من واسه همین موقعیتهای سادهای که میبینی،
شبا و روزایی رو گذروندم که تو توشون دووم نمیاوردی.
شبا و روزایی رو گذروندم که تو توشون دووم نمیاوردی.
همواره لبخند میزد؛ چرا که لبخند زدن بسیار آسانتر از توضیح دادنِ غمهایش بود.
Forwarded from -جمهوریِ چایخوارِ ویوات-
بند و زنجیر جدا از من نبود که بعد بریدنش ازاد و بی درد بشم
بند و زنجیر از پیکرهی خودم بود
منِ رها همیشه از ی تکهی تنم خونریزی داشت.
بند و زنجیر از پیکرهی خودم بود
منِ رها همیشه از ی تکهی تنم خونریزی داشت.
Forwarded from بر گور لیلی.
نیاز به یه اتفاق دارم. نیاز به یه صدای بلندِ"دیدی شد؟ دیدی بالأخره شد؟"قاطی اشکهام دارم.