Forwarded from مهدی خلجی
امروز خواندنِ متنِ «روشنگری چیست؟» ایمانوئل کانت را در کلابهاوس پی میگیریم: ساعت یازده صبح به وقت واشنگتن، هفتو نیم شب به وقت تهران، و پنج عصر به وقت اروپای مرکزی.
این جلسه نیز با بیان نکتههای مختصری آغاز میشود در توضیح مفهوم «فلسفه» و «فلسفهورزی»، و همچنین، رابطهی «اندیشیدن» با «سنت» و «قدرت سیاسی».
فرصت اگر بماند به بحث دربارهی «شجاعت» و ضرورت آن برای اندیشیدن میپردازیم.
https://www.clubhouse.com/join/%D8%A2%D8%B1%D9%86%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C/KyskWUz0/xp9kbp29?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=MXct8Ex_2HNrrJh_N2eLew-362310
https://t.me/khalajich
این جلسه نیز با بیان نکتههای مختصری آغاز میشود در توضیح مفهوم «فلسفه» و «فلسفهورزی»، و همچنین، رابطهی «اندیشیدن» با «سنت» و «قدرت سیاسی».
فرصت اگر بماند به بحث دربارهی «شجاعت» و ضرورت آن برای اندیشیدن میپردازیم.
https://www.clubhouse.com/join/%D8%A2%D8%B1%D9%86%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C/KyskWUz0/xp9kbp29?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=MXct8Ex_2HNrrJh_N2eLew-362310
https://t.me/khalajich
Forwarded from Bukharamag
سخنرانی علی اشرف صادقی در شب وطن یولی
دوشنبه، ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
خانه اندیشمندان علوم انسانی
دوشنبه، ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
خانه اندیشمندان علوم انسانی
Forwarded from Bukharamag
سخنرانی حسن انوری در شب وطن یولی
دوشنبه، ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
خانه اندیشمندان علوم انسانی
دوشنبه، ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
خانه اندیشمندان علوم انسانی
Forwarded from Bukharamag
سخنرانی ژاله آموزگار در شب وطن یولی
دوشنبه، ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
خانه اندیشمندان علوم انسانی
دوشنبه، ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
خانه اندیشمندان علوم انسانی
Forwarded from کیو
📊 دانلود یک فایل ۵ گیگابایتی در کشورهای مختلف چقدر زمان میبرد؟
✍ بر اساس گزارش broadband speed league 2022، دانلود یک فایل ۵ گیگابایتی در ژاپن ۵ دقیقه و ۳۵ ثانیه و در چین ۴ ساعت و ۵ دقیقه زمان میبرد.
مدت زمان دانلود فایل ۵ گیگابایتی در ایران، ۱ ساعت و ۵ دقیقه است و در جایگاه ۱۴۹ جهان قرار دارد.
کیوآنالتیکز؛ جهان از دریچه اعداد
اینستاگرام | توئیتر
@keyouanalytics
✍ بر اساس گزارش broadband speed league 2022، دانلود یک فایل ۵ گیگابایتی در ژاپن ۵ دقیقه و ۳۵ ثانیه و در چین ۴ ساعت و ۵ دقیقه زمان میبرد.
مدت زمان دانلود فایل ۵ گیگابایتی در ایران، ۱ ساعت و ۵ دقیقه است و در جایگاه ۱۴۹ جهان قرار دارد.
کیوآنالتیکز؛ جهان از دریچه اعداد
اینستاگرام | توئیتر
@keyouanalytics
Forwarded from یدالله موقن
در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟ نوشتۀ ایمانوئل کانت ترجمۀ یدالله موقن
Beantwortung der Frage : Was Ist Aufklaerung ? I. Kant,
روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهم خود بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت خود- تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد. شعار روشنگری این است : Sapere Aude «در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باش»!
تنبلی وبزدلی دلایلی هستند بر این که چرا بخش بزرگی از انسانها، زمانی طولانی پس از آن که طیبعت، آنان را به بلوغ جسمی رسانده و از یوغ قیمومت دیگران آزاد کرده است همچنان با خرسندی در همۀ عمر صغیر می مانند؛و نیز به همین دلایل است که چرا برای دیگران چنان آسان است که خود را قیم آنان کنند.
چه راحت است صغیر بودن! [ آدم صغیر پیش خود چنین استدلال می کند که ] اگر کتابی داشته باشم [ منظور کتاب مقدس است] که به جای فهمم عمل کند، اگر کشیشی داشته باشم که به جای وجدانم عمل کند و اگر پزشکی داشته باشم که به من بگوید که چه چیزهایی بخورم و چه چیزهایی نخورم و... در این صورت نیازی ندارم که به خود زحمت دهم. اصلاً احتیاجی ندارم که بیندیشم؛ تا وقتی پول دارم دیگران جور مرا می کشند. قیم هایی که از سر خیرخواهی، سرپرستی انسانهای صغیر را بر عهده گرفته اند زود در می یابند که بخش اعظم نوع بشر (شامل تمامی جنس لطیف) برداشتن گام به سوی بلوغ ذهنی را نه تنها دشوار بلکه بسیار خطرناک می دانند.
قیم ها پس از آن که گاوان خود را رام کردند و مطمئن شدند که این زبان بسته های مطیع و سر به راه بدون یوغی که بر گردن دارند گامی بر نخواهند داشت ، آنان را برحذر می دارند که مبادا این یوغ را از گردن خود بیفکنند و آزادانه گام بردارند ؛ چون در آن صورت، خطر آنان را تهدید خواهد کرد. اما این خطر واقعاً چندان بزرگ نیست؛ زیرا پس از آن که آنان چند بار بر زمین خوردند قطعاً سرانجام راه رفتن را فرا می گیرند ، اما یک بار زمین خوردن، انسانها را چنان ترسو و وحشت زده می کند که دیگر نمی کوشند تا بر پای خود بایستند و بی کمک دیگران گام بردارند.
از این رو برای فرد دشوار است که از صغیربودن که فطرت او شده است خود را بیرون آورد. او از صغیربودن خویش خرسند است و در وضع کنونی اش از به کار بردن فهم خود واقعاً ناتوان است؛ زیرا تاکنون هیچ کس اجازۀ چنین کاری را به او نداده است.
قوانین و اعتقادات جزمی که ابزارهای مکانیکی برای استفاده (یا بیشتر سوء استفادۀ ) عقلانی از مواهب طبیعی بشرند، بندهایی هستند که صغیربودن فرد را دائمی می کنند. حتی اگر کسی بتواند این بندها را بگسلد در آن صورت هنوز هم در پریدن از روی گودالی بسیار باریک مردد است، چون که او به این نوع آزادی خو نگرفته است، در نتیجه فقط معدودی از انسانها موفق شده اند که ذهن خود را بپرورند و از صغارت بیرون آیند و راهی مطمئن در پیش گیرند.
اما احتمال این که عامۀ مردم خود را روشن اندیش کنند بسیار است ؛ در حقیقت ، اگر آزادی داده شود، روشنگری تقریباً گریز ناپذیر می شود.چون حتی در میان کسانی که به عنوان نگهبانان توده های عوام برگزیده شده اند همیشه متفکرانی مستقل اندیش هستند که یوغ صغارت را از گردن خود به دور می افکنند و روح درک عقلانی را در خصوص منزلت و حیثیت خویش و نیزدر مورد وظیفۀ هر انسانی که دیگر صغیر نباشد و مستقل بیندیشد می گسترند.
اما به ویژه این موضوع را باید در نظر داشت که توده ها راکه برای نخستین بار قیم ها زیر یوغ برده اند ممکن است آن قیم هایی تحریکشان کنند که ابداً توانایی روشن شدن را ندارند و توده ها نیز همۀ قیم ها را نا گزیر سازند که زیر یوغ بمانند ؛ زیرا ابداع خرافات چنان اثر زیان آوری دارد که ممکن است خرافات از ابداع کنندگان خود یا از اعقاب آنان انتقام بگیرد. از این رو توده ها را فقط به کندی می توان روشن کرد. شاید یک انقلاب به خودکامگی فردی یا به رژیمی ستمگر یاچپاولگر پایان دهد ؛ اما انقلاب هرگز نمی تواند در شیوه های اندیشه، اصلاح واقعی به وجود آورد ؛ بلکه بر عکس، خرافات جدیدی که جای خرافات پیشین را می گیرند، ، برای کنترل تودۀ بی فکر، یوغِ عبودیت تازه ای را به گردن او می افکنند.
برای روشنگری از آن نوعی که گفتم فقط نیاز به آزادی است ، آن هم آن نوع آزادی که از همۀ انواع آزادیها، کمترین خطر را دارد ؛ یعنی آزادی در به کارگیری عمومی خرد خود در همۀ امور. (...)
من کانون روشنگری را امور دینی دانسته ام؛ یعنی روشنگری را خروج انسان از صغارتی دانسته ام که خود بر خویش ،بیش از همه در امور دینی، تحمیل کرده است ؛ زیرا ، نخست این که فرمانروایان ما هیچ علاقه ای ندارند که در امور هنری و علوم، نقش قیمِ اتباعشان را بر عهده بگیرند.
دوم این که صغارت دینی هم زیان بارترین و هم ننگین ترین نوع صغارت است .
Beantwortung der Frage : Was Ist Aufklaerung ? I. Kant,
روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهم خود بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت خود- تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد. شعار روشنگری این است : Sapere Aude «در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باش»!
تنبلی وبزدلی دلایلی هستند بر این که چرا بخش بزرگی از انسانها، زمانی طولانی پس از آن که طیبعت، آنان را به بلوغ جسمی رسانده و از یوغ قیمومت دیگران آزاد کرده است همچنان با خرسندی در همۀ عمر صغیر می مانند؛و نیز به همین دلایل است که چرا برای دیگران چنان آسان است که خود را قیم آنان کنند.
چه راحت است صغیر بودن! [ آدم صغیر پیش خود چنین استدلال می کند که ] اگر کتابی داشته باشم [ منظور کتاب مقدس است] که به جای فهمم عمل کند، اگر کشیشی داشته باشم که به جای وجدانم عمل کند و اگر پزشکی داشته باشم که به من بگوید که چه چیزهایی بخورم و چه چیزهایی نخورم و... در این صورت نیازی ندارم که به خود زحمت دهم. اصلاً احتیاجی ندارم که بیندیشم؛ تا وقتی پول دارم دیگران جور مرا می کشند. قیم هایی که از سر خیرخواهی، سرپرستی انسانهای صغیر را بر عهده گرفته اند زود در می یابند که بخش اعظم نوع بشر (شامل تمامی جنس لطیف) برداشتن گام به سوی بلوغ ذهنی را نه تنها دشوار بلکه بسیار خطرناک می دانند.
قیم ها پس از آن که گاوان خود را رام کردند و مطمئن شدند که این زبان بسته های مطیع و سر به راه بدون یوغی که بر گردن دارند گامی بر نخواهند داشت ، آنان را برحذر می دارند که مبادا این یوغ را از گردن خود بیفکنند و آزادانه گام بردارند ؛ چون در آن صورت، خطر آنان را تهدید خواهد کرد. اما این خطر واقعاً چندان بزرگ نیست؛ زیرا پس از آن که آنان چند بار بر زمین خوردند قطعاً سرانجام راه رفتن را فرا می گیرند ، اما یک بار زمین خوردن، انسانها را چنان ترسو و وحشت زده می کند که دیگر نمی کوشند تا بر پای خود بایستند و بی کمک دیگران گام بردارند.
از این رو برای فرد دشوار است که از صغیربودن که فطرت او شده است خود را بیرون آورد. او از صغیربودن خویش خرسند است و در وضع کنونی اش از به کار بردن فهم خود واقعاً ناتوان است؛ زیرا تاکنون هیچ کس اجازۀ چنین کاری را به او نداده است.
قوانین و اعتقادات جزمی که ابزارهای مکانیکی برای استفاده (یا بیشتر سوء استفادۀ ) عقلانی از مواهب طبیعی بشرند، بندهایی هستند که صغیربودن فرد را دائمی می کنند. حتی اگر کسی بتواند این بندها را بگسلد در آن صورت هنوز هم در پریدن از روی گودالی بسیار باریک مردد است، چون که او به این نوع آزادی خو نگرفته است، در نتیجه فقط معدودی از انسانها موفق شده اند که ذهن خود را بپرورند و از صغارت بیرون آیند و راهی مطمئن در پیش گیرند.
اما احتمال این که عامۀ مردم خود را روشن اندیش کنند بسیار است ؛ در حقیقت ، اگر آزادی داده شود، روشنگری تقریباً گریز ناپذیر می شود.چون حتی در میان کسانی که به عنوان نگهبانان توده های عوام برگزیده شده اند همیشه متفکرانی مستقل اندیش هستند که یوغ صغارت را از گردن خود به دور می افکنند و روح درک عقلانی را در خصوص منزلت و حیثیت خویش و نیزدر مورد وظیفۀ هر انسانی که دیگر صغیر نباشد و مستقل بیندیشد می گسترند.
اما به ویژه این موضوع را باید در نظر داشت که توده ها راکه برای نخستین بار قیم ها زیر یوغ برده اند ممکن است آن قیم هایی تحریکشان کنند که ابداً توانایی روشن شدن را ندارند و توده ها نیز همۀ قیم ها را نا گزیر سازند که زیر یوغ بمانند ؛ زیرا ابداع خرافات چنان اثر زیان آوری دارد که ممکن است خرافات از ابداع کنندگان خود یا از اعقاب آنان انتقام بگیرد. از این رو توده ها را فقط به کندی می توان روشن کرد. شاید یک انقلاب به خودکامگی فردی یا به رژیمی ستمگر یاچپاولگر پایان دهد ؛ اما انقلاب هرگز نمی تواند در شیوه های اندیشه، اصلاح واقعی به وجود آورد ؛ بلکه بر عکس، خرافات جدیدی که جای خرافات پیشین را می گیرند، ، برای کنترل تودۀ بی فکر، یوغِ عبودیت تازه ای را به گردن او می افکنند.
برای روشنگری از آن نوعی که گفتم فقط نیاز به آزادی است ، آن هم آن نوع آزادی که از همۀ انواع آزادیها، کمترین خطر را دارد ؛ یعنی آزادی در به کارگیری عمومی خرد خود در همۀ امور. (...)
من کانون روشنگری را امور دینی دانسته ام؛ یعنی روشنگری را خروج انسان از صغارتی دانسته ام که خود بر خویش ،بیش از همه در امور دینی، تحمیل کرده است ؛ زیرا ، نخست این که فرمانروایان ما هیچ علاقه ای ندارند که در امور هنری و علوم، نقش قیمِ اتباعشان را بر عهده بگیرند.
دوم این که صغارت دینی هم زیان بارترین و هم ننگین ترین نوع صغارت است .
Forwarded from کتابخانه تخصصی ادبیات
https://b2n.ir/a53769
#دانلود_کتاب
تاریخ سیسیل در دوره اسلامی
عزیز احمد
مترجم: محمدجعفر یاحقی، نقی لطفی
تهران: علمی و فرهنگی
سال ۱۳۶۲
@eliteraturebook
#دانلود_کتاب
تاریخ سیسیل در دوره اسلامی
عزیز احمد
مترجم: محمدجعفر یاحقی، نقی لطفی
تهران: علمی و فرهنگی
سال ۱۳۶۲
@eliteraturebook
Forwarded from زيتون | Zeitoons@
هرمِ وارونه قدرت
مدل جدیدی برای حکمرانی دموکراتیک در گفتوگو با مهدی جامی
زیتون-محمدرضا سرداری: آیا میتوان سیاست محلی و سیاست ملی را با هم جمع کرد به نحوی که «سیاست کلان» برآمده از «سیاست خرد» شود؟ یا سیاست ملی را بر پایه و اساس سیاست محلی چید و سیاست ملی را تابع سیاست محلی کرد؟
مهدی جامی، پژوهشگر ادب و فرهنگ ایران، اخیرا در کتاب خویش با عنوان«دموکراسی انجمنی، یا نظام خادمان محلی» این نظریه را بسط داده است. وی از مولفان و ویراستاران دایرهالمعارف بزرگ اسلامی است و پس از اقامت در اروپا عمدتا به کارهای رسانهای، ترجمه و ویرایش مشغول بوده است.از دید او میتوان ساختار اداری و حکومتی در ایران را طوری چیدمان کرد که قدرت از پایین به بالا اعمال شود. در ادامه پروندهی «سیاست محلی در ایران»و درباره ابهامات این نظریه و چگونگی اجرای آن در ایران امروز با او به گفتوگو نشستم.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/104769
مدل جدیدی برای حکمرانی دموکراتیک در گفتوگو با مهدی جامی
زیتون-محمدرضا سرداری: آیا میتوان سیاست محلی و سیاست ملی را با هم جمع کرد به نحوی که «سیاست کلان» برآمده از «سیاست خرد» شود؟ یا سیاست ملی را بر پایه و اساس سیاست محلی چید و سیاست ملی را تابع سیاست محلی کرد؟
مهدی جامی، پژوهشگر ادب و فرهنگ ایران، اخیرا در کتاب خویش با عنوان«دموکراسی انجمنی، یا نظام خادمان محلی» این نظریه را بسط داده است. وی از مولفان و ویراستاران دایرهالمعارف بزرگ اسلامی است و پس از اقامت در اروپا عمدتا به کارهای رسانهای، ترجمه و ویرایش مشغول بوده است.از دید او میتوان ساختار اداری و حکومتی در ایران را طوری چیدمان کرد که قدرت از پایین به بالا اعمال شود. در ادامه پروندهی «سیاست محلی در ایران»و درباره ابهامات این نظریه و چگونگی اجرای آن در ایران امروز با او به گفتوگو نشستم.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/104769
Forwarded from کانال رسمی محسن کدیور
تکفیرشدگی یا نقدناپذیری؟
راستی آزمایی ادعاها و سوء تفاهمهای عبدالکریم سروش -۱
سروش به جای پاسخ علمی به نقدهای ساختاری کدیور با حربه بهتان تکفیر، خشونت غلیظ گفتاری و افترا به میدان آمده است.
سروش حتی بر اساس موازین فقه سنتی قابل تکفیر نیست، و هرگز تکفیر هم نشده است.
کدیور هرگز سروش و هیچکس دیگر را نه تنها تکفیر نکرده، بلکه برعکس، وی سروش را تا زمانی که خود را مسلمان می داند، محکوم به مسلمانی می داند.
سروش تکفیر را با تلقی «عوامانه» به کار میبرد، اما از آن نتیجه «فقهی» می گیرد. این مغالطه محض است.
@Mohsen_Kadivar_Official
راستی آزمایی ادعاها و سوء تفاهمهای عبدالکریم سروش -۱
سروش به جای پاسخ علمی به نقدهای ساختاری کدیور با حربه بهتان تکفیر، خشونت غلیظ گفتاری و افترا به میدان آمده است.
سروش حتی بر اساس موازین فقه سنتی قابل تکفیر نیست، و هرگز تکفیر هم نشده است.
کدیور هرگز سروش و هیچکس دیگر را نه تنها تکفیر نکرده، بلکه برعکس، وی سروش را تا زمانی که خود را مسلمان می داند، محکوم به مسلمانی می داند.
سروش تکفیر را با تلقی «عوامانه» به کار میبرد، اما از آن نتیجه «فقهی» می گیرد. این مغالطه محض است.
@Mohsen_Kadivar_Official
Forwarded from کانال رسمی محسن کدیور
#نواندیشی_دینی
خلاصه
تکفیرشدگی یا نقدناپذیری؟
راستیآزمایی ادعاها و سوء تفاهمهای عبدالکریم سروش -۱
موضوع این مقاله «دفاعیه شخصی» و پاسخ به اهمّ اتهاماتی است که عبدالکریم سروش در مرداد ماه جاری متوجه من کرده است: اتهام تکفیرگری و اهم سوء تفاهمهایی که پیرامون مقاله «طیفهای جدید اسلامی» برخاسته است.
نویسنده بسیار متاسف است که بحث «نقد ساختاری اندیشه» به بحث انحرافی اتهامات شخصی و در نتیجه دفاع و رفع این اتهامات منحرف شده است.
سروش می توانست به نقدهای کدیور در سلسله مقالات «چالش اسلام و قدرت» و تقسیم بندی او در مقاله «طیفهای جدید اسلامی» پاسخ منطقی دهد.
اما او راه دیگری انتخاب کرد و بهجای پاسخ علمی با حربه بهتان تکفیر، خشونت غلیظ گفتاری و افترا به میدان آمد، تا رقیب را «به هر قیمتی ولو ضداخلاقی» از میدان بهدر کند.
کدیوردر نسخه انگلیسی کتاب «توهین به مقدسات و ارتداد» (منتشر شده در اردیبهشت ۱۴۰۰) «عبدالکریم سروش را شناخته شده ترین روشنفکر دینی معاصر ایران» معرفی کرده است.
این همان کتابی است که سروش در نوشته اخیرش آن را استهزاء کرد.
اگر سروش تقدیرهایی را که کدیور در این کتاب و جاهای دیگر از او کردهبخواند، از بی انصافی خود شرمنده خواهد شد.
سروش در سه واکنش در مرداد ماه جاری مجموعا «۲۸ مرتبه» صریحا کدیور را به تکفیر خود متهم کرده است!
البته بلافاصله تذکر داده که این تکفیرگر «در حدّ و مرتبتی نیست که بتواند کسی را تکفیر کند یا تکفیرش نفوذ و خریداری داشته باشد».
اگر رتبه علمی کدیور در چنین مرتبه نازلی است، چرا افلاک نشینان معرفت نگران شده اند؟!
سروش حتی بر اساس موازین فقه سنتی قابل تکفیر نیست، و هرگز تکفیر هم نشده است.
سروش نخستین بار در بهمن ۱۳۹۴ به کدیور تهمت زد که وی را تکفیر کرده است.
کدیور هرگز سروش و هیچکس دیگر را نه تنها تکفیر نکرده و حکم به ارتداد نداده، زیرا او اصولا به تکفیر و ارتداد قائل نیست؛ بلکه برعکس، وی سروش را تا زمانی که خود را مسلمان می داند، محکوم به مسلمانی می داند.
نقدهای ساختاری کدیور به آراء سروش متأخر به جای خود باقی است، و هیچ منافاتی با قول به مسلمانی او ندارد.
سروش تکفیر را با تلقی «عوامانه» بهکار می برد، اما از آن نتیجه «فقهی» می گیرد.
این مغالطه محض است.
اینکه رأیی «انحلال اسلام» یا «تجدیدنظر در اسلام» است، بحثی علمی و کلامی است.
از این انتقادات در طول تاریخ اسلام بین علما به وفور یافت می شود.
هیچکس این نسبتها را به معنی صدور حکم تکفیر و ارتداد تلقی نکرده است.
به عنوان نمونه نقدهای بسیار تند و تیز شیخ مفید به استادش شیخ صدوق.
سروش با کدیور در این موارد نزاع دارد:
اول، او اصل اسلام (اسلام نفس الامری) را انکار می کند، کدیور باور دارد.
دوم، کدیور از منظر مخطئه به درک اسلام می نگرد، او از منظر مصوبه.
سوم، سروش اسلام ظاهری و فهم اسلام واقعی (از منظر مخطئه) را یکی فرض کرده در حالی که اولی اصطلاحی فقهی و دومی اصطلاحی اصولی و الهیاتی است.
ملاک مسلمانی اسلام ظاهری است و تنها ملاک احراز آن اظهار خود فرد است.
چهارم، کدیور و سروش در فهم اسلام (سطح کلامی) که بحثی الهیاتی کلامی است نزاعی بنیادین دارند.
اما این نزاع هیچ ربطی به خروج شخص از اسلام یا تکفیر او ندارد.
اینکه به کسی که دیدگاه الهیاتی شما را نقد میکند، بگویید «تکفیرگر» مغالطه محض و بی اطلاعی یا غفلت از تمایز بحث فقهی و الهیاتی است.
کدیور تعبیرهای «انحلال اسلام» و «ارائه دینی متفاوت با اسلام» را صریحا به کسی نسبت نداده است.
چنین اموری اگر به مسلمان معینی هم نسبت داده شده بود، حتی در فقه سنتی دال بر تکفیر نیست، چه برسد در فقه نواندیش.
پرسش از تقیه و توریه جرم نیست. سروش می توانست به جای سرکوب پرسشگری و پرسشگر صریحا پاسخ دهد.
نسبتهای زیر به کدیور «کذب محض» است، و سروش مشخصا در این موارد به او «افترا» زده است:
۱. نسبت «خروج از اسلام» به سروش و دیگر تجدیدنظرطلبان مسلمان.
۲. اینکه وی و سه مسلمان تجدیدنظرطلب دیگر را «صریحا روشنفکرانی اسلامستیز» معرفی کرده است.
۳. نسبت "آوردن دین تازه" توسط وی.
بهرهوری کدیور از مجتهد شبستری متقدم و سروش متقدم بهنحو «قضیه موجبه جزئیه» درست است. اما اینکه کدیور «هر چه دارد» از ایشان است، ادعایی گزاف است.
سروش در سال ۱۳۹۵ به منتقدانش افترا زده و آنها را بیاعتقاد به دین، پیامبر و قرآن معرفی کرده است.
اگر بخواهیم با تلقی عوامانه سروش از تکفیر داوری کنیم، آیا این «تکفیر» نیست؟!
https://kadivar.com/19788/
@Mohsen_Kadivar_Official
خلاصه
تکفیرشدگی یا نقدناپذیری؟
راستیآزمایی ادعاها و سوء تفاهمهای عبدالکریم سروش -۱
موضوع این مقاله «دفاعیه شخصی» و پاسخ به اهمّ اتهاماتی است که عبدالکریم سروش در مرداد ماه جاری متوجه من کرده است: اتهام تکفیرگری و اهم سوء تفاهمهایی که پیرامون مقاله «طیفهای جدید اسلامی» برخاسته است.
نویسنده بسیار متاسف است که بحث «نقد ساختاری اندیشه» به بحث انحرافی اتهامات شخصی و در نتیجه دفاع و رفع این اتهامات منحرف شده است.
سروش می توانست به نقدهای کدیور در سلسله مقالات «چالش اسلام و قدرت» و تقسیم بندی او در مقاله «طیفهای جدید اسلامی» پاسخ منطقی دهد.
اما او راه دیگری انتخاب کرد و بهجای پاسخ علمی با حربه بهتان تکفیر، خشونت غلیظ گفتاری و افترا به میدان آمد، تا رقیب را «به هر قیمتی ولو ضداخلاقی» از میدان بهدر کند.
کدیوردر نسخه انگلیسی کتاب «توهین به مقدسات و ارتداد» (منتشر شده در اردیبهشت ۱۴۰۰) «عبدالکریم سروش را شناخته شده ترین روشنفکر دینی معاصر ایران» معرفی کرده است.
این همان کتابی است که سروش در نوشته اخیرش آن را استهزاء کرد.
اگر سروش تقدیرهایی را که کدیور در این کتاب و جاهای دیگر از او کردهبخواند، از بی انصافی خود شرمنده خواهد شد.
سروش در سه واکنش در مرداد ماه جاری مجموعا «۲۸ مرتبه» صریحا کدیور را به تکفیر خود متهم کرده است!
البته بلافاصله تذکر داده که این تکفیرگر «در حدّ و مرتبتی نیست که بتواند کسی را تکفیر کند یا تکفیرش نفوذ و خریداری داشته باشد».
اگر رتبه علمی کدیور در چنین مرتبه نازلی است، چرا افلاک نشینان معرفت نگران شده اند؟!
سروش حتی بر اساس موازین فقه سنتی قابل تکفیر نیست، و هرگز تکفیر هم نشده است.
سروش نخستین بار در بهمن ۱۳۹۴ به کدیور تهمت زد که وی را تکفیر کرده است.
کدیور هرگز سروش و هیچکس دیگر را نه تنها تکفیر نکرده و حکم به ارتداد نداده، زیرا او اصولا به تکفیر و ارتداد قائل نیست؛ بلکه برعکس، وی سروش را تا زمانی که خود را مسلمان می داند، محکوم به مسلمانی می داند.
نقدهای ساختاری کدیور به آراء سروش متأخر به جای خود باقی است، و هیچ منافاتی با قول به مسلمانی او ندارد.
سروش تکفیر را با تلقی «عوامانه» بهکار می برد، اما از آن نتیجه «فقهی» می گیرد.
این مغالطه محض است.
اینکه رأیی «انحلال اسلام» یا «تجدیدنظر در اسلام» است، بحثی علمی و کلامی است.
از این انتقادات در طول تاریخ اسلام بین علما به وفور یافت می شود.
هیچکس این نسبتها را به معنی صدور حکم تکفیر و ارتداد تلقی نکرده است.
به عنوان نمونه نقدهای بسیار تند و تیز شیخ مفید به استادش شیخ صدوق.
سروش با کدیور در این موارد نزاع دارد:
اول، او اصل اسلام (اسلام نفس الامری) را انکار می کند، کدیور باور دارد.
دوم، کدیور از منظر مخطئه به درک اسلام می نگرد، او از منظر مصوبه.
سوم، سروش اسلام ظاهری و فهم اسلام واقعی (از منظر مخطئه) را یکی فرض کرده در حالی که اولی اصطلاحی فقهی و دومی اصطلاحی اصولی و الهیاتی است.
ملاک مسلمانی اسلام ظاهری است و تنها ملاک احراز آن اظهار خود فرد است.
چهارم، کدیور و سروش در فهم اسلام (سطح کلامی) که بحثی الهیاتی کلامی است نزاعی بنیادین دارند.
اما این نزاع هیچ ربطی به خروج شخص از اسلام یا تکفیر او ندارد.
اینکه به کسی که دیدگاه الهیاتی شما را نقد میکند، بگویید «تکفیرگر» مغالطه محض و بی اطلاعی یا غفلت از تمایز بحث فقهی و الهیاتی است.
کدیور تعبیرهای «انحلال اسلام» و «ارائه دینی متفاوت با اسلام» را صریحا به کسی نسبت نداده است.
چنین اموری اگر به مسلمان معینی هم نسبت داده شده بود، حتی در فقه سنتی دال بر تکفیر نیست، چه برسد در فقه نواندیش.
پرسش از تقیه و توریه جرم نیست. سروش می توانست به جای سرکوب پرسشگری و پرسشگر صریحا پاسخ دهد.
نسبتهای زیر به کدیور «کذب محض» است، و سروش مشخصا در این موارد به او «افترا» زده است:
۱. نسبت «خروج از اسلام» به سروش و دیگر تجدیدنظرطلبان مسلمان.
۲. اینکه وی و سه مسلمان تجدیدنظرطلب دیگر را «صریحا روشنفکرانی اسلامستیز» معرفی کرده است.
۳. نسبت "آوردن دین تازه" توسط وی.
بهرهوری کدیور از مجتهد شبستری متقدم و سروش متقدم بهنحو «قضیه موجبه جزئیه» درست است. اما اینکه کدیور «هر چه دارد» از ایشان است، ادعایی گزاف است.
سروش در سال ۱۳۹۵ به منتقدانش افترا زده و آنها را بیاعتقاد به دین، پیامبر و قرآن معرفی کرده است.
اگر بخواهیم با تلقی عوامانه سروش از تکفیر داوری کنیم، آیا این «تکفیر» نیست؟!
https://kadivar.com/19788/
@Mohsen_Kadivar_Official
Forwarded from یادها
لیلی گلستان:
اخوان ثالث خیلی دوستداشتنی بود و وقتی شعر میخواند من از خوشی غش میکردم. فوقالعاده بود. با تمام حسش شعرش را میخواند. ما شبها باید زود میخوابیدیم و صبحها باید ساعت ۶ بیدار میشدیم و همهچیز باید سر ساعت میبود. اخوان به دلایلی که خیلی مضحک بود - که حالا بهتر است نگویم- پلیس دنبالش بود؛ پدرم به او گفت بیا خانه ما و آمد خانه ما، یک ماه زندگی کرد و من هیچوقت آن یک ماه یادم نمیرود. آن زمان دبستان میرفتم و مدرسهمان در خیابان یخچال بود. مدرسه که تعطیل میشد، میدویدم تا زودتر برسم خانه تا آقای اخوان را ببینم. ما ساعت ۶ صبح بیدار میشدیم، آقای اخوان ساعت ۱۲ بیدار میشد. خیلی با ما فرق داشت. بیدار میشد میرفت در حیاط و برای خودش بلند بلند شعر میخواند. آدم فوقالعادهای بود. ناظر شعر خواندن و شعر گفتنش هم بودم. میدویدم از مدرسه تا آقای اخوان را ببینم. او هم من را خیلی دوست داشت. مینشستیم دم استخر، روی چمنها و بعد او شروع میکرد برای من شعر خواندن. کلاس پنجم یا ششم دبستان بودم. از وجود این آدم با آن صورت زیبا و مهربانش همیشه کیف میکردم. خیلی زیاد دوستش داشتم.
سهراب سرش پایین بود در مهمانیها اما وقتی بحثی در میگرفت، وقتی شروع میکرد به حرف زدن، دیگر همه ساکت میشدند. خیلی روشنفکر بود. دنیا را دیده بود. هند رفته بود، ژاپن رفته بود. خیلی هم قشنگ حرف میزد، با استدلال و منطق. وقتی حرفش تمام میشد باز سرش را میانداخت پایین و گوش میکرد. خیلی شخصیت دوستداشتنیای داشت. مثلا محصص خیلی مودب نبود اما سهراب مودب بود.
من هیچوقت ندیدم که سیمین خانم حرفی بزند که برخلاف میل جلال باشد. خانم دانشور خیلی باسواد بود. امریکا زیباییشناسی خوانده بود. استاد دانشگاه بود. همه اینها بود ولی زن سنتی ایرانی بود. جلوی شوهرش [در] سکوت بود. زن چوبک و مادر خودم هم همینطوری بودند. این سه زن همهشان خیلی متجدد بودند، کتابخوان بودند، آن زمان فرنگ رفته بودند ولی جلوی شوهرانشان همه [در] سکوت بودند و من که ناظر خاموش بودم، حرص میخوردم.
قطبی که رییس تلویزیون بود گفت داریم برنامه بچهها درست میکنیم، تو میآیی بشوی رییس برنامه بچهها؟ آنجا بود که یک روزی گفتند دو، سه کارگردان که تازه از مدرسه کارگردانی فارغالتحصیل شدهاند میآیند برنامه بچهها، هر کدام را که دوست داری انتخاب کن که برای بچهها فیلم بسازد. یکی از آنها علی حاتمی بود و آنجا من با علی حاتمی دوست شدم. ایدههای خوبی داشت و یکسری سناریو آورد که من یکیشان را که خیلی دوست داشتم، انتخاب کردم. یک سریال برای بچهها. خرگوش و روباه که کارهای عجیب و غریبی انجام میدادند. من گفتم این خوب است. پس قرارداد بست و شروع کرد به ساختن. کمدی بود. رفتیم شمال. «خرگوش و روباه کنار دریا»، اولین قسمتش بود و فیلمبردار هم نعمت حقیقی بود که بعدها شوهر من شد. من یادم است در صحنهای نعمت گفت کات، در حالی که آنها داشتند کارشان را انجام میدادند. علی گفت چرا کات. گفت من دارم از خنده میترکم دوربین داشت همین طور میلرزید، نمیتوانست فیلم بگیرد از خنده.
علی حاتمی نقش خرگوش را بازی میکرد و جواد طاهری هم نقش روباه را بازی میکرد. فیلم را ساخت و مونتاژ کرد. مصطفی فرزانه، فرخ غفاری و آقای قطبی باید مینشستند و فیلم را میدیدند. به من و علی گفتند شما در سالن نباشید چون ما میخواهیم درباره فیلم حرف بزنیم. یادم است من و علی پشت در سالن ایستاده بودیم. علی گوشش را گذاشته بود پشت در و میگفت چرا نمیخندند. گفتم حالا صبر کن اول فیلم است. گفت اگر نخندند من بدبختم. گفتم صبر کن بعد ناگهان دیدم علی پرید هوا و گفت خندیدند. صدای خندیدنشان دارد میآید و ناگهان وسط هال شروع کرد به رقصیدن و بشکن زدن که کارگردان شدم!
http://www.bookcity.org/detail/30513/root/speak
اخوان ثالث خیلی دوستداشتنی بود و وقتی شعر میخواند من از خوشی غش میکردم. فوقالعاده بود. با تمام حسش شعرش را میخواند. ما شبها باید زود میخوابیدیم و صبحها باید ساعت ۶ بیدار میشدیم و همهچیز باید سر ساعت میبود. اخوان به دلایلی که خیلی مضحک بود - که حالا بهتر است نگویم- پلیس دنبالش بود؛ پدرم به او گفت بیا خانه ما و آمد خانه ما، یک ماه زندگی کرد و من هیچوقت آن یک ماه یادم نمیرود. آن زمان دبستان میرفتم و مدرسهمان در خیابان یخچال بود. مدرسه که تعطیل میشد، میدویدم تا زودتر برسم خانه تا آقای اخوان را ببینم. ما ساعت ۶ صبح بیدار میشدیم، آقای اخوان ساعت ۱۲ بیدار میشد. خیلی با ما فرق داشت. بیدار میشد میرفت در حیاط و برای خودش بلند بلند شعر میخواند. آدم فوقالعادهای بود. ناظر شعر خواندن و شعر گفتنش هم بودم. میدویدم از مدرسه تا آقای اخوان را ببینم. او هم من را خیلی دوست داشت. مینشستیم دم استخر، روی چمنها و بعد او شروع میکرد برای من شعر خواندن. کلاس پنجم یا ششم دبستان بودم. از وجود این آدم با آن صورت زیبا و مهربانش همیشه کیف میکردم. خیلی زیاد دوستش داشتم.
سهراب سرش پایین بود در مهمانیها اما وقتی بحثی در میگرفت، وقتی شروع میکرد به حرف زدن، دیگر همه ساکت میشدند. خیلی روشنفکر بود. دنیا را دیده بود. هند رفته بود، ژاپن رفته بود. خیلی هم قشنگ حرف میزد، با استدلال و منطق. وقتی حرفش تمام میشد باز سرش را میانداخت پایین و گوش میکرد. خیلی شخصیت دوستداشتنیای داشت. مثلا محصص خیلی مودب نبود اما سهراب مودب بود.
من هیچوقت ندیدم که سیمین خانم حرفی بزند که برخلاف میل جلال باشد. خانم دانشور خیلی باسواد بود. امریکا زیباییشناسی خوانده بود. استاد دانشگاه بود. همه اینها بود ولی زن سنتی ایرانی بود. جلوی شوهرش [در] سکوت بود. زن چوبک و مادر خودم هم همینطوری بودند. این سه زن همهشان خیلی متجدد بودند، کتابخوان بودند، آن زمان فرنگ رفته بودند ولی جلوی شوهرانشان همه [در] سکوت بودند و من که ناظر خاموش بودم، حرص میخوردم.
قطبی که رییس تلویزیون بود گفت داریم برنامه بچهها درست میکنیم، تو میآیی بشوی رییس برنامه بچهها؟ آنجا بود که یک روزی گفتند دو، سه کارگردان که تازه از مدرسه کارگردانی فارغالتحصیل شدهاند میآیند برنامه بچهها، هر کدام را که دوست داری انتخاب کن که برای بچهها فیلم بسازد. یکی از آنها علی حاتمی بود و آنجا من با علی حاتمی دوست شدم. ایدههای خوبی داشت و یکسری سناریو آورد که من یکیشان را که خیلی دوست داشتم، انتخاب کردم. یک سریال برای بچهها. خرگوش و روباه که کارهای عجیب و غریبی انجام میدادند. من گفتم این خوب است. پس قرارداد بست و شروع کرد به ساختن. کمدی بود. رفتیم شمال. «خرگوش و روباه کنار دریا»، اولین قسمتش بود و فیلمبردار هم نعمت حقیقی بود که بعدها شوهر من شد. من یادم است در صحنهای نعمت گفت کات، در حالی که آنها داشتند کارشان را انجام میدادند. علی گفت چرا کات. گفت من دارم از خنده میترکم دوربین داشت همین طور میلرزید، نمیتوانست فیلم بگیرد از خنده.
علی حاتمی نقش خرگوش را بازی میکرد و جواد طاهری هم نقش روباه را بازی میکرد. فیلم را ساخت و مونتاژ کرد. مصطفی فرزانه، فرخ غفاری و آقای قطبی باید مینشستند و فیلم را میدیدند. به من و علی گفتند شما در سالن نباشید چون ما میخواهیم درباره فیلم حرف بزنیم. یادم است من و علی پشت در سالن ایستاده بودیم. علی گوشش را گذاشته بود پشت در و میگفت چرا نمیخندند. گفتم حالا صبر کن اول فیلم است. گفت اگر نخندند من بدبختم. گفتم صبر کن بعد ناگهان دیدم علی پرید هوا و گفت خندیدند. صدای خندیدنشان دارد میآید و ناگهان وسط هال شروع کرد به رقصیدن و بشکن زدن که کارگردان شدم!
http://www.bookcity.org/detail/30513/root/speak
Forwarded from نشر اختران
منتشر شد ـ چاپ پنجم
عاشق ـ مارگریت دوراس ـ ترجمه قاسم روبین ـ قطع رقعی - ۱۱۲ صفحه ـ ۴۰۰۰۰ تومان
داستان «عاشق» سرگذشت خانوادهاى است فرانسوى كه شكمشان را از سفره استعمار در ويتنام سير مىكنند. ماجراى كتاب، زندگى دخترى است فرزند همين خانواده، با دو برادر كه يكى غمخوار شوربختىِ دختر است و ديگرى پسرى است كجرفتار و دردانه مادرى كه خود قربانى همان ستمى است كه كشور متبوعش به هندوچين روا داشته. راوىِ داستان زنى است سالخورده كه دوران شباب و شور و سوداهاى همان ايام را وصف مىكند، گرچه بيشوكم برساختههايى هم به رويدادهاى زيسته زندگيش افزوده است، با رنگمايهاى عاطفى از آمال بر باد شده و دلبستگىِ فرجامنيافتهاى كه در نهايت حاصلى است از قصه ديرين استعمار كه تا پايان عمر مثل زخم كهنهاى با راوى مىماند و مىشود دستمايهاى براى داستانهاى ديگرى از اين نويسنده، با همان مضمون و مايهاى از مسائل سالهاى فرداى جنگ جهانى دوم در اروپا.
عاشق ـ مارگریت دوراس ـ ترجمه قاسم روبین ـ قطع رقعی - ۱۱۲ صفحه ـ ۴۰۰۰۰ تومان
داستان «عاشق» سرگذشت خانوادهاى است فرانسوى كه شكمشان را از سفره استعمار در ويتنام سير مىكنند. ماجراى كتاب، زندگى دخترى است فرزند همين خانواده، با دو برادر كه يكى غمخوار شوربختىِ دختر است و ديگرى پسرى است كجرفتار و دردانه مادرى كه خود قربانى همان ستمى است كه كشور متبوعش به هندوچين روا داشته. راوىِ داستان زنى است سالخورده كه دوران شباب و شور و سوداهاى همان ايام را وصف مىكند، گرچه بيشوكم برساختههايى هم به رويدادهاى زيسته زندگيش افزوده است، با رنگمايهاى عاطفى از آمال بر باد شده و دلبستگىِ فرجامنيافتهاى كه در نهايت حاصلى است از قصه ديرين استعمار كه تا پايان عمر مثل زخم كهنهاى با راوى مىماند و مىشود دستمايهاى براى داستانهاى ديگرى از اين نويسنده، با همان مضمون و مايهاى از مسائل سالهاى فرداى جنگ جهانى دوم در اروپا.
Forwarded from Dr.Maryam_ Rezaei_Neuro_Psyc
انواع افسردگی(افسردگی فصلی)
https://youtu.be/rblp78iftyY
https://youtu.be/rblp78iftyY
YouTube
انواع افسردگی(افسردگی فصلی)
معروف ترین نوع افسردگی افسردگی اساسی است اما این تنها نوع افسردگی نیست. افسردگی به بیش از 6 نوع تقسیم می شود که یکی از اقسام آن افسردگی فصلی است. در این ویدئو این نوع از افسردگی به بحث گذاشته می شود.
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
ناصرالملک به صراحت میگوید:
علوم و معارفی که علما در مدرسهها خوانده و یاد گرفتهاند در زمینه اداره مجلس کار ساز نیست.
«اگر کسی تمام اشعار عرب و عجم را از حفظ داشته باشد» صلاحیت عضویت در مجلس را پیدا نمیکند، «بلکه اشخاصی باید باشند که وقتی از ایشان بپرسند چه جهت دارد که روز به روز پول ما در تنزل است.» بتوانند جواب درست بدهند، «چارهاش را هم بدانند».
از اینگونه اشخاص «در تمام ایران یک صد نفر نمیتوانید پیدا کنید، پس برای چه فریاد میکنید.....
محمدعلی موحد
خواب آشفته نفت - از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه @MostafaTajzadeh
علوم و معارفی که علما در مدرسهها خوانده و یاد گرفتهاند در زمینه اداره مجلس کار ساز نیست.
«اگر کسی تمام اشعار عرب و عجم را از حفظ داشته باشد» صلاحیت عضویت در مجلس را پیدا نمیکند، «بلکه اشخاصی باید باشند که وقتی از ایشان بپرسند چه جهت دارد که روز به روز پول ما در تنزل است.» بتوانند جواب درست بدهند، «چارهاش را هم بدانند».
از اینگونه اشخاص «در تمام ایران یک صد نفر نمیتوانید پیدا کنید، پس برای چه فریاد میکنید.....
محمدعلی موحد
خواب آشفته نفت - از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه @MostafaTajzadeh
Forwarded from نویسک
به نام پروردگار کودکی
بیانیهی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان دربارهی پیشنهاد واگذاری مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری به نهاد کتابخانههای عمومی
آنگونه که در خبرها آمده، هیئت دولت در حال بررسی پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای واگذاری کتابخانهها و مراکز فرهنگیهنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانههای عمومی است.
انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ضمن ابراز مخالفت قاطع با چنین پیشنهادی، اعلام میدارد که:
١. واگذاری مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری به هر نهاد دیگری به معنی تعطیلی این نهاد پرافتخار بوده و حاصل آن جز نابودی فعالیتهای فرهنگی هنری تخصصی کودکان و نوجوانان و از بین بردن نهادی که نمونهاش در جهان انگشتشمار و موجب افتخار ایران است نخواهد بود.
٢. پیامد چنین اقدامی شرمساری تاریخی بهخاطر ناتوانی در حفظ معتبرترین سازمان فرهنگی کشور است. ناتوانی در حفظ نهادی که از پیشینیان به ما رسیده و حاصل تلاش هزاران فعال فرهنگی در عرصه های مختلف در طول نیم قرن است.
٣.علاوه بر نادرستی اصل پیشنهاد، تصمیمگیری دربارهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حیطه اختیارات مجلس شورای اسلامی به عنوان نهاد رسمی قانونگذاری کشور است و هیئت وزیران نمیتواند مجوز واگذاری مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را که شرکت دولتی وابسته به وزارت آموزش و پرورش است به نهادی غیردولتی بدهد و صدور چنین مجوزی از سوی هیئت دولت غیرقانونی خواهد بود.
از این منظر، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان آمادگی دارد که نمایندگان خود را برای حضور در جلسات بررسی پیشنهاد یاد شده و ارائهی دلایل کارشناسی مخالفت قاطع خود با چنین پیشنهادی را معرفی کند.
https://b2n.ir/e56422
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
@nevisak
بیانیهی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان دربارهی پیشنهاد واگذاری مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری به نهاد کتابخانههای عمومی
آنگونه که در خبرها آمده، هیئت دولت در حال بررسی پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای واگذاری کتابخانهها و مراکز فرهنگیهنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانههای عمومی است.
انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ضمن ابراز مخالفت قاطع با چنین پیشنهادی، اعلام میدارد که:
١. واگذاری مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری به هر نهاد دیگری به معنی تعطیلی این نهاد پرافتخار بوده و حاصل آن جز نابودی فعالیتهای فرهنگی هنری تخصصی کودکان و نوجوانان و از بین بردن نهادی که نمونهاش در جهان انگشتشمار و موجب افتخار ایران است نخواهد بود.
٢. پیامد چنین اقدامی شرمساری تاریخی بهخاطر ناتوانی در حفظ معتبرترین سازمان فرهنگی کشور است. ناتوانی در حفظ نهادی که از پیشینیان به ما رسیده و حاصل تلاش هزاران فعال فرهنگی در عرصه های مختلف در طول نیم قرن است.
٣.علاوه بر نادرستی اصل پیشنهاد، تصمیمگیری دربارهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حیطه اختیارات مجلس شورای اسلامی به عنوان نهاد رسمی قانونگذاری کشور است و هیئت وزیران نمیتواند مجوز واگذاری مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را که شرکت دولتی وابسته به وزارت آموزش و پرورش است به نهادی غیردولتی بدهد و صدور چنین مجوزی از سوی هیئت دولت غیرقانونی خواهد بود.
از این منظر، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان آمادگی دارد که نمایندگان خود را برای حضور در جلسات بررسی پیشنهاد یاد شده و ارائهی دلایل کارشناسی مخالفت قاطع خود با چنین پیشنهادی را معرفی کند.
https://b2n.ir/e56422
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
@nevisak
Forwarded from علیاصغر سیدآبادی (Ali)
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار درخواست جلوگیری از بسته شدن کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
در پی انتشار خبری به نقل از وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر در خواست بسته شدن کتابخانههای کانون پرورش فکری و واگذاری آن به نهاد کتابخانههای عمومی، موجی از نگرانی در میان اهالی فرهنگ و رسانه به وجود آمده است.
Audio
علی میرزایی، بنیانگذار و مدیر مجلهی نگاه نو و مدیر کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا سال ۱۳۵۰ با انتشار فایل صوتی دربارهی واگذاری کتابخانههای کانون به نهاد کتابخانهها اظهار نظر کرده است.
او در دههی ۶۰ و ۷۰ از مدیران اقتصادی کشور بود.
او در دههی ۶۰ و ۷۰ از مدیران اقتصادی کشور بود.