⭕️آیا استرس برای بازیکنان مفید است یا مضر؟
همانند تصویر بالا سطح استرس و برانگیختگی مطلوب در میانه منحنی قرار دارد و اشترس کم و یا خیلی زیاد در انجام مهارتها دچار اشکال و ایراد میکند.
✅حالا دانستن این مطلب برای مربیان چه ویژه گی دارد؟
🛑اگر قبل از یک مسابقه مهم بازیکنان شما سطح برانگیختگی و استرس پایین دارند و یا اصطلاحا حریف را دست کم گرفته اند، شما بایستی بتوانید با روشهای مختلف سطح برانگیختگی آنها را بالا ببرید و اگر قبل از مسابقه آنها استرس و یا سطح برانگیختگی بالایی دارند و اصطلاحا از حریف یا تماشاگران مسابقه میترسند ،بایستی به روشهای مختلف سطح برانگیختگی آنها را کاهش دهید.
یادتان باشد که در این زمینه ابتدا خود شما بایستی استرس خود را کنترل کنید و الا بازیکنان بیشتر از زبان بدن شما متوجه استرس شما خواهند شد و ممکن است حرفهایتان دیگر بر آنها تاثیر نداشته باشد.
✍مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
همانند تصویر بالا سطح استرس و برانگیختگی مطلوب در میانه منحنی قرار دارد و اشترس کم و یا خیلی زیاد در انجام مهارتها دچار اشکال و ایراد میکند.
✅حالا دانستن این مطلب برای مربیان چه ویژه گی دارد؟
🛑اگر قبل از یک مسابقه مهم بازیکنان شما سطح برانگیختگی و استرس پایین دارند و یا اصطلاحا حریف را دست کم گرفته اند، شما بایستی بتوانید با روشهای مختلف سطح برانگیختگی آنها را بالا ببرید و اگر قبل از مسابقه آنها استرس و یا سطح برانگیختگی بالایی دارند و اصطلاحا از حریف یا تماشاگران مسابقه میترسند ،بایستی به روشهای مختلف سطح برانگیختگی آنها را کاهش دهید.
یادتان باشد که در این زمینه ابتدا خود شما بایستی استرس خود را کنترل کنید و الا بازیکنان بیشتر از زبان بدن شما متوجه استرس شما خواهند شد و ممکن است حرفهایتان دیگر بر آنها تاثیر نداشته باشد.
✍مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال
⭕️مربیگری و پارادیگما؛ پدیده ای که باعث کوری و تحلیل و تصمیم اشتباه می شود!
🔴گروهی از محققان پنج میمون را در قفسی گذاشتند و در وسط قفس یک نردبان که بالای آن مقداری موز گذاشته شده بود قرار دادند. هر بار که میمونی از نردبان بالا رفت، دانشمندان میمونهای دیگر را با دوش آب سرد خیس کردند. پس از مدتی، هر میمون که از نردبان بالا رفت میمون های دیگر میمونی را که از نردبان بالا رفته بود را کتک زدند. پس از مدتی، هیچ میمونی دیگر جرات اینکه از نردبان بالا رود را نداشت، گرچه وسوسه او بسیار عمیق بود.
🟢محققان تصمیم گرفتند یکی از میمون ها را با میمون جدیدی عوض کنند. میمون تازه اولین کاری که میکند به سمت موز از نردبان بالا میرود. ولی ناگهان بقیه میمون ها روی او میریزند و او را محکم کتک میزنند. پس از چند بار کتک خوردن، میمون تازه وارد فرا می گیرد که نبایستی از نردبان بالا برود، اما هرگز نمیداند چرا؟
🔵میمون دوم جایگزین میشود و همان وضع ادامه می یابد. میمون اول هم در کتک زدن میمون دوم همکاری میکند. میمون سوم جایگزین میشود و همان وضع کتک زدن ادامه مییابد. میمون چهارم جایگزین می شود و همچنان کتک زدن هر میمونی که از نردبان بالا می رود ادامه دارد.
🟡حالا آنچه مانده میمون های جدیدی هستند که حتی هیچکدامشان دوش آب سرد را هرگز تجربه نکرده اند، ولی همچنان هر میمونی که از نردبان بالا می رود را کتک میزنند. اگر ممکن بود از میمون ها پرسش شود چرا آنانی را که از نردبان بالا میروند را کتک میزنند، جواب میتوانست این باشد: من نمیدانم، همه همین کار را میکنند. جمله ای که متاسفانه برای همه ما آشناست!
🟣مفهوم پارادیگما (واژه ای یونانی که در انگلیسی پارادایم خوانده می شود) میتواند داستان بالا را توضیح دهد: هر مربی یا بازیکن «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب مفروضات، پیش دانستهها و پیش فرضهای خود درک و تحلیل میکند.
⚪پارادایم یک مجموعه از باورها و پیشفرضها و ارزشها است که ممکن است زمانی به یک دلیل منطقی بوجود آمده باشند اما به دلایل غیرمنطقی ته نشین شده باشند و سپس از طریق آموزشهای رسمی و غیررسمی آنقدر تکرار میشوند که برای ما به صورت چارچوبهایی «بدیهی» در میآیند.
🟠به احتمال خیلی زیاد پارادایم ها در زمان شکلگیری به خاطر این که موفق بوده اند و یک مساله را به خوبی حل کرده اند در ذهن ما پایدار می شوند، اما زمانی که یک پارادایم شکل گرفت همچنان در ذهن ما باقی میماند ولو اینکه دیگر کارآمد نباشد. چرا؟ چون تبدیل به پیشفرضهای بدیهی شده است.
⚫پارادایم ها باعث میشوند که ما کور شویم!
منبع: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
⭕️مربیگری و پارادیگما؛ پدیده ای که باعث کوری و تحلیل و تصمیم اشتباه می شود!
🔴گروهی از محققان پنج میمون را در قفسی گذاشتند و در وسط قفس یک نردبان که بالای آن مقداری موز گذاشته شده بود قرار دادند. هر بار که میمونی از نردبان بالا رفت، دانشمندان میمونهای دیگر را با دوش آب سرد خیس کردند. پس از مدتی، هر میمون که از نردبان بالا رفت میمون های دیگر میمونی را که از نردبان بالا رفته بود را کتک زدند. پس از مدتی، هیچ میمونی دیگر جرات اینکه از نردبان بالا رود را نداشت، گرچه وسوسه او بسیار عمیق بود.
🟢محققان تصمیم گرفتند یکی از میمون ها را با میمون جدیدی عوض کنند. میمون تازه اولین کاری که میکند به سمت موز از نردبان بالا میرود. ولی ناگهان بقیه میمون ها روی او میریزند و او را محکم کتک میزنند. پس از چند بار کتک خوردن، میمون تازه وارد فرا می گیرد که نبایستی از نردبان بالا برود، اما هرگز نمیداند چرا؟
🔵میمون دوم جایگزین میشود و همان وضع ادامه می یابد. میمون اول هم در کتک زدن میمون دوم همکاری میکند. میمون سوم جایگزین میشود و همان وضع کتک زدن ادامه مییابد. میمون چهارم جایگزین می شود و همچنان کتک زدن هر میمونی که از نردبان بالا می رود ادامه دارد.
🟡حالا آنچه مانده میمون های جدیدی هستند که حتی هیچکدامشان دوش آب سرد را هرگز تجربه نکرده اند، ولی همچنان هر میمونی که از نردبان بالا می رود را کتک میزنند. اگر ممکن بود از میمون ها پرسش شود چرا آنانی را که از نردبان بالا میروند را کتک میزنند، جواب میتوانست این باشد: من نمیدانم، همه همین کار را میکنند. جمله ای که متاسفانه برای همه ما آشناست!
🟣مفهوم پارادیگما (واژه ای یونانی که در انگلیسی پارادایم خوانده می شود) میتواند داستان بالا را توضیح دهد: هر مربی یا بازیکن «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب مفروضات، پیش دانستهها و پیش فرضهای خود درک و تحلیل میکند.
⚪پارادایم یک مجموعه از باورها و پیشفرضها و ارزشها است که ممکن است زمانی به یک دلیل منطقی بوجود آمده باشند اما به دلایل غیرمنطقی ته نشین شده باشند و سپس از طریق آموزشهای رسمی و غیررسمی آنقدر تکرار میشوند که برای ما به صورت چارچوبهایی «بدیهی» در میآیند.
🟠به احتمال خیلی زیاد پارادایم ها در زمان شکلگیری به خاطر این که موفق بوده اند و یک مساله را به خوبی حل کرده اند در ذهن ما پایدار می شوند، اما زمانی که یک پارادایم شکل گرفت همچنان در ذهن ما باقی میماند ولو اینکه دیگر کارآمد نباشد. چرا؟ چون تبدیل به پیشفرضهای بدیهی شده است.
⚫پارادایم ها باعث میشوند که ما کور شویم!
منبع: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال
⭕️مصیبت های بیش شایستگی مربیان!
■دوستی داشتیم که در امور مربوط به قهوه متخصص درجه یکی بود؛ از کشت و برداشت آن گرفته تا درست کردن و دم کردن آن. یک دیوار مدرک داشت و سابقهی کار در شرکتهای درست و حسابی تولید قهوه.
□به ایران که برگشت خیالش راحت بود که روی هوا میزنندش! چنین نشد! هی رفت مصاحبه و سرخورده برگشت.
●در یک شبنشینی که داشت از این رفت و برگشتهایش حرف میزد، دوست دیگری اصطلاحی را به کار برد که تا آن زمان نشنیده بودمش. گفت فلانی تو overqualified هستی! من پرسیدم که یعنی چه و او توضیح داد که این یک اصطلاح رایج است برای وقتی که تواناییهای کسی بیش از نیاز مورد نظر باشد.
○فرض کنید یک موقعیت مربیگری داریم که یک مربی با مدرک سی آسیا برایش کافیست. اگر کسی با مدرک A مراجعه کند، برای جایگاهی که در نظر داریم، زیادیست.
□اینکه جامعه آنهایی را که underqualified [پایین تر از ویژگی های مورد نیاز]باشند پس بزند طبیعی به نظر میرسد، اما چرا گاهی خلاف این است؟ یاد مربی دیگری افتادم که با تمام ویژگیهای درخشانش همیشه از جمعها کنار گذاشته میشود و آشنای دیگری که با وجود خصلتهای ناپسندش همیشه در یکی از تیمها مشغول به کار است.
●انگار ما در روابطمان هم گاهی چنین عمل میکنیم؛ آنهایی که بیش از ما هستند را کنار میگذاریم و همیشه اینطور نیست که اگر کسی تیکهای اخلاق، ادب، هنر و موفقیت را بزند در اجتماع محبوب بشود.
○ما کسی را که یادمان بیندازد که در بازیهایمان به داوران احترام بگذاریم یا باید بر طبف اصول کار کنیم را پس از مدتی طرد میکنیم. همچنین کسی را که وقتش را به اندازهی ما در شبکههای اجتماعی تلف نمیکند. کسی را که اهل مطالعهست به زندگی نکردن متهم میکنیم و آن را که به لبخند زدن به مشغول است به نمایشی بودن! چرا که حداقل بخشی از آنها برای ما overqualified هستند.
■ما نیازشان نداریم! دیدنشان یادمان میآورد که کم کاری میکنیم، که کافی نیستیم و از برخی اخلاقیات تهی شدهایم. شاید همین است که مثل گرگهای گرسنه مینشینیم پشت گوشیهایمان تا اشتباهی، شکستی یا خطایی از کسی که قلههایی را فتح کرده سر بزند تا بدریمش!
□ما باید او را همقد خودمان کنیم تا مجبور نباشیم قد خودمان را بالاتر بیاوریم!
منبع: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
⭕️مصیبت های بیش شایستگی مربیان!
■دوستی داشتیم که در امور مربوط به قهوه متخصص درجه یکی بود؛ از کشت و برداشت آن گرفته تا درست کردن و دم کردن آن. یک دیوار مدرک داشت و سابقهی کار در شرکتهای درست و حسابی تولید قهوه.
□به ایران که برگشت خیالش راحت بود که روی هوا میزنندش! چنین نشد! هی رفت مصاحبه و سرخورده برگشت.
●در یک شبنشینی که داشت از این رفت و برگشتهایش حرف میزد، دوست دیگری اصطلاحی را به کار برد که تا آن زمان نشنیده بودمش. گفت فلانی تو overqualified هستی! من پرسیدم که یعنی چه و او توضیح داد که این یک اصطلاح رایج است برای وقتی که تواناییهای کسی بیش از نیاز مورد نظر باشد.
○فرض کنید یک موقعیت مربیگری داریم که یک مربی با مدرک سی آسیا برایش کافیست. اگر کسی با مدرک A مراجعه کند، برای جایگاهی که در نظر داریم، زیادیست.
□اینکه جامعه آنهایی را که underqualified [پایین تر از ویژگی های مورد نیاز]باشند پس بزند طبیعی به نظر میرسد، اما چرا گاهی خلاف این است؟ یاد مربی دیگری افتادم که با تمام ویژگیهای درخشانش همیشه از جمعها کنار گذاشته میشود و آشنای دیگری که با وجود خصلتهای ناپسندش همیشه در یکی از تیمها مشغول به کار است.
●انگار ما در روابطمان هم گاهی چنین عمل میکنیم؛ آنهایی که بیش از ما هستند را کنار میگذاریم و همیشه اینطور نیست که اگر کسی تیکهای اخلاق، ادب، هنر و موفقیت را بزند در اجتماع محبوب بشود.
○ما کسی را که یادمان بیندازد که در بازیهایمان به داوران احترام بگذاریم یا باید بر طبف اصول کار کنیم را پس از مدتی طرد میکنیم. همچنین کسی را که وقتش را به اندازهی ما در شبکههای اجتماعی تلف نمیکند. کسی را که اهل مطالعهست به زندگی نکردن متهم میکنیم و آن را که به لبخند زدن به مشغول است به نمایشی بودن! چرا که حداقل بخشی از آنها برای ما overqualified هستند.
■ما نیازشان نداریم! دیدنشان یادمان میآورد که کم کاری میکنیم، که کافی نیستیم و از برخی اخلاقیات تهی شدهایم. شاید همین است که مثل گرگهای گرسنه مینشینیم پشت گوشیهایمان تا اشتباهی، شکستی یا خطایی از کسی که قلههایی را فتح کرده سر بزند تا بدریمش!
□ما باید او را همقد خودمان کنیم تا مجبور نباشیم قد خودمان را بالاتر بیاوریم!
منبع: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال
⭕️تیم با هوش هیجانی بالا چگونه عمل میکند؟
هوش هیجانی، توانایی فرد برای انتقال احساسات به روشی مثبت و سازنده است. تحقیقات نشان داده است هوش هیجانی به افراد کمک میکند تصمیمات آگاهانهتری بگیرند و کار تیمی را تقویت کنند. هوش هیجانی میتواند به مدیریت استرس و مقابله با افزایش سطح ناسالم آن کمک کند. نکته جالب اینکه هوش هیجانی اکتسابی است و میتوان آن را با تمرین افزایش داد.
محیط کاری که بازیکنان در آن هوش هیجانی بالا دارند، به این صورت است:
🔺 وقتی در بازی عقب می افتند و یا خودشان اشتباه میکنند، با یکدیگر دلسوزانه رفتار میکنند و بهاصطلاح، هوای یکدیگر را دارند.
🔺بهدلیل خودآگاهی می دانند که برای پیروزی چگونه باید عمل کنند .
🔺 زمان صرف غذا ، غذایشان را درکنار هم صرف کنند.
🔺مربیان به بازیکنان شان برای مدیریت استرس آموزش میدهند.
🔺افراد در ابراز احساسات خود و یا درمیانگذاشتن ایدههای خلاقانه با مربی تیم راحت هستند.
🔺تعارض ها و اختلافات را بدون فریادزدن یا توهین به دیگران و با احترام حل میکنند.
نویسنده: مهدی خیرزاده
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
⭕️تیم با هوش هیجانی بالا چگونه عمل میکند؟
هوش هیجانی، توانایی فرد برای انتقال احساسات به روشی مثبت و سازنده است. تحقیقات نشان داده است هوش هیجانی به افراد کمک میکند تصمیمات آگاهانهتری بگیرند و کار تیمی را تقویت کنند. هوش هیجانی میتواند به مدیریت استرس و مقابله با افزایش سطح ناسالم آن کمک کند. نکته جالب اینکه هوش هیجانی اکتسابی است و میتوان آن را با تمرین افزایش داد.
محیط کاری که بازیکنان در آن هوش هیجانی بالا دارند، به این صورت است:
🔺 وقتی در بازی عقب می افتند و یا خودشان اشتباه میکنند، با یکدیگر دلسوزانه رفتار میکنند و بهاصطلاح، هوای یکدیگر را دارند.
🔺بهدلیل خودآگاهی می دانند که برای پیروزی چگونه باید عمل کنند .
🔺 زمان صرف غذا ، غذایشان را درکنار هم صرف کنند.
🔺مربیان به بازیکنان شان برای مدیریت استرس آموزش میدهند.
🔺افراد در ابراز احساسات خود و یا درمیانگذاشتن ایدههای خلاقانه با مربی تیم راحت هستند.
🔺تعارض ها و اختلافات را بدون فریادزدن یا توهین به دیگران و با احترام حل میکنند.
نویسنده: مهدی خیرزاده
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال
⭕️سندرم صندلی گهوارهای در مربیگری
🔴 به حالتی گویند که بارها کاری را انجام میدهید؛ اما نتیجهای دربرندارد و از پیش نمیرود. در این شرایط تلاش میکنید و انرژی زیادی هم ممکن است صرف کنید، اما کارتان اثربخش نیست و موجب تغییر جایگاه تیمتان به سمت بالاتر در جدول نمیشود و درجا میزنید. در این موقعیت چه میکنید؟ آیا به همان رویه سابق ادامه میدهید یا درصدد تغییر برمیآیید؟ تجربه نشان داده که اگر کارتان را به همان روال سابق ادامه دهید فرسودگی برایتان ایجاد میشود و تنها خستگی و دلزدگی از مسابقات باقی میماند.
🔴 چرا سندرم صندلی گهوارهای اتفاق میافتد؟
در بیشتر مواقع، اگر کمی به عقب برگردید متوجه میشوید ممکن است روشتان برای انجام تاکتیک خاصی اشتباه بوده باشد یا همه چیز در مرحله ایده باقی مانده و عملی نشده باشد.
در تیمهایی که دچار سندرم صندلی گهوارهای هستند علیرغم اینکه بازیکنان تحرک و انگیزه ندارند، ولی تظاهر به تحرک داشتن میکنند و همین گاهی باعث سردرگمی مربیان میشود.
⭕️نحوه عملکرد مربیان در هنگام بردو باخت در تیمهای پایه زیر 14 سال
🔺برخی از مربیان میگویند وقتی بازیکنم در یک بازی میبازد همه از آن مطلع می شوند و کنترل خودش را از دست میدهد ...
واقعیت این است هیچ کس باختن را دوست ندارد اما آموختن اینکه چگونه زیبا ببازیم مهارتی است که نیازمند تمرین است.
شما مربیان عزیز باید مراقب پیام هایی باشید که با فوتبال آموزان در مورد بردن و باختن دریافت میکنند. .جملات بی غرضی مانند بازنده به درد هیچ کاری نمیخورد یا بازنده بایستی جریمه شود میتواند پیام اشتباهی در مورد باخت به او بدهد.
اینکه برخورد شما به عنوان مربی کودک ،در مورد برد و باخت روی کودک تاثیر گذار است مثلا اگر بازی بروفق مرادتان پیش نرفت شما از کوره در می روید و ناامید می شوید و بر اثر کودک فریاد میزنید و به اصطلاح میخواهید او را پرقدرت با بیاورید و یا اینکه با انگیزه و امید ادامه میدهید بسیار تاثیر گذار است.
لازم نیست کودکان همیشه برنده باشند .
باختن در دایره امن محیط تمرین باعث میشود تا کودک دریابد که حتی وقتی برنده نیست ،مورد علاقه شما و برایتان ارزشمند است.
🔸مجید مرتضایی (مدرس فدراسیون فوتبال)
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
⭕️سندرم صندلی گهوارهای در مربیگری
🔴 به حالتی گویند که بارها کاری را انجام میدهید؛ اما نتیجهای دربرندارد و از پیش نمیرود. در این شرایط تلاش میکنید و انرژی زیادی هم ممکن است صرف کنید، اما کارتان اثربخش نیست و موجب تغییر جایگاه تیمتان به سمت بالاتر در جدول نمیشود و درجا میزنید. در این موقعیت چه میکنید؟ آیا به همان رویه سابق ادامه میدهید یا درصدد تغییر برمیآیید؟ تجربه نشان داده که اگر کارتان را به همان روال سابق ادامه دهید فرسودگی برایتان ایجاد میشود و تنها خستگی و دلزدگی از مسابقات باقی میماند.
🔴 چرا سندرم صندلی گهوارهای اتفاق میافتد؟
در بیشتر مواقع، اگر کمی به عقب برگردید متوجه میشوید ممکن است روشتان برای انجام تاکتیک خاصی اشتباه بوده باشد یا همه چیز در مرحله ایده باقی مانده و عملی نشده باشد.
در تیمهایی که دچار سندرم صندلی گهوارهای هستند علیرغم اینکه بازیکنان تحرک و انگیزه ندارند، ولی تظاهر به تحرک داشتن میکنند و همین گاهی باعث سردرگمی مربیان میشود.
⭕️نحوه عملکرد مربیان در هنگام بردو باخت در تیمهای پایه زیر 14 سال
🔺برخی از مربیان میگویند وقتی بازیکنم در یک بازی میبازد همه از آن مطلع می شوند و کنترل خودش را از دست میدهد ...
واقعیت این است هیچ کس باختن را دوست ندارد اما آموختن اینکه چگونه زیبا ببازیم مهارتی است که نیازمند تمرین است.
شما مربیان عزیز باید مراقب پیام هایی باشید که با فوتبال آموزان در مورد بردن و باختن دریافت میکنند. .جملات بی غرضی مانند بازنده به درد هیچ کاری نمیخورد یا بازنده بایستی جریمه شود میتواند پیام اشتباهی در مورد باخت به او بدهد.
اینکه برخورد شما به عنوان مربی کودک ،در مورد برد و باخت روی کودک تاثیر گذار است مثلا اگر بازی بروفق مرادتان پیش نرفت شما از کوره در می روید و ناامید می شوید و بر اثر کودک فریاد میزنید و به اصطلاح میخواهید او را پرقدرت با بیاورید و یا اینکه با انگیزه و امید ادامه میدهید بسیار تاثیر گذار است.
لازم نیست کودکان همیشه برنده باشند .
باختن در دایره امن محیط تمرین باعث میشود تا کودک دریابد که حتی وقتی برنده نیست ،مورد علاقه شما و برایتان ارزشمند است.
🔸مجید مرتضایی (مدرس فدراسیون فوتبال)
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال
⭕️ طوفان فکری معکوس در فوتبال (چگونه سعی کنیم که ببازیم؟)
🔺همه بی شک در مورد طوفان مغزی و کاربردهای آن در حل مسئله شنیده و چه بسا تجربه کرده باشید. در این روش تمام راه حل ها مورد بررسی قرار میگیرد و مربیان هر چیزی را که میتواند به راه حل کمک کند عنوان میکنند, گرچه این روش، برای طرح ایده های جدید و گاهی خلاقانه خیلی خوب است، اما خیلی مواقع این روش به بن بست میرسد.
گاهی ایده جدیدی نیست، گاهی راهکارها امتحان شده اند، گاهی فکر میکنیم که همه راهها را رفته ایم و خلاصه هر از گاهی به دلیلی (گاهی هم چون روش را درست و خوب استفاده نمیکنیم) این روش کمک موثری در حل مسئله نمیکند. چاره چیست؟
🔹طوفان مغزی وارونه یکی از راههای مواجهه با این شرایط است.این روش خیلی ساده است، به طور خلاصه در این روش، شما به جای اینکه در پی حل مسئله اصلی باشید، و راههای پیروزی در یک مسابقه را بررسی کنید , صورت مسئله را وارونه میکنید. یعنی به جای اینکه اصل مسئله را بخواهید حل کنید، میروید و در جهت حل عکس مسئله اصلی تلاش میکنید و ایده میدهید. مثلاً ما میخواهیم ببینیم که چطور در بازی با فلان تیم پیروز شویم؟ اگر به بن بست رسیدیم، مسئله را عکس میکنیم: چطور کاری کنیم که تیممان شکست بخورد!؟ چه راههایی وجود دارد که میتواند تیم ما را شکست دهد!
ابتدا ایده هایی که مطرح میشوند، ساده و گاهی از فرط بدیهی بودن، خنده دار به نظر میرسند. مثلاً جنگ روانی درست کنیم چون بازیکنان تیم تمرکزشان را ازدست میدهند، دائم پرخاش کنیم، در دفاع تیم از فلان بازیکن استفاده کنیم تا تیم حریف به راحتی او را دور بزند و به دروازه ما برسد. فلان بازیکن را در خط حمله استفاده کنیم تا اصلا گل نزنیم و …. بعد از کمی شوخی، ایده های جدیدی ظاهر میشوند. یادتان باشد که درست مثل طوفان مغزی معمولی، اینجا هم باید ایده ها را ثبت کنید، جلوی بروز هیچ ایده را نباید سد کنید , این ویژه گی استفاده از روش طوفان مغزی است.
وقتی حدود ۱۵ دقیقه از طرح فعالانه ایده ها گذشت، به جائی که ایده ها را ثبت کرده اید نگاه کنید. نکات قشنگی خواهید دید. کافیست فعل پیشنهادها را تغییر دهید. فلان کار را بکنیم، را تبدیل کنید به فلان کار را نکنیم. به همین سادگی میبینید ایده هایی مطرح شده اند که قبلاً مطرح نمیشدند.
این ایده ها را طبق معمول ثبت میکنید و به تهیه برنامه اجرائی برای آنها میپردازید.
تا اینجای کار خیلی ساده است. اما چیزی که خیلی جذاب است و از آن به عنوان دستاورد جنبی این موضوع یاد میشود، این است که شما احتمالاً در فهرست پیشنهادهایی که برای حل عکس مسئله مطرح شده اند، کارهایی را میبینید که همین الان در تیم انجام میشوند. یعنی میبینید که شما کارهایی میکنید که در جهت عکس حل مسئله ای است که سعی در حل آن داشته اید. یعنی خودتان داشتید با دست خودتان تیم را به فنا میدادید😅
یعنی ما گاهی داریم کارهایی میکنیم، احتمالاً ناخودآگاه، که در خلاف جهت حل مسئله ای است که درگیر آن هستیم. اینجاست که فهرست دیگری ایجاد میشود، از کارهایی که باید فوراً انجام آنها را متوقف کنید. بسیاری مواقع هم با کمال تعجب مشاهده میشود که همان توقف برخی اقدامات، منجر به حل مسئله و پیروزی میشود.
🔺مجید مرتضایی (مدرس فدراسیون فوتبال)
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
⭕️ طوفان فکری معکوس در فوتبال (چگونه سعی کنیم که ببازیم؟)
🔺همه بی شک در مورد طوفان مغزی و کاربردهای آن در حل مسئله شنیده و چه بسا تجربه کرده باشید. در این روش تمام راه حل ها مورد بررسی قرار میگیرد و مربیان هر چیزی را که میتواند به راه حل کمک کند عنوان میکنند, گرچه این روش، برای طرح ایده های جدید و گاهی خلاقانه خیلی خوب است، اما خیلی مواقع این روش به بن بست میرسد.
گاهی ایده جدیدی نیست، گاهی راهکارها امتحان شده اند، گاهی فکر میکنیم که همه راهها را رفته ایم و خلاصه هر از گاهی به دلیلی (گاهی هم چون روش را درست و خوب استفاده نمیکنیم) این روش کمک موثری در حل مسئله نمیکند. چاره چیست؟
🔹طوفان مغزی وارونه یکی از راههای مواجهه با این شرایط است.این روش خیلی ساده است، به طور خلاصه در این روش، شما به جای اینکه در پی حل مسئله اصلی باشید، و راههای پیروزی در یک مسابقه را بررسی کنید , صورت مسئله را وارونه میکنید. یعنی به جای اینکه اصل مسئله را بخواهید حل کنید، میروید و در جهت حل عکس مسئله اصلی تلاش میکنید و ایده میدهید. مثلاً ما میخواهیم ببینیم که چطور در بازی با فلان تیم پیروز شویم؟ اگر به بن بست رسیدیم، مسئله را عکس میکنیم: چطور کاری کنیم که تیممان شکست بخورد!؟ چه راههایی وجود دارد که میتواند تیم ما را شکست دهد!
ابتدا ایده هایی که مطرح میشوند، ساده و گاهی از فرط بدیهی بودن، خنده دار به نظر میرسند. مثلاً جنگ روانی درست کنیم چون بازیکنان تیم تمرکزشان را ازدست میدهند، دائم پرخاش کنیم، در دفاع تیم از فلان بازیکن استفاده کنیم تا تیم حریف به راحتی او را دور بزند و به دروازه ما برسد. فلان بازیکن را در خط حمله استفاده کنیم تا اصلا گل نزنیم و …. بعد از کمی شوخی، ایده های جدیدی ظاهر میشوند. یادتان باشد که درست مثل طوفان مغزی معمولی، اینجا هم باید ایده ها را ثبت کنید، جلوی بروز هیچ ایده را نباید سد کنید , این ویژه گی استفاده از روش طوفان مغزی است.
وقتی حدود ۱۵ دقیقه از طرح فعالانه ایده ها گذشت، به جائی که ایده ها را ثبت کرده اید نگاه کنید. نکات قشنگی خواهید دید. کافیست فعل پیشنهادها را تغییر دهید. فلان کار را بکنیم، را تبدیل کنید به فلان کار را نکنیم. به همین سادگی میبینید ایده هایی مطرح شده اند که قبلاً مطرح نمیشدند.
این ایده ها را طبق معمول ثبت میکنید و به تهیه برنامه اجرائی برای آنها میپردازید.
تا اینجای کار خیلی ساده است. اما چیزی که خیلی جذاب است و از آن به عنوان دستاورد جنبی این موضوع یاد میشود، این است که شما احتمالاً در فهرست پیشنهادهایی که برای حل عکس مسئله مطرح شده اند، کارهایی را میبینید که همین الان در تیم انجام میشوند. یعنی میبینید که شما کارهایی میکنید که در جهت عکس حل مسئله ای است که سعی در حل آن داشته اید. یعنی خودتان داشتید با دست خودتان تیم را به فنا میدادید😅
یعنی ما گاهی داریم کارهایی میکنیم، احتمالاً ناخودآگاه، که در خلاف جهت حل مسئله ای است که درگیر آن هستیم. اینجاست که فهرست دیگری ایجاد میشود، از کارهایی که باید فوراً انجام آنها را متوقف کنید. بسیاری مواقع هم با کمال تعجب مشاهده میشود که همان توقف برخی اقدامات، منجر به حل مسئله و پیروزی میشود.
🔺مجید مرتضایی (مدرس فدراسیون فوتبال)
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال
⭕️تغییر را در آغوش بگیر
چگونه شبیه سر الکس فرگوسن فکر کنیم؟
✍️فریده اسکندری
بسیاری از ما بهطور غریزی با این باور بزرگ میشویم که بهترین شکلِ توصیف تغییرِ موفق، «مسیری مستقیم» است که در آن عملکرد کافی به دستیابی نتیجه مطلوب حتمی بینجامد. اما این افسانهای بیش نیست! همه آدمها آغازهای الهامبخش و فرجامهای شاد را دوست دارند و به خاطر میسپارند، اما در میان این دو نقطه، جایی وجود دارد که اغلب ما از درکش ناتوانیم، در این لحظههاست که قانون کانتر را تجربه میکنیم: «همه چیز در فاصله میان آغاز و فرجام شبیه شکست به نظر میرسد.» افراد انگشتشماری وجود دارند که این قانون را درک میکنند.
سر الکس فرگوسن، سرمربی پیشین باشگاه منچستریونایتد یکی از آن آدمهاست. او که در بیشتر دوران حرفهای حضورش در منچستر با همین روش به مبارزه پرداخت، تغییر را پذیرفت و خودش و سازمان تحت کنترلش را برای رسیدن به موفقیت «تغییر داد»، این فلسفه را چنین شرح داده: «موفقیت در مسیرهای مستقیم به دست نمیاد.»
پروفسور دِیمین هیوز، نویسنده، سخنران انگیزشی و «تسهیلگر مدیریت تغییر» که یک طرفدار منچستر یونایتد هم هست، با الهام از زندگی و اقدامات فرگوسن کتابی نوشته که در آن به ما میآموزد با چه رویکردی در زندگیمان با تغییر روبهرو شویم، چطور با آن کنار بیاییم و چگونه تغییر کنیم: «فرگوسن بسیار فراتر از یک مربی بود. او نقشی محوری در تمامی تشکیلات یونایتد داشت و نهفقط تیم اول باشگاه را هدایت میکرد، بلکه همه باشگاه را در سیطره داشت.
«استیو جابز اپل بود؛ سر الکس فرگوسن منچستر یونایتد است.» این جملهای از دیوید گیل مدیر اجرایی سابق یونایتد است که معتقد بود، «نوعی کیفیت» موجب موفقیت او شده است. فرگوسن در واکنش به اینکه چگونه به چنین موفقیت بینظیری رسیده میگوید: «چیزی که طی این همه سال بهخوبی موفق شدم انجام بدم، مدیریت تغییره. وقتی تغییر رو میپذیری، پس کنترلش کردی. بیشتر مردم به تغییر بیتوجهاند. اما من همیشه حس کردم که نمیتونم تغییر نکنم.»
⭕️ نظر الکس فرگوسن در مورد موفقیت و شکست:
✅وقتی به فرد موفقی نگاه می کنید، برایتان قابل تصور نیست که این فرد شکست را هم تجربه کرده باشد. بعنوان نمونه برخی از قهرمانان ورزشی مانند راجر فدرر، سرینا ویلیامز، محمدعلی کلی، یا استرلینگ ماس را می بینید و محال است که آنها را بازنده تجسم کنید.
✅ همین مساله در سایر بخش های زندگی نیز که فرد می تواند در آنها به موفقیت دست یابد صادق است. مثلا هنگام تماشای تابلوهای نقاشی ال. سی. لوری (که به نمایش تصاویر سیاهِ شهری و زندگی صنعتی مشهور است)، برایم سخت است که باور کنم او نقاشی بد هم کشیده است. یا اگر یکی از کتاب های رابرت کارو در مورد پرزیدنت لیندون بی. جانسون را بخوانید، قابل تصور نیست که نوشتن یک پاراگراف بدون عبارات دقیق و حساب شده برایش سخت بوده باشد.
✅ ولی همه ما شکست را تجربه می کنیم. شکست بعضی ها را فلج کرده و به بعضی دیگر انگیزه می دهد. این اراده من برای پرهیز از شکست بود که انگیزه بیشتری برای موفقیت را ایجاد می کرد.
مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
⭕️تغییر را در آغوش بگیر
چگونه شبیه سر الکس فرگوسن فکر کنیم؟
✍️فریده اسکندری
بسیاری از ما بهطور غریزی با این باور بزرگ میشویم که بهترین شکلِ توصیف تغییرِ موفق، «مسیری مستقیم» است که در آن عملکرد کافی به دستیابی نتیجه مطلوب حتمی بینجامد. اما این افسانهای بیش نیست! همه آدمها آغازهای الهامبخش و فرجامهای شاد را دوست دارند و به خاطر میسپارند، اما در میان این دو نقطه، جایی وجود دارد که اغلب ما از درکش ناتوانیم، در این لحظههاست که قانون کانتر را تجربه میکنیم: «همه چیز در فاصله میان آغاز و فرجام شبیه شکست به نظر میرسد.» افراد انگشتشماری وجود دارند که این قانون را درک میکنند.
سر الکس فرگوسن، سرمربی پیشین باشگاه منچستریونایتد یکی از آن آدمهاست. او که در بیشتر دوران حرفهای حضورش در منچستر با همین روش به مبارزه پرداخت، تغییر را پذیرفت و خودش و سازمان تحت کنترلش را برای رسیدن به موفقیت «تغییر داد»، این فلسفه را چنین شرح داده: «موفقیت در مسیرهای مستقیم به دست نمیاد.»
پروفسور دِیمین هیوز، نویسنده، سخنران انگیزشی و «تسهیلگر مدیریت تغییر» که یک طرفدار منچستر یونایتد هم هست، با الهام از زندگی و اقدامات فرگوسن کتابی نوشته که در آن به ما میآموزد با چه رویکردی در زندگیمان با تغییر روبهرو شویم، چطور با آن کنار بیاییم و چگونه تغییر کنیم: «فرگوسن بسیار فراتر از یک مربی بود. او نقشی محوری در تمامی تشکیلات یونایتد داشت و نهفقط تیم اول باشگاه را هدایت میکرد، بلکه همه باشگاه را در سیطره داشت.
«استیو جابز اپل بود؛ سر الکس فرگوسن منچستر یونایتد است.» این جملهای از دیوید گیل مدیر اجرایی سابق یونایتد است که معتقد بود، «نوعی کیفیت» موجب موفقیت او شده است. فرگوسن در واکنش به اینکه چگونه به چنین موفقیت بینظیری رسیده میگوید: «چیزی که طی این همه سال بهخوبی موفق شدم انجام بدم، مدیریت تغییره. وقتی تغییر رو میپذیری، پس کنترلش کردی. بیشتر مردم به تغییر بیتوجهاند. اما من همیشه حس کردم که نمیتونم تغییر نکنم.»
⭕️ نظر الکس فرگوسن در مورد موفقیت و شکست:
✅وقتی به فرد موفقی نگاه می کنید، برایتان قابل تصور نیست که این فرد شکست را هم تجربه کرده باشد. بعنوان نمونه برخی از قهرمانان ورزشی مانند راجر فدرر، سرینا ویلیامز، محمدعلی کلی، یا استرلینگ ماس را می بینید و محال است که آنها را بازنده تجسم کنید.
✅ همین مساله در سایر بخش های زندگی نیز که فرد می تواند در آنها به موفقیت دست یابد صادق است. مثلا هنگام تماشای تابلوهای نقاشی ال. سی. لوری (که به نمایش تصاویر سیاهِ شهری و زندگی صنعتی مشهور است)، برایم سخت است که باور کنم او نقاشی بد هم کشیده است. یا اگر یکی از کتاب های رابرت کارو در مورد پرزیدنت لیندون بی. جانسون را بخوانید، قابل تصور نیست که نوشتن یک پاراگراف بدون عبارات دقیق و حساب شده برایش سخت بوده باشد.
✅ ولی همه ما شکست را تجربه می کنیم. شکست بعضی ها را فلج کرده و به بعضی دیگر انگیزه می دهد. این اراده من برای پرهیز از شکست بود که انگیزه بیشتری برای موفقیت را ایجاد می کرد.
مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick