.
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست...
مروی است که: « خدای-تعالی- ابراهیم را مال بسیار داده، چنان که چهارصد سگ با قلاده زرین در عقب گوسفندان او بودند و فرشتگان گفتند که: دوستی ابراهیم از برای خدا به جهت مال و نعمتی است که به او عطا فرموده.
پادشاه عالم خواست که به ایشان نشان دهد که این چنین نیست؛
پس به جبرئیل فرمود که : برو و مرا در جایی که ابراهیم بشنود یاد کن.
جبرئیل رفت در وقتی که ابراهیم نزد گوسفندان بود بر بالای تلی ایستاد و به آوازی خوش گفت:« سبوحٌ قدّوس ربّ الملائکه والّروح». چون ابراهیم نام خدای را شنید، جمیع اعضای او به حرکت آمد و فریاد برآورد به این مضمون:
کاین مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
دل زنده میشود بــه امیـــد وفـــای یــار
جان رقص میکند ز سماع کلام دوست
پس ابراهیم از چپ و راست نگاه کرد. شخصی را بر تلی ایستاده دید. به نزد وی دوید و گفت: تو بودی که نام دوست مرا بردی؟
گفت: بلی. ابراهیم گفت: ای بنده حق! نام حق را یکبار دیگر بگو و ثلث گوسفندانم از آن تو.
جبرئیل باز نام حق را گفت .
ابراهیم گفت: یکبار دیگر بگو و نصف گوسفندانم از تو.
جبرئیل باز نام حق را گفت.
حضرت ابراهیم در آن وقت از کثرت شوق بیقرار شد؛ گفت: همه گوسفندانم از تو؛ یکبار دیگر نام دوست مرا بگو. جبرئیل باز گفت. ابراهیم گفت: مرا دیگر چیزی نیست، خود را به تو دادم یکبار دیگر بگوی. جبرئیل باز گفت.
پس ابراهیم گفت: بیا مرا با گوسفندانم ضبط کن که از آن توست.
جبرئیل گفت: ای ابراهیم! مرا حاجت به گوسفندان تو نیست؛ من جبرئیلم. و حقّا که جای آن داری که خدا تو را دوست خود گردانید، که در وفاداری کاملی، و در مرتبه دوستی، صادق و در شیوه اطاعت مخلص ثابت قدم».
#معراج_السعاده
لثالی الاخبار،ج1،ص96
@rahe_aseman
.
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست...
مروی است که: « خدای-تعالی- ابراهیم را مال بسیار داده، چنان که چهارصد سگ با قلاده زرین در عقب گوسفندان او بودند و فرشتگان گفتند که: دوستی ابراهیم از برای خدا به جهت مال و نعمتی است که به او عطا فرموده.
پادشاه عالم خواست که به ایشان نشان دهد که این چنین نیست؛
پس به جبرئیل فرمود که : برو و مرا در جایی که ابراهیم بشنود یاد کن.
جبرئیل رفت در وقتی که ابراهیم نزد گوسفندان بود بر بالای تلی ایستاد و به آوازی خوش گفت:« سبوحٌ قدّوس ربّ الملائکه والّروح». چون ابراهیم نام خدای را شنید، جمیع اعضای او به حرکت آمد و فریاد برآورد به این مضمون:
کاین مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
دل زنده میشود بــه امیـــد وفـــای یــار
جان رقص میکند ز سماع کلام دوست
پس ابراهیم از چپ و راست نگاه کرد. شخصی را بر تلی ایستاده دید. به نزد وی دوید و گفت: تو بودی که نام دوست مرا بردی؟
گفت: بلی. ابراهیم گفت: ای بنده حق! نام حق را یکبار دیگر بگو و ثلث گوسفندانم از آن تو.
جبرئیل باز نام حق را گفت .
ابراهیم گفت: یکبار دیگر بگو و نصف گوسفندانم از تو.
جبرئیل باز نام حق را گفت.
حضرت ابراهیم در آن وقت از کثرت شوق بیقرار شد؛ گفت: همه گوسفندانم از تو؛ یکبار دیگر نام دوست مرا بگو. جبرئیل باز گفت. ابراهیم گفت: مرا دیگر چیزی نیست، خود را به تو دادم یکبار دیگر بگوی. جبرئیل باز گفت.
پس ابراهیم گفت: بیا مرا با گوسفندانم ضبط کن که از آن توست.
جبرئیل گفت: ای ابراهیم! مرا حاجت به گوسفندان تو نیست؛ من جبرئیلم. و حقّا که جای آن داری که خدا تو را دوست خود گردانید، که در وفاداری کاملی، و در مرتبه دوستی، صادق و در شیوه اطاعت مخلص ثابت قدم».
#معراج_السعاده
لثالی الاخبار،ج1،ص96
@rahe_aseman
.
🔶مدح و فضیلت نصیحت و خیرخواهی
شخصی روایت میکند که:« در خدمت حضرت رسالت پناه نشسته بودم، آن جناب فرمودند که: حال شخصی بر شما وارد میشود که از اهل بهشت است.
پس مردی از انصار درآمد که آب وضو از محاسنش می چکید؛ سلام کرد و مشغول نماز شد. و فردای آن روز نیز آن سرور، این سخن را فرمود. باز همان مرد درآمد. و روز سوم نیز باز به همین دستور.
چون آن حضرت از مجلس برخاستند، یکی از صحابه از دنبال آن مرد انصاری رفته و سه شب در نزد او به سر برد؛
ولی از بیداری و عبادتی، ندید جز آنکه چون به جامه خواب گردیدی ذکر خدا کردی، و همچنان خفته بود تا برای نماز صبح برخاستی. ولیکن از وی #جز_سخن_خیر_نشنیدی.
آن صحابه گوید: چون سه شب گذشت، وی را گفتم که: من از پیغمبر صلوات الله علیه و آله در حق تو چنین سخنی شنیدم، خواستم که بر عمل و عبادت تو مطلع گردم، ولی از تو عمل بسیار ندیدم؛ بگو ببینم چه چیزی تو را به این مرتبه رسانیده و از اهل بهشت گردانیده است؟
انصاری گفت: غیر از آنچه دیدی، از من بندگی به تقدیم نمیرسد، جز آنکه بر احدی از مسلمانان در خود غشی نمیبینم، و بر خیر و خوبی که خدای -تعالی- به وی عطا کرده باشد، حسدی نمیبرم.
آن شخص گفت: این است که تو را به این مرتبه رسانیده است. و این صفتی که است که تحصیل آن از ما برنمی آید.»
#معراج_السعاده
محجه البیضاء،ج5،ص325
@rahe_aseman
شخصی روایت میکند که:« در خدمت حضرت رسالت پناه نشسته بودم، آن جناب فرمودند که: حال شخصی بر شما وارد میشود که از اهل بهشت است.
پس مردی از انصار درآمد که آب وضو از محاسنش می چکید؛ سلام کرد و مشغول نماز شد. و فردای آن روز نیز آن سرور، این سخن را فرمود. باز همان مرد درآمد. و روز سوم نیز باز به همین دستور.
چون آن حضرت از مجلس برخاستند، یکی از صحابه از دنبال آن مرد انصاری رفته و سه شب در نزد او به سر برد؛
ولی از بیداری و عبادتی، ندید جز آنکه چون به جامه خواب گردیدی ذکر خدا کردی، و همچنان خفته بود تا برای نماز صبح برخاستی. ولیکن از وی #جز_سخن_خیر_نشنیدی.
آن صحابه گوید: چون سه شب گذشت، وی را گفتم که: من از پیغمبر صلوات الله علیه و آله در حق تو چنین سخنی شنیدم، خواستم که بر عمل و عبادت تو مطلع گردم، ولی از تو عمل بسیار ندیدم؛ بگو ببینم چه چیزی تو را به این مرتبه رسانیده و از اهل بهشت گردانیده است؟
انصاری گفت: غیر از آنچه دیدی، از من بندگی به تقدیم نمیرسد، جز آنکه بر احدی از مسلمانان در خود غشی نمیبینم، و بر خیر و خوبی که خدای -تعالی- به وی عطا کرده باشد، حسدی نمیبرم.
آن شخص گفت: این است که تو را به این مرتبه رسانیده است. و این صفتی که است که تحصیل آن از ما برنمی آید.»
#معراج_السعاده
محجه البیضاء،ج5،ص325
@rahe_aseman
🌺#معراج_السعاده🌺
و گاه است که گوئی من خود را شناخته ام ، و به حقیقت خود رسیده ام . زنهار ، زنهار ، که این نیست مگر از بی خبری و بی خردی. زیرا که تو از ظاهر خود نشناسی مگر سر و روی و دست و پای و چشم و گوش و پوست و گوشت ، و از #باطن خود ندانی مگر این قدر که چون گرسنه شوی غذا بطلبی ، و چون بر کسی خشمناک شوی درصدد انتقام برآئی ، و چون شهوت بر تو غلبه کند مقاربت خواهش نمائی و امثال اینها، و همه حیوانات با تو در اینها برابرند.
پس هرگاه حقیقت تو همین باشد ، به چه سبب خود را از آنها بهتر میدانی ؟و اگر تو همین باشی به چه سبب خداوند عالم تو را بر سایر مخلوقات ترجیح داده و فرموده : " وَ فَضَّلناهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلا " (1)
یعنی " ما تفضیل دادیم فرزندان آدم را بر بسیاری از مخلوقات خود".
و حال اینکه در این صفات و عوارض ، بسیاری از حیوانات برتو ترجیح دارند.
پس بابد که #حقیقت_خود را طلب کنی تا خود چه چیزی، و چه کسی، و از کجا آمده ای، و به کجا خواهی رفت .
🌺سوره اسراء ، آیه ی 70
@rahe_aseman
و گاه است که گوئی من خود را شناخته ام ، و به حقیقت خود رسیده ام . زنهار ، زنهار ، که این نیست مگر از بی خبری و بی خردی. زیرا که تو از ظاهر خود نشناسی مگر سر و روی و دست و پای و چشم و گوش و پوست و گوشت ، و از #باطن خود ندانی مگر این قدر که چون گرسنه شوی غذا بطلبی ، و چون بر کسی خشمناک شوی درصدد انتقام برآئی ، و چون شهوت بر تو غلبه کند مقاربت خواهش نمائی و امثال اینها، و همه حیوانات با تو در اینها برابرند.
پس هرگاه حقیقت تو همین باشد ، به چه سبب خود را از آنها بهتر میدانی ؟و اگر تو همین باشی به چه سبب خداوند عالم تو را بر سایر مخلوقات ترجیح داده و فرموده : " وَ فَضَّلناهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلا " (1)
یعنی " ما تفضیل دادیم فرزندان آدم را بر بسیاری از مخلوقات خود".
و حال اینکه در این صفات و عوارض ، بسیاری از حیوانات برتو ترجیح دارند.
پس بابد که #حقیقت_خود را طلب کنی تا خود چه چیزی، و چه کسی، و از کجا آمده ای، و به کجا خواهی رفت .
🌺سوره اسراء ، آیه ی 70
@rahe_aseman