Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
عیدی امسال نشر #ققنوس کتاب درجهیکی است که تاریخ ایران را از دوران پارینهسنگی تا پس از انقلاب ۱۹۷۹ روایت میکند؛ محاکات سلسلههایی که بر گسترهی ایران فرمان راندند و مردمانی که با فرازونشیبهای بسیار مواجه شدند اما نژاد و فرهنگ و کشور خود را پاس داشتند.
عیدی دادن کتاب هم ایدهی درخشانی است که چند سالی است با همت خانوادهی محترم #حسین_زادگان پا گرفته است. دستمریزاد به ایشان و همکارانشان در انتشارات #ققنوس
@Virastaar
عیدی دادن کتاب هم ایدهی درخشانی است که چند سالی است با همت خانوادهی محترم #حسین_زادگان پا گرفته است. دستمریزاد به ایشان و همکارانشان در انتشارات #ققنوس
@Virastaar
Forwarded from نور سیاه
پایتخت۶
سریال پایتخت پربیننده است. منتقد هم کم ندارد. من به دو دلیل از هواداران این سریال هستم؛ نخست اینکه برای لحظاتی لبخند بر لبان ما مردم بیلبخند مینشاند و این هنر کمی نیست. دیگر اینکه نشان داده میتوان با «برخی» لهجهها و زبانهای محلی شوخی کرد بیآنکه فتنه و آشوبی برخیزد.
در طنز اصولاْ به حریم تابوها تجاوز میشود و تابوها در کشور ما ستبر و بیانعطاف است. محتوای اصلی طنز عموما مسائل جنسی و سیاست است و در ایران خیلی نمیتوان وارد این حوزهها شد. نمایش تختخواب دونفره حریمشکنی تلقی میشود و نشانۀ بیغیرتی. سیاست هم که وضعش معلوم است بخصوص سیاستی که عین دیانت است. با اشخاص و نهادهایی که مقدرات اصلی کشور به دستشان است مطلقاً نمیشود شوخی کرد. دین و متولّیان آن هم که خط قرمز بزرگ هستند. شوخی - و نه توهین- با اقوام و لهجهها هم تابو شده است. روزبهروز بر تعداد و غلظت تابوها افزوده میشود.
در چنین وضعی کار طنزپردازان در کشور ما بسیار دشوار و دستشان بسته است. برای مقایسه وضع طنزپردازان کهن و معاصر نگاه کنید به عبید زاکانی که چه دست بازی داشت برای شوخی کردن؛ با هر کس خواسته شوخی کرده و هرچه دلش خواسته گفته است. با مرد و زن و پیر و جوان و وضیع و شریف شوخی کرده است. با اشخاص نامدار مثل فلان سلطان و بهمان شیخ و با اقشار و صنوف جامعه مثل قاضیان و لشکریان و طبیبان و شهریان و روستاییان بهطور عام شوخی کرده. اسم کتابش را گذاشته اخلاقالاشراف و تندترین نقدها را به طبقۀ اشراف گفته. با اهل شهرها - از جمله با همشهریان قزوینیاش- شوخیها کرده و با اهل مذاهب هم. در طنز هم از فحوای سکسی و سیاسی و حتی شوخیهای مذهبی استفاده صریح و بُرّان و مؤثر کرده است. با اینهمه عبید سر سالم به گور برد و شوخیهایش شهرآشوب نشد و مردم نریختند به خیابانها و اعتراض نکردند. یکهزارم حرف عبید را نمیشود در ایران امروز گفت. اگر هم کسی گفت حسابش با کرامالکاتبین است.
در سریال پایتخت آنچه طنز را تقویت میکند لهجۀ مازندرانی و استفاده طنزآمیز از این لهجه و آمیختن کلمات و اصطلاحات آن با زبان فارسی است به همراه کاریکاتور کردن هنرمندانه و تیزبینانۀ برخی خصوصیات گفتاری و رفتاری و روحی مردم مازندران . در روزگار عصبیتها و حساسیتهای ناروای عدهای سیاستباز و متعصب، پایتخت که به فصل ششم رسیده ، نسیم دلاویزی است که نشان از فرهیختگی و مدارا و ظرفیت بالا و طنزفهمی و اعتمادبهنفس همولایتیهای ما دارد. مردم مازندران این سریال را میبینند و با مردم ایران میخندند. بیآنکه بگویند با ما شوخی شده پس به هویت و شخصیت ما توهین شده است.
نجف دریابندری میگفت از مهمترین نشانههای بزرگی یک شخص این است که بشود با او شوخی کرد و بزرگتر کسی است که بتواند با خودش شوخی کند و به خودش بخندد.
https://t.me/n00re30yah
سریال پایتخت پربیننده است. منتقد هم کم ندارد. من به دو دلیل از هواداران این سریال هستم؛ نخست اینکه برای لحظاتی لبخند بر لبان ما مردم بیلبخند مینشاند و این هنر کمی نیست. دیگر اینکه نشان داده میتوان با «برخی» لهجهها و زبانهای محلی شوخی کرد بیآنکه فتنه و آشوبی برخیزد.
در طنز اصولاْ به حریم تابوها تجاوز میشود و تابوها در کشور ما ستبر و بیانعطاف است. محتوای اصلی طنز عموما مسائل جنسی و سیاست است و در ایران خیلی نمیتوان وارد این حوزهها شد. نمایش تختخواب دونفره حریمشکنی تلقی میشود و نشانۀ بیغیرتی. سیاست هم که وضعش معلوم است بخصوص سیاستی که عین دیانت است. با اشخاص و نهادهایی که مقدرات اصلی کشور به دستشان است مطلقاً نمیشود شوخی کرد. دین و متولّیان آن هم که خط قرمز بزرگ هستند. شوخی - و نه توهین- با اقوام و لهجهها هم تابو شده است. روزبهروز بر تعداد و غلظت تابوها افزوده میشود.
در چنین وضعی کار طنزپردازان در کشور ما بسیار دشوار و دستشان بسته است. برای مقایسه وضع طنزپردازان کهن و معاصر نگاه کنید به عبید زاکانی که چه دست بازی داشت برای شوخی کردن؛ با هر کس خواسته شوخی کرده و هرچه دلش خواسته گفته است. با مرد و زن و پیر و جوان و وضیع و شریف شوخی کرده است. با اشخاص نامدار مثل فلان سلطان و بهمان شیخ و با اقشار و صنوف جامعه مثل قاضیان و لشکریان و طبیبان و شهریان و روستاییان بهطور عام شوخی کرده. اسم کتابش را گذاشته اخلاقالاشراف و تندترین نقدها را به طبقۀ اشراف گفته. با اهل شهرها - از جمله با همشهریان قزوینیاش- شوخیها کرده و با اهل مذاهب هم. در طنز هم از فحوای سکسی و سیاسی و حتی شوخیهای مذهبی استفاده صریح و بُرّان و مؤثر کرده است. با اینهمه عبید سر سالم به گور برد و شوخیهایش شهرآشوب نشد و مردم نریختند به خیابانها و اعتراض نکردند. یکهزارم حرف عبید را نمیشود در ایران امروز گفت. اگر هم کسی گفت حسابش با کرامالکاتبین است.
در سریال پایتخت آنچه طنز را تقویت میکند لهجۀ مازندرانی و استفاده طنزآمیز از این لهجه و آمیختن کلمات و اصطلاحات آن با زبان فارسی است به همراه کاریکاتور کردن هنرمندانه و تیزبینانۀ برخی خصوصیات گفتاری و رفتاری و روحی مردم مازندران . در روزگار عصبیتها و حساسیتهای ناروای عدهای سیاستباز و متعصب، پایتخت که به فصل ششم رسیده ، نسیم دلاویزی است که نشان از فرهیختگی و مدارا و ظرفیت بالا و طنزفهمی و اعتمادبهنفس همولایتیهای ما دارد. مردم مازندران این سریال را میبینند و با مردم ایران میخندند. بیآنکه بگویند با ما شوخی شده پس به هویت و شخصیت ما توهین شده است.
نجف دریابندری میگفت از مهمترین نشانههای بزرگی یک شخص این است که بشود با او شوخی کرد و بزرگتر کسی است که بتواند با خودش شوخی کند و به خودش بخندد.
https://t.me/n00re30yah
Telegram
نور سیاه
یادداشتهای ایرانشناسی میلاد عظیمی
@MilaadAzimi
@MilaadAzimi
Forwarded from نور سیاه
درودی به بهاءالدین خرمشاهی
کارنامۀ بهاءالدین خرمشاهی مفصّل و متنوّع است. در کارنامۀ مفصّل او فراز و فرود بسیار هست که منتقدانش برشمردهاند. این کارنامه برای شخص من دو نقطۀ عطف دارد: یکی حافظپژوهی و دیگر نثر رسای جاندار چابک او. (ساحتهای دیگر کارنامۀ خرمشاهی مثل ترجمه و قرآنپژوهی و طنز اکنون خارج از دایرۀ بحث من است).
فاش میگویم که من از نوشتههای خرمشاهی دربارۀ حافظ بیشترین بهره را بردهام. هنوز وارد دانشگاه نشده بودم که با حافظنامه و چهاردهروایت و ذهن و زبان حافظ آشنا شدم و با آنها انس گرفتم. بیاغراق بارها و بارها این کتابها را خواندم. یک دوره حافظنامه داشتم با جلد شومیز که آنقدر خوانده بودمش که ورقورق شد و جز اعتبار، چیزی برایش نماند. سال ۱۳۷۷ یکی از همدرسانم ـ که هرکجا هست خدایش به سلامت دارد ـ آن نسخه را از من به امانت گرفت و خواند و صحافی کرد و به من برگرداند و هنوز آن نسخه را دارم.
امروز بیش از بیست سال از آشنایی من با حافظ و کتابها و مقالات حافظپژوهی میگذرد. بسیاری از این آثار را دیدهام. باید بگویم با گذشت اینهمه سال هنوز هم حافظنامه خرمشاهی در نگاه من یکی از سودمندترین کتابهای حافظپژوهی است. بیعیب و ایراد نیست اما بسیار مفید است؛ دستِ خوانندۀ نوآموز را میگیرد و پابهپا میبرد و به او شیوۀ راه رفتن میآموزد. خرمشاهی فقط حافظ را شرح نمیکند، روش درست شرح و آشنایی صحیح و معقول با حافظ را به خوانندۀ دقیق و اهل ممارست یاد میدهد. من با ممارست در خواندنِ حافظنامه «عملاً» آموختم که باید برای هر کلیدواژه و موضوع و مضمون شعر حافظ در ذهن و دفترم «پرونده»ای داشته باشم و نیز فهم شعر حافظ را در بستر فرهنگ ادبی و معارف عصر او و پیش از عصر او بجویم. همینجا باید یاد کنم از کتاب ارزشمند حافظ (طرح نو) که به هر کس معرفی کردم، راضی بود و سود برد.
خرمشاهی در این سالها برای من معلمی باذوق، دانا، کوشا و پرکار بود. ذوق داشت اما پایبند به ضوابط علمی نیز بود. اهل جدل و محاربه با خصم بود اما انصاف و فروتنی علمی نیز داشت. زودرنج بود اما سریعالرضا هم بود. آثار دیگران را میخواند. نظرات دیگران را جدی میگرفت. نقد و نظرش را نیز به روشنی میگفت. محققی زنده و زاینده در عرصۀ حافظپژوهی بود.
برخی از جملاتِ درخشان او در ذهنم است و در کلاسها به کارم میآید: اینکه «حافظ کاملاً انسان است نه انسان کامل» فشردۀ متقن و دقیق و معتدلی از جهانبینی خواجه شیراز است. مقالۀ «میل حافظ به گناه» از امهات مقالاتی است که دربارۀ جهانبینی خواجه نوشته شده است. نظر رندانه ـ بل حکیمانه ـ خرمشاهی در پاسخ به این پرسش که چرا حافظ میل به گناه دارد وقتم را خوش میکند: میگوید برای اینکه «چیز خوب، خوب چیزی است» و لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم! حافظ خرمشاهی حافظی واقعی و ملموس است؛ در متن زندگی انسانی قدم برمیدارد؛ اگر پاییش بر زمین است دلش گاهگاه در هوای آسمان است و صفیری که از کنگرۀ عرش میزنندش. فراموش نکنیم خرمشاهی این حافظ منعطف و رند را در دهۀ اول انقلاب و اوج استیلای عبوس زهد معرفی کرده است؛ حافظی متناقضنما که میان مسجد و میخانه در آمد و شد است.
امروز من شاید با برخی نظرات و استنباطهای استاد خرمشاهی موافق نباشم اما هرگز حق تعلیم «غایبانه» ایشان را بر خود فراموش نمیکنم. دوستش دارم و برایش حرمت تعلیم قائلم. یکی از لذتهای زندگی کوچک من، تأمل در شعر خواجه شیراز است و بخشی از این لذت را مدیون خرمشاهی هستم. دیر زیاد و ایام به کامش باد که بر فرهنگ ایران در عصر ما افزوده است.
https://t.me/n00re30yah
کارنامۀ بهاءالدین خرمشاهی مفصّل و متنوّع است. در کارنامۀ مفصّل او فراز و فرود بسیار هست که منتقدانش برشمردهاند. این کارنامه برای شخص من دو نقطۀ عطف دارد: یکی حافظپژوهی و دیگر نثر رسای جاندار چابک او. (ساحتهای دیگر کارنامۀ خرمشاهی مثل ترجمه و قرآنپژوهی و طنز اکنون خارج از دایرۀ بحث من است).
فاش میگویم که من از نوشتههای خرمشاهی دربارۀ حافظ بیشترین بهره را بردهام. هنوز وارد دانشگاه نشده بودم که با حافظنامه و چهاردهروایت و ذهن و زبان حافظ آشنا شدم و با آنها انس گرفتم. بیاغراق بارها و بارها این کتابها را خواندم. یک دوره حافظنامه داشتم با جلد شومیز که آنقدر خوانده بودمش که ورقورق شد و جز اعتبار، چیزی برایش نماند. سال ۱۳۷۷ یکی از همدرسانم ـ که هرکجا هست خدایش به سلامت دارد ـ آن نسخه را از من به امانت گرفت و خواند و صحافی کرد و به من برگرداند و هنوز آن نسخه را دارم.
امروز بیش از بیست سال از آشنایی من با حافظ و کتابها و مقالات حافظپژوهی میگذرد. بسیاری از این آثار را دیدهام. باید بگویم با گذشت اینهمه سال هنوز هم حافظنامه خرمشاهی در نگاه من یکی از سودمندترین کتابهای حافظپژوهی است. بیعیب و ایراد نیست اما بسیار مفید است؛ دستِ خوانندۀ نوآموز را میگیرد و پابهپا میبرد و به او شیوۀ راه رفتن میآموزد. خرمشاهی فقط حافظ را شرح نمیکند، روش درست شرح و آشنایی صحیح و معقول با حافظ را به خوانندۀ دقیق و اهل ممارست یاد میدهد. من با ممارست در خواندنِ حافظنامه «عملاً» آموختم که باید برای هر کلیدواژه و موضوع و مضمون شعر حافظ در ذهن و دفترم «پرونده»ای داشته باشم و نیز فهم شعر حافظ را در بستر فرهنگ ادبی و معارف عصر او و پیش از عصر او بجویم. همینجا باید یاد کنم از کتاب ارزشمند حافظ (طرح نو) که به هر کس معرفی کردم، راضی بود و سود برد.
خرمشاهی در این سالها برای من معلمی باذوق، دانا، کوشا و پرکار بود. ذوق داشت اما پایبند به ضوابط علمی نیز بود. اهل جدل و محاربه با خصم بود اما انصاف و فروتنی علمی نیز داشت. زودرنج بود اما سریعالرضا هم بود. آثار دیگران را میخواند. نظرات دیگران را جدی میگرفت. نقد و نظرش را نیز به روشنی میگفت. محققی زنده و زاینده در عرصۀ حافظپژوهی بود.
برخی از جملاتِ درخشان او در ذهنم است و در کلاسها به کارم میآید: اینکه «حافظ کاملاً انسان است نه انسان کامل» فشردۀ متقن و دقیق و معتدلی از جهانبینی خواجه شیراز است. مقالۀ «میل حافظ به گناه» از امهات مقالاتی است که دربارۀ جهانبینی خواجه نوشته شده است. نظر رندانه ـ بل حکیمانه ـ خرمشاهی در پاسخ به این پرسش که چرا حافظ میل به گناه دارد وقتم را خوش میکند: میگوید برای اینکه «چیز خوب، خوب چیزی است» و لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم! حافظ خرمشاهی حافظی واقعی و ملموس است؛ در متن زندگی انسانی قدم برمیدارد؛ اگر پاییش بر زمین است دلش گاهگاه در هوای آسمان است و صفیری که از کنگرۀ عرش میزنندش. فراموش نکنیم خرمشاهی این حافظ منعطف و رند را در دهۀ اول انقلاب و اوج استیلای عبوس زهد معرفی کرده است؛ حافظی متناقضنما که میان مسجد و میخانه در آمد و شد است.
امروز من شاید با برخی نظرات و استنباطهای استاد خرمشاهی موافق نباشم اما هرگز حق تعلیم «غایبانه» ایشان را بر خود فراموش نمیکنم. دوستش دارم و برایش حرمت تعلیم قائلم. یکی از لذتهای زندگی کوچک من، تأمل در شعر خواجه شیراز است و بخشی از این لذت را مدیون خرمشاهی هستم. دیر زیاد و ایام به کامش باد که بر فرهنگ ایران در عصر ما افزوده است.
https://t.me/n00re30yah
Telegram
نور سیاه
یادداشتهای ایرانشناسی میلاد عظیمی
@MilaadAzimi
@MilaadAzimi
Forwarded from جهان کتاب
جهان کتاب
شماره 369-370
pdfنسخه
👇👇👇
امروز، 13 فروردین،
"سیزده به در" را از خانه به در نمی رویم.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
با کتاب و موسیقی
#در_خانه_بمانیم
@jahaneketabpub
شماره 369-370
pdfنسخه
👇👇👇
امروز، 13 فروردین،
"سیزده به در" را از خانه به در نمی رویم.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
با کتاب و موسیقی
#در_خانه_بمانیم
@jahaneketabpub
Forwarded from جهان کتاب
📖 کتابی معتبر دربارهٔ آگاهیپژوهی و پدیدههای فراطبیعی:
🔻«سرآغازهای آگاهی: دانشنامهای مرجع در آگاهیپژوهی و پدیدههای فراطبیعی»، یکی از کتابهای مرجع در این حوزه است. جفری میشلاو در تألیف این کتاب از همکاری 130 دانشمند و پژوهشگر بهره برده است.
🔻 کتاب حاضر شامل دو بخش است. در بخش اول، تاریخچهٔ آگاهیپژوهی از دوران کهن و از شَمَنها تا به امروز بیان شده است. در بخش دوم، کلیهٔ باورهای مردم در خصوص آگاهی و پدیدههای فراروانی و فراطبیعی از گذشته تا به امروز گرد آمده است.
🔻 موضوعات و پدیدههای بسیاری چون طالعبینی، توانایی شفابخشی، چاکراها، طب سوزنی چینی، ارتباط با موجودات هوشمندتر، بقای «آگاهی» پس از مرگ، احضار ارواح، تناسخ، راه رفتن روی آتش، نیروهای فراروانی و... که ذهن مردم را از گذشتههای دور تا به امروز مشغول میسازند در این کتاب مورد بررسی قرار گرفتهاند.
| سرآغازهای آگاهی: دانشنامهای مرجع در آگاهیپژوهی و پدیدههای فراطبیعی | جفری میشلاو. ترجمهٔ دکتر محمدرضا غفاری | قطع وزیری. 416 ص. مصوّر. با جلد سخت: 75000 تومان |
📞 66968097-98
@jahaneketabpub
🔻«سرآغازهای آگاهی: دانشنامهای مرجع در آگاهیپژوهی و پدیدههای فراطبیعی»، یکی از کتابهای مرجع در این حوزه است. جفری میشلاو در تألیف این کتاب از همکاری 130 دانشمند و پژوهشگر بهره برده است.
🔻 کتاب حاضر شامل دو بخش است. در بخش اول، تاریخچهٔ آگاهیپژوهی از دوران کهن و از شَمَنها تا به امروز بیان شده است. در بخش دوم، کلیهٔ باورهای مردم در خصوص آگاهی و پدیدههای فراروانی و فراطبیعی از گذشته تا به امروز گرد آمده است.
🔻 موضوعات و پدیدههای بسیاری چون طالعبینی، توانایی شفابخشی، چاکراها، طب سوزنی چینی، ارتباط با موجودات هوشمندتر، بقای «آگاهی» پس از مرگ، احضار ارواح، تناسخ، راه رفتن روی آتش، نیروهای فراروانی و... که ذهن مردم را از گذشتههای دور تا به امروز مشغول میسازند در این کتاب مورد بررسی قرار گرفتهاند.
| سرآغازهای آگاهی: دانشنامهای مرجع در آگاهیپژوهی و پدیدههای فراطبیعی | جفری میشلاو. ترجمهٔ دکتر محمدرضا غفاری | قطع وزیری. 416 ص. مصوّر. با جلد سخت: 75000 تومان |
📞 66968097-98
@jahaneketabpub
Forwarded from موسسه تاریخ متون
🔻دانشگاه مک گیل کانادا 100 عنوان کتابی را که به صورت مشترک با دانشگاه تهران چاپ کرده است، به صورت رایگان برای دانلود قرار داده است. عمده کتابها در فلسفه و کلام و الهیات و منطق و تاریخ علم ایران و اسلام و ادبیات است. لینک دانلود کتاب ها:
http://www.mcgill.ca/islamicstudies/tehran-branch/tehran-branch-publications
@sibawayhis
http://www.mcgill.ca/islamicstudies/tehran-branch/tehran-branch-publications
@sibawayhis
Institute of Islamic Studies
Tehran Branch Publications
Housing a library, equipped with some of the most important manuscripts and reference materials of different Islamic Sciences, the Tehran Branch has produced over 200 volumes of major works by
Forwarded from موسسه تاریخ متون
هرآنچه را استاد محمدرضا شفیعی کدکنی سال ۱۳۹۸ در کلاسِ درسشان به علاقهمندان گفتند، از اینجا بشنوید. از زحمات بیدریغِ همهٔ دوستانم برای ثبت و ضبط این گنجینهٔ فرهنگی سپاسگزارم.
با در خانه ماندنمان کار فرهنگی میکنیم. دستِ دیو شومِ کرونا کوتاه میشود. روزهای سالمِ سرشارِ سهشنبهها برخواهد گشت و باز هم پای درس استاد گرانقدر خواهیم نشست
۲۰ فروردین ۹۸، اولین جلسهٔ سال جدید
https://t.me/shafiei_kadkani/1269
۲۷فروردین ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1276
۳اردیبهشت ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1297
۱۰اردیبهشت ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1310
۱۷ اردیبهشت ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1321
۳۱ اردیبهشت ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1347
۹ مهرماه ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1526
۱۶ مهرماه ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1531
۲۳ مهرماه ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1537
۱۴ آبان ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1557
۲۱ آبان ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1559
۲۶ آبان ۹۸، دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
https://t.me/shafiei_kadkani/1569
۵آذر ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1570
۱۲ آذر ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1576
۱۹ آذر ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1582
۲۹بهمن ۹۸، آخرین جلسهٔ سال ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1643
نقل از کانال استاد شفیعی کدکنی- به مدیریت شاگردان و دوستداران استاد
@sibawayhis
با در خانه ماندنمان کار فرهنگی میکنیم. دستِ دیو شومِ کرونا کوتاه میشود. روزهای سالمِ سرشارِ سهشنبهها برخواهد گشت و باز هم پای درس استاد گرانقدر خواهیم نشست
۲۰ فروردین ۹۸، اولین جلسهٔ سال جدید
https://t.me/shafiei_kadkani/1269
۲۷فروردین ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1276
۳اردیبهشت ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1297
۱۰اردیبهشت ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1310
۱۷ اردیبهشت ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1321
۳۱ اردیبهشت ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1347
۹ مهرماه ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1526
۱۶ مهرماه ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1531
۲۳ مهرماه ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1537
۱۴ آبان ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1557
۲۱ آبان ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1559
۲۶ آبان ۹۸، دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
https://t.me/shafiei_kadkani/1569
۵آذر ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1570
۱۲ آذر ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1576
۱۹ آذر ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1582
۲۹بهمن ۹۸، آخرین جلسهٔ سال ۹۸
https://t.me/shafiei_kadkani/1643
نقل از کانال استاد شفیعی کدکنی- به مدیریت شاگردان و دوستداران استاد
@sibawayhis
Telegram
شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ــــــــــــــــ
اولین جلسهٔ درسِ #سهشنبه در سال ۹۸
۲۰ فروردینماه
– دربارهٔ وجودداشتن "تکامل" در سنت و فرهنگ اسلامی
[آدمی هم پیش از آن که آدم شود بوزینه بود]
–دربارهٔ نبوغ و گسترهٔ سعدی
–خواب دیدن فردوسی
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#دانشگاه_تهران…
ــــــــــــــــ
اولین جلسهٔ درسِ #سهشنبه در سال ۹۸
۲۰ فروردینماه
– دربارهٔ وجودداشتن "تکامل" در سنت و فرهنگ اسلامی
[آدمی هم پیش از آن که آدم شود بوزینه بود]
–دربارهٔ نبوغ و گسترهٔ سعدی
–خواب دیدن فردوسی
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#دانشگاه_تهران…
Forwarded from موسسه تاریخ متون
📚فهرست و آدرس نهادهاى علمى، پژوهشی و آموزشى كه منابع علمى خود را رايگان در اختيار عموم گذاشته اند تا در دوران قرنطينه اساتيد و دانشجويان به منابع مورد نيازشان دسترسى داشته باشند:
🔹نهاد "آرشیو اینترنت" با پشتیبانی ده ها دانشگاه و نهاد و اداره و فرد در آمریکا، تعداد ۱.۴ میلیون کتاب دانشگاهی را در "کتابخانه اضطرار ملّی" به صورت رایگان در اختیار همگان قرار داده است:
http://archive.org/nel
🔹انتشارات دانشگاه مک گیل کانادا پیدیاف صد عنوان کتاب(در زمینههای مختلف علوم انسانی) را به رایگان برای دانلود قرار داده است:
https://www.mcgill.ca/islamicstudies/tehran-branch-publications
🔹مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران همه کتابهای الکترونیکی خود را از ابتدای فروردین ۱۳۹۹ به صورت رایگان در اختیار همه علاقه مندان قرار داده است.برای دریافت کتابها میتوانید به اپلیکیشن فیدیبو یا کتابخوان الکترونیکی مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران مراجعه فرمایید:
https://press.ut.ac.ir/help?menu=14
🔹بخش کودک و نوجوان کتابخانه ملّی ۲۳هزار عنوان کتاب کودک و نوجوان را با هماهنگی ناشرها بر روی سایت خود گذاشته است.کتابها به صورت فایل تصویری درآمدهاند و باید روی مرورگر اینترنت خوانده شوند:
icnl.nlai.ir/default.aspx
🔹 اتاق بازرگانی تهران ۲۰ کتاب ترجمهشده در انتشارات خود را به صورت فایل pdf روی سایت قرار داده است:
tccim.ir/PublishedOutlets.aspx?id=1
🔹 انتشارات دانشگاه کمبریج تمام ۷۰۰ عنوان کتاب الکترونیک خودش را تا آخر ماه می ۲۰۲۰ (۱۱ خرداد) رایگان ارایه میکند. این آثار با فرمت HTML هستند:
www.cambridge.org/core/what-we-publish/textbooks
🔹 پایگاه JSTOR، منابع علمی خود را در دسترس عموم قرار داد.این منابع شامل ۶۰۰۰ کتاب الکترونیک و بیش از ۱۵۰ ژورنال علمی است که نیاز به هیچ گونه ثبت نام و یا ورود آنلاین ندارد و طبق گفته سایت در تلاش هستند که تعداد کتابها را بالاتر ببرند:
www.jstor.org
🔹 پروژه MUSE طبق صحبتهایی که با دانشگاههای طرف قراردادش داشتهاست، ژورنالها و کتابهای بسیاری را به رایگان در سایت خود عرضه کردهاست.لیست انتشارات طرف قرارداد این پروژه و خبر آن را میتوانید اینجا ببینید:
muse.jhu.edu
🔹 450 دوره دانشگاه Ivy League رایگان شدهاست. این دورهها مربوط به دانشگاههای زیادی است که در این مجموعه عرضه شدهاست. لیست دورهها را میتوانید اینجا ببینید:
www.classcentral.com
🔹 شرکت نرمافزاری Downdog که مجموعه نرمافزارهای آموزش #یوگا را ارائه میکند، به دلیل شیوع کرونا استفاده تمامی نرمافزارهایش را برای دانشآموزان و دانشجویان و همچنین کادر درمان رایگان کردهاست:
downdogapp.com
🔹 سایت آموزشی فرادرس 500 ساعت آموزش رایگان و فارسی را در اختیار کاربران قرار دادهاست.این آموزشها در زمینههای مختلف هستند:
faradars.org/ev/fredu98
🔹مرکز منطقهای اطلاعرسانی علوم و فناوری اعلام کرد که تا پایان فروردین دسترسی به مقالات پایگاههای علمی این مرکز، برای همه رایگان است. (بدون نیاز به کدشناسایی و کلمه عبور):
www.ricest.ac.ir
🔹مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 130 عنوان کتاب pdf
در حوزههای تاریخ شفاهی فرماندهان در دوران دفاع مقدس، روزشمارها، اطلسها، کتب نبردی، مطالعات اجتماعی و آثار ترجمهای را در لینک زیر قرار داده است:
http://www.defamoghaddas.ir/portal/page/54
@sibawayhis
🔹نهاد "آرشیو اینترنت" با پشتیبانی ده ها دانشگاه و نهاد و اداره و فرد در آمریکا، تعداد ۱.۴ میلیون کتاب دانشگاهی را در "کتابخانه اضطرار ملّی" به صورت رایگان در اختیار همگان قرار داده است:
http://archive.org/nel
🔹انتشارات دانشگاه مک گیل کانادا پیدیاف صد عنوان کتاب(در زمینههای مختلف علوم انسانی) را به رایگان برای دانلود قرار داده است:
https://www.mcgill.ca/islamicstudies/tehran-branch-publications
🔹مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران همه کتابهای الکترونیکی خود را از ابتدای فروردین ۱۳۹۹ به صورت رایگان در اختیار همه علاقه مندان قرار داده است.برای دریافت کتابها میتوانید به اپلیکیشن فیدیبو یا کتابخوان الکترونیکی مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران مراجعه فرمایید:
https://press.ut.ac.ir/help?menu=14
🔹بخش کودک و نوجوان کتابخانه ملّی ۲۳هزار عنوان کتاب کودک و نوجوان را با هماهنگی ناشرها بر روی سایت خود گذاشته است.کتابها به صورت فایل تصویری درآمدهاند و باید روی مرورگر اینترنت خوانده شوند:
icnl.nlai.ir/default.aspx
🔹 اتاق بازرگانی تهران ۲۰ کتاب ترجمهشده در انتشارات خود را به صورت فایل pdf روی سایت قرار داده است:
tccim.ir/PublishedOutlets.aspx?id=1
🔹 انتشارات دانشگاه کمبریج تمام ۷۰۰ عنوان کتاب الکترونیک خودش را تا آخر ماه می ۲۰۲۰ (۱۱ خرداد) رایگان ارایه میکند. این آثار با فرمت HTML هستند:
www.cambridge.org/core/what-we-publish/textbooks
🔹 پایگاه JSTOR، منابع علمی خود را در دسترس عموم قرار داد.این منابع شامل ۶۰۰۰ کتاب الکترونیک و بیش از ۱۵۰ ژورنال علمی است که نیاز به هیچ گونه ثبت نام و یا ورود آنلاین ندارد و طبق گفته سایت در تلاش هستند که تعداد کتابها را بالاتر ببرند:
www.jstor.org
🔹 پروژه MUSE طبق صحبتهایی که با دانشگاههای طرف قراردادش داشتهاست، ژورنالها و کتابهای بسیاری را به رایگان در سایت خود عرضه کردهاست.لیست انتشارات طرف قرارداد این پروژه و خبر آن را میتوانید اینجا ببینید:
muse.jhu.edu
🔹 450 دوره دانشگاه Ivy League رایگان شدهاست. این دورهها مربوط به دانشگاههای زیادی است که در این مجموعه عرضه شدهاست. لیست دورهها را میتوانید اینجا ببینید:
www.classcentral.com
🔹 شرکت نرمافزاری Downdog که مجموعه نرمافزارهای آموزش #یوگا را ارائه میکند، به دلیل شیوع کرونا استفاده تمامی نرمافزارهایش را برای دانشآموزان و دانشجویان و همچنین کادر درمان رایگان کردهاست:
downdogapp.com
🔹 سایت آموزشی فرادرس 500 ساعت آموزش رایگان و فارسی را در اختیار کاربران قرار دادهاست.این آموزشها در زمینههای مختلف هستند:
faradars.org/ev/fredu98
🔹مرکز منطقهای اطلاعرسانی علوم و فناوری اعلام کرد که تا پایان فروردین دسترسی به مقالات پایگاههای علمی این مرکز، برای همه رایگان است. (بدون نیاز به کدشناسایی و کلمه عبور):
www.ricest.ac.ir
🔹مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 130 عنوان کتاب pdf
در حوزههای تاریخ شفاهی فرماندهان در دوران دفاع مقدس، روزشمارها، اطلسها، کتب نبردی، مطالعات اجتماعی و آثار ترجمهای را در لینک زیر قرار داده است:
http://www.defamoghaddas.ir/portal/page/54
@sibawayhis
نگارش متون علمی به زبان فارسی در سدههای نخستین هجری
Music Editor
فایل صوتی
نگارش متون علمی به زبان فارسی در سدههای نخستین هجری؛ نوآوری یا ادامهی سنت پیشین؟
دکتر حسن رضائیباغبیدی
نقل از کتابخانه فرهنگ و زبانهای باستانی
@sibawayhis
نگارش متون علمی به زبان فارسی در سدههای نخستین هجری؛ نوآوری یا ادامهی سنت پیشین؟
دکتر حسن رضائیباغبیدی
نقل از کتابخانه فرهنگ و زبانهای باستانی
@sibawayhis
Forwarded from Fallosafah | فَلُّسَفَه
خب این روزها زمین از تنهایی دارد عشق می کند و نفس می کشد. گویی بدون ما راحت تر است.
Forwarded from Fallosafah | فَلُّسَفَه
🔷 وقتی مساله و پرسش پیدا شود, پاسخ هم پیدا می شود. تاریخ هم بازخوانی می شود و هزارچیز فراموش شده دیگر هم از زیر غبار بیرون می آید. آنچه انسان را از دیگر حیوانات متمایز می کند همین داشتن حافظه فراخ و بازاندیشی و عشق به بقاست. انسان نمی تواند تصور کند که هرگز نباشد. این است درد جاودانگی آدمی. آه. جاودانگی. جاودانگی. بیهوده نبود که کامو می گفت بزرگترین مساله فلسفی خودکشی است و نیچه بزرگ ترین مصیبت و معمای بشر را پس از مرگ خدا همین جاودانگی می دانست که کوشید برایش راه حل قدیمی بازگشت جاودان به علاوه همان را بیابد. اما چقدر فاصله است میان خواستن و بودن؟
Forwarded from کتابنما
چارلی چاپلین قهرمان خنده، جزوه هفتم: دام راهزنان، گزارنده: ن.ن (ناصر نظمی)، نوزدهمین کتاب از نشریات بریانی، ۱۳۱۸
@cinema_book
@cinema_book
Forwarded from کتابنما
چارلی چاپلین. جزوه هفتم.pdf
2 MB
چارلی چاپلین قهرمان خنده، جزوه هفتم: دام راهزنان، گزارنده: ن.ن (ناصر نظمی)، نوزدهمین کتاب از نشریات بریانی، ۱۳۱۸
@cinema_book
@cinema_book
Forwarded from کتابنما
خرازی فرشته
روایت دیگری از پرویز دوایی، نقل از کتاب «روزی تو خواهی آمد». انتشارات جهان کتاب ۱۳۹۵
...بعدترها از خرّازيها کتاب کرايه ميکرديم. اوّليشان يادم هست نيمباب دکان دو تا برادر بود، دوقلو و عيناً شبيه به هم که يک جور روپوش اُرمَک ميپوشيدند و شبکلاه سياه داشتند و ريزهنقش بودند با ريش تُنک که بهشان (پيش خودمان) «برادران آشيخ» ميگفتيم و دکانشان نزديکترين خرازي به خانة زير بازارچهاي ما بود و ميرفتيم با خواهرم و او کتاب کرايه ميکرد، کتابهاي دلخواه خودش را که بيشتر داستانهاي ماهيانة «ح. م. حميد» و سراسر خاطرخواهي بود. آدم از خانه که در ميآمد و رو به اين دکه ميرفت هوا انگار يکجوري هواي دم عيد بود، عطر و انتظار چيزهاي مطبوعي در فضا ميوزيد، مثل صبح زود ييلاق. دهانة دکان خرّازي دروازة ورود به قصرهاي قصههاي خوشبخت بود. پشت سر خرّازيفروش در قفسه کتابهاي کهنه رديف بود و چه عطر خوشي از گل باغهايشان برميخاست، چه رنگهاي شاد و شادابي از جامههاي دخترکان عاشقشان که در آن باغها ميخراميدند و رؤياي جوانهاي برازندهاي را در سر داشتند که دورادور در رهگذر ديده بودند...
کتابهاي خواهرمان را ميخوانديم با همان مشقّت نوسوادي، ولي به دلمان نميچسبيد تا بعدتر که سوادمان هم کمي پيشرفت کرده بود، کتابهاي حادثهاي را «کشف» کرديم: جزوههاي کارآگاه «نات پنکرتون» و آن دزد جذاب «جينگوز رجائي» بود، طلا در کوه (با ترجمة ناصر نظمي) بود، بعد (بهبه!) عنکبوت سياه بود و گُل گلها و اثرگذارترين کتاب آن دوره از عمر ما، البته تارزان بود... اينها را ما از خرّازيفروشيهاي پراکندة محله کرايه ميکرديم (رگبار، فروتن، برادران آشيخ) تا ذخيرة کتابهاي اين دکانها تمام شد و شروع کرديم به دست انداختن به خرّازيفروشيهاي دورتر مثل «دانش» که آن طرف سهراه امينحضور بود و ازش يادم است در راه نجات ميهن را کرايه کرديم و شبهاي بابل را که قبلاً هر دو را به صورت سريال در مجلة اطلاعات هفتگي خوانده بوديم و چند نوبت سر زنگ ورزش که هوا سرد بود و نميشد بيرون ورزش کرد با اجازة معلم مربوط، اين قصهها را سر کلاس نقّالواره تعريف کرديم و دوستان حظّ بردند.
... اين کتابها نجاتِ جان ما بود، جان به معني روح واقعاً. يعني آن چيزي که آدم، در کنار خورد و خواب و خوراک، لازم دارد براي آن که دِق نکند، که با يک دلخوشياي به راههاي خصم برود و اينهمه ديوار ناهنجار و بوها و چهرههاي ناخوشايند را تاب بياورد... روزهايي بود که ميآمدند به مدرسه که آمپول ضدّ حصبه يا نميدانم چي بزنند که بعدش دو روز مرخصي ميدادند چون که آدم در خانه ميافتاد و تب ميکرد. اين بنده آن دو روز مرخصي را بسيار ميپسنديدم، ولي مطلقاً حال و حوصلة تب کردن (که بايد آن لذّت را هم خدشهدار ميکرد) نداشتم. اين است که در شلوغي پشت در کلاس تزريق، يک آستين پيراهنم را بالا ميزدم و خودم را قاطي آمپولخوردهها ميکردم و با صورت تلخ مثلاً دردکشيده ولي با دلي شاد و خرّم روانة دکان «رگبار» ميشدم. چند دقيقه بعد آخرين جلد کتاب عمليات «نات پنکرتون» پنهان در بين کتاب و کتابچههاي مدرسه، به دو به خانه ميآمدم. اگر از آن روزهاي ملايم آفتاب دم عيد بود، کت کهنهاي ميپوشيدم و ميرفتم بالاي پشت بام که يگانه جايي بود در آن خانۀ شلوغ که آدم ميتوانست با «نات پنکرتون» و عمليات قهرماني جذاب او خلوت کند. پشت بام ما يک طبقه از خانههاي اطراف بلندتر بود و آن فضاي باز ذهن را آسانتر پرواز ميداد. کنار خرپشته و بر گليمي مينشستم، پشت به ديوار کاهگلي، کتاب روي زانوهايم باز، کنار دستم پاکت تخمه سياه که سر راه خريده بودم و ميرفتم توي دنيايي که دست فلک و صداي زنگ مدرسه و شَرقشَرق چوب به آن نميرسيد... تنها صدای خُرخُر مطبوع آن طيّارههاي دوبالۀ قشنگ قديمي بود که از فرودگاه «دوشانتپه» بلند ميشدند و در آن آسمان آبي زلال، بر زمينة ابرهاي پنبهاي و کوهي که قلة برفپوش آن از دور پيدا بود، پشتک و وارو ميزدند و آفتاب طلايي زير بالهاي نقرهايشان برق ميزد ... .
@cinema_book
روایت دیگری از پرویز دوایی، نقل از کتاب «روزی تو خواهی آمد». انتشارات جهان کتاب ۱۳۹۵
...بعدترها از خرّازيها کتاب کرايه ميکرديم. اوّليشان يادم هست نيمباب دکان دو تا برادر بود، دوقلو و عيناً شبيه به هم که يک جور روپوش اُرمَک ميپوشيدند و شبکلاه سياه داشتند و ريزهنقش بودند با ريش تُنک که بهشان (پيش خودمان) «برادران آشيخ» ميگفتيم و دکانشان نزديکترين خرازي به خانة زير بازارچهاي ما بود و ميرفتيم با خواهرم و او کتاب کرايه ميکرد، کتابهاي دلخواه خودش را که بيشتر داستانهاي ماهيانة «ح. م. حميد» و سراسر خاطرخواهي بود. آدم از خانه که در ميآمد و رو به اين دکه ميرفت هوا انگار يکجوري هواي دم عيد بود، عطر و انتظار چيزهاي مطبوعي در فضا ميوزيد، مثل صبح زود ييلاق. دهانة دکان خرّازي دروازة ورود به قصرهاي قصههاي خوشبخت بود. پشت سر خرّازيفروش در قفسه کتابهاي کهنه رديف بود و چه عطر خوشي از گل باغهايشان برميخاست، چه رنگهاي شاد و شادابي از جامههاي دخترکان عاشقشان که در آن باغها ميخراميدند و رؤياي جوانهاي برازندهاي را در سر داشتند که دورادور در رهگذر ديده بودند...
کتابهاي خواهرمان را ميخوانديم با همان مشقّت نوسوادي، ولي به دلمان نميچسبيد تا بعدتر که سوادمان هم کمي پيشرفت کرده بود، کتابهاي حادثهاي را «کشف» کرديم: جزوههاي کارآگاه «نات پنکرتون» و آن دزد جذاب «جينگوز رجائي» بود، طلا در کوه (با ترجمة ناصر نظمي) بود، بعد (بهبه!) عنکبوت سياه بود و گُل گلها و اثرگذارترين کتاب آن دوره از عمر ما، البته تارزان بود... اينها را ما از خرّازيفروشيهاي پراکندة محله کرايه ميکرديم (رگبار، فروتن، برادران آشيخ) تا ذخيرة کتابهاي اين دکانها تمام شد و شروع کرديم به دست انداختن به خرّازيفروشيهاي دورتر مثل «دانش» که آن طرف سهراه امينحضور بود و ازش يادم است در راه نجات ميهن را کرايه کرديم و شبهاي بابل را که قبلاً هر دو را به صورت سريال در مجلة اطلاعات هفتگي خوانده بوديم و چند نوبت سر زنگ ورزش که هوا سرد بود و نميشد بيرون ورزش کرد با اجازة معلم مربوط، اين قصهها را سر کلاس نقّالواره تعريف کرديم و دوستان حظّ بردند.
... اين کتابها نجاتِ جان ما بود، جان به معني روح واقعاً. يعني آن چيزي که آدم، در کنار خورد و خواب و خوراک، لازم دارد براي آن که دِق نکند، که با يک دلخوشياي به راههاي خصم برود و اينهمه ديوار ناهنجار و بوها و چهرههاي ناخوشايند را تاب بياورد... روزهايي بود که ميآمدند به مدرسه که آمپول ضدّ حصبه يا نميدانم چي بزنند که بعدش دو روز مرخصي ميدادند چون که آدم در خانه ميافتاد و تب ميکرد. اين بنده آن دو روز مرخصي را بسيار ميپسنديدم، ولي مطلقاً حال و حوصلة تب کردن (که بايد آن لذّت را هم خدشهدار ميکرد) نداشتم. اين است که در شلوغي پشت در کلاس تزريق، يک آستين پيراهنم را بالا ميزدم و خودم را قاطي آمپولخوردهها ميکردم و با صورت تلخ مثلاً دردکشيده ولي با دلي شاد و خرّم روانة دکان «رگبار» ميشدم. چند دقيقه بعد آخرين جلد کتاب عمليات «نات پنکرتون» پنهان در بين کتاب و کتابچههاي مدرسه، به دو به خانه ميآمدم. اگر از آن روزهاي ملايم آفتاب دم عيد بود، کت کهنهاي ميپوشيدم و ميرفتم بالاي پشت بام که يگانه جايي بود در آن خانۀ شلوغ که آدم ميتوانست با «نات پنکرتون» و عمليات قهرماني جذاب او خلوت کند. پشت بام ما يک طبقه از خانههاي اطراف بلندتر بود و آن فضاي باز ذهن را آسانتر پرواز ميداد. کنار خرپشته و بر گليمي مينشستم، پشت به ديوار کاهگلي، کتاب روي زانوهايم باز، کنار دستم پاکت تخمه سياه که سر راه خريده بودم و ميرفتم توي دنيايي که دست فلک و صداي زنگ مدرسه و شَرقشَرق چوب به آن نميرسيد... تنها صدای خُرخُر مطبوع آن طيّارههاي دوبالۀ قشنگ قديمي بود که از فرودگاه «دوشانتپه» بلند ميشدند و در آن آسمان آبي زلال، بر زمينة ابرهاي پنبهاي و کوهي که قلة برفپوش آن از دور پيدا بود، پشتک و وارو ميزدند و آفتاب طلايي زير بالهاي نقرهايشان برق ميزد ... .
@cinema_book
Forwarded from کتابنما
چارلی چاپلین قهرمان خنده، جزوه هشتم: جنایتکار مخوف، ترجمه: ن.ن (ناصر نظمی)، نوزدهمین کتاب از نشریات بریانی، ۱۳۱۸
@cinema_book
@cinema_book
Forwarded from کتابنما
چارلی_چاپلین_قهرمان_خنده_جزوه_هشتم.pdf
1.9 MB
چارلی چاپلین قهرمان خنده، جزوه هشتم: جنایتکار مخوف، ترجمه: ن.ن (ناصر نظمی)، نوزدهمین کتاب از نشریات بریانی، ۱۳۱۸
@cinema_book
@cinema_book