Forwarded from 「 تجربه پاییز 」
عزیز من! زندگی، بدون روزهای بد نمیشود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما، روزهای بد، همچون برگهای پائیزی، باورکن که شتابان فرو میریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان میشکنند، و درخت، استوار و مقاوم بر جای میماند.
عزیز من! برگهای پائیزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...
| نادر ابراهیمی |
عزیز من! برگهای پائیزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...
| نادر ابراهیمی |
📕 ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
✍🏻 پائولوکوئیلو
کوئلیو با داشتن تجربه اقامت در بیمارستان روانی این قصه را مینویسد.
این کتاب ماجرای ورونیکای ۲۴ ساله است که علیرغم زندگی نرمالش تصمیم به خودکشی میگیرد.
اما در جستجوی مرگ، زندگی را میابد.
این کتاب به گفته نویسنده “درباره کسانی است که در قالبهای معمول اجتماع نمیگنجند.
درباره جنون است و نیاز به یافتن راهی متفاوت برای زندگی،
در پایان خود خواننده با این تصمیم مواجه میشود که عنوان دومی را برای رمان پس از خواندنش « نتیجه » بگیرد و بگوید:
ورونیکا تصمیم می گیرد « آزاد » باشد.
داستان با خیالبافیهای ورونیکای ۲۴ ساله آغاز میشود.
راه میرود و آینده را در ذهنش تصور میکند…
تصویری نه چندان زیبا از کلیشههای زندگی عموم مردم.
کار خوب، عاشق شدن، ازدواج، بچه دار شدن و...
زندگی رقتانگیزی است؛
ترجیح میدهد قبل از تجربه واقعی آن با زندگی سرشار از رنج و درماندگی خداحافظی کند.
«ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد !»
به خانه میرسد و با خوردن قرص تصمیم خود برای مرگ را عملی میکند.
وقتی چشمهایش را باز میکند ابتدا تصور میکند مردهاست
اما پرستار توضیح میدهد که کجاست و چه اتفاقی برایش افتاده!
او حامل خبر بدی برای ورونیکاست، این خبر که براثر مصرف دارو قلبش دچار عارضهای جدی شده و نهایتا چند هفته زنده میماند!
روانپزشک او ترتیبی می دهد تا پدر و مادر ورونیکا به ملاقات او بیایند
تا درمورد شرایط او صحبت کنند.
طی صحبتهایشان معلوم میشود ورونیکا یک دختر سربراه، مورد تایید همه و موفق است.
که البته خود او از بازی کردن نقش محبوب دیگران خوشحال نیست! و....
#معرفیکتاب 🍃📚☕️
📚@readingsmartt📚
✍🏻 پائولوکوئیلو
کوئلیو با داشتن تجربه اقامت در بیمارستان روانی این قصه را مینویسد.
این کتاب ماجرای ورونیکای ۲۴ ساله است که علیرغم زندگی نرمالش تصمیم به خودکشی میگیرد.
اما در جستجوی مرگ، زندگی را میابد.
این کتاب به گفته نویسنده “درباره کسانی است که در قالبهای معمول اجتماع نمیگنجند.
درباره جنون است و نیاز به یافتن راهی متفاوت برای زندگی،
در پایان خود خواننده با این تصمیم مواجه میشود که عنوان دومی را برای رمان پس از خواندنش « نتیجه » بگیرد و بگوید:
ورونیکا تصمیم می گیرد « آزاد » باشد.
داستان با خیالبافیهای ورونیکای ۲۴ ساله آغاز میشود.
راه میرود و آینده را در ذهنش تصور میکند…
تصویری نه چندان زیبا از کلیشههای زندگی عموم مردم.
کار خوب، عاشق شدن، ازدواج، بچه دار شدن و...
زندگی رقتانگیزی است؛
ترجیح میدهد قبل از تجربه واقعی آن با زندگی سرشار از رنج و درماندگی خداحافظی کند.
«ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد !»
به خانه میرسد و با خوردن قرص تصمیم خود برای مرگ را عملی میکند.
وقتی چشمهایش را باز میکند ابتدا تصور میکند مردهاست
اما پرستار توضیح میدهد که کجاست و چه اتفاقی برایش افتاده!
او حامل خبر بدی برای ورونیکاست، این خبر که براثر مصرف دارو قلبش دچار عارضهای جدی شده و نهایتا چند هفته زنده میماند!
روانپزشک او ترتیبی می دهد تا پدر و مادر ورونیکا به ملاقات او بیایند
تا درمورد شرایط او صحبت کنند.
طی صحبتهایشان معلوم میشود ورونیکا یک دختر سربراه، مورد تایید همه و موفق است.
که البته خود او از بازی کردن نقش محبوب دیگران خوشحال نیست! و....
#معرفیکتاب 🍃📚☕️
📚@readingsmartt📚
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد
پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
✍🏻 صادق سرمد
#شعر 🌱
📚@readingsmartt📚
چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد
پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
✍🏻 صادق سرمد
#شعر 🌱
📚@readingsmartt📚
در فرهنگ ژاپن اصطلاح درخشانی هست به نام وابی-سابی. یعنی آن زیبایی که از نقص آمده. مثل پرتوی که از شکاف دیوار به درون میآید. در فرهنگ ما هم انار ترکخورده زیباتر است، و همینطور کوزهی نیمشکسته. فرش کهنه، بهای بیشتر دارد. شیارها و ترکهای آشفتهی چوب قشنگتر هستند. زخم دارکوب و لانهی سار در شکافی، تنهی درخت را زندهتر میکنند. چال گونه هم نقصی عضلانی، اما زیباست. پوست آدم هم رفتهرفته چروک برمیدارد و هر چروک، هر افتادگی و موی سفید، داستان آدم است. طاقِ قدیمی اگر زیباست، بخاطر کاشیهای شکسته و مفقودش است و هنرش، قرنها آسیب و ایستادن است. گفتن ندارد، اما دل شکسته هم زیباتر است و او هم گفته بود که نزد قلبهای شکسته است.
کمالطلبی آدم را مریض میکند، عقب نگه میدارد و ترسو میکند. مگر چی کامل است؟ و به قول آن دوست، جونور کامل کیه؟ هیچچیز پاینده نیست و تا ابد با ما نیست و هیچکس مانا نیست. بیهیچ یکنواختی، تقارن و صیقل. وابیسابی علیه کمالخواهی است. نقص، فردیت میبخشد. این وجهِ گمشدهی زندگی ماست.
📝معین دهاز
📚@readingsmartt📚
کمالطلبی آدم را مریض میکند، عقب نگه میدارد و ترسو میکند. مگر چی کامل است؟ و به قول آن دوست، جونور کامل کیه؟ هیچچیز پاینده نیست و تا ابد با ما نیست و هیچکس مانا نیست. بیهیچ یکنواختی، تقارن و صیقل. وابیسابی علیه کمالخواهی است. نقص، فردیت میبخشد. این وجهِ گمشدهی زندگی ماست.
📝معین دهاز
📚@readingsmartt📚
میوهی بسیار، شاخهی درخت را میشکند، شادی بسیار، قلب را. ترکمن میگوید: با نصف خندهات بخند تا مجبور نشوی گریه کنی. با جامهی نو، چاروق نو نپوش. کمال، غصه میآورد!
✍🏻نادر ابراهیمی
📙 آتش بدون دود
📚@readingsmartt📚
✍🏻نادر ابراهیمی
📙 آتش بدون دود
📚@readingsmartt📚
بگذار آنان که عشق حقیقی را نیافته اند
بگویند هرگز چنین چیزی وجود ندارد
چنین باوری
مرگ و زندگی را برای شان آسوده تر خواهد کرد !
📕 عجیب ترین کلمات
✍🏻 شیمبورسکا
📚@readingsmartt📚
بگویند هرگز چنین چیزی وجود ندارد
چنین باوری
مرگ و زندگی را برای شان آسوده تر خواهد کرد !
📕 عجیب ترین کلمات
✍🏻 شیمبورسکا
📚@readingsmartt📚
#داستانک ✨📖💜
کرم شب تاب گفت: رفیق خرگوش، من همیشه میکوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم، جنگل را روشن کنم، اگرچه بعضی از جانوران مسخرهام میکنند و میگویند "با یک گل بهار نمیشود، تو بیهوده میکوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی." خرگوش گفت: این حرف مال قدیمیهاست. ما هم میگوییم "هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است."
✍🏻صمد بهرنگی
📕 اولدوز و عروسک سخنگو
📚@readingsmartt📚
کرم شب تاب گفت: رفیق خرگوش، من همیشه میکوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم، جنگل را روشن کنم، اگرچه بعضی از جانوران مسخرهام میکنند و میگویند "با یک گل بهار نمیشود، تو بیهوده میکوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی." خرگوش گفت: این حرف مال قدیمیهاست. ما هم میگوییم "هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است."
✍🏻صمد بهرنگی
📕 اولدوز و عروسک سخنگو
📚@readingsmartt📚
من از دین سر در نمیآورم ولی خداوند را خیلی دوست دارم.
چون او تنهاست !
📕 سه دختر حوا
✍🏻 الیف شافاک
📚@readingsmartt📚
چون او تنهاست !
📕 سه دختر حوا
✍🏻 الیف شافاک
📚@readingsmartt📚
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلختر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر
📝 حامد عسکری
#شعر🌱
📚@readingsmartt📚
با همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلختر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر
📝 حامد عسکری
#شعر🌱
📚@readingsmartt📚
یک بار مرد بزرگی که گویی به یک نظر درد مرا دریافته بود،
به من گفت: سعی کن چیزی را دوست بداری،
فرقی هم نمی کند چه چیز.
خدا، زن، موسیقی، حتى تریاک!
ولی یک چیزی را دوست بدار.
📙همنوایی شبانه ارکستر چوب ها
🖊رضا قاسمی
📚@readingsmartt📚
به من گفت: سعی کن چیزی را دوست بداری،
فرقی هم نمی کند چه چیز.
خدا، زن، موسیقی، حتى تریاک!
ولی یک چیزی را دوست بدار.
📙همنوایی شبانه ارکستر چوب ها
🖊رضا قاسمی
📚@readingsmartt📚