راهک، راهنمای کتاب
1.51K subscribers
13.2K photos
1.04K videos
1.48K files
10.1K links
راهنمای کتاب
Download Telegram
نکوداشت «محمّدجواد حجّتی کرمانی»، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

🔹دبا: آیین نکوداشت یک عمر فعّالیّتِ سیاسی انقلابی، فرهنگی و اجتماعیِ «محمّدجواد حجّتی کرمانی»، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی که خرداد امسال، نود سالگی خود را جشن گرفت، برگزار می‌شود.

🔹در این برنامه از دو کتاب تازۀ او؛ «آموزه‌های راشد، عطر زندان» و «سه رساله از تقریرات درس خارج امام خمینی(ره)» رونمایی می‌شود.

🔹این مجلس که «انقلابیِ مصلح» نام دارد، چهارشنبه، نوزدهم بهمن، از ساعت ٩ تا ١٢ در مؤسسۀ روزنامۀ اطّلاعات به نشانی میرداماد، مصدّق جنوبی، ساختمان مؤسسۀ اطّلاعات، طبقۀ پنجم، سالن همایش‌‌ها برگزار خواهد شد.

🔹هم‌چنین در حاشیۀ این مراسم، نمایشگاه اسناد و تصاویر حجّتی کرمانی در گالری مؤسسۀ اطلاعات گشایش می‌یابد که تا بیست‌ویکم بهمن از ساعت ٨ تا ١٨ پذیرای علاقه‌مندان است.
@cgie_org_ir
حجّتِ دوستی و برهان مروّت و مدارا

♦️یادداشت رئیس مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی دربارۀ مروری بر خاطراتِ ۵٨ سال دوستی با «محمّدجواد حجّتی کرمانی»

🔹سخن گفتن دربارۀ حجّةالاسلام‌والمسلمین جناب آقای محمّدجواد حجّتی کرمانی برای من هم سهل است، هم ممتنع؛ سهل است از آن جهت که امروز پنجاه‌وهشت سال از آشنایی‌ام با ایشان می‌گذرد و خاطرات بسیار زیادی از این دوران طولانی دوستی، چه در زمان مبارزه و زندان، چه دوران پس از پیروزی انقلاب و حضور مشترک در کسوت نمایندگی دورۀ اوّل مجلس شورای اسلامی و چه سال‌های حضور در مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی تا امروز دارم که اگر از هرکدام بنویسم، خود موضوع یادداشت و نوشته‌ای مفصل و جداگانه است. ممتنع است، چون نمی‌دانم در میان این همه خاطرات، از کدام یک از نیکی‌ها و سجایای اخلاقی او بنویسم. آقای حجّتی آن‌قدر متین و دوست‌داشتنی و متخلق به اخلاق حسنه و نیکو هستند که یقین دارم بیش‌تر دوستانی که دربارۀ او خواهند نوشت به ویژگی‌های احلاقی او اشاره خواهند کرد، بنابراین ترجیح من این است که به گذشته‌های دور برگردم و به‌مناسبت تقارن این ایّام با شصتمین سالگرد تأسیس حزب ملل اسلامی بخشی از خاطراتم را که مربوط به نخستین روزهای آشنایی با این عزیز و دعوت ایشان به حزب است، با خوانندگان در میان بگذارم.

🔻متن کامل این یادداشت را که به انگیزۀ برگزاری نکوداشت او نوشته و در روزنامۀ اطّلاعات (شمارۀ ٢٨٣٢٧، چهارشنبه، ١٩ بهمن ١۴٠١) منتشر شده، در تارنمای مرکز بخوانید:

https://www.cgie.org.ir/fa/news/268138
@cgie_org_ir
قطره اشکی در اقیانوس
اجرای صوتی
□ اجرای صوتی سطرهایی از رمان «قطره اشکی در اقیانوس»، ویراست جدید | نوشتهٔ مانس اشپربر | ترجمهٔ روشنک داریوش | نشر نو ‌|| گوینده: آزاد عندلیبی || ویدیو: تحریریۀ رسانۀ نو

@nashrenow
Forwarded from نشر نو
□ سرزمین رؤیاییِ «کوکِین»

در فلسفۀ غرب، آرمانشهر نمادی است از واقعیتی آرمانی و تام؛ همچنین می‌توان آن را نمودِ حقیقتی دست‌نیافتنی دانست. افلاطون را نخستین فیلسوف آرمان‌گرای اندیشۀ غرب می‌خوانند. درواقع، آرمانشهر با مفهوم ایدهٔ افلاطون هماهنگی کامل دارد. این اندیشهٔ افلاطون را می‌توان در رسالهٔ جمهوریاش پیدا کرد که، در آن، سیاست را به عرصه‌های گسترده‌تری همچون دولت و قانون اساسی بسط می‌دهد و خطوط اصلی‌ای را که برای سازماندهی شهر آرمانی لازم است ترسیم می‌کند؛ از همین رو است که بسیاری او را مبدع این اندیشه می‌دانند.

ایدئالیست‌های قرون‌وسطی هم تصورات الهیاتی‌ای دربارۀ مفهوم آرمانشهر داشتند. آرمانشهر از نظر آنها جایی بود مثل سرزمین رؤیاییِ «کوکِین»، سرزمینی از شیر و عسل که در آن نهرهای شراب جاری است، میوۀ درختان پنکیک است، و شیرینی و کلوچۀ داغ از آسمان می‌بارد. در «کوکِین» کشاورز و صنعتگر و غیره با هم برابرند و زیر آفتاب مطبوع لمیده‌اند. مشکل سیاست‌مداران امروزی این است که حتی در این حد هم دیدگاهی مشترک از این مفهوم به دست نمی‌دهند و، از آنجا که قدرت تخیلشان را هم از دست داده‌اند، این مفهوم را دربست به راست و چپ افراطی واگذار می‌کنند تا آنها انواع و اقسام آرمانشهرها را به خورد ابنای بشر بدهند.

روتخر برخمان، مورخ جوان هلندی، در کتاب آرمانشهر واقع‌بین‌ها می‌نویسد که امروزه حتی معقول‌ترین نیروهای سیاسی نظیر دولت‌های رفاه هم ابداً تعریفی از آرمانشهر ندارند و صرفاً آن را به مسائلی از قبیل کاهش مالیات فروکاسته‌اند. در حالی که روزگاری که در آن زندگی می‌کنیم اتفاقاً جان می‌دهد برای تحقق رؤیاهای قرون‌وسطایی. درواقع در جهانی که نابینایان می‌توانند با کاشتن تراشه‌ای در مغزشان اندکی از بینایی را بازیابند، چرا نباید به تحقق آرمانشهر ــ‌آن‌هم نه در رؤیا که روی زمین‌ــ امید داشت؟ برخمان در همین کتاب با سفر در تاریخ نشان می‌دهد که اتفاقاً فقدان تعریفی مشخص از مفهوم آرمانشهر، دست‌کم در قیاس با تصورات خام‌اندیشانۀ گذشتگان، دلیل اصلیِ بی‌اعتمادیِ انسان مدرن به سوسیالیسم، علم، نهادهای بزرگ بین‌المللی، و حتی تمایل به روش‌های جدید زندگی است، حال آنکه انسان مدرن بهشت قرون‌وسطی را مدت‌ها است که ساخته است اما باورش ندارد و بهبودش نمی‌بخشد.

برخمان اثرش، آرمانشهر واقع‌بین‌ها، را تلاشی برای باز کردن قفل آینده می‌داند، تلاشی برای گشودن پنجرۀ اذهان ما. آرمانشهرها، بیشتر از آنکه از واقعیت‌های پیشِ رو سخن بگویند، گزارشگر وضع و حال مردمانِ زمانه‌هایی هستند که این آرمانشهرها در آنها پدیدار شده‌اند؛ حال آنکه امروز انسان در جهانی می‌زید که هزاران برابر دوست‌داشتنی‌تر از هر آرمانشهری است که انسان قرون‌وسطایی تصور می‌کرد. با این حال، چرا امروزه به‌ظاهر آرمانشهرها محل رشد و نمو اختلاف و خشونت و حتی نسل‌کشی هستند؟ چرا آرمانشهرها به ویرانشهرها بدل می‌شوند؟


آرمانشهر واقع‌بین‌ها | روتخر برخمان | ترجمۀ مزدا موحد | چاپ دوم ۱۴۰۱، نشرنو | قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۶۹صفحه، ۱۳۰,۰۰۰ تومان.

Nashrenow
برگزاری مراسم اهدای ششمین دوره‌ی جایزه و نشان «ابوالحسن نجفی»

به مناسبت پاسداشت مقام علمی و فرهنگی ابوالحسن نجفی و تشویق نسل جوان در انتخاب آثار برای ترجمه و توجه به درست‌اندیشی و درست‌نویسی، مراسم اهدای ششمین دوره‌ی جایزه و نشان «ابوالحسن نجفی» با حضور هیات داوران و برگزیدگان این جایزه سه‌شنبه ۲۵ بهمن ساعت ۱۵ در مرکز فرهنگی شهر کتاب به صورت مجازی برگزار می‌شود.
زنده‌یاد استاد ابوالحسن نجفی، زبان‌شناس، مترجم، ادیب و منتقدی دقیق و کم‌نظیر بود. او استعدادهای درخشانی را در ادبیات کشف کرد. نجفی شخصیتی فرهنگ‌ساز بود و در ترجمه آثار ادبی، معیار و راهنمایی برای مترجمان جوان. با سنجیدگی، بینش علمی، دقت، ژرف‌اندیشی، نظم و سخت‌کوشی و در عین حال با حجب و فروتنی، دور از هیاهو و بی‌هیچ چشم‌داشت و تمنای نامی، کاری سترگ را آغاز کرد و به پیش برد و یاد و آثار او در عرصه‌ی فرهنگ و ادبیات ماندگار است.
علاقه‌مندان می‌توانند این نشست را از اینستاگرام مرکز فرهنگی شهرکتاب به نشانی ketabofarhang، کانال تلگرام bookcitycc  و صفحه‌ی این مرکز در سایت آپارات پیگیری کنند.
@Bookcitycc
«ناخوشی ما» و دنیای بعد از آن

✍🏼 یادداشت دکتر هادی خانیكی در روزنامه اعتماد | شماره ۵۴۰۵ | ۲۸ دی ۱۴۰۱

ما به گونه‌ای مریضیم كه بهایش برایمان آزادی است

این جهان باشد چو صحرای سپنج
تازه می‌گردد بر هر جا درد و رنج
احمد محمود
شاعر افغانستانی

@HadiKhaniki

۱) مدتی است از «جهان سرطانی» پا به «دنیای پسا سرطانی» نهاده‌ام، دنیایی كه گویی می‌خواهد ساكنانش را با شتاب «پیشا‌سرطانی» كند و آب‌های رفته را به جوی بازگرداند. در دنیای سرطانی «هادی» بودم، اما دنیای سرطانی نیمی از وزنم را گرفت و «نیمه هادی» شدم، اما حال در مسیر بازگشت به وضعیت «هادی» قرار گرفته‌ام. آورده‌های جهان سرطانی برایم كم نبوده، چون كنش در مرز میان زندگی و پس از آن، چشم‌ها را می‌شوید و به لحظه‌های حیات بهای بیشتری می‌دهد. به این اعتبار در آن حال اگرچه «نیمه هادی» بودم، نظم بیشتری داشتم و حداقل هفته‌ای یك بار تجربه نگریستن از پنجره سرطان را به پیرامونم می‌نوشتم، ولی گرفتار همان بی‌نظمی‌های پیشین شده‌ام.
۲) نادیده نمی‌گیرم كه «دنیای پسا سرطانی» من با بروز و ابراز انبوهی از ناخوشی‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در میان هم‌میهنانم همراه شد. ناخوشی‌هایی كه اگرچه به ناگاه سر برمی‌آورد اما سرشتی مزمن داشت. این ناخوشی‌ها به گفته قیصر امین‌پور همان درد مردم‌زمانه بود كه «نگفتنی و نهفتنی» مانده بود و ناگهان چون زخمی كهنه سر باز كرد. ناخوشی به تعبیر تیموتی اسنایدر تاریخدان برجسته امریكایی صورت‌بندی دیگری از «بدحالی» است، همان چیزی كه به هنگام بیماری آن را به درستی احساس می‌كنیم. من در فرآیند شیمی‌درمانی و پیش و پس از آن همین حس و حال را داشتم، «بدحالی یعنی ضعف و خستگی، این حس كه هیچ چیز درست كار نمی‌كند و هیچ كاری نمی‌توان كرد، حسی برآمده از یك وضع مشترك تن و روان و فرد و اجتماع و باز هم به گفته اسنایدر بدحالی یعنی پدیده‌‌ای به هر دو معنای «مرض» و «جباریت» چون «بیماری ما مرض جسمانی و شری سیاسی است كه آن را احاطه كرده است» ما به گونه‌ای مریضیم كه بهایش برایمان آزادی است و به گونه‌ای ناآزادیم كه بهایش برای‌مان سلامتی است. سیاست ما بیش از آنچه باید درباره مصیبت درد است و كمتر از آنچه باید در موهبت آزادی.
۳) كتاب «ناخوشی ما درس‌هایی در باب آزادی و هم‌بستگی» اسنایدر با ترجمه خوب دكتر علی كاظمیان كه دندانپزشك اجتماعی است اخیرا از سوی انتشارات سروش مولانا منتشر شده است. این كتاب اگرچه برای هر مخاطبی خواندنی است اما برای من كه گویی «حدیث نفس» است، چون اسنایدر از دوبار تجربه دشوارش در مواجهه با بیماری و بیمارستان به زیبایی سخن می‌گوید و از «اورژانس» به «متن جامعه» و از میدان سیاست «به نظام سلامت» می‌رود و برمی‌گردد. نویسنده شهیر كتاب‌های «راه به ناآزادی» و «درباره جباریت» در نوشته اخیر به دنبال ترسیم جهان‌هایی است كه در طول بیماری و پس از آن هر بیمار - شهروندان یا شهروند - بیماران چیره می‌شود و به آنجا می‌رسد كه سنجش بهبود سطح سلامتی مردم و شاخص‌های سلامتی از قبیل حمایت از مردم در مقابل هزینه‌های كمرشكن خدمات سلامت، میزان دسترسی مردم به خدمات با كیفیت، كارایی نظام خدمات سلامت و رضایت مردم از نحوه ارایه خدمات هم جای بنیادین خود را در نظام سیاسی از دست می‌دهد، و هم در عرصه سیاست‌ورزی از دیدرس كنشگران مدنی و فعالان سیاسی خارج می‌شود. به تعبیر او «وقتی حكومت‌ها خدمات سلامت را برای همگان تامین نكنند، نا‌برابری و رنج را میان مردم گسترش می‌دهند.» پدیده‌ای كه من و غالب ساكنان جهان سرطانی و دنیای پس از آن در این روزها با گوشت و پوستمان لمس می‌كنیم.

️ متن کامل یادداشت را در INSTATNT VIEW ⚡️ بخوانید.
🔹شاعر بلند آوازه آذربایجان درگذشت

استاد کریمی مراغه‌ای شاعر نامدار آذربایجانی دقایقی قبل و در سن ۹۱ سالگی دارفانی را وداع گفت.
این شاعر معاصر خطه آذربایجان متولد ۱۳۱۰ در مراغه و ساکن این شهر و ادامه‌دهنده سبک سنّتی و کلاسیک شعر بود؛ استاد کریمی غالباً در اشعار طنز خود رسم و رسوم زمان خود را به باد انتقاد گرفته است.
استاد میرزاحسین کریمی مراغه‌ای دارای نشان درجه یک هنری است و گواهینامه هنری درجه یک شعر آیینی کشور طی سال ۱۳۹۹ به پاس ۸۹ سال فعالیت شعری به وی اعطا شد.
اعطای این نشان هنری به پاس سرودن بیش از ۳۵۰ هزار بیت شعر اجتماعی، طنز و مرثیه توسط این شاعر بلند آوازه آذربایجان به ایشان تعلق گرفت.
اشعار اجتماعی و طنز استاد کریمی در قالب ۲۵ جلد کتاب رنگارنگ منتشر شده است.
🔴در مذمت حذف اساتید و سکوت بزرگان آموزش عالی

آرمان ذاکری عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در فیس بوک خود نوشت:

1- حمله به دانشگاه پایان ندارد. دانشگاه از همان بدو تأسیس آن تا امروز، هرگز نهادی یکسره تابعِ خواسته‌های اصحاب قدرت نبوده است. به‌رغم وجودِ همیشگیِ جریانی محافظه‌کار در متنِ دانشگاه، همیشه در حاشیه‌ها جریانی دیگر وجود داشته است که هم از حیث علمی و هم از حیث اجتماعی و سیاسی به گونه‌ای دیگر رفتار کرده و سنخ دیگری از علم و آگاهی تولید کرده است.جریانی شاید مؤثرتر از حیث جریان‌سازیِ علمی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی.

🔸این حاشیه در همۀ ایام حیات دانشگاه و به رغم همۀ فشارها تا امروز نیز در گوشه و کنار دانشگاه تداوم یافته است و امروز نیز همچون همۀ سالهای گذشته زیر بیشترین فشار است. بخش بزرگی از این حاشیۀ پویا را می‌توان در اساتید جوان یافت. اساتیدی که غالباً پرانرژی‌ترند، از حیث علمی به‌روزند، یک یا دو زبان خارجی بلدند، نزد خوب‌های نسل قبل شاگردی کرده‌اند، با دانشجوها رابطۀ بهتری دارند و بعضاً در حوزۀ عمومی اعم از نشریات یا فضاهای مجازی نیز حضور دارند.

🔸همین اساتیدند که وضعیت شغلی‌شان بی‌ثبات‌تر است، راحت‌تر از بقیه زیر ضرب می‌روند و حتی «حذف قانونی» آنها ممکن‌تر است. قراردادهایی که می‌تواند به سادگی تمدید نشود و استعلام‌هایی که می‌تواند به سادگی تأیید نشود. هیچ اخلاقی رعایت نمی‌شود. هیچ‌نیازی به پاسخگویی هم نیست. صاحبان امضاهای طلایی، امضا می‌کنند و سرنوشت آدمها عوض می‌شود. فرصت‌طلب‌ها نقاب می‌زنند و رشد می‌کنند.

🔸رسیدگی جدی به این‌دست اعمال قدرت‌ها در اولین چرخش قدرت، مانعی در برابر تکرار آن خواهد بود. در فقدانِ امکانِ چنین رسیدگی‌هایی، می‌توان از نوعی موقتی‌سازی شغلی ایدئولوژیک در دانشگاه‌ها سخن گفت که حاصل آن تولد «پریکاریای تدریس» است: موقتی‌کاران در دانشگاه‌ها، حق‌التدریس‌ها و پیمانی‌ها و حتی برخی رسمی-آزمایشی‌ها.

🔸بیهوده نیست که بخش مهمِ اساتیدِ حذف‌شده یا در معرض حذف را جوانان شکل داده‌اند. تردیدی وجود ندارد که آنها که حذف شده‌اند در زمرۀ شایسته‌ترین‌ها هم در حوزۀ تخصصی خود بوده‌ و هستند.

2- چندی است که به نظر می‌رسد انتظار داشتن از اصحاب قدرت و مطالبۀ تغییر از آنها به پایانِ راه خود رسیده است. وقت رو کردن به جامعه است و سخن گفتن با آنها که به نسبت از میدان قدرت دورترند. تا آنجایی که به دانشگاه بر می‌گردد، یکی از گروه‌های مهم بدنۀ اساتید است. می‌توان آنها را مخاطب قرار داد. متأسفانه همبستگی صنفی درون اساتید بسیار ضعیف است.

🔸پیوند بین اساتید قدیمی و اساتید جدید سست است. ظاهراً «بزرگان آموزش عالی» چندان دغدغۀ آیندۀ دانشگاه و به ویژه اساتید جوان را ندارند. این را از روی سکوتشان می‌گویم. لابی و مذاکرۀ پشت پرده‌ای اگر باشد، تجربۀ این روزها نشان داده است که به جایی نرسیده و نخواهد رسید.

🔸وانگهی توقف روندها مهم است. حل مشکل یک نفر چه فایده‌ای دارد؟ نمی‌گویم مذاکره نکنند. می‌گویم مسئله در سطح دیگری است. اما منظور از «بزرگان آموزش عالی» چه کسانی است؟ منظور از بزرگان آموزش عالی آنهاست که سرمایه‌های میدان علم را در بالاترین سطوح آن دارایند و پایشان هم در میدان علم محکم است.

🔸مدارجی طی کرده‌اند و حذف آنها ساده نیست. برای نمونه خیلی از استاد تمام‌های دانشگاه، مدیران گذشتۀ آموزش عالی در وزارت علوم و دانشگاه‌ها، بخش عمده‌‌ای از اعضای فعلی فرهنگستان علوم و فرهنگستان زیان و ادب فارسی.

🔸نیازی به اسم آوردن نیست، به سادگی می‌توانید نام‌ها را در ذهن مرور کنید. نام‌های برجستۀ فلسفه و الهیات و فیزیک و شیمی و ادبیات و دکتراهای برق و مکانیک و ... . یا آنها که در دوره‌هایی وزیر و معاون وزیر و رئیس دانشگاه و رئیس فرهنگستان و معاون رئیس و عضو بوده‌اند. چشم و چراغ‌های بزرگ‌داشت‌ها و تقدیرها. هم جایزه می‌دهند و هم جایزه می‌گیرند.

🔸آنها سکوت کرده‌اند و جوان‌تر‌ها هزینه می‌دهند. ظاهراً قرار است به انجام امور خیر بسنده کنند. شرط انصاف نیست. آنها اگر به میدان بیایند این فضای سنگین مهاجم هم برای دانشجویان و هم برای اساتید مهار خواهد شد.

🔸نقد عملکرد مسئولان درجه چندم دولتی اعتراضی است بسیار کم هزینه. جوان‌ها هم از تفرقه طرفی نخواهند بست. همه باید همبسته شوند. این کمترین انتظار آکادمیک از آنهاست در فضایی که عده‌ای دانشگاه را هر چه بیشتر ویرانه می‌خواهند. زمان برای مصلحت‌اندیشی کوتاه است. حقیقت را باید گفت. بزرگان باید قدمی به جلو بردارند.

❇️ @eslahaat_press
#مرور_تاریخ
👈«‏ کتاب‌های پرفروش آن سال‌ها و این سال‌ها! عناوین چه می‌گویند؟»



🔴 تیرماه سال ۱۳۵۸ شمسی:


۱- پرتوی از قرآن/ محمود طالقانی

۲- ماتریالیسم به زبان ساده/ نوشته جمعی از کارگران، دهقانان و سربازان چینی، ترجمه ع.رشیدیان

۳- اتحادیه‌های کارگری/ لنین، انتشارات آگاه

۴- اسلام و مالکیت/ محمود طالقانی

۵- مارکس به زبان ساده/ ترجمه پرویز آدرامی

۶- ‏جمع‌بندی سه ساله/ حمید اشرف [سازمان چریک‌های فدایی خلق]

۷- الفبای کمونیسم/ نوشته نیکلای بوخارین

۸- لنین برای نوآموزان/ نوشته ریچارد آبینانسی و اسکات زارات

۹- مارکسیسم چیست؟/ نوشته امیل ترنر

۱۰- کتاب سرخ/ مائو تسه‌دون

۱۱- ‏جامعه سرمایه داری را بشناسیم(گویا دو جلدی بوده با اسم‌های استثمار و دولت)/ انتشارات ندای کارگر

۱۲- نیکاراگوئه/ انتشارات نسیم

🟢
کتاب‌های پرفروش پاییز 1401 به انتخاب بوکلند

۱- سرگذشت ندیمه، نوشته مارگارت اتوود، ترجمه سهیل سمی، انتشا
رات ققنوس

۲- قدرت بی قدرتان، نوشته واسلاو هاول، ترجمعه احسان کیانی خواه انتشارات نشر نو

۳ درباره معنی زندگی، نوشته ویل دورانت

۴- تکه هایی از یک کل منسجم، نوشته پونه مقیمی

۵- تصمیم گرفتم خودم باشم، نوشته کیم سوهیون، نشر دانش آفرین

۶- کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم، نوشته اسلاونکا دراکولیچ، ترجمه رویا رضوانی، نشر گمان

۷- مدیریت و رهبری به سبک شیخ محمد، نوشته یاسر جرار

۸- هردو در نهایت می میرند، نوشته آدام سلیوا

۹_ مغازه خودکشی، نوشته ژان تولی، نشر چشمه

۱۰- روانشناسی در ۳۰ ثانیه، نشر شهر

۱۱- کتابخانه نیمه شب، نوشته مت هیگ، ترجمه محمد صالح نوری‌زاده


🔵  کتاب‌های پرفروش این روزها/ مهر ۱۴۰۱

 
برای به‌دست‌آوردن عناوین کتاب‌های پرفروش هر ماه، در غیاب اطلاعات و آمار رسمی در سایت خانه کتاب و ادبیات ایران، راهی پیشِ روی اهالی رسانه نیست جز تماس با کتاب‌فروشی‌ها و پرس‌وجو از آن‌ها؛ مسیری که روزنامه «هم‌میهن» برای به دست آوردن عناوین پرفروش مهرماه ۱۴۰۱ آن را طی تماس با فروشگاه انتشارات نشر چشمه، ثالث، بیدگل، مولی، علمی و فرهنگی، امیرکبیر و آگاه، همچنین کتاب‌فروشی‌های شهر کتاب مرکزی، شهر کتاب بهشتی، شهر کتاب ونک، شهر کتاب ساعی، همگی در تهران و فروشگاه اردیبهشت رشت طی کرد.
در طول این مسیر کتاب‌فروشی‌ها به دلایل مختلف، از تعداد نسخه‌های فروخته‌شده خود نگفتند و فقط به ذکر پنج عنوان پرفروش ماه خود بسنده کردند. نتیجه آن‌که
#قدرت_بی‌قدرتان، #شکستن_طلسم_وحشت، #محاکمه_شگفت‌انگیز و پایان‌ناپذیر ژنرال #آگوستو_پینوشه, #افسانه_فردگرایی (نیروهای اجتماعی چگونه ما را شکل می‌دهند؟)، #سرگذشت_ندیمه و #مزرعه_حیوانات کتاب‌هایی هستند که نام‌شان در میان عناوین پرفروش ماه‌مهر ۱۲ کتاب‌فروشی که #روزنامه‌ی_هم‌میهن با آن‌ها تماس گرفته شده، تکرار شده است.


https://bit.ly/3DQkkhe
http://old.bookcity.org/detail/30770
T.me/bestdiplomacy

✍️ فریبا نظری
با اندکی ویرایش و تلفیق سه منبع ذکر شده بالا☝️☝️


https://t.me/Sociologyofsocialgroups
https://t.me/Library656
این هم لینک دانلود نسخه های خطی کتابخانه ملی فلسطین اشغالی
آن وقت باز هم .... ما نشستیم نگاه می کنیم که آیا این کار درست است یا نه. عقب مانده ایم.
Forwarded from حرفه:هنرمند
در روز ۲۹ آبان ۱۴۰۱ در دفتر مجله‌ی حرفه: هنرمند با امیر مازیار، نویسنده، مترجم و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر گفت‌وگویی پیرامون مسائل اخیر داشتیم.
امیر مازیار از اساتید منتقدِ رویکردهای سیاسی و فرهنگی حاکم بر کشور در جریان اعتراضات جنبش «زن زندگی آزادی» است و حمایت خود را از دانشجویان معترض اعلام کرده است. در این گفت‌وگو از او خواستیم به عنوان کسی که اعتراضات دانشجویان را از نزدیک دنبال کرده، مشاهدات و تحلیل خود را از وقایع این روزها بیان کند. همچنین درباره‌ی وضعیت مبهم فعالیت‌های فرهنگی در بحبوبه‌ی رویدادهای پرتنش سیاسی سوال کردیم.
پرسش‌هایی از این دست که آیا کار فرهنگی‌ و مطالعات هنری‌ای که پیش از این داشتیم، هنوز معنی‌ دارند؟ آیا التهاب سیاسی، آموزش و ترویج هنر را در تنگنا قرار داده یا ضرورتی تازه به آن بخشیده است؟

برای شنیدن این گفت‌وگو در Castbox کلیک کنید:
https://castbox.fm/vb/561821811
Forwarded from حرفه:هنرمند
برای پیوستن به«کارزار ثبت بناهای ارزشمند در معرض تخریب بافت تاریخی شیراز» به لینک زیر مراجعه کنید:

https://www.karzar.net/30629?fbclid=PAAaZEkERsv7xlTGo1G-ZOeVC0g8ZpRBCu-9RfTR83R2oDJCZ9n9HuD9Ax9q0
Forwarded from کوکب خانم
💦شاهنامه امیرکبیر

عمویم عبدالرحیم جعفری زنگ زد:
- شنیده ام شاهنامه امیرکبیر را از موزه فردوسی خارج کرده اند. برو ببین صحت دارد.
- چشم.
گوشی را گذاشتم و سویچ را برداشتم. کلاج گاز دنده. مقصد شهر توس. صحت نداشت. شاهنامه امیرکبیر چون نگینی بر تارک موزه می درخشید. اما اسم اهدا کننده ذکر نشده بود. ای داد.
- اون با من.
عهد احمدی نژاد بود. یک نامه نوشتم:

مدیر کل محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی
سلام علیکم، احتراما،
در کتاب "در جستجوی صبح"، خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار موسسه انتشارات امیرکبیر، جلد دوم، صفحه 640 آمده:
"سال 1355 جشنواره طوس برای بزرگداشت فردوسی در مشهد برگزار می شد. فرصتی بود که حاصل دسترنجم را با اهدا به موزه حکیم طوس از آسیب زمانه محفوظ بدارم. نسخه خطی شاهنامه را به وزن 73 کیلوگرم در ویترین مجللی جای دادم و با هواپیما به مشهد فرستادم.
سال 1365 چند سال پس از آزادی از زندان تصمیم گرفتم به زیارت فردوسی بزرگ به طوس بروم. جمعی با اشتیاق نسخه اصل شاهنامه امیرکبیر را پشت ویترین تماشا می کردند و من در حیرت آیا هیچیک از تراژدی موسسه امیرکبیر و صاحب آن و رنجی که پای این شاهنامه کشیده خبر دارد؟ سرپرست خانواده ای گفت خدا رحمت کند امیرکبیر را. این تحسین آمیخته به طنز آمیخته به مباهات بود. نسخه اصل شاهنامه را به فردوسی بزرگ سپرده بودم و این برایم تسلای بزرگی به شمار می آمد."
حیف است چهره های ماندگار را نشناسند. به عنوان برادر زاده خواهشمندم مقرر فرمایید نسبت به درج نام عبدالرحیم جعفری در شناسنامه این اثر فاخر فرهنگی و هنری اهدایی اقدام و نتیجه را ابلاغ نمایند. از آسمان تالاپی نیفتاده است.
با احترام - جمال صنعت نگار - روزنومه چی
رونوشت: تهران - عموی عزیزم جهت اطلاع - نتیجه متعاقبا به استحضار خواهد رسید.

نتیجه:
مدیر کل شناخت. دست گذاشت روی چشمش: چشم. چشم. چشم. چشم. الساعه تلفن می کنم. فکس هم می زنم.
یک آفرین از عموم دشت کردم.
گذشت تا هفته گذشته زوّار داشتم بردمش آرامگاه فردوسی و موزه.
- ای تف تو گور بابای گور به گورتون.
نام اهدا کننده شاهنامه امیرکبیر را حذف کرده اند. عارم می آید به دولت رئیسی عارض شوم!

https://t.me/jamalsanatnegar
سیزده سال است که تولیدات فرهنگی را جمع آوری، حفظ و پس از دیجیتال کردن به اشتراک گذاشته‌ایم. به لطف سخاوت همراهان، باشگاه ادبیات از پروژه‌ای کوچک به انتشارات و کتابخانه‌ای وسیع و بدون مرز تبدیل شده است که هر ساله به صدها هزار نفر در سراسر جهان خدمات ارائه می‌دهد. کار ما بر زندگی بسیاری از کاربران و پژوهشگران از ملیّت‌های مختلف که برای دسترسی آزاد به اطلاعات ارزش قائل هستند، تأثیر گذاشته است.
از ابتدا مهم بود که باشگاه ادبیات غیرانتفاعی و انگیزه‌های آن شفاف باشد، چون هدف خدمت به کتابخوان‌ها بود. به همین دلیل است که تاکنون نه هزینه‌ای از کاربران دریافت کرده‌ایم، و نه از راه فروش داده‌های کاربران یا تبلیغات پولی گرفته‌ایم. در حالی که بارها و بارها دیده‌ایم که منابع رایگان ارائه شده توسط باشگاه از طرف سودجویان به صورت آنلاین یا بعد از تبدیل به نسخ کاغذی فروخته می‌شود.
ما برای پرداخت هزینۀ تهیه، نگهداری و اسکن کتاب‌ها و نشریات، تجهیز و نگهداری وبسایت و عملی کردن پروژه‌های جاری و آتی به سخاوت افرادی مانند شما متکی هستیم. اگر نمی‌توانید آینده‌ای را بدون باشگاه ادبیات تصور کنید، لطفاً از کار ما حمایت کنید. به کمک شما احتیاج داریم و در حال حاضر، کمک شما می‌تواند تاثیر زیادی بر کار ما داشته باشد. چون باید به ذخیره هزاران جلد کتاب و دها ترابایت داده، از جمله بیش از 30 هزار عنوان کتاب و نشریه ادامه دهیم. اگر سایت ما را مفید می‌دانید، لطفا با اهدای کتاب، نشریه و کمک مالی ماهیانه ولو مبلغی جزئی از ما حمایت کنید. حمایت شما به ما کمک می‌کند تا کتابخانه‌ای شایسته بسازیم.
لطفا برای حمایت از خارج کشور از طریق پی‌پال عمل کنید. حامیان داخل کشور برای دریافت شماره کارت لطفاً با من تماس بگیرند. میزان، همت عالی است.
متشکرم
◀️ شکاف ملت ـ دولت با تبلیغات پر نمی شود

مهدی نصیری

بیلبوردهای تبلیغاتی در تهران حاوی تصویری از دیدار اخیر رهبری با دختران چادری خردسال در مراسم تکلیف است. گویا پخش فیلم این دیدار در شبکه های گوناگون تلویزیونی برای نشان دادن عطوفت رهبری نسبت به کودکان و دختران، کافی نبوده و باید شهرداری تهران هم دست به کار می شده تا پیام رسان عطوفت نظام با ملت باشد!
ضمنا این بیلبوردها در شرایطی است که شهرداری از مدیریت یک برف اندک در شمال تهران ناتوان مانده است!

اما سئوال این است که آیا با این گونه شوافهای تبلیغاتی با هزینه های میلیاردی در حالت فقر و نداری میلیونها ایرانی، می توان شکاف موجود بین ملت ـ دولت (حاکمیت) را پر و برطرف کرد؟

اصولا این گونه تبلیغات ویژه نظامهای تمامیت خواه فرد محور است که دچار ناکارآمدی و مواجه با عدم رضایت عمومی هستند و تصور می کنند با توی چشم مردم کردن تصویر و اخبار رهبر و ایجاد انواع و اقسام کاریزما برای وی می توانند جلب محبوبیت کنند، در حالی که این سرکنگبین تبلیغاتی موجب افزایش صفرای شکاف و نفرت در جامعه به خصوص در دنیای امروز که انواع و اقسام رهبران موفق بدون کاریزما وجود دارند، می شود.

آیت الله خمینی به این نکته نسبتا وقوف داشت. دو خاطره بیانگر این نکته است:
یکی این که در اوایل دهه شصت به ایشان اطلاع دادند که لاجوردی رییس زندان اوین زندانیان را ـ که اغلب وابسته به سازمان مجاهدین خلق بودند ـ وادار کرده هر روز که برای هواخوری به حیاط زندان می آیند، ابتدا «سرود خمینی ای امام» را بخوانند و در انتهایش هم با صدای بلند مرگ های چند گانه را که یکی هم «مرگ بر منافقین» بود، بگویند و بعد اجازه دارند هوا خوری کنند!

همین مساله و البته مسائل دیگر از جمله شکنجه و رفتار خشن با زندانیان باعث شد آقای خمینی هیاتی را مامور تحقیق و بررسی از زندان اوین کند. از یکی از اعضای هیات شنیدم که: اولا وقتی در گزارش تحقیق و بررسی، به آ خمینی گفتیم که بله زندانیان باید قبل از هواخوری سرود خمینی ای امام را بخوانند، حالت خشم و چندش را در صورت ایشان احساس کردیم و ثانیا وقتی توضیح دادیم در اوین برخی از زندانیان را به عنوان تعزیر شلاق می زنند، آ خمینی بلافاصله گفت: نگویید تعزیر، بگویید جنایت!

دوم این که در سال 67 (که سال اول سردبیری ام در روزنامه کیهان بود)، روزی آیت الله خمینی با صدور پیامی، سخت از این موضوع انتقاد کرد که چرا هر روز عکس و فیلم من در صدر اخبار روزنامه ها و تلویزیون است و هشدار داد که نباید این وضعیت ادامه پیدا کند. از آن پس دیگر روزنامه ها و از جمله کیهان تا زمان وفات ایشان، عکسی از آقای خمینی چاپ نکردند و بعضا عکس کشاورز و یا معلم و یا کارگری را در صفحه اول منتشر می کردند. تلویزیون نیز به شدت از حجم گزارشهای تصویری و تبلیغی از رهبری نظام کاست.

در هر صورت این که نظامی تصور کند با انواع تبلیغات به صورت تصویر و فیلم و سرود و مداحی و .. می تواند شکاف عمیق ملت ـ حاکمیتِ ناشی از خلآ جمهوریت، کارآمدی، قانون مداری و رعایت حقوق شهروندان را پر کند و در همان حال با امنیتی کردن فضا و دستگیری زنان و مردان و زندان کردن و اعدام و اخراج اساتید دانشگاه و مشروط کردن دانشجویان و انواع دیگر سرکوب، از مردم معترض نسق بکشد، ناشی از فهمی عقب مانده از مقوله حکمرانی، مردم داری و تبلیغات در این روزگار است.

تنها مشاهده یک تصویر از صدها تصویر دختر و پسر رعنا و زیبایی که در اعتراضات چند ماه اخیر، یک یا دو چشمشان را با شلیک ماموران تحت فرمان رهبر مهربان با کودکان و دختران در بیلبورد شهرداری تهران، از دست داده اند، برای باد هوا کردن همه این تبلیغات لاکچری کفایت می کند.
@nasiri1342238
❇️ «زن، زندگی، آزادی» چطور پیروز شد؟

🔻جهان‌نیوز (وابسته به زاکانی) - ۳ مهر: شعاری در کشور شنیده می‌شود (زن، زندگی، آزادی) که این شعار کمونیستی بوده و شعار حزب تروریستی کومله است.

🔻 وزیر کشور - ۱۲ مهر: شعار  «زن، زندگی، آزادی» با هدف بی‌حجابی و بی‌حیایی زنان ساخته شد.

🔻 کیهان - ۱۳ مهر: شعار دروغین «زن، زندگی، آزادی» نشان‌دهنده بغض و خشم دشمن از زنان ایرانی است.

🔻مشرق - ۲۳ مهر: شعار «زن، آزادی، زندگی» که دراغتشاشات اخیر تبدیل به شعار آشوبگران شده بود برای نخستین بار توسط زنان کرد عضو گروهک تروریستی موسوم به پ . ک .ک استفاده شد.

🔻فارس - ۲۳ آبان: در پس این شعار، رهاوردهای بسیار تلخی نهفته که مستقیما خانواده ها را نشانه می‌گیرد و آینده خانواده بزرگ‌تری به نام ایران را.

🔻 همشهری به نقل از یک فرمانده سپاه قم - ۳ آذر: رئیس پژاک خودش به دخترش تجاوز کرد و دخترش به علت این مسئله خودکشی کرد و حالا شعار زن، زندگی و آزادی سر می‌دهد.


🔸شماره امروز ۱۹ بهمن روزنامه‌ی شهرداری دیدنی است: شعار «زن، زندگی، آزادی» چنان قدرتی پیدا کرده که این‌گونه به دنبال مصادره‌ی آن هستند!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani
 
Audio
بشنوید: کتاب شنیداری بخوان به نام ایران، فصل آخر: پاره‌ی هشتم

🔸 این آخرین قسمت از کتاب شنیداری بخوان به نام ایران است.

🔸 «بخوان به نام ایران» عنوان کتابی‌ست که زندگی داریوش و پروانه فروهر را از زبان فرزند آنها، پرستو روایت می‌کند. نسخه‌ی چاپی این کتاب اولین بار در سال ۱۳۹۰ منتشر شد و حالا نسخه‌ی شنیداری آن هر هفته از آسو منتشر خواهد شد. عکس‌ها و روایت‌های بیشتر درباره‌ی هر قسمت از این کتاب را می‌توانید در وب‌سایت روایت‌های پرستو فروهر دنبال کنید.

▪️پادکست‌ها و نسخه‌ی شنیداری مقالات ما را در وب‌سایت آسو و همچنین در شبکه‌های اجتماعی و اپ‌های پادخوان با شناسه‌ی NashrAasoo بشنوید.

[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
Forwarded from Aasoo - آسو
کتاب شنیداری #بخوان_به_نام_ایران
همه‌ی قسمت‌ها در تلگرام آسو 🔻

▪️ فصل اول، یادهای کودکی
پاره‌ی نخست
پاره‌ی دوم
پاره‌ی سوم
پاره‌ی چهارم
پاره‌ی پنجم
پاره‌ی ششم

▪️فصل دوم، زمانی برای انقلاب
پاره‌ی نخست
پاره‌ی دوم
پاره‌ی سوم
پاره‌ی چهارم
پاره‌ی پنجم
پاره‌ی ششم
پاره‌ی هفتم
پاره‌ی هشتم
پاره‌ی نهم
پاره‌ی دهم
پاره‌ی یازدهم
پاره‌ی دوازدهم
پاره‌ی سیزدهم
پاره‌ی چهاردهم
پاره‌ی پانزدهم

▪️فصل سوم، سرکوب
پاره‌ی نخست
پاره‌ی دوم
پاره‌ی سوم
پاره‌ی چهارم
پاره‌ی پنجم
پاره‌ی ششم
پاره‌ی هفتم
پاره‌ی هشتم
پاره‌ی نهم
پاره‌ی دهم
پاره‌ی یازدهم

▪️فصل چهارم، فصل آخر
پاره‌ی نخست
پاره‌ی دوم
پاره‌ی سوم
پاره‌ی چهارم
پاره‌ی پنجم
پاره‌ی ششم
پاره‌ی هفتم
پاره‌ی هشتم


🔸 «بخوان به نام ایران» عنوان کتابی‌ست که زندگی داریوش و پروانه فروهر را از زبان فرزند آنها، پرستو روایت می‌کند. نسخه‌ی چاپی این کتاب اولین بار در سال ۱۳۹۰ منتشر شد و حالا نسخه‌ی شنیداری آن هر هفته از آسو منتشر خواهد شد. عکس‌ها و روایت‌های بیشتر درباره‌ی هر قسمت از این کتاب را می‌توانید در وب‌سایت روایت‌های پرستو فروهر دنبال کنید.

🔸 نویسنده و گوینده: پرستو فروهر، تدوین: سپهر عاطفی، موسیقی: Perle

▪️پادکست‌ها و نسخه‌ی شنیداری مقالات ما را در وب‌سایت آسو و همچنین در شبکه‌های اجتماعی و اپ‌های پادخوان با شناسه‌ی NashrAasoo بشنوید.

[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
Forwarded from Aasoo - آسو
«چهارچشمی باید مراقب جنبش بود، مبادا خودش هیولا شود!»؛ درس‌هایی از خیزش مردم سوریه 🔻

✍️ وقتی اعتراضات در ایران شروع شد به شور دوستان ایرانی‌ام نگاه می‌کردم و یاد آن روزهای پرشور شروع اعتراضات در سوریه می‌افتادم و از همان ابتدا شباهت‌های زیادی بین وضعیت آن روزهای سوریه و این روزهای ایران می‌دیدم؛ چطور مردم ایران هم مثل آن روزهای ما امیدوارند، خود را سزاوار حاکمیتی بهتر می‌دانند و به‌دنبال ساختن مملکتشان‌اند. اما وقتی با فاصله به ماجرایی نگاه می‌کنی هم‌زمان نقاط ضعف و اشتباهات را هم می‌بینی، اشتباه‌هایی که کمی بعد به نقطه‌ی ضعف اپوزیسیون تبدیل خواهند شد. در سوریه یکی از اولین و بزرگ‌ترین اشتباهات این بود که معترضان فکر می‌کردند «وضع ما با دیگر کشورها فرق دارد». سوری‌ها هم فکر می‌کردند که وضع آن‌ها مثل لیبی یا سودان نیست که حکومت کاملاً فرو بپاشد، مثل عراق یا لبنان نیستند که دعوا و اختلاف مذهبی جامعه را چند دسته کند، مثل یمن نیستند که ناآرامی در کشور مجالی برای رشد رادیکالیسم مذهبی فراهم کند. حتی تصور می‌کردند که محال است که وضعیت انقلاب ۱۳۵۷ ایران تکرار شود و یک گروه مذهبی افراطی سر کار آید و دیگر گروه‌های انقلابی را کنار بزند.

✍️ دروغ‌گویی، شایعه‌پراکنی، اغراق و... این رویه که بین بعضی افراد اپوزیسیون و مخالفان رایج است به‌شدت آسیب‌زننده است. در سوریه کسانی بودند که هرچیزی را که به نفع آن‌ها و نگاه و باورشان بود بازنشر داده و پخش و تبدیل به خبر می‌کردند، اخباری دروغین و جعلی و اغراق‌آمیز از نقض حقوق بشر به‌دست رژیم اسد یا شمار کشته‌شدگان و افرادی که بازداشت شده بودند. این جعل و اغراق‌ها به رژیم دیکتاتور آسیبی نمی‌زند، فقط اعتبار خود معترضان را زیر سؤال می‌بَرَد و مردم را بی‌اعتماد می‌کند.

✍️ دولت سوریه ارتش سایبری راه انداخت و اتفاقاً برخلاف تصور عامه، هدف اصلی‌اش مطلقاً این نبود که روایت خودش را بقبولاند؛ هدفشان این بود که مردم سوریه را به این نتیجه‌گیری برسانند که «حقیقت، پیچیده است» و «معلوم نیست که چه‌کسی دارد راست می‌گوید». مؤثرترین شیوه برای‌اینکه آدم‌ها را منفعل کرد همین است که به آن‌ها بقبولانید حقیقت پیچیده است و معلوم نیست چه‌کسی راست می‌گوید. در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، دولت ایران و روسیه نیز دو بازوی مؤثری بودند که با تأسیس تلویزیون و سایت‌های خبری به زبان‌های عربی و انگلیسی و بریز و بپاش مالی، به پخش روایت‌های دروغین دولت سوریه کمک زیادی کردند. باید رسانه‌هایی تأسیس یا تقویت کرد که به چیزی جز موازین واقعیِ روزنامه‌نگاری تعهد ندارند و به‌دنبال تبلیغ فلان فرد و گروه نیستند. آسیبی که جنبش مدنی از این زنجیره‌ی نشر و بازنشر اخبار دروغین می‌بیند وحشتناک است و زمانی فرا می‌رسد که دیگر برای کنترل آسیب عملاً کاری نمی‌توان کرد.

@NashrAasoo 💬