رهپویان وصال شیراز _ انجوی نژاد
4.12K subscribers
7.71K photos
2.2K videos
164 files
3.76K links
تنها کانال رسمی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد و کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

ادمین کانال:
@rahpouyan_vesal

📩ایتا :
https://eitaa.com/rahpouyancom

📩اینستاگرام:
https://www.instagram.com/rahpouyan_vesal
Download Telegram
⁣⁣🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠

#حماسه_یاسین 20
#قسمت بیستم




🔶وقتي برگشتيم مقر ، تمرين دوباره شروع شد . يك شب ، #سيد_هادي_مشتاقيان را به اتاق فرماندهي احضار كردند .🙄 وقتي برگشت ، ديدم گريه كرده . 😳گفت برادر #جليل گفته چون تو برادر شهيد هستي ، نمي توانيم تو را ببريم و . . .😕 تا صبح گريه كرد و از صبح تا ظهر هم با برادر #جليل چك و چانه زد . 😶ظهر موقع نماز ، دلم به حالش سوخت . با التماس گفت : ” سيد ! بعد از ظهر مي خواهم بروم دوباره صحبت كنم . دعا كن قبولم كنند . “

🔶 بعد از نماز ، از خدا خواستم كه حاجت هادي را روا كند . بعد از ظهر شاد و خندان پريد تو اتاق و مرا بغل كرد و گفت : ” سيد ! درست شد 😃. “ ١٧/١٠/٦٥ ، روز آخر بود . قرار شد ساعت ٤ بعد از ظهر برويم خط ٢٥ متري . اين خط به اين دليل ٢٥ متري ناميده مي شد كه فاصلة بين ما و خط عراق در اغلب جاها ٢٥ متر بيشتر نبود . قرار بود در سنگرهاي خط پنهان شويم . بعد از مراسم نماز ظهر گفتند چون بايد راه #نهر_خين باز شود تا كل گردان بتوانند رد شوند ، ما يك دستة ويژه ، مركب از دو تيم انتخاب كرده ايم ؛ شامل شش تخريبچي و سه آرپي جي زن براي هر تيم . كل دسته ١٨ نفر بود . اسامي را خواندند ؛ اسم من هم بود .


🔶تيم اول ، به سرگروهي حسين #صادقي_نژاد و تيم دوم ، به سرگروهي #مصطفي_كاظمي . مسؤول كل دستة ويژه هم #امير_نظري بود كه با حفظ سمت معاونت گردان ، به دليل اهميت دسته براي اين مسؤوليت انتخاب شده بود . ساعت ٤ بعد از ظهر ، تا نزديكي هاي خط با ماشين رفتيم 🚗و بعد پياده و حدود ٦ بعد از ظهر يعني يك ساعت به اذان مغرب مانده در سنگرهاي خط ٢٥ متري مستقر شديم . اين بار برخلاف #كربلاي_چهار ، حفاظت بسيار خوب رعايت شده بود . گفتند تا شب نشده ، وضو گرفته ، لباسهاي غواصي را بپوشيد . چون موقع اذان بود ، گفتند همه در سنگرها نماز را نشسته بخوانند .

🔶 #مسعود_احمديان ، به #حسين_حيدري يكي از مسؤولان گردان گفت : ” من بايد بيرون بخوانم ! “ لحنش جوري بود كه حسين موافقت كرد . غير از نماز مغرب و عشاء ، نماز غفيله و وتيره اش را هم خواند و با چشماني سرخ آمد داخل سنگر ، گوشه اي چمباتمه زد و رفت تو فكر . بعد از نماز نشستيم با بچه ها به خوردن شام و صحبت كردن . #سيد_هادي_مشتاقيان دمِ در ايستاده بود و خيره شده بود به تاريكي . صدايش كردم بيايد شامش را بخورد . آمد و با پاشنة پا روي انگشت كوچك دستم ايستاد و شروع كرد به فشار دادن .

🕙قسمت بیست و یکم فردا شب راس 22
🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠
@rahpouyancom
⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠
#حماسه_یاسین 21

#قسمت بیست و یکم



🔶درد زيادي داشت ؛😖 ولي چون فهميدم شوخي مي كند ، به روي خود نياوردم . از اين كارها زياد مي كرد . به قول خودش ابراز محبت بود !! بعد دو زانو نشست روبرويم . جريان اشكش را زير نور فانوس ديدم . گفت : ” تو الان تو دستة ويژه هستي ، بعيد مي دونم زنده در بري ! مونده ام اگر همون اولِ عمليات ، جنازة تو را در معبر ديدم ، چه جو ري روحيه ام را حفظ كنم ؛ آخه خيلي دوستت دارم ! “

🔶اولين بار بود كه اين حرف را به من مي زد ! گفتم : ” ما تو اين خط ها نيستيم . “ 😶بي توجه ادامه داد : ” اگر اون طرفها رفتي ، سلام منو به داداشم مهدي برسون . بهش بگو خيلي بي معرفتي ! چرا يه سري به ما نمي زني ؟ “ از هم جدا شديم . رفتم در سنگر دستة ويژه .

🔶همة چشمها سرخ بود . نوبت جلسة توجيهي آخر براي شكستن خط و جزئيات بود . برادر #حسين_حيدري، آخرين سفارشهاي لازم را كرد . توضيح داد كه چند توپ ١٠٥ ميلي متري ،💣 اين طرف خط آماده است كه اگر شما در معبر لُو رفتيد ، به سمت سنگرهاي كمين شليك كنند تا سنگرها تخريب شوند . ضمناً بعد از اينكه دستة ويژه ، راه را باز كرد و اولين سنگرهاي خط خاموش شد ، بقية بچه هاي غواصي🏊🏻 از راه همان تونل از آب رد مي شدند و بقية خط را تصرف مي كنند و بعد هم قرار است خاكريزها توسط بچه هاي انفجارات بُرش داده شود و بچه هاي يگان دريايي ، پل شناور را روي رودخانة خين بيندازند و گردانهاي پياده ، داخل بوارين شوند و كار پاكسازي را ادامه دهند .

🔶 نحوة آرايش سنگرهاي انفرادي و اجتماعي عراق در خط اول را هم توضيح داد ؛ طوري كه خط اول را مثل اتاقهاي خانة خودمان مي شناختيم ! 👌🏼حتي توضيح دادند كه سنگرهاي اجتماعي عراق ، درِ توري دارد كه به طرف بيرون باز مي شود و ضد نارنجك است . از اين رو براي انداختن نارنجك حتماً بايد در را باز كنيم . نام عمليات را هم گفتند كه #كربلاي_٥ است ؛ اما اعلام رمز آن ماند براي بعد .

🔶ساعت شروع عمليات هم ٣٠/١ 🕜نيمه شب اعلام شد و گفتند كه ما و #گردان_نوح از سمت چپ ما حدود ساعت يك كار را شروع خواهيم كرد . قرار الحاق ما نيز از سمت چپ بود . بعد هم گفتند تا ساعت ٤٥/١٢ بدون سروصدا استراحت كنيد . #مسعود_احمديان كه بغل دست من دراز كشيده بود ، گفت : ” سيد ! مي گن هر كي تو آب شهيد بشه ، حق الناس نداره ؛ درسته ؟ “😢

🕙قسمت بیست و دوم داستان فردا شب راس ساعت 22⁣


🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠
@rahpouyancom