جلسه از سلسله نشستهای #نقد_و_اندیشه با موضوع «آسیب شناسی شبکههای اجتماعی در فضای مجازی»
🎙#محمدرضا_پویافر، جامعه شناس فرهنگی و عضو هیات علمی دانشگاه(بخش دوم🔻):
✅ به دلیل بی اعتمادی که در جامعه وجود دارد، حاکمیت هر چه تلاش کند باز مردم به پیام رسان ها اعتماد نمی کنند.
✅مردم فرودست راه های بسیاری برای مقاومت کردن علیه قدرت دارند و با تخطی کردن از فرمان های اجباری حاکمیت مقاومت خود را نشان می دهند.
✅نظام هایی که مردم سال ها در آن با بی سامانی زندگی می کنند همیشه آماده بحران هستند و معطل این نیستند که حاکمیت برای آنها کاری انجام بدهد.
✅ نقش حاکمیت باید به تسهیل، حمایت و نظارت تقلیل پیدا کند تا گروه های مختلف و جوانان تشویق شوند و به میدان بیایند.
🎙#محمدرضا_پویافر، جامعه شناس فرهنگی و عضو هیات علمی دانشگاه(بخش دوم🔻):
✅ به دلیل بی اعتمادی که در جامعه وجود دارد، حاکمیت هر چه تلاش کند باز مردم به پیام رسان ها اعتماد نمی کنند.
✅مردم فرودست راه های بسیاری برای مقاومت کردن علیه قدرت دارند و با تخطی کردن از فرمان های اجباری حاکمیت مقاومت خود را نشان می دهند.
✅نظام هایی که مردم سال ها در آن با بی سامانی زندگی می کنند همیشه آماده بحران هستند و معطل این نیستند که حاکمیت برای آنها کاری انجام بدهد.
✅ نقش حاکمیت باید به تسهیل، حمایت و نظارت تقلیل پیدا کند تا گروه های مختلف و جوانان تشویق شوند و به میدان بیایند.
🔻«ستایش لیلا»
لیلای «برادرانِ لیلا»، آنقدر برای سعید روستایی دوستداشتنی است که نام فیلم حول محور او است و «برادران»ش به خاطر او و نقش اجتماعی که یک زن میتواند داشته باشد، در نام فیلم حضور دارند.
روایتِ سعید روستایی، کارگردانِ این فیلم از لیلا، به خوبی نشان میدهد که او «لیلاها» و نقششان برای فردا را چقدر دوست دارد:
لیلای برادرانش، آنقدر می ایستد تا برادرانِ مردش! هم ایستادن یاد میگیرند.
لیلای برادرانش آنقدر ایستادن را در پسِ گزندِ تندبادهای مردسالاری خوب بلد شده که حتی «چک اول» را در برابرِ بی تدبیری توأم با فریبکاریِ منفعتِ طلبانه پدرِ توتالیتر، او میزند و نه برادرانش.
لیلا اولین کسی است که جسارتِ آرزویِ مرگِ چنین پدری را پیدا میکند.
و اوست که در میانهِ سودایِ «زندگیِ بدون فلاکت و خوب»، راهحلهایی بهتر از برادرانش نشان میدهد.
لیلا حتی مشکلِ برادرانش را زودتر از بقیه میفهمد: تربیتی که دستپختِ این پدر و آن مادر است.
و در آخر، لیلا در آخرین سکانس، به رقصِ برادرِ خود که دیگر خودآگاهی پیدا کرده، لبخند میزند،
رقصی در میانهی لیلاهای کوچکی که برای «جشنِ تولدِ فردا» آمده اند و بر پیکرِ بی جانِ پدری که دیگر نیست تا تیشه به ریشهِ زندگی همه بزند.
لیلا یک زن است.
#برادران_لیلا #سعید_روستایی
https://www.instagram.com/p/CqeRzSLKtpr/?igshid=MDJmNzVkMjY=
لیلای «برادرانِ لیلا»، آنقدر برای سعید روستایی دوستداشتنی است که نام فیلم حول محور او است و «برادران»ش به خاطر او و نقش اجتماعی که یک زن میتواند داشته باشد، در نام فیلم حضور دارند.
روایتِ سعید روستایی، کارگردانِ این فیلم از لیلا، به خوبی نشان میدهد که او «لیلاها» و نقششان برای فردا را چقدر دوست دارد:
لیلای برادرانش، آنقدر می ایستد تا برادرانِ مردش! هم ایستادن یاد میگیرند.
لیلای برادرانش آنقدر ایستادن را در پسِ گزندِ تندبادهای مردسالاری خوب بلد شده که حتی «چک اول» را در برابرِ بی تدبیری توأم با فریبکاریِ منفعتِ طلبانه پدرِ توتالیتر، او میزند و نه برادرانش.
لیلا اولین کسی است که جسارتِ آرزویِ مرگِ چنین پدری را پیدا میکند.
و اوست که در میانهِ سودایِ «زندگیِ بدون فلاکت و خوب»، راهحلهایی بهتر از برادرانش نشان میدهد.
لیلا حتی مشکلِ برادرانش را زودتر از بقیه میفهمد: تربیتی که دستپختِ این پدر و آن مادر است.
و در آخر، لیلا در آخرین سکانس، به رقصِ برادرِ خود که دیگر خودآگاهی پیدا کرده، لبخند میزند،
رقصی در میانهی لیلاهای کوچکی که برای «جشنِ تولدِ فردا» آمده اند و بر پیکرِ بی جانِ پدری که دیگر نیست تا تیشه به ریشهِ زندگی همه بزند.
لیلا یک زن است.
#برادران_لیلا #سعید_روستایی
https://www.instagram.com/p/CqeRzSLKtpr/?igshid=MDJmNzVkMjY=