زیست شناسی، یا مروری مختصر بر بدن انسان؟ (بخش اول)
اگر کسی ترمودینامیک بداند و موجودات زنده را نیز مثل هر پدیده فیزیکی دیگری مشمول آن قرار دهد، انتخاب طبیعی را بهعنوان غیرقابلانکارترین ویژگی حیات در نظر دارد. انتخاب طبیعی دقیقاً بازگوییِ زیستیِ رقابت دو سامانه برای بقای نظم و گرفتن انرژی از یکدیگر است و انتخاب طبیعی (خلاف نقیضهای که منتقدان غربی این نظریه میگویند) نهتنها با ترمودینامیک در تناقض نیست، بلکه بیانی خاص از فرایندهای ترمودینامیک است. همین منطقیبودن نظریه انتخاب طبیعی باعث شده است که منتقدان نظریه انتخاب طبیعی در همه این سالها نتوانند به هیچ بهانهای ریشه این نظریه را حتی در کتابهای درسی بخشکانند. شاید بعضیها دوست داشتند این کار را هم بکنند، ولی نفی انتخاب طبیعی مستلزم نفی بدیهیات دیگری از قبیل همین نظریه ترمودینامیک است که نمیشود آنها را کنار گذاشت.
منتقدان نظریه انتخاب طبیعی، به عللی که ذکر شد، هرگز نتوانسته بودند نظریه انتخاب طبیعی را از صحنه خارج یا دست کم تضعیف کنند؛ تا اینکه شوربختانه، محتوای کتاب درسی جدیدالتألیف زیستشناسی ۳، برای دانشآموزان پایه دوازدهم رشته علوم تجربی چنین کاری کرده است و این نظریه را که شاید مهمترین جزء از استخوانبندی زیستشناسی نوین باشد، کمرنگ، بیروح و کمرمق نمایان کرده است. فکر میکنید زیستشناسی دبیرستان این ضربه را از جانب چه کسانی دریافت کردهاست؟ از سوی منتقدان نظریه انتخاب طبیعی؟ از جانب کسانی که همیشه درباره نسبت نظریه تکامل و عقاید مذهبی مردّد بودهاند؟ این افراد خوشبختانه به واسطه اظهار نظرهای صریح بزرگانی که نظریه تکامل را منافی عقاید اسلامی ندانسته بودند، هرگز چنین کاری نکردهاند. در واقع، این ضربه از جانب کسانی بوده است که مروجان علم، حسابی از آنها غافل بودهاند: گروهی که میتوان آنها را «معلمان علاقهمند به جنبههای درآمدزای زیستشناسی از قبیل پزشکی» شمرد.
چه بر سر زیستشناسی آمده است؟
ادوارد ویلسون در کتاب «غریزه زیستگرایی»، به تغییری تاریخی در زمینه پژوهشهای زیستی که در میانه سده بیستم رخ داد، پرداخته است. تا پیش از این تغییر، عمده زیستشناسان و طبیعیدانان متخصص در گروههای مختلف، مانند گیاهشناسان، قارچشناسان، حشرهشناسان، پستاندارشناسان و غیره بودند. در میانه سده بیستم، حوزههای تازهای از قبیل زیستشناسی یاختهای، ژنتیک و بومشناسی در زیستشناسی نقش پررنگتری یافتند و به حوزههایی مستقل از بررسی اقسام تنوع زیستی تبدیل شدند. با این حال، ویلسون اشاره میکند که طی سالهای اخیر دوباره حوزههای سنتی مثل پرندهشناسی، پستاندارشناسی و میکروبشناسی هویت خود را بازیافتهاند، ولی این بار با تکیه بر روشهای برخاسته از زیستشناسی یاختهای و ژنتیک؛ چرا که طی این سالها زیستشناسان متوجه شدهاند که اغلب فرایندهای یاختهای، زیست مولکولی، بیوشیمیایی یا حتی بومشناختی، در هر کدام از گروههای مختلف جانداران، جنبههای ویژه و منحصر به فردی دارد که کماکان بررسی اقسام تنوع زیستی را به صورت مجزا ضروری میکند. آنچه ویلسون میگوید، روایت سرراستی از روند توسعه زیستشناسی طی هفتاد سال اخیر است؛ اما ما کجای این روند ایستادهایم؟
بهنظر میرسد کسانی که پایههای این کتاب را پیریزی کردهاند، تصور کردهاند که این همه سال درس زیستشناسی بیش از حد به تنوع زیستی و مباحثی مثل تکامل و بومشناسی پرداخته و حالا نوبت غلبه «انسان» است. این رویکرد نه تنها در جهت توسعه زیستشناسی در دهههای اخیر نبوده، بلکه عقبگردی کامل است. در کتاب جدیدالتألیف زیستشناسی پایه دوازدهم از میان همه جانداران، انسان پررنگترین جاندار است و از میان همه مباحث زیستی، آنهایی پررنگتر ماندهاند که به انسان مرتبطتر هستند، بهخصوص «فیزیولوژی انسانی» که بیشتر به درد قبولی دانشآموزان در رشته پزشکی میخورد. برایند این نگاه کمرنگ شدن جنبههای بنیادی زیستشناسی از قبیل تنوع زیستی، بومشناسی و تکامل است. شاید هدف کسانی که چنین تصمیمی گرفته و تصمیم خود را عملی کردهاند، دشمنی با تنوع زیستی، اکولوژی یا نظریه تکامل بهعنوان نظریهای خلاف آموزههای مذهبی نبوده باشد؛ اما بهنظر میرسد حرف ایشان آن است که تعارف را کنار بگذاریم؛ قاطبه دانشآموزان زیستشناسی را بهاین علت میخوانند تا پزشکی را در دانشگاه بیاموزند. جانورشناسی، گیاهشناسی یا بومشناسی چندان به درد پزشکهای آینده نخواهد خورد. پس بهتر است جز قسمتهای مرتبط با بهداشت و مطالعات دارویی، مطالب دیگر کمرنگ یا از کتابهای زیستشناسی بیرون رانده شوند.
- دکتر عرفان خسروی
جانور شناس و دیرینه شناس
اگر کسی ترمودینامیک بداند و موجودات زنده را نیز مثل هر پدیده فیزیکی دیگری مشمول آن قرار دهد، انتخاب طبیعی را بهعنوان غیرقابلانکارترین ویژگی حیات در نظر دارد. انتخاب طبیعی دقیقاً بازگوییِ زیستیِ رقابت دو سامانه برای بقای نظم و گرفتن انرژی از یکدیگر است و انتخاب طبیعی (خلاف نقیضهای که منتقدان غربی این نظریه میگویند) نهتنها با ترمودینامیک در تناقض نیست، بلکه بیانی خاص از فرایندهای ترمودینامیک است. همین منطقیبودن نظریه انتخاب طبیعی باعث شده است که منتقدان نظریه انتخاب طبیعی در همه این سالها نتوانند به هیچ بهانهای ریشه این نظریه را حتی در کتابهای درسی بخشکانند. شاید بعضیها دوست داشتند این کار را هم بکنند، ولی نفی انتخاب طبیعی مستلزم نفی بدیهیات دیگری از قبیل همین نظریه ترمودینامیک است که نمیشود آنها را کنار گذاشت.
منتقدان نظریه انتخاب طبیعی، به عللی که ذکر شد، هرگز نتوانسته بودند نظریه انتخاب طبیعی را از صحنه خارج یا دست کم تضعیف کنند؛ تا اینکه شوربختانه، محتوای کتاب درسی جدیدالتألیف زیستشناسی ۳، برای دانشآموزان پایه دوازدهم رشته علوم تجربی چنین کاری کرده است و این نظریه را که شاید مهمترین جزء از استخوانبندی زیستشناسی نوین باشد، کمرنگ، بیروح و کمرمق نمایان کرده است. فکر میکنید زیستشناسی دبیرستان این ضربه را از جانب چه کسانی دریافت کردهاست؟ از سوی منتقدان نظریه انتخاب طبیعی؟ از جانب کسانی که همیشه درباره نسبت نظریه تکامل و عقاید مذهبی مردّد بودهاند؟ این افراد خوشبختانه به واسطه اظهار نظرهای صریح بزرگانی که نظریه تکامل را منافی عقاید اسلامی ندانسته بودند، هرگز چنین کاری نکردهاند. در واقع، این ضربه از جانب کسانی بوده است که مروجان علم، حسابی از آنها غافل بودهاند: گروهی که میتوان آنها را «معلمان علاقهمند به جنبههای درآمدزای زیستشناسی از قبیل پزشکی» شمرد.
چه بر سر زیستشناسی آمده است؟
ادوارد ویلسون در کتاب «غریزه زیستگرایی»، به تغییری تاریخی در زمینه پژوهشهای زیستی که در میانه سده بیستم رخ داد، پرداخته است. تا پیش از این تغییر، عمده زیستشناسان و طبیعیدانان متخصص در گروههای مختلف، مانند گیاهشناسان، قارچشناسان، حشرهشناسان، پستاندارشناسان و غیره بودند. در میانه سده بیستم، حوزههای تازهای از قبیل زیستشناسی یاختهای، ژنتیک و بومشناسی در زیستشناسی نقش پررنگتری یافتند و به حوزههایی مستقل از بررسی اقسام تنوع زیستی تبدیل شدند. با این حال، ویلسون اشاره میکند که طی سالهای اخیر دوباره حوزههای سنتی مثل پرندهشناسی، پستاندارشناسی و میکروبشناسی هویت خود را بازیافتهاند، ولی این بار با تکیه بر روشهای برخاسته از زیستشناسی یاختهای و ژنتیک؛ چرا که طی این سالها زیستشناسان متوجه شدهاند که اغلب فرایندهای یاختهای، زیست مولکولی، بیوشیمیایی یا حتی بومشناختی، در هر کدام از گروههای مختلف جانداران، جنبههای ویژه و منحصر به فردی دارد که کماکان بررسی اقسام تنوع زیستی را به صورت مجزا ضروری میکند. آنچه ویلسون میگوید، روایت سرراستی از روند توسعه زیستشناسی طی هفتاد سال اخیر است؛ اما ما کجای این روند ایستادهایم؟
بهنظر میرسد کسانی که پایههای این کتاب را پیریزی کردهاند، تصور کردهاند که این همه سال درس زیستشناسی بیش از حد به تنوع زیستی و مباحثی مثل تکامل و بومشناسی پرداخته و حالا نوبت غلبه «انسان» است. این رویکرد نه تنها در جهت توسعه زیستشناسی در دهههای اخیر نبوده، بلکه عقبگردی کامل است. در کتاب جدیدالتألیف زیستشناسی پایه دوازدهم از میان همه جانداران، انسان پررنگترین جاندار است و از میان همه مباحث زیستی، آنهایی پررنگتر ماندهاند که به انسان مرتبطتر هستند، بهخصوص «فیزیولوژی انسانی» که بیشتر به درد قبولی دانشآموزان در رشته پزشکی میخورد. برایند این نگاه کمرنگ شدن جنبههای بنیادی زیستشناسی از قبیل تنوع زیستی، بومشناسی و تکامل است. شاید هدف کسانی که چنین تصمیمی گرفته و تصمیم خود را عملی کردهاند، دشمنی با تنوع زیستی، اکولوژی یا نظریه تکامل بهعنوان نظریهای خلاف آموزههای مذهبی نبوده باشد؛ اما بهنظر میرسد حرف ایشان آن است که تعارف را کنار بگذاریم؛ قاطبه دانشآموزان زیستشناسی را بهاین علت میخوانند تا پزشکی را در دانشگاه بیاموزند. جانورشناسی، گیاهشناسی یا بومشناسی چندان به درد پزشکهای آینده نخواهد خورد. پس بهتر است جز قسمتهای مرتبط با بهداشت و مطالعات دارویی، مطالب دیگر کمرنگ یا از کتابهای زیستشناسی بیرون رانده شوند.
- دکتر عرفان خسروی
جانور شناس و دیرینه شناس
Fossil Archive
زیست شناسی، یا مروری مختصر بر بدن انسان؟ (بخش اول) اگر کسی ترمودینامیک بداند و موجودات زنده را نیز مثل هر پدیده فیزیکی دیگری مشمول آن قرار دهد، انتخاب طبیعی را بهعنوان غیرقابلانکارترین ویژگی حیات در نظر دارد. انتخاب طبیعی دقیقاً بازگوییِ زیستیِ رقابت دو…
زیست شناسی، یا مروری مختصر بر بدن انسان؟ (بخش دوم)
نتیجه کار کتابی است که به سختی میتوان آن را «زیستشناسی» نام نهاد. دانش زیستشناسی سرآغاز و هدفی دارد که در چارچوب کتابهای درسی مستحیل شده است. شاید اگر قرار بود درس زیستشناسی را بهکلی از دبیرستان حذف و صرفاً «نگاهی مختصر به فیزیولوژی انسان» به جای آن تدریس کنیم، از تعارف دورتر و به واقعیت نزدیکتر میبودیم.
اگر شما هم فکر میکردید دشمن اصلی نظریههای علمی در ایران منتقدان مذهبی هستند، سخت در اشتباهاید. دستکم تجربه نگارنده این سطور که از سال ۱۳۸۰ بهطور مستمر درباره «تکامل» قلم میزده و از سال ۱۳۸۳ بهطور مستمر معلم زیستشناسی بوده و بهتدریس زیستشناسی، از جمله زیستشناسی تکاملی اشتغال داشته است، خلاف این را میگوید. نگارنده طی این مدت با مذهبیترین منتقدان تکامل به راحتی کنار آمده و بیکموکاست و حذف و تعدیل، درباره تکامل نوشته و این مبحث را تدریس کردهاست. در این مدت، معمولاً این قبیل افراد قانع شدهاند که این نظریه بنیادی زیستی مزاحمتی برای باورهای مذهبی ندارد و فضای فکری کسی را تنگ نمیکند.
بهنظر میرسد جامعه ما همان است که گِرد و کروی بودن زمین را بدیهی میشمارد و هرگونه بحث علمی در این باره را خارج از حوصله میداند. بنابراین، ظاهراً، اگرچه جامعه ما در مرحله تأیید نظریات علمی، از آمریکاییها بسیار پیشتر است؛ اما وقتی پای استدلال و استنتاج درباره لزوم آشنایی با علم و نظریات علمی پیش میآید، بیحوصله و ناگنجاست.
به نظر نگارنده نباید در ایران نگران تقابل نگاه علمی با عقاید مذهبی باشیم، زیرا بزرگترین دشمن علم در ایران همین شیوه نگاهی است که علم محض و ترویج تفکر علمی را بحثی خارج از حوصله، بیهوده و تزئینی میشمارد و ارزش چندانی برای کنجکاویهای علمی قائل نیست. این طرز فکر نامهای مختلفی دارد: مؤلفان کتاب زیستشناسی دوازدهم آن را «انسانمحوری» تلقیکردهاند؛ در فضای اقتصادی نامش «اقتصاد دانشبنیان» است و بودجههای پژوهشی را به جای علوم محض، خرج شرکتهایی میکنند که باید در فضای مطلقاً رقابتی کسب درآمد میکردند؛ در فضای دانشگاهی هم نام این طرز فکر را گذاشتهاند «پژوهش مسئلهمحور» و باز هم پژوهشهای غیرکاربردی را بیاجر رها میکنند و البته در فضای سیاستگذاری، مدافعان سرسخت این تفکر که «علم باید منبع درآمد اقتصادی» باشد، همهجا هستند. تغییرات اخیر کتابهای زیستشناسی دبیرستان بهخصوص زیستشناسی سال دوازدهم، قطعهای کوچک از چنین جورچین بزرگی است.
- دکتر عرفان خسروی
جانور شناس و دیرینه شناس
شما میتوانید متن کامل را در اینجا مطالعه کنید
نتیجه کار کتابی است که به سختی میتوان آن را «زیستشناسی» نام نهاد. دانش زیستشناسی سرآغاز و هدفی دارد که در چارچوب کتابهای درسی مستحیل شده است. شاید اگر قرار بود درس زیستشناسی را بهکلی از دبیرستان حذف و صرفاً «نگاهی مختصر به فیزیولوژی انسان» به جای آن تدریس کنیم، از تعارف دورتر و به واقعیت نزدیکتر میبودیم.
اگر شما هم فکر میکردید دشمن اصلی نظریههای علمی در ایران منتقدان مذهبی هستند، سخت در اشتباهاید. دستکم تجربه نگارنده این سطور که از سال ۱۳۸۰ بهطور مستمر درباره «تکامل» قلم میزده و از سال ۱۳۸۳ بهطور مستمر معلم زیستشناسی بوده و بهتدریس زیستشناسی، از جمله زیستشناسی تکاملی اشتغال داشته است، خلاف این را میگوید. نگارنده طی این مدت با مذهبیترین منتقدان تکامل به راحتی کنار آمده و بیکموکاست و حذف و تعدیل، درباره تکامل نوشته و این مبحث را تدریس کردهاست. در این مدت، معمولاً این قبیل افراد قانع شدهاند که این نظریه بنیادی زیستی مزاحمتی برای باورهای مذهبی ندارد و فضای فکری کسی را تنگ نمیکند.
بهنظر میرسد جامعه ما همان است که گِرد و کروی بودن زمین را بدیهی میشمارد و هرگونه بحث علمی در این باره را خارج از حوصله میداند. بنابراین، ظاهراً، اگرچه جامعه ما در مرحله تأیید نظریات علمی، از آمریکاییها بسیار پیشتر است؛ اما وقتی پای استدلال و استنتاج درباره لزوم آشنایی با علم و نظریات علمی پیش میآید، بیحوصله و ناگنجاست.
به نظر نگارنده نباید در ایران نگران تقابل نگاه علمی با عقاید مذهبی باشیم، زیرا بزرگترین دشمن علم در ایران همین شیوه نگاهی است که علم محض و ترویج تفکر علمی را بحثی خارج از حوصله، بیهوده و تزئینی میشمارد و ارزش چندانی برای کنجکاویهای علمی قائل نیست. این طرز فکر نامهای مختلفی دارد: مؤلفان کتاب زیستشناسی دوازدهم آن را «انسانمحوری» تلقیکردهاند؛ در فضای اقتصادی نامش «اقتصاد دانشبنیان» است و بودجههای پژوهشی را به جای علوم محض، خرج شرکتهایی میکنند که باید در فضای مطلقاً رقابتی کسب درآمد میکردند؛ در فضای دانشگاهی هم نام این طرز فکر را گذاشتهاند «پژوهش مسئلهمحور» و باز هم پژوهشهای غیرکاربردی را بیاجر رها میکنند و البته در فضای سیاستگذاری، مدافعان سرسخت این تفکر که «علم باید منبع درآمد اقتصادی» باشد، همهجا هستند. تغییرات اخیر کتابهای زیستشناسی دبیرستان بهخصوص زیستشناسی سال دوازدهم، قطعهای کوچک از چنین جورچین بزرگی است.
- دکتر عرفان خسروی
جانور شناس و دیرینه شناس
شما میتوانید متن کامل را در اینجا مطالعه کنید
تفاوت دیرینه شناسی و باستان شناسی
متاسفانه گاهی این دو با یک دیگر اشتباه گرفته میشوند. مثلا یک خبر با تیتر «اکتشاف جدید باستان شناسان درمورد دایناسورها» از همان ابتدا راه را کج رفته است! دیرینه شناسی و باستان شناسی تا حدودی به یکدیگر شباهت دارند اما تفاوتهای بسیاری زیادی میان آنها وجود دارد. دیرینه شناس (Paleontologist) به بررسی فسیلها، مطالعهی روند تکامل و تکوین حیات و تحقیق درمورد زندگی موجودات ماقبل تاریخ میپردازد. دیرینه شناسی بخشی درخشان از علوم تجربی (Science) بوده و از زیرشاخههای مشترک زیست شناسی و زمین شناسی به حساب میآید. همچنین بسیاری از مبانی علوم زیستی مختلف از جمله جانور شناسی، گیاهشناسی، و حتی ژنتیک را تشکیل میدهد و ازین رو ارتباط تنگاتنگی با آنها دارد.
دانشمندان در دیرینزیست شناسی (Paleobiology) به روند تکامل و تغییر حیات میپردازند و در دیرین جانورشناسی درمورد جانوران ماقبل تاریخ و نحوهی پیدایش و گسترش آنها تحقیق میکنند. برخی از این فسیلها مربوط به مهره داران و برخی دیگه متعلق به بیمهرگان است. البته بخش کمتر مورد توجه قرار گرفتهی دیگری هم وجود دارد که به آن میگوییم Paleobotany و وظیفهی بررسی فسیلهای گیاهی و روند تکامل گیاهان را بر عهده دارد.
این درحالیست که باستان شناسی (Archaeology) بخشی از علوم انسانی است و به بررسی بقایای انسان ها و اولین تمدن های انسانی میپردازد و کاری با انقراض دایناسورها با انفجار کامبرین ندارد. باستان شناسان اهداف متعددی از جمله کشف آثار باستانی باقی مانده از تمدن و فعالیت های انسانی، در زمان های گذشته دارند. میتوانم چنین بگویم که باستان شناسی به تاریخ ابتدایی بشر میپردازد در حالی که دیرینه شناسی یا همان فسیل شناسی تاریخ طبیعت و سایر موجودات زنده را مورد بررسی قرار میدهد.
💢 آیا دیرینه شناسی و باستان شناسی وجه اشتراکی هم دارند؟
صد البته! با وجود تفاوتهای متعدد، این دو رشته در برخی تحقیقات به همکاری یکدیگر نیاز دارند. بحث دیرینانسان شناسی (Paleoanthropology) منحصرا به انسانهای خردمند و فسیلهای کشف شده از اجداد ما میپردازد. دیرینانسان شناسی از اساتید این رشته میتوانم به دکتر حامد وحدتی نسب هم اشاره کنم.
- البرز امیدی
متاسفانه گاهی این دو با یک دیگر اشتباه گرفته میشوند. مثلا یک خبر با تیتر «
دانشمندان در دیرینزیست شناسی (Paleobiology) به روند تکامل و تغییر حیات میپردازند و در دیرین جانورشناسی درمورد جانوران ماقبل تاریخ و نحوهی پیدایش و گسترش آنها تحقیق میکنند. برخی از این فسیلها مربوط به مهره داران و برخی دیگه متعلق به بیمهرگان است. البته بخش کمتر مورد توجه قرار گرفتهی دیگری هم وجود دارد که به آن میگوییم Paleobotany و وظیفهی بررسی فسیلهای گیاهی و روند تکامل گیاهان را بر عهده دارد.
این درحالیست که باستان شناسی (Archaeology) بخشی از علوم انسانی است و به بررسی بقایای انسان ها و اولین تمدن های انسانی میپردازد و کاری با انقراض دایناسورها با انفجار کامبرین ندارد. باستان شناسان اهداف متعددی از جمله کشف آثار باستانی باقی مانده از تمدن و فعالیت های انسانی، در زمان های گذشته دارند. میتوانم چنین بگویم که باستان شناسی به تاریخ ابتدایی بشر میپردازد در حالی که دیرینه شناسی یا همان فسیل شناسی تاریخ طبیعت و سایر موجودات زنده را مورد بررسی قرار میدهد.
💢 آیا دیرینه شناسی و باستان شناسی وجه اشتراکی هم دارند؟
صد البته! با وجود تفاوتهای متعدد، این دو رشته در برخی تحقیقات به همکاری یکدیگر نیاز دارند. بحث دیرینانسان شناسی (Paleoanthropology) منحصرا به انسانهای خردمند و فسیلهای کشف شده از اجداد ما میپردازد. دیرینانسان شناسی از اساتید این رشته میتوانم به دکتر حامد وحدتی نسب هم اشاره کنم.
- البرز امیدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و حالا هم واکنش خنده دار اسکارلت جوهانسون بازیگر جدید فیلم دنیای ژوراسیک، به خبر انقراض زدایی گرگ های وحشت!😁
میگه بهتره که چیزی رو از انقراض برنگردونیم!
علم برای بچه ها (اهمیت دایناسورها)
دایناسورها، اعضای بدن انسان، و سیارات میتوانند به عنوان ملموس ترین و قابل درک ترین موضوعات علمی برای بچه ها شناخته شوند. بچه ها درمورد آنها کتاب میخوانند، ویدیو میبینند و با ماکتها و عروسکهای آنها سرگرم میشوند. بدین ترتیب یک کودک علمگرا و کنجکاو پرورش مییابد. این علایق در آینده میتوانند به علوم بنیادین دیرین شناسی، فیزیولوژی، نجوم و ... گسترش پیدا کنند.
با این حال چنین علایقی معمولا نادیده گرفته میشوند و حتی پس از ورود به مدرسه به مرور کمرنگ میشوند. وظیفهی ما این است که از این واقعه جلوگیری کنیم و بهتر است علاج واقعه قبل از وقوع باشیم تا نوش دارو پس از مرگ سهراب!
این بچه ها به کمک دایناسورها و ... با روش علمی آشنا میشوند. برای مثال آنها سعی میکنند بین دایناسورها و موجودات امروزی ارتباطی برقرار کرده و آنها را مقایسه کنند. تفکر علمی در ذهن آنها نهادینه میشود و نه تنها در برابر پذیرش برخی خرافات مقاوم تر میشوند بلکه با تفکر نقاد و بسیاری از ویژگی های علمی دیگر نیز پرورش مییابند. و این نسل میتوانند نسل ارزشمندی برای علم در جهان باشند!
دایناسورها، اعضای بدن انسان، و سیارات میتوانند به عنوان ملموس ترین و قابل درک ترین موضوعات علمی برای بچه ها شناخته شوند. بچه ها درمورد آنها کتاب میخوانند، ویدیو میبینند و با ماکتها و عروسکهای آنها سرگرم میشوند. بدین ترتیب یک کودک علمگرا و کنجکاو پرورش مییابد. این علایق در آینده میتوانند به علوم بنیادین دیرین شناسی، فیزیولوژی، نجوم و ... گسترش پیدا کنند.
با این حال چنین علایقی معمولا نادیده گرفته میشوند و حتی پس از ورود به مدرسه به مرور کمرنگ میشوند. وظیفهی ما این است که از این واقعه جلوگیری کنیم و بهتر است علاج واقعه قبل از وقوع باشیم تا نوش دارو پس از مرگ سهراب!
این بچه ها به کمک دایناسورها و ... با روش علمی آشنا میشوند. برای مثال آنها سعی میکنند بین دایناسورها و موجودات امروزی ارتباطی برقرار کرده و آنها را مقایسه کنند. تفکر علمی در ذهن آنها نهادینه میشود و نه تنها در برابر پذیرش برخی خرافات مقاوم تر میشوند بلکه با تفکر نقاد و بسیاری از ویژگی های علمی دیگر نیز پرورش مییابند. و این نسل میتوانند نسل ارزشمندی برای علم در جهان باشند!
Fossil Archive
علم برای بچه ها (اهمیت دایناسورها) دایناسورها، اعضای بدن انسان، و سیارات میتوانند به عنوان ملموس ترین و قابل درک ترین موضوعات علمی برای بچه ها شناخته شوند. بچه ها درمورد آنها کتاب میخوانند، ویدیو میبینند و با ماکتها و عروسکهای آنها سرگرم میشوند. بدین…
بچه ها عاشق این استخوان های باستانی هستند! نوع ترویج علم اهمیت دارد
من معمولا شوخی میکنم و جناس میسازم و بیشتر اوقات بازی با کلمات پای ثابت حرفهایم است. اما اغلب نمیتوانم در متون علمی از لحن طنز آمیز استفاده کنم هرچند که گاهی جناس ساختم و شوخی کردم. شاید فضای متن علمی چنین اجازهای نمیدهد، شاید من در این مورد آنقدر توانا نیستم، یا شاید دایناسورها با کسی شوخی ندارند! به هر حال لحن طنز آمیز و شوخی های شیرین، میتوانند کودکان را بیشتر به سمت علم سوق دهند. بچه ها تقریبا به هر چیزی که حتی کمی خنده دار باشد واکنش مثبت نشان میدهند. چیزهایی که شاید دیگر ما نتوانیم به آنها بخندیم...
با وجود پیشرفت روزافزون علم و تکنولوژی، آموزش موضوعات علمی به کودکان امروزه ساده تر و کم هزینه تر از هر زمان دیگری است. به کمک هوش مصنوعی میتوانیم تصاویر زیبا و دلنشینی ایجاد کنیم که کودکان را به خود جلب میکنند و برای آنها یادآور انیمیشنهای محبوبشان است. البته نقش خود انیمیشنها را دست کم نگیرید!
لحن خوب، هوش مصنوعی، انیمیشنها، عروسکها و کتاب ها میتوانند آیندهی کودک شما را به سمت علم هدایت کنند.
من معمولا شوخی میکنم و جناس میسازم و بیشتر اوقات بازی با کلمات پای ثابت حرفهایم است. اما اغلب نمیتوانم در متون علمی از لحن طنز آمیز استفاده کنم هرچند که گاهی جناس ساختم و شوخی کردم. شاید فضای متن علمی چنین اجازهای نمیدهد، شاید من در این مورد آنقدر توانا نیستم، یا شاید دایناسورها با کسی شوخی ندارند! به هر حال لحن طنز آمیز و شوخی های شیرین، میتوانند کودکان را بیشتر به سمت علم سوق دهند. بچه ها تقریبا به هر چیزی که حتی کمی خنده دار باشد واکنش مثبت نشان میدهند. چیزهایی که شاید دیگر ما نتوانیم به آنها بخندیم...
با وجود پیشرفت روزافزون علم و تکنولوژی، آموزش موضوعات علمی به کودکان امروزه ساده تر و کم هزینه تر از هر زمان دیگری است. به کمک هوش مصنوعی میتوانیم تصاویر زیبا و دلنشینی ایجاد کنیم که کودکان را به خود جلب میکنند و برای آنها یادآور انیمیشنهای محبوبشان است. البته نقش خود انیمیشنها را دست کم نگیرید!
لحن خوب، هوش مصنوعی، انیمیشنها، عروسکها و کتاب ها میتوانند آیندهی کودک شما را به سمت علم هدایت کنند.
همانطور که انتظارش را داشتم، تحقیقات مربوط به پروتئینهای باستانی سنگ تمام گذاشتهاند!
💢دیرینهشناسان پروتئینهای باستانی را در مینای دندان پستانداران ۱۸ میلیون ساله پیدا کردند!
محققان اخیراً دریافتند که دهها (اگر نگوییم صدها) نوع مختلف پروتئین در داخل مینای دندان وجود دارد. با درک این موضوع که پروتئینهای زیادی در دندانهای امروزی یافت میشوند، محققان به فسیلهای کرگدنها و فیلها روی آوردند. این حیوانات به عنوان گیاهخوار، دندانهای بزرگی برای خرد کردن غذای گیاهی خود داشتند. این پستانداران میتوانستند مینای دندانی به ضخامت دو تا سه میلیمتر داشته باشند. آنچه که محققین پیدا کردند قطعات پپتیدی و زنجیرههایی از آمینواسیدها بود که در کنار هم پروتئینهایی به قدمت ۱۸ میلیون سال را تشکیل میدادند.
این تحقیق درهای جدیدی را به دیرینهشناسی میگشاید و به دانشمندان اجازه میدهد فراتر از استخوانها و مورفولوژی، صفات مولکولی و فیزیولوژیکی حیوانات و انسانتباران منقرضشده را بازسازی کنند.
ما میتوانیم از این قطعات پپتیدی برای بررسی روابط بین حیوانات باستانی استفاده کنیم، مشابه روشی که از DNA مدرن در انسانها برای شناسایی ارتباط افراد با یکدیگر استفاده میشود. چون این قطعات حاصل فعالیت DNA هستند!
https://www.nature.com/articles/s41586-025-09040-9
💢 تجزیه و تحلیل پروتئینهای باستانی، اطلاعات جدیدی در مورد شجرهنامه کرگدنها ارائه میدهد.
دیرینشناسان توالیهای پروتئین مینای باستانی را از یک دندان فسیل شده Epiaceratherium، یک کرگدن که تقریبا ۲۴ میلیون سال پیش (اوایل میوسن) در شمال کانادا زندگی میکرد، بازیابی کردهاند. توالیهای بازیابی شده به محققان این امکان را داد تا مشخص کنند که این کرگدن باستانی در دوره ائوسن-الیگوسن میانی، حدود ۴۱ تا ۲۵ میلیون سال پیش، از سایر کرگدنها جدا شده است.
این تحقیقات همچنین اطلاعات جدیدی در مورد واگرایی بین دو زیر خانواده اصلی کرگدنها، یعنی Elasmotheriinae و Rhinocerotinae، ارائه میدهد که نشان میدهد جدایی جدیدتری در الیگوسن، حدود ۳۴ تا ۲۲ میلیون سال پیش، نسبت به آنچه قبلاً از طریق تجزیه و تحلیل استخوان نشان داده شده بود، رخ داده است.
https://www.nature.com/articles/s41586-025-09231-4
- البرز امیدی
چه میکنه این پروتئین! (Pro-tein-)😁
💢دیرینهشناسان پروتئینهای باستانی را در مینای دندان پستانداران ۱۸ میلیون ساله پیدا کردند!
محققان اخیراً دریافتند که دهها (اگر نگوییم صدها) نوع مختلف پروتئین در داخل مینای دندان وجود دارد. با درک این موضوع که پروتئینهای زیادی در دندانهای امروزی یافت میشوند، محققان به فسیلهای کرگدنها و فیلها روی آوردند. این حیوانات به عنوان گیاهخوار، دندانهای بزرگی برای خرد کردن غذای گیاهی خود داشتند. این پستانداران میتوانستند مینای دندانی به ضخامت دو تا سه میلیمتر داشته باشند. آنچه که محققین پیدا کردند قطعات پپتیدی و زنجیرههایی از آمینواسیدها بود که در کنار هم پروتئینهایی به قدمت ۱۸ میلیون سال را تشکیل میدادند.
این تحقیق درهای جدیدی را به دیرینهشناسی میگشاید و به دانشمندان اجازه میدهد فراتر از استخوانها و مورفولوژی، صفات مولکولی و فیزیولوژیکی حیوانات و انسانتباران منقرضشده را بازسازی کنند.
ما میتوانیم از این قطعات پپتیدی برای بررسی روابط بین حیوانات باستانی استفاده کنیم، مشابه روشی که از DNA مدرن در انسانها برای شناسایی ارتباط افراد با یکدیگر استفاده میشود. چون این قطعات حاصل فعالیت DNA هستند!
https://www.nature.com/articles/s41586-025-09040-9
💢 تجزیه و تحلیل پروتئینهای باستانی، اطلاعات جدیدی در مورد شجرهنامه کرگدنها ارائه میدهد.
دیرینشناسان توالیهای پروتئین مینای باستانی را از یک دندان فسیل شده Epiaceratherium، یک کرگدن که تقریبا ۲۴ میلیون سال پیش (اوایل میوسن) در شمال کانادا زندگی میکرد، بازیابی کردهاند. توالیهای بازیابی شده به محققان این امکان را داد تا مشخص کنند که این کرگدن باستانی در دوره ائوسن-الیگوسن میانی، حدود ۴۱ تا ۲۵ میلیون سال پیش، از سایر کرگدنها جدا شده است.
این تحقیقات همچنین اطلاعات جدیدی در مورد واگرایی بین دو زیر خانواده اصلی کرگدنها، یعنی Elasmotheriinae و Rhinocerotinae، ارائه میدهد که نشان میدهد جدایی جدیدتری در الیگوسن، حدود ۳۴ تا ۲۲ میلیون سال پیش، نسبت به آنچه قبلاً از طریق تجزیه و تحلیل استخوان نشان داده شده بود، رخ داده است.
https://www.nature.com/articles/s41586-025-09231-4
- البرز امیدی
چه میکنه این پروتئین! (Pro-tein-)😁
Fossil Archive
چند روز پیش تریلر سری جدید برنامهی خاطره انگیز "راهپیمایی با دایناسورها" (Walking with Dinosaurs) منتشر شد و فقط یک کلمه برای توصیف آن وجود دارد : شاهکار! هیولاهای دوست داشتنی پس هنرنماییهای به یادماندنیشان در "سیاره ماقبل تاریخ" (prehistoric planet) و…
آنقدر هم که انتظار داشتم شاهکار نبود! بررسی مستند همگام با دایناسورها ۲۰۲۵
چند وقت پیش سری جدید مستند همگام با دایناسورها که یکی از برنامه های آموزشی BBC و PBS بود منتشر شد. نکات مثبت از نکات منفی بیشتر بود اما به عنوان یک مستند حرفهای از دایناسورها، نتوانست انتظارات مخاطبان را برآورده کند اما ارزش وقت گذاشتن را داشت، به هر حال چه خوب چه بد، بحث دایناسور وسط است! طی چند سال اخیر دقیق ترین مستند های علمی دیرینه شناسی تولید و منتشر شدند که عامل اصلی بالارفتن انتظارات از همگام با دایناسورها بود! مستند سیاره ماقبل تاریخ (prehistoric planet) سبکی مانند مستند های حیات وحش امروزی داشت و صدای دلنشین دیوید اتنبرو آن را صد در صد تضمین میکرد. از طرفی مستند زندگی در سیاره ما (life on our planet) روایتگر روند تکامل بود و بنظر من دست کمی از سیاره ماقبل تاریخ نداشت.
سری جدید همگام با دایناسورها داستانهایی حماسی از این موجودات را روایت میکرد و ویژگی مثبتش این بود که دیرینه شناسان حاضر در مجموعه، شواهد فسیلی مربوط به آن واقعه را ارائه میدادند و حتی بیشتر فسیل ها قابل مشاهده بودند. اما از طرفی برخی صحنهها کمی دلسرد کننده بودند مثلا صحنهی مربوط به تروسور آژدارهید در اوایل اپیزود پنجم پیش از حد مصنوعی و غیر واقعی به نظر میرسد. (ظاهراً انیماتور پای کار خوابش برده) به هر حال نمرهی من به مستند با دست و دلبازی فراوان ۸/۵ از ۱۰ است.
سری قدیمی در زمان خود چیزی بیشتر از یک همقدمی ساده بود. رسما Wal-king- with dinosaurs بود! هرچند که همگام دایناسورهای جدید را دوست داشتم و معتقدم که نا امید کننده نبود اما بی نظیر هم نبود، ولی ابهت نام ژوراسیک و شوق دیدن دایناسورها بر پردهی سینما باعث شده که فیلم جدید دنیای ژوراسیک همچنان بی همتا در اوج باشد! (با چشم پوشی از برخی اشتباهات علمی)
- البرز امیدی
چند وقت پیش سری جدید مستند همگام با دایناسورها که یکی از برنامه های آموزشی BBC و PBS بود منتشر شد. نکات مثبت از نکات منفی بیشتر بود اما به عنوان یک مستند حرفهای از دایناسورها، نتوانست انتظارات مخاطبان را برآورده کند اما ارزش وقت گذاشتن را داشت، به هر حال چه خوب چه بد، بحث دایناسور وسط است! طی چند سال اخیر دقیق ترین مستند های علمی دیرینه شناسی تولید و منتشر شدند که عامل اصلی بالارفتن انتظارات از همگام با دایناسورها بود! مستند سیاره ماقبل تاریخ (prehistoric planet) سبکی مانند مستند های حیات وحش امروزی داشت و صدای دلنشین دیوید اتنبرو آن را صد در صد تضمین میکرد. از طرفی مستند زندگی در سیاره ما (life on our planet) روایتگر روند تکامل بود و بنظر من دست کمی از سیاره ماقبل تاریخ نداشت.
سری جدید همگام با دایناسورها داستانهایی حماسی از این موجودات را روایت میکرد و ویژگی مثبتش این بود که دیرینه شناسان حاضر در مجموعه، شواهد فسیلی مربوط به آن واقعه را ارائه میدادند و حتی بیشتر فسیل ها قابل مشاهده بودند. اما از طرفی برخی صحنهها کمی دلسرد کننده بودند مثلا صحنهی مربوط به تروسور آژدارهید در اوایل اپیزود پنجم پیش از حد مصنوعی و غیر واقعی به نظر میرسد. (ظاهراً انیماتور پای کار خوابش برده) به هر حال نمرهی من به مستند با دست و دلبازی فراوان ۸/۵ از ۱۰ است.
سری قدیمی در زمان خود چیزی بیشتر از یک همقدمی ساده بود. رسما Wal-king- with dinosaurs بود! هرچند که همگام دایناسورهای جدید را دوست داشتم و معتقدم که نا امید کننده نبود اما بی نظیر هم نبود، ولی ابهت نام ژوراسیک و شوق دیدن دایناسورها بر پردهی سینما باعث شده که فیلم جدید دنیای ژوراسیک همچنان بی همتا در اوج باشد! (با چشم پوشی از برخی اشتباهات علمی)
البته ظاهراً Spinosaurusهای جدید دنیای ژوراسیک چندان برای مردم راضی کننده نبودن و بیشتر تبدیل به یه میم اینترنتی شدن! دایناسور جهش یافته و شرور ماجرا هم بیشتر فرزند طلاق زنومورف و رنکور جنگ ستارگانه!
- البرز امیدی
نقد روزنامهی گاردین👇
https://www.theguardian.com/tv-and-radio/2025/may/25/walking-with-dinosaurs-review-bbc-revival?utm_source=chatgpt.com
Fossil Archive
https://youtu.be/aQTrILdlRQ8?si=Im4u0ubW9W_jIgv7 فقط علم چیرگی بر آتش دکتر عرفان خسروی با حضور رضا امیر
https://youtu.be/K0NE14YYodI?si=xTYmPm1SnRZbCyEj
فقط علم
ادبیات علمی و ترجمهی آن
دکتر عرفان خسروی
با حضور محمد حسین جهان پناه
فقط علم
ادبیات علمی و ترجمهی آن
دکتر عرفان خسروی
با حضور محمد حسین جهان پناه
YouTube
فقط علم: همراه عرفان خسروی و محمدحسین جهانپناه به سراغ ادبیات علمی و ترجمهی آن رفتهایم
ادبیات علمی چه ویژگیای دارد؟
تخیل کردن در این میان چه اهمیتی پیدا میکند؟
ادبیات علمیتخیلی چه نقشی در تولید علم دارد؟
تخیل کردن در این میان چه اهمیتی پیدا میکند؟
ادبیات علمیتخیلی چه نقشی در تولید علم دارد؟
در ابتدا ثبت جهانی شدن غارهای پیش از تاریخ درهی خرم آباد رو تبریک میگم! چون نه تنها از لحاظ گردشگری خیلی مفید هستن از لحاظ علمی هم تحقیقات جدیدی رو پیش روی دانشمندان قرار میده! اما قرار نیست راجع این موضوع صحبت کنیم :
چگونه ماموتهای پشمالو، پشمالو شدند؟🦣
شکی نیست که ماموت پشمالو در کنار Tyrannosaurus rex، محبوب ترین موجود ماقبل تاریخ است. از اقوام نزدیک فیلهای امروزی، و شخصیت دوست داشتنی انیمیشن های عصر یخبندان! مگر میشود راجع به دیرینه شناسی و تکامل صحبت کنید و عاشق ماموت نباشید؟ هرچند که شرکت کولوسال واقعا نمیتواند ماموتهای پشمالو را بازسازی کند و بیشتر هدفش تولید یک فیل پشمالو با عاج های بلند شبیه به ماموت است، اما امیدوارم موفق شود تا حداقل برای یک بار هم که شده، این شاهکار تکاملی را ببینم! اخیرا یک دوست کوچولو سوال جالبی از من پرسید : چطور ماموت پشمالو، پشمالو شد؟
سوال خوبی بود دوست کوچولوی من! اینجور سوالها فقط برای یه بچهی کنجکاو پیش میاد!
اما متاسفانه آنقدر که در کانال به دایناسورها پرداختهام، جای خالی تکامل پستانداران را حس میکنم! هردوی آنها در تاریخ علم سردمدار پیشرفت بودهاند و از مباحث مهم علم تکامل و دیرینه شناسی به شمار میآیند. چه دایناسورها، چه پستانداران ماقبل تاریخ، چه موجودات عجیب و غریبی که در طول انفجار کامبرین تکامل پیدا کردند، در دیرینه شناسی باید مورد بررسی قرار گیرند. پیش از این راجع به درخت فیلوژنی Proboscideaها توضیح داده بودم و به دلیل پیدایش پستانداران غولپیکر پرداختم. حالا وقتش رسیده که به بهانهی این سوال ساده، انتخاب طبیعی و تکامل را در ماموتهای پشمالو توضیح بدهم!
ماموتهای پشمالو در دورهی پلیستوسن زندگی میکردند، یعنی حدود ۴۰۰ هزار تا ۴ هزار سال پیش و آخرین ماموت پشمالو در جزیره Wrangel واقع در سیبری مرد. البته پراکندگی ماموتهای پشمالو از شمال اروپا تا آمریکای شمالی بود و بیشتر در محیط های سرد و یخبندان (زیست بوم های توندرا) زندگی میکردند. ماموت پشمالو (Mammuthus primigenius) از گونهای دیگر با نام علمی Mammuthus trogontherii، تکامل پیدا کرده بود.
اما چگونه این ماموت ها پشمالو شدند؟
💢 پاسخ این سوال در انتخاب طبیعی پنهان شده!
میدانیم که این موجودات شگفت انگیز در عصر یخبندان زندگی میکرند. جمعیتی ابتدایی از ماموتها را در نظر بگیرید که برخی از افراد این جمعیت پشمالو و برخی دیگر خز کمتری دارند. با فرا رسیدن عصر یخبندان و کاهش شدید دما، محیط به مرور سرد میشود. حالا ماموتهایی که پشم کمتری داشتند در برابر این سرما از پا افتاده و زمین بازی را ترک میکنند. اما ماموتهایی که پشمالو تر بودند تحمل بیشتری در مقابل سرما و یخبندان داشتند و درنتیجه شانس بیشتری برای بقا و تولید مثل داشتند.
بدین ترتیب ماموتهای پشمالو تر بیشتر شدند و شانس بیشتری برای تولید مثل و بقا در عصر یخبندان داشتند یعنی با هر بار تولید مثل، و با ایجاد نسل جدید، ژنهایی که مربوط به صفت «پشمالو بودن» بودند بیشتر به زادهها منتقل میشدند و این زمینه ساز تکامل ماموت پشمالو بود!
- البرز امیدی
https://youtu.be/wafql9TOAKw?si=7sG3u-fSywKgn_6-
چرا دایناسورها؟
- دکتر عرفان خسروی
- دکتر هادی صمدی
چرا دایناسورها؟
- دکتر عرفان خسروی
- دکتر هادی صمدی
💢 حکایت سوسمار ظالمی که مرغ شد!
چند سال پیش، خبری مبنی بر تکامل پیدا کردن مرغ از T-Rex، منتشر شد و بسیاری از افراد تصور میکردند که حتماً مرغ باید نوه ناخلف پادشاه دایناسورها باشد! حتما جناب رکس شب خوابیده و صبح که بیدار شده قد قد میکرده! 🐔 در حالی که تکامل اینطور عمل نمیکند و یک فرایند خطی نیست که دایناسور شب بخوابد و صبح به عنوان یک پرنده چشمش را به دنیا باز کند! در حقیقت پرندهها گروهی از دایناسورها هستند که اتفاقاً بیشتر به Velociraptor نزدیک بودند تا T-Rex! البته از اقوام آن هم به حساب میآمدند اما اجداد آنها دایناسورهایی مانند Archaeopteryx بودند نه T-Rex! (آنقدر تکرار کردم که تعدادش از دستم در رفته)
متاسفانه بسیاری از افراد فقط با خواندن تیتر یک خبر، و حتی بدون کامل درک کردن آن تیتر، شروع به اظهار نظرهای عجیب و غریبی میکنند که آدم شاخ در میآورد! منتقدین نظریه تکامل به طور کلی چیز زیادی از تکامل نمیدانند! اگر میدانستند که آن را نقد نمیکردند! (حتی از توضیح تکامل هم عاجزند) اما با توجه به کامنت های عجیب و غریبی که اخیرا زیر پستهای برنامه جدید تلسی دیده میشود، ظاهراً برخی طرفداران نظریه تکامل هم دچار اشتباه میشوند! تا جایی که علم ژنتیک را به طور کلی به عنوان مهندسی ژنتیک در نظر میگیرند!
دوستان عزیز لطفاً اول مقاله را بخوانید، برنامه را ببینید، کتاب را بررسی کنید و بعد انقدر شتاب زده اظهار نظر کنید! دکتر خسروی عیناً از تکامل دفاع میکرد، و ایشان هم به خوبی تمام جانورشناسان و دیرینه شناسان دیگر میداند که دیگر دلیلی برای بحث درمورد درست و غلط بودن نظریه تکامل وجود ندارد چرا که تکامل اصل بنیادین زیست شناسی است و برای تایید این سخنان کافیست نگاهی به رزومه دکتر خسروی داشته باشید یا حداقل آن قسمت از برنامهی دکتر صمدی که دکتر خسروی هم در آن حضور دارد را به طور کامل ببینید!
بهتر است خود برنامه را مشاهده کنید اما بد نیست من هم توضیحی بدهم : منظور دکتر خسروی تغییر درختهای فیلوژنی موجوداتی مانند دایناسورها بود که به کمک شواهد فسیلی تعیین میشوند و با افزایش دادههای فسیلی دقیق تر میشوند. برای تکامل، چه فسیل ها و چه دادههای ژنتیکی هر دو ضروری هستند!
YouTube
چرا دایناسورها؟ - هادی صمدی و عرفان خسروی
دیالوگ هادی صمدی و عرفان خسروی در خصوص موضوع "چرا دایناسورها؟"
عرفان خسروی دیرینهشناس و جانورشناس، مهمان این قسمت از تلسی دیالوگ است❤️
برای استفاده از مطالب علمی بیشتر، اپلیکیشن تلسی را از لینک زیر دانلود نمایید
📱 https://telsi.co/app-2
عرفان خسروی دیرینهشناس و جانورشناس، مهمان این قسمت از تلسی دیالوگ است❤️
برای استفاده از مطالب علمی بیشتر، اپلیکیشن تلسی را از لینک زیر دانلود نمایید
📱 https://telsi.co/app-2
Fossil Archive
فسیل نوعی Ichthyosaur به نام cymbospondylus متعلق به دورهی تریاس
رانش قارهای، فسیل و تکامل!
این فسیل مربوط به یک cymbospondylus از دورهی تریاس است! نمیتوان برای این موجود و سایر Ichthyosaurها از لفظ دایناسور دریایی استفاده کرد! این همان توصیف غلطی است که بسیار استفاده میشود و حتی در دنیای ژوراسیک جدید هم شاهد چنین اشتباهی بودیم البته درمورد Mosasaur! فارغ از این غر غرهای علمی، از میان تمام موجودات ماقبل تاریخ، cymbospondylus همیشه برای من جایگاه دیگری داشت حتی محبوب تر از ماموت پشمالو و T-Rex! تقریبا چهار سال پیش بود که یکی از فسیلهای جدید این خزندهی آبزی با قدمت ۲۴۴ میلیون سال در نوادا کشف شد. جمجمهاش به بزرگی یک انسان بود که نشان میدهد این موجود در زمان خودش حاکم شرور اقیانوس بوده!
اما همه چیز دوباره از یک سوال کودکانه اما بنیادی و مهم شروع میشود : فسیل این خزندهی دریایی داخل کوهستان نوادا چکار میکنه؟
• این سوال ماجرای بزرگی را در دل خود پنهان کرده! بد نیست این بار به سراغ تکامل خود زمین برویم! در دورهی تریاس تمام خشکیها در کنار یکدیگر، ابر قارهای واحد و بزرگ به نام پانگهآ را تشکیل داده بودند. بر اثر رانش قارهای که سرعتش چندان مشهود نیست و فقط چند سانتی متر در سال است، این خشکی ها طی میلیونها سال از یکدیگر جدا شده و دو قارهی لورازیا و گوندوانا را بوجود آوردند که مجددا به دلیل رانش قارهای این دو به مرور باعث بوجود آمدن قارههای امروزی شدند! گاهی دو ورقه به یکدیگر برخورد میکنند، گاهی دو ورقه از هم دور میشوند و گاهی هم یکی به زیر دیگری فرورانش میکند! جمعیت های مختلف این حیوانات از همه جا بی خبر هم به مرور در این روند قرار گرفت و در سرتاسر زمین پخش شد. انتخاب طبیعی و گونه زایی هم مثل همیشه دست اندر کار تولید گونههای جدید هستند اما دلیل وجود فسیل های یکسان، از یک گونه، در دو قارهی متفاوت چیست؟
یکی دوستان من که علاقهی زیادی به حل کردن پازل دارد همیشه میگوید که قارههای زمین مانند پازل هستند! چندان بیراه نمیگوید چون آمریکای جنوبی و آفریقا تقریبا مکمل یکدیگرند و همچنین وجود فسیلهای مشابه در این دو قاره گویای همه چیز است. نکتهی مورد توجه و جالب دیگر اینجاست که روند تکامل هم در این میان دخیل است! مثلا برخی دایناسورهای آمریکای جنوبی شباهت های زیادی با دایناسورهای آفریقایی دارند که ناشی از تکامل یافتن آنها از یک جد مشترک در گذشته است! مانند Spinosaurus آفریقایی و Oxalaia از آمریکای جنوبی!
اما این ها چه ربطی به cymbospondylus دارند؟ کشف این فسیل به معنای زیر آب بودن نوادا در دورهی تریاس است؟ حرکت ورقه های زمین بر اثر برخورد، ورقه های کف دریا در نهایت باعث ایجاد این کوهها شدند. درواقع کوهستان نوادا زیر آب نبوده! سطح آب هم چندان تغییر نکرده و این خشکیها هستند که همواره در حال بالا و پایین رفتن هستند. یعنی این فسیل از دل دریا بیرون آمده!
- البرز امیدی
این فسیل مربوط به یک cymbospondylus از دورهی تریاس است! نمیتوان برای این موجود و سایر Ichthyosaurها از لفظ دایناسور دریایی استفاده کرد! این همان توصیف غلطی است که بسیار استفاده میشود و حتی در دنیای ژوراسیک جدید هم شاهد چنین اشتباهی بودیم البته درمورد Mosasaur! فارغ از این غر غرهای علمی، از میان تمام موجودات ماقبل تاریخ، cymbospondylus همیشه برای من جایگاه دیگری داشت حتی محبوب تر از ماموت پشمالو و T-Rex! تقریبا چهار سال پیش بود که یکی از فسیلهای جدید این خزندهی آبزی با قدمت ۲۴۴ میلیون سال در نوادا کشف شد. جمجمهاش به بزرگی یک انسان بود که نشان میدهد این موجود در زمان خودش حاکم شرور اقیانوس بوده!
اما همه چیز دوباره از یک سوال کودکانه اما بنیادی و مهم شروع میشود : فسیل این خزندهی دریایی داخل کوهستان نوادا چکار میکنه؟
• این سوال ماجرای بزرگی را در دل خود پنهان کرده! بد نیست این بار به سراغ تکامل خود زمین برویم! در دورهی تریاس تمام خشکیها در کنار یکدیگر، ابر قارهای واحد و بزرگ به نام پانگهآ را تشکیل داده بودند. بر اثر رانش قارهای که سرعتش چندان مشهود نیست و فقط چند سانتی متر در سال است، این خشکی ها طی میلیونها سال از یکدیگر جدا شده و دو قارهی لورازیا و گوندوانا را بوجود آوردند که مجددا به دلیل رانش قارهای این دو به مرور باعث بوجود آمدن قارههای امروزی شدند! گاهی دو ورقه به یکدیگر برخورد میکنند، گاهی دو ورقه از هم دور میشوند و گاهی هم یکی به زیر دیگری فرورانش میکند! جمعیت های مختلف این حیوانات از همه جا بی خبر هم به مرور در این روند قرار گرفت و در سرتاسر زمین پخش شد. انتخاب طبیعی و گونه زایی هم مثل همیشه دست اندر کار تولید گونههای جدید هستند اما دلیل وجود فسیل های یکسان، از یک گونه، در دو قارهی متفاوت چیست؟
یکی دوستان من که علاقهی زیادی به حل کردن پازل دارد همیشه میگوید که قارههای زمین مانند پازل هستند! چندان بیراه نمیگوید چون آمریکای جنوبی و آفریقا تقریبا مکمل یکدیگرند و همچنین وجود فسیلهای مشابه در این دو قاره گویای همه چیز است. نکتهی مورد توجه و جالب دیگر اینجاست که روند تکامل هم در این میان دخیل است! مثلا برخی دایناسورهای آمریکای جنوبی شباهت های زیادی با دایناسورهای آفریقایی دارند که ناشی از تکامل یافتن آنها از یک جد مشترک در گذشته است! مانند Spinosaurus آفریقایی و Oxalaia از آمریکای جنوبی!
اما این ها چه ربطی به cymbospondylus دارند؟ کشف این فسیل به معنای زیر آب بودن نوادا در دورهی تریاس است؟ حرکت ورقه های زمین بر اثر برخورد، ورقه های کف دریا در نهایت باعث ایجاد این کوهها شدند. درواقع کوهستان نوادا زیر آب نبوده! سطح آب هم چندان تغییر نکرده و این خشکیها هستند که همواره در حال بالا و پایین رفتن هستند. یعنی این فسیل از دل دریا بیرون آمده!
- البرز امیدی
Fossil Archive
چرا برخی Ichthyosaurها تا این حد بزرگ بودند؟
چرا برخی Ichthyosaurها تا این حد بزرگ بودند؟
از میان زیر گونههای cymbospondylus، زیر گونهای ۲۴۴ میلیون ساله از نوادا، یعنی cymbospondylus youngorum همان حاکم شرور اقیانوس های تریاس است که اخیرا به آن اشاره کردم. فسیل جمجمه به خوبی حفظ شده بود و به اندازهی یک انسان بود! با توجه به اندازهی دو متری جمجمه، احتمالا کل بدن این خزندهی منحصر به فرد ۱۷ متر بوده یعنی حتی بزرگتر از Spinosaurus که به عنوان بزرگترین دایناسور تروپود شناخته میشود. این موجود حداکثر ۸ میلیون سال پس از تکامل یافتن اولین Ichthyosaurها، تکامل پیدا کرد که نشان دهنده افزایش اندازه بسیار سریعتری است که ممکن است توسط فرآیندهای پس از انقراض جمعی پرمین ایجاد شده باشد.
خزندگان به طور کلی شامل دو گروه آرکوسورها و لپیدوسورها میشوند. توآتاراها و اسکواماتا (مارها و مارمولکها) از جد مشترکی تکامل پیدا کردند که خودش با جد مشترک Ichthyosaurها و plesiosaurها، جد مشترکی داشت. Ichthyosaurها از اجداد خشکی زی تکامل یافته بودند و توانایی استفاده از اکسیژن هوا را نیز داشتهاند. یعنی برخلاف باور عموم، Ichthyosaurها بیشتر به مارها و مارمولک ها شباهت دارند تا دایناسورها! به هرحال هردوی آنها از دیاپسیدها بودند و درنهایت منقرض شدند. البته برخلاف دایناسورها که ۶۶ میلیون سال پیش منقرض شدند، Ichthyosaurها ۹۰ میلیون سال پیش از بین رفتند. به طور کلی تا پیش از ظهور Mosasaurها، احتمالا آنها شکارچیان راس هرمی اکوسیستمهای خود بودند.
• چه دلیلی برای افزایش اندازهی آنها وجود دارد و آیا شباهتی با نهنگها دارند؟
شباهت بیش از حد این خزندگان با آببازسانانی مانند دلفین ناشی از تکامل همگراست. محققان دریافتند که اگرچه هم آببازسانان و هم Ichthyosaurها در طول تکامل، اندازههای بدنی بسیار بزرگی داشتهاند، (مانند Ichthyotitan با ۲۵ متر طول) اما مسیر تکاملی آنها به سمت غولپیکری متفاوت بوده است. Ichthyosaurها در ابتدا جهش بزرگی در اندازه داشتند و در اوایل تاریخ تکامل خود افزایش اندازهی زیادی داشتند، در حالی که نهنگها برای غولپیکر شدن به زمان بسیار بیشتری نیاز داشتند.
آنها همچنین ارتباطی بین جثه بزرگ و شکار حیوانات و همچنین ارتباطی بین جثه بزرگ و از دست دادن دندانها دارند. احتمالاً اولین افزایش اندازهی Ichthyosaurها برای غولپیکر شدن به لطف افزایش جمعیت آمونیتها و کنودونتهای مارماهی مانند بدون فک توسط تابش تطبیقی (یک گونه اجدادی به اشکال جدید و متنوعی تکامل مییابد) بود که خلا اکولوژیکی پس از انقراض بزرگ پایان پرمین را پر میکردند. در کل اگرچه مسیرهای تکاملی آنها متفاوت بود، اما هم نهنگها و هم Ichthyosaurها بهرهبرداری از جایگاه های ویژه در زنجیرهای غذایی به عنوان شکارچی، متکی بودند.
- البرز امیدی
از میان زیر گونههای cymbospondylus، زیر گونهای ۲۴۴ میلیون ساله از نوادا، یعنی cymbospondylus youngorum همان حاکم شرور اقیانوس های تریاس است که اخیرا به آن اشاره کردم. فسیل جمجمه به خوبی حفظ شده بود و به اندازهی یک انسان بود! با توجه به اندازهی دو متری جمجمه، احتمالا کل بدن این خزندهی منحصر به فرد ۱۷ متر بوده یعنی حتی بزرگتر از Spinosaurus که به عنوان بزرگترین دایناسور تروپود شناخته میشود. این موجود حداکثر ۸ میلیون سال پس از تکامل یافتن اولین Ichthyosaurها، تکامل پیدا کرد که نشان دهنده افزایش اندازه بسیار سریعتری است که ممکن است توسط فرآیندهای پس از انقراض جمعی پرمین ایجاد شده باشد.
خزندگان به طور کلی شامل دو گروه آرکوسورها و لپیدوسورها میشوند. توآتاراها و اسکواماتا (مارها و مارمولکها) از جد مشترکی تکامل پیدا کردند که خودش با جد مشترک Ichthyosaurها و plesiosaurها، جد مشترکی داشت. Ichthyosaurها از اجداد خشکی زی تکامل یافته بودند و توانایی استفاده از اکسیژن هوا را نیز داشتهاند. یعنی برخلاف باور عموم، Ichthyosaurها بیشتر به مارها و مارمولک ها شباهت دارند تا دایناسورها! به هرحال هردوی آنها از دیاپسیدها بودند و درنهایت منقرض شدند. البته برخلاف دایناسورها که ۶۶ میلیون سال پیش منقرض شدند، Ichthyosaurها ۹۰ میلیون سال پیش از بین رفتند. به طور کلی تا پیش از ظهور Mosasaurها، احتمالا آنها شکارچیان راس هرمی اکوسیستمهای خود بودند.
• چه دلیلی برای افزایش اندازهی آنها وجود دارد و آیا شباهتی با نهنگها دارند؟
شباهت بیش از حد این خزندگان با آببازسانانی مانند دلفین ناشی از تکامل همگراست. محققان دریافتند که اگرچه هم آببازسانان و هم Ichthyosaurها در طول تکامل، اندازههای بدنی بسیار بزرگی داشتهاند، (مانند Ichthyotitan با ۲۵ متر طول) اما مسیر تکاملی آنها به سمت غولپیکری متفاوت بوده است. Ichthyosaurها در ابتدا جهش بزرگی در اندازه داشتند و در اوایل تاریخ تکامل خود افزایش اندازهی زیادی داشتند، در حالی که نهنگها برای غولپیکر شدن به زمان بسیار بیشتری نیاز داشتند.
آنها همچنین ارتباطی بین جثه بزرگ و شکار حیوانات و همچنین ارتباطی بین جثه بزرگ و از دست دادن دندانها دارند. احتمالاً اولین افزایش اندازهی Ichthyosaurها برای غولپیکر شدن به لطف افزایش جمعیت آمونیتها و کنودونتهای مارماهی مانند بدون فک توسط تابش تطبیقی (یک گونه اجدادی به اشکال جدید و متنوعی تکامل مییابد) بود که خلا اکولوژیکی پس از انقراض بزرگ پایان پرمین را پر میکردند. در کل اگرچه مسیرهای تکاملی آنها متفاوت بود، اما هم نهنگها و هم Ichthyosaurها بهرهبرداری از جایگاه های ویژه در زنجیرهای غذایی به عنوان شکارچی، متکی بودند.
- البرز امیدی
Fossil Archive
https://youtu.be/K0NE14YYodI?si=xTYmPm1SnRZbCyEj فقط علم ادبیات علمی و ترجمهی آن دکتر عرفان خسروی با حضور محمد حسین جهان پناه
https://youtu.be/y3dujJMRRYI?si=jKA7AGmKAbv6W1pt
فقط علم
موجودات فرازمینی
دکتر عرفان خسروی
با حضور بهزاد قدیمی
فقط علم
موجودات فرازمینی
دکتر عرفان خسروی
با حضور بهزاد قدیمی
YouTube
فقط علم: همراه با عرفان خسروی و بهزاد قدیمی به سراغ موجودات فرازمینی رفتهایم
موجودات فرازمینی دقیقاً کیستند؟
سروکلهی آنها از کجا در دنیای ما پیدا شده؟
نقش آنها در داستانهای علمیتخیلی چیست؟
سروکلهی آنها از کجا در دنیای ما پیدا شده؟
نقش آنها در داستانهای علمیتخیلی چیست؟
• اتفاقاتی که توسط فسیل ها ثبت شدند!
ممکن است با خودتان فکر کنید که فسیلها فقط بقایای استخوانی، یا آثاری از فعالیت های موجودات ماقبل تاریخ هستند. اما اینطور نیست، چرا که فسیلها گاهی مستقیما فعالیتهای موجودات را ثبت میکنند! برای مثال یکی از فسیلهای معروف Velociraptor در حالی که با یک Protoceratops گلاویز شده بود در صحرای گوبی مغولستان کشف شد که مشخصاً توضیح دیگری برای کشف چنین فسیلی در این حالت وجود ندارد! علیرغم اینکه گاهی فسیلها بسیار ناقص هستند، اما خیلی اوقات فسیلهای کامل، با جزئیات بسیار زیادی از دایناسورها و سایر موجودات ماقبل تاریخ یافت میشود! حدود ۲۵۰ نمونه فسیل از Tyrannosaurus Rex تا به حال کشف شده که نزدیک به ۲۵ تای آنها تقریبا کامل بودند! برخی گونهها مانند Anchiornis، و Archaeopteryx فسیل های زیاد و اغلب کاملی از خود به جا گذاشتهاند و از طرفی برخی فسیلها مانند فسیل Microraptor شواهدی از رژیم غذایی این موجودات را به ما نشان میدهند.
• اما گاهی برخی موجودات لقمههایی بزرگتر از دهان خود برمیداشتند که دیدگاه ما را راجع به خود عوض کردند!
تا سال ۲۰۲۰ تصور میشد که Ichthyosaurها به طور کلی از کنودونتها و سفالوپودهایی مثل آمونیتها تغذیه میکردند. اما پس از آن اکتشافی رخ داد که توضیح ما درمورد رژیم غذایی Ichthyosaurها را متحول کرد. Guizhouichthyosaurus که تا سال ۲۰۰۲ یه عنوان یکی از اقوام نزدیک Cymbospondylus به حساب میآمد اما حالا میدانیم که نزدیک ترین جد مشترکش با Cymbospondylus نبوده! یکی از فسیلهای این خزندهی پنج متری که حدود ۲۴۰ میلیون سال پیش در اقیانوسهای دورهی تریاس پرسه میزده، شواهدی از شکار Xinpusaurus چهار متری توسط این موجود را به ما نشان میدهد.
پیش از این به شباهتهای بین Ichthyosaurها و آببازسانانی مانند دلفین و نهنگ اشاره کرده بودم. آنها مانند دلفینها و نهنگها هوا تنفس میکردند و مانند نهنگ قاتل امروزی یا کوسههای سفید بزرگ، آنها ممکن است شکارچیان اصلی اکوسیستمهای خود بوده باشند، اما تا چند سال پیش شواهد مستقیم کمی در این مورد وجود داشته است. بقایای Xinpusaurus در معده Guizhouichthyosaurus توسط اسید معده حل نشده بود، بنابراین، او باید خیلی زود پس از خوردن این غذا مرده باشد. در واقع بقایای شکار، در بدن شکارچی کشف شده!
- البرز امیدی
ممکن است با خودتان فکر کنید که فسیلها فقط بقایای استخوانی، یا آثاری از فعالیت های موجودات ماقبل تاریخ هستند. اما اینطور نیست، چرا که فسیلها گاهی مستقیما فعالیتهای موجودات را ثبت میکنند! برای مثال یکی از فسیلهای معروف Velociraptor در حالی که با یک Protoceratops گلاویز شده بود در صحرای گوبی مغولستان کشف شد که مشخصاً توضیح دیگری برای کشف چنین فسیلی در این حالت وجود ندارد! علیرغم اینکه گاهی فسیلها بسیار ناقص هستند، اما خیلی اوقات فسیلهای کامل، با جزئیات بسیار زیادی از دایناسورها و سایر موجودات ماقبل تاریخ یافت میشود! حدود ۲۵۰ نمونه فسیل از Tyrannosaurus Rex تا به حال کشف شده که نزدیک به ۲۵ تای آنها تقریبا کامل بودند! برخی گونهها مانند Anchiornis، و Archaeopteryx فسیل های زیاد و اغلب کاملی از خود به جا گذاشتهاند و از طرفی برخی فسیلها مانند فسیل Microraptor شواهدی از رژیم غذایی این موجودات را به ما نشان میدهند.
• اما گاهی برخی موجودات لقمههایی بزرگتر از دهان خود برمیداشتند که دیدگاه ما را راجع به خود عوض کردند!
تا سال ۲۰۲۰ تصور میشد که Ichthyosaurها به طور کلی از کنودونتها و سفالوپودهایی مثل آمونیتها تغذیه میکردند. اما پس از آن اکتشافی رخ داد که توضیح ما درمورد رژیم غذایی Ichthyosaurها را متحول کرد. Guizhouichthyosaurus که تا سال ۲۰۰۲ یه عنوان یکی از اقوام نزدیک Cymbospondylus به حساب میآمد اما حالا میدانیم که نزدیک ترین جد مشترکش با Cymbospondylus نبوده! یکی از فسیلهای این خزندهی پنج متری که حدود ۲۴۰ میلیون سال پیش در اقیانوسهای دورهی تریاس پرسه میزده، شواهدی از شکار Xinpusaurus چهار متری توسط این موجود را به ما نشان میدهد.
پیش از این به شباهتهای بین Ichthyosaurها و آببازسانانی مانند دلفین و نهنگ اشاره کرده بودم. آنها مانند دلفینها و نهنگها هوا تنفس میکردند و مانند نهنگ قاتل امروزی یا کوسههای سفید بزرگ، آنها ممکن است شکارچیان اصلی اکوسیستمهای خود بوده باشند، اما تا چند سال پیش شواهد مستقیم کمی در این مورد وجود داشته است. بقایای Xinpusaurus در معده Guizhouichthyosaurus توسط اسید معده حل نشده بود، بنابراین، او باید خیلی زود پس از خوردن این غذا مرده باشد. در واقع بقایای شکار، در بدن شکارچی کشف شده!
هیچکس آنها نبود تا فیلم بگیرد! اما وظیفهی دیرینه شناسان چیزی مانند وظیفهی کارآگاه است. آنها با توجه به شواهدی که پیدا میکنند، منطقی ترین نتیجه گیری را ارائه میدهند. با اکتشاف شواهد بیشتر ممکن است نتیجه گیری قبلی کامل تر شود و بهبود پیدا کند.
- البرز امیدی
Fossil Archive
• اتفاقاتی که توسط فسیل ها ثبت شدند! ممکن است با خودتان فکر کنید که فسیلها فقط بقایای استخوانی، یا آثاری از فعالیت های موجودات ماقبل تاریخ هستند. اما اینطور نیست، چرا که فسیلها گاهی مستقیما فعالیتهای موجودات را ثبت میکنند! برای مثال یکی از فسیلهای معروف…
فسیل Guizhouichthyosaurus
(معمولا Ichthyosaurها از رخ بهتر فسیل میشوند)