|ریدتودریم|
175 subscribers
53 photos
34 files
14 links
ریدتودریم | چند چیز مربوط به نوشتن
« آدم باید با مخلوقش چیکار کنه؟ »

وبسایت(ع)
Readtodream.ie
اینستاگرام(ره)
instagram.com/readtodreams

اگر هم خواستین برامون داستان تعریف کنین:
@rtodream
Download Telegram
سارا که قبلا صداش رو تو داستان خوانی‌های ریدتودریم شنیدین و تو مسابقه اسمش #بوالعجبکار بود
یه نویسنده خیلی توانا و البته دوست عزیز ما که متاسفانه بخاطر شرایط کاریش مسابقه رو نصفه گذاشت
البته خودش معتقده که فقط یه تپل معمولیه
نوبتی هم که باشه نوبت #روزسوم‌ رسیده
سارای عزیز یا همون #جیلالالا که داستان‌هاش واقعا دوست داشتنی بود اما یهو برنامه‌های زندگیش عوض شد و قرار بر مهاجرت شد و اینها
و تف به روزگار که مارو از داستان‌هاش محروم کرد
زینب سادات که احتمالا با بسط بدیهیات و تصویرسازیاش بشناسیدش و به نظر من این آدم یه بخش دیگه داره که داستان پردازه کاملا..و با اسم #نیلی پیشمون بود
هرچند بخاطر عمل پاش نتونست داستان سوم رو بهمون بده
از همینجا امیدورایم حالش خوب شه زودتر
خب معرفی #روزچهارم
من نمی‌دونم چرا اما ارادت خاصی به این عدد دارم شاید چون بعد ۳ میاد
زهرا اسدی!
بخوام صادق باشم باید بگم این آدم قلمش هنوز خامه اما احساساتش نه
و کاش یه روز قبول کنه که یه بخش وکودش نویسنده داستاناییه نه مقاله نویس ادبی
اگر می‌خواید داستان‌هاش رو بخونید هشتگش #شبره بود
الیکا که اسمش رو گذاشته بود #مادرزمین
نویسنده‌ای که توانایی توصیفش( با اینکه هنوز خام بود) یک جاهایی شگفت‌زدم می‌کرد. راستش اول مسابقه فکرشم نمی‌کردم همچین قلم توانمندی ازش ببینم
آخه کی فکر میکنه یه الیکا بتونه انقدر عمیق بنویسه؟
رسیدیم به #روزپنجم
لیلی اسمش رو سارا انتخاب کرد (#خدوک)
و به نظرم اگر حوصلش بشه مسائل رو اونجوری که تو ذهنش هست تصویر کنه‌ قلم قدرتمندی داره
البته اگر حوصلش بذاره
که از همین تریبون براش از پروردگار تقاضای حوصله دارم
طوبی که با اسم مستعار #ابر مهمونمون بود و خیلی زود بخاطر مشکلاتی که براش پیش اومد از دور مسابقه اومد بیرون و معتقدم اگر میموند یکی از بهترین نویسنده‌های این دوره بود
بریم سراغ #روزششم
شیش هم عدد قشنگیه بچه‌ها
آلما که آدم قشنگیه، یه وقتش بی ادبیه اما بقیه خیلی باورشون نمی‌شه.
اسم مستعارش #نازک‌خیال بود.
به نظرم قلم این دختر، در واقع چیزی که تو مسابقه نوشت، فرسنگها از قلم واقعیش دوره وگرنه من دیدم و البته شنیدم که بلده قصه بگه.
اگه زیاد به خودش سخت نگیره به نظرم قشنگتر هم میشه
مریم رو( با اسم مستعار #چی‌بایدبگم) باید یکم متفاوت از بقیه معرفی کنیم.
بدین صورت:
خب سلام من مریمم. مریم حریمی.
و ۲۲ ساله که دارم هرروزصبح چشممو را به این جهان میگشایم. بعضی روزام ظهر گشودم . حتی شب.
بعد اینکه معلمم .معلم ابتدایی‌ .سوم تا ششم‌ ابتدایی و امسال سال چهارمیه که دارم درس میدم .فارغ التحصیل رشته تاریخم.
مشهد زندگی میکنم و کردم. اگر چه خودم رواصالتا یزدی میدونم. ۳ سال که ازدواج کردم.
بعد اینکه از موقعی که یادمه مینوشتم از ابتدایی یعنی. که بعد چون خانواده خیلی پیگیر بودن و نوشته هام رو تو دورهمی ها میخوندن و میخندیدن و تف زدن به حریم‌شخصی تا الان نویسنده نشدم.
تو مغزم پر از شعره و میتونم سر مشاعره باهاتون کل کل کنم.و خب قطعا روتون کم میشه. و بسم‌الله اگر حریف مایی.
چیز دیگه ای که شاید باهاش تعریف بشم گل و گیاهه و با اینکه خونم کوچیکه و ففط یک پنجره داره قسمت بزرگی از خونم و زندگیم و دلم رو گلدون هام پر کردن.
خب همین دیگه .نشمردم ببینم صد کلمه شده یا نه ولی همنقد بیشتر بلد نیستم.
امیدوارم که چیزی از هم یاد بگیریم ولو اینکه مربوط به نویسندگی نباشه.
نقطه.