رهپویان وصال شیراز _ انجوی نژاد
4.1K subscribers
7.71K photos
2.19K videos
164 files
3.75K links
تنها کانال رسمی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد و کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

ادمین کانال:
@rahpouyan_vesal

📩ایتا :
https://eitaa.com/rahpouyancom

📩اینستاگرام:
https://www.instagram.com/rahpouyan_vesal
Download Telegram
🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠

#حماسه_یاسین 2
#قسمت دوم


🔶از دور اسمان خونين رنگ #خرمشهر كه رو به تاريكي ميرفت نمودار شد داخل شهر كه شديم غربت شهر وبوي تازه خون شهدا اميخته با بوي باروت همه را منقلب كرد. زمزمه « كجاييد اي شهيدان خدايي پيچيد». به گلزار شهدا رسيديم. دلم بدجوري گرفته بود. 😔عكس شهدا از جلوي چشم رژه ميرفتند شهداي #كربلاي_١
#كربلاي_٣ #والفجر_٨ #ميمك #بدر #جزيره و... #حيدري #تناكي #شمس_ابادي #حسين_زاده #محمودي #جان_پناه #سيدي #تباد_كاني #هروي #راسخي و....😔

🔶راه افتاديم ورسيديم به ١٠٠ متري رود كارون. اتوبوس ايستاد. در اينجا بود كه برادر #اميرنظري كه از معاونان #تخريب بود گفت :"برادرا اينجا خرمشهره واين مرغدوني هم مقر ماست.وبه يك مرغداني مخروطي فوق العاده كثيف اشاره كرد."😐🐔🐔🐓🐓
تكه پرانيها شروع شد يكي گفت ميخوايم براشون تخم كنيم !يكي گفت ميخوان پروارمون كنن وبعد مارو بدن به سلاخي برادر #نظري گفت: "تا دير نشده شروع كنيد به تميز كردن. بعدا براتون همه چيز رو ميگم"

🔶 بعد از چند ساعت مرغداني كاملا شسته ورفته وتميز باپتوهاي قشنگ فرش شد. #جعفرموسوي و #شوريده_دل هم داشتند با موتور برق ور ميرفتند وسيم كشي مي كردند.بچه هاي تبليغات هم در وديوار مرغداني را كرده بودند مثل حسينيه پر از كتيبه وشعروحديث وعكس امام وشهدا ! من و #تقي_خزاعي ويكي دوتا چايي خور ديگر هم با هيزم ويك ديگ بزرگ داشتيم ترتيب چايي رو ميداديم. ☕️☕️

🔶اب را توي ديگ جوش مي اورديم سه چهارمشت چاي خشك اعلا ميريختيم توي چفيه وان را گره ميزديم ومي انداختيم توي ديگ ميشد يك چاي ليپتون بزرگ .كارها تمام شد. بعد از خوردن كنسرو وصرف چاي ، امير #نظري شروع كرد:
📣"بسم رب الشهدا والصديقين. برادرا خسته هستند. من بدون مقدمه لب مطلب رو بگم توضيحات وتفصيلاتش باشد براي بعد..."
فهميديم كه قرار است لشكر در منطقه اي كه كار ابي لازم دارد عمليات انجام بدهد و براي همين بايد دو #گردان_غواص از نيروهاي زبده لشكر اماده شوند يكي در اختيار #تخريب وديگري در اختيار #اطلاعات_عمليات قرار بگيرد.حالا هم قرار است از بين بچه هاي تخريب وطي يك اموزش فشرده براي ٢ گروه ٥٠ نفره - كه ما گروه اول بوديم - در مدت ٢٠روز يك عده انتخاب شوند براي گرداني بنام #ياسين تا با بقيه بچه هايي كه از گردانهاي ديگر لشكر دست چين شده اند گردان ويژه غواصي راتشكيل بدهند و اموزش تكميلي راببينند در منطقه اي كه بعدا توضيح داده خواهد شد كار كنند.🏊🏻🌊


🔶 چند تن از غواصان تخريب هم بايد به گردان ديگر غواصي كه دست بچه هاي اطلاعات بود يعني #گردان_نوح براي معبر زدن ميرفتند.شور وشعف خاصي بر بچه ها حاكم بود. هم فال بود وهم تماشا ! هم اب بازي ميكرديم هم گردان ويژه خط شكن بوديم.با امدن برادران #رضايي و #كشاورز وكمك انها به برادر نظري كه غواص با سابقه اي بودجمع مربيان تشكيل شد.خيلي زود پي برديم كه خوشحالي اوليه ما بي ربط بوده است چرا كه فشار كار وسختي ان از همان اول خود را نشان داد. پس خيلي سريع افكار رفت تو خط كار براي رضاي خداوتحمل سختيها براي خدا چرا كه نه فال بود ونه تماشا .😑


ادامه دارد ...

🔸🔶🔸🔶🔸
@rahpouyancom
@seyyedanjavi
🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠

#حماسه_یاسین 2
#قسمت دوم


🔶از دور اسمان خونين رنگ #خرمشهر كه رو به تاريكي ميرفت نمودار شد داخل شهر كه شديم غربت شهر وبوي تازه خون شهدا اميخته با بوي باروت همه را منقلب كرد. زمزمه « كجاييد اي شهيدان خدايي پيچيد». به گلزار شهدا رسيديم. دلم بدجوري گرفته بود. 😔عكس شهدا از جلوي چشم رژه ميرفتند شهداي #كربلاي_١
#كربلاي_٣ #والفجر_٨ #ميمك #بدر #جزيره و... #حيدري #تناكي #شمس_ابادي #حسين_زاده #محمودي #جان_پناه #سيدي #تباد_كاني #هروي #راسخي و....😔

🔶راه افتاديم ورسيديم به ١٠٠ متري رود كارون. اتوبوس ايستاد. در اينجا بود كه برادر #اميرنظري كه از معاونان #تخريب بود گفت :"برادرا اينجا خرمشهره واين مرغدوني هم مقر ماست.وبه يك مرغداني مخروطي فوق العاده كثيف اشاره كرد."😐🐔🐔🐓🐓
تكه پرانيها شروع شد يكي گفت ميخوايم براشون تخم كنيم !يكي گفت ميخوان پروارمون كنن وبعد مارو بدن به سلاخي برادر #نظري گفت: "تا دير نشده شروع كنيد به تميز كردن. بعدا براتون همه چيز رو ميگم"

🔶 بعد از چند ساعت مرغداني كاملا شسته ورفته وتميز باپتوهاي قشنگ فرش شد. #جعفرموسوي و #شوريده_دل هم داشتند با موتور برق ور ميرفتند وسيم كشي مي كردند.بچه هاي تبليغات هم در وديوار مرغداني را كرده بودند مثل حسينيه پر از كتيبه وشعروحديث وعكس امام وشهدا ! من و #تقي_خزاعي ويكي دوتا چايي خور ديگر هم با هيزم ويك ديگ بزرگ داشتيم ترتيب چايي رو ميداديم.

🔶اب را توي ديگ جوش مي اورديم سه چهارمشت چاي خشك اعلا ميريختيم توي چفيه وان را گره ميزديم ومي انداختيم توي ديگ ميشد يك چاي ليپتون بزرگ .كارها تمام شد. بعد از خوردن كنسرو وصرف چاي ، امير #نظري شروع كرد:
📣"بسم رب الشهدا والصديقين. برادرا خسته هستند. من بدون مقدمه لب مطلب رو بگم توضيحات وتفصيلاتش باشد براي بعد..."
فهميديم كه قرار است لشكر در منطقه اي كه كار ابي لازم دارد عمليات انجام بدهد و براي همين بايد دو #گردان_غواص از نيروهاي زبده لشكر اماده شوند يكي در اختيار #تخريب وديگري در اختيار #اطلاعات_عمليات قرار بگيرد.حالا هم قرار است از بين بچه هاي تخريب وطي يك اموزش فشرده براي ٢ گروه ٥٠ نفره - كه ما گروه اول بوديم - در مدت ٢٠روز يك عده انتخاب شوند براي گرداني بنام #ياسين تا با بقيه بچه هايي كه از گردانهاي ديگر لشكر دست چين شده اند گردان ويژه غواصي راتشكيل بدهند و اموزش تكميلي راببينند در منطقه اي كه بعدا توضيح داده خواهد شد كار كنند.🏊🏻🌊


🔶 چند تن از غواصان تخريب هم بايد به گردان ديگر غواصي كه دست بچه هاي اطلاعات بود يعني #گردان_نوح براي معبر زدن ميرفتند.شور وشعف خاصي بر بچه ها حاكم بود. هم فال بود وهم تماشا ! هم اب بازي ميكرديم هم گردان ويژه خط شكن بوديم.با امدن برادران #رضايي و #كشاورز وكمك انها به برادر نظري كه غواص با سابقه اي بودجمع مربيان تشكيل شد.خيلي زود پي برديم كه خوشحالي اوليه ما بي ربط بوده است چرا كه فشار كار وسختي ان از همان اول خود را نشان داد. پس خيلي سريع افكار رفت تو خط كار براي رضاي خداوتحمل سختيها براي خدا چرا كه نه فال بود ونه تماشا .😑


قسمت سوم داستان فردا شب ساعت 22

🔸🔶🔸🔶🔸
@rahpouyancom
@seyyedanjavi
⁣⁣🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠

#حماسه_یاسین
#قسمت ششم




💠٤ گروهان گردان به اسامي #ستار، #غفار، #قهارو #جبار، چهار فرمانده رشيد ولايق بودند به نامهاي# محمد_رضا_كرابي ، #كوهستاني ، #مومن و#حسن_شاد. معاونان ايشان هم به ترتيب #عليرضا_نوراللهي، #محمدرضا_رنجبر و #عليرضا_#دلبريان بودند. مسئولان دسته ها هم #عامري ، #مرادي ، #رضوي ، #سيفي، #صادقي_نژاد ، #كافي و... بودند.

💠در تقسيم بندي جاي من مشخص شد: #گروهان_قهار دسته يك به فرماندهي #محمود_سيفي پسري مخلص نوراني رئوف مهربان. #لكزايي ، #سرچاهي ، #محمد_پور، #مشتاقيان ، #بوژميراني ، #پاكدل ، #صحرانورد ، #ميشاني_حسينيان، لشكري ، #شادكام ومن اعضاي اين دسته بوديم . توضيح داده شد كه برادرها بايد دوبه دو باهم هميار باشند. 👬هميار اصطلاحي در كار غواصي بود. چون حركت در اب بصورت گروهاني انجام ميشد. وهمه گروهان با يك طناب به هم متصل بودند دونفري كه در دوطرف طناب هم عرض كار ميكردند هميار ناميده ميشدند كه در دوره هاي اوليه هميارها به جاي طناب دست يكديگر را ميگرفتند.👬

💠 به دليل حساس بودن وظيفه دوهميار نسبت به يكديگرسعي ميشد بين هميارهااخوت ووفاداري خاصي برقرار شود. 👨👨از اين رو گفته بودند كه دوهميار يكجا بخوابند از يك ظرف غذا بخورند در صف با هم حركت كنند وهميشه با هم باشند تا كاملا عادتي شوند!هميار من بچه اي بود پرجنب وجوش فعال ونوراني وخوش سروزبان وهمسن خودم از خيابان سي متري #احمد_اباد مشهد بنام #سيد_هادي_مشتاقيان. از همان نگاه اول احساس خوبي در دلم ايجاد شد.😍 از بچه هاي قديمي جنگ بود وسابقه كار در گردانها و واحد اطلاعات وعمليات داشت. در عمليات #والفجر_هشت هم سابقه غواصي داشت. همصحبت بسيار خوبي بود كه در نمازها وتوسلات گوشه اي از حالاتش بروز ميكرد .

💠 از نظر غذايي توپ توپ بوديم🍨🍧🍣🍛🍩🍹🍻. يك اشپزخانه مخصوص جدا از اشپزخانه لشكر براي دو#گردان_نوح و #ياسين برپا شده بود. غذاي پرگوشت 🍗🍖وصبحانه مقوي به علاوه شير وعسل قبل از ورود به اب واجيل وشلغم وچاي دارچين بعد از خروج از اب جز برنامه هاي غذايي بود. كيكهاي اهدايي وكمپوت وابميوه ونوشابه قوطي اي كه توسط استان قدس فرستاده شده بود انقدر فراوان بود كه دسته ها كارتن كارتن انها رابه تداركات پس ميدادند .

💠 چند روز از اقامتم در گردان نگذشته بود كه فهميدم در گردان خبرهايي هست . خبرهايي كه تا ان وقت برايم سابقه نداشت. يك ساعت به اذان صبح مانده در تاريكي فضاي حسينيه گردان مانند نماز جماعت جو نوراني نماز شب حاكم وصداي ناله ومناجات بلند بود. هر ساعت از شب كه اتفاقي از خواب بيدار ميشدم ، ميديدم كسي در اتاق نيست ! اين برايم معما شده بود. كار طاقت فرساي اموزش غواصي ديگر رمقي براي كسي باقي نميگذاشت🤕🤒😞

🎯قسمت هفتم فردا شب راس 22